نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

جلسه ششم حسینیه حضرت زهرا / سنت بلاهای همراه انبیاء سبب انقطاع از دنیا و رسیدن به برکت امام

متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه ششم سخنرانی آیت الله میرباقری در دهه اول محرم 95 می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشاندر این جلسه که به نوعی تکمیل مباحث گذشته بود با اشاره به عبارت «مساکن برکه الله» از زیارت جامعه کبیره می فرمایند اهل بیت(ع) محل و مسکن برکت الهی اند و به فرموده قرآن برای رسیدن به برکات الهی باید ایمان و تقوا داشته باشیم. اینکه خداوند متعال پس از ارسال پیامبران مردم را به سختی هایی دچار می کرد به این علت بود تا با این سختی ها تعلقات مردم به اسباب ظاهری که توسط دستگاه مادی ایجاد شده از بین برود و به آسایش و امکانات حقیقی که توسط انبیاء نازل می شود برسند. اگر مردم ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، به محیط ولایت اهل بیت که مساکن برکات الهی­اند وارد و از تمام خیرات و برکات بر خوردار می شوند و الّا در ولایت اولیاء طاغوت داخل می شوند که باطنِ امکانات و رفاه ظاهری آنان دشواری و زندگیِ سخت است

اهل بیت(ع) مساکن برکت الهی

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنةالله علی أعدائهم اجمعین. در مباحثه گذشته اشاره ای به این فراز از زیارت جامعه کبیره داشتیم که در آن می خوانیم: «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ مَحَالِ‏ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَاءِ نَبِيِّ اللَّهِ وَ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‏»(1) در این فراز برای اهل بیت(علیهم السلام) مقاماتی بیان شده است. یکی از آن مقامات این است که اهل بیت «مَسَاكِن بَرَكَةِ اللَّهِ» می باشند که یعنی برکت الهی در آنان قرار گرفته و آنان محل برکت الهی می باشند. در مورد برکت نکاتی بیان شد از جمله اینکه در قرآن کریم به زمین، شب، انسان و امور مبارکی اشاره شده است که در مقابل آنها نا مبارک هایی هم وجود دارد. در مورد معنای لغوی برکت نیز اشاره شد که برکت یعنی خیر فراوان ثابت و مستقر که دارای رشد و نمو است و ممکن است تمام امکانات در اختیارِ انسان یعنی عمر، ثروت و سایر نعمت های انسان مبارک باشد همانگونه که می شود این امکانات با برکت نباشند.

سختی های پس از آمدن انبیاء(ع) بستری برای دریافت برکات الهی

برای روشن شدن بیشتر این فراز از جامعه کبیره، به توضیح آیه ای از سوره اعراف می پردازیم. خداوند متعال در آیاتی از این سوره پس از بیان سرگذشت اقوام گذشته به سنتی الهی اشاره می کند و پس از بیان داستان حضرت شعیب و انبیاء دیگر که مردم در برابر آنان طغیان کردند و گرفتار عذاب هایی شدند، می فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا فىِ قَرْيَةٍ مِّن نَّبىٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون»(اعراف/94) یعنی ما در هیچ سرزمینی پیامبری نفرستادیم مگر اینکه اهل آن سرزمین را به سختی ها و تنگناها اخذ کردیم -مثلا بیمار یا گرفتار می شدند و بالجمله اینکه با آمدن انبیاء به سختی هایی دچار می شدند- تا مردم از عالم دنیا متوجه عالم الهی و غیب آن گشته و از برکات آن برخوردار شوند. ما به این خاطر پس از آمدن انبیاء سختی می فرستادیم تا زمینه ای برای آنان آماده شده و متوجه خداوند متعال شوند و این سنتی الهی است. پس اینگونه نبود که با آمدن انبیاء(ع) رفاه مادی حاصل شود چرا که به طور معمول انسان­ها با به دست آوردن رفاه و امکانات مادی، از توجه به خدای متعال و ذکر او غافل می شوند مگر اینکه متقی باشند. بنابراین در این آیه شریفه خداوند متعال می فرماید سنت ما این است که هنگام فرستادن انبیاء کار را بر مردم سخت می کنیم تا با این سختی ها و امتحانات سخت، حالت تضرع به خداوند متعال در آنان حاصل شود و این تضرع بستر پذیرش دعوت انبیاء الهی را فراهم کند.

