نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه هشتم حرم مطهر/ رضای سیدالشهداء در گودی قتگاه باب هدایت امت به سوی عصر ظهور/ گریه عالمیان بر مصیبت اباعبدالله

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ ششم شهریور 99 است که در شب هشتم محرم در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند،نقطه کمال حادثه عاشورا مقام رضای اباعبدالله علیه السلام بود. تمام عالمیان بر سیدالشهدا گریه کردند و با این گریه مومنین پاک می شوند و برای رسیدن به عصر ظهور تربیت خواهند شد. تمام انبیایی که امت داشتند برای هدایت امت خود در مصیبت حضرت گریه کردند. راه فتح الفتوح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در عصر ظهور با مقام رضای سیدالشهداء در گودی قتلگاه باز شد. رسیدن به مقام رضا کار بسیار دشواری است و برای رسیدن به آن باید از وادی زهد و یقین عبور کرد. بالاترین درجه قرب برای بندگان رسیدن به مقام رضای الهی است.   

گریه بهشتیان و جهنمیان بر سیدالشهداء

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. یکی از صفاتی که در کربلا به ظهور رسیده و در نقطه کمال و اوج خودش است و شاید در هیچ صحنه دیگری به این اندازه شما این حقیقت را آشکار نمی بینید، مقام رضاء به قضاء الله و رضاء بالله است. با این که مصیبت سیدالشهداء واقعا مصیبت بسیار با عظمتی است «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَام‏» با این که مصیبتی است که همه مخلوقات بر او گریستند، این حدیث در کافی شریف است، مفضل و چند نفر دیگر از اصحاب امام صادق علیه السلام محضر حضرت بودند، آن کس که مسن تر بود یونس بن ذبیان بود، از حضرت سوال کرد که ما اگر یاد امام حسین علیه السلام کردیم چطوری حضرت را زیارت کنیم. حضرت فرمودند سه بار بگویید: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏»(1) بعد فرمودند این دور و نزدیک ندارد، این سلام شما به حضرت می رسد چه دور باشید چه نزدیک باشید. هر وقت خواستید حضرت را زیارت کنید از دور یا نزدیک، یاد حضرت افتادید سه بار اینطوری به حضرت صلوات بفرستید.

بعد فرمودند که وقتی واقعه عاشورا واقع شد ‏«بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِق وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُن‏» تمام خلائق بر حضرت گریستند، تمام آسمان ها و زمینها و آنچه در بین آسمان ها و زمین در این عوالم هستند «وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّار» و همه بهشتی ها و جهنمی ها. این خیلی عجیب است که حتی جهنمی ها هم بر حضرت گریستند. شاید یک معنای این جمله این است که بلاخره بهشتی ها از همینجا در وادی بهشت اند ولو این که در آخرت یک ورود خاصی به بهشت اتفاق می افتد ولی بهشتی ها الان در بهشت اند «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي‏ نَعيم‏»(انفطار/13). جهنمی ها الان در جهنم هستند «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي‏ جَحيم‏»(انفطار/14) گرچه «يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّين‏»(انفطار/15) یک ورود خاصی یک مواجهه خاصی با جهنم در قیامت اتفاق می افتد، چون روز قیامت روز محیط است؛ احاطه به عالم ما دارد.

آن کسانی که بهشتی اند از الان قدم در وادی بهشت می گذارند، آنهایی که جهنمی هستند الان قدم در وادی جهنم میگذارند؛ شاید معنای این جمله «وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّار» یعنی آنهایی که در وادی بهشت حرکت می کنند یا حتی آنهایی که در وادی نارند، همه بر سیدالشهداء گریستند. البته این باید معنا بشود بهشتی ها معلوم است بکاء بر سیدالشهداء دارند اما «مَن فِی النَّارِ» یعنی چه؟ ممکن است ناظر به مومنی باشد که خدایی نکرده گناه دامن او را گرفته و بعضی صفات رذیله در اوست و اینها شعله های جهنم اند، این که در روایات دارد اگر اشک بر سیدالشهداء بریزید آتش جهنم خاموش می شود گناهان شما پاک می شود شاید ناظر به همین است.

