نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

جلسه هشتم حسینیه حضرت زهرا/ برکات فتح نبی اکرم برای امت ذیل آیات سوره فتح/ توجه به عهدها و تجدید آن ذیل تبیین فرازهایی از دعای ندبه

متن زیر سخنرانی شب هشتم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری است که به تاریخ 6 شهریور 99 در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها  ایراد شده است. ایشان بیان می دارد که از نظر قرآن مسیر نورانی و دشواری که حضرت امت خودشان را از آن عبور می دهند تا به مقصد برسند، مسیر فتح و پیروزی است. این فتح هم آثاری دارد از جمله اینکه در اثر این فتح امت نبی اکرم تطهیر و پاک می شوند. چرا که برای آنها در این مسیر، افت و خیز ها و زمین خوردن ها و آلودگی هایی هست، ولی اگر با ایشان حرکت کردند تطهیر می شوند و از تعلقاتی که در زوایای پنهان وجود آنها نسبت به دستگاه شیطان پیدا شده است، پاک می شوند. دومین برکت فتح این است که با این فتح نعمت بر همه امت تمام می شود. یعنی این نعمت هدایتی که آمده بود و این نعمتی که با نبی اکرم بابش گشوده شده بود، به تمام خودش می رسد. سومین برکت فتح هم این است که خدای متعال نبی اکرم را به یک پیروزی می رساند که هیچ شکستی در آن نیست و راه نفوذ در آن بسته است. البته همراهی با حضرت و پایداری بر این طرح و برنامه ای که حضرت دارند تا انسان به این فتح و ثمراتش برسد، تمهیدات و مقدماتی می خواهد که یکی از انها توجه به عهدها و تجدید عهدهاست. نکته دیگر بیان سیر انسان در دعای ندبه است. این دعا آدم را در عهدها و طرح های بزرگ خدا و در وادی ربوبیت خدا با نبی اکرم و اهل بیت می برد. البته این سیر از وادی بلا می گذرد و ما در این وادی عبودیت در طرح خدا می رویم. خداوند‏ ادم را به عجه و زجه و بکاء می رساند و همه چیز ادم را به وسط این بلا می برد، بعد هم آدم را به طلب ها و انتظارها می رساند و ما را در طرح امام زمان می برد.

مسیر نبی اکرم، مسیری سراسر فتح و پیروزی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. از نظر قرآن این مسیر نورانی و دشواری که حضرت امت خودشان را از این مسیر عبور می دهند تا به مقصد برسند، مسیر فتح و پیروزی است. چون حضرت امت خودش را در وادی ای که در آن شکست باشد نمی برد. خدای متعال یک فتحی می کند البته فتح برای نبی اکرم است که در چند جای قرآن از این فتح صحبت شده است، یکی از آنها این است «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‏ وَ الْفَتْح»(نصر/1)‏، یکی هم در سوره مبارکه فتح است «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً»(فتح/1)، ما کار را تمام کردیم. می فرماید: ما برای شما ان فتح آشکار را انجام دادیم.

پس مسیر حضرت مسیر فتح است. همراهان حضرت هم از مسیر فتح و پیروزی عبور می کنند نه مسیر شکست. در دستگاه خدا که شکست نیست، در طرح خدای متعال شکست نیست چون خدای متعال از دشمن خودش که شکست نمی خورد. اصلا معنا ندارد که خدا شکست بخورد! لذا در برنامه الهی شکست نیست. ممکن است انها به یک امکانات ظاهری ای دست بیابند و خدای متعال آنها را امداد کند، پس متوهم بشوند و خیال کنند پیروز شدند و جبهه حق را متوقف کردند، اما قرآن مکرر به آنها می فرماید که شما نمی توانید بر خدا غلبه کنید. «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِين‏»(انعام/134)، شما که نمی توانید خدا را ناتوان کنید! شما که نمی توانید خدا را زمین گیر کنید! ممکن است امکاناتی به شما بدهیم اما آن هم از دست خود خدای متعال هست.

پس مسیر حضرت مسیر فتح است. این فتحی که برای حضرت صورت گرفته که حالا تفسیرش به صلح حدیبیه و فتح مکه است، تأویلش هم به عاشورا و بعد ظهور و رجعت و قیامت است، آثاری دارد. پنج تا نتیجه را خدای متعال بلافاصله در اول سوره بیان می کند و می فرماید.: کسانی که با شما همراه هستند از این آثار و برکات برخوردار می شوند. بعید هم نیست که این برکات، برکاتی باشد که برای امت حاصل می شود.

