نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه ششم محرم حرم مطهر/ ثمرات بکاء در زمینه های مختلف / شبهه افکنی های مختلف در جهت مقابله با جریان بکاء

متن پیش رو سخنرانی جناب حجت الاسلام والمسلمین میرباقری در شب ششم ماه محرم الحرام 1435 در حرم مطهر حضرت معصومه(س) می باشد. در این جلسه ایشان با مروری بر بحث رزق بکاء و برکات گریه بر سیدالشهداء به القاء شبهات در بحث بکاء از جانب شیطان اشاره کرده و به چند نمونه از این شبهات و پاسخ آنها می پردازند.

یکی از رزق های خاصی که خداوند از مدخل عاشورا و به برکت امام حسین نصیب همه عوالم کرده، بکاء بر سید الشهدا است؛ حزنی که قلوب مومنین را فرا گرفته، به صورت اشک بر چهره آن ها جاری می شود. آثار و برکاتی که در روایات برای بکاء بر سید الشهدا بیان شده، برای کمتر عبادتی بیان شده است.

برکات رزق بکاء بر سید الشهداء

از جمله برکات بکاء بر سید الشهدا، بخشایش تمام گناهان و احیاء قلوب است. گریه بر سید الشهدا ما را به تبری نسبت به دشمنان نبی اکرم و اهل بیت شان و تولی نسبت به نبی اکرم و اهل بیت شان می رساند. تبری و تولی که در انسان به کمال رسید، هم معصیت ها از وجود انسان پاک می شود هم انسان توفیق عبادت پیدا می کند. از این بالاتر، هم صفات رذیله در انسان از بین می رود هم صفات حمیده در انسان شکل می گیرد. منتهی اشاره کردیم که گریه بر سید الشهدا مثل نماز مراتب دارد، ظاهر و باطن دارد. انسان باید سعی کند به همه مراتب گریه بر سید الشهدا برسد، به باطن بکاء بر سید الشهدا هم راه پیدا کند. یک سری از برکات، مخصوص درجات عالی گریه بر سید الشهدا است. انبیاء در گریه بر سید الشهدا به درجاتی می رسیدند که با هیچ عبادت دیگری به آن درجات نمی رسیدند.

امام سجاد 35 سال بر سید الشهدا گریه کردند، حقیقت این است که این گریه از اعظم عبادات امام سجاد بوده. البته برای انبیاء و ائمه معصومین بحث پاک شدن از گناه و صفات رذیله اصلا مطرح نیست، گریه بر سید الشهدا برای آن ها فقط ترفیع درجه می آورد. به فرموده قرآن هر مصیبتی که به ما می رسد جزو مکتسَبات خودمان است ولی بلاء معصومین فقط ترفیع درجه و گاهی تدارک اشتباه یارانشان است. در باب موسی بن جعفر هست که دوستان حضرت لغزشی کرده بودند، ایشان فرمودند من مخیر شدم که خودم یا شیعیانم رنج و بلاء لغزش را بکشند و من بر خودم انتخاب کردم. آن ابتلاء عظیم امام موسی بن جعفر، یک چهره اش تحمل بلائی بود که می خواست به شیعیان شان برسد حضرت سپر شدند و الا خودشان ترک اولی هم نداشتند.

بلائی که انسان ها تحمل می کنند معمولا مطهِّرشان است ولی بلاء معصومین آن قدر ظرفیت دارد که هم برای معصوم ترفیع درجه می آورد هم دیگران را پاک می کند. مثل یوسف صدیق که با تحمل رنج و بلائی که کشید هم خودش ترفیع درجه پیدا کرد و نبی شد هم کل مصر را از فقر و کفر نجات داد. ابتلائات معصومین هم ترفیع درجه برای خودشان است هم وسیله شفاعت و هدایت قلوب و دستگیری دیگران است. نبی اکرم با بلاء سید الشهدا قلوب را از شیطان نجات می دهند و به طهارت می رسانند. این خاصیت بلاء اولیاء خدا است.

