نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه هفتم حسینیه حضرت زهرا/ حقیقت ابتلائات معصومین/ چگونگی برخورد مومنین با حوادث و ابتلائات

متن زیر سخنرانی شب هفتم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری است که به تاریخ 5 شهریور 99 در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها  ایراد شده است. ایشان بیان می دارد که در حدیثی نقل شده که در مجلس یزید وقتی سیدالشهداء با اهل بیت شان وارد شدند، یزید رو کرد به حضرت و این آیه را خواند «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»اما حضرت به یزید گفت: این آیه را برای ما نخوان چون این آیه ربطی به ما ندارد. آیه ما این است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏»، ما وارد میدان مسابقه شدیم و داریم در راه خدا مسابقه می دهیم. ما امکانات مان را آوردیم و داریم خرج خدا می کنیم، حوادث هم هرچه پیش بیاید خدا بر ما رقم می زند. پس اگر چیزی بگیرد یا بدهد ما غصه نمی خوریم و دلخوش به امکانات هم نمی شویم، چون ما مشغول به خداییم. آیه اول برای کسانی است که خودشان دارند راه می روند و جدای از امامشان یک جایی زمین می خورند. حالا که زمین خوردند خدای متعال هم در همین دنیا هشدارشان می دهد و سختی برایشان پیش می اورد. اما کسانی که دنبال سر امامشان و دنبال عاشورا دارند حرکت می کنند، مترصدند که عقب نمانند و جزو سابقین هستند، برای اینها هر حادثه ای پیش می آید خیر است و جای تأسف نیست. پس کسانی که دنبال سر امام و نبی اکرم حرکت می کنند و می خواهند با او به ذکر و شکر برسند، یک ابتلائاتی سر راهشان است. کسانی که خودشان را به نبی اکرم گره می زنند و امکاناتشان را آوردند و می خواهند با حضرت راه بروند، در حرکت با حضرت هم می خواهند با سابقین باشند. پس حضرت دارند می روند و راه را باز می کنند، اینها هم اگر می خواهند دنبال سر حضرت حرکت کنند، باید مشغول به مسابقه خودشان باشند و از حوادثی که برایشان پیش می آید بگذرند.

 گفتگوی یزید و امام سجاد درباره ابتلائات واقعه عاشورا

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. این حدیث نورانی را علی بن ابراهیم در تفسیرشان از امام سجاد نقل کرده و گفته اند: وقتی حضرت همراه با اهل بیتشان وارد بر یزید شدند، یزید به حضرت گفت: شما خودتان مقصر این صحنه هایی هستید که برایتان پیش آمده است، بعد هم این آیه نورانی قرآن را خواند: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»(شوری/30)؛ خدای متعال در این بیان نورانی می فرماید: گرفتاری هایی که برای شما پیش می آید برای مکتسبات خودتان هست و خدای متعال از بسیاری از آن خطاهایی که باید منتهی به گرفتاری های سنگین تر بشود صرف نظر می کند.

یزید این ایه را خطاب به حضرت خواند، کانه می خواست به حضرت عرض بکند که این شهادت و اسارت و سختی ها به خاطر خطای خود شماست! شما یک جایی راه خدا را بی راهه رفتید و نتیجه اش این شده که به گرفتاری و رنج افتادید! حضرت فرمودند: این آیه ربطی به ما ندارد، داستان ما را خدای متعال در یک آیه دیگری بیان کرده است، پس فرمودند: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏»(حدید/23)، خدای متعال در این ایه شریفه می فرماید: حوادثی که برای شما پیش می آید، چه سختی هایی که مربوط به شخص خودتان باشد و چه حوادث اجتماعی ای باشد که شما را درگیر می کند، براساس یک تدبیر و نقشه پیشین هست و اینطور نیست که تصادفا حادثه ای برای شما پیش بیاید. اگر این را متوجه شدید، دیگر بر انچه از دست می دهید متأسف نمی شوید و در آنچه به دست می آورید سرخوش نمی شوید. «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»(حدید/22)، آنچه برای شما از وقایع پیش می آید در یک کتابی ثبت شده است، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم»‏ که متأسف نشوید به از دست داده هایتان و دلخوش نشوید به داشته هایتان!

تسریع در انفاق کردن در راه خدا

در روایات متعددی که ما از معصومین علیهم السلام درباره اینکه زهد چیست و زاهد کیست داریم، آمده است که فرمودند: خدای متعال زهد را در این آیه از قرآن معنا کرده است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‌ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ».

