نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

فرصت دنیا برای رسیدن به توحید و معرفت الهی و بیت الذکر/ اولیاء الهی و شیعیان کامل، تنها راه های ذکر الهی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 19 دی ماه سال 96 است، که در ایام وفات امامزاده جناب موسی مبرقع در بقعه ایشان در شهد مقدس قم برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ دار دنیا فرصتی برای رسیدن به خداست و این، جز با کسب معرفت و ذکر خدا در دنیا حاصل نمی­شود. رسیدن به خدا و مقام ذکر او مانند اموری چون کسب اموال یا علوم صوری نیست که بتوان با جد و جهد چند ساله آن را به دست آورد بلکه امر بسیار دشواری است که جز با راهنمایی خود خداوند ممکن نمی نماید. اگر انسان به دنبال کسب معرفت الهی در دنیا نباشد، دنیا و مخلوقاتش چیزی جز حجاب نخواهند بود و انسان زمانی می تواند از تاریکی های حجاب دنیا برهد که راه کسب معرفت را دریابد. خداوند این راه را مهیا نموده است و طبق آیات و روایات، این راه، جز راه انبیا، معصومین و شیعیان کامل نیست...

دنیا، فرصتی برای تذکر و بندگی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين‏ وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم‏ أَجْمَعِين‏. خلق ما در عالم دنيا و عبور ما از عالم دنيا براي این است که در اين عالم، به مقام بندگی خداي متعال راه پيدا كنیم و عالمي كه مي­توان در آن عالم مقام بندگي را به دست آورد همین عالم دنیاست. اگر كسي از دنيا بيرون برود و ديده­ هاي دل او باز نشده باشد، به مقام معرفت الهي راه پيدا نكرده باشد، به مقام بندگي خداي متعال راه پيدا نكرده باشد، اگر به مقام قرب نرسيده باشد، و منتظر ظهور حضرت هم نباشد، بعد از عبور از اين دنيا بسيار دشوار است كه بتوان كاری كرد «مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي‏ الْآخِرَهِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبِيلًا»(اسراء/72) اگر كسي ديده ­هاي دلش در اين دنيا باز نشد در آخرت هم همين طور است، بلکه مسيرش در آخرت تاریک تر و مبهم­ تر است و حیرتش هم در عالم آخرت بيشتر است. فرصت رسيدن به معرفت و حضور در محضر در خدای متعال، كه انسان خودش را در محضر خدای متعال ببيند، و به همراهي حضرت حق برسد همين دنياست. فرصت اين كه انسان به مقام ذكر برسد، متذكر و اهل ذكر شود، سراسر زندگي او ذكر و توجه به خداي متعال باشد همين دنياست، كه اين فرصت كوتاه دنيا برای این امر بزرگ كافي است.

فرصت بسيار كوتاه است، كار هم بسيار بزرگ است. خداي متعال، انبيا را براي همين مبعوث كرده است، كتب آسماني را براي همين فرستاده است. اوليای الهي قدم در وادي دنيا گذاشته ­اند براي اين كه ما را به مقام بندگي،  ذكر و توجه برسانند و سراسر زندگي ما بندگی خداي متعال شود، پا را از دایره­ی بندگی خداي متعال بيرون نگذاريم و به ذکر برسیم. اگر كسي در این عالم متذكر به خداي متعال شود و به مقام ذكر برسد، در محضر خدا باشد، با خداي متعال زندگي كند، نوراني به نور معرفت الهي شود، فضای عالم برای او تغییر می­کند.

اما تا در دنیا به مقام ذكر نرسيديم، اهل ذكر نيستيم و متذكر بالله نيستيم، با مخلوقات زندگي مي­كنيم؛ اين مخلوقات حجاب ما هستند، هزار دردسر براي ما درست مي­کنند، ما بايد با زمين، آسمان، پدیده ­ها، ماه ، خورشيد و خودمان باید زندگی کنیم. و اين، زندگي ما را تلخ و تنگ مي­كند. ما خودمان را اسير اين علل و عوامل، و اين پديده­ هاي به حسب ظاهر، كور و كر می ­ببينيم. احساس مي كنيم يك عالم بي ­شعور و بدون فهم است، يك قوانيني دارد و ما هم مجبور به قوانين آن هستيم، یک روزی به این دنیا می­ آییم و یک روزی هم ناچار می­ شویم از این دنیا برویم، بیمار، پير و خسته مي ­شويم، کاری هم نمی توان کرد. و پیداست اين زندگي، هر چه قدر هم که امکانات فراهم باشد، زندگي ضنکی است، اين كه گشايشي نيست.

نگاه توحیدی به دنیا، در گرو اهل ذکر شدن انسان

ولی اگر انسان به خدای متعال رسید و در عالم، متذكر به خداي متعال شد، اهل ذكر و تقرب به خدای متعال شد، عالم براي او معنای دیگری پیدا می­کند. اين حجاب ­های محدود كننده ­ای که پیرامون انسان است و انسان را در تنگنا، ضنک و ضیق قرار مي­دهد تمام مي­شود. به هر كجاي عالم که نگاه می­کند اين عالم را زنده مي ­بيند، عالم را تحت تدبير خداي حكيمِ سمیعِ امین مي­بيند. به هر طرف كه نگاه مي­كند احساس می­کند این خدایی که شنواست، می ­بیند، تواناست، مهربان است و نقشه­ هاي او حكيمانه است، او را اداره می­کند. حاصل این توجه به خداي متعال اين است، نگاه انسان به عالم عوض مي ­شود.

