نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

جلسه سیزدهم تفسیر سوره حجرات/ حب و بغض؛ سرمایه انسان در برابر خبر فاسق/پیامدهای همراهی و عدم همراهی با نبی اکرم

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 21 اردیبهشت ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ مقابل خبر فاسق دستور این است که تبین کنید و کاری بکنید که این فضا برایتان واضح بشود. پس اگر در ما سرمایه ای نبود که دعوت و نبأ نبی اکرم کار نمی کرد! آن ردپایی که ما را کمک می کند تا در این غوغا، کشمکش و گردابی که خبر فاسق ایجاد می کند، بتوانیم با نبی اکرم حرکت کنیم و دست به دست حضرت بدهیم، این است که خدای متعال آن کلمه ایمانی که رسول گرامی اسلام ما را به آن دعوت می کند را محبوب و آن کفر و فسق را مکروه دل ما قرار داده است. اما اگر کسی تبین نکرد و دنبال خبر فاسق راه افتاد، در فضای جهالت و ابهام و تاریکی می رود و از برخورد عاقلانه دور می شود. بعد هم در میدان درگیری کشیده می شود که پایانش یک ندامت بعد از فرصت سوزی است. انسان اگر دنبال فاسق حرکت کرد، ناچاراً می خواهد نبی اکرم را هم در طرح خودش بیاورد، پس اگر نبی اکرم با ما مدارا کرد تا فرصت برسد، ما به رنج می افتیم و اصلاً همه رنج های الآن جامعه مومنین و بشریت هم ناشی از همین است. اما اگر کسی این سرمایه ای که خدا در درون به انسان داده که حب به ایمان و نفرت از دشمنان است را به وجود مقدس نبی اکرم گره زد، از این فضای تاریک نجات پیدا می کند. پس حضرت بگونه ای فضا را برای او روشن کرده و ترازو به او می دهند که دیگر قلب خودش می شود ترازو و فرقان پیدا می کند.

چگونگی برخورد با خبر فاسق

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. عرض ما در آیه شش و هفت سوره مبارکه حجرات بود و در باب نباء فاسق از این بحث می کردیم که این فاسق کیست و خبری که می آورد چه خبری است؟ در مقابل خبر رسول و این خبری که در جان امیرالمومنین که صاحب تقوای قلب و غض صوت است نشسته، اینها یک خبری می آورند؛ این خبر چیست؟ فاسق کیست و با این خبر چه می خواهد بکند؟ در مورد همه اینها گفتگو شد و بحث بر سر این بود که ما در مقابل این خبر چه باید بکنیم؟

دستور این است که باید تبین کنید و کاری بکنید که این فضا برایتان واضح بشود. معنای این حرف آن است که این خبر شما را در تاریکی و ابهام می برد. این تبینی هم که ما می کنیم یک طرفش سرمایه های درونی خود ماست ولی این کافی نیست. مهم این است که خدای متعال برای ما یک خورشید و نوری نازل کرده، مشکات و چراغدانی در عالم قرار داده و یک ذکر و شاهدی فرستاده که همه عالم را شهود می کند. او می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه‏»(حجرات/7) بدانید که این شاهد در بین شماست، پس بروید و از او بپرسید، تبین یعنی همین.

اگر این رسول با مأموریت نیامده بود و اگر صاحب خبر نبود، تبین در مقابل این خبر برای شما ممکن نبود. چون آنقدر طرح شیطان و شیاطین انسی ای که با حضرت مقابل می کنند پیچیده است که تمام عابدها و فیلسوف ها در آن طرح ظلمانی غرق می شوند. فقط کسانی نجات پیدا می کنند که فضا برایشان روشن می شود و آنها کسانی هستند که به وجود مقدس نبی اکرم و ان کسانی که حامل نباء نبی اکرم هستند یعنی اهل بیت، گره می خورند.

فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ» اگر می خواهید به پیامبر خدا گره بخورید، از طریق حضرت تبین کنید و این تبیین فقط با این دو چیز ممکن است، من بین شما دو چیز می گذارم «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي» که آن اهل بیتم و قرآن هستند، «وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏» که اینها از هم جدا نمی شوند. لذا اگر کسی می خواهد از طریق قرآن رمزگشایی کند و به وسیله آن خبر فاسق را بفهمد و زوایایش برایش روشن شود، نیاز به رجوع به امام است. چون به تعبیر قرآن امیرالمومنین کتاب مبین است و همه حقایق در علم امام وجود دارد «لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي‏ كِتابٍ‏ مُبِين‏»(انعام/59)، لذا امام کتاب مبین خداست و تمام کتابی که آمده در امام تجلی دارد. علی ای حال تبین وقتی ممکن است که رسول و کسانی که علم او و رسالت او را تحمل می کنند هستند. اینکه به ما می گویند تبین کنید یعنی بروید با علم نبی اکرم فضا را برای خودتان روشن کنید و از ابهام بیرون بیایید.

سرمایه انسان برای همراهی با نبأ امام

اما سوال این است که سرمایه حرکت ما با رسول گرامی اسلام چیست؟ حضرت خورشیدی است که نازل شده و نوری است که تابیده و کلامشان هم علم و نور است. ما چه طور می توانیم به این دعوت گره بخوریم؟ اگر در ما سرمایه ای نبود که دعوت و نبأ نبی اکرم کار نمی کرد! اگر خدای متعال این سرمایه را به ما داده بود اما این نباء نمی آمد، باز هم ما رشد نمی کردیم. کما این که اگر بخواهد بذری شکوفا شود، باید بر آن باران ببارد و خورشید بتابد، اگر نتابد که این شکوفا نمی شود. ولی اگر این استعداد هم نباشد با تابش خورشید شکوفایی حاصل نمی شود. یعنی یک ردپایی باید در درون انسان باشد.

آن ردپایی که ما را کمک می کند تا در این غوغا، کشمکش و گردابی که خبر فاسق ایجاد می کند، بتوانیم با رسول و نبی اکرم حرکت کنیم و دست به دست حضرت بدهیم، همینی است که در آیه بعد توضیح داده است، می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في‏ كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّم‏»(حجرات/7) تبین کنید چرا که اگر تبین نکنید و پیامبر را دنبال سر خودتان راه بیاندازید به زحمت می افتید. بعد می فرماید: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون‏» خدای متعال آن کلمه ایمانی که رسول گرامی اسلام شما را به او دعوت می کند را محبوب دل شما قرار داده و آن کفر، فسق، خروج از عهد و معصیتی که خبر فاسق به آن دعوت می کنند را مکروه دل شما قرار داده است.

پس اگر نبود که شما آن ایمانی که حضرت به او دعوت می کنند را دوست دارید و در فطرت خودتان به مرحله حب الایمان رسیدید که چیزی بیش از فطرت است، و اگر نبود که این کراهت را خدای متعال نسبت به محتوا و حاصل نباء فاسق در دل شما گذاشته است، شما برای نجات از آن خبر راهی نداشتید. ولی خدای متعال این سرمایه را به شما داده است و یک نفرتی نسبت به نباء فاسق و بلکه خود فاسق، و یک علاقه ای نسبت به نباء و خبر رسول گرامی اسلام که ایمان است، بلکه نسبت به خود حضرت و نسبت به اوصیائش که صاحب خبرند، در دل شما گذاشته است.

شما ممکن است ابتدائا بگویید که حقیقت ایمان و کفر و فسوق و عصیان یک اوصافی اند، ولی بعد در روایات ما به خود اشخاص تفسیر شده است. فرمود: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ‏ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ»(1)، امیرالمومنین کلمه ایمان است. لذا در روایاتی که فریقین نقل کردند، نبی اکرم صلی الله علیه و آله درباره حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «حُبُّهُ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْر»، کفر و فسوق و عصیان خود اشخاص اند که متجسد در آنها می شود. البته این یک بحث پردامنه ای است که فعلا از آن می گذرم.

پس خود امیرالمومنین کلمه ایمان و نباء الهی است و اگر شما را به ایمان دعوت می کند تمام دعوت شان بسط و انتشار ایمان است. اگر هم دشمن و فاسق شما را به کفر و فسوق و عصیان دعوت می کند، خدای متعال در دل و فطرت شما سرمایه حب آن چیزی که حضرت به او دعوت می کنند و کراهت از آن چیزی که فاسق به آن دعوت می کند را گذاشته است، لذا این سرمایه برای همراهی  با حضرت سرمایه مهمی است. البته همین سرمایه را هم ما باید دائما شکوفا کنیم. پس اگر این تولی و تبری را در خودمان رشد ندهیم نمی توانیم در وسط دعوا در این غوغا و در این کشمکش و گردابی که در درگیری خبر فاسق با خبر نبی اکرم پیدا می شود با حضرت راه برویم.

خدای متعال در سوره مبارکه توبه به وجود مقدس رسول الله می فرماید: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِين‏«(توبه/1) پیامبر ما اعلام برائت رسمی کن و از این به بعد صفت را با مشرکین جدا کن. وقتی حضرت اعلام برائت رسمی می کنند صفها شکل می گیرد و سه صف درست می شود، صف نبی اکرم و مومنین، صف مشرکین و کفار و صف منافقین. در ادامه هم خدای متعال در این سوره مبارکه طرح های منافقین و کفار و برنامه های وجود مقدس نبی اکرم را بیان می کند.

یکی از نکاتی که در این سوره روی او سرمایه گذاری شده این است که خداوند از آن امکاناتی و سرمایه هایی که می تواند ما را در این نزاع به وجود مقدس نبی اکرم گره بزند به طوری که ما بتوانیم با حضرت راه برویم و معیت با ایشان داشته باشیم، بحث کرده است. همچنین در این سوره از آن لغزشگاه ها و موانعی که موجب می شود ما نتوانیم با حضرت راه برویم بلکه ما را از دعوت حضرت جدا می کند و در صف مشرکین و منافقین می برد صحبت شده است.

یکی از مهمترین سرمایه هایی که در این سوره از آن بحث شده این است: «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِين»(توبه/24)‏، خدای متعال می فرماید: اگر این نزدیک ترین دارایی ها و تعلقات انسان، یعنی پدرانتان، فرزندانتان، همسرانتان، عشیره و اقوامتان، تجارتی که از کسادی او نگران است و مسکن ها و خانه هایی که برای خودتان فراهم کردید که مورد پسند و رضای شماست، در نزد شما محبوب تر از خدا و رسول خدا و جهاد در راه خدا و رسول هست، منتظر باشید که خدای متعال تکلیف شما را روشن کند!

در اینجا خدای متعال نفرموده که با شما چه می کنم بلکه ما را در فضای ابهامی برده که مرحوم فیض رضوان الله تعالی علیه می فرمایند: «قَلَّ مَن یتخلَّصُ عَنه»، این خطاب خیلی سنگین است و کسانی که از این عتاب خدای متعال سالم بیرون بروند اندک هستند.

پس آن سرمایه ای که در میدان درگیری موجب می شود که ما بتوانیم با حضرت راه برویم، محبت است. البته یک محبتی را ما باید کسب کنیم و رشد بدهیم که بتوانیم در این درگیری های سخت کنار حضرت بمانیم، و یک محبت و سرمایه ای را هم خدا در درون فطرت انسان گذاشته است. اگر خدای متعال به ما می فرماید که کفر نورزید، از فسق و معصیت دوری کرده و دعوت فاسق را قبول نکنید بلکه دنبال خبر نبی اکرم باشید که شما را دعوت به ایمان می کند، این دعوت حضرت مطابق با فطرت ماست. چون فطرت ما فطرت توحیدی است «فِطْرَتَ‏ اللَّهِ‏ الَّتِي‏ فَطَرَ النَّاسَ‏ عَلَيْها»(روم/30)، در فطرت ما حب الهی و اولیاء خدا و حب ایمان هست، همچنین نفرت از کفر، معصیت، فسق و نفرت از آن اولیاء طاغوتی که پرچمدار بوده و معصیت را در عالم به پا می کنند، وجود دارد. لذا این خیلی نکته مهمی است و این سرمایه را باید قدر دانست. انسان باید این سرمایه را هر روز شکوفاتر بکند تا بتواند با وجود مقدس نبی اکرم همراه شود.

در خصوص اینجا هم چون بحث از خبر نبی اکرم و از آن چراغی است که می خواهند در مقابل خبر فاسق که فضا را تاریک می کند، در جان ما روشن کنند، می گویند که در وجود شما «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان» وجود دارد. این سرمایه هم سرمایه گره خوردن به رسول گرامی اسلام و تبین با حضرت است. لذا ما با این سرمایه می توانیم در این گرداب دست به دامن نبی اکرم بشویم و از طوفانی که ایجاد می کند، نجات پیدا کنیم. پس این سرمایه ای است که خدای متعال برای همراهی به ما عطا کرده است.

پیامد تبین نکردن و دنبال خبر فاسق رفتن

اما دو نکته دیگر در این بحث تبین است. یک نکته این است که اگر حالا تبین نکردی چه می شود و چه پیامدی شما را تهدید می کند؟ سه پیامد در این آیات ذکر شده که است. یکی این که «فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَة»(حجرات/6)، اگر تبین نکنید خبر فاسق شما را در فضای جهالت و ابهام و تاریکی می برد و شما را از برخورد عاقلانه دور می کند. بعد هم شما را در میدان درگیری می کشاند و شما را درگیر می کند که در آیات بعد صحبت از این درگیری خواهد آمد. «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا»(حجرات/9)، این درگیری تا مرز قتال و کشتن همدیگر و تا مرز باغی شدن و سرکشی بر ولی خدا پیش می رود. حتی این درگیری تا مرز غیبت و تهمت و سوء ظن نسبت به جبهه حق پیش می رود، برای همین می فرماید که مواظب باشید که اگر تبیین نکنید شما را در فضای جهالت و ظلمت می برد و شما را درگیر می کند که پایانش هم یک ندامت بعد از فرصت سوزی است. این خاصیت دنبال فاسق حرکت کردن است.

اگر فاسق آمد و ندایی بلند کرد و شما دنبالش رفتید به این عواقب مبتلا می شوید. بعد هم بلای دیگری که سر شما می آورد این است که «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في‏ كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ». نبی اکرم در بین شماست، پس اگر خبر فاسقی آمد دنبال او حرکت نکنید بلک به رسول رجوع کنید تا فضا را برایتان روشن کرده و پرده ها و ابهام را کنار بزند تا بفهمید که فاسق دارد چه کار می کند. در فضای تاریک فرق حق و باطل روشن نیس، اما وقتی چراغ روشن شد فرق راه و چاه معلوم می شود. پس باید به حضرت رجوع کنید تا فضا را روشن کند.

اگر این کار را نکردید و دنبال فاسق حرکت کردید، ناچاراً می خواهید نبی اکرم را هم در طرح خودتان بیاورید، اگر نبی اکرم با شما مدارا کرد تا فرصت برسد شما به رنج می افتید. اما مگر نبی اکرم دنبال سر ما حرکت می کند؟ نه، نبی اکرم طرح خودشان را جلو می برند، ولی بنا بر این نیست که به جبر ما را در راه حق ببرند! حتی آدم های خوب وقتی مسیرشان را جدا می کنند، بهشان فرصت داده می شود تا بروند و پایان راه را ببینند.

وجود مقدس امیرالمومنین یک خطبه ای در نهج البلاغه دارند. بعد از این که کار تمام شد و در سقیفه با دیگران بیعت شد، فرستاده هایشان را فرستادند. اباسفیان برای این که فتنه گری کند، عباس عموی امیرالمومنین و پیامبر را با خودش همراه کرد و گفت: شما که عموی پیامبر هستی، من هم که در قریش طرفدار دارم، پس برویم پیش حضرت امیر تا او در میدان قدم بگذارد و ما بتوانیم مردم را بیاوریم تا با ایشان بیعت کنند. در این صورت یک عده ای سیاسی بیعت می کنند و یک عده ای به ریش سفیدی شما بیعت می کنند. وقتی آمدند محضر حضرت، ایشان بیانات عجیبی داشتند که خود این بیانات خواندنی است.

یک نکته ای را که حضرت به عمویشان فرمودند این بود که عموجان خیال می کنید که با آمدن شما مردم می آیند و با من بیعت کنند؟! مسئله این نیست بلکه امتحان خداست که خیلی هم سخت است. بعد آیات سوره مبارکه عنکبوت را خواندند که «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون«(عنکبوت/2)،‏ مردم خیال می کنند که اگر بگویند ایمان آوردیم رهایشان می کنم، در حالی که شما را در کوره می بریم تا پاکیزه بیرون بیایید.

بعد در حالی که یک جمعی آنجا بودند به ابو سفیان فرمودند: فتنه ها و تاریکی های فتنه را باید با کشتی نجات از بین برد. اینطور نیست که شما در دل فتنه به خود فتنه گر تکیه کنید و با او بتوانید نجات پیدا بکنید. با آل ابوسفیان که نمی شود از این فتنه عبور کرد! اگر می خواهید عبور کنید باید با اهل بیت عبور کنید. بعد هم در پایان کار خبر دادند که دیگر زمان چیدن میوه ولایت ما و زیر چتر ولایت امام زندگی کردن به تأخیر افتاد و اگر کسی در غیر وقت اقدام کند مثل کشاورزی است که در زمین دیگری می کارد. او می کارد اما بهره اش را دیگران می برند.

حضرت فرمودند: کانه دوران ما گذشته و بعد هم عرض کردند: «انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَة»(2) یک علم پوشیده ای در من است که اگر به شما بگویم همه تان مضطرب می شوید و مثل طناب هایی که به دلو می بندند و در چاه می اندازند به خودتان می لرزید. البته شاید مراد این است که شما درون یک چاه عمیقی افتادید و دیگران شما را به دلو خودشان بسته و با شما از این چاه آب می کشند و شما باید در این ظلمت بمانید تا وقتش برسد.

پس اگر کسی دنبال امام حرکت نکرد امام مجبور است یک جایی طرحش را به تأخیر بیاندازد و با مومن مدارا کند، همانجاست که مومن به رنج می افتد. شما مومنین اگر یک جایی دنبال سر خبر فاسد حرکت بکنید، حضرت ممکن است با شما مدارا بکند و یک جایی هم با شما همراهی کرده و با خواسته های شما را کنار بیاید، ولی همان وقتی که او  مراعات شما را می کند شما به رنج می افتید. پس به یک معنا نتیجه دنبال فاسق حرکت کردن و نبی اکرم را وادار کردن که با شما کنار بیاید و یا خدایی نکرده تبعیت از شما بکند، رنج شماست. الان همه رنج تاریخی ای که می بینید امت نبی اکرم می برند همین است.

بنا بر این بود که فضا در غدیر فضای نورانی بشود «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي‏»(مائده/3) و مردم در فضای نعمت تام قرار بگیرند. اگر نبود آن خبر فاسق و پیروی ای که کردند و دنباله روی ها، الآن مومنین در آسایش بودند. شما این رنج هایی که در طول قرن ها جامعه اسلامی و بشریت دارد تحمل می کند، را مشاهده کنید، بنا نبود که مومنین اینطوری در رنج باشند!

«إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيم‏»(انفطار/13) الان هم انهایی که واقعا ابرار بوده و دنبال فاسق حرکت نکردند وسط نعمت اند، ولی آنهایی که با حضرت حرکت نمی کنند به رنج می افتند. همه رنج هایی که در تاریخ برای جامعه مسلمین و حتی جامعه موحدین پیش آمده، همین رنجی است که جایی صدایی بلند شده و مردم هم به جای این که به وجود مقدس نبی اکرم رجوع کنند، دنبال سر آن صدا راه افتادند که طبیعتاً حاصلش این رنج های طولانی است.

 این رنج ها تحلیل می خواهد، به تعبیر دیگر این مصیبت ها یک ریشه هایی در درون انسان دارد و یک ریشه هایی در بیرون انسان، اما کلاً محیط ولایت ائمه نار و محیط خبر فاسق، محیط رنج و عذاب است. در قرآن از محیط ولایت طاغوت به ظلمات و جهنم تعبیر شده است، «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ‏ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون»(بقره/257)‏ که این همان محیط رنج است. همه اینها آثار این هست که انسان دنبال سر نبی اکرم حرکت نکرده و می خواهد پشت سر فاسق برود، بعد هم حضرت مجبور شوند مدارا کنند و با ما راه بیایند.

نتیجه همراهی با حضرت

اما اگر کسی این سرمایه ای که خدا در درون به انسان داده که حب به ایمان و نفرت از دشمنان است را به وجود مقدس نبی اکرم گره زد و بعد وقتی فاسقی خبر می اورد و می خواهد در امت اسلامی فضا را تاریک کند، رو به نبی اکرم و امیرالمومنین آورد، از این فضای تاریک نجات پیدا می کند. کسی که در دوران بنی امیه به جای این که در فتنه بنی امیه برود رو به سیدالشهداء آورد و در دنیای قبل از بنی امیه به جای این که در فتنه برود به سمت امیرالمومنین آمد و با حضرت سعی کرد این ابهام را مرتفع بکند، از ظلمات بیرون می آید.

آن ها فضا را تاریک می کنند و با خبرشان غوغا ایجاد می کنند، در همین زمان است که حق و باطل با هم امیخته می شود. پس اگر کسی به مدار و میزان حق که امام است رجوع نکرد طبیعتا آنها او را زمینگیر می کنند. حضرت فرمود: «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْث ‏فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ»(3)، آنجایی که حق و باطل با هم قاطی می شود شیطان غلبه پیدا می کند. اتفاقا فرمایش حضرت در آن خطبه ناظر به همین بدعت ها است. می فرماید: فتنه هایی که بعد از نبی اکرم شروع شده، وقتی اثرگذار می شود که حق و باطل با هم آمیخته شود. اگر کسی به میزان و فرقان حقیقی که امیرالمومنین است رجوع نکند و با او نخواهد این حق و باطل را از هم جدا کند، حق و باطل برای انسان مبهم می ماند و طبیعی است که نمی تواند مسیر را تشخیص بدهد.

پس اگر به عقل خودش اکتفا کند در آن ظلمت غرق می شود و اگر میزان دیگری را وسط بکشد و بخواهد با آن میزان حق و باطل را از هم جدا کند، باز هم در ظلمت گرفتار می شود. پس تنها راه این است که به وجود مقدس نبی اکرم که شاهد عالم بوده و کسی است که مثل نور خدا و خورشیدی است که خدا در عالم نازل کرده «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/1)، رجوع کند.

بنابراین اگر نبود این خورشید امکان تبین هم نبود. آنهایی که رجوع می کنند و با فطرت و عقلشان به سمت وجود مقدس نبی اکرم می آیند و سعی می کنند تا با امام این فضای تاریک را روشن بکنند، به تعبیر قرآن می شوند «راشدون». شاید ادامه آیه هم ناظر به همین است، خدای متعال بعد از این که می فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في‏ كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ» خدای متعال به شما یک سرمایه ای داده که آن سرمایه برای تبین و رو به نبی اکرم اوردن سرمایه کافی ای است، پس رو به حضرت بیاورید و با حضرت گره بخورید، می فرماید: «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون»، اینها راشدون هستند. البته توضیح نداده که راشدون چه کسانی هستند، اما شاید راشدون یعنی کسانی که سرمایه حب الایمان و کراهت از کفر و فسوق و عصیان را وسیله گره خوردن به وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت قرار می دهند و سیرشان در عالم با امام است. یعنی اینطور نیست که خودشان تنها بخواهند در این میدان ظلمانی که فاسق ایجاد کرده بروند بلکه با کشتی اهل بیت وارد این دریای مواج و طوفانی و گرداب ها می شوند.

«مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَك‏»، هر کسی وارد کشتی حضرت نوح نشد غرق شده است و لو روی قله ها رفته و به آنها تکیه کرده باشد. وقتی حضرت نوح به پسرشان می گویند: «يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا»(هود/42) سوار کشتی شو! می گوید: «سَآوِي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ»(هود/43) روی قله می روم چون سیل که در قله نمی اید! حضرت می گویند: «لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّه» هیچ پناهگاهی جز این کشتی نیست.

حضرت فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَك‏»، مثل اهل بیت مثل این کشتی است. در این فضای ظلمانی آنهایی که از این سرمایه حب الایمان استفاده می کنند و به امام گره می خورند و با ایشان در عالم راه می روند، نجات پیدا می کنند. خبر فاسق غوغا به پا می کند و هزاران و میلیون ها آدم را دنبال خودش می کشد و آنها را جهنمی می کند، جنگ و صلح راه می اندازد، کتابها نوشته می شود و حرف و حدیث ها در این فضای طوفانی و مواج زده می شود، اما کسی که به امامش متصل می شود در فضای امن است و راشد می شود. شاید معنای راشد رشد یافته باشد، یعنی ان کسی است که می تواند مصالح و مفاسد خودش را تشخیص بدهد.

یک موقعی یک میدان کوچکی است و راشد در آن میدان کسی است که مصالحش را در آنجا تشخیص بدهد. قرآن می فرماید: «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُم‏»(نساء/6)، این اطفال تا وقتی به رشد نرسیده باشند، مالشان دست ولیشان است تا از آن مراقبت کنند، ولی وقتی به سن رشد رسیدند مالشان را دستشان بدهید. رشد در اینجا یعنی می فهمد و بازارها و سود و زیان خودش را می شناسد و دیگر سرش کلاه نمی رود.

پس رشد یعنی به جایی برسی که مصالحت را تشخیص بدهی. حالا یک موقعی آدم وقتی خرید و فروش می کند مقابلش یک سوداگرانی هستند که دنبال منافع خودشان اند و هیچ به فکر منافع من نیستند، حتی ممکن است بخواهند من را زمین بزنند که خودشان رشد کنند؛ این جا راشد آن کسی است که آدم ها و بازار و حریفها را می شناسد. ولی یک موقع می بینید یک خبر فاسقی است که می خواهد یک غوغا به پا بکند و یک عالم را ظلمانی کرده و صدا مقابل صدای حضرت بلند بکند. پس پشت سر این خبرش کتابها نوشته می شود، مکتب ها راه می افتد و فیلسوف ها و دانشمندان حرکت می کنند! مگر شیطان جمعی از دانشمدان را با خودش جهنمی نمی کند؟!

کسی که در این فضای خبر فاسق بخواهد به رشد برسد طوری که راه از چاه، دوست از دشمن و پیچیدگی های خبر برایش آشکار بشود، باید از سرمایه فطرت و حب الایمان استفاده کند و همراه ولی خدا بشود تا با حضرت دنبال وضوح و آشکار شدن فضا برود. اگر کسی به حضرت گره خورد، ایشان بگونه ای فضا را برای او روشن کرده و ترازو به او می دهند که دیگر قلب خودش می شود ترازو و فرقان پیدا می کند. شاید «أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُون» آن کسانی هستند که این سرمایه حب الایمان را به تبین با رسول و همراهی با حضرت گره زدند و در این فضای تاریک با ایشان راه می روند. این ها کسانی هستند که نجات پیدا می کنند و راشد می شوند و معیار تشخیص خبر حق از باطل برایشان حاصل می شود.

پی نوشت ها:

(1) تفسير القمي، ج‏2، ص: 319

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 52

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 54