نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

میلاد حضرت علی اکبر در حسینیه آیت الله حق شناس/ صلوات؛ مقام تواضع در برابر معصومین؛ تنها وسیله نجات از آتش دنیا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 5 فروردین ماه 1400 است، که به مناست میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام در حسینیه آیت الله حق شناس ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در قرآن کریم خدای متعال مَثَل هایی را گفته که باطنشان به امام تأویل می شوند. با استفاده از این آیات می توان به این استنباط رسید که این دنیا وادی ظلمت و وادی شیاطین است و آنقدر این ظلمات عظمیم است که از آن به دریای مواج و خروشان تعبیر شده است. اگر ما بخواهیم در این دریای ظلمات غرق نشویم و از دست شیاطین فرار کنیم، تنها کشتی نجات و تنها کهف حصین امام هستند و غیر از ایشان، خداوند هیچ پناهگاه دیگری قرار نداده است.

تجدید عهد با صلوات

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ  مَنْ  تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق » این صلوات نورانی که از وجود مقدس امام زین العابدین علیه السلام نقل شده و در ظهرهای ماه شعبان و در شب نیمه شعبان خوانده می شود، معارف بلندی در آن ذکر شده و ما را با اسرار ماه شعبان آشنا می کند.

این صلوات دو بخش دارد؛ یک بخشش صلوات هایی است که در صدر این دعا آمده که شش تا صلوات است و بعد هم توجه به ماه شعبان و خصوصیات و برکات ماه شعبان و نحوه بهره مندی از این ماه است که شاید این صلوات ها مقدمه قسمت دوم و برخورداری از بخش دوم دعاست. باطن صلوات اقرار نسبت به مقامات نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیتشان است و در هر اقراری یک عهدی هم وجود دارد. انسان اگر حقیقتا با قلبش به مقام وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت اقرار می کند معنایش این است که یک بار تکلیف و عهدی را هم به دوش می کشد در مقابل این اقراری که می کند و متعهد می شود. کأنه وقتی انسان می پذیرد که وجود مقدس نبی اکرم رسول الهی است و بشیر و نذیر و سراج منیر و هادی است، در مقابل این اقرار تعهد می کند که با حضرت همراهی کند.

در روایت فرمود صلوات شما اقرار به مقامات حضرت و تجدید عهد با حضرت است و بیعت های انسان نو می شود و تواضع در مقابل مقامات است و لذا طهارت نفس می آورد و لذا کفاره انسان است و لذا انسان را از انانیت نفس پاک می کند چون باطنش خضوع در مقابل نبی اکرم و اهل بیت است و این تواضع، عبادت خداست. کما این که از روایات استفاده می شود این تواضع به منزله سجده ملائکه است که آنها را از خُیلاء و استکبار و انانیت نفس پاک کرد.

این صلوات گاهی به نحو کلی است و گاهی بر شأن خاصی از شئون اهل بیت است. آنجایی که صلوات بر شأن خاص است، در واقع انسان اعتراف به آن مقام خاص می کند و از خدای متعال درخواست صلوات بر آن مقام خاص معصومین را می کند. تمام رزقی هم که به عوالم می رسد به برکت همین صلوات خدای متعال بر وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت است و همه سر سفره حضرت مهمان هستند. این تشبیه دقیق نیست ولی وقتی خدا رزق پدر خانه را زیاد می کند، همه اهل خانه در وسعت قرار می گیرند. وقتی خدای متعال بر حضرت برکاتی را نازل می کند، همه سر سفره حضرت مهمان می شوند.

شاید این نکته ای که گفتند مقدم بر حاجات خودتان صلوات بفرستید بیانگر همین موضوع است که در واقع اگر حاجت ما بخواهد برآورده بشود، خدای متعال باید صلواتی بر حضرت بفرستد. این اقرار و دعایی که می کنیم و صلواتی که می فرستیم و این تجدید عهدی که می کنیم گاهی با شأن خاصی از معصوم است؛ مثل همین صلوات «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَة» بر هر شأنی خدای متعال صلواتی می فرستد و با این صلوات از همان شأن یک بابی به روی ما گشوده می شود و یک شفاعتی به ما می رسد. اگر خدای متعال را به نام اهل بیت خواندیم و صلوات فرستادیم و تجدید عهد کردیم، خدای متعال با صلواتی که بر آن شأن حضرت می فرستد، راه دستگیری حضرت و شفاعت حضرت را از همان ناحیه به ما باز می کند و یک بابی به روی ما گشوده می شود و یک شفاعتی به ما می رسد.