بی تردید عظیم ترین و سخت ترین درگیری ای که در تاریخ درگیری حق و باطل اتفاق افتاده، عاشورا است. لذا این درگیری مورد توجه همه انبیا و اولیاء و امم گذشته و تمام مومنین تا عصر ظهور و قیامت است. سید الشهدا با تحمل عظیم ترین مصیبت و بلاء، هم خودشان نفس مطمئنه شدند هم نفوس فراوانی را حول خودشان جمع کرده به آرامش رساندند. سید الشهدا محور همه نفوس مطمئنه است. در این عالمی که شیطان غوغا به پاکرده و همه را به اضطراب انداخته، تمام نفوس آرام حول امام حسین جمع هستند. بلاء سید الشهدا به گونه ای است که تمام عوالم ـ از جمادات تا ملائکه و انبیاء ـ غیر از سه دسته گریه می کنند و با این گریه رشد می کنند. بیداری، درک صحیح از جبهه حق و باطل، موضع گیری، لعن و برائت و در نهایت صف و قتال با باطل از برکات بلاء سید الشهدا است. حتی در روایات هست شعار لشکر امام زمان هم «یا لثارات الحسین» است. بنابراین بکاء بر سید الشهدا است که عالم را به سمت حق می برد و انگیزه درگیری با باطل را برای اهل حق ایجاد می کند. در روایت هست که وقتی اطرافیان امام زمان به تردید می افتند که چطور این امام رئوف این قدر سخت گیری می کند، حضرت بعضی از جلوه های مصیبت سید الشهدا را نشان می دهند، همه می پذیرند آنچه حضرت انجام می دهد عین عدل است.

تلاش شیطان برای از رونق انداختن مجالس سید الشهدا با القاء شبهه

خب در طول تاریخ با این حادثه عظیم مبارزه کردند، گاهی با زور و قدرت مثل دوره متوکل و رضاخان، گاهی با ظاهر عالم مآبانه و با شبهه افکنی. می دانید، همه اشکالات به شیطان منتهی می شود. شیطان است که با تمام توانش در برابر عباداتی که خیلی راه گشا هستند می ایستد. یکی از عباداتی که شیاطین در طول تاریخ بر آن تمرکز کردند تا جلویش را بگیرند، همین مجالس بکاء بر سید الشهدا است. من برخی از شبهات را سریع عرض می کنم و عبور می کنم.

شبهه اول و جواب آن / توجه بیهوده و اتلاف سرمایه ها بابت واقعه تاریخی خاص

از جمله اشکالاتی که می کنند این است که می گویند 1400 سال قبل حادثه ای بین دو قبیله بنی امیه و علویون اتفاق افتاده، شما هر سال آن را احیاء کرده، تمام زندگی اجتماعی مسلمانان را تحت تاثیر آن واقعه قرار می دهید! این موجب می شود ما از کارهای اساسی روزمره مان غافل بشویم.

خب واضح است که این اشکال، باطل است. بله! اگر عاشورا جنگ بین دو قبیله سر اغراض مادی بود، دورانش تمام شده بود، دیگر معنا نداشت احیائش کنیم. ولی حادثه ای که تمام عوالم درگیرش هستند و خدا میثاقش را قبل از عالم دنیا گرفته و برکاتش تا قیامت هست، یک حادثه قبیله ای است؟! خیر، این گونه نیست. جنگ، جنگی است که حقیقتا عظمت دارد؛ چنین حادثه عظیمی را که نمی شود کوچک کرد. حادثه عاشورا عظیم است؛ ما این حادثه را عظیم نکنیم تا غفلت اجتماعی ایجاد کنیم. این حادثه، بلاء عظیم است. تحولی که این حادثه در عالم ملائکه ایجاد کرده بیشتر از تحولی است که در عالم دنیا ایجاد کرده. احیاء عاشورا غفلت آفرینی نیست، بصیرت افزایی است. عاشورا ما را برای ورود به درگیری عظیم بین حق و باطل و موضع گیری در برابر جبهه باطل آماده می کند. این مسئله، مسئله اساسی جبهه حق است.