این آیه در سیاق آیات مبارکات سوره حدید هست. خدای متعال در سوره حدید بعد از آیات اولیه که آیات فوق العاده ای هستند و معارف توحیدی در آنها بیان شده، به مومنین خطاب می کند که «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيه‏»(حدید/7)، ایمان به خدا و رسول بیاورید و انفاق کنید. ما از دیگران و پیشینیان امکانات را گرفتیم و شما را جانشین آنها قرار دادیم، این امکانات از دیگران به شما رسیده و از شما هم به دیگران خواهد رسید، پس این امکانات تان را انفاق کنید. مقصود از این انفاق هم یعنی در راه خدا و در طرح و برنامه ای که وجود مقدس نبی اکرم در عالم دارند، امکانات خودتان را هزینه کردن و الا صرف خرج کردن، آن انفاقی نیست که خدای متعال می خواهد. آن انفاقی که خدای متعال در این آیات به او دستور می دهد، انفاق ویژه ای است. این انفاق ویژه انفاقی است که مقدمه اش این است: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»‏، لذا بعد خدای متعال می فرماید: مراقب باشید به وقت انفاق کنید و نگذارید تأخیر بشود.

می فرماید: «لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏»(حدید/10)، آن کسانی که امکانات خودشان و مال و جانشان را قبل از فتح مکه و گسترش اسلام در کنار نبی اکرم آوردند و برای حضرت خرج کردند و خودشان را در برنامه حضرت هزینه کردند، مساوی نیستند با ان کسانی که تأخیر کردند و بعد از فتح همین مال را اوردند! «أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً» اینها درجه شان درجه عظیم تری است. «وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى» ولو این که خدای متعال به هردو وعده خیر داده باشد. به تعبیر دیگر آن کسی که در راه خدا انفاق می کند، دیر یا زود بهره می برد، این بهتر از این است که انسان امکاناتش را نگه بدارد تا فرصت تمام شود. او قبل از این که فرصت تمام شود امکانات خودش را آورده است. برای همین خدای متعال می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون‏»(منافقون/9)، مواظب باشید که امکانات و مال و فرزندتان شما را از ذکر الله غافل نکند و موجب لهوتان نشود. ذکر الله در اینجا مقصود وجود مقدس رسول الله هستند، پس آیه یعنی مواظب باشید که اگر مشغول شدید، آن وقت فرصت از دستتان می رود و وقتی فرصت از دست رفت، می گویید: ای کاش به ما یک مهلتی می دادند تا این امکانات مان را خرج بکنیم. پس قبل از این که مرگ فرا برسد انفاق کنید «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِي إِلى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ‏ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِين‏»(منافقون/10)، چرا که بعد از آن افسوس می خورید و می گویید: خدایا کاش یک مهلتی به ما می دادی تا ما هم امکانات مان را خرج می کردیم و با هزیه کردن امکانات مان خودمان ساخته و اصلاح می شدیم.

حالا در این سوره مبارکه فتح می فرماید که آنهایی که امکانات شان را قبل از فتح  آوردند، متفاوت اند با آنهایی که بعد از فتح آمدند. البته «وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى»، آنهایی که بالاخره امکاناتشان را در این راه خرج می کنند و نگه نمی دارند تا تلف بشود، به همه آنها خدای متعال وعده خیر داده است.

معنای قرض حسن به خدا و پاداش آن

بعد خدای متعال دستور یک جنس خاصی از هزینه کردن در راه خدا را می دهد و می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ‏ اللَّهَ‏ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ‏ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيم‏»(حدید/11)، چه کسی است که در راه خدا امکانات خودش را خرج بکند، به این نحو که قرض الحسنه به خدا بدهد؟ این متفاوت با همه هزینه کردن های دیگر است. این هم یک نوع هزینه کردن در راه خداست در همان مسیر هست، ولی یک جنس دیگری از هزینه کردن است. قرض الحسنه به خدا دادن موجب می شود خدای متعال هم امکانات انسان را دو چندان می کند و هم این که یک پاداش کریمی که خود این اجر، اجر کریم است را به او بدهد. قرض الحسنه به خدا آن امکاناتی است که انسان به ویژه خرج امام می کند. بعد خداوند آن اجر کریم را توضیح می دهد و می فرماید: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(حدید/12)، این مزد کریمی که خدا به کسانی که موفق به این جور خرج کردن در راه خدا می شوند و قرض الحسنه به خدا می دهند و امکانات و مال و آبرویشان را اینطوری خرج می کنند، می دهد این است که در روز قیامت وقتی وارد محشر می شوند نورشان پیش روی آنها حرکت می کند و آنها را به سمت درجات بهشت هدایت می کند. در روایت فرمود: «أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِم»(1)‏. در همان شرایط هست که منافقین به مومنین رو می کنند و می گویند: «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ»(حدید/13)، درنگ کنید تا ما هم از نور شما یک بهره ای ببریم چون ما در ظلمات هستیم. «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا»، پس گفته می شود که برگردید و از پشت سر این نور را بردارید. این پشت سر همین است «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ‏ اللَّهَ‏ قَرْضاً حَسَناً»، اگر می خواستید امروز در وادی نور باشید باید در دنیا اهل این عبادت می شدید.