انسانی كه اهل ذكر، بندگي و طاعت نيست، هر چه نگاه در عالم مي­كند مخلوقات را مي ­بيند، خدا را نمي بيند! دایماً سؤال مي­كند خدا كجاست؟ خدايي كه به ما از ما نزديك ­تر است «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه‏»(انفال/24) بين ما و قلب خودمان حایل است. خدایي كه از ديگران به ما نزديك ­تر است «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُم‏»(واقعه/85)؛ مي فرمايد ما از همه­ شما به این محتضر نزديك ­تر هستيم، همه شما پیرامون او نشسته ­اید اما «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُم‏». خدايي كه هميشه با ماست «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم‏»(حدید/4) از قبل از اين كه به دنيا بياييم تا بعد از اين كه از دنيا برويم، در همه­ احوال ما با ماست، ما این خدا را دور می ­بینیم، احساس نمي ­كنيم، با او زندگي نمي ­كنيم، خودمان را تحت هدايت او نمي ­بينيم، به سختی مي ­توانيم از او بخواهيم، در كنار او احساس آرامش نمي­ كنيم. اين، برای همین است كه ما اهل توجه، حضور و ذکر نيستيم.

اگر انسان نوراني به نور معرفت شد و چراغ معرفت در دلش روشن شد، در درون و بیرون، به هر كجا نگاه میکند چيزي جز آیات الهي نمي ­بيند «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِم‏»(فصلت/53)؛ خداي متعال مي فرمايد ما آيات خودمان را در آفاق و کرانه ­های عالم، و در باطن خودشان، به آن­ها نشان مي­ دهیم، آن­گاه میفرماید: «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق»(فصلت/53)؛ ‏براي ­شان واضح مي­شود او است كه حق است، همه چيز رنگ مي ­بازد، همه، آيات مي­ شوند. يك مقامي است كه ما بايد به آن برسيم و البته در فرصت دنیا شدنی است.

فرصت دنيا فرصت كوتاهي است، اين كار هم كار بزرگي است پيدا كردن مال، منال، مكنت، قدرت و امثال اينها كه به نظر کارهای خيلي دوریابی هستند مهم نيستند. انسان یک عمر در دنیا زندگی کند وقتی بخواهد از دنیا برود، بیرون، از او بپرسند چه کردی؟ چه داری؟ بگوید صد جلد کتاب نوشتم، ده تا کارخانه دارم، باغ دارم. همه این ­ها را که باید بگذارد برود، مهم نیست. آن چيزي كه اگر انسان به دست آورد، بار انسان بسته می­ شود همين است؛ يعني وقتی به دنيا آمد، از آن در دنيا كه بيرون مي ­روند خدای متعال را پيدا كرده باشد، با خداي متعال زندگي كرده باشد. به تعبيردعاي عرفه­ سيد الشهداء «ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَك و ماذا فَقَدَ مَن وَجَدَک» خدايا اگر كسي تو را پيدا كرد چيزي كم ندارد و اگر تو را پیدا نکرده است چيزي پيدا نكرده است. حاصل عم انسان چیست؟ به انسان می ­گویند چه کردی؟ گزارش می­کند.

خدا رحمت كند مرحوم علامه محمد تقی جعفري گفتند به آقا می­گویند در این دنیا چه كردي؟ گزارش مي­دهد،  دو هزار تا مرغ خوردم! این، چه فایده­ای دارد! تمام شد! آن چه ما در این فرصت دنیا باید به کف آوریم اين است كه باید با خدا باشيم، خدا را پیدا کنیم. خدا با ماست «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم‏»، خدا از ما به ما نزديك ­تر است، از دیگران به ما نزدیک ­تر است. اگر كسي اهل بندگي و ذکر شد، متذكر به خداي متعال شد، همه­ عالم برای او آیات مي شود، و اگر اهل توجه و ذکر نشد، همه عالم برای او حجاب می­شود.

خداي متعال در سوره مبارک حضرت یوسف، داستان حضرت يوسف را نقل مي­كند. داستان حضرت يوسف، سراسر، عبرت و درس توحيد است. خداي متعال یک طفل را به خاطر بندگي­ ای كه مي­كند برخلاف خواست همه، عزیز مصر می­ نماید. خداوند این برادران مقتدر را به خاطر تخلفي كه از فرمان خدا می ­کنند ذليل می نماید، كار خدا است، سراسر درس توحيد است. ممكن است ما با خودمان بگوييم تصادفاً برادران تصميم گرفتند که یوسف را در چاه بیاندازند، تصادفاً كاروانی از آن­جا عبور مي ­كردند، تشنه بودند، ناچار شدند به سراغ اين چاه بيايند، تصادفاً يوسف را بيرون آوردند و تصادفاً تصميم گرفتند او را به عنوان برده بخرند، تصادفاً این برده در مصر به فروش رفت، تصادفاً یکی از بزرگان مصر -عزيز مصر- او را خريد، تصادفاً اين­ها بچه ­دار نمي شدند، تصادفاً خوش­ شان آمد تصمیم گرفتند يوسف را به عنوان فرزندخوانده­ عزیز مصر بپذيرند، برده به فرزند خوانده­ عزیز مصر تبدیل شد و بقيه داستان.

قرآن این گونه نمی­ فرماید، می­فرماید: «وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْض‏»(یوسف/21)؛ ما به یوسف مکنت دادیم. اين، مقدمه است تازه مي خواهيم چيزهاي ديگري به او بدهیم: «وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديث‏»(یوسف/21)؛ می­ خواهیم بعد از اين، علم تعبير رؤيا و علوم باطنی را به او بدهیم، برای كارهايي كه با این پیغمبر داریم، با او برنامه داریم، «وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏»(یوسف/21)؛ اكثر مردم از اين غافل هستند، دست تقدير ما را نمي ­بينند، اگر مي ­ديدند به ما تكيه مي ­كردند.