معنای بخشش گناهان پیامبر در آیه دوم سوره فتح

«لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر»(فتح/2)، در اثر این فتح امت شما تطهیر و همراهان شما پاک می شوند. برای آنها در این مسیر، افت و خیزها و زمین خوردن ها و آلودگی هایی هست، ولی اگر با شما حرکت کردند تطهیر می شوند. مفسرین خیلی تلاش کردند که این ما تقدم من ذنبک و ما تأخر را توضیح بدهند. بعضی ها که مرخص اند و انبیاء را معصوم نمی دانند، خیلی راحت می گویند بالاخره انبیاء هم لغزشی دارند. ولی در باب این پیغمبری که عصمت کلی دارد و حتی هیچ ترک اولایی نکرده است، نمی شود چنین سخنی بگویی. حضرت در سخت ترین مأموریت هایی که روی دوششان بوده، به بهترین وجه و بیش از طلب الهی بار را برداشتند. خدای متعال می فرماید: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏»(طه/2)، ما قرآن را نازل نکردیم که شما به زحمت بیفتید!

یکی از همسران حضرت نقل می کند که نیمه شب دیدم حضرت روی پنجه پا ایستاده و با سختی عبادت می کند. در بعضی روایت دارد حضرت ده سال روی پنجه پا می ایستادند و خدا را عبادت می کردند! من که نمی فهمم این یعنی چه؟! می گوید به حضرت گفتم.: خدای متعال به شما همه وعده ها را داده است، برای چه خودتان را به سختی می اندازید؟! فرمودند: «أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُورا»(1)، آیا من در مقابل این همه امکانات و نعمت هایی که خدا به من داده، بنده شاکر خدا نباشم؟!

آیا این درست است که ما درباره این پیامبر که بیش از توان بار را برداشته اند بگوییم که «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّر»؟! این که اصلا معنا ندارد! بعضی ها در تفسیر کردن مسلمات را در نظر نمی گیرند. می گویند ظاهر قرآن این است. اما این ظاهر مسلماتی است و قرائنی با آن  هست، همینطوری که نمی شود معنا کرد! امام هادی وقتی این آیه را معنا می کنند، می فرمایند نه گناه کرد و نه قصد گناه کرد «مَا كَانَ لَهُ مِنْ ذَنْبٍ وَ لَا هَمٍّ بِذَنْبٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِيعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ»(2)، بلکه او بار را برداشت و گفت من این ها را پاک تحویل تو می دهم. من اینها را تربیت می کنم، مهذبشان می کنم و بعد تحویل تو می دهم. خدای متعال هم فرمود: من گشایشی برای تو می کنم که تمام امتت تطهیر بشوند که یک گشایشش همین فتحی است که خدای متعال در عاشورا برای حضرت در مقابل جبهه شیطان و جبهه سقیفه انجام می دهد.

عاشورا خاصیتش این است که مطهر است. «إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَه‏ ُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيرا»(3)، این وعده امام رضاست که اگر اشکت بر صورتت جاری بشود، همه گناهانت را خدا پاک می کند. لطیف ترین و شیرین ترین توبه که واقعا رجوع به سمت خدا و اولیاء الهی می آورد، از با امام حسین راه رفتن و مأنوس شدن و اشک ریختن بر ایشان شروع می شود، تا آن تطهیری که در زیارت عاشورا از آن صحبت شده است که به صورت فردی انسان به یک نقطه ای می رسد که «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».

پس این تطهير یک مسیری دارد که مسیر ان طهارت در زیارت عاشورا بیان شده است. چطوری انسان به طهارت نفسی می رسد که حیاتش حیات حضرت می شود و مماتش ممات حضرت؟ واقعا یک تعبیرهای شگفت انگیزی در بعضی بیانات معصومین هست. در این تعقیبات نماز صبح یک دعای کوتاهی است که به ما گفتند بخوانید. این دعا این است: «اللَّهُمَّ أَحْيِنِي عَلَى مَا أَحْيَيْتَ عَلَيْهِ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ أَمِتْنِي عَلَى مَا مَاتَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَام‏»(4). واقعا می شود آدم اینطوری بشود که در وادی حضرت زندگی کند، و از این وادی در وادی حضرت پا بگذارد و دنیایش برزخش در سایه امیرالمومنین علیه السلام باشد؟ این شدنی است، هم برای جمع و هم برای جامعه مومنین. پس سیر انسان و سیر جامعه مومنین در وادی طهارت و پاک شدن در زیارت عاشورا آمده است.