تنها راه نجات

یکی از این صلوات هایی که در این مناجات آمده این است که «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَة» در این دریاهای عمیق که امواجشان بر فراز هم دیگر است، این کشتی در جریان است «الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ  مَنْ  تَرَكَهَا» هرکسی بر این کشتی سوار شد در وادی امن است و هر کسی هم سوار نشد پناهگاه دیگری برایش نیست. به طوری که «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِق » تنها یک دسته هستند که به مقصد می رسند و این دسته کسانی هستند که ملازم با این کشتی نجات حرکت می کنند و آنهایی که جلوتر حرکت می کنند نابود می شوند و آنهایی هم که کندی می کنند در امواج دریا غرق می شوند.

یک موقعی یک آبی است که راکد است و ما هم می توانیم در آن شناگری کنیم و یک موقع دریاهای مواج و اوقیانوس های بی کرانی هستند که گرداب های بزرگ و موج های طاقت فرسا در آن وجود دارد و آنجا جای شنا کردن نیست و انسان در این دریا احتیاج به یک کشتی دارد که انسان را به مقصد برساند. همین که بخواهد وارد این دریا بشود احتیاج به کشتی است و نمی شود بدون کشتی این دریا را طی کرد.

در روایات دارد قرآن چند بخش است و یک بخش از قرآن مَثَل های قرآن است. مثل های قرآن دو گونه هستند؛ بعضی مثل های قرآن از آن مثل هایی هستند که خود قرآن توضیح می دهد «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في  سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِل »(بقره/261) آنهایی که مالشان را در راه خدا انفاق می کنند مثلشان مثل آن دانه ای است که باران بر او می بارد و آفتاب می تابد و رحمت الهی نازل می شود و می شکافد و از دلش هفت سنبله بیرون می آید و در هر سنبله ای هم صد دانه است. این یک مثل است ولی یک مثل هایی هم در قرآن داریم که اینها هم مثل است ولی برایشان تصریح و توضیح داده نشده که این مثل است ولی از روایات استفاده می شود که اینها یک معنای حقیقی دارند و مثل هم هستند.

مثلا این روایت ذیل این آیه را ببینید که فرمود «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى  * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/۱-2) دو تا قسم است، یکی قسم به شب وقتی که تاریکیش می آید و روز را می پوشاند و قسم به روز وقتی تجلی می کند و آشکار می شود و بالا می آید. حضرت فرمودند این یک مثل است که ظاهرش را همه می فهمند ولی باطنش ناظر به دولت ائمه جور است که تاریک کردند و بر ولایت امیرالمؤمنین پرده انداختند و آن نهاری که به آن قسم خورده شده ظهور امام زمان علیه السلام است که این پرده تاریک را برمی دارد و عالم به نور امیرالمؤمنین نورانی می شود.

حضرت فرمودند که ظاهر مثل های قرآن را همه می فهمند و آن باطنش برای ما اهل بیت و طبیعتا آن کسانی است که اهل بیت به آنها تعلیم می کنند و شخص دیگری نمی فهمد که این یک مثل است و یک معنایی پشت دستش وجود دارد. از جمله مثل های قرآن که به عنوان مثل ذکر نشده داستان کشتی حضرت نوح است که وقتی بعد از دعوت طولانی حضرت بنا شد عذاب نازل بشود، به حضرت دستور داده شد شما کشتی بسازید و حضرت در جایی که دور از آب و دریا و امثال اینها بود شروع کردند کشتی با عظمتی ساختند و قرآن می فرماید هر چه بیشتر بر حضرت عبور می کردند بیشتر استهزاء می کردند و کفار می گفتند کجا دارد کشتی می سازد؟!

وقتی موقعش رسید خدا فرمود خودت سوار شو و اهلت را هم سوار کن و از همه حیوانات هم یک زوج سوار کن که امروز پناهگاه دیگری نیست و آب از زمین شروع به جوشیدن کرد و از آسمان هم باران بارید و وقتی به تدریج این کشتی به حرکت آمد، حضرت دید فرزندش هم سوار نشده و فرمود «يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا»(هود/42) سوار شو و با ما باش؛ چون در قرآن می فرماید «فَأَنْجَيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْك »(شعراء/۱۱۹) ما حضرت نوح را نجات دادیم و هر کسی هم که با او بود نجات پیدا کرد و کسی که با او نبود دیگر نجات پیدا نکرد. اصل نجات برای این ولی خدا و این پیامبر اولوالعزم الهی است. فرزند حضرت نوح به حضرت عرض کرد که «قالَ سَآوي إِلى  جَبَلٍ يَعْصِمُني  مِنَ الْماءِ»(هود/۴۳) پناه می برم به قله کوهی که من را از این سیل در امان نگاه بدارد. حضرت فرمود «قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّه » امروز از فرمان خدا پناهگاهی به جز این کشتی نیست اما گوش نکرد و بعد «فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقين » در قله کوه هم غرق شد.

