نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

تدارک فرصت از دست رفته ماه شعبان برای حضور در ضیافت ماه مبارک رمضان

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 فروردین ماه 1400 است، که در حسینیه حضرت زهرا(س) در شهر مقدس قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ انسان مومن نباید فرصت های ماه شعبان را از دست بدهد و باید در عین اینکه احساس تقصیر می کند تمام تلاش خود را بکار گیرد تا از ماه شعبان بهترین بهره را ببرد زیرا وجود مقدس نبی اکرم با عبادات و شب زنده داری های خودشان این ماه را برای ما به سبب آن اختیاری که از خداوند متعال دارند آماده کرده اند و گویا این ماه از سنن الهی است پس باید در این ماه پاک بشویم و عتق من النار پیدا کنیم زیرا ماه رمضان ماه پاک شدن است و هر جایی انسان نمی تواند پاک شود اما در این ماه فرصت ها همه فراهم می باشد

احساس تقصیر

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . روایت معروفی است که در عیون اخبارالرضا از عبدالسلام بن هروی از وجود مقدس امام رضا علیه السلام نقل کردند که در جمعه آخر ماه شعبان می گوید محضر حضرت شرفیاب شدم حضرت به من اینطوری فرمودند «يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَكْثَرُهُ»(1) حضرت به من فرمودند که اکثر ماه شعبان از دست رفت «وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ» و این آخرین جمعه ای است که از ماه شعبان باقی مانده است و فرصت ماه شعبان در حال تمام شدن است. «فَتَدَارَكْ فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ تَقْصِيرَكَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ» در مقدار باقی مانده این ماه تقصیر خودت را و کوتاهی هایی که نسبت به گذشته این ماه داشته ای تدارک کن، بعد حضرت دستوراتی را برای تدارک این تقصیر دادند، اولین نکته این است انسان باید احساس کند که نسبت به فرصت هایی که خدای متعال در اختیار او قرار داده و نعمت هایی که در دسترس بوده و از دست داده تقصیر و کوتاهی کرده است. زیرا اگر انسان تقصیر خودش را نسبت به عنایات  الهی نفهمد قدمی در وادی تدارک برنمی دارد.

آدم سی سال موفق نیست نافله شب بخواند و محروم از سحر است و احساس خطر هم نمی کند چون هیچ وقت تدارک نخواهد کرد. سی سال است درک شب جمعه ندارد خب تا آخر هم تدارک نخواهد شد. قدم اول این است که انسان احساس تقصیر کند و در روایات هم خیلی تأکید شده که حتی اگر اهل عمل هم هستید در مقام بندگی خدای متعال احساس تقصیر داشته باشید در این زمینه روایات خیلی زیاد است که انسان را تنبه به تقصیر خودش می دهد.

مرحوم کلینی در کافی نقل کردند «أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ»(2) فرمودند این دعا را خیلی بخوانید «اللَّهُمَ  لَا تَجْعَلْنِي  مِنَ  الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِير» خدایا من را از کسانی که ایمانشان عاریه است قرار نده و من را از تقصیر بیرون مبر، فضل بن یونس که راوی حدیث است می گوید به حضرت عرض کردم که مارون کسانی هستند «قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ» کسانی که دین دارند ولی دینشان عاریه است. مثل کسی که عطر به خودش زده و معطر شده  است؛ این عاریه است آدم اگر خودش بوی عطر بدهد آن عطری است که مال خودمان است.

معارون آن کسانی هستند که دین دارند ایمان دارند اما ایمان از خودش نیست عاریه است بعد هم از این وادی ایمان خارج می شود «فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ» این جمله دوم که ما به خدای متعال عرضه می داریم که ما را از وادی تقصیر بیرون مبر؛ این یعنی چه؟ حضرت فرمودند «فَقَالَ كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ» هر کاری که برای خدا می کنی، در آنجایی که وارد وادی معامله با خدا شدی و با خدا معامله می کنی برای خدا کار می کنی دائما در نزد خودت؛ خودت را مقصر بدان، زیرا «فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» همه مردم در عملی که انجام می دهند بین خودشان و خدا مقصرند هیچ کسی نیست که نسبت به وادی بندگی تقصیر نداشته باشد و حق خدا را ادا بکند.