یک عده ای اهل خلوص و اخلاص اند و در وادی بهشت حرکت می کنند، هیچ تعلقی هم به جهنم ندارند ولی گاهی مومنینی هستند که این مومنین در عین این که در وادی بهشت اند گناهان و خطاهایی دارند که آنها را مبتلای به آتش جهنم می کند. این است که فرمود اگر دلت متاثر شود بر مصیبت سیدالشهداء و اشکت جاری شد همه گناهانت را می آمرزد، جهنم را خاموش می کند. شاید مقصود از جهنم خود آدم هم باشد. اشک ما شعله های جهنمی که دور و بر خودمان درست کردیم، این شعله های جهنمی که دامن ما را گرفته خاموش می کند.

شاید مقصود آن کسانی هستند که مومن اند ولی در وادی غفلت و ذنوب هستند شاید هم معنایش این است که جهنمی ها هم بلاخره کار به جایی می رسد که متألم بر این واقعه می شوند و همین عامل نجاتشان از جهنم می شود. البته چند دسته استثناء شدند؛ در روایات فرمود الا سه دسته، -در این روایت نیست در روایت دیگر دارد- همه گریه کردند الا اهل شام و بصره؛ یعنی آنهایی که با امیرالمومنین درگیر شدند، ناکثین و قاسطین و مارقین. غیر از آن جمعیت هایی که درگیر با جریان اهل بیت علیهم السلام هستند بقیه جهنمی ها با شفاعت حضرت سرانجام بیرون می آیند. چون می دانید بعضی از این برکاتی که برای اشک بر حضرت ذکر شده خیلی گسترده و عام است. از جمله پاک شدن و خاموش شدن شعله جهنم.

فرمود همه آسمان ها و زمین ها بر حضرت گریستند، کسانی که در سماوات و ارض اند گریستند. نه فقط زمینی ها، «در بارگاه قدس که جای ملال نیست/ سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است». نه فقط اهل بهشت آنهایی که جهنمی هم هستند. در وادی جهنم یک به اصطلاح حضوری دارند؛ شاید اهل گناه اند، شاید بالاتر از اهل گناه، آنها که بیش از گناه هم دارند آنها ممکن است با اشک بر حضرت تطهیر بشوند. اگر اشک حضرت مطهر انسان است، واقعا پاک میکند مثل توبه حقیقی است. چطور توبه حقیقی انسان را پاک می کند و آلودگی ها را از بین می برد، اشک بر حضرت هم همینطوری است. چطور توبه حقیقی شعله های جهنم را خاموش می کند، اشک بر سیدالشهداء علیه السلام هم همین خاصیت را دارد. طهارت نفس می آورد، حیات قلب می آورد.

عظمت حادثه عاشورا در گریه معصومین علیهم السلام بر سیدالشهداء

بعد فرمود: «مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى‏» آن مخلوقاتی که شما می بینید یا نمی بینید چه در معرض دید شما باشند یا نباشند تمام بر سیدالشهداء گریستند. این حادثه یک حادثه به این عظمت است. ما عظمت کار سیدالشهداء را نفهمیدیم و نخواهیم هم فهمید. از این بالاتر، کسانی گریستند که مثل نبی اکرم در آن اوج عظمت اند. در زیارت حضرت از راه دور ملاحظه کردید «فَلَقَدْ أَسَرَّ الْحَسْرَةَ وَ اخْفَى الزَّفْرَةَ وَ تَجَرَّعَ الغُصَّة» حضرت ناله های خودشان را پنهان می کردند، هدایت این امت کار خیلی سختی بود، بلای عظیم برای حضرت بود. «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت»(2)‏ ولی اشک های خودشان را پنهان می کردند و « تَجَرَّعَ الغُصَّة» غصه ها را جرعه جرعه می خوردند و راه خدا را می رفتند «وَ لَمْ يَتَخَطَّ ما مَثَّلَ لَهُ وَحْيُك‏» هیچ کس اشک حضرت را در این صحنه های سخت اجتماعی ندیده اما این پیغمبر هم گاهی بر سیدالشهداء بلند گریه می کردند، گاهی علنی می گریستند.