سراسر، درس توحيد است. ادامه ­راه هم همين طور است. تصادفاً تصميم گرفتند او را به زندان بيندازند، تصادفاً ساقي دربار خوابي ديده بود، تصادفاً تعبير شده بود! این­ها، تصادف نیست. همه، تعبير الهی است «وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنين»(یوسف/22)؛ خدای متعال این داستان را که ذکر می­کند می ­فرماید كار ما بود، ما این گونه مزد تعیین می­کنیم. این سوره که سراسر توحید است و بعد برادرها مي ­آيند، تواضع می ­کنند، خضوع میکنند، خواب حضرت تأویل و تعبير مي ­شود قرآن مي ­فرمايد پیغمبر ما اين سراسر آيات توحيدي است.

همه چیز برای موحد شدن و خداشناسی در عالم، آماده است «وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنين‏»(یوسف/103) هر چه هم شما بخواهی که ایمان بیاورند، اکثرشان ایمان نمی ­آورند. آن­هایی هم كه ايمان مي ­آورند «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون»(یوسف/106) ‏اين ­هايي هم که ایمان می­ آورند خالص­ های­ شان کم هستند. چرا این گونه است؟ آیا علایم و راه توحید در عالم نیست؟ خیر! همه چيز آماده است «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَهٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون»(یوسف/105) آیات الهی فراوان است، اين­ها هم بر اين آيات عبور مي­ كنند، اعراض از آيات دارند، توجه­ شان به جای دیگر است. «اعرض عنه» يعني رویش به جای دیگر بود ندید، توجه نكرد «يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون»، عبور هم می ­کنند، آیات فراوان است، این­ ها متوجه نیستند، اين­ها حواس ­شان به جاي ديگري است، اگر حواس­ شان جمع بود آیات خیلی زیاد است.

ذکر یعنی همین! يعني انسان حواسش به جاي ديگري نباشد، توجهش به حضرت حق باشد همه­ عالم آیات می ­شوند، همه­ عالم با انسان هم ­داستان مي ­شوند «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض‏»(جمعه/1) اگر کسی اهل ذکر شد غلغله تسبیح سماوات و ارض را می­ شنود. کسانی بودند که می ­شنیدند. اين، ناشي از همين اعراض، توجه نکردن و غفلت انسان است. اگر انسان اهل ذكر شد همه­ عالم آيات خداست، همه عالم با انسان حرف مي­ زند.

خدا رحمت كند، استاد عزیزی داشتیم می­ فرمود ديديد که در بیابان عبور می ­کنید، گاهی گله ­ها هم از کنارتان عبور می ­کنند، كاروان ­ها عبور مي ­كنند، هيچ احساسي پيدا نمي ­كنید ولي یک کسی كه راه را گم كرده است، دنبال راه می­ گردد، حیران است، دنبال راه است، گم­شده ­ای دارد از ردپاي گوسفند هزار امید در دلش زنده می شود، يك اثر خاكستري، یک آتش سوخته ­اي مي ­بيند اميدوار مي­ شود. اين­ ها برایش چراغ راه مي ­شوند. ولی همین انسانی كه دنبال چيزي نيست و غافل است گله ­ها هم از كنارش رد شوند نشانه ­اي برای او نيستند، راهی به او نشان نمی ­دهند. حالا من عرض خود را در این قسمت جمع کنم.

ببینید پس ما به دنیا آمدیم تا از این عالم بیرون می ­رویم اهل ذکر شویم، اهل توحید باشیم، و این فرصت دنیا برای این امر کافی است. وقتی به عده ­ای در قیامت می­ گویند چرا به خدا نرسیدید و راه را پیدا نکردید؟ عذر مي ­آورند فرصت نبود. می ­گویند مگر «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّر»(فاطر/37) به شما فرصت و عمری نداديم به اندازه ­اي كه اهل ذكر، آن­هایی كه اهل تذكر بودند متذكر شدند، به آن اندازه به شما در دنيا فرصت نداديم؟! به شما هم فرصت دادیم. حضرت فرمودند اگر كسي هجده سال در اين عالم عمر كند براي اين كه متذكر و اهل ذكر شود کافی است. اين كه راه خيلي طولاني است پول پيدا كردن و مقام پيدا كردن نيست، پیدا کردن خداست، به حضرت حق رسيدن است. علم از اين علوم صوری و ظاهری پيدا كردن نيست، پيدا كردن يك امر عظيمي است، تقرب به حضرت حق است.

ولي این فرصت باقي است. راهش چيست؟ راهي كه انسان برسد اين است كه خداي متعال يك مسيري در عالم قرار داده است. به ذكر رسيدن به اين نيست كه انسان تسبيح در دست بگيرد، وِرد داشته باشد. اين­ها خوب هستند ولي اين­ها كافي نيست. براي اين كه انسان اهل ذكر شود خداي متعال يك مسیری در عالم قرار داده است، به تعبير قرآن خانه ­هايي را خداي متعال مقرر كرده است كه نور الهي در اين خانه ­ها نازل شده است، و اين خانه ­ها خانه ­هايي هستند كه محيط ذكر الهي هستند. انسان اگر به اين خانه­ ها وارد شد، قدم گذاشت، با قلب و دلش، با همه قوا آمد اهل ذکر می­شود. اين خانه­ ها، خانه ­هايي است كه اگر كسي قدم در آنها گذاشت خواب و خوراكش هم ذكر مي­شود، بازار و مدرسه ­اش هم ذكر می­شود، همه زندگي ­اش ذكر مي­شود.