تطهیر امت حضرت از لغزش ها و آلودگی ها؛ اولین برکت فتح نبی اکرم

این نکته را هم اشاره کنم که تمام آلودگی که برای جبهه مومنین پیدا می شود در اثر امیختگی با همین دستگاه باطل است، چون دستگاه شیطان و دستگاه دشمنان حضرت، تلاش می کنند که شرک و کفر را القاء بکنند تا انسان را به گناه و صفات رذیله آلوده بکنند و انسان را به شرک و استکبار بر خدا برسانند، این تلاش آنهاست. همه آلودگی ها هم بر اثر این اختلاط و امیختگی است.

خدای متعال فتحی که برای حضرت می کند این است که همراهان حضرت را که گرفتار و اسیر وسوسه ها و جلوه ها شدند، تطهیر می کند و آنها را از تعلقاتی که در زوایای پنهان وجود آنها نسبت به دستگاه شیطان پیدا شده است، پاک می کند. این تطهیر یعنی این، پس ذنب نیست، الا این که انسان از دستگاه نبی اکرم بیرون برود. از دستگاه نبی اکرم هم اولا سبب دارد و عاملش وسوسه دستگاه شیاطین است، طرح آنها و برنامه آنهاست که مومن را الوده می کند. ثانیا این بیرون رفتن برابر است با ورود به دستگاه آنها.

در بعضی روایات لطیفه ای بیان شده در باب محاسبه که من این را در کتاب سفینه البحار دیدم. فرمود آخر شب که محاسبه می کنید غیر از این که استغفار می کنید و توبه می کنید یک کار دیگر هم انجام بدهید و آن اینکه عهد صلوات و عهد لعن خودتان را تجدید کنید. گویا هر گناهی خروج از عهد صلوات و خشوع در مقابل نبی اکرم و خروج از عهد لعن و تبری از دشمنان هست.

بنابراین اگر در جبهه حضرت، همراهان ایشان و آنهایی که با حضرت دارند سیر می کنند، یک الودگی پیدا کرده باشند، این الودگی با فتحی که خدا برای حضرت می کند و با این غلبه و تفکیکی که واقع می شود، تطهیر می شود. لذا خدای متعال می فرماید که ثمره این فتح طهارت است.

خدای متعال وقتی در ادامه این سوره مبارکه از قوایی که نبی اکرم را در مسیر فتح کمک می کنند، صحبت می کند، می فرماید: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(فتح/4)، تمام لشکر اسمان و زمین لشکر خداست و تمام قوا لشکر حضرت حق هستند «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً * لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار خالِدينَ فيها وَ يُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ كانَ ذلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزاً عَظيماً»(فتح/4-5). با این لشکری که خدای متعال در خدمت نبی اکرم قرار داده، صف مومنین و جبهه حضرت را وارد جنات و وادی بهشت می کند. این از همین دنیا آغاز می شود و تا قیامت ادامه دارد و بعد هم با همین لشکر اصحاب حضرت را پاک کرده و وارد بهشت می کند. با همین لشکر هم «وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقات‏»(فتح/6)، دستگاه نفاق و شرک را وارد وادی عذاب و رنج می کند. پس این فتح بر دوش این لشکر عظیم هست «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيرا».

پس خدای متعال در این مسیر تطهیر صف ها را جدا می کند. جهنمی ها وارد جهنم می شوند و بهشتی ها هم پاک شده و وارد بهشت می شوند. معنا ندارد انسان آلوده وارد بهشت بشود! بهشت که جای الودگی نیست برای همین هم خدای متعال آنها را با این لشکر تطهیر می کند. پس خدای متعال یک فتحی دارد که نتیجه آن تفکیک و جدا شدن و پاک شدن از الودگی هایی است که در اثر امیختگی با جبهه شیاطین انس پیدا می شود. ان دستگاه دستگاه الودگی است که خدای متعال با این قوا و لشکری که در خدمت حضرت قرار داده شکست می دهد. این شکست تا قیامت هم ادامه دارد و این ادامه فتح است. نتیجه این فتح این است که اینها وارد بهشت شده و آنها هم وارد جهنم می شوند. صابرینی که در این صحنه صبر می کنند در چنین جبهه ای قرار دارند. این فتح نبی اکرم آنها را هم وارد میدان فتح و پیروزی می کند و این یکی از برکاتش است.