امیرالمومنین علیه السلام وقتی در مسیر صفین عبورشان به کربلا افتاد چندین بار گریستند. ابن عباس مفصل این داستان را نقل می کند، این حادثه ای است که اولیاء خدا همانهایی که همه عالم را به آنها بدهی خوشحال نمی شوند، همه عالم را ازشان بگیری تأسف نمی خورند؛ آنها بر این حادثه دامن دامن گریستند. امام سجاد علیه السلام 34 یا 35 سال بر این حادثه گریسته اند با این که می فرمایند ما متأسف نیستیم چیزی از دست ندادیم. واقعا همینطور است دستگاه سیدالشهداء چیزی در عالم از دست ندادند اما این مصیبت انقدر با عظمت است که 35 سال گریستند.

شخصی از حضرت سوال کرد که آقا چقدر گریه می کنید؟ بس است دیگر. حضرت فرمودند که جناب یعقوب دوازده فرزند داشت یکی از آنها از او دور شد، آنقدر گریست که قرآن می فرماید «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْن‏»(یوسف/84). شاید می خواستند بفرمایند گریه پیغمبر خدا گریه ای نیست که خدا دوست نداشته باشد. حضرت یعقوب فرمود: من صبر میکنم بر این بلای سنگین «فَصَبْرٌ جَميل‏»(یوسف/83) آن هم صبر زیبا، صبری که هیچ شکوه ای در آن نیست. بلای حضرت یوسف خیلی عظیم بوده در یک روایتی از حضرت سوال کرد، حضرت یعقوب چقدر متألم شدند، سختی دیدند و غصه کشیدند در فراغ حضرت یوسف؟ حضرت فرمود چهل برابر مادری که جوان خودش را از دست بدهد، این ظرف پیغمبر است.

ولی فرمود که حضرت بیست سال گریه می کرد، چشم هایشان سفید شد. می خواهند بگویند گریه ای بود که خدا دوست می دارد. لذا پیغمبر خدا گریه می کند، این گریه گریه ای بود که نام یوسف را زنده می کرد و این راه را زنده نگه می داشت. گریه بر سیدالشهداء هم اینطوری است، خدا دوست می دارد. اگر دوست نمی داشت معصومین یک قطره اشک نمی ریختند.

عظمت مقام رضای سیدالشهداء

این یک چنین مصیبت با عظمتی است که همه سماوات درگیرند، همه عوالم گریسته اند، حتی انبیاء و اولیاء حتی نبی اکرم و اهل بیت. در عین حال همه شنیده اید سخن حضرت در گودی قتلگاه با خدا این بود، الهی رضاً بِقَضائِک در حالی که بر اساس نقل ناحیه مقدسه «تُدِيرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلَى رَحْلِكَ وَ بَيْتِك‏». همه عزیزان را از دست داده به تعبیر امام صادق علیه السلام فرمود جدم گرسنه بود، تشنه بود. زیارت می روید مواظب باشید اینطوری باشید، غبار آلود بود، غصه دار بود. با همه این احوال همه عزیزانش را هم از دست داده «تُدِيرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلَى رَحْلِكَ وَ بَيْتِك‏» با گوشه چشم هم نگاه به خیمه هایش داشت و غربت اهل بیتش را مشاهده می کرد. در آن حال عرضه می داشت «الهی رضا بقضائک تسلیما لامرک لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین» خدایا معبودی جز تو نیست که من چیزی از غیر تو بخواهم. از این عجیب تر جمله آخر است «یا غیاث المستغیثین» خودش را در این عبادتی که انجام می دهد بدهکار خدا می داند و دست استغاثه و استنصار به حضرت حق دارد، می گوید من را کمک کن. حقیقت هم همین است اگر یک لحظه خدا امدادش را بردارد، کار زمین می ماند.

سیدالشهداء غرق در ضیافت خداست. همه این کمالاتی که هست از طرف حضرت حق است یا غیاث المستغیثین چه کسی این مقام را به دست می آورد، این قله رضا، هیچ کجای دیگر اینطور ظهور پیدا نکرده، گاهی آدم ممکن است به نظرش بیاید خب راضی هستیم، اینطوری نیست. این مقام «وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ وَ قَدَرِكَ أَقْصَى عَزْمِي وَ نِهَايَتِي وَ أَبْعَدَ هَمِّي وَ غَايَتِي‏»(3) انتهای وجود انسان مقام رضاست. در این دعایی که بعد از زیارت جامعه ائمه مومنین است به خدا عرضه می داریم خدایا رضای به قضاء خودت را دورترین عزم من قرار بده، مقصد من آنجا باشد «أَبْعَدَ هَمِّي وَ غَايَتِي‏» انتهای سیر من برسد به مقام رضا، خیلی کار سختی است. این رضایت های دم دست کار سختی است.

یکی از بزرگان و علما که اهل علم و عمل اند خدا ان شاء الله مستدام بدارد ایشان را می فرمود: من طفل که بودم نقل می کردند که پدرشان از تجار بسیار محترم و اهل عبادت و معروف به طهارت و تقوا بودند. ایشان پای منبر آشیخ مرتضای زاهد می رفتند. آشیخ مرتضای زاهد در تهران بودند و صاحب نفس و قریب شصت سال است رحلت فرمودند، فوق العاده بودند، پا منبری های ایشان هم فوق العاده بودند. فرمودند که یک روزی ایشان از مقام رضا صحبت می کرد ما هم خیلی شیفته شدیم به این بحث های ایشان و ثوابی که برای اهل رضا هست و مقامات و درجاتشان و مقام رضوانی که می گویند. ایشان گفتند و ما هم دلمان زیر و رو شد به خدا عرضه داشتیم خدایا من می خواهم از این به بعد راضی به قضاء تو باشم، هر تدبیری کنی راضی ام.

فرمود ظهر رفتم خانه دیدم که خانواده ما در آشپزخانه بودند، یک حادثه سنگینی برایشان پیش آمد. متوجه شدم مال آن حرفی است که صبح به خدا زدم. گفتم اشکال ندارد خدایا راضی هستم. کار را جمع و جور کردم. شب دیدم آن اتاقی که اموال در آن بود بی دلیل می سوزد، متوجه شدم مال حرفی است که صبح به خدا زدیم، گفتم عیب ندارد خدایا راضی هستم تا اینجا صبر کردیم. فردا صبح شد داشتم می رفتم حجره بازار، دیدم فرزندم در حوض افتاده و دارد غرق می شود، او را از حوض گرفتم و بعد رفتم در پناهی ایستادم به خدا عرض کردم خدایا اشتباه کردیم ما مرد این راه نیستیم.

راضی بودن به کار خدا غیر از صبر است. رضا یعنی انسان راضی باشد و لذت ببرد. هرچه خدا پیش آورد همان را دوست داشته باشد، خیلی کار سختی است.  این رضا ها که چیزی نیست، صبر در مقابل عاشورا، رضای در مقابل آن صحنه ای که خدای متعال پیش آورده. بالاخره امام حسین در ورای همه آن صحنه ها دست خدا را می بینند، تقدیر خدا را با خودشان می بینند آن وقت راضی هستند به این تقدیر. خیلی مقام عجیب و غریبی و عظیمی است. کسی این مقام را درک کند و این بلا نازل بشود و راضی باشد و آنچه خدا تدبیر میکند دوست داشته باشد.

در روایت است جابر بن عبدالله اواخر عمرش به امام باقر علیه السلام برخورد کرد، حضرت احوالش را پرسیدند، گفت آقا من به یک مقام و نقطه ای رسیدم که بیماری را بیشتر از سلامت دوست دارم، فقر را بیشتر از غنا دوست دارم، مرگ را بیشتر از زندگی دوست دارم. کار سختی است آدم به نقطه ای برسد که واقعا فقر را از غنا بیشتردوست داشته باشد، چرا چون می فهمد خیری که در موت به آدم می رسد در حیات ظاهری دنیا نیست. در فقر می رسد در غنا نیست. در بیماری یک فیوضاتی به انسان می رسد که در صحت نیست؛ آدم وقتی بیمار می شود خاشع می شود، غرور و کبریایی او شکسته می شود. به این جهت دوست می داشته، یعنی برکاتی که در بیماری و فقر دیدم اینها را بیشتر دوست می دارم. خیلی کار سختی هم هست.

حضرت فرمودند ولی ما اهل بیت اینطوری نیستیم. گفت آقا شما چطوری هستید؟ فرمود ما آنی که خدا دوست دارد دوست داریم، برای خدا شرط نمی گذاریم. مرگ باشد دوست داریم، حیات هم باشد دوست داریم. این مقام رضا است، آن هم در سخت ترین صحنه هایی که در روایات ما می گوید اعظم ابتلائات است.

امت سازی انبیاء با گریه بر سیدالشهداء

طبق روایت امام رضا علیه السلام، وقتی حضرت ابراهیم به خدا عرضه می دارد، دوست داشتم با قربانی کردن حضرت اسماعیل به ثواب اعظم ابتلائات برسم، -شاید این عبادت را به خاطر اینکه امام بودند برای راه بردن و ساختن امتشان و رساندن به عصر ظهور می خواستند- خدای متعال فرمود با عاشورا عصر ظهور تأمین می شود، این مزد سیدالشهداست. شما هم باید با سیدالشهداء همراهی کنید؛ حضرت را در گودی قتلگاه بردند و یک روضه برای حضرت خواندند. حضرت به حدی متألم شد که اگر فرزندش را سر می برید انقدر غصه نمی خورد. بعد خداوند فرمود «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم‏»(صافات/107). آن ثوابی که می خواستید اینجاست شما هم با این ثواب کارتان برای امت سازی راه می افتد.

انبیائی که مأمور بودند یک جمع و جامعه ای بسازند، روضه سیدالشهداء برایشان خوانده می شد؛ چون در انجام وظیفه شان دخالت داشت و باید در مسیر او کار بکنند. این حادثه عظیم اتفاق افتاده حضرت در متن این بلا در کمال آرامش اند یک تعبیر خیلی عجیبی است البته این در باب اصحاب سیدالشهداء هم هست که بعضی اصحاب سیدالشهداء نه همه، هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شدند چهره شان برافروخته تر می شد. عاشورا یک ظاهری دارد و یک باطنی. خیلی امتحان عاشورا سخت بوده است.

ضیافت بلای سیدالشهداء

گاهی دو نفر را کنار هم می نشانند از یک نفر دارند امتحان الفبا می گیرند از یک طرف دارند امتحان اجتهاد، هر دو امتحان می دهند اما این یک امتحان نیست. امتحانی که در عاشورا اتفاق افتاده امتحان خیلی عظیمی است. حالا بعضی ابعادش را روایات بیان کرده، هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شود این امتحان به اوج خودش می رسد، کار سخت می شود. بعضی اصحاب سیدالشهداء چهره شان برافروخته تر می شود، خود سیدالشهداء هر لحظه چهره اش برافروخته تر می شود. هرچه بلا سنگین تر می شد حضرت با نشاط تر می شدند. این که بعضی ها گفتند آدم اگر در متن بلای سیدالشهداء جمال و زیبایی آن را ببیند، آن ضیافت را ببیند، واقعا از شادمانی دست و پا گم می کند، این به یک معنا درست است. مرحوم سید بن طاووس هم این را دارند. ولی یک غفلتی شده و آن غفلت این است که این ضیافت وسط بلاست. به اندازه لطافت ضیافت به همان اندازه هم بلا عظیم و لطیف است، اینطوری نیست که بلای ساده ای است. این بلا را روی دوش همه انبیاء غیر از وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بگذاری همه زمین گیر می شوند، کار کسی نیست.

در وسط این بلا در متن این بلایی که دست تدبیر الهی و قضای الهی برای سیدالشهداء رقم زده سیدالشهداء در یک حالی هستند که هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شد چهره شان برافروخته تر می شد، این قله رضاست. عرض کردم مقام رضا مقام دم دستی نیست. حدیث را تقدیم کردم وادی زهد را که پشت سر بگذاریم تمام تعلقاتمان را بریزیم، دامن مان را بتکانیم از دنیا که اسیر آمد و شد دنیا نباشیم، «الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ»(4) زاهد آن کسی است که آمد و شد دنیا دلش را نمی گیرد دنیا را به او بدهی خوشحال نمی شود، بگیری غصه نمی خورد. «فَهُوَ مُسْتَرِيح‏» این آغاز سیر در مقامات یقین و مشاهده ملکوت است. زاهد در دنیا که شدی درهای آسمان به رویت باز می شود. کسی که در دنیا زندگی می کند و به دنیا مشغول است، او را با ملکوت چه کار؟