اگر كسي در اين محيط وارد شد محيط، محيط ذكر و توجه به خداي متعال است. در فضايي قرار مي­ گيرد كه همه چيز براي ذكر مهياست «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه‏»(نور/36)؛ اگر كسي وارد اين خانه ­ها شد قرآن مي­فرمايد جزء كساني می­شود كه «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور36-37)؛ اگر كسي قدم در اين خانه ­ها گذاشت از آن دسته رجالي می­شود یا می ­تواند از آن دسته رجالی شود كه صبح و شب مشغول تسبيح خدا هستند، هيج تجارتي و بیعی و خرید و فروشی، وقتی در این فضا و محیط نورانی بود، او را از ذکر غافل نمی­کند و از ذکر بازنمی ­دارد، دائماً مشغول به حضرت حق است. راه این است.

اگر کسی خودش را به آن فضایی که خداوند متعال در عالم مقرر کرده است که فضای ذکر است، محیطی که محیط ذکر است نرساند، با تلاش خود انسان کار به جایی نمی­ رسد. ولی اگر وارد اين خانه­ ها شد محيط، محيط ذكر شد، نوراني به نور ذكر شد، خوابش هم ذکر می­ شود، بازارش هم ذكر مي­شود «لا تُلْهيهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إيتاءِ الزَّكاه»؛ نه از ذكر الهي [غافل می­شود]، نه از اقامه صلات و ياد خدا.

اقامه­ صلات يعني انسان عمود خيمه­ زندگي خودش را بر روي صلات استوار مي­كند «الصَّلاهُ عَمودُ الدّینِ» همه­ زندگي زیر خیمه­ نماز باشد، خوابش هم رنگ و بوي نماز بدهد، خوراكش هم رنگ و بوي نماز بدهد، شاید یک معنای «علی صَلاتهم دائِمُون»(معارج/23) این است، دائماً در نماز باشد. يك معنايش این است، نمي­ گويم تمام معنای آيه این است. اگر اقامه صلات شد، انسان در محيطي زندگي مي­كرد كه محيط صلات است در زندگي خودش خيمه ­اي به پا كرده است كه عمود این خيمه نماز است، همه كارش بر محور اين صلات است. بازارش هم نماز مي­شود خوابش هم نماز می­شود، خوابش هم ذكر مي­شود.

 اما آن­ هایی كه وارد اين خانه ­ها و محیط مي­ شوند كه نور الهي در آن خانه ­ها است، اجازه­ ذکر در آن خانه ­ها هست، فرمود خوابشان هم نماز مي­شود، بازارشان هم نماز مي­شود «لا تُلْهيهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ» تجارت مي كند ولي در تجارتش هم مشغول به خداست. نمازش در زندگي ­اش مي ­آيد. من گاهي عرض كردم که گاهی انسان زندگي ­اش را در نماز مي ­برد؛ از اولی که «الله اكبر» می­ گوید خريد و فروش ميكند تا این که از نماز بیرون می ­آید، کتاب می ­نویسد تا از نماز بیرون بیاید، مباحثه مي­كند تا از نماز بیرون مي ­آيد. گاهي بر عكس است؛ نمازش را در زندگي مي ­آورد. وقتي وارد نماز مي­شود مشغول به حضرت حق مي ­شود «الصلاه معراج المؤمن»، وقتي هم برمي­ گردد نمازش را در زندگي مي ­آورد، زندگي رنگ نماز پيدا مي­كند، اين مي­شود «اقامه صلات».

اين­ها شخصيت­ هايي هستند كه تجارت مانع اقامه­ صلات­شان نمي ­شود، نمازشان برپاست، هميشه مشغول به نماز هستند، در بازار هم نماز مي ­خوانند، توجه به حضرت حق است. مانع زكاتش هم نمي ­شود، زکات یعنی چه؟ يعني از یک دست از خداي متعال مي­ گيرد از دست ديگر به بندگان خدا مي ­بخشد، کارش این است. انسان اگر بخواهد رشد کند بايد این گونه باشد، اگر از خدا نگيرد رشد نمي­ كند، اگر آن چه را گرفت نگه بدارد باز هم زمین می­ خورد. انسان اگر بخواهد به ثبات برسد بايد آن چه را که در راه خدا مي­ گيرد باید با دست دیگر در راه خدا بدهد «تَثبیتاً مِن أنفُسِهِم»(بقره/265) تا انسان بتواند خودش بماند.

انسان ­هایی كه وارد اين محيط ذكر مي ­شوند این گونه هستند، انسان­ هایی هستند كه دایماً مشغول ذكر و صلات، و زكات هستند. دایماً از يك طرف از خداي متعال دريافت مي ­كنند، از طرف دیگر آن چه را که از خداي متعال گرفتند در راه خدا عطا مي ­كنند. همیشه، زندگی ­شان همین است، شب و روزشان همین است. اصلاً شايد معني اين كه می ­فرماید: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُون‏»(مائده/55)؛ فعل مضارع است؛ یعنی امام هميشه در حال اقامه صلات و ايتای زكات است. دائماً به خدای متعال مشغول است، دائماً از حضرت حق دريافت مي كند، به دست بندگان خدا می­دهد و عوالم را مي­ بیند. این، امام است، کسی که این گونه نیست که ولایت ندارد.

عرضم اين است اگر كسي وارد اين خانه ­ها و محيط ذكر شد اهل الذكر مي ­شود. هيچ چيزي او را از اقامه نماز باز نمي ­دارد، نمازش را اقامه می­کند، برپاست. تجارتش در زیر خيمه صلات است. هيچ چيزي مانع زكاتش نمي­ شود. به دنبال جمع کردن برای خودش نیست، به دنبال اين است كه از خداي متعال دريافت كند و در راه خداي متعال خرج كند. جان، مال و آبرويش را از خدا بگيرد و در راه خدا [خرج کند] و همین، انسان را رشد مي­دهد، آن چه که انسان را رشد می­دهد داد و ستد با خداي متعال  است «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِه‏»(توبه/111).