این قرض حسن یعنی این که انسان به امام گره بخورد و خودش را وقف خدا و امام کند. آنهایی که خودشان را وقف امام شان می کنند، کسانی هستند که قرآن آنها را از ان دسته ای می داند که امکاناتشان را قرض به خدا داده اند، لذا هم امکاناتشان مضاعف می شود و هم اجرشان اجر کریم است. اجر کریم همان نور در قیامتی است که پیش روی آنهاست. پس در آن صحنه سنگین، با ان نور وارد درجات قرب و درجات بهشت می شوند.

حقیقت حیات دنیا

پس این دستوری است که خدای متعال در این سوره می دهد و می فرماید: جانتان و مالتان را بیاورید و در راه خدا خرج کنید، به وقت هم بیاورید و سعی کنید به بهترین شکل هم هزینه کنید که به اجر کریم و آن مزد خاص برسید. پس اهل قرض حسن باشید و امکانات تان را به خدا قرض بدهید. بعد از این تشویق هایی که خداوند می کند، صحبت از موانع راه پیش می آید. انسان وقتی می خواهد در راه خدا حرکت کرده و امکاناتش را خرج کند، موانعی وجود دارد که خداوند از آن صحبت می کند تا می رسد به اینجا که «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(حدید/20)، حیات دنیا اینطوری است و غیر از این هم چیز دیگری نیست! انسان در حیات دنیا در مراحل مختلف عمرش گرفتار لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر است. پس باید از اینها نجات پیدا بکند و اینطور نیست که بگوید بزرگ می شوم و نجات پیدا می کنم. انسان در طفولیتش یک جور در حیات الدنیا مشغول است، در کهنسالیش یک جور دیگر. به تعبیر دیگر برای تمام این دوران ها شیاطین و اولیاء طاغوت برنامه ریزی کرده اند که انسان را در این فرصت دنیا چطوری راه ببرند.

اگر کسی در حیات دنیا ماند کودکیش لعب است، نوجوانیش لهو است، جوانیش زینت است، میانسالیش تفاخر است و کهنسالیش هم تکاثر است. این بیان برای مرحوم شیخ بهایی است، ایشان می گویند این آیه به پنج دوران زندگی انسان اشاره دارد. چاره اش هم این است که انسان از حیات الدنیا بیرون برود «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ»(عنکبوت/64). این دنیا همین است و اگر در آن ماندید تا کهنسالی هم مشغول به دنیا خواهید بود. فقط نحوه بازیگریش فرق می کند و بازیچه هایش عوض می شود، نه اینکه از بازیگری نجات پیدا کند، حالا با کارخانه و امکاناتش بازی می کند و وقتی کوچکتر بود با عروسک ها بازی می کرد! پس بازیگری جمع نمی شود فقط بازیچه ها عوض می شود و شکل بازی عوض می شود! «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ» اگر می خواهید به دار حیات برسید، باید پایتان را از این وادی در وادی دیگری بگذارید.

در سوره مبارکه حدید هم خدای متعال بعد از این که دستور می دهد به خدا و رسولش ایمان بیاورید و امکانات تان را در مسیر او به چرخش بیاندازید و سعی کنید به وقت بیایید و به بهترین وجه این امکانات را بیاورید تا به اجر کریم برسید، می فرماید مانعش همین است «أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ». پس اگر بخواهید در مسیر خدا حرکت کنید، باید از این وادی ای که سر راه شما گذاشتیم عبور کنید. توجه داشته باشید که این وادی ای که شما را مشغول می کند «أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» همین است و چیزی غیر از این نیست.

ولی این بساط با تمام جلوه هایی که دارد «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ»(حدید/20)، اگرچه یک دوره جلوه و شکوفایی دارد، باران می بارد و این زمین کویر تبدیل می شود به یک سرزمین حاصلخیز، پس وقتی کشاورز نگاه می کند از این زیبایی ها و از این خرمی ای که پیش روی خودش می بیند، شگفت زده می شود، ولی این زیبایی ها و خرمی ها دوام ندارد! «ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا» و با یک وزش باد پاییزی به سمت زردی می رود و بعد هم خشک می شود و زیر دست و پا می ریزد. بعد می فرماید: اما وقتی این فرصت گذشت «ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ»، در ورای این جریان عالم آخرت است. آنجا که رفتید یا عذاب شدید است و یا مغفرت و رضوان. بعد می فرماید: «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور»، تمام متاع دنیا و آن چه در این وادی هست همه مایه غرور و فریب انسان است و چیز دیگری نیست. فقط فریبکاری شیطان و فریبکاری نفس است که انسان را در این وادی نگه می دارد.