چرا خدای متعال ملکوت را به آدمی نشان بدهد که سر در دنیا کرده، دست هم از دنیا برنمی دارد و دل نمی کند. وقتی از دنیا فارغ  می شود و بزرگتر می شود، حالا پرده را کنار می زنند و ملکوت دنیا را به او نشان می دهند. سیر در وادی یقین شروع می شود. «كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين‏»(انعام/75) حالا باید در سیر در ملکوت به یک نقطه ای برسد که کمال یقین است، حق الیقین است. حالا پرده را کنار می زنند و مقام رضوان آغاز می شود. «أَعْلَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا»(5) آن کسی که این مقام را تا قله رسانده وجود مقدس سیدالشهداست، کسی به این مقام رسید طالب بلای الهی می شود، راضی بلای الهی می شود و در متن بلا لذت می برد. ولی بلاست، نه این که بلا نیست واقعا بلاست.

نمیشود بر آن نگریست؛ یک موقعی عرض کردم این که خیال کنیم مثلا ما ضیافت را ببینیم و غرق در شعف باشیم، روز عاشورا این نیست. امام رضا فرمودند: محرم که داخل می شد کسی لبخند بر لب پدر من نمی دید و روز عاشورا روز حزن حضرت بود. انقدر این بلا عظیم است گرچه باطنش ضیافت است، ولی آنقدر بلا عظیم است که «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما» صبح و شب برایت گریه می کنم، خون گریه می کنم تا جایی که «حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب‏» تا جایی که در اثر غصه جان بدهم.

رضای سیدالشهداء در گودی قتگاه باب هدایت امت به سوی عصر ظهور

این مقام رضای سیدالشهداء علیه السلام در گودی قتلگاه، این قله ای را که حضرت فتح کردند در گودی قتلگاه، باب را برای همه بندگان خدا گشوده. دربی که از گودی قتلگاه به سوی مقامات توحید باز شده همه بندگان خدا را راهی و سالک کرده، این فتح الفتوحی که خدای متعال برای وجود مقدس نبی اکرم در گودی قتلگاه کرده باب را برای همه باز کرده.

خدای متعال وقتی صحبت از یک فتح آشکار برای نبی اکرم می کند «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبينا»(فتح/1) پنج اثر برای آن ذکر می کند؛ اول این است «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر»(فتح/2) گناه گذشته و آینده تو را پاک می کنیم که در روایت امام هادی علیه السلام فرمودند پیغمبر قصد گناه هم نکرده مگر می شود این پیغمبر گناه کند، عالم به هم می ریزد، ترک اولا هم نکرده عصمت مطلقه دارد. محال مشیه الله اند. این پیغامبری که دستش دست خداست، بیعت با او بیعت خداست، طاعت او طاعت خداست، محبت او محبت خداست، معصیت نکرده است، «إِنَّمَا حَمَّلَهُ اللَّهُ ذُنُوبَ شِيعَةِ عَلِي‏»(6) بار گناهانش را برداشت.

این فتح عظیم موجب شد خدا تمام گناهان امت حضرت را ببخشد، آنهایی که می خواهند با ایشان راه بروند و زمین می خورند، این زمین خوردگی هایشان را جبران بکند تا تطهیر بشوند. این فتح به فتح مکه تفسیر شده اما تأویل آن در روایات ما به ظهور است، یکی از تأویلاتش هم عاشوراست. واقعا خدای متعال فتحی برای نبی اکرم در گودی قتلگاه کرده که همه امت تطهیر می شوند، همه امت می رسند.

اصحاب سیدالشهداء اگر «أَصْفِيَاءَ اللَّه‏» اند، اگر «أَوِدَّاءَ الله» اند، اگر «اولیاء الله» اند، اگر ربانیون هستند؛ این صفاتی که عرض کردیم تمام از اینجاست. اگر از دنیا بزرگتر شدند، اگر اهل سبقت و سرعت اند، اگر موانع نتوانست آنها را زمین گیر کند و رسیدن به مقصد؛ تمام از همین دستگیری سیدالشهداء علیه السلام است. این باب به روی ما هم باز است. . السلام علیک یا ابا عبدالله.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 575

(2) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص: 247

(3) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 301

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 456

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 62

(6) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 575