اتمام نعمت برای بندگان؛ دومین برکت فتح نبی اکرم

دومین برکت فتح این است که «وَ يُتِمَ‏ نِعْمَتَهُ عَلَيْك‏»(فتح/2)، با این فتح نعمت بر همه امت تمام می شود. اما نعمت و اتمام نعمت چیست؟ یعنی این نعمت هدایتی که آمده بود و این نعمتی که با نبی اکرم بابش گشوده شده بود، به تمام خودش می رسد. نعمتی بالاتر از خود نبی اکرم که نیست. اگر کسی چشمش را باز بکند می بیند که نعمتی بالاتر از نبی اکرم نیست و همه نعمت خود ایشان هستند. وقتی قارون دارایی هایش را به نمایش گذاشت، انهایی که نمی دیدند چه چیزی دست حضرت موسای کلیم هست گفتند: «يا لَيْتَ‏ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ»(قصص/79)، کاش ما هم جای قارون بودیم! اما انهایی که می دیدند، می گفتند: «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُون‏»(قصص/80)، یک خرده پای حضرت موسی بایستید. آن سفره ای که خدا برای حضرت موسی انداخته قابل مقایسه با سفره فرعون و قارون نیست، پس تحمل کنید و بایستید تا به آن برسید. سفره ای که خداوند برای نبی اکرم پهن کرده چه ربطی دارد به سفره شیاطین؟! البته باید پای طرح حضرت ایستاد تا حضرت ما را در وادی فتح و جنت ببرند.

این مقایسه ای که قرآن بین این دو تا عالم مکرر فرموده این است که «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصيرُ * وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ * وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ * وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْوات‏»(فاطر/19-22)؛ پس می فرماید اینها با هم قابل مقایسه نیستند، کور و بینا کجا با هم قابل مقایسه اند؟! هر کسی با حضرت راه برود بینا می شود و هر کس در ان وادی باشد کور می شود. کجا نور و ظلمت با هم برابرند؟! دو تا عالم است، عالم ظل و حرور، کجا سایه و آن گرمای سوزان با هم برابرند؟! کجا مرده و زنده با هم برابرند؟

فرمود: این نعمت ما هستیم «النَّعِيمُ نَحْنُ الَّذِينَ أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى وَ عَلَّمَهُمْ بِنَا مِنَ الْجَهْل‏»(5)، وادی ما وادی علم است و وادی مقابل وادی جهل، وادی ما وادی بصیرت و بینایی است اما ان طرف وادی کوری است. وادی ما وادی هدایت است و وادی آنها وادی ضلال. این تعریف هایی که قرآن می کند چه نسبتی با هم دارند؟! این باب نعمتی که با نبی اکرم گشوده شده، با این فتح به تمام می رسد. به تعبیر دیگر با غدیر و عاشورا و ظهور، این نعمت برای مومنین کامل می شود.

رسیدن به پیروزی مطلق؛ سومین برکت فتح نبی اکرم

«وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيماً»(فتح/2)، این امت با این فتح وارد صراط مستقمیم می شود. «وَ يَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزيزا»(فتح/3)، خدای متعال تورا به یک پیروزی می رساند که هیچ شکستی در آن نیست و راه نفوذ در آن بسته است.

یک موقعی می بینید که نصر مراحلی دارد و در یک مرتبه ای از نصر ممکن است هنوز راه نفوذ دشمن بسته نشده باشد. می فرماید: یک نصر و پیروزی برای تو پیش می اوریم که کلا جبهه شما نفوذ ناپذیر شده و دست شیطان از آن کوتاه می شود. مرحله کامل آن هم در بهشت است که شیاطین در جهنم است و دیگر نمی تواند در بهشت تصرف کند. اینجا شیاطین در جبهه مومنین نفوذ می کنند، وسوسه در قلب می کنند، تدبیر و شیطنت می کنند اما شما را به یک نسلی می رسانیم که دیگر در آن اصلا نفوذ شیطان و نفوذ دستگاه سقیفه و پیروان آنها در دستگاه حضرت قطع می شود.

حالا این فتحی است که خدا برای حضرت می کند و این جریانی که با بعثت رسول حاصل می شود و از دل بلاها و سختی ها عبور می کند، جریان فتحی است که به یک چنین نتایجی می رسد.

توجه به عهد ها و تجدید آن، یکی از لوازم همراهی با نبی اکرم

یک نکته ای را می خواستم این جلسه به اندازه ای که فرصت اجازه بدهد تقدیم کنم و آن اینکه، همراهی با حضرت و پایداری بر این طرح و برنامه ای که حضرت دارند یکی از تمهیدات و مقدماتی که می خواهد که مکرر ما را به او متذکر شدند، توجه به عهدها و تجدید عهدهاست. توجه دائمی به این طرح و برنامه ای که خدای متعال دارد، توجه به برنامه ای که خدای متعال با انبیاء خودش و با معصومین دارد، توجه به این که بار روی دوش نبی اکرم و انبیاست، توجه به سختی های آنها، توجه به ادامه راه و وسعت راه و توجه به ان پایان خوب، اینها عهدها و اقرار های ماست. تجدید این عهدها ما را کمک می کند چرا که خیلی از دعاهایی که ما داریم برای تجدید این عهدهاست.

یکی از دعاهایی که در این زمینه شگفت انگیز است که من گاهی آن را به اندازه فهم خودم یک مروری داشتم، دعای ندبه است. دعای ندبه دعای فوق العاده ای است و فوق العاده عجیب است. این دعا از یک نقطه ای شروع می شود، مسیری را طی می کند و آدم را با خودش سیر می دهد. خیلی فضای عجیبی در این دعا باز شده و خیلی فوق العاده است. شروع این دعا با صلوات و حمد است «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ لَهُ الْحَمْدُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً»، که اول و آخر عالم همین است. کسی اگر در عالم رسیده باشد چیزی جز حضرت حق و ربوبیت حضرت حق نمی بیند و این ربوبیت هم در یک کلمه خلاصه می شود، صلوات خدا بر نبی اکرم و اهل بیت. تمام ربوبیت عالم در همین خلاصه می شود. خدای متعال همه عالم را که اداره می کند در پرتو این صلواتی است که می فرستد.

پس دعا با توجه به رب العالمین و حمد خدا بر این ربوبیتش شروع می شود. خدایی که همه عوالم را تربیت و تدبیر می کند و بر آن اساس حرفهایی که انبیاء می زنند با حرفهای دیگران اصلا قابل مقایسه نیست! ورودی این حرف ها با انتهای حرف آنها قابل مقایسه نیست و ورودیش فقط یک کلمه است «الحمدالله رب العالمین». پس چشم آدم را به سوی کائنات باز می کند و ربوبیت حضرت حق و جمال این ربوبیت را به آدم نشان می دهد و آدم را به حمد می رساند. این چه ربطی به حرفهای دیگران دارد؟!  آخر حرف آنها اول این حرف هم نیست! بعد هم توجه می دهد به این که این مسیر ربوبیت مسیر صلوات است «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ لَهُ الْحَمْدُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً».

فضای دوم این است، «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِك‏»، پس چشم ما را باز می کنند و یک مقاماتی از ربوبیت خدای متعال را به ما نشان می دهند و آن وقت است که ما به حمد می رسیم. «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِك‏»، خدایا چقدر تو زیبا اولیاء خودت را تدبیر کردی و قضاء تو با اولیائت چقدر زیباست.

ادم اگر در رویش یک گل هم تدبیر خدا را ببیند غرق در حمد می شود. این یک دانه بذری که انداخته شده به یک بوته زیبا تبدیل می شود و بعد در بهار  گل می دهد، اگر همین را آدم ببیند غرق در حمد الهی می شود. ولی اگر کسی بزرگ شد و توانست ببیند که خدای متعال این شجره های طیبه و انبیاء را چطوری پرورش داده، ربوبیت خدا در آن مقیاس قابل مقایسه با ربوبیت در گل و گیاه نیست. واقعا اگر انسان در طلوع و غروب خورشید  ربوبیت حضرت حق را ببیند، غرق در شیرینی می شود. پس زندگیش در پاییز یک جور غرق در لذت است و در بهار یکجور دیگر. آنهایی که با خدا در عالم راه می روند لذت می برند اما بقیه این لذت را که نمیبرند! در عالم کور و کر و در یک نظام کیهانی بی شعور چه لذتی می شود ببری؟! آنهایی که بی خدا زندگی می کنند، اسیر یک نظام کیهانی کور و کری هستند که در کنار هر شهدش هزار زهر هلاهل هست. چگونه می شود در این عالم از بهار لذت ببری؟! بهاری که هنوز سفره ات را پهن نکردی می گویند جمع کن چرا که پاییز رسیده است!

این انسانی که خدای متعال خلق کرده و چهارفصل را می بیند، پس وقتی که در بهار پاییز را می بیند آیا می تواند از بهار لذت ببرد؟! آدم هوشیار وقتی راه می افتد تا با دوستانش به تفریح برود، از همین سر صبح که می رود اگر حواسش باشد مضطرب است و می گوید دارد سفره جمع می شود. تازه دارند پهنش می کنند اما این هنوز پهن نشده نگران جمع شدنش است.

واقعا اهل دنیا چه لذتی از دنیا می برند؟! «وَ الْمَوْتُ فَضَحَ الدُّنْيَا فَلَمْ يَتْرُكْ لِذِي لُبٍّ فَرَحا»(6)، مرگ دنیا را مفتضح کرده و دیگر هیچ عاقلی لذت نمی برد و نشاطی ندارد. سفره ای که هنوز پهن نکرده از زیر پایت می کشند، این چه نشستنی دارد؟! اهل دنیا همینطورند. تمام لذت هایشان با تلخ کامی است، در شیرین ترین شهدی که می خورند یک تلخی شدیدی است که همه ان شیرینی را از بین می برد. اما اینهایی که با اولیاء و خدا راه می روند در عالم ربوبیت خدا را می بینند و کاری با بهار ندارند! بهار یک سفره پهن کرده و بعد هم یک سفره دیگری را پاییز پهن می کند، آنها با صاحب سفره کار دارند. چنین فردی در طلوع خورشید از خورشید لذت نمی برد بلکه جمال کار خدا را دارد می بیند. لذا منتظر است این سفره جمع شود و به غروبش هم یک نگاهی بکند و ببیند ان طرف چه خبر است.

خدا رحمت کند یک عزیزی می فرمود: این سفره خدا را دیدیم، برویم ببینیم عالم قیامتش چطوری است؟! نگران نیست بلکه می داند این سفره را جمع می کنند و یک سفره بهتر خدا پهن می کند. «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها»(بقره/106)، دنیا را می دهیم و بهشت را می گیریم، این که نگرانی ندارد. ان وقت اگر انسان کم کم شعاع فهم و بصیرت و نورانیتش به یک جایی برسد که بتواند ربوبیت خدا را با انبیاء که محور عالم اند ببیند، می فهمد که این ربوبیت با ربوبیت نظام کیهانی و منظومه شمسی اصلا قابل مقایسه نیست. پس اگر در این وزان توانست زیبایی کار خدا را ببیند، می رسد به این نقطه «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِك‏».

معنای شکر در سجده زیارت عاشورا

پس نگاه می کند و عاشورا را می بیند و می گوید خدایا تو چه کردی! از دل بلا چه به امام حسین دادی! این معنایش این نیست که بلا و اشک نیست. اتفاقا اگر کسی بخواهد به این صحنه برسد باید از متن بلا عبور کند تا برسد. کسانی که بیرون صحنه می نشینند و هنوز نسوخته و اشک نریخته و پیر نشده، می خواهند جمال بلا را ببینند، متوهم اند! اگر هم صحبت از زیبایی  می کنند، شوخی می کنند! تا با حضرت وسط بلا نروی که نمی توانی جمالش را ببینی! زینب کبراست که می فرماید: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»، من در کار خدا زیبایی دیدم. مایی که اگر کسی یک نگاه چپ به نوامیس مان بکند گذشت نمی کنیم، حالا این بلایی که سر اهل بیت نبی اکرم آوردند را از دور تماشا کنیم و بگوییم به به عجب سفره زیبایی است، این که شیطنت نفس  است! به تو چه مربوط که حالا داری زیبایی می بینی؟! باید دست دشمن را ببینی، عبور کنی و دشمن را لعن کنی، آنوقت خدا پشت پرده و آن زیبایی را هم به تو نشان می دهد.

لذا یک موقعی عرض می کردم که در این سجده زیارت عاشورا «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِم‏»، دو احتمال هست. احتمال اولش این است که خدایا من تو را حمد می کنم، حمد کسانی که در مقابل مصیبت هایشان جزع و فزع نمی کنند، یعنی بالاتر از صابر بوده و شاکر هستند. خدایا تو من را مصیبت زده سیدالشهداء کردی، من تو را بر این مصیبتی که شب و روز من را گرفته شکر می کنم و نمی گویم چرا من را در وادی کربلا بردی. پس انسان غیر از این که مصیبت خودش را می بیند که خدایا با من چه کردی که من را در وادی کربلا بردی و شب و روزم را گرفتی، می گوید چقدر با من زیبا سلوک کردی و من را در کربلا بردی. تو من را از چه نجات دادی و من را از کجا به کجا رساندی؟

انهایی که اهل مصیبت سیدالشهداء هستند و سیر با زیارت کردند، وقتی نگاه می کنند می بینند خدای متعال آنها را در عاشورا برده و به یک معنا در عاشورا زمین گیرشان کرده است. خداوند با عاشورا خواب و خوراک را ازشان گرفته است، پس آنهایی که عاشورایی اند همینطوری اند. 35 سال امام سجاد گریه کردند، آب می دیدند گریه می کردند، غذا می دیدند گریه می کردند، طفل می دیدند گریه می کردند، جوان می دیدند گریه می کردند، پیر می دیدند گریه می کردند، این یعنی کسی که در عاشورا رفت، دیگر نمی تواند زندگی کند! ولی وقتی در سجده می رود می گوید: خدایا چه مصیبتی بود که به من دادی، چه باطنی داشت و چه فتوحاتی شد! تو من را با این مصیبت از کجا به کجا رساندی.