 بنابراین حیات دنیا یعنی همین و اگر وارد عالم آخرت شدیم یا عذاب شدید پیش روی انسان است یا مغفرت و رضوان. این تابع این است که در همین فرصت چه کار کرده باشیم، اگر در وادی حیات الدنیا مانده باشیم به عذاب شدید می رسیم و اگر در این فرصت از حیات الدنیا قدم بیرون گذاشته باشیم و وارد دارالحیوان شده باشیم، با مغفرت و رضوان الهی مواجه می شویم. مقدمه اش مغفرت است و سرانجام هم وقتی پاک شدیم، وارد مقام رضوان می شویم. چون انسان تا تطهیر نشود نمی تواند وارد درجات بهشت بشود.

دعوت خداوند به سبقت از یکدیگر برای رسیدن به مغفرت

بنابراین خدای متعال بعد از این دستوری که می دهد، این مانع را هم به ما معرفی می کند. پس اگر بخواهید در راه خدا حرکت کنید، بساط لعب و لهو و زینت تفاخر و تکاثری که شیطان در عالم به پا کرده بر سر راه شماست، پس باید از این عبور کنید که این هم یک متاع الغروری بیشتر نیست. بعد می فرماید: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»(حدید/21)، پس شما اهل مسابقه باشید و از این فرصت استفاده کنید تا به سمت آن مغفرت حرکت کرده و نگذارید فرصت هایتان را شیطان خرج لهو و لعب کند. شما از این بازیچه ها و از حیات الدنیا رو بگردانید و در همین فرصت اهل مسابقه باشید. پس سعی کنید اولین نفر باشید که به سوی مغفرتی که از پروردگارتان بر شما نازل می شود، بروید. «وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ» پس به سمت آن بهشتی که خدا برای کسانی آماده کرده است که در این فرصت دنیا ایمان به خدا و رسول می آورند و انفاق می کنند، سرعت بگیرید چرا که همه چیز آنجا مهیاست. شما لازم نیست چیزی با خودتان ببرید. فقط شما کاری که در این فرصت می کنید این است که مسابقه بدهید تا به آن جنت برسید و سعی کنید که نفر اول هم باشید. البته در راه خدا همه می توانند نفر اول باشند و تزاحمی آنجا نیست.

«سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ» بر همدیگر و بر فرصت ها سبقت بگیرید و نگذارید شیطان بر شما سبقت بگیرد و امکانات تان را مصادره کند. قبل از این که شیطان برایتان نقشه بکشد شما برای خودتان نقشه بکشید. ما اگر در عالم برای خودمان برنامه نداشته باشیم که در مسیر خدا مسابقه بدهیم، شیطان برای ما نقشه می کشد و هر روز یک کاری پیش می آورد و نمی گذارد این فرصت خرج خدا بشود. شاید این سبقت یک معنایش همین است که بر شیطان پیش دستی کنید و قبل از این که او طراحی کند شما طراحی کنید.

«سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ»(حدید/21) وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمان ها و زمین است و همه چیز آنجا برای کسانی که ایمان به خدا و رسول می آورند مهیاست. بعد هم می فرماید: این هم از فضل خداست. یعنی شما اگر اهل مسابقه شدید و در راه خدا زحمت کشیدید، خیال نکنید مزدتان برابر با عملتان است، نه پاداش شما این نیست و این فضل خداست. این بهشت را خدای متعال تفضلا به آن کسانی که ایمان به خدا و رسول آورده و امکانات شان را در راه خدا می اورند و اهل سبقت اند، عطا می کند.

طرح و برنامه ریزی خدا برای مومنین

بعد خدای متعال می فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»، حالا شمایی که در راه خدا آمدید و ایمان به خدا و رسول آوردید و امکانات تان را دارید در این راه می آورید و در هزینه کردن این امکانات هم به سبقت رسیدید، پس هر حادثه ای دیگر برای شما پیش بیاید، از قبل در یک کتابی نوشته شده است. ما برای آن کسانی که در راه خدا اهل مسابقه هستند و ایمان به خدا و رسول آوردند، از قبل یک برنامه ریزی کردیم. پس در فضای اجتماعی برای شخص خودشان و متناسب با موقعیت شان حوادثی پیش می آید، گاهی دستشان باز است و گاهی دستشان بسته، گاهی سختی است و گاهی راحتی، گاهی سلامتی است و گاهی بیماری، گاهی وسعت رزق است و گاهی تنگ دستی و فشار و قحطی.