وقتی این آیه شریفه نازل شد که «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»(آل عمران/102) بعضی به حضرت عرض کردند که ما چطوری حق تقوا را رعایت کنیم «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ» کار ما نیست. چون در روایت دارد «حق تقاته» یعنی جوری خدا را شکر کنید که کفران نعمتی نباشد و جوری یاد خدا را کنید که در غفلت نباشید؛ ذکر بدون نسیان، طاعت بدون معصیت و شکر بدون کفران. این کار از کسی ساخته نیست که مطلقا از وادی غفلت و کفران بیرون برود از وادی معصیت بیرون برود، لذا گفتند این کار ما نیست لذا این آیه نازل شد «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(تغابن/16) شما هر چه می توانید انجام دهید و فرمود این حق تقاته شأن معصوم است. که ما معصومین حق تقوای الهی را رعایت می کنیم یعنی شکری که درش کفران نیست ذکری که درش غفلت نیست طاعتی که هرگز آمیخته به معصیت نیست کار معصومین است.

الا کسانی که در محیط عصمت الهی هستند آنها می توانند اینطوری خدا را بندگی بکنند و الا هرکسی اگر وارد وادی معامله با خدای متعال شد باید در معامله خودش را مقصر بداند و احساس نکند که شرایط معامله با خدای متعال را انجام داده، این از عهده ما بیرون نمی آید. بنابراین اگر کسی در ماه شعبان هم از اول ماه شعبان موفق بوده به مناجات و شب زنده داری و روزه داری و قواعد ماه شعبان، باید انسان احساس کند که مقصر است و فضیلت های فراوانی این ماه داشته که در این ماه از دست داده است و الا تدارکی نمی شود.

در روایت دیگری که مرحوم کلینی در کافی نقل کردند «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَتَّكِلِ  الْعَامِلُونَ  عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي»(3) آنهایی که اهل عمل اند و به دنبال ثواب الهی هستند برای درک آن ثواب ها به عمل تکیه نکنند «فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي جِوَارِي» فرمود آنهایی که اهل عبادت اند اگر تمام عمرشان تلاش بکنند در عبادت من نسبت به این که به کنه عبادت من برسند و آن چه دنبالش هستند که کرامت الهی و نعیم الهی و جنان الهی و رفیع درجات هست در جوار الهی نسبت به آنها مقصرند.

کسی نمی تواند آن کاری را انجام بدهد که به این نتایج برسد. آنهایی که اهل تلاش اند اگر همه عمرشان را تلاش کنند «لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي» اینها نسبت به آنچه وظیفه بندگی است و آن ثمره ای که بر این بندگی باید مترتب بشود که نعیم و کرامت و جنت و جوار الهی است نسبت به این چهار چیز همیشه مقصرند هیچ کس نمی تواند عبادتی انجام بدهد که ثمره اش تقرب به خداست.

لذا قرآن وقتی مخبطین را معرفی می کند می فرماید «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَ جِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ»(مومنون/60) تمام تلاششان را می کنند و نگرانند. چون با خدای متعال مواجه هستند در مقام مواجهه با خدای متعال هرچه انسان آورده است آنجا قیمتی ندارد، «يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَ جِلَةٌ» ما اشک سحر آوردیم چه ربطی به قرب خدا دارد این چه ربطی به مقام رضوان دارد پس کسی خیال کند این اشک سحر مقام رضوان می شود، این شدنی نیست.

ماه شعبان ماهی است که وجود مقدس نبی اکرم برای امت خودشان قرار دادند و با عبادت خودشان هم این ماه را آباد کردند -که در صلوات شعبانیه هست- گویا همان طوری که از ادله استفاده می شود که ما یک فریضه داریم و یک سنت، خدای متعال یک فرایضی را واجب کردند و بعد وجود مقدس نبی اکرم یک اموری را به عنوان سنت اضافه کردند و خدای متعال اینها را قبول کرد، روایت در باب تفویض در کافی نقل شده که خدای متعال پیامبر را با محبت الهی ادب کرد بعد سیاست و تدبیر بندگان را به او سپرد و او را مستمرا به روح القدس تأیید می کند و لذا بار بندگان را روی دوشش گذاشته. اگر او را تأدیب نمی کرد تأیید نمی کرد، به او سیاست عباد و بنگانش را نمی سپرد؛ بعد فرمود که بعد از این به او حق تشریع داده و حکم او را مثل حکم خودش امضاء کرده است.