ارسال انبیاء برای از بین بردن عوامل غفلت انسان ها

بیان شد که در ابتدای دعوت انبیاء برای از بین رفتن غفلت های مردم، خداوند آنان را به سختی هایی دچار می کند. اما در انتهاء و پایان دعوت انبیاء که مردم دین را پذیرفته و در امتحانات موفق شده اند، برخورداری از نعمت ها و لذات هایی که خداوند متعال عطاء کرده باشد، مانع از بندگی و در مسیر خداوند متعال حرکت کردن نمی شود بلکه منظور نعمت های مادی است که غالب امکاناتی که در ظرف ظهور انبیاء وجود داشته اینگونه بوده و ذیل دشمنان ائمه فراهم می شده است. پس برخورداری از آن فضاء و آن نعمت ها، موجب غفلت و مانع از پذیرش دعوت به سمت خداوند و ذکر او بوده است نه نعمت های الهی. به همین خاطر انبیاء می آمدند تا این فضا را از بین ببرند لذا ما سختی هایی ایجاد می کردیم و دستگاهی که توسط باطل ایجاد شده بود را از بین می بردیم. علت ایجاد این سختی ها این بود که کار دستگاه شیطان و اولیاء طاغوت این است که انسان را از خداوند متعال منقطع و به اسباب مادی متکی می کنند به همین خاطر انسان فقط اسباب را می بیند و به آن متکی می شود. دستگاه باطل انسان ها را به تدریج مدیریت می کنند و موجب می شود که انسان ها به خاطر سلسله ای از نیازهای مادی به آنان، دنبال رو آنان شوند. دستگاه باطل انسان ها را به دنبال شهوات، شکم، دامن و ... می فرستند و این نیازها را گسترش داده و کاری می کند تا انسان ها به این امور بیشتر نیازمند شوند و از این طریق آنان را مدیریت می کنند. این نیازها، نیاز به اسباب عادی و مادی است.

ایجاد حس نیازمندی به اسباب توسط دستگاه باطل برای انقطاع مردم از خداوند

اگر کسی از خدا منقطع شد تنها همین اسباب را می بیند و می خواهد از دست این اسباب بگیرد از دامن آن بهره مند شود که این کار دستگاه باطل است و ممکن خداوند متعال این جریان را امداد هایی کند و امکانات و رفاه ظاهری را برای آنان فراهم کند و در دولت باطل تمتعاتی داشته باشند. البته این امکانات آنان رفاه نیست چرا که «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»(طه/124) اگر کسی از خدا غافل شود حتی اگر تمام امکانات را داشته باشد، عیش و زندگی او، زندگی تلخ و تنگی خواهد بود. گاهی انسان دنبال انبیاء حرکت می کند که انبیاء در قدم اول پرده ها را کنار می زنند و حضور حضرت حق را به انسان می فهمانند و دست حضرت حق در عالم را به او نشان می دهند که موجب می شود تمام عالم برای انسان آیات الهی شود. ما در زیر سایه رحمت خداوند متعالی زندگی می کنیم که قدرت، علم، عزت و حکمت او نامتناهی است و می دانیم که خزائن او بی منتهاست. پس ما فقیر کسی هستیم که غنی مطلق است و هرگاه چیزی را اراده کند «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»(یس/82). اگر کسی به چنین تکیه گاهی که سرچشمه بی نهایت است تکیه کرد، از سرچشمه بی نهایت برخوردار می شود. تمام مشکل ما همین است که نمی دانیم اگر کسی به غنی بی نهایت وصل شد، او نیز غنی می شود چرا که از تمام عالم چشم برداشته و به سرچشمه بی نهایت وصل و در نتیجه غنی شده است.

اگر حجاب ها از بین روند و این اسباب برداشته شودند و ما به حضرت حق وصل شویم، نتیجه آن مستجاب الدعوه شدن ما می شود که در روایتی می فرماید اگر کسی از اسباب مأیوس و به خداوند متعال امیدوار شد، مستجاب الدعوه می شود. به فرموده حضرت علی خزائن در نزد خداوند متعال است و این خزائن بی منتهاست و کلید آن در دست شماست و کلید آن دعاست. انسانی که به این مقام می رسد که خزائن بی منتهای الهی را می بیند و می تواند از آن استفاده کند اما به خداوند متعال تکیه دارد، از تمام تعلقات نجات می یابد و به وسعت رسیده و از تمام اسارت ها و محدودیت ها رهایی می یابد. در نقطه مقابل کار دستگاه ابلیس این است که انسان را اسیر و وابسته به اسباب می کند. کسی که محتاج اسباب شد، اسیر و گرفتار آن است و از دست آن اسباب دریافت می کند و ارتباط باطنی او با حضرت حق نیز قطع شده و از خزائن بی منتهای الهی محروم می شود زیرا فقط اسباب را می بیند و از عوالم بالا و غیب منقطع می شود.