پس خداوند به آنهایی که در راه خدا به راه افتادند، ایمان به خدا و رسول آوردند و فهمیدند که در فرصت دنیا نمی شود به لهو و لعب بپردازی، چرا که این فرصت به سرعت تمام می شود، «ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ» و حتماً هم پایان راه اینجا نیست، می فرماید که حالا شما این خدا را باور کنید و بدانید رسولی که از طرف این خدا آمده یک برنامه و طرحی دارد. او می خواهد در عالم یک کاری کند و شما را به یک نقطه ای برساند و سیرتان بدهد.

بعد از آن می فرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيه»، از آن سرمایه ای که ما از دست دیگران دست شما دادیم انفاق کنید. این امکانات دیروز دست دیگران بوده و شما می توانید ببینید که اگر آنها مشغول به لهو و لعب شدند، تمام شده و هیچ نامی هم ازشان نمانده است. اما شما از این فرصت استفاده کنید و نگذارید این لهو و لعب شما را ببرد. ولی اگر آمدید و در راه ما اهل مسابقه شدید، حوادثی برایتان پیش می آید که نباید خودتان را به این حوادث مشغول کنید چون آن طرح ما برای شماست. ما برای اینهایی که در وادی مسابقه وارد می شوند یک برنامه ای داریم تا پیش شان ببریم، برای همین یک روز لازم است که دستشان را باز کنیم و یک روز هم لازم است که دستشان را تنگ کنیم. نه آن روزی که وسعت به آنها می دهیم معنایش این است که خیلی از آنها خوشمان آمده و نه آن روزی که زندگی شان را تنگ می کنیم معنایش این است که از آنها بدمان آمده است.

«فَأَمَّا الْإِنْسانُ‏ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّه‏ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاه‏ ُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَه‏ ُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَن‏»(فجر/15-16) در این وادی ابتلاء و امتحان وقتی دستش را باز می کنیم، خیال می کند خیلی نزد ما محترم شده اما وقتی یک جور دیگر امتحانش می کنیم و تنگدستش می کنیم، می گوید من را تحقیر کرده، در حالی که اصلاً اینطوری نیست. نه آن طرفش اکرام است و نه این طرفش اهانت بلکه همه اش ابتلاست. اکرام الهی تابع خروجی ابتلاست، یعنی اگر در فقر خوب امتحان بدهی در نزد خدا کریم می شوی و کرامت خدا شامل حالت می شود. پس اگر در ثروت خوب امتحان ندهی در نزد خدا عزیز نیستی.

حالا خدای متعال در این آیات می فرماید آن کسانی که در راه خدا به راه افتادند و در این وادی مسابقه شرکت کردند، حوادثی برایشان پیش می آید که دیگر نباید نگران آن باشند. چرا که اگر خواستید مشغول به این حوادث بشوید، از آن مسابقه باز می مانید. شما سرتان به کار خودتان باشد تا ما آنچه مصلحت شماست و در این وادی شما را کمک می کند، برایتان فراهم کنیم. گشایش یا تنگدستی، بیماری یا سلامت، شکست یا پیروزی، این دیگر دست ماست و تصادفی نیست!

چگونگی برخورد مومنین با حوادث و ابتلائات

کسانی که در راه خدا در حال مسابقه هستند و ایمان به خدا و رسول آورده اند، مترصدند که فرصت ها را به دست بیاورند و هیچ فرصتی از دست نرود. آنها می خواهند بر فرصت ها و شیطان و نفس سبقت بگیرند، ما هم داریم با آنها یک کاری انجام می دهیم که «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها». در این وادی حوادثی که برایتان پیش می آید و خودتان مبتلا می شوید یا اینکه حادثه اجتماعی یا محاصره اقتصادی صورت می گیرد، این حوادث را به ما بسپرید. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏»، پس نه آن موقعی که دستتان را باز می کنیم دچار خوشحالی و غفلت بشوید، نه آن موقع که امکانات را از شما می گیریم متأسف باشید. «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»(حدید/23) پس آنهایی که خیال زده می شوند و امکانات را جمع کرده و با آن به تفاخر می رسند، از دایره محبت الهی بیرون اند.

پس دستور الهی این است که امکانات تان را بیاورید و مسابقه بدهید. با حوادثی هم که برایتان پیش می آید کاری نداشته باشید چون ما آن را تدبیر می کنیم، شما فقط مواظب باشید که در این فرصت مسابقه، کسی بر شما سبقت نگیرد و امکانات را خرج خودش نکند. چرا که برای این مالت اگر خودت برنامه نداشته باشی و مسابقه ندهی، نقشه می کشند. همه دور و بر آدم جمع شدند تا برای امکانات ادم نقشه بکشند، الا ان کسانی که برای خودشان طرحی دارند یا مومنینی که سرشان به کار خودشان است و همیشه می خواهند دست دهنده داشته باشند.

