نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

در حرم مطهر حضرت معصومه(س) / اخلاص در بندگی و عبودیت و دعاء و تبیین جایگاه نیت و شاکله

متن زیر سخنرانی آیت الله میرباقری است که در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در ایام فاطمیه به تاریخ 4 فروردین سال 94 برگزار شده است. ایشان رد این جلسه که با محوریت اخلاص ایراد شده است با استناد به آیات و روایات بیان می کنند که بهترین و نزدیکترین راه دستیابی به اخلاص، دعا و درخواست از خداوند است. ایشان همچنین اظهار داشتند لازمه است که انسان فقط برای خدا کار کند و به دنبال مدح دیگران نباشد و اینکه محافظه بر این عمل کند و در جهت کامل کردن نیت خود تلاش کند تا به مقام محبت برسد و وقتی شاکله او شد حب الله عملش نیز خالص ترین اعمال می شود.

دستیابی به صفات حمیده؛ دعا و درخواست این صفات از خداوند

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین سیما بقیه الله فی الأرضین و لعنت علی أعدائهم أجمعین. حضرت زهرا سلام الله علیها در حدیثی کوتاه ولی جامع و پر معنا فرمودند: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»(1) اگر کسی عمل خالص به سوی خداوند بفرستد، خدای متعال هم بهترین مصلحت های او را بر او نازل می کند. در این حدیث هم به اخلاص دستور داده شده است و هم نتیجه آن بیان شده است. اخلاص از اموری است که در آیات و روایات بر آن تأکید شده و با بیانات مختلف از ما خواسته شده است و در توان انسان هم هست تا تلاش کند که آن را به دست آورد. البته می دانید که در تمام صفات حمیده و همه خوبی ها از جمله توکل، یقین، رضا، صبر و ایمان و... اصل مطلب این است که ما بدانیم این صفات از طرف خدای متعال نازل می شود و ما نمی توانیم هیچ صفت حمیده ای را برای خودمان تحصیل و خلق کنیم. همه خیرات از طرف خداوند است و ما مکلفیم تلاش کنیم، مقدمات فراهم شود تا برای نزول آن فیض قابل و آماده شویم و این فقط اختصاص به اخلاص هم ندارد.

از این رو هم در روایات و هم در قرآن به ما دستور داده اند که مؤمن باشید «آمِنوا». حتی باز به مؤمنین خطاب شده است که «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...»(نساء/136)؛ شما که مؤمن هستید تلاش کنید که درجه بالاتر ایمان را به دست آورید. پس ایمان چیز به دست آوردنی است و ما می توانیم کسبش کنیم.

به ما گفته اند «عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(مائده/آيه23)؛ به خدا توکل کنید. پس صفات قلبی را هم از ما خواسته اند و این طور نیست که به ما گفته باشند فقط نماز بخوانید، روزه بگیرید و یا ... بلکه هم این صفات را خواسته اند و هم از ما حساب و کتاب می کشند. پس چنین نیست که اگر ما نسبت به اصلاح نفس خود کاری نکردیم، مکلف نباشیم.

امام صادق علیه السلام در روایتی در روضه کافی در باب محاسبه نفس فرمودند: اگر خدای متعال این دو صفت را در شما دید، مستجاب الدعوه می شوید: یکی اینکه از غیر خدای متعال منقطع باشید و دوم اینکه به خداوند امیدوار باشید. اگر این دو خصوصیت در شما بود، هر حاجتی که از خداوند بخواهید آن را به شما می دهد.(2)

موانع استجابت دعا نیز همین دو چیز است که یا ما به غیر خدای متعال تکیه داریم؛ یعنی در ظاهر دعا می کنیم ولی در باطن دل و نگاه ما پیش دیگران و متوجه اسباب است، پیداست که این دعا نیست و لقلقه لسان است و به عبارتی تیر در تاریکی انداختن (سنگ مفت، گنجشک مفت کردن) است که حالا ما سنگ را می اندازیم شاید به هدف بخورد. این دعا کردن نیست؛ چرا که استجابت دعا ردخور ندارد و وعده خداوند است که فرمود: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»(غافر/60) دیگر اینکه از غیر خداوند منقطع هستیم ولی به خدا هم امیدوار نیستیم و رها شده ایم که در اینجا هم دعا محقق نمی شود.