نجات از ظلمات و دستگاه شیاطین

این یک معنای آشکاری دارد ولی یک مثل در قرآن است که واقعا یک دریای مواج عمیق و طوفانی است که ما اگر می خواهیم به وادی بهشت برسیم باید از آن عبور کنیم. شاید این آیه شریفه که می فرماید «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها»(مریم/۷۱) همه تان باید از جهنم عبور کنید برای همین است و باید از این وادی عبور کنیم که قرآن وقتی می خواهد این دریای مواج ظلمانی را توضیح بدهد، بعد از آیه نور می فرماید «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ»(نور/۴۰) از یک ظلمات در یک دریای عمیق طوفانی مواجی که تاریکی بر فراز تاریکی است صحبت کرده است «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض ».

در روایات این آیه به دولت باطل دشمنان نبی اکرم و امیرالمؤمنین و بنی امیه و دیگران تفسیر شده و ما با یک چنین فضای ظلمانی مواجه هستیم. فضای ظلمانی سنگینی که «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور» اگر خدای متعال برای کسی در این فضای ظلمانی چراغی روشن نکند هیچ راه دیگری نیست و تنها چیزی که می تواند از این ظلمت عبور بدهد آن نوری است که خدای متعال برای انسان قرار می دهد. در روایت فرمود «إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة»(1) اگر دست انسان به امام برسد، می تواند از این ظلمت عبور بکند و الا امکان عبور از این ظلمت نیست «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور» چراغ دیگری نیست که آدم را از این ظلمات عبور بدهد. حضرت فرمود «فَما لَهُ  مِنْ  نُورٍ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَة» تا دامنه قیامت هم باید در ظلمت بماند.

آن چراغی که خدا روشن کرده که می تواند انسان را از دل این دریای تاریک به سلامت عبور بدهد، آن ائمه ای است که خدای متعال نورشان را در عالم نازل کرده است. اگر خدای متعال برای کسی یک شعاع و یک پرتویی از این نور قرار داد، از ظلمات نجات پیدا می کند. این ظلمتی که «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض » کما این که انوار ائمه علیهم السلام «نُورٌ عَلى  نُورٍ»(نور/۳۵) است.

اگر کسی به امام نرسید تا قیامت در این ظلمات است و بعد از قیامت هم در آن می ماند. امام صادق علیه السلام فرمودند شاهدش هم این است که خدای متعال در سوره مبارکه حدید می فرماید «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِم »(حدید/۱۲) مؤمنین وقتی در صحرای محشر می آیند، نورشان پیش رویشان حرکت می کند. حضرت فرمود «يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِم » یعنی امامشان پیش روی آنهاست و در پرتوی امام به سمت بهشت حرکت می کنند اما «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقات »(حدید/۱۳) در همان روز منافقون و منافقات به مؤمنین می گویند «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم » به ما مهلت بدهید تا ما هم از نور شما استفاده کنیم و بهره مند شویم «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا» بهشان گفته می شود که این نور را باید از پشت سر با خودتان بیاورید، اینجا که نمی شود. اگر کسی به امام نرسیده تا از نور امام استفاده بکند آن موقع از نور محروم است.

پس حقیقتا یک وادی ظلماتی است و ما باید از این وادی ظلمات عبور بکنیم. برای عبور از این وادی ظلمات به یک کشتی نجات و یک چراغ هدایتی احتیاج داریم. این که مکرر فریقین در روایات از وجود مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کردند «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق  »(2) یعنی از این دریای طوفانی و از این فضای ظلمانی جز با این کشتی نمی شود عبور کنی. این اوقیانوسی است که یک کشتی نجات بیشتر در آن نیست. اگر می خواهید عبور کنید باید با این کشتی عبور کنید.

در تفسیر منسوب به امام حسن عسگری سلام الله علیه، از وجود مقدس رسول خاتم نقل کردند که «أَنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ وَ قَدْ غَرِقَ فِيهَا خَلْقٌ كَثِير»(3) وادی دنیا دریای عمیقی است که خیلی ها در آن غرق شدند و مدعیان در آن دست و پا زدند. این «الدُّنْيَا» همان «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّي » است. لذا در روایات همه این ظلمات به وادی ولایت ائمه نار و مستکبرین و دشمنان اهل بیت تفسیر می شود. فرمود دار دنیا، دار ولایت دشمنان ماست «إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ» آنها یک بساطی در عالم به پا می کنند و یک دریای مواج طوفانی عمیقی درست می کنند که «غَرِقَ  فِيهَا عَالَمٌ كَثِير» هر کسی یک جوری در آن غرق شده و کشتی نجاتش وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان هستند. کسی که با اینها سیر کند نجات پیدا می کند و الا راه نجات دیگری نیست.