در آن روایت عده ای از سنن النبی یاد شده است مثل دو رکعت نمازی که در فرایض چهار رکعتی برای حاضر واجب است، این را وجود مقدس نبی اکرم اضافه کردند در مسافرت هم برای مسافر برداشته می شود ولی آن چه فریضه است برداشته نمی شود. حضرت تعدادی از سنن النبی را شمردند و فرمودند خدای متعال حکم ایشان را مثل حکم خودش به حساب آورده اند. گویا در ماه شعبان هم همینطوری است خدای متعال برای امت یک ماه رمضانی در نظر گرفتند که شهر الله است. حالا ابوابی در این ماه گشوده می شود عتقایی دارد و این ماه آزادشده هایی دارد که در این ماه آزاد می شوند، از دعاهای مخصوص ماه رمضان که مکرر هست در ایام ماه رمضان به ویژه در شب قدر که انسان از خدای متعال درخواست عتق من النار می کند که انسان وقتی از ماه بیرون می رود یا از شب قدر بیرون می رود از آتش آزاد شده باشد، که از ادله استفاده می شود مومن ممکن است که  عبد جهنم نباشد ولی گاهی اسیر جهنم می شود و گرفتار می شود.

لذا باید عتیق هم بشود و از جهنم آزاد بشود در ماه رمضان در ذیل این آیه سوره مبارکه بلد که «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ * يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ»(بلد/11-15) روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که خدای متعال می فرماید ما یک امکاناتی در این عالم به شما دادیم «أ َلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ* وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ* وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ»(بلد/8-10) ما دو چشم به انسان دادیم، زبان دادیم و لب دادیم حالا اینها تأویل شده از اینکه ما راه را به او نشان دادیم هم می بیند هم می تواند حرفش را بزند، هر کدام از اینها اگر نبود ما از او تکلیف نمی خواستیم. با این امکانات می شد گردنه ها را پشت سر گذاشت ولی این آدم از فرصت دنیا و این امکانات استفاده نکرده که گردنه ها را پشت سر بگذارد.

گردنه های دنیا

 «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» این گردنه هایی که می شود پشت سر بگذاری در فرصت دنیا چی است «فَكُّ رَقَبَةٍ * أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ» این است که انسان با امکانات خودش یک بنده ای را آزاد کند و او را از بندگی و بردگی دربیاورد یا این که امکاناتی را که دارد در روز قحطی و سختی خرج بندگان خدا کند «أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ» این ظاهر آیه است و تأویل آیه هم یعنی اینکه «أ َلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ» فرمود منظور از عینین وجود مقدس نبی اکرم است. اگر این شاهد همه سماوات و ارض نبود، اگر این دو چشم بینایی که شاهد است نبود «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا»(احزاب/45) راه و چاه را نمی دیدید و ما از شما تکلیف نمی خواستیم ولی این پیامبر آمد «أ َلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ» فرمود لسان یعنی امیرالمومنین و شفتین یعنی حسنین؛ و اینها آن زبان گویایی هستند که آنچه پیامبر برای ما دیده ترجمه می کنند.

اگر این لسان الله نبود -امیرالمومنین لسان الله اند- اگر این لب و دهانی که آنچه پیامبر دیده با این لسان و شفتین به امت می رسد، نبود، از شما تکلیف نمی خواستیم، ولی ما این امکانات را به شما دادیم. این پیامبر آمد امیرالمومنین آمدند ائمه هدات معصومین آمدند آن حقیقت را این پیامبر دید و این اولیاء معصوم آنچه پیامبر دیده بود را ترجمه کردند و به اندازه فهم شما برایتان گفتند و راه و چاه را نشانتان دادند بعد هم «وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ» حالا ما به وسیله این پیامبر و این اهل بیت شما را به مسیر خیر و شر هدایت کردیم و راه برایتان باز شد. وقتی که راه باز شد «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» با بودن این پیامبر و این ائمه باید شما این گردنه ها را پشت سر می گذاشتید. در حالی که نگذاشتید.

اگر پیامبر و امیرالمومنین نبودند در عالم به ما نمی گفتند چرا عقبات را طی نکردید ولی با وجود ایشان به ما می گویند چرا عقبات را طی نکردید، آن عقبه چیست؟ «فَكُّ رَقَبَةٍ» باید عقبه ای را آزاد می کردید، ابان بن تغلب به امام صادق علیه السلام عرض کرد یابن رسول الله این عقبه چیست؟ حضرت فرمودند که عقبه ولایت ماست. «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ» اگر کسی در فرصت دنیا خودش را به امیرالمومنین نرساند و این مسیری که باید طی کند و عقباتی که باید به امام طی کند را طی نکرد «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ».

بعد حضرت فرمودند که تا اینجا را تو پرسیدی و من هم جواب دادم می خواهی یک کلمه اضافه بگویم که «فَهَلَّا أُفِيدُكَ حَرْفاً خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»(4) این دو کلمه از دنیا و ما فیها قیمتش بیشتر است -پیداست حضرت می خواهند یک امر مهمی را بگویند آن هم عوان بن تغلب که از فقهای اصحاب است خیلی مورد احترام است- حضرت به او فرمودند می خواهم یک کلمه ای به تو بگویم که از دنیا و مافیها بهتر است. بعد حضرت فرمودند چرا از بعدش نپرسیدی؟ «فَكُّ رَقَبَةٍ» عقبه ولایت ماست و امکاناتی که به شما دادیم تا در فرصت دنیا این عقبات را طی کنید و برسید.