در روایات متعددی به ما می گویند هنگام دعا عجله نکنید، اول بنشینید و حمد خدا را بگویید و اسماء حسنای الهی را به خصوص متناسب با حاجتی که دارید، یاد کنید مثلا اگر رزق می خواهید اسم الهی «یا رزاق» را مورد توجه قرار دهید و اگر علم می خواهید صفت «یا علیم» و «یا حکیم» را بگویید و بعد حاجت خود را بگویید. چرا چنین است؟ آیا العیاذبالله خداوند به تملق ما محتاج است و مثل سلاطین از تملق ما خوشش می آید و استمالت می کند؟ نه چنین نیست بلکه اگر انسان به اسماء الهی توجه نکند، اصلا دعا محقق نمی شود و باید بدانیم که ما فقیر هستیم و او غنی است، ما عاجزیم و او قادر است، او سمیع و مجیب و مهربان و جواد است و اگر این ها را دانستیم و سمع و اجابت او را حاضر دیدیم آن وقت دعا می کنیم و وقتی دعا محقق شد، اجابت هم محقق می شود.

اگر با این دو صفت یعنی از غیر خداوند منقطع باشید و به خداوند امیدوار باشید، مستجاب الدعوه شدید؛ در این صورت هر چه از خداوند بخواهید؛ از بزرگ و کوچک به شما می دهد و برای خداوند حاجت بزرگ و کوچک یکسان است؛ یعنی دادن حاجت بزرگ سخت تر از دادن حاجت کوچک نیست. از این رو باید بزرگترین حاجات را هم از خداوند بخواهیم و اصلا همت ما برای درخواست از خداوند باید بزرگ باشد و باید توجه هم داشته باشیم که او می تواند، می شنود و بخشش دارد و منعی هم از عطا کردن ندارد.

البته فقط مشکل این است که ما بخواهیم و آماده باشیم؛ زیرا خیلی از اوقات انسان از باب اینکه مأیوس است و یا چون به غیر خداوند تکیه کرده است، نمی خواهد. خیلی از اوقات هم چنین نیست به خصوص در حاجات مهم، انسان هم می داند که خدای متعال می تواند، بدهد و هم از دیگران منقطع است ولی به لوازم دعای خودش ملتزم نیست و این گاهی برای خوبان پیش آمده است. به طور مثال حاجتی از خداوند خواسته و خداوند هم دارد به او می دهد ولی لوازمی دارد از جمله اینکه اگر این حاجت را به او بدهد دیگر عمرش تمام می شود و باید برود و در رجعت برگردد؛ خب در اینجا انسان دیگر حاجتش را نمی خواهد.

در ادامه روایت حضرت می فرمایند: بروید خودتان را مورد محاسبه قرار دهید چون اگر الان به حساب و کتاب خود نرسیدید و خودتان را اصلاح نکردید، روز قیامت از شما حساب و کتاب می کشند. فرمود: روز قیامت پنجاه موقف دارد و هر موقف هزار سال است «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا» شاید معنای این بیان نورانی حضرت این باشد که شما از صفات هم حساب و کتاب می شوید و مورد محاسبه قرار می گیرید و به شما می گویند که چرا به خدای متعال امیدوار نبودید و به غیر خدا دل بسته بودید؟ مگر غیر خدای متعال برای شما کاری انجام داده است؟ مگر خدای متعال تا الان شما را خوب اداره نکرده است؟

پس ببینید ما از اوصاف نفسانی مان نیز بازخواست می شویم و به ما می گویند که چرا ایمان نیاوردید؟ چرا توکل نکردید؟ چرا اهل یقین و زهد و ایمان نشدید؟ از ما خواسته اند که این ها را کسب کنیم؛ زاهد و فارغ از دنیا باشیم، اهل توکل باشیم و... اما در عین حال که به ما گفته اند این ها را کسب کنید، در دعاها هم فراوان دیده اید که گفته اند این ها را از خداوند بخواهید.

در روایات متعدد آمده که «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ»(3) خدایا ایمان من را به بالاترین و کاملترین ایمان ها برسان و یقین من را سرآمد همه یقین ها قرار بده (یقین پر فضیلت)، نیت من را رفعت بده تا به بالاترین نیت برسد و عمل من را به بهترین اعمال برسان.

می دانید که نیات درجاتی دارد؛ انسان گاهی برای دنیا و گاهی برای بهشت کار می کند و گاهی هم از ترس جهنم کار می کند اما گاهی هیچ کدام از این ها نیست و تنها برای محبت خداست.

در روایت دیگری چهار رکن ایمان آمده است که «اللَّهُمَّ مُنَّ عَلَيَّ بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ وَ التَّفْوِيضِ إِلَيْكَ وَ الرِّضَا بِقَدَرِكَ وَ التَّسْلِيمِ لِأَمْرِكَ حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ»(4) خدایا بر من منت بگذار و این چهار صفت توکل و تفویض و رضا و تسلیم را به من بده.

پس هم به ما گفته اند که این صفات را کسب کنید و هم گفته اند از خداوند بخواهیدکه جمع این ها هم خیلی واضح است. به دست آوردن این صفات مقدور ماست و برای اینکه به ایمان برسیم خیلی کارها باید بکنیم که مهم ترینش این است که از خداوند بخواهیم و نزدیکترین راه نیز همین است. اگر کسی اهل دعا شد، این نزدیکترین راه است البته راه های دیگری هم هست تا صفات رذیله را از خودمان دور کنیم مثل اینکه ریاضت بکشیم و...

ملاحظه فرموده اید که امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: «أَمَّا اللَّيْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يَحَزُنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ»(5) دو چیز را در این قرآن خواندن به دست می آوردند؛ یکی اینکه قلوبشان را محزون می کنند و از دل آیات قرآن دوای دردهای بی دوای خود را به دست می آورند.

 این حزن خیلی لطیف است و دنیایی نیست؛ حزنی که با قرآن می آید حزن محرومیت از قرب و حزن محجوب بودن است، حزن زمین گیری است. انسان ضعف های خود و جلال و جمال الهی را می بیند، جلال خدا یک طور در انسان ایجاد حزن می کند و جمال و عظمت الهی طور دیگری. یکی از بهترین راه های پاک شدن صفات رذیله همین است که انسان مأنوس با قرآن باشد. وقتی انوار قرآن در دل انسان آمد «وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ»(يونس/57) بیماری های انسان را شفاء می دهد ولی باز نزدیک ترین راه برای اینکه انسان صفات رذیله را از خود دور کند، دعا کردن و درخواست از خداوند است.

شعری هست که گدایی در میخانه تحفه اکسیری است. گران سنگ ترین چیزها را باید از خدا بخواهیم؛ محبت خودش را، ایمان را، یقین را، معرفت را و... که خدای متعال هم عطا می کند. خداوند نفرمود که چیزهای کوچک از من بخواهید یا دنیا را از من بخواهید بلکه فرموده خود من را از من بخواهید، من قرب خودم را به شما می دهم و اصولا هم می دانید که کم از خدا خواستن از کم همتی است.

 پس به ما گفته اند صفات را کسب کنید و در اختیار ماست، بعضی خیال می کنند که آقا ایمان که دست من نیست، چرا دست من است و از ما خواسته اند «آمِنوا»، وقتی افضل اعمال ما ایمان ماست چطور از ما ایمان را نخواسته اند و فقط عمل خواسته اند؟ اخلاص هم همین طور است؛ اخلاص یکی از چیزهایی است که خدای متعال از ما خواسته است.

مصداق أَحْسَن عَمَلا و نیکوترین اعمال

در قرآن می فرماید: ما مسیر پیچیده را پیش روی شما گذاشته ایم و شما را به دنیا آورده ایم و از این دنیا می بریم. ما شما را به دار دنیا که دار امتحان و سختی است، آورده ایم در حالی که می توانستیم شما را مستقیم از عالم ذر به عالم جهنم و عوالم بعدی ببریم ولی در این دنیا آوردیم «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ»(ملك/2) ما مرده بودیم او ما را زنده کرد، هم موت را آفرید و هم حیات را و خلقت بعدی دوباره موت است. چرا این مرگ و حیات را آفریده ایم؟ برای اینکه شما را در ا ین مسیر مورد ابتلا قرار دهیم و کوره دنیا را سر راه شما قرار داده ایم که محل ابتلاست، هر امکانی که خداوند در این دنیا به ما می دهد، ابتلا و امتحان است؛ بیماری و سلامتی، فقر و غنا، پیری و جوانی و... همه این ها ابتلاست برای اینکه به احسن اعمال برسیم.