خدا رحمت کند، یک عزیزی می فرمود: اگر شما برای خودتان نقشه نداشته باشید همه برایتان نقشه می کشند. یک کسی خانه اش در ندارد، یک کسی پنجره ندارد، یک کسی هم کفش و کلاه ندارد، پس شما را کفش و کلاه خودشان می کنند و راهشان را با شما هموار می کنند! ولی اگر خودتان طرح داشتید، در طرح خودتان حرکت می کنید! البته ما خودمان، برای خودمان حق نداریم طرح مستقل داشته باشیم. خدای متعال برای ما یک برنامه ریزی ای کرده و می فرماید: مسابقه بدهید.

این آیات را برای این معنا کردم که در مجلس یزید وقتی سیدالشهداء با اهل بیت شان وارد شدند، یزید رو کرد به حضرت و این آیه را خواند «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»، حوادثی که برای شما پیش می آید کار خودتان است و خودتان کار دست خودتان دادید. درست هم هست، خیلی از گرفتاری های کوچک و بزرگ، که در دنیا برای انسان پیش می آید به خاطر غفلت های خودش است. در روایت دارد که وارد بر امام صادق شد که پایش به چارچوب در گیر کرد و زمین خورد، حضرت همین آیه را خواندند که «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ». عرض کرد: آقا، من چه کرده بودم؟ حضرت فرمودند: چرا بسم الله نگفتی؟! خیال کردی زمین سفت است و پایت را رویش گذاشتی؟! باید بسم الله می گفتی و از خدا استعانت می جستی! تو خیال کردی زمین نگهت می دارد، پس خدای متعال این کار را سرت آورد که کدورت و غفلت از بین برود و ان غباری که از غفلت و شرک خفی در دلت نشسته پاک شود.

اما حضرت به یزید گفت: آیه را برای ما نخوان چون این آیه ربطی به ما ندارد. آیه ما این است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏»، ما وارد میدان مسابقه شدیم و داریم در راه خدا مسابقه می دهیم. ما امکانات مان را آوردیم و داریم خرج خدا می کنیم، حوادث هم هرچه پیش بیاید خدا بر ما رقم می زند. پس اگر چیزی بگیرد یا بدهد ما غصه نمی خوریم و دلخوش به امکانات هم نمی کنیم، چون ما مشغول به خداییم. ان کسانی که مشغول به خدا نیستند بلکه مشغول به دنیا هستند، با آمدن امکانات یک روز خوشحال می شوند و یک روز هم غصه می خورند. چون خوشحالی ای که با آمدن دنیاست با رفتن دنیا هم از بین می رود. بنای خدا این است که از یک دست بدهد و از یک دست بگیرد، «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْق‏»(یس/68)، پس اگر کسی ماند و به سن کهنسالی رسید، هرچه می رود جلوتر هرچه به او دادیم را از او پس می گیریم. چون بنا نیست این امکانات با ما بماند!

به ما گفته اند که حواست باشد و در این داد و ستد با خدا معامله کن، تا رشد کنی. بنابراین کسی که مشغول به خداست و دارد مسابقه می دهد، با این آمد و شدها کاری ندارد، نه جوانی مغرورش می کند و نه پیری مأیوسش می کند. نه از بهار خیلی خوشحال می شود و نه از پاییز غصه می خورد. چون انسان در پاییز یک تکلیف دارد و در بهار هم یک تکلیف دیگر. نه ثروتها و امکانات مشغولش می کند و نه آن روزی که دستش تنگ می شود زمین گیر می شود، بلکه کار خودش را انجام می دهد تا لحظه ای از آن مسابقه باز نماند.

حضرت فرمود: این آیه برای ماست، لذا ما تأسف نمی خوریم. البته بکاء چیز دیگری است. حضرت 35 سال گریه کردند. حضرت فرمود: ما تأسف نمی خوریم چون در میدان مسابقه چیزی از دست ما نرفته است، همانی که بی بی زینب کبری در مجلس ابن زیاد وقتی گفت دیدی خدا با برادرت چه کرد، فرمود. حضرت زینب گفت: کار خدا همه اش زیبا بود! چه چیزی را از دست دادند و به کجا می خواستند برسند که نرسیدند؟! خداوند بالاترین درجات را برایشان در نظر گرفت و سیرشان داد.