تعیین راه ذکر، توسط خداوند

پس ما براي رسيدن به خداي متعال اهل ذكر و حضور شدن، به دنيا آمديم. دائماً در مقام ذكر باشيم، همه وجود ما نوراني به نور ذکر شود، قلب ­مان متذكر باشد، فكرمان متذكر باشد، دست و گوش و زبان و چشم ­مان متذكر باشد، نور ذکر همه­ قواي ما را نوراني كند، سراسر وجود ما ذکر شود و اين، شدني است و فرصتش هم دنیاست، فرصت دنيا هم برای این کار بزرگ کافی است. چرا كافي است؟ چون خداي متعال بستر رسيدن به اين مقام را آماده كرده است. اگر آماده نكرده بود يك قدمش برداشتني نبود. از يك صفت رذيله بخواهيم جدا شويم پنجاه سال بايد زحمت بكشيم. فضا را خداي متعال آماده كرده است.

بستري كه مهيا شده است كجاست؟ چيست كه راه را آسان كرده است؟ مي­دانيد آن بستر كجاست؟ آن خانه­اي كه خدای متعال در این عالم برای ذکر به پا كرده است کجاست؟ «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَع»(نور/36)؛ خانه­ اي كه نور الهي از عوالم بالا سير كرده است و به اين خانه آمده است. ما حالا می ­توانیم به این خانه وارد شویم، به نور الهي برسيم، نوراني شويم، این کجاست؟ اگر اين مسير نبود كه خداي متعال نور و چراغ هدايت خود را در اين ميسر در عوالم تنزل داده است تا بيايد عالم ما را روشن كند، رسيدن به آن عالم شدني نبود «أینَ التُّراب وَ رَبُّ الأرباب»؛ ما كجا حضرت حق كجا؟! اصلاً نمی­توانیم توهم کنیم! چه طور می ­شود که ما عفو شویم؟! چه طور می ­توانیم در محضر خدا باشیم؟! مگر شدنی است؟! كار خیلی سختي است.

در واقع تمام كار را خود خداي متعال انجام داده است، به همین دلیل است که آسان شده است و الا مگر متذكر به خدا بودن شدني است؟ مگر مي­شود انسان در عالم به جايي برسد كه در همه ابعاد با خدا باشد؟! خداي متعال كه با ما هست، ما با خدا باشیم مگر مي شود؟! می­شود انسان به جايي برسد كه در هر عالمی حجاب ها از جلوی دل او برداشته شده باشد و دائماً حضرت حق را در همه عوالم ببیند؟! آيات الهي را ببيند، مي شود؟! واقعاً ابتداءً انسان خيال مي­كند نشدني است اگر خداي متعال خودش به عهده نگرفته بود، عبدی هدایت نمی­شد! «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»(نور/35). امام رضا ارواحنا فداه فرمودند: «هُدَى مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْض‏»(1) هدايت از شئون الهي است، خود او هدايت مي­كند، نور وجود حضرت حق چراغ هدايت است.

حالا این نور به ما چه مربوط است كه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»؟ اين نور را خداي متعال در يك چراغداني قرار داده است، اين نور را تنزل داده است تا به ما رسيده است. اين است كه راه را هموار كرده است، و الا به خدا رسيدن و هدایت به خدا شدن کار آسانی نبود! اگر دنبال این چراغ هستی كه خداي متعال تا در خانه ما و جلوی پای ما روشن کرده است، ديگر شما فقط چشم ­تان را از این چراغ برندارید، به دنبال این چراغ حرکت کنید. اين هدايتي را كه خداي متعال تا در خانه ما فرستاده است، فقط به ما گفته است که به دنبال آن حركت کنید. اگر اين چراغ هدايت خدای متعال نبود که روشن كرده است و نور هدايت خودش را تا در خانه ما آورده است، رسیدن به خدا در عالم ممکن نبود.

می توان پول پیدا کرد، پول پيدا كردن كه هدف نيست. می­توان قدرت پیدا کرد، اما خدا را پيدا كردن! خود خداي متعال براي ما همه مسير را هموار كرده است، چراغ هدايت خودش را روشن كرده است، در وجود مقدس نبي اكرم این چراغ را قرار داده است، حضرت، مَثَل نور خدا شده است و این چراغ را نازل كرده است، آمده است به «فی بیوت»؛ به اين خانه­ ها رسیده است، به ما فقط دستور دادند خودتان را به اين خانه ­ها برسانيد و وارد این خانه­ها شوید. وارد شديد كار تمام است، سیرتان خوب است.

اين خانه­ها كجا هستند؟ اين خانه ­ها كه نور الهي در آنهاست. در آن خانه بروید، به عده ­ای از انسان­ ها اجازه دادند، به ياد خدا باشيم، متوجه حضرت حق باشيم. هیچ چیز در آن­جا نمی ­تواند انسان را غافل کند، همه چيز برای ذکر مهياست و موانع ذكر را از انسان دور مي­ كنند. دیدید! حرم امام این گونه است، عزیزی می­گفت به این­جا که وارد می ­شوید با نور امام، غبار شیطان [زدوده می­شود]، جهل را در وجود انسان می­ زنند، صفات رذیله را می ­زنند، عوامل غفلت را دور می­ کنند. اين خانه كجاست؟

به حضرت عرض شد این «بیوت» و خانه ­ها كجا هستند که «أَذِنَ الله»؟ وجود مقدس نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند خانه ­هاي انبيا است. خانه ­های انبیا خانه­ هايي است كه نور الهي در آن خانه­ ها است. يك كسي در آن­جا بود به خانه حضرت زهرا و وجود مقدس امير المؤمنين اشاره كرد، عرض كرد يا رسول الله! اين خانه هم از آن خانه ­هاست که وقتی آن چراغ هدایت الهی از عالم بالا آمده است در این خانه روشن شده است؟ اگر وارد اين خانه شديد به شما اجازه مي ­دهند که ياد خدا باشيد. بیرون از این خانه به شما اجازه نمی دهند. عرض کردم یاد خدا بودن امر خیلی رفیعی است! اگر در اين خانه رفتيد موانع ذكر از شما برداشته مي شود. حضرت فرمودند اشرف و افضل آن خانه­ ها، همان جاست. حالا عنایت کنید! اين خانه اي كه امام در آن هست که بيت النور است این خانه­ گلی مقصود است؟ يا بيت النور خود امام است؟ اگر خانه امام روشن است بدین خاطر است امام در آن خانه هست. لذا هر كجا امام باشد بيت النور است.

پیمودن راه ذکر از طریق انبیا، ائمه و شیعیان کامل

اگر خداي متعال امام را نمي فرستاد رسيدن به ذكر خدا و اقامه نماز اصلاً ممکن نبود. مگر نفس و شیطان و اوليای طاغوت به ما اجازه مي دادند ياد خدا كنيم؟ وادي ایمنی که در آن­جا همه­ موانع توحيد و ذكر و معرفت برداشته شده است، شما خودتان را به آن­جا برسانید در وادی ایمن هستید، در حصن هستید. اگر کسی پا در آن وادی گذاشت اهل الذكر می ­شود. این وادی، وادی ذکر است. چرا؟ چون نور الهی در آن­جاست. چرا؟ چون شعاع وجود مقدس نبي اكرم صلي الله عليه وآله و سلم در آن­جاست. لذا در روايات ما ببینید! ذكر در قرآن و روايات  تفسير به شخص وجود مقدس نبي اكرم شده است.

آيات متعدد داریم «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّه‏»(طلاق/10-11) ما ذکر را به طرف شما نازل کردیم. جای پیغمبر در عالم شما نبود! مقام این پیغمبر، مقام حضور حضرت حق است، ذکر است. این وجود مقدس دائم الحضور است. ما این ذکر را به طرف شما فرستادیم. من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان؛ نفس فرشتگان این پیغمبر را خسته مي كنند. چرا پيامبر در هر مجلسي مي­نشست با اين كه دائم الذكر بود در روايات داريم هفتاد مرتبه استغفار می­کرد. این پيغمبر پایین آمده است «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً» اگر كسي به اين ذكر رسيد «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(رعد/28) «ذکر الله» یعنی چه؟ ‏معنای اولش این است که اگر ما به ياد خدا باشيم آرام مي­شویم. خدای متعال ياد ما را كند «ذکر الله»، الله قائل شود، خدا از ما یاد کند آرام می شویم، به ما توجه كند.

ولی هر دوی این­ها در وجود مقدس حضرت محقق می­شود. اگر كسي بخواهد به خدا متوجه شود باید متوجه حضرت شود. خداي متعال بخواهد به كسي توجه كند به وسيله حضرت توجه می­کند. حقیقت ذکر اوست. فرمود «بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ‏ وَ حِجَابُهُ»(2) ذکر الهی ایشان است، حجاب ایشان است، ایشان است که اگر کسی به او رسید و قلبش نورانی به نور حضرت شد آرام می­شود. قلب مطمئنه قلبی است که نور نبی اکرم در آن نازل شده است. پس اگر در اين خانه اجازه ذكر مي دهند نکته ­اش اين است که اين خانه، خانه اي است كه نور نبی اکرم، اين حقيقت و چراغ هدايت الهي در اين خانه روشن است. خانه ­های اهل بیت این گونه است.

قدم بعد كجاست؟ شيعيان كامل ­اند. شیعیان کامل، حامل نور ائمه عليهم السلام هستند، لذا چراغ هدايت مي شوند. در روایات مكرر آمده است گاهی فرمودند در غيبت ما باید نور ما را از مؤمن بگیرید، همان طوری که نور خورشید را در شب از ماه می ­گیرید. نور ماه از خورشید است، از خودش نوري ندارد اگر مؤمن، مؤمن شد چراغ هدايت مي­ شود. در روايتي که ظاهراً از تفسیر امام حسن عسگري علیه السلام نقل شده است و به نظرم بحار نقل کرده بود، از اجدادشان تا وجود مقدس موسي بن جعفر سلام الله عليه، حضرت نشسته بودند، شبي بود که آسمان پرستاره بود، اصحاب در اطراف حضرت نشسته بودند، به ستاره هاي آسمان نگاه كردند، خيلي برايشان شگفت انگيز و جالب بود، از شکوه این ستاره­ ها حیرت کرده بودند.

حضرت فرمودند چراغ ها و ستاره هایی در اين عالم است كه چهار ملك مقرب، جبرئیل و ميكائيل و عزرائيل و اسرافيل-خیلی تعبیر بلندی است- وقتي اين ستاره ها را مي ­بينند بیشتر از شما حیرت می ­کنند. وقتی اين چهار ملك مقرب، نور شما را در گرد ما مي ­بينند، درخشندگي شما را مي ­بينند، بيشتر تعجب مي­ كنند از تعجبي كه الآن برای شما به دست آمده است. عنایت فرمودید! مؤمن این گونه است.

لزوم حضور در حرم های مقدس

اگر كسي به این مؤمن متصل شد، رفت و آمد با این بیوت و خانه ­های ائمه داشت، انسان به حرم برود و بيايد، همین! مأنوس باشد، ولو براي حاجت ­هاي دنيايي ­اش برود. اين رفت و آمد و مأنوس بودن انسان را به امنيت، آرامش، ایمان و حیات طیبه مي ­رساند. رفت و آمد با ائمه، رفت و آمد با آن ­هایی كه شیعه ائمه هستند، مؤمن كامل هستند، نور ائمه در آن­ها هست، امنيت و آرامش مي ­آورد ولو براي حوائج دنيايي باشد. مصداق تام اين امر، وجود مقدس امام ­زاده­هاي بزرگواری هستند كه بسیاری از آن­ها با مأموريت آمدند و بعضی به خاطر امام رضا علیه السلام آمدند این مناطق ما را نوراني كردند. اين­ها حرم های شان بيت النور است، شعاع نور امام در اينجاست. اگر كسي خودش را به اين­جا رساند به آرامش، امنيت، ذكر و حضور مي­رسد.

رفت و آمد با اين حرم ها، حتي براي حوائج مادي، انسان را نورانی می­کند. حتي انسان بیاید حوایج مادي اش را از اين حرم ها بگيرد چون وقتي حوائج مادي از اين حرم­ها به انسان برسد نوراني است. همین رزقی که انسان می خورد، این لقمه ای که انسان می خورد یا لقمه بهشتی است یا لقمه جهنمی، یا نورانی است یا تاریک است، یا انسان را تاریک می­کند و مانع نماز شب خواندن می ­شود، بیدار هم می­شود نمی ­گذارد بلند شود، مگر خیلی استغفار کند، یا انسان را سبکبال می­کند. اگر از دست امام رسید سبکبال است. علم هم همين طور است اگر از آن وادی بیاید انسان را سبک­بال و متواضع مي­كند، هر چه عالم تر می­شود خشيت و خشوعش بيشتر مي­شود.

اگر از وادي ديگري بيايد عُجب، تکبر و تاریکی می ­آورد و حجاب می­ شود. ما باید رزق­ هاي ­مان را از دست ائمه و از این خانه ­ها بگيريم. اين خانه ­ها منشأ انتشار رزق حلال و نور است؛ علم حلال، مال حلال، فكر حلال، همه از اين خانه ­هاست. ما حتي نان­ مان را هم باید از این حرم­ ها بگیریم. اگر براي حوایج مادي­ مان هم برويم حاجتي كه به ما مي ­دهند انسان را نوراني مي­كند. هم باید به این­جا بیاییم حوائج بگیریم و هم این نکته را عرض کنم که باید بیاییم این­جا انفاق کنیم؛ یعنی آن چه داریم در این جاها خرج کنیم. امام که محتاج این چیزها نیست! این آيه مباركه را در سوره آل عمران ببینید «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون»(آل عمران/92)؛ به حقيقت بر، نیکی و خیر نمی ­رسید تا از آن چه دوست دارید انفاق کنید.

حضرت فرمود: «نَحْنُ‏ أَصْلُ‏ كُلِ‏ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ»(3) فرمود «بِرّ» ما هستیم. اگر مي خواهيد به ما برسيد بايد از محبوب­ های خودتان در راه ما بگذريد. تا انسان تعلق به مال دارد با مالش زندگي مي­كند. اگر مالش را در راه امام داد به امام مي­رسد، وارد بيت النور مي­شود. انسان تا جان خودش را دوست دارد با جان خودش دارد زندگي مي­كند، با امام نیست. وقتی حاضر می­ شود جان خودش را در راه امام بدهد حال، به امام مي­رسد، به بر نائل می­ شود. حال، وارد بيت النور مي ­شود، و الا انسان با خودش زندگی می­کند، با مالش زندگي مي­كند با تعلقاتش زندگي مي­كند.

وقتي انسان از اين تعلقات در راه امام گذشت با امام زندگی می­کند، به بيت النور ميرسد. هیچ احتیاجی هم امام ندارد. حضرت فرمود بهترين مال مالی است که در راه خدا خرج می ­کنید، چندين هزار برابر ثواب و خير دارد. ولی بدانید نباید مال محتاج را بگیرید، مال محتاج را گرفتید مشرك مي شويد. فرمود پیغمبر ما! از این­ها بگیر! چون وقتي شما از آن­ها می گیرید اين­ها پاك مي شوند «خُذْ مِنْ‏ أَمْوالِهِمْ‏ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ‏» و بعد هم رشد می­دهد «وَ تُزَكِّيهِمْ‏ بِها»، یک اضافه هم دارد «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»(توبه/103) این مال را از آن­ها بگیری هم تطهیر می­کند، هم تزکیه می­کند و هم صلواتی را بر ما می ­فرستد که موجب سکون ماست. جانش را انسان با امام می­دهد همین طور است، مالش را انسان در راه امام می­دهد همین طور است. خدای متعال به ما یک لطف در این دنیا کرده است که ائمه و مؤمنین کامل را فرستاده است، اين خانه ­هاي پر از فضيلت و نور را در اختیار ما قرار داده است تا ما بتوانیم به راحتي به سمت خدا حركت كنيم، و الا حرکت به سمت خدا مشکل است.

لذا ما بايد، همه ­مان، رابطه ­مان با اين خانه ­ها محكم باشد، رابطه مان با امام محكم باشد، رابطه ­مان با حرم امام محکم باشد، ارتباط­ مان با همه امامزاده ­ها وثيق باشد، رفت و آمد کنیم، بخواهیم، در آن­جا در راه او انفاق كنيم، تا ان شاءالله خداي متعال این راه را برای ما هموار کند، وقتي از دنيا مي رويم به خدا رسیده باشيم، با خدا هم گام شده باشیم. كسي كه به خدا رسيد آرام آرام است. اين دنيای خدا را دیده است آرزو مي­كند برود آن دنیای بزرگ ­تر و وسیع ­تر، و آیات اعظم الهی را ببیند. قرار ندارد برای این که برود آن آیات بهتر خدا را ببیند. اصل خداشناسی در عوالم بعد است، این­جا آغاز راه است. لحظه ­شماری می­کند برای این که فرصت­ های بهتر را پیدا کند.

ولي اگر کسی به خدا نرسيد و در غفلت بود با همین عوالم که زندگی می­کند در واقع به هیچ وجه نمی­ تواند از این عالم جدا شود. اولیای خدا آرزوی مرگ می ­کنند «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏»(جمعه/6) اگر راست می ­گویید آرزوی مرگ کنید، ولی خدا آرزوی مرگ می­کند؛ چون لقاء الله است. اين راه دشوار و اين راه حقيقتاً به يك معنا نرفتني، پول به دست آوردن نيست كه با چهل سال زحمت و تدبیر شود، این گونه نیست! علم صوری نیست که با پنجاه سال شب نخوابيدن حاصل شود! حضور حضرت حق است، نورانی شدن به نور الهی است، مقام قرب و رؤیت الهی با رؤیت ایمانی است! اين­ها چيزهاي به دست نيامدني است، الا این که خود خدای متعال عطا کند و راهش را هموار کند. و اين راه را هموار كرده است، امير المؤمنين را فرستاده است که به عالم ما بیاید.

اين كه در روايات دارد نعمت فقط ما هستیم یعنی همین! اگر نعمت نبود عالم سراسر حیرت بود. امام آمده است، نور امام در مؤمنین و امام­زاده­ های کامل است، لذا ما با همه وجود و اقبال باید به مکان­ های مقدس برویم، نمی ­توانیم بگوییم که چه قدر قیمت دارند، بیت ­النور اند، فضای قرب ­اند، فضای انس ­اند. در این­جا می ­توان با خدا مأنوس شد، در این­جا می ­توان با خدا مأنوس شد.

خدا حاج آقا فخر را رحمت كند، يكي از اوليای خدا بودند. یک زمانی مي ­گفتند استاد ما به ما مي ­گفت هفته اي يك روز ناهارتان را برويد در قبرستان بخوريد، خيلي برای ­تان مؤثر است، اهل انس با عالم برزخ می شوید. انسان ناهارش را بیاید در حرم بخورد، برای حوائج دنیایی ­اش به حرم بیاید، بعد کم­ کم راه باز می­ شود. بزرگی می ­فرمودند این که حرم از شب تا صبح باز است یعنی چه؟ چرا هميشه درش باز است؟ یعنی آقا بیایید در باز است! حال، اقلاً روزی یک بار به حرم وجود مقدس فاطمه­ معصومه سلام الله علیها برویم. خب! عذر می­ خواهم، فیض آماده شد تا من عرضم را کوتاه کنم. حرم، حرم بزرگی است. چراغ­ های فروزان متعددی در اینجا برافروخته است، شمع­های نورانی برافروخته است.

شعله ­هایی از انوار ائمه علیهم السلام در این مزار مقدس وجود دارد. این­ها اختران عالم­ اند. این­ها چراغ ­های هدایت ­اند. این­ها ستاره ­هایی هستند که ما باید در فضای تاریک ظلمانی نفس و شیطان، با این ستاره ­ها در عالم راه برویم، و الا گم می­ شویم «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُون»(نحل/16)؛ ما علامات برای شما گذاشتیم، در راه، نشانه گذاشتیم. یک ستاره ­ای جلوی چشم ­تان گذاشتیم که همیشه هست، ستاره­ ای که غروب ندارد. وجود مقدس نبی اکرم نجم است و از علامات الهی است.

این آقازاده ­ها واقعاً اختران هدایت ­اند. هر کدام­ شان یک چراغ ­اند. در تاریکی ­ها، این­ها راه را به ما نشان می ­دهند و الا انسان در حیرت نفس است، در ظلماتی است که شیطان تو در تو برای انسان درست می­کند «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض»(نور/40). این چراغ ­ها، چراغ راه ­اند، خدا به ما لطف کرده است، الحمد لله! به خصوص به مردم بزرگوار قم خیلی توفیق داده شده است که سراسر این­جا امام ­زاده ­هایی هستند که چراغ ­های هدایت ­اند. البته همه­ این ستاره ­ها در پرتو خورشید وجود مقدس فاطمه معصومه محو اند، و الا هر کدام عظمتی دارند.

این خورشید است که در پرتو طلوعش همه این­ها غایب شدند و الا هر کدام از این­ها ستاره­ هدایت­ اند. همه این­ها باب ­اند. در زیارت­ نامه امام­زاده ها می خوانیم: «أنتَ بابُ اللهِ مُعطی مِنه وَ المأخوذُ عنه» شما آن باب اللهی هستید که از این­جا به ما عطا می ­شود، ما از این­جا می ­توانیم خیرات را اخذ کنیم. منتها امام باب الله حقیقی است و این­ها ابواب ­اند به سوی امام. شیعیان، مؤمنین کامل، امام­ زاده ­های نورانی درهایی هستند به سوی وادی ولایت امام که امام باب الله است. انسان باید خیلی قدر این ابوابی که گشوده شده است را بداند. هر کدام از این­ها ان شاء الله انسان را به مقصد می­رساند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 115

(2) تفسير العياشي، ج‏2، ص: 211

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 242