 اما «فَكُّ رَقَبَةٍ» چیست؟ حضرت فرمودند رقبه یعنی گردن خودت را آزاد کن، فرصت دنیا فرصت فک رقبه است بعد فرمودند «قَالَ النَّاسُ مَمَالِيكُ النَّارِ غَيْرَكَ وَ غَيْرَ أَصْحَابِك»  مردم آتش را می پرستند و خودشان عبد آتش اند «غَيْرَكَ وَ غَيْرَ أَصْحَابِك» که خدای متعال «فُكِكْتُمْ مِنْهَا قُلْتُ بِمَا ذَا جُعِلْتُ فِدَاكَ فُكِكْنَا مِنْهَا قَالَ بِوَلَايَتِكُمْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ» و خودتان را خدا آزاد کرده است

فک رقبه آن عقبه ای است که انسان باید طی کند تا به وادی ولایت برسد اگر به آنجا رسیدی خودت را از جهنم نجات داده ای و الا اگر به امام نرسی عبد آتش می شوی اینهایی که از امیرالمومنین جدا شدند واقعا خودشان آتش را پرستیدند، عبد شدند و پرستش آتش می کردند «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ»(یس/60) انسان به یک نقطه ای می رسد که شیطان را می پرستد و کار شیطان همین است که می خواهد ما را از عبودیت خدا، به بردگی و بندگی خودش بکشاند. اگر انسان عبد شیطان شد، عبد آتش است، چون آتش از گور خود شیطانیان بلند می شود. هرچه جهنم است از گور این بلند می شود، آتش از گور اهلش بلند می شود، آنها «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ»(تحریم/6) هستند.

سوره مبارکه تحریم وقتی داستان درگیری همسران وجود مقدس رسول الله را به صراحت بیان می کند «وَ إِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ»(تحریم/4) این صف آرایی را توضیح می دهد که اگر شما پشت به پشت هم بدهید علیه این پیامبر [چه کسانی در مقابل شما حامی حضرت می شوند]. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ»(تحریم/6) یک جهنمی دارد به پا می شود شما دست خودتان را و اهلتان را بگیرید و از این جهنم حفظ کنید. بعد می فرماید «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ» بنزین این شعله خود آدم ها هستند؛ آتش از گور اینها بلند می شود. خودشان جهنم را به پا می کنند باید مواظب باشیم از این جهنم نجات پیدا کنیم. آنهایی که متمایل اند، دل می دهند و وابسته می شوند، آتش را می پرستند زیرا به این آتش دلدادگی دارند.

حضرت به ابان بن تغلب فرمود «النَّاسُ  كُلُّهُمْ  عَبِيدُ النَّارِ» بنابراین ما در ماه رمضان باید عتق من النار کنیم، خروجی ماه رمضان این است خدا انسان هایی را آزاد می کند ما را جزو آنها قرار می دهد. دعای هر روز ماه رمضان، تعقیبات ماه رمضان، دعاهای شب قدر، دعای شب آخر و خروجی ماه رمضان عتق من النار است. همین عتقی که در این سوره فرموده است که شما باید به آن برسید؛ زیرا همه امکانات را به شما داده ایم؛ خدای متعال به احترام وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ماهی را قرار دادند که این ماه عتق من النار است و خیلی ها آزاد می شوند و به وجود مقدس نبی اکرم اجازه داده شده و یک ماه را خودشان اضافه کرده اند و آدم احساس می کند شعبان مثل همان سنن النبی است. حضرت یک ماهی را اضافه کردند و عباداتی را در این ماه انجام می دهند شب زنده داری و روزه داری ای دارند و بستری را برای عتق ما در ماه شعبان آماده کرده اند.

یک عده ای اطیعوا الله در ماه شعبان اند و در ماه شعبان آزاد می شوند، قبل از ورود به ماه رمضان آزادی شان را می گیرند و با دست باز وارد ماه رمضان می شوند. با دست و دل باز، چشم باز و گوش باز آزاد می شوند و دیگر قوایشان از اسارت شیطان و اسارت دستگاه باطل آزاد می شود و آزاد وارد محیط بندگی می شوند. زیرا انسان تا آزاد نشود نمی تواند بنده خدا بشود، انسان باید آزاد بشود بعد با آزادی وارد وادی بندگی خدای متعال بشود.