باز شدن راه با بلای امام

ما اگر دنبال امام مان حرکت کردیم امام ما «أَسْبَقُ السَّابِقِين‏»(2) است. در آن بیان نورانی امام مجتبی وقتی امیرالمومنین را معرفی می کنند، می فرمایند ایشان «أَسْبَقُ السَّابِقِين‏» است و همه آنهایی که اهل سبقت در راه خدا بودند به او اقتدا کردند. همه سابقون دارند دنبال سر او حرکت می کنند. پس اگر ما در این عالم به دنبال سر امام خودمان حرکت کردیم و با امام مان راه افتادیم، بدانیم که این امام دارد در عالم می رود و خدای متعال هم یک طرحی برای ایشان دارد که ما هم در آن طرح واقع می شویم. اصل تکلیف را امام دارد انجام می دهد، او به سمت خدا دارد سبقت می گیرد و اگر ما در این سبقت به سمت خدای متعال سابقین هم باشیم باز دنبال امام صادقیم. از بعضی از اصحاب  ائمه تعبیر به «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون»(واقعه/10)‏ شده، یعنی آنهایی که بر سابقین هم سبقت گرفتند. در رجال کشی یادم هست که حضرت این آیه را تطبیق کردند به زراره و محمد بن مسلم و فرمودند: اینها جزو «السَّابِقُونَ السَّابِقُون» هسنند. اصل السابقون السابقون در روایات به امیرالمومنین تفسیر شده است و او بر همه سابق است. خود امام صادق السابقون السابقون اند، اما کسانی هم که در این میدان مسابقه دنبال حضرت حرکت می کنند، یک عده شان جزو السابقون السابقون و جزو مقربون می شوند.

سیدالشهداء یک راهی را در عالم رفتند و یک مسیری را در عالم باز کردند که اگر حضرت نمی رفتند ما نمی توانستیم این راه را برویم. ما باید سبقت بگیریم که خودمان را به حضرت برسانیم. اصلا داستان همین است دیگر «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيه»‏، به این پیغمبر ایمان بیاورید و امکانات تان را کنار او بیاورید. وقتی هم می خواهید بیایید این پیامبر را یاری کنید «لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ‏».

بنابراین اصل سوره همین است و می گوید: امکانات تان را کنار حضرت بیاورید. حضرت در میدان مسابقه اسبق السابقین اند و در راه خدا جلو می روند تا راه را هموار کنند، چون این راه رفتنی نیست. حضرت می روند راه را هموار می کنند، شما هم مسابقه بدهید و پشت سر حضرت باشید.

این آیه را بعضی همینطوری معنا کرده اند. فرمود: وقتی امکانات دنیا را به این مردم می دهیم از آن استفاده نمی کنند «إِنَ‏ الْإِنْسانَ‏ خُلِقَ‏ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعا»(معارج/19-21) این انسان اینطوری است، پس اگر به او امکانات بدهیم منع می کند و نگه می دارد و رشد نمی کند. اگر هم از او امکانات را بگیریم جزع و فزع می کند و نمی تواند رشد کند «إِلَّا الْمُصَلِّين‏»(معارج/22)، الا کسانی که نماز می خوانند. در یک روایتی دارد که مصلی اینجا مقصود مصلی در میدان مسابقه است. در میدان مسابقه یک نفر اول داریم و یک مصلی که نفر دوم است و اسبش پشت سر اسب برنده است. فرمود: مصلین در اینجا یعنی این! جز آنهایی که دنبال سر امام حرکت کرده و سعی می کنند اول کسی باشند که دنبال امام می روند، بقیه نمی توانند امکانات شان را استفاده کنند. پس اگر به آنها امکانات بدهیم ضرر می کنند، اگر هم ازشان بگیریم باز هم ضرر می کنند. پس ما باید در این عالم مصلی باشیم.

حضرت در این عالم وارد یک میدان با عظمت شدند که این کار ما نبوده است. ما نمی توانستیم این فضا را برای خودمان درست کنیم چون دست ما نبوده است. سیدالشهداء وارد یک میدان مسابقه ای شدند و اسبق السابقین اند، همه انبیاء اینجا جز وجود نبی خاتم زمین گیرند و با ورود ایشان به این میدان راه برای همه باز شده است.