حق و باطل در عالم با همدیگر درگیر هستند، امام حسین فقط کوره این درگیری را داغ کردند و ائمه هم آن را داغ نگه داشتند. محرم صلح کلی که می خواهند حول محور تمدن مادی ایجاد کنند را به هم می زند و درگیری حقیقی بین اسلام و کفر را دوباره زنده می کند. اهل باطل هیچ گاه از شعله این درگیری کم نمی کنند، دائما در کوره حرص و تعلق به دنیا می دمند، فقط می گویند شما تعلق به الله را خاموش کنید. عاشورا دائما تعلق به الله را شعله ور می کند. درگیری حق و باطل، تمام شدنی نیست. این جنگ تا زمان ظهور هست. وقتی حضرت تشریف آوردند و حق غلبه مطلق پیدا کرد، آن وقت این جنگ تمام می شود. این جنگ ها مقدمه آن صلح است. آن صلح بدون این درگیری ها حاصل نمی شود. بین حق و باطل که مصالحه معنا ندارد، یک طرف باید تسلیم بشود.

بنابراین درگیری بین حق و باطل، یک درگیری تاریخی است. در این درگیری، مهمترین فداکاری ای که برای ایجاد بصیرت، برای ارتقاء وجدان، برای روشن شدن صف حق و باطل، برای تجهیز حق بر علیه باطل اتفاق افتاده، عاشورا است. عظمت این خونی که ریخته شده برای هدایت همه عالم کافی است، فقط باید این خون را احیا کرد. البته خدا این خون را احیا می کند. این خون، ثارالله است. نگهبان این خون خدا است ولی ما باید این حادثه را در قلب خودمان و در جامعه احیا کنیم.

خلاصه، بکاء بر سید الشهدا آثار واقعی فراوانی دارد، چون خود عاشورا آثار واقعی دارد. بکاء بر سید الشهدا ما را وارد متن عاشورا می کند. عاشورا واقعه ای در متن عالم است که همچنان فیوضات فراوانی از آستانش نازل می شود. عاشورا که تمام نشده. عاشورا کل تاریخ را دو شقه کرده، حق و باطل را از هم جدا کرده. با عاشورای امام حسین حجاب از همه عوالم برداشته شده، حقیقت در عالم آشکار شده. بنابراین همیشه توجه به آن حادثه، مبدا برکات است.

شبهه دوم و جواب آن / جایگزینی گریه با کار عقلی و تحلیلی

شبیه این اشکال گفتند باید بیشتر به جای گریه کردن، به تحلیل عقلی عاشورا بپردازیم. مگر کسی مخالف تحلیل کردن عاشورا است. به قدری علما راجع به عاشورا کتاب نوشتند و تحلیل کردند که بین سایر موضوعات کم نظیر است. ولی تا اشک به این نگاه های عقلانی ضمیمه نشود، تحلیل های عقلی هیچ اثری ندارند. تحلیل که کسی را به حرکت در نمی آورد. اگر قلب انسان تسخیر عاشورا شد، آن وقت همه تحلیل های عقلی راه گشا خواهند بود. این که علاوه بر تحلیل عاشورا به جنبه های احساسی اش هم می پردازیم، نکته اش همین است که این جنبه های احساسی اثرگذار هستند، تحلیل ها مکمل جنبه های احساسی هستند. اصولا آن چه موجب می شود این حادثه در کانون توجهات علما قرار بگیرد تا به تحلیل عقلی آن بپردازند، همین جنبه های احساسی عاشورا است. بعد احساسی عاشورا است که ما را از قید و بندهای شیاطین آزاد کرده، آماده فداکاری می کند.

می گویند حد گریه زیاد است، باید بیشتر تحلیل کنیم. حد گریه را معصوم معین می کند. حد گریه را امام سجاد و امام زمان معین می کنند. بیش از حد نباید گریه کرد ولی حد گریه بر سید الشهدا این است که یا باید می بودیم و جان می دادیم یا باید آن قدر باید گریه کنیم تا از غصه جان دهیم. گریه بر سید الشهدا حد دیگری ندارد. ما از حداقل گریه هم کمتر گریه می کنیم.

شبهه سوم و جواب آن / تنافی زیبایی عاشورا با گریه بر حضرت

اشکال دیگری که در ادبیات عرفانی مطرح می کنند این است که حادثه عاشورا را زنده نگه دارید ولی چرا گریه می کنید؟ مگر حضرت زینب نفرمودند «ما رایت الا جمیلا»؟ این حادثه مگر جریان بین محبوب و محب نیست؟ مگر باطن بلاء سید الشهدا ضیافت الهی نیست؟ ظاهربین ها هستند که شمشیر و درگیری می بینند ولی خداوند خواسته که امام را شهید ببیند! امام، کشته حب خدا است! بنابراین باید نشاط داشت، باید مجالس انبساط خاطر و جذبات عاشقانه داشت. بی تردید این ادبیات، یک رهزن شیطانی است. اول اشکالش این است که بنده یک روایت ندیدم که بگوید به ضیافت عاشورا توجه کرده، غرق در شادی شوید. انکار نمی کنیم که این حادثه، باطن بسیار عظیمی دارد. جذباتی از حضرت حق در عاشورا شامل سید الشهدا شد که نه تنها حضرت را سیر داد بلکه تمام کائنات را با حضرت سیر داد. درهایی از توحید و محبت الهی بر روی عوالم گشوده شد که قبل از آن مسدود بود.

ما هم با این که در صنع خدا جز زیبایی نیست موافقیم. اگر سید الشهدا زیبا بندگی کرد، خدا زیباتر از سید الشهدا خدایی کرد. ولی ما یک روایت نداریم که بگوید معصوم باطن عاشورا را دید و غرق در بهجت شد. بر عکس، روایات فراوان داریم که ائمه از اول محرم شروع به عزاداری می کردند و روز عاشورا اوج حزن شان بوده. اشکال دوم این شبهه این است که سید الشهدا در کوره بلاء، به مقام قرب و ضیافت رسید. سید الشهدا از بستر بلاء به ضیافت الهی رسید. امام حسین اعظم ابتلائات عالم را تحمل کردند تا این ضیافت برپا شد. می خواهند بدون ورود به بلاء وارد ضیافت شوند!! این امکان ندارد. نمی شود کسی از وادی بلاء عبور نکرده، به ضیافت برسد. ما اگر بخواهیم از ضیافت عاشورا متنعم شویم یا باید هنر می داشتیم در عالم میثاق، وقتی میثاق عاشورا را می گرفتند زود لبیک می گفتیم تا در این عالم در برابر سید الشهدا قطعه قطعه می شدیم و به ضیافت عاشورا می رسیدیم یا باید آن قدر بر مصیبت سید الشهدا گریه کنیم تا به برکت عاشورا رزق های الهی بر ما نازل شوند.

ضیافت عاشورا ضیافت بلاء است. یک بعد حادثه عاشورا، بلاء است. نبی اکرم و امیرالمومنین و صدیقه طاهره مکرر بر مصیبت سید الشهدا گریستند. هنوز هم فاطمه زهرا به گونه ای می گریند که جهنم از گریه حضرت آن چنان ناله می کند که اگر ملائکه کنترلش نکنند فوران کرده، همه را می سوزاند. بلاء سید الشهدا اعظم ابتلائات است. این مصیبت را که نمی شود با نگاه عارفانه از بیرون حلش کرد. بله، اگر در بلاء سید الشهدا سوختی، ذوب شدی، پرده جمال را هم کنار می زنند، قلبت را نگه می دارند. شما جایی دیدید زینب کبری که می فرماید «جز زیبایی ندیدم» بخندد؟!

حادثه عاشورا دو چهره دارد. یکی چهره خدایی خدا و بندگی امام حسین که در اوج زیبایی است. ولی چهره دیگرش کاری است که دستگاه شیطان کرده. شیاطین همه انتقام شان از نبی اکرم را یک جا گرفتند، صورت ولی خدا را به خاک مالیدند.