به عنوان مثال چشمه ای که در حال جوشیدن است هر چند در ظاهر آب آن کم است اما به منبعی عظیم وصل شده که تمام شدنی نیست. انسانی که رابطه اش با منبع چشمه قطع شده است و قصد دارد همیشه از این چشمه استفاده کند، همیشه احساس محدودیت می کند و به تنگنا، ترس و اضطراب دچار می شود و طبیعتا بر سر این امکانات محدود نزاع می شود و در کنار آن قدرت هایی شکل می گیرند که قصد مصادره کردن این امکانات برای خود را دارند و جامعه را با به دست گرفتن سر رشته این اسباب به دست می گیرند به طوری که مردم خود را وابسته به آنان می بینند. این به دست گرفتن اسباب مادی توسط طواغیت، محدودیتی سنگین برای مردم ایجاد می کند و آنان نمی توانند از خزائن بی منتهای خداوند استفاده کنند. انبیاء برای کنار زدن این پرده می آیند تا مردم سر سفره انبیاء بیایند و به طواغیت وابسته نباشند. در حال حاضر دنیا اینگونه است و آنان که محتاج اند گمان می کنند که محتاج کفار اند و باید از دست آنان بگیرند. بنابراین کفار بایجاد نظامی مادی و به دست گرفتن سر رشته آن موجب می شوند تا تأمین نیازهای مادی مردم از مجاری خاصی اتفاق بیافتد که سررشته آن دست خودشتان است و به خدا متصل نیست. کسی که در چنین فضایی زندگی می کند از فرهنگ متناسب با آن متاثر می شود و باورش می شود که نوع نیازها و پاسخ به آن همانگونه است که این فرهنگ می گوید چرا که سررشته آن دست تاسیس کنندگان آن است و آنان فرهنگ و سنت این نظام مادی را نیز ایجاد می کنند. کسانی که در این فرهنگ زندگی می کنند، از آنجا که حیات خود را وابسته به این اسباب و در اختیار دارندگانِ سررشته اسباب می دانند، سر دمداران این نظام مادی را تحمل می کنند و جامعه ای که فرهنگ آنان را قبول می کند، گمان می کند هدف از زندگی این است که مثلا به توسعه برسد توسعه نیز یعنی اینگونه زندگی و مصرف کردن و سر رشته آن نیز دست اولیاء طاغوت است و باید از آنان گرفت. انبیاء عظام(ع) برای نجات دادن انسان از شرک و کفر مجسم آمده اند. انبیاء آمده اند تا این پرده را کنار بزنند تا انسان را به غیب عالم متوجه کنند و انسان ها فقط از دست خدا بگیرند و خود را تنها محتاج خدا بدانند که فرمود: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»(فاطر/15) شما فقط محتاج خدایید.

تبدیل شدن سختی های پس از ارسال انبیاء به آسایش­های حقیقی

از آنجا که هنگام آمدن انبیاء ما به این روال زندگی و تامین شدن از این مجاری عادت کرده ایم، این روال مانع فهم دعوت انبیاء است. خداوند متعال می فرماید هنگامی که ما پیامبری می فرستادیم و این پیامبر می خواست اخبار غیبی را برای مردم بیان کند و آنان را از غفلت خارج کند، به دنبال فرستادن آنان مردم دچار سختی می شوند که فرمود: «أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» و این دچار شدن به سختی به خاطر این است تا آنان بتوانند دعوت انبیاء را بفهمند چرا که اگر بر سر سفره ای که تا بحال بوده اند بمانند، کسی سخن انبیاء را گوش نمی دهد. پس ما هنگام فرستادن انبیاء مردم را به سختی ها دچار می کنیم «لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون» تا آنان به تواضع برسدند و زمینه ای برای پذیرش سخن انبیاء آماده شود. قرآن کریم می فرماید این سنت ماست اما پس از آن این سیئه را به حسنه تبدیل می کنیم که می فرماید: «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكاَنَ السَّيِّئَةِ الحَسَنَة»(اعراف/95) در اینکه معنای تبدیل سیئه به حسنه چیست برخی فرموده اند منظور این است که سختی را بر می داریم و عوض آن آسایش می گذاریم و مثلا فقر را از بین می بریم و عوض آن غنا می گذاریم، نا امنی را بر می داریم و امنیت می گذاریم. بنابراین توضیح این آیه شریفه اینگونه می شود که مردم پیش از آمدن انبیاء، امنیت، آرامش و برخورداری نسبی را دارا هستند و از آنجا که این امکانات در دستگاه مادی است، حجاب می شود و با آمدن انبیاء این امکانات از بین می رود و پس از گذشت مدتی از آمدن انبیاء این سختی ها به آسایش تبدیل می شود.