انواع مصیبت های پیش آمده برای انسان ها

پس آیه «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» برای کسانی است که خودشان دارند راه می روند و جدای از امامشان یک جایی زمین می خورند. حالا که زمین خوردند خدای متعال هم در همین دنیا هشدارشان می دهد و سختی برایشان پیش می اورد. کسانی که دنبال سر امامشان و دنبال عاشورا دارند حرکت می کنند، مترصدند که عقب نمانند و جزو سابقین هستند، «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم‏» اینها هر حادثه ای برایشان پیش می آید خیر است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ» و جای تأسف نیست. ابتلائاتی که برای مومنین پیش می آید دو جور است. برای معصوم صرفا از همین نوع دوم است، برای همین فرمود که این ایه را برای ما نخوان «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»، چون ربطی به ما ندارد، آیه مربوط به ما این است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏». ما وارد میدان مسابقه هستیم و کم و زیادی ها همه دست اوست، تأسف هم نمی خوریم چون تماما خیر است.

مومنین وقتی وارد میدان می شوند اگر دنبال سر امامشان حرکت کنند یک سختی هایی پیش می آید که این سختی ها تماما خیر است. ما اگر در عالم دنبال سر امیرالمومنین راه می رویم یک لوازمی دارد. حضرت وارد جنگ جمل می شوند لوازم دارد، وارد صفین می شوند لوازم دارد، عاشورا لوازم دارد؛ یا ما می خواهیم با حضرت راه برویم و یا نمی خواهیم. اگر با حضرت وارد این میدان مسابقه شدیم و می خواهیم دنبال سر حضرت در این راهی که باز کردند برویم، معلوم است که برای جامعه مومنین در این راه گرفتاری هایی پیش می آید. الان خیلی از گرفتاری هایی که ما داریم و گرفتاری هایی که جامعه شیعه در طول تاریخ داشته به خاطر همین بوده که می خواسته دنبال سر حضرت امیر حرکت کند و چیزی غیر از این نبوده است!

شما دوران امام صادق را در نظر بگیرید، آن سختی هایی که مومنین تحمل می کردند برای چه بوده؟ برای این بوده که دنبال سر امیرالمومنین حرکت می کردند. برای چه میثم تمار را به دار می کشند و دست و پایش را قطع می کنند؟ فقط به خاطر این که دنبال سر حضرت امیر است، دلیل دیگری ندارد! معاویه دستور داد و گفت: اگر کسی طرفداری از امیرالمومنین کرد و در فضیلت حضرت حدیث خواند، خونش هدر است و من ضمه اش را برداشتم! اما برای کسانی که در کنار حضرتند این سختی ها معنایی ندارد. بله، یک موقع برای خودمان سختی درست می کنیم و غفلت می کنیم، خدا می فرماید: اینطوری معامله نکن، وارد معادلات ربوی نشو، سر برادرت را کلاه نگذار، خب ما وارد می شویم و شکستش هم با خودمان است. این همانی است که «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» و اگر خدا دوستمان داشته باشد در همین دنیا حساب را با ما تصفیه می کند وگرنه در عالم  آخرت می افتد. ولی ان موقع که ما داریم دنبال سر اماممان حرکت می کنیم حوادث برای دنبال سر امام رفتن است. این که تأسف ندارد «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏». چون این حوادثی است که لازمه حرکت امام و ادامه این مسیر حرکت است.

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ‏»، کسانی که دنبال سر امام و نبی اکرم حرکت می کنند و می خواهند با او به ذکر و شکر برسند، یک ابتلائاتی سر راهشان است. کسانی که خودشان را به نبی اکرم گره می زنند و امکاناتشان را آوردند و می خواهند با حضرت راه بروند، در حرکت با حضرت هم می خواهند با سابقین باشند. پس حضرت دارند می روند و راه را باز می کنند، اینها هم اگر می خواهند دنبال سر حضرت حرکت کنند، باید مشغول به مسابقه خودشان باشند و از حوادثی که برایشان پیش می آید بگذرند. این حوادث به هیچ وجه حتی صبغه کفاره هم ندارد بلکه فقط ترفیع درجه است. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم‏»، اینها هستند که زاهد در دنیا می شوند. اینهایی که با امام شان وارد میدان مسابقه می شوند دیگر از دنیا بزرگتر می شوند و آمد و شد دنیا اسیرشان نمی کند، به هیچ وجه هم نگران نیستند.

«ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ‏ وَ لا فِي أَنْفُسِكُم‏»، برای این دسته از ابتلائاتی که برای مومن چه به شخصه و چه در جامعه در این مسیر پیش آمد «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ» تأسف نخورید، چون تصادف نیست و ما آن را از قبل نوشتیم. شما در میدان مسابقه اید و ما داریم شما را پیش می بریم. در میدان مسابقه ابتلائات اجتماعی ما نوعا از این دست هستند و خیلی هم جای تأسف نیست. اما آنهایی که در این میدان اهل خطا هستند داستان شان داستان دیگری است.

پی نوشت ها:

(1)   تفسير القمي، ج‏2، ص: 378

(2)   بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏24، ص: 8