از این روایت امام رضا علیه السلام استفاده می شود که ماه شعبان را وجود مقدس نبی اکرم قرار دادند که عده ای در این ماه آزاد بشوند که با آزادی وارد ماه رمضان که شهرالله است شوند، با دست و دل و چشم و گوش باز وارد ماه ضیافت الهی شوند و لذا آن حقایق را بشنوند و ببینند و از ضیافت های ماه برخوردار شوند. زیرا انسان تا چشمش اسیر جهنم است نمی تواند حقایق ماه رمضان را ببیند تا گوش انسان گرفتار وادی جهنم است نمی تواند شنیدنی های آن ماه را بشنود لذا نمی تواند اجابت کند «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ»(آل عمران/193) سمع خاصی می خواهد، آدم تا گوشش آزاد نشود ندای منادی خدا را نمی شنود.

لذا در ماه رمضان هر شب از آسمان هفتم منادی تا سحر صدا می زند و این صدا شنیده نمی شود الا برای آنهایی که آزاد می شوند، این دعوت هایی که در ماه رمضان است که جزء عجایب ماه رمضان است، دیده نمی شود. ماه شعبان هم چنین ماهی است. وجود مقدس نبی اکرم این ماه را باذن الله برای امتشان قرار داده اند و با عبادت خودشان هم آبادش کرده اند.

انسان در قدم اول باید احساس تقصیر کند و اگر دلدادگی ای نسبت به آن فضیلت ها نیست و یا اینکه آدم دلداده است ولی خیال می کند باری را که باید بردارد، برداشته است، این فرد دیگر نمی تواند حرکت کند اگر ما احساس نکنیم که ماه شعبان از دست رفته است؛ سحرهایش حتی عبادت هم کردیم، سحری داشتیم و روزه ای گرفتیم خیال کنیم که دیگر کار تمام شده از برکات این ماه محروم می شویم. لذا حضرت اول می گویند اهل تقصیر باش و در ماه شعبان تقصیر خودت را تدارک کن، دومین مطلب این است که چگونه می شود این تقصیر را تدارک کرد؟ حضرت برای تدارک این تقصیر دستوراتی می دهند.

مشاهده فضل الهی

پس اولش احساس تقصیر است. همان چیزی که در دعای وداع ماه رمضان است «اللَّهُمَ  فَلَكَ  الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ» اگر روز آخر ماه رمضان آدم خدا را حمد نکند و احساس کند ماه رمضان که سفره ای نبود و چیزی در آن نبود حرکت نمی­کند و تدارکی ندارد لذا باید سفره را ببیند و در آن خدا را ببیند و خدا را حمد کند بعد تقصیرهای خودش را ببیند سر این سفره، «إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ، وَ لَكَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَار» آن وقت اگر زبانش صادقانه عذرخواهی کرد و قلبش حقیقتا گره خورد به ندامت ها «فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنَ التَّفْرِيط» نسبت به تفریطهایی که در ماه داشته «فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنَ التَّفْرِيطِ أَجْراً نَسْتَدْرِكُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِيهِ وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَيْهِ» گنجینه هایی که تو ما را تحریص کرده بودی تا این گنجینه ها را به دست بیاوریم، آن فضیلت هایی که ما را دعوت کرده بودی تا بدستشان بیاوریم، و حالا از دست رفته اند ولی مصیبت زده ایم، خدایا پاداشی بر مصیبت زدگی به ما بده که همه آنها تدارک بشود.

 انسان اگر فرصت ها را دید و احساس تقصیر کرد آن وقت قدم بعدش مشاهده فضل خداست. اگر کسی فضل خدا را دید، امیدوار می شود. در مصباح الشریعه از امام صادق نقل می کنند که حضرت فرمودند که اگر کسی به یقین رسید درهای مشاهده فضل به رویش باز می شود. جریان فضل الهی را در عالم می بیند، می بیند هر کسی به جایی رسیده است با فضل الهی است. بحث عدل نیست. تفضل خداست. اگر تفضل خدا را دید ولو ادم مقصر است دل به فضل الهی می بندد و بارش بسته می شود. مشاهده فضل در انسان رجاء و امید می آورد و انسان وقتی امیدوار می شود که جریان فضل الهی را در عالم مشاهده کند. و وقتی فضل را مشاهده می کند که به یقین برسد.

پس اگر انسان احساس کرد که در ماه شعبان تقصیری هست، این تقصیر مقدمه توجه به فضل و مشاهده فضل و امیدواری به فضل الهی است برای تدارک، وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از خدای متعال بیان کردند که کسