نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

جلسه دوازدهم تفسیر سوره حجرات/ نحوه تَبَیُّن از خبر فاسق/ جایگاه عقل در نجات از فتنه شیاطین

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 اردیبهشت ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ ما در مقابل خبر فاسق چه باید بکنیم؟ دستور این است که باید تبین کنید و بروید کاری بکنید که این فضا برایتان واضح بشود. پس معنایش این است که این خبر شما را در تاریکی و ابهام می برد. یک طرف این تبینی که ما انجام می دهیم سرمایه های درونی و عقل ماست که این کافی نیست. خدای متعال برای ما یک خورشیدی نازل کرده و یک شاهدی را فرستاده که همه عالم را شهود می کند، برای همین هم می فرماید: بدانید این شاهد در بین شماست، پس بروید و از او بپرسید. اگر این رسول با مأموریت نیامده بود و اگر صاحب خبر نبود، تبین در مقابل این خبر برای شما ممکن نبود، چرا که طرح شیطان و شیاطین انسی ای که با حضرت مقابله می کنند پیچیده است. پس فقط کسانی نجات پیدا می کنند و فضا برایشان روشن می شود، که به وجود مقدس نبی اکرم گره می خورند.

نحوه مقابله با خبر فاسق

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. بحث ما در آیات شش و هفت سوره مبارکه حجرات بود. در این آیات خدای متعال به این اشاره کرد که مواجهه ما با وجود مقدس نبی اکرم چگونه باید باشد و از برنامه و طرحی که دشمنان در درون امت اسلامی در مقابل حضرت داشتند، پرده برداشت.

در این دو آیه هم خدای متعال نحوه موضع گیری ما و مأموریتی که ما در مقابل آن طرح داریم را توضیح می دهد. می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ * وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في‏ كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون»(حجرات/6-7)‏؛ عرض کردیم که در ذیل این آیه مباحث متعددی قابل طرح هست که البته درباره بعضی هایش بحث کردیم. یکی از سوالاتی که باقی مانده این هست که ما در مقابل خبر فاسق چه باید بکنیم؟

محتوای خبر فاسق و نبائی که او می آورد کفر و فسوق و عصیان است، یعنی ما را می خواهد در مقابل خبر رسول خدا و نباء حضرت که دعوت به ایمان است، به کفر، عهدشکنی، فسق، تعدی و معصیت رسول دعوت بکند. البته این دعوت به ایمان بسط پیدا می کند و به یک دین کامل تبدیل می شود، کما این که دعوت به کفر و فسق و معصیت هم به یک مکتب بزرگ تبدیل می شود، ولی به هر حال روح و محتوای اصلی این دو دعوت همین است. جان مایه دعوت حضرت، دعوت به توحید و ایمان بالله است و دعوت خبر فاسق هم دعوت به کفر و فسق و معصیت است.

در مقابل این خبر خدای متعال می فرماید: «إِنْ جاءَكُم‏ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6)، در این جا چندین سوال مطرح است. یکی این که چه ضرورتی دارد که ما در مقابل خبر فاسق تبین بکنیم؟ این را عنایت بکنید که خداوند می فرماید: «إِنْ جاءَكُم‏ فاسِقٌ بِنَبَإٍ»، اگر یک فاسقی آمد و خبر آورد شما تبیین کنید؛ کما این که وجود مقدس نبی اکرم منتظر ما نمی مانند که ما سراغ حضرت برویم. حضرت طبیب دوار هستند و خبرشان را با ما در میان می گذارند. یک فاسقی هم سر بر می دارد و در مقابل نباء حضرت خبری می آورد، حالا وظیفه ما چیست؟ این غیر از آن است که تکلیف ما قبل از این که نباء و خبری بیاورد چیست، آیا حق داریم برویم دنبال او یا حق نداریم؟ پاسخ این است اینجا قطعا ما نباید دنبال فاسق برویم. ولی اگر خبری آورد در مقابل خبرش باید تبین کرد.

از خود این تبین استفاده می شود که خبر فاسق فضا را تاریک و مبهم و ظلمانی می کند، چرا که تبین یعنی روشن کردن، یعنی وضوح شفافیت این تبین با نور واقع می شود، کما این که تمام ابهام ها برای ظلمت است. فاسق هم خودش از ظلمت است و هم در وادی ظلمات است، هم خبرش خبر تاریک کننده است و ظلمانی است، هم خودش در جهالت است. به خلاف رسول که هم خود او از نور است و هم خبری که برای ما اورده نورانی است. پس از این که می فرماید تبین کنید، پیداست خبر فاسق فضا را ظلمانی می کند.

بعد می فرماید: «أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَة»(حجرات/6)، پیداست که این خبر فضای جهالت ایجاد می کند و ما را در فضای جهالت و تاریکی و ابهام به یک درگیری هایی می کشاند که نباید اتفاق بیافتد. بعد هم این فضای تاریک می ماند تا آن موقعی که «فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمين‏» صبحی بشود و خورشیدی بدمد و فضا روشن بشود. آن وقت وقتی صحنه روشن شد و گرد و غبارها خوابید، ما آنجا به ندامت می رسیم.

خاصیت خبر جاهل همین کشمکش هاست که در درون دنیای اسلام ایجاد کردند و نزاع ها و فرقه گرایی ها و تشتت هایی که ایجاد کردند. پس ما در مقابل باید تبین کنیم و این تبین یعنی به وضوح رساندن. چطور این به وضوح می رسد؟ ممکن است بگویید وقتی فاسق خبر آورد خودمان می نشینیم و تأمل می کنیم و به عقل و سرمایه های خدادادی خودمان تکیه می کنیم تا مطلب برای ما روشن شود. درست است که خدای متعال یک سرمایه هایی به ما داده و اگر این سرمایه ها نبود اصلا تبین بی معنا بود. کسی که عقل و ایمان ندارد، کسی که یک فطرتی ندارد، اصلا دعوت به تبین کردن برای او چه معنایی می دهد؟! خدای متعال به دیوانه ها که نمی فرماید بروید تبین کنید! بله، سرمایه عقل هست ولی در این فضا سرمایه عقل کافی نیست. آنقدر خبر پیچیده و تو در تو و تدبیر شده و ظلمانی است که صرف عقل ما کافی نیست! حتی سرمایه ایمان ما هم کافی نیست!

خدای متعال در آیه بعد می فرماید: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمان‏»(حجرات/7)، خدای متعال ایمان را در قلب شما محبوب قرار داد و این کفر و فسوق و عصیانی که آنها به آن دعوت می کنند را نزد شما مکروه قرار داد، که این سرمایه است. خبری که حضرت آوردند متناسب با آن سرمایه ای است که خدا به ما داده؛ کما این که نسبت به خبر فاسق هم ما نفرت داریم، ولی این برای این که مطلب واضح بشود کافی نیست، چون خبر پیچیده و شیطنت آمیز است.

طرح و نقشه شیطان برای مومنین

من به عنوان نمونه عرض می کنم، ببینید پشتوانه کاری که شیطان در مقابل ما کرده به تعبیر حضرت امیر در خطبه قاصعه یک عبادت طولانی است. «وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ» شش هزار سال عبادت کرده و حضرت هم کانه می فرمایند: وقتی من می گویم شش هزار سال شما نمی فهمید یعنی چه! چرا که خیال می کنید یعنی سالهای دنیایی، در حالی که اصلا از این مقوله نیست! بعد وقتی هم که ابلیس حاضر نشد سجده کند، خدای متعال او را طرد و رجم کرد و فرمود: باید هبوط کنی، او هم وقتی از خدای متعال برای پیش بردن کار خودش فرصت خواست، گفت: «رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون‏»(حجر/36)! این شیطان ملعون انقدر طرحش بزرگ است که می گوید تا روز قیامت به من فرصت بدهید! یعنی فرصتی که می خواهد یک روز و دو روز و ده سال و صد سال نیست. البته خدای متعال موافقت نکردند و فرمودند: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‏»(حجر/37-38)، تا وقت معینی به تو مهلت می دهیم که در بعضی روایات دارد این مهلت تا عصر ظهور است.

بعد ابلیس از خدای متعال کمک می خواهد و می گوید: من در مقابل عبادتی که کرده ام، در مقابل هر فرزندی که به جناب آدم می دهی دو فرزند باید به من بدهی، همچنین باید به من اجازه وسوسه و نفوذ در این آدم را بدهی! من باید بتوانم مثل خونی که در رگ و اندامی که در او جاری است وسوسه کنم! پس ابلیس سرمایه شش هزار سال عبادتش را به آتش کشیده و با این امکانات وارد درگیری با ما شده است. بعد هم گفته حالا که به من مهلت دادی «وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏»(حجر/39)، همه را اغوا می کنم و فریب می دهم و نمی گذارم دنبال رسول تو حرکت بکنند. «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»(حجر/40) او در این فریب  فقط مخلصین که معصومین هستند را استثناء کرده، کانه گفته همه مومنین را من می توانم اغوا می کنم!

امیرالمومنین در نهج البلاغه در همین خطبه قاسعه می فرمایند که این دشمن خدا بیماریش بیماری مسری است، مواظب باشید آن را به شما سرایت ندهد و شما را دشمن خدا نکند. بعد فرمودند: «فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيد» تیر را در کمان گذاشته و با تمام قدرت کشیده، «بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيب» و‏ از یک مکان نزدیکی شما را هدف قرار داده است، یعنی کانه از نزدیک دارد ما را می بیند. این که گفته «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏» یعنی ضعف های ما را دیده و می داند که یکی حسد دارد، یکی بخل دارد، یکی تکبر دارد، یکی حب الدنیا و حب الشهوات دارد، او این نقطه ضعف ها را که دیده گفته همه آنها را زمین گیر می کنم و نمی گذارم کسی راه خدا را برود.

بعد امیرالمومنین می فرمایند: اینکه ابلیس گفت: «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين‏ قَذْفاً بِغَيْبٍ بَعِيدٍ وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَيْرِ مُصِيبٍ»، تیری در تاریکی بود که به واقع نخورد. هدف شیطان که انسان های ناپاک از جنس خودش نبود! اینها همان  کسانی هستند که در جهنم با شیطان نزاع می کنند، شیطان می گوید: من که نگفتم شما دنبال من بیایید، آنها هم می گویند: تو ما را دعوت کردی. شیطان دنبال مومنین است، او از نزدیک نقطه ضعف ها را دیده، بعد هم یک نقشه ای دارد تا همه را زمین گیر کند. این که حضرت می گویند: «وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَيْرِ مُصِيبٍ» نکته اش این است که طرح خودش را می دید اما طرح خدا را نمی دید. چون طرح خدا را نمی دید خیال می کرد ما با شیطان باید بیاییم و در این زمین زندگی کنیم، هیچ حامی ای هم نداریم، برای همین او می گوید: همه شان را اغوا می کنم و نمی گذارم کسی راه خدا را برود.

 ولی خدای متعال در مقابل طرح و نقشه او یک انبیائی را فرستاده که در محور آن وجود مقدس نبی اکرم قرار دارد و طرحی برای هدایت بشر ریخته است. پس همانطور که شیطان رنج می کشد تا ما را اغوا بکند، حضرت هم خودشان را برای هدایت ما به بلا انداختند. ایشان عاشورا را به پا کردند برای این که ما را نجات بدهند، اما شیطان که این طرح خدا را نمی دید!

حقیقت خبر نبی اکرم و خبر فاسق

پس در مقابل این طرح پیچیده شیطان که با ما بازی می کند، عقل ما کفایت نمی کند. قرآن وقتی صحبت از نبی اکرم و جبهه مقابل حضرت می کند، صحبت از نور نبی اکرم و ظلمت آنها می کند. در سوره مبارکه نور می فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة»(نور/35) خدای متعال نور همه عوالم است و هدایت همه عوالم با حضرت حق است، این نور در یک مثلی متمثل شده که آن وجود مقدس نبی اکرم هستند، این مثل و نور الهی که در حضرت متمثل شد وقتی می خواهد کائنات و عوالم و سماوات و ارض را روشن بکند، «كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباح‏»، می شود یک چراغدانی که در آن چراغی است. فرمود: چراغدان قلب نبی اکرم است و حتی در یک روایتی دارد که این چراغ، نور نبوت است.

پس آن نباء و خبری که به حضرت رسیده یک چراغی است که در قلب حضرت روشن شده و مشکاه و چراغدان همه عالم است. این چراغ کائنات را روشن کرده تا به ما رسیده است. «فِي‏ بُيُوتٍ‏ أَذِنَ‏ اللَّهُ‏ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه‏»(نور/36)، بعد هم در یک خانه ای آمده و به ما گفته شده که وارد این خانه ها بشوید. پس این خبر حضرت، چراغ پرفروغی است که در قلب حضرت روشن شده و سراسر نور است، «كَلَامُكُمْ نُور»؛ لذا وقتی حضرت صحبت می کنند همه چیز واضح می شود و پرده ها و ابهام ها کنار می رود. ولی در نقطه مقابل وقتی از دستگاه شیاطین صحبت می کند می فرماید: «أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْج‏ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»(نور/40)‏، این ظلماتی است که در یک دریای عمیق مواج است و موج ها در آن بر فراز همدیگر هستند و بر فراز همه اینها یک ابر تاریک است. بعد هم می فرماید: إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها» آنقدر فضا ظلمانی است که مومن وقتی دست خودش را از آستین بیرون می اورد نمی تواند ببیند.

پس اگر کسی در فضایی که خبر فاسق ایجاد می کند، رفت و در آن محیط وارد شد، یک فضای ظلمانی است که انسان امکانات خودش را هم نمی تواند ببیند. بعد فرمود: «مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» در این فضای ظلمانی، اگر خدای متعال برای کسی نوری قرار ندهد چراغ دیگری نیست. این قدر این فضا مبهم و ظلمانی است که در روایات به دشمنان نبی اکرم و اهل بیت تطبیق شده است. در روایات «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» به معاویه و بنی امیه و فتنه هایی است که آنها ایجاد می کنند تفسیر شده است، کما این که هدایتی که نبی اکرم و اهل بیت آوردند «نُورٌ عَلى‏ نُورٍ»(نور/35) است، یعنی نوری است بر فراز نور دیگر که عالم را روشن می کند، پس اگر به انسان رسید، او را در فضای وضوح و روشنی می برد.

حضرت در خطبه شقشقیه وقتی دوران غصب خلافت را توضیح می دهند، تعبیرشان راجع به دوران اولی این است که تاریکی و کوری هم چشم ها را گرفته بود و هم فضا را تاریک کرده بود. پس این که می گویند تبین کنید برای این است که این فضا، فضای ظلمانی است و این خبر فضا را تاریک می کند. این خبر از سر جهالت است نه از سر علم، پس اگر به دنبالش رفتی به جهالت می افتی.

توضیح این دو مطلبی که بر اساس دو آیه سوره مبارکه نور عرض کردم به یک شکلی در حدیث عقل و جهل هست. در کتاب عقل و جهل کافی وقتی خلقت نبی اکرم و خلقت ابلیس توضیح داده می شود، از دشمن حضرت تعبیر به جهل و از حضرت تعبیر به عقل می شود. یعنی از آن دانشی که به حضرت داده شده تعبیر به علم و از آن قوایی که شیطان در مقابل علم نبی اکرم دارد تعبیر به جهل می شود. لذا آن خبر فاسق یک امر جاهلانه ای است که اگر دنبالش رفتید فضا را تاریک می کند و ما را در فضای جهالت می برد، بعد هم در فضای تاریک فرصت را از دست ما می گیرد. البته پیداست وقتی فرصت سوخت یک صبح روشنی می آید که این صبح روشن برای آدم ها فرق می کند.

کافی نبودن عقل انسان برای تشخیص خبر فاسق

بالاخره یک روزی این فضای تاریکی که دشمنان نبی اکرم و اهل بیت، مثل بنی امیه و دیگران ایجاد کردند، برداشته می شود، لذا تعبیری که در قرآن از عصر ظهور هست این است «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69) زمین با نور ربش روشن می شود. یعنی عالم با نور حضرت حق که همان نور امام است روشن می شود. پس عالم یک صبحی دارد «أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب‏»(هود/81) و ظهور حضرت یک صبحی است که صبح عالم است. وقتی به این صبح رسیدی و دوران این فاسق و طغیان و خبر و بسط خبرش به پایان رسید، آنهایی که دنبال خبر فاسق بودند به ندامت می رسند، ولی این ندامت فایده ای ندارد، چون ندامت بعد از فرصت سوزی است. خداوند می فرماید: اگر می خواهید مبتلا به این ندامت نشوید تبین کنید و در فضای تاریک و ابهامی که او ایجاد می کند حرکت نکنید.

چطوری تبین کنیم؟ آیا برویم و به عقلمان رجوع کنیم؟ آیا با عقل و قوای ما این تبین ممکن است؟ می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه‏»(حجرات/7)، که این خیلی هشدار مهمی است. یعنی اگر این رسولی که به تعبیر قرآن ذکری است که از عالم بالا نازل شده است «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْر»(نحل/44) و قلبش چراغدان نور الهی است و کلامش نور را به عالم ابلاغ می کند، در عالم ما نازل نشده بود، ما با عقلمان در مقابل پیچیدگی دستگاه شیطان و دستگاه دشمنان نبی اکرم نمی توانستیم تبین کنیم و فضا را واضح کنیم. چون آن فضا «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» است، ظلماتی در عمق دریای مواج طوفانی که ابر تاریک هم بر فراز آن وجود دارد. این ظلمات که با نور عقل ما حل نمی شود! بله، اگر نور عقل ما نبود به ما نمی گفتند تبین کنید، اما وقتی این عقل می تواند تبین کند که به سرچشمه نور گره بخورد.

اگر کسی با شعاع نور نبی اکرم حرکت کرد، پیداست در پرتو نور ایشان همه حقایق واضح می شود. لذا آنهایی که با نور حضرت در عالم راه می روند، وارد بیت النور حضرت می شوند و کم کم با ایشان سیر کرده تا به یک جایی می رسند که به تعبیر روایات قلبشان می شود مشکات نور، یعنی این نوری که در قلب نبی اکرم بود شعاعش قلب آنها را هم روشن می کند و به تعبیر قرآن به فرقان می رسند. در این زمان است که معیار دستشان می آید و می توانند فرق حق و باطل را بفهمند. والا اگر کسی بخواهد در این فضای ابهام و تاریکی که ایجاد شده صرفا با دارایی های خودش حرکت بکند که تبینی حاصل نمی شود!

آن چیزی که ابهام این خبر پیچیده دشمن را مرتفع می کند، عاشوراست. یک خبر و یک حوادث بزرگی باید بیاید، لذا برای این که حوادث ظلمانی از بین برود و عالم روشن بشود، باید عاشورا به پا شود. «إنّ الحسين مصباح‏ الهدى‏» سیدالشهدا چراغ هدایت است و در آیه نور از ایشان به مصباح تعبیر می شود «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَة»(نور/35)، فرمود: این چراغ هایی که در چراغدان نور الهی بر افروخته شدند ائمه علیهم السلام هستند. این چراغ هست که می تواند این تاریکی را مرتفع بکند.

فتنه بنی امیه انقدر فضا را تاریک کردند که در هفتاد هزار منبر در دوران معاویه وجود مقدس امیرالمومنین لعن می شده است، به طوری که اگر خطیب جمعه یادش می رفته لعن کند نمازش را قضا می کرده است! این فضای تاریک که با استدلال و اندیشه ما رفع نمی شود. این احتیاج به یک چراغی دارد «إنّ الحسين مصباح‏ الهدى‏»، او باید از پرتو عاشورا و در گودی قتلگاه ظهور کند و عالم را روشن بکند. اگر چشمت را از او برداری و با او تبین نکنی، هرگز نمی توانی پیچیدگی های این خبر را پیدا کنی.

این خبری که عرض کردم اجمالش دو سه کلمه بیشتر نیست، دعوت به کفر و فسق و معصیت، ولی بعد به یک تمدن و به یک سبک زندگی تبدیل می شود که رمزگشایی از این خبر پیچیده و عبور از این فضای ظلمانی، جز با تبین ممکن نیست. لذا خدای متعال می فرماید: اگر فاسق خبرآورد بروید تبین کنید و الا شما را در فضای شب تاریک و فضای جهالت می برد و شما را به برخورد جاهلانه می کشاند. بعد هم دیگر در این فضای تاریک می مانید تا موقعی که «فَتُصْبِحُوا»(حجرات/6) یک صبح روشنی بیاید و شما پشیمان بشوید، البته ندامت بعد از واقعه که فایده ای ندارد!

بعد می فرماید: تبیین اینگونه واقع می شود که «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه‏» بدانید در بین شما رسول خداست. لذا در سوره مبارکه اقراء وقتی خدای متعال حضرت را مبعوث می کند، می فرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ»(علق/1) پیغمبر ما، بخوان. بعد می فرماید: «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏»(علق/6-7)، یک عده ای خودشان را مستغنی می دانند و از تو سر بر می دارند، اینها همان کسانی هستند که اسیر این ظلمات و شبهات می شوند و راهی برای نجات از این ظلمت و شبهه برایشان نیست. تنها راهی که در مقابل خبر پیچیده دشمن وجود دارد شهود رسول است. اوست که «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً»(احزاب/45)، همه عالم را دیده است. با آن مشاهده ای که ایشان کرده و بعد با چراغی که در دلش روشن شده و با روشن گری ای که در عالم می کند، می شود از ظلمت عبور کرد. اگر به آن شهود و مشاهده حضرت تکیه نکنید که این فضا روشن نخواهد شد!

لذا آنهایی که چشمشان را از نبی اکرم و اهل بیت و عاشورا برداشتند، خیلی هایشان آدم هایی بودند که سوابق عجیب و غریبی داشتند، ولی در آن ظلمات غرق شدند. کسی که با امام حسین نرفت در ظلمات بنی امیه غرق شده است ولو جزء عباد باشد، چرا که اینها راهگشا نیست.

ما اگر عقل نداشتیم که به ما نمی گفتند بروید و تبین کنید. اگر عقل نداشتیم که نمی گفتند سراغ رسول بروید! خدای متعال این نبی اکرم را برای عاقل ها فرستاده است. گرچه حضرت با همه عالم کار دارد و از همان مجانین و سفهاء هم دستگیری می کند و رشدشان می دهد، ولی مخاطب اصلی عاقل ها هستند. وقتی این عقل به شهود نبی اکرم گره می خورد می تواند از این محیط جهالت و این ظلمتی که ایجاد می شود عبور بکند، بعد هم آرام آرام طرح دشمن را منزوی کند و به حاشیه ببرد و فضای عالم را روشن می کند.

پس ما در مقابل طرح دشمن نمی توانیم طرحی بریزیم. نقشه های ما هر چه هم بزرگ باشد، اگر به رسول گرامی اسلام و اهل بیت تکیه نکنیم درون نقشه شیطان گم می شود؛ درست مثل اینکه یک طفل بنشیند و با قهرمان شطرنج، بازی کند! تمام حرکات و نقشه هایی که ما می کشیم درون نقشه شیطان منحل می شود و او با نقشه های خود ما، ما را شکست می دهد. لذا آن روزی که ابلیس قسم با قاطعیت می گفت: «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين»، به امکانات خودش و امکانات ما نگاه می کرد و درست هم فکر می کرد. البته حضرت می گویند: یک تیر در تاریکی انداخت و گمانش به واقع نخورد، چون طرح خدا را نمی دیدید.

طرح خدا این است که نبی اکرم را فرستادند. امیرالمومنین فرمود: وقتی حضرت مبعوث شد من در غار حراء بودم و صدای ناله شیطان را شنیدم. به رسول خدا عرض کردم: این صدای چه بود؟ فرمودند: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى‏» یا علی، هرچه من می بینم تو می بینی و هرچه من می شنوم تو می شنوی! بعد حضرت فرمودند: این صدای ناله شیطان بود که بعد از این که من مبعوث شدم دیگر مأیوس شد از این که کسی او را بپرستد. او می خواست همه بندگان خدا را به پرستش خودش دعوت کند اما حضرت که آمد فهمید دیگر طرحش خنثی شده است.

لزوم تکیه بر نبی اکرم در برابر خبر فاسق

پس با این رسول، با این نور، با این ذکر و کلمه عقل، با این مشکات نور الهی و با این نباء نبی اکرم، فضای تاریکی که شیطان و شیاطین انس و مستکبرین ایجاد می کنند، روشن می شود و الا اغواهای فرعون همه را با خودش می برد. اگر بخواهی با دستگاه محاسباتی خودت با این فراعنه روبرو بشوی پیداست که شکست می خوری، چرا که آنها عقل و فهمت را اسیر می کنند، ولی اگر گره خوردی آن وقت تبین واقع می شود. پس هم آن خبری که فضا را روشن می کند خبر حضرت است، هم طرحی که مقابل طرح دشمن می آید و ما را از کمند دشمن بیرون می آورد طرح حضرت است. لذا قرآن می فرماید: «وَ اعْلَمُوا»، متوجه باشید که اگر رسول نبود بهتان نمی گفتند تبین کنید، چرا که در مقابل این فاسق و دستگاه ابلیس و این شیاطین، اصلاً راه برای شما باز نبود که بتوانید تبین کنید!

قرآن در این فضای ظلمت می فرماید: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَة»(1)، اگر نور امامی از اهل بیت و نسل صدیقه طاهره سلام الله علیها، به انسان نتابد تا قیامت در ظلمات این مکرها و کیدها و نباء فاسق باید بماند.

بنابراین این تبینی که در اینجا گفته شده به معنی کنار گذاشتن عقل نیست. ولی به معنای اکتفاء به عقل هم نیست. نکته دیگری که در باب تبین باید از آن گفتگو کرد این است که حالا ما وقتی می خواهیم با وجود مقدس نبی اکرم حرکت کنیم، رو به حضرت بیاوریم، به حضرت گره بخوریم و «مَثَلُ‏ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ كَمَثَلِ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏»، در این گرداب عمیقی که نباء فاسق ایجاد کرده سوار بر کشتی نبی اکرم و اهل بیت بشویم، سرمایه مان چیست؟ «الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا خَلْقٌ كَثِيرٌ»(2)، این حیات دنیایی که اینها درست کرده اند یک دریای عمیقی است که خیلی ها در آن غرق شده اند.

برای این که ما به حضرت گره بخوریم و حقایق برایمان آشکار شده و قلبمان نورانی به خبر حضرت بشود، سرمایه حرکت ما با ایشان چیست؟ چه سرمایه ای خدای متعال به ما داده که با این سرمایه با وجود مقدس نبی اکرم حرکت کنیم و به مقصد برسیم؟وقتی  صحبت از پرتو خورشید می شود می فرماید: این خورشید یک پرتویی دارد که آمده و عالم شما را روشن کرده است، پس بدانید که این خورشید وسط شماست. اگر شما با بودن خورشید در تاریکی باشید توجیهی ندارد! اگر خورشید نبود خب ادم باید در تاریکی باشد، اگر ستاره نبود و در تاریکی بودید، عیبی نداشت اما حالا که خورشید آمده شما نباید در تاریکی نباشید.

پس سوال این است حالا که خورشید آمده من چطوری می توانم با خورشید همراه بشوم؟ سرمایه ای که من دارم تا خودم را به خورشید برسانم و از خورشید استفاده کنم چیست؟ اگر خورشید نتابد این دانه گندم سبز نمی شود، البته اگر خورشید بتابد اما این دانه گندم استعدادی نداشته باشد، باز هم سبز نخواهد شد. خورشید بر سنگ و ریگ ها هم می تابد، آیا آنها هم رویشی دارند؟ یک استعدادی در این گندم است که وقتی خورشید به آن می تابد سر بر می دارد و به سمت خورشید حرکت می کند و خودش را به سمت خورشید می کشد. کم کم هم به رشد می رسد و این هسته به یک درخت تناور تبدیل می شود. این درخت تناوری که سر بر می دارد و روی پای خودش می ایستد، می تواند در مقابل طوفان ها هم مقاومت می کند و به نور خورشید گره بخورد، ولی اگر یک ظرفیتی در آن نباشد نمی تواند دنبال خورشید حرکت کند.

در آیه بعد خدای متعال از این ظرفیت صحبت کرده، که ان شاء الله در جلسه بعد از آن بحث می کنیم. خواهیم گفت، آن سرمایه که خدا عطا کرده برای همراهی با رسول گرامی اسلام و عبور از این فتنه و فضای ظلمانی و رسیدن به فضای نورانی چیست؟

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج‏2، ص: 106

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 16