احتمال دوم این است که کسی که با امام حسین سیر کرده، نه فقط ضیافت خودش را در این بلا می بیند، بلکه ضیافت سیدالشهداء را هم در این بلای الهی به او نشان می دهند «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة»(فجر/27-28). می گوید خدایا چه کردی با امام حسین «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِم».‏ این خیلی فرق می کند با حمدی که در دعای ندبه است و می فرماید: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِك‏».

یک بار آدم در عاشورا بلای خدا را با خودش می بیند و می گوید: خدایا من را بردی در عاشورا و با بردن من در عاشورا چه سلوکی برای من ایجاد کردی. تو از حزن و عظمت مصیبت و شناخت صف تاریخی حق و باطل و موضع گیری و لعن و سلام، من را به معیت و ثبات قدم رساندی. «أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصَاباً بِمُصِيبَتِهِ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلَامِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَة». ولی یک وقت پرده ها کنار می رود و انسان اصلا خودش را فراموش می کند، پس صنع خدا را با سیدالشهداء می بیند و می گوید: خدایا تو چه کردی. این اعظم ابتلائات عالم بود که همه انبیاء و اولیاء را زمین گیر کرد ولی خدایا در این متن بلا تو با سیدالشهداء چه کردی. «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِم»‏، خدایا من تو را حمد می کنم، حمد کسانی که شاکرند بر مصیبت اولیاء، پس این هم یک احتمال است که در آن مرتبه بالاتری از حمد است.

خیلی وقتها آدم می تواند در همراهی سیدالشهداء در بلای خودش، خدا را حمد کند. اما اصلا آن سطح از بلا و جمال را نمی تواند ببیند که حمد کند. دعای ندبه شروعش خیلی عجیب است و با ان حمد و صلوات عظیم شروع شده و بعد هم می گوید: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِك‏»، این گیاه برای اینکه بروید باید این بذر در دل خاک برود ولی چقدر تو زیبا این بذر را رویاندی، خورشید تابیده، ملائکه کار کردند، نسیم بهار وزیده، باران باریده و چقدر زیباست!

سیر در وادی ربوبیت خدا با نبی اکرم و اهل بیت با دعای ندبه

حالا این مقیاس تبدیل بشود به مشاهده صنعی که خدا با حضرت خلیل یا با حضرت آدم و انبیاء اولوالعزم دارد. بعد توضیح داده می شود که چه کار کردید با انبیاء «فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا»، حضرت آدم را در بهشت بردید اما بعد بیرون اوردید، یکی دیگر را سوار بر کشتی کردید و نجات دادید. «وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلًا وَ سَأَلَكَ لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ فَأَجَبْتَه‏ وَ جَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِيّا»، بله حضرت ابراهیم خلیل وسط آتش نمرود رفت که آسان نبود، ولی او را خلیل خودت قرار دادی و بالاتر از خلت، لسان صدق به او دادی. فرمود این تأویلش به امیرالمومنین است. حضرت ابراهیم خیلی کارش سنگین بود، اما کار حضرت ابراهیم زیباتر بود یا کار خدا؟! بی شک جمال کار خدا از جمال کار انبیاء بالاتر است. زیبایی ربوبیت خدا از زیبایی بندگی انبیاء بالاتر است. خداوند چشم آدم را به عالمی باز می کنند که می تواند این زیبایی ها را ببیند و حمد کند تا می رسد به نبی اکرم «إِلَى أَنِ انْتَهَيْتَ بِالْأَمْرِ إِلَى حَبِيبِكَ وَ نَجِيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَكَانَ كَمَا انْتَجَبْتَهُ سَيِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ»، اینجا قله حمد است. می فرماید: امکاناتی به او دادی و ملائکه را در اختیارش قرار دادی، معراجش بردی، بیت و اهل بیت به او دادی، تا می رسد به این که این پیغمبر کار را تمام کرد و بار را روی دوش امیرالمومنین گذاشت تا ادامه راه را امت با امیرالمومنین بروند.

از اینجا به بعد وارد داستان بلا می شود و می گوید که چه پیش آمد. آن دوران خانه نشینی حضرت و بعد هم سه جنگ سنگین و بعد «وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرِينَ يَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلِين‏».‏ وقتی اینطوری شد «لَمْ يُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص» دیگر دنبال حضرت نرفتند. «فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِيَ مَنْ سُبِيَ وَ أُقْصِيَ مَنْ أُقْصِي»‏، این داستان بلای عظیم اهل بیت است که آدم را به یک نقطه ای می رساند که بی قرار می کند.

البته پایان این بلا پیروزی است. پس کار به جایی رسید که خدا را باید بر او حمد کنیم. خدایا این بلا را به یک نقطه ای رساندی که ظهور آن پیروزی و فتوحات است «فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ».

سیر این دعا آدم را در عهدها و طرح های بزرگ خدا و در وادی ربوبیت خدا با نبی اکرم و اهل بیت می برد. البته این سیر از وادی بلا می گذرد و ما در این وادی عبودیت در طرح خدا می رویم. طرح ربوبیت خدای متعال با نبی اکرم و اهل بیت است. خداوند آنها را در وادی بلا برده و ما هم در برنامه ربوبیت خدا می رویم. «فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَدُرَّ الدُّمُوعُ وَ لْيَصْرُخِ الصَّارِخُون‏ وَ يَعِجَّ الْعَاجُّون»، خداوند‏ ادم را به عجه و زجه و بکاء می رساند و همه چیز ادم را به وسط این بلا می برد، پس آدم را به طلب ها و انتظارها می رساند «أَيْنَ‏ بَقِيَّةُ اللَّهِ‏ الَّتِي‏ لَا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَة» و ما را در طرح امام زمان می برد.

بخشی از دعای ندبه سیر در طرح حضرت بقیه الله است. «أَيْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَادِ وَ التَّظْلِيلِ وَ الْإِلْحَاد»، برنامه حضرت و تدبیر هایی که خدا با دست حضرت در عالم پیاده می کند آدم را در ربوبیت خدا می برد و او را طالب ان طرح و برنامه می کند. چقدر آدم باید بزرگ باشد که به جای این که به مسائل خودش فکر کند تمام هم و غمش این باشد که دنبال ان طرح امام زمان حرکت کند و به ان انتظار ها برسد، تا این که به توقع همراهی برسد.

حالا شما می ایید و این کارها را انجام می دهید. پس می گویید: «هَلْ إِلَيْكَ يَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَى»، آیا‏ می شود من را در سبیل خودت راه بدهی؟ شما عالم را اصلاح می کنی آیا می شود من هم در این اصلاح کنار شما باشم؟ «هَلْ إِلَيْكَ يَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَى هَلْ يَتَّصِلُ يَوْمُنَا مِنْكَ بِغَدِهِ فَنَحْظَى»،‏ می شود ما هم به شما یک روزی گره بخوریم؟ «مَتَى نَرِدُ مَنَاهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَرْوَى مَتَى نَنْتَفِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِك‏ َ فَقَدْ طَالَ الصَّدَى»‏، کی آب گوارای حیات را به عالم می نوشانی تا ما هم سیراب بشویم؟ «أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِكَ» آیا می بینی که ما هم جزو اطرافیان تو باشیم و شمشیر بزنیم؟! «أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِكَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَكَ هَوَاناً وَ عِقَاباً وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَكَبِّرِينَ وَ اجْتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِين‏»، آیا می شود ما دور و برت باشیم و آنجایی که می آیی تا بساط ظلم را جمع کنی و زمین را پر از عدل کرده و بساط شیطنت را جمع کنی، کار تو را ببینیم و حمد خدا را بکنیم؟

آن بنده خدا زحمت کشیده بود و خار می کند، این می گفت: من هم شریکم! گفت: تو چرا در مزدش شریکی؟ گفت: تو وقتی می کندی من نشسته بودم کنارش و در هر ضربه ای که می زدی من هم یک اهی می گفتم! کار ما در دستگاه امام زمان همین است. حضرت عالم را درست می کنند «أُصُولَ الظَّالِمِينَ وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين‏»، ما هم می گوییم که می شود کار تو را ببینیم و خدا را حمد کنیم؟ این حمدی که اول می کنیم یک حمد است اما این حمد که اینجاست حمد آخر کار است. پس حضرت می آیند و بساط را جمع می کنند «وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين».‏ سیر با این عهد را ببینید از کجا شروع می شود و پایانش کجاست! البته این تازه قسمت اول است، تا می رسد به آن قسمت های آخر دعا که دیگر ما را در سفره حضرت تا قیامت می برند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 95

(2) تفسير القمي، ج‏2، ص: 314

(3) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 300

 (4) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 207

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏10، ص: 209

 (6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 451