لذا وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیتشان «الْفُلْكِ الْجَارِيَة» هستند و کشتی هستند که در حال حرکت است «الْفُلْكِ الْجَارِيَةِ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَة» در این دریاهای با عظمت و پر عمق و طوفانی که انسان اگر غفلت کند در آن غرق می شود، تنها راه نجات همین کشتی است و خارج از آن هیچ کسی نجات پیدا نمی کند «يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَهَا وَ يَغْرَقُ  مَنْ  تَرَكَهَا» بدلی هم ندارد. لذا کشتی حضرت نوح یک مثلی است که ما بتوانیم در دل این مثل بفهمیم که در امت حضرت هم واقعا یک دریای عمیق مواجی است که باید از آن عبور کرد «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق » فقط یک دسته هستند که به مقصد می رسند و اینها کسانی هستند که ملازم هستند و در هیچ امری نه از اهل بیت جلو می افتند و نه متأخر از اهل بیت هستند «وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق » آن کسی که با شما همراه است به مقصد می رسد.

یک روایتی را مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا از امام رضا علیه السلام نقل کردند که ابراهیم بن أبی محمود سوالی از امام رضا علیه السلام کرد و گفت یابن رسول الله مخالفین شما گاهی در مدح شما روایاتی را نقل می کنند. این روایات دو دسته هستند، بعضی هایش از اهل بیت هم نقل شده که دیگر آن هم مؤید می شود ولی یک موقع یک روایاتی را در مدح شما نقل می کنند که از شما به ما چیزی نرسیده، به این مضمون که فقط در روایات مخالفین است. آیا ما این روایات را نقل کنیم و بپذیریم و معتقد به این روایات بشویم؟

حضرت اول یک قاعده کلی به او فرمودند که جدم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گفتند که «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ  فَقَدْ عَبَدَه »(4) اگر کسی به حرف گوینده ای گوش بدهد، او را دارد عبادت می کند. بعد حضرت معنا کردند و فرمودند معنایش این است که «وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس » اگر از زبان شیطان است، این دارد شیطان و ابلیس را عبادت می کند «فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّه » اگر زبان خداست و حرف خدا را می زند «فَقَدْ عَبَدَ اللَّه » این دارد خدا را عبادت می کند. گوش دادن به حرف کسی و دل سپردن و پذیرفتن و معتقد شدن امر آسانی نیست، این عبادت است. اگر کسی حرف کسی را گوش بدهد این عبادت واقع می شود؛ حال یا عبادت ابلیس واقع می شود یا عبادت خدای متعال. لذا حضرت می خواهند هشدار بدهند که دقت کنید اینطور نیست آدم یک چیزی را بشنود و بعد بپذیرد، یا دارد خدا را عبادت می کند و یا دارد شیطان را عبادت می کند.

بعد حضرت فرمود توجه داشته باشید که اینها سه دسته روایت جعل کردند؛ یک دسته اش را در مدح ما جعل کردند و غلو در حق ماست و ما را در حد خدایی قرار می دهند چرا که وقتی مخالفین این روایات را شنیدند شما را متهم به غلو کنند و بگویند شما مرتد و کافر هستید و شما ائمه خودتان را خدا می دانید. ما ائمه را خدا نمی دانیم «نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة» آنها را از خدایی پایین تر می آوریم ولی دیگر هرچه در شأنشان بگوییم کمتر از مقاماتشان است «وَ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُم  »(5) هرچه بگوییم دیگر به آن مقام ائمه نمی رسیم ولی آنها خدا نیستند.

بعد فرمودند در دسته دوم فضائلی را برای ما جعل می کنند که در شأن ما نیست و منزلت ما فوق این هاست که وقتی می شنوند ما را در همین حد بدانند. مثلا آقای خوبی بوده، عالم بوده، شجاع بوده و در جنگ ها امیرالمؤمنین بیش از همه شرکت می کرده و می خواهند حضرت امیر را در همین حد بشناسیم که این هم جزو شیطنت هایشان است. برای این که ما را تنقیص کنند، در مدح ما روایت جعل می کنند که در واقع مدح ما نیست بلکه تنزل مقامات ماست. بعد هم فرمود یک کار سومی هم می کنند که مطاعن دشمنان ما را به اسم می گویند که دهان دشمنان را علیه ما باز کنند و لذا از ما جلو هستند. مدح ما را همانی که گفتیم در حق ما بگویید و در باب مخالفین ما اگر می خواهید چیزی بگویید، همانی که ما گفتیم را بگویید و از ما جلو نیافتید.

بعد حضرت فرمود که ابراهیم بن أبی محمود یک قاعده ای به تو بگویم که اگر کسی یک ریگی را بردارد و اینقدر اضافه گویی کند و بگوید این گندم است چه اشکالی دارد؟ کجای عالم به هم می خورد؟ بعد حتی این را جزو دینش قرار بدهد و اینقدر کم و زیاد کند تا به آن معتقد بشود و بعد سر این با دیگران صف بندی کند و تبری بجوید؛ چون اگر جزو دین انسان شد، انسان باید سر دینش بایستد «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دين »(کافرون/۶) هر کسی دین من را قبول ندارد با من نیست و من از او تبری می جویم. پس حتی اگر در این اندازه کم و زیاد کند و به آن معتقد بشود این از ایمان خارج می شود.

بعد حضرت فرمود ابراهیم ابن ابی محمود حواست جمع باشد که وقتی مردم چپ و راست می روند «فَالْزَمْ طَرِيقَتَنَا» تو ملازم راه ما باش «فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاه » هر کس از ما جدا بشود ما هم ازش جدا می شویم. ما دست کسی را رها نمی کنیم ولی اگر خودش دست خودش را جدا کرد ما هم رهایش می کنیم. کسی که ملازم ما باشد، ما با او ملازم هستیم. بعد فرمود ابراهیم ابن ابی محمود این چیزی که به تو گفتم را حفظ کن چرا که تمام خیر دنیا و آخرت در همین است. انسان اگر با امام ملازم شد و تمام حرف هایش را از امام گرفت و از امام جلو و عقب نیافتاد و از خودش چیزی اضافه و کم نکرد، این آدم به مقصد میرسد.

در این دریای مواج و طوفانی و در وادی ولایت ابلیس و ائمه نار که ما آمدیم آن ها ما را وسوسه و تهدید و تطمیع می کنند، تنها کسانی نجات پیدا می کنند که با امام راه می روند. اگر از امام جدا شدید در این دریا غرق می شوید و در وادی ولایت ابلیس گم می شوید. حتی آنهایی که عبادت می کنند، جدای از امام به مقصد نمی رسند.

در کافی روایتی نقل شده که «كُلُّ مَنْ  دَانَ  اللَّهَ  عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَة»(6) اگر کسی خدا را عبادت می کند «يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَه » و تلاش هم می کند و خودش را به زحمت می اندازد «وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّه » ولی این حرف ها را از امام یاد نگرفته و از خودش در آورده، حتی اگر زحمت هم می کشد و روزه داری می کند و خودش برای خودش نقشه می کشد، حضرت سه تا خصوصیت برای چنین شخصی فرمودند اولا «فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُول » زحمتش قبول درگاه خدا نمی شود «وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّر» دوم اینکه در عالم گمشده است ولو که شب تا صبح عبادت می کند اما در وادی حیرت است و راه پیدا نکرده. نماز اگر با امام خوانده بشود دو رکعتش معراج است و اگر بدون امام یک عمر هم بخوانی در وادی حیرت هستی. سوم این که «وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِه » خدای متعال اعمالش را مبغوض می دارد.

لذا آن کشتی نجاتی که خدای متعال در این عالم برای ما قرار داده، وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت است. این صلوات ها عهد می آورد. اگر امام کشتی است ما باید سوار کشتی بشویم و کار دیگری لازم نیست بکنیم. لازم نیست ما با امواج دریا درگیر شویم. همه اهل بیت کشتی هستند و هر کسی با امام همراه شد، با همه ائمه همراه است. اگر شما واقعا ملازم با یک امام شدید، با همه ائمه همراه هستید. این که می گویند اگر یکی از ائمه را انکار کنید گویا همه را انکار کردید، چون همه یک کشتی هستند. اما در این وادی «سَفِینَۀُ الحُسَینِ أَسرَع» به ما گفتند خودت را به امام حسین برسان و عبور دادن از این دریای طوفانی با امام حسین است.

شأن حضرت اصلا بالاتر از این دریای دنیا و این وادی ظلمات است و اینها برای حضرت یک انگشت هم به حساب نمی آید. خود حضرت که غرق نمی شود، ما در این وادی غرق می شویم. این کشتی در عالم ما آمده تا در این دریای طوفانی ما را به ساحل امن برساند. ما نمی توانیم این طرف ساحل بایستیم و حتما باید عبور کنیم. صراط از جهنم عبور می کند و نمی شود آدم از جهنم عبور نکند و در بهشت برود. این در دنیا هم همینطور است و باید به سلامت عبور کند. آن صراطی که ما را عبور می دهد و به بهشت می رساند وجود مقدس امام است و الا نمی شود از جهنم عبور نکنی و در بهشت بروی.

وادی دنیا هم وادی دریای ظلمانی است و هم به یک معنا محیط ولایت ائمه نار است و باید از این جهنم عبور کرد. لذا امام هم صراط و هم کشتی است و اگر ملازم باشی به سلامت عبور می کنی «وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق » امام ما را به مقصد و به رحمت الهی و به مقام رضوان می رساند «بِكُمْ  يُسْلَكُ  إِلَى الرِّضْوَان » که رضوان عالی ترین مقام بهشت و مقام توحید است. اگر امام نبود که انسان در وادی شرک و ضلال و معصیت می ماند و به وادی توحید راه پیدا نمی کرد. عبور از این وادی ها و رسیدن به حقیقت توحید با امام واقع می شود. لذا تعابیر بعدی که آمده همین است «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصِين » ائمه کهف حصین است. داستان اصحاب کهف هم در قرآن یک حقیقتی است ولی یک مثل است در عین این که یک مصداق حقیقی دارد. اصحاب کهف واقعا از وادی دنیا عبور کردند و به کهف پناهنده شدند.

خدای متعال در سوره کهف داستان اینها را خیلی لطیف بیان کرده است، می فرماید «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا»(کهف/۷) این امکاناتی که ما روی زمین قرار دادیم، زینت عالم ارض است و زینت عالم بالا نیست. چرا عالم ارض را زینت کردیم؟ اینجا که قرارگاه نیست و باید از آن عبور کنیم ولی می فرماید «لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» با همین زینت ها ابتلاء و امتحان می شوند تا ببینیم چه کسی بهتر عمل می کند و چه کسی است که از این زینت ها به سلامت عبور می کند. چه کسی از وسط دریای دنیا عبور می کند و کف کفشش هم تر نمی شود؟ «وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعيداً جُرُزا»(کهف/۸) دوباره این بساط جمع می شود و دوباره یک کویر می شود و همه این امکانات جمع می شود و ماندنی نیست. این زینت عالم ارض است و در عالم بالا جلوه ای ندارد.

در روایات فرمودند که خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود این نورش برای اهل سماوات درخشش دارد. یعنی نور قرآن نور عالم سماوات، زینت ارض است. بعد هم بساط این عالم را جمع می کنیم و باید به سلامت از این جا عبور کنیم. مراقب باشید تا این دنیا دل شما را نبرد و مشغولتان نکند چون ماندنی نیست. این صحنه ابتلاء و امتحان شماست.

بعد داستان اصحاب کهف را ذکر می کند که اینها چطور از دل این زینت دنیا به سلامت عبور کردند و به کهف پناهنده شدند و در غار رفتند و در امان شدند. وادی دنیا همان وادی مستکبرین بود و اینها خودشان در کاخی بودند و با آنها زندگی می کردند و بساط دنیایی درست کرده بودند و مردم هم به بت پرستی و شرک دعوت می کردند اما اینها به سلامت عبور می کردند و اول صفشان را از اهل دنیا جدا کردند و الا با اهل دنیا غرق می شدند. دوم این که «وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّه »(کهف/16) وقتی از اینها و بت هایشان حاشیه گرفتید «فَأْوُوا إِلَى الْكَهْف » حالا به یک کهفی پناه ببرید «يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقا» اولا خداوند رحمتش را بر شما جاری می کند و امرتان را هم به سامان می رساند. این داستان اصحاب کهف است.

حقیقتا یک عالم دنیایی است که ما باید به سلامت از آن عبور کنیم و بعد برای این که به سلامت عبور کنیم یک کهفی لازم است که به او پناه ببریم و الا به ما اجازه نمی دهند در دنیا سالم باشیم. اگر کهفی نداشته باشید شیاطین نمی گذارند جان سالم به در ببرید. اگر به این کهف آمدید و از آنها فاصله گرفتید، دیگر در وادی امن هستید. شیطان برای اینکه یک مؤمن را گیر بیاندازند نقشه های فراوانی می کشند. اگر از آنها جدا شدی و به این کهف پناه بردی دیگر دستشان به تو نمی رسد کما این که دست آنها به اصحاب کهف نرسید.

آن کهف اهل بیت هستند که خدا برای ما قرار داده «الْكَهْفِ الْحَصِين  وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكِين » این کهف حصن است و دست هیچ دشمنی به تو نمی رسد. آن ها پناه کسی هستند که به اضطرار می رسد. کسی که این دریای طوفانی و این مخاطرات را می بیند مضطر می شود. اگر مضطر شدید امام غیاث انسان است. انسانی که سرش را انداخته زیر و می رود خیالش راحت است و مضطر نیست و در دنیا به امام رو نمی آورد. اگر کسی دستگاه شیطان را دید و مکر دشمنان را دید و فهمید چقدر مکر عجیب است و فرار کرد، به پناهگاه می رسد. کسی که با شیطان دارد راه می رود که پناهگاه نمی خواهد و به شیطان پناه برده است. به تعبیر قرآن یک عده ای مأوایشان جهنم است «مَأْواهُمُ النَّار»(نور/۵۷) کسی که به شیطان و دستگاه شیطان پناه می برد که پناهگاهش جهنم است.

خدای متعال به حضرت می فرماید به مردم بگو «فَفِرُّوا إِلَى اللَّه »(ذاریات/۵۰) به سوی خدا فرار کنید. وقتی انسان به سمت خدا فرار می کند، آن پناهگاهی که خدا قرار داده کجاست «وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ مُنْجِي الْخَائِفِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِين » آنهایی که آلودگی ها را می بینند، می دانند که دستگاه شیطان چقدر آلوده است و اگر نفس شیطان به آدم بخورد آلوده می کند و اگر دستش به مال و جان و همسر و هر کجا که بخورد آن را نجس می کند. دستگاه شیطان اینطوری است «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ  فُرُوعِهِمْ  كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة»(7) دستگاه دشمنان نبی اکرم، دستگاه آلودگی و نجاست و رجاست و اگر به مال انسان بخورد نجس می شود.

مال حرام مالی است که دست شیطان به آن خورده و نجس است. آنها که چشم داشتند می دیدند که چقدر آلوده است. اگر کسی این ناپاکی را ببیند و بخواهد به یک تکیه گاهی برسد که پاک بماند و شیطان نتواند او را آلوده کند باید به امام پناه ببرد وگرنه آن عصمتی که خدا قرار داده آلوده می شود. خود معصومین عصمتشان خداست. در روایت دارد که امام معصوم است یعنی «المعتصم بالله من جمیع ما کره الله»(8) امام اعتصام به خدا دارد و از هرچه خدا کراهت دارد به دور است؛ یعنی هیچ آلودگی و رذیلتی امام را تهدید نمی کند حتی یک ترک اولا. ما اگر بخواهیم عصمت پیدا کنیم باید به امام برسیم. وگرنه شیطان انقدر در آدم وسوسه ایجاد می کند «الَّذي يُوَسْوِسُ في  صُدُورِ النَّاس »(ناس/۵) خودش را جمع می کند و نمی گذارد ببینی اش ولی خطواتش را در زندگی می آورد و در خواب و غذا خوردن و ازدواجمان دست می برد و همه چیزمان را آلوده می کند ولی خودش پنهان است.

اگر بخواهی آلوده ات نکند باید به امام تکیه کنی. در فقه هست آبی که قلیل است ولی متصل به کر است به این می گویند ماء معتصم. حمام های قدیم یک حوضچه های کوچک داشت و به وسیله یک راه آبی به خزینه وصل می شد و از این آب برمیداشتند و روی سر خودشان می ریختند. این آب قلیل بود ولی وقتی که به خزینه وصل می شد، به آن ماء معتصم می گفتند. این آب اگر به خزینه وصل نباشد وقتی دستت را در آن بزنی آب نجس می شود ولی اگر به خزینه وصل شد به جای این که خودش نجس بشود، مطهر می شود و دست آدم را هم پاک می کند. انسان اگر متصل به معصوم شد وقتی شیطان با تمام آلودگی هایش به انسان حمله کند، ذره ای آلوده نمی شود و انسان پاک کننده می شود. اما اگر به معصوم وصل نشدی، نفس شیطان نجست می کند.

دستگاه شیاطین و دستگاه بنی امیه و دستگاه سقیفه و دستگاه مستکبرین سراسرش نجاست است و اگر به انسان برسد او را آلوده می کند. تنها چیزی که می تواند انسان را پاک از این وادی نجاست عبور بدهد معصوم است. تنها کشتی که می تواند از دل دریای طوفانی ما را عبور بدهد معصوم است. تنها کهفی که شما اگر می خواهی دست دشمن بهتان نرسد معصوم است. اگر دارید از شیطان و جهنم فرار می کنید، تنها پناهگاه در عالم ملجاء الحاربین است. اگر مضطر شدید تنها غیاث، غیاث المستغیثین است.

اثر صلوات در ماه شعبان

این صلوات ها باید ما را به سفره ماه شعبان برساند. اگر این صلوات ها را فهمیدیم و عهدهایمان را نو کردیم، این ما را به تدریج به وادی شعبان می رساند. آخرین صلوات این است «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لَا تُخْزِنِي  بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِك » اگر انسان در ماه شعبان به برکات صلوات رسید، اثرش باید مواسات با برادران ایمانی باشد. مواسات یعنی برادری کنی و مشکل او و تو یکی باشد. مواسات بیش از انفاق است. اگر کسی این وادی را طی کرد «وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ» ماه شعبان را بهش نشان می دهند.

«وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ» این ماه رسول گرامی اسلام است که یک ظاهر و یک باطنی دارد. ظاهرش را همه ممکن است وارد بشوند و باطنش مربوط به خواص است «وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ  سَيِّدِ رُسُلِك » در ماه شعبان شعب رحمت الهی جاری است «شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَان » خدای متعال به احترام نبی اکرم این ماه را در پوشش مقام رحمت و رضوان قرار داده است و رحمت رحیمیه خدا و رضوان الهی که بالاترین درجه سلوک و بهشت است این ماه را در برگرفته است. این ماهی است که «الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِه » همیشه حضرت دئبشان این بود که مستمرا روزه داری و شب زنده داری می کردند «فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فِي إِكْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِه » تا هنگام رحلت حضرت دعبشان همین بود که شب ها عبادت می کردند و روزها روزه بودند.

عبادت حضرت برای این بود که این ماه را آباد کنند. عبادات معصومین در عالم دنیا برای شفاعت است و خدای متعال می فرماید پیامبر ما شما نافله شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود یعنی مقام شفاعت. این ماه، ماه نبی اکرم است و حضرت در این ماه شفاعت می کنند و برای این که شفاعت بکنند باید وارد این ماه بشویم و از نورانیت نبی اکرم برخوردار بشویم و با عبادت نبی اکرم سالک شویم تا به مقام رضوان برسیم «بِکُمْ یَسلِکُ إلی الرِّضْوان» شیعیان با عبادت معصوم به مقام رضوان می رسند و الا عبادات ما که ما را به اینجا نمی رسانند «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ  اللَّه »(9).

این ماه های شعبانی هم که بر ما می گذرد شعاعی از آن ماه شعبانی است که حضرت در آن عبادت کردند. «اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الِاسْتِنَانِ بِسُنَّتِه» خدایا به ما توفیق بده تا به سنت حضرت اقتدا کنیم و شب زنده داری و روزه داری کنیم «وَ نَيْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيْه » اگر این کار را کردیم به شفاعت می رسیم «اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعا» حضرت شفیع و مشفع است و هرکجا شفاعت کند شفاعتش مقبول است. یعنی خدایا شفاعت حضرت شامل حال ما بشود «اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِي شَفِيعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِيقاً إِلَيْكَ مَهْيَعا» خدایا وادی ولایت نبی اکرم و نبوت حضرت را طریق واسعی برای من قرار بده «وَ اجْعَلْنِي لَهُ مُتَّبِعاً» و به من توفیق بده تا من تابع حضرت شوم و در این طریق حرکت کنم و با سایه حضرت در عالم راه بروم.

اگر کسی در ماه شعبان آن صلوات ها را شروع کرد و به حضرت هم اقتدا کرد نتیجه اش این است که «حَتَّى أَلْقَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَة» وقتی در قیامت به لقاء الهی برسیم «عَنِّي رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِيا» مقام رضوان یعنی خدا از با همه عیب هایی که داریم از آدم راضی است. یک بزرگی می فرمود اگر یک مکروه کنی از چشم خدا می افتی. چطور می شود کسی مرضی باشد؟ اگر کسی با شعبان به این صلوات ها رسید و با عبادت نبی اکرم در عالم راه رفت به یک نقطه ای می رسد که خدا از او راضی می شود «عَنِّي رَاضِياً وَ عَنْ ذُنُوبِي غَاضِياً قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَان » آن رحمت و رضوان بر انسان واجب می شود. همان رحمت و رضوانی که از آن صحبت شد «وَ أَنْزَلْتَنِي دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْيَارِ» این بهره مندی از ماه شعبان است.

پی نوشت ها:

(۱) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 195

(2) المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام، ص: 260

(3) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 432

(4) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 303

(5) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 241

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 183

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 243

(8) معاني الأخبار، النص، ص: 132 فی المصدر: «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّه ».

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 145