شاید بتوان معنایی دیگر برای این آیه بیان کرد که پس از آمدن انبیاء، عوض رفاهی که در دولت مادی داشتند، رفاهی حقیقی فراهم می کنیم. یعنی عوضِ امنیت دستگاه باطل که حقیقت آن نا امنی و سیئه بود، امنیتی حقیقی و زیر چتر نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) فراهم می کنیم که فرمود: «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكاَنَ السَّيِّئَةِ الحَسَنَة» یعنی نوعی دیگر از امنیت و آسایش برای آنان فراهم می شود و نتیجه آن این می شود که «حَتَّى عَفَوْا» این عبارت را به چند گونه معنا کرده اند. یکی از آنها این است که ما پس از این سختی ها، آسایش را فراهم می کنیم تا اینکه با فراهم شدن این وفور نعمت و آسایش، آن سختی ها پوشیده شوند و دوباره رفاه و آسایش نصیب آنان شود اما این رفاه و آسایش حسنه است و آن رفاه و آسایش دستگاه باطل سیئه بود و از آنجا که زیر چتر دولت باطل قرار داشت، حجاب بود چون این آسایش و امنیت به دولت باطل گره خورده بود و ذیل آن قرار داشت. پس گاهی امنیت ذیل امنیتِ انبیاء تعریف می شود و گاهی نیز ذیلِ امنیتِ اولیاء طاغوت که این امنیت در حقیقت نا امنی است. اینکه حضرت به مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ كِرْدِين فرمود: «أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ ... يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ‏ إِذَا أَمِنَّا»(2) تو از کسانی هستی که خوف و امنیت خود را به ما گره زده اند؛ ناظر به همین است. خوف و امنیتی که دستگاه باطل ایجاد می کند امنیت برای کفر است نه ایمان. در حال حاضر اگر کسی بخواهد در امنیت باشد این امنیت برای او حاصل نمی شود چرا که امنیتی که دستگاه مادی در غالب شورای امنیت و سازمان ملل و ... ایجاد کرده، امنیت برای کفر است.

بنابراین امنیت و رفاه یا ذیل انبیاء حاصل می شود و یا ذیل دستگاه کفر. در این آیه شریفه فرمود در ابتدای آمدن انبیاء سختی هایی می آید که اگر مردم اهل تضرع شدند و ایمان و تقوا پیشه کردند، ما باب خیراتی که از ناحیه انبیاء می آید را باز می کنیم و برای مردم گشایشی حاصل می شود. اما پس این گشایش هم برخی غفلت می کنند و می گویند: «قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُون». از این عبارت روشن می شود که پس از گذشت یک نسل از آمدن انبیاء این گشایش حاصل شده است چرا که می گویند «قَدْ مَسَّ آباءَنَا».