«أَحْسَنُ عَمَلاً» چه عملی است؟ امام صادق علیه السلام در حدیثی می فرمایند: خداوند نفرموده است که امتحانتان می کنیم که ببینیم چه کسی بیشتر عمل کرده است.(6) کثرت عمل خوب است؛ دیده اید که بعضی اوقات به ما می گویند این ذکر را صد مرتبه بگویید یا شب قدر سوره دخان را هزار مرتبه بخوانید یا سوره قدر را زیاد بخوانید و... ولی مهم تر از کثرت عمل، اخلاص در عمل است. در بعضی از روایات دارد که آن موقعی که مردم مشغول کثرت عمل هستند تو مشغول به اخلاص باش، نیتت را درست کن و عملت را خالص کن. حضرت می فرماید: خداوند نفرمود«لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أکثَرُ عَمَلًا» بلکه فرمود «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(ملک/2). چه کسی أَحْسَنُ عَمَلًا را انجام می دهد؟ أَحْسَنُ عَمَلًا چیست؟

در دعای مکارم الاخلاق خواندم که «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ». اگر این سه قدم برداشته شد یعنی ایمان انسان شد کامل ترین ایمان، یقین انسان شد بهترین یقین و نیت او شد بهترین نیت؛ آن وقت عمل او می شود احسن الاعمال و آن عملی است که از ایمان و یقین و نیت برمی آید.

تبیین احسن نیات؛ مقام محبت مصداق بهترین نیات

أحسن نیات چیست؟ این است که انسان هر عملی که انجام می دهد برای خدا باشد؛ انسان می تواند هدفی که در عملش قرار می دهد غیر از خدای متعال باشد یا خدای متعال باشد. آنجایی هم که برای خدا کار می کند، این کار کردن برای خداوند مقاماتی دارد؛ گاهی انسان از عذاب خداوند می ترسد که این هم کار کردن برای خداست و بد هم نیست و عمل خیلی محترمی است. گاهی انسان به ثواب خداوند چشم دوخته است و چشمش به دست خداست که این هم عمل خیلی خوبی است؛ چرا که آدم فقیر است.

این روایت حضرت علی علیه السلام را که از ائمه دیگر هم مکرر نقل شده است دیده اید که فرمودند: مردم سه دسته هستند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ»(7) عده ای خدا را عبادت می کنند ولی رغبت در ثواب و مزد خداوند دارند و چشم به دست خدا دارند مثلا نماز شب می خوانند که روزی شان زیاد شود و امور روزمره یشان حل شود و عمرشان طولانی شود و بیمار نشوند و... که این ها از آثار نماز شب است و چیز بدی هم نیست و معامله کردن با خداست. از این رو حضرت فرمودند که این ها خدا را بندگی می کنند. عده ای هم هستند که رهبت و ترس خداوند در دلشان است و از قهر خداوند می ترسند که نکند اگر گناه کنند خداوند یقه آن ها را بگیرد.

در روایت است که خداوند آن عملی را که موجب غضبش می شود در بین اعمال پنهان کرده است؛ پس هیچ بدی را انجام ندهید چون شما نمی دانید که غضب خداوند در کدام عمل پنهان است؛ یکبار خدایی نکرده انسان ده تا دروغ می گوید ولی گاهی دروغی می گوید که خداوند در آنجا غضب می کند یا العیاذبالله ده بار غیبت کرده ولی گاهی غیبت مؤمنی را می کند که اینجا دیگر خداوند کوتاه نمی آید.

در بعضی از روایات دارد که مؤمن گاهی گناهی را می کند که خودش هم نمی داند این قدر مهم است و خداوند به او می گوید که دیگر کارت تمام شد. بنابراین مؤمن باید از خداوند بترسد و خوف هم مقاماتی دارد؛ گاهی می شود که خداوند انسان را در این دنیا گرفتار کند مثلا انسان قطع رحم کرده است و وقتی از منزل بیرون می آید، تصادفی می کند که بیست سال باید در بستر بخوابد. چرا این کار را کردی؟ آدمی که از خدا می ترسد، می داند که خدا سریع الحساب است؛ از این رو حساب کار خود را می کند و چشم و گوش و زبان و دلش را نگه می دارد. از این بالاتر که چشمش باز می شود و جهنم و آخرت را می بیند و چه کسی می تواند جهنم را بفهمد و نترسد؟

حضرت دیدند که شخصی پای منبر ایشان بعد از نماز صبح چرت می زند. فرمود: چرا چرت می زنی؟ شب چه می کردی؟ شخص گفت: «أصبَحتُ یا رسول الله مُوقِناً»؛ در حال یقین صبح می کردم. حضرت فرمود: علامت یقین چیست؟ گفت: آقا بهشت و جهنم را می بینم، می خواهید بهشتی ها و جهنمی های مجلستان را بگویم؟ یا رسول الله خواب به چشمم راه پیدا نمی کند.(8) بله اگر پرده از جلوی چشمان انسان کنار رفت و زفیر جهنم را شنید پیداست که خوابش نمی برد و دست و پای خودش را جمع می کند.

شنیده اید که حضرت از جلوی خانه بشر حافی رد می شدند و دیدند که صدای ساز و آواز بلند است در این هنگام خادم خانه دم در آمده بود که حضرت از او پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفت: آقا یعنی چه که بنده است او خودش تعدادی غلام و بنده دارد. حضرت فرمود: بله آزاد است که این کارها را می کند. خادم به داخل رفت و بُشر به او گفت: چرا این قدر دیر برگشتی؟ خادم گفت: آقایی دم در بود که چنین گفت و من هم این گونه جوابش دادم. بُشر متوجه شد و با پای برهنه دنبال حضرت دوید. بنابراین آدمی که بنده باشد، حرف زدن و زندگیش حساب و کتاب دارد.

در احوالات مرحوم کاشف الغطاء (فقیه بزرگ در زمان قاجار) دیدم که ایشان به تهران آمده بودند و علمای تهران به ایشان گفتند: آقا مردم تهران قلوبشان متوجه دنیا شده است، شما موعظه ای کنید. ایشان به منبر رفتند و این جمله را گفتند که: «این طور که من شما را می بینم گویا آخرتی در کار نیست» و همه متحول شدند. اگر جهنمی هست که آدم نمی تواند این گونه زندگی کند؛ ببینید این خیلی خوب است که آدم از خدا بترسد؛ چه بترسد که در این عالم گرفتار شود و چه بالاتر که چشمش باز شده باشد و برزخ و قیامت را ببیند. گاهی خواب از انسان برداشته می شود ولی این کمال اخلاص نیست، این هم عبادت است و هم محبوب ولی فرمود: آن هایی که به مقام محبت می رسند صاحب بهترین نیات می شوند.

گاهی حب گوشه ای از دل انسان را می گیرد که هم خدا را دوست دارد و هم غیر خدا را؛ این حب کار خودش را می کند ولی خالص نیست.گاهی انسان به جایی می رسد که خلیل خدا می شود یعنی گداخته در محبت می شود و هر کجای وجودش را می گردی جز محبت خدا نیست. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چنین بودند و حقیقت خُلَّت به ایشان عطا شده بود و وجودشان یکپارچه محبت خدا و ایمان بود؛ از این رو محبت ایشان، ایمان دیگران است «عَلِيُّ حُبَّهُ إِيمَانٌ». ایشان محبت خدا را داشت و ما محبت ایشان را «مَن أَحَبَّكُمْ أَحَبَّ اللَّهُ»

گاهی هم چیزی غیر از خدا در دل آدم نیست و غیر خدا را دوست ندارد. چنین آدمی آرام آرام کارش به جایی می رسد که فقط و فقط خدا را دوست می دارد و فقط برای خدا کار می کند و در این کار کردن هم چیزی نمی خواهد جز محبت خدا. درست است که بهشت و جهنم است ولی اگر جهنم هم نبود او عبادت خودش را می کرد و بهشت هم نبود باز خدا را دوست می داشت. کسانی که به دنبال محبت خدا می روند، خداوند بالاترین درجات بهشت که مقام رضوان است به آن ها می دهد. در روایت است که مقام رضوان در بهشت مقامی است که بنده در آنجا بی پرده محبت خدا را می چشد. همه مقامات بهشت محبت خداست و رحمت رحیمیه اوست، هر نعمتی که در بهشت به آدم می رسد، رحمت خداست.

در دنیا هم همین است یا رحمت رحمانیه است یا رحمت رحیمیه ولی محبت خدا را نمی چشیم، از این رو کم لذت می بریم. اتفاقا تنها مؤمنین در دنیا لذت می برند چون سر سفره خدا نشسته اند و محبت خدا نسبت به خودشان را می چشند و این خیلی بالاتر از محبت های دیگر است. آن هایی که به مقام اخلاص در محبت می رسند، فقط برای رضای خدا کار می کنند، چرا نماز می خوانند؟ چون خدا دوست می دارد. چرا ترک گناه می کنند؟ چون خدا دوست نمی دارد و آن وقت آثار محبت می آید که در روایات به آن ها اشاره شده است.

مراحل و قدم های لازم در دستیابی به اخلاص

بنابراین «احسن الاعمال» آن عملی است که مبتنی بر یقین کامل و مبتنی بر خلوص در نیت است. عملی است خالی از ریا. حضرت فرمود: ریا یعنی اینکه انسان عملی را انجام می دهد و بدش نمی آید که دیگران مدحش کنند و عمل خالص آن عملی است که به دنبال مدح دیگران نباشی.

از این رو قدم اول در اخلاص این است که انسان برای خدا کار کند و به دنبال اینکه دیگران مدحش کنند یا نکنند نباشد. قدم بعدی این است بعد از آنکه عمل را برای خدا انجام داد، محافظه بر عمل کند که از دست نرود. چون ممکن است انسان در ابتدا کار را برای خدا انجام دهد و کاری به مردم نداشته باشد ولی چون هنوز خالص نشده است بدش نمی آید که مردم بفهمند، آن موقعی که انفاق می کرد، جهاد در راه خدا می کرد، میدان جنگ می رفت، شب زنده داری می کرد و... با مردم کاری نداشته ولی چون هنوز رد پای دیگران در دل انسان است، بدش نمی آید که دیگران متوجه شوند. اگر شیطان این را در دل انسان دید او را رها نمی کند و فعالش می کند. اگر موقع عمل نتوانست شما را به ریا بکشاند که عمل را در مقابل دیگری و برای رؤیت دیگران انجام دهید، این رد پا را دنبال می کند تا یک جایی به زبان بیاورید برای اینکه دیگران بشنوند که مثلا من چهل سال است که نماز شب می خوانم. این را «سُمعه» می گویند یعنی سمع دیگران را به کار بگیری و به گوش آن ها برسانی. حضرت فرمودند: اگر عملی که در خلوت برای خدا انجام داده ای و ریا در آن نبوده است را یک بار برای دیگری بازگو کردی، عمل از خلوت بیرون می آید و می شود عمل جلوت و اگر برای بار دوم گفتی، عمل حبط می شود. شیطان چنین است که اگر توانست نمی گذارد عمل کنی و اگر عمل کردی ریا را در آن می آورد و اگر ریا نکردی، سمعه را می آورد.

قدم سوم در اخلاص بعد از محافظه بر عمل این است که به دنبال کامل کردن نیت بروید. کامل کردن نیت این است که اگر تا الان برای ترس از جهنم و رغبت بر بهشت بوده است حالا از این ها هم عبور کنیم و به مقام محبت برسیم. اگر به مقام محبت رسیدیم و محبت هم فراگیر شد، آن وقت احسن اعمال می شود. نه اینکه هم خدا را بخواهیم و هم دیگران را. اگر آدم دیگران را خواست بالاخره یک جایی رد پای محبت دیگران در عمل می آید. احسن الاعمال یعنی آن کاری که برای خداست و از سر خشیت الهی و با نیت صادقه است. آدم خیال می کند که وقتی دنیا را دوست دارد، می تواند برای خدا هم خالص کار کند و هی رو به قبله می ایستد و می گوید: «قربه الی الله» اخلاص که این طور به دست نمی آید باید دنیا و دیگران از دل بیرون روند تا همه کار برای خدا شود و الا هر چه هم انسان بگوید این عمل برای خداست، ناخودآگاه قیمت این عمل به اندازه شاکله انسان است. اگر انسان تلاش کند که شاکله اش را اصلاح کند و غیر از خدای متعال در شاکله اش نباشد و برای محبت خدا کار کند که اخلاص در شاکله یعنی همین؛ یعنی همه وجود انسان گداخته در محبت شود آن وقت همه اعمال انسان، راه رفتن و حرف زدن و... بوی محبت خدا می دهد و این می شود عمل خالص. سیرش هم چنین است که انسان به دنبال ریا و سمعه نباشد و آرام آرام به دنبال این باشد که عمل برای ثواب دنیا و نجات از عقوبت دنیا باشد و کم کم برای بهشت و جهنم و بعد از این هم عبور کند و برای محبت خدا باشد، شکرا باشد که این می شود احسن الاعمال.