 انبیاء آمدند بساط و موانعی که دستگاه مادی درست کرده بود و به ظاهر امنیت و آرامش بود را از بین ببرند و ما را از آن محیط نا امن بیاورند چرا که هرچند ظاهر آن رفاه است اما باطن آن جهنم است که فرمود: «حُفَّتِ‏ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ‏»(3) دستگاه مادی برای تحقق منویات خود در کنار قدرت و حاکمیت، محیط شهوت و امنیتی را فراهم می کند و هر مخالفی را سرکوب می کند اما اگر کسی زیر چتر آنان کند امنیت و رفاهی نسبی را احساس می کند. انبیاء برای برهم زدن چنین دستگاهی می آید که ابتدای آن سختی هایی برای این نسل وجود دارد اما هنگامی که این نسل سختی ها را تحمل کرده و به تضرع می رسند، خداوند متعال باب خیرات را از طرف خودش بر آنان می گشاید و امنیت، آسایش و رفاهی دیگر می آید که بر خلاف امنیت، آسایش و رفاه گذشته خیر است چرا که هرچیزی ذیل دستگاه انبیاء تعریف شود خیر و هرچه ذیل دستگاه باطل تعریف شود شر است. رفاه دستگاه باطل هم شر و بدی است که قرآن می فرماید: «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكاَنَ السَّيِّئَةِ الحَسَنَة» خداوند عوض این بدی به اندازه ای خیرات نازل می کند تا تمام آن بدها پوشیده شود که فرمود: «حَتَّى عَفَوْا». با توجه به اینکه می فرماید: «قَدْ مَسَّ آباءَنَا» واضح است که این نسل که به خیرات رسیده نسلی دیگر است و نسل بعدی می گویند «قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ» و غافل می شوند و فراموش می کنند که هدف و مسیر چه بود که ما آنان را می گیریم «فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُون». آنان که پیامبر برای آنان آمدند و یک نسل از آنان سختی ها را تحمل کردند و آمادگی ها حاصل شد و آثار انبیاء در حال ظاهر شدن است، آنان بجای اینکه در مسیر حق عمل کنند به مسیر قبلی بر می گردند که ما آنان را به سختی اخذ می کنیم که فرمود: «فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً».

حفظ ایمان و تقوا پس از ارسال پیامبران راه رسیدن به برکات

خداوند متعال پس از بیان داستان کسانی که از خدا بریده شدند، می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ»(اعراف/96) اگر مردم هنگام آمدن انبیاء به جای اینکه غرق در نعمت شوند و خدا را فراموش کنند، ایمان می آوردند و بر مدار خداوند متعال حرکت می کردند -که معنای تقوا همین است- ما درهای برکت را از آسمان و زمین بر آنان می گشودیم. تقوا یعنی حرکت بر مدار خداوند متعال چرا که خداوند عالم را هماهنگ آفریده و برنامه زندگی ما در این عالم را هماهنگ با تمام عالم آفریده است. خداوند متعال عالم را برای هدفی آفریده و همه چیز در عالم را برای آن هدف هماهنگ کرده و همه چیز به طور هماهنگ در حال حرکت به سوی آن هدف اند که فرمود: «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُورُ»(شوری/53) با اراده الهی تمام این کاروان به هم پیوسته در حال حرکت به سوی هدفی است که خداوند متعال از خلقت این عالم دارد. اگر انسان در این مدار هماهنگ الهی حرکت کند و دستور دین را انجام دهد با تقواست. دستور دین نیز به گونه ایست که ما را به صورت منظم و همراه با سایر عوالم به حرکت در می آورد چرا که معصومین(علیهم السلام) همانگونه که ما را سرپرستی می کنند، علاوه بر ما، بر سایر عوالم نیز ولایت دارند بنابراین ما را در این عالم هماهنگ با سایر عوالم سیر می دهند. معصومین ولیِّ کلّ هستند فلذا ما را هماهنگ با سایر عوالم تدبیر می کنند و به سمت هدف از خلقت می برند.

این مردم از مدار خارج شده بودند و جامعه ای شیطانی با نیازمندی، اخلاق و برنامه ریزی شیطانی تشکیل شده بود که این برنامه ریزی با خواسته خداوند متعال هماهنگ نبود. هنگامی که انسان و جامعه انسانی تحت ولایت ابلیس و اولیاء طاغوت قرار گرفت و با غفلت از سنن کُلّی الهی و عالمَی که خداوند آن را به سمت هدف خود پیش می برد، برای خود زندگی ساختند و دست الهی را ندیدند، این عالم بر او تنگ می شود چرا که این عالم وسنت ها کلی آن به طور کامل در اختیار ما نیست پس هنگامی که مسیری غیر الهی را انتخاب می کنیم، این عالم که جنود الهی است خیرات خود را از ما منع می کنند. در حال حاضر به تعبیر کسانی که ذیل پرچمداران تمدن مادی قرار دارند، جهان با چالش محیط زیستی مواجه شده است و می گویند بشر عالم را به زباله دانی خود تبدیل کرده است چرا که در طول شبانه روز موادی غیر هماهنگ با نظام طبیعیت وارد آن می کنند. هرچند که این فهم ناقص آنان است و به عالم حسّ محدود می باشد و نمی دانند که به چه اندازه عالم را خراب کرده اند که قرآن می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس»(روم/41)، اما می دانند که در همین محدوده محسوس، باید طبق اقتضائات عالم زندگی کنیم و مخالف آن نباشیم.

انبیاء عظام نیز می فرمودند که خداوند متعال عالم را برای هدفی آفریده و شما باید هماهنگ با عالم در مسیر این آفرینش قرار بگیرد و ما نیز شما را هدایت می کنیم. انبیاء این را فرمودند اما آنان گفتند ما باید جهان را آنگونه که خود می خواهیم بسازیم و معنای انسان مداری که آنان می گویند همین است. یعنی خودت محور می باشی و آنگونه که دلت می خواهد زندگی کن. اما پس از مدتی به بیان مخاطرات خود ساخته می پردازند و می گویند عالم در حال گرم شدن و ... است و در آینده کره زمین غیر قابل سکونت می شود غافل از اینکه ریشه این امر در طغیان و صفات رذیله است. اگر انسان بر خلاف مسیر عالم نیازهایی را برای خود قرار دهد و بخواهد در این عالم به آن برسد، عالم بر او تنگ می شود زیرا عالم در اختیار ما نیست و قوانین وسنت هایی فوق ما قرار دارد و ما را تحت فشار قرار می دهد و تا به مدار تقوا که مدار عالم است بر نگردیم، این اوضاع درست نمی شود چرا که بشر اخلاق مادی پیدا کرده و بر خدا استکبار است و می خواهد کارهایی را انجام دهد که خداوند عالم را برای آن خلق نکرده است. اگر انسان بخواهد در این عالم کاری انجام دهد که خداوند عالم را برای آن خلق نکرده، عالم بر ما تنگ می شود و از برکات آن محروم می شویم. اما اگر در مدار خداوند حرکت کنیم، از برکات و خیرات آن برخوردار می شویم که فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض». این فشار عالم، فشار ظاهری است چرا که ما علاوه بر این عالم، عوالم دیگری داریم و تمام آن عوالم تحت فشار است. اگر فشار از تمام عوالم و تنگناهای باطنی که «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» بر طرف شد، سایر تنگناها برطرف می شود اما آنان که دیدشان به مادیات محدود است تنها فشار ظاهری آن را می بیندند و سعی در رفع آن امور ظاهری دارند. اما اگر چشم باز کند تنگناهای باطنی آن را نیز می بینند.

جمع بندی مطالب و تبیین معنای «مسکن برکت» بودن اهل بیت

بنابراین چنین دستگاهی مادی به پا شده و رفاه و آسایشی ظاهری فراهم کرده که باطن آن آتش و سختی است و انبیاء برای برهم زدن این دستگاه و رساندن مردم به رفاه و آسایش حقیقی آمده اند. در ابتدای آمدن انبیاء مردم به خاطر رهایی از تعلقاتی که داشته اند دچار سختی هایی می شوند که می فرماید: «أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاء» اما پس از مدتی خداوند این سختی ها را به آسایشی حسنه تبدیل می کند اما عده ای که این جریان را نفهمیدند گمان می کنند که به دوران پیش از آمدن انبیاء باز گشته اند و باز هم غفلت می کنند. داستان امروز ما همین است. ما فراموش کرده ایم که خداوند این نعمت عظیم اجتماعی انقلاب را برای چه هدفی به ما داد و به چه علت این همه شهداء داده ایم غافل از اینکه برای اتفاق عظیمی انقلاب شد تا ما از تحت ولایت کفار خارج شویم و در فضای دیگری زندگی کنیم. خداوند متعال می فرماید آنان که دوباره غافل شدند را عذاب می کنیم که فرمود: «فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُون». عذاب های خدا هم متفاوت است. یک معنای آن همین گرفتاری های سخت است و معنای دیگر آن قرار گرفتن تحت ولایت شیطان است که بجای قرار گرفتن در فضای رحمت که فرمود: «وَلَايَةُ عَلِيِ‏ بْنِ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ حِصْنِي‏»(4) و بجای قرار گرفتن در خانه های ذکر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که امنیت حقیقی است، به بلاد کفر و زیر سلطه کفار قرار می گیرند و چه عذابی از این سخت تر!

خداوند متعال می فرماید: ««وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ»(اعراف/96) اگر مردم بجای اینکه پس از آمدن انبیاء سرکشی کنند و از مدار تقوا خارج شوند ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، ما درهای برکت را از آسمان ها و زمین به روی آنها باز می کردیم. اگر آنان از مدار ولایت خارج نمی شدند و داخل در آن می شدند، ما برکات را از زیر پا و بالای سرشان بر آنان نازل می کردیم. اگر دست ما بر سر سفره خدا قرار گرفت برکات زمینی و سمایی، ظاهری و باطنی آن سفره بی منتهاست که شاید «مِنَ السَّمَاءِ» اشاره به نعمت های خاص آسمانی است «وَ الْأَرْضِ» اشاره نعمت های زمینی باشد. یعنی برخی نعمت ها زمینی و برخی نعمت های سمایی است. اگر انسان ها با ایمان و با تقوا شده و به عالم غیب متصل شوند، این نعمت ها به آن سرچشمه غیب متصل می شود و آنان از سر سفره خاص خداوند تناول می کنند که آن سفره نعمتش بی منتها و تمام ناپذیر است چرا که می فرماید: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق»(نحل/96)، «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه»(قصص/88) «وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّك»(الرحمن/27). چیزهایی که وجه الهی در آن است پایان ندارند. اگر کسی به غیب عالم متصل شد و از این حجاب عالم بیرون رفت و از سر سفره شیطان برخاست و سر سفره انبیاء و اولیاء نشست، برکات از زمین و آسمان بر آنان نازل می شود که این آیه شریفه اشاره به عصر ظهور است. در این آیه شریفه می فرماید اگر آنان ایمان می آوردند و با تقوا می شدند، ما نعمت ها را بر آنان نازل می کردیم اما «لكِنْ كَذَّبُوا» مردم به جای اینکه ایمان بیاورند، تکذیب کردند. نتیجه تکذیب آنان این می شود که «فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» ما آنان را به سختی گرفتیم.

 با توجه به این توضیحات معنای اینکه ائمه «مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ» می باشند روشن می شود که اجمال آن این است اگر کسی در محیط ولایت خداوند متعال قرار گرفت در آنجا همه چیز متصل به غیب عالم است و دارای خیر و برکت است. در این فضا شخص با خوردن و آشامیدن هم به ذکر می رسد و این خوردن مبدأ خیر و ذکر و حضور می شود. در چنین فضایی جنس امکانات هم تغییر می کند که اگر این امکانات در دستگاه شیطان باشد جنس آن تغییر می کند و برکات سمایی و ارضی از آن گرفته می شود و این امکانات هیچ راهی را به سمت آسمان باز نمی کنند. با خوردن و آشامیدن و هر استفاده ای در فضای شیطانی، زندگی بر انسان تنگ تر و عیش ضنک می شود که فرمود «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» اگر کسی از دست شیطان بگیرد اینگونه می شود. اما اگر از دست انبیاء بگیرد و ذیل آنان حرکت کند، به آن سرچشمه های بی نهایت متصل می شود و هرچه از آنجا گرفته شود خیر و برکت محض است و اصلا سختی و تنگی ندارد. در فضای ولایت و بیوت انبیاء همه چیز صلاه و تقرب است و قرار بود با آمدن انبیاء این فضاء محقق شود اما جلوی آن گرفته شد.

بنابراین اینکه امام مسکن برکت الهی است یعنی تمام برکات از آنجا نازل می شود و اگر در آن محیط قرار گرفت غرق در برکات الهی می شود و هر خیری از آنجا بیاید تماما برکت است بخلاف محیط ولایت شیطان که هیچ خیری ندارد و هرچه از آنجا نازل شود، سیئه است. خداوند متعال بدی و سیئه خلق نمی کند بلکه این انسان است که آن را خراب می کند. اگر کسی گناه کند و حرام بخورد، خودش رزق خود را به حرام تبدیل کرده چرا که در رزق او ولایت شیطان است اما اگر در رزق او ولایت امام بود رزق او حسنه و دارای برکت می شد. السلام علیک یا ابا عبد الله...

پی نوشت ها:

(1) من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 610

(2) كامل الزيارات، النص، ص: 101

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 251

(4) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 136