اگر کسی اهل احسن الاعمال شد دیگر لازم نیست که به خدا یاد بدهد بلکه خدا خودش شرط خدایی را می داند و بهترین مصلحت ها را به انسان می رساند. خدای متعال فرمود: ای بنده من مصلحتت را به من یاد نده تو کار خودت را بکن که من مصلحت تو را بهتر از تو بلدم. آن وقت خدای متعال به آن دسته ای که این گونه هستند به تعبیر روایات مقام رضوان می دهد یعنی می رود در مقامی از بهشت که محبت خدا را نسبت به خود می چشد و این بالاتر از هر چیزی است. از این رو یکی از دستورات مهمی که بزرگان می دهند همین است که در اخلاص بکوشید.

مرحوم شیخ مرتضی حائری از استاد پدرشان (مرحوم فشارکی) نقل کرده است و خودم در آثار ایشان دیدم که یکی از اقوامشان تحت تربیت ایشان بودند، استاد دید که مدتی است در درس شرکت نمی کند و درسش ضعیف شده است، به او فرموده بودند: چه کار می کنی؟ گفته بود که رفته ام خدمت فلان عالم بزرگ و دستورالعمل گرفته ام و مشغول انجام هستم. ایشان فرموده بودند: نه شما طلبه ها که آمده اید در این وادی، خود تحصیل علمتان جزء عبادات است و اگر انسان برای خدا معارف اهل بیت را بیاموزد جزء افضل عبادات است و شما باید کار دیگری بکنید. ایشان دستور داده بودند که شما باید چهل روز محاسبه نفس داشته باشید و مراقب باشید که گناه نکنید، واجبات را رعایت کنید و محرمات ر ا ترک کنید. اگر بعد از چهل روز دیدید که این برای شما ملکه شده است، چهل روز دیگر در اخلاص تلاش کنید. حال ممکن است کسی با یک چله کارش تمام نشود و باید بیشتر در مراقبه و اخلاص تلاش کند، اینجاست که انسان آرام آرام از غیر خدا بریده می شود.

از این رو یکی از بهترین دعاها، دعا برای اخلاص است. خالص شدن برای خدا، اخلاص در عمل تا اخلاص در نیت تا اخلاص در شاکله انسان که جوهر عمل، نیت است و جوهر نیت، شاکله انسان است. اگر شاکله انسان شاکله حب دنیا شد، عملش هم بوی دنیا می دهد و اگر شاکله اش در مقامی است که خوف جهنم در دل اوست عملش هم ترس از جهنم است، اگر شاکله اش حب بهشت است پس عملش هم می شود میل به درجات بهشت و اگر شاکله اش حب الله است که این عمل می شود خالص ترین عمل. راه رسیدن به محبت خدا و اخلاص در محبت این است که انسان به دنبال محبت امام باشد و راه های دیگر شدنی نیست «من احبکم فقد احب الله». این نزدیکترین راه است و راه های دیگر موهوم و خیالی است؛ چرا که خداوند محبت امامان را محبت خودش قرار داده است و کامل ترین مرتبه محبت الهی برای ما همان حب الامام است و حب الامام عین همان حب خداست و اصلا با هم مزاحمتی ندارند. السلام علیک یا فاطمه الزهراء...

پی نوشت ها:

(1) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 327

(2) الكافي (ط - الإسلامية) ج8‌ ص 143.

(3) الصحيفة السجاديه، ص 92.

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج2‌ ص 581.

(5) نهج البلاغة ص 225.

(6) الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص16.

(7) نهج البلاغة ص449.

(8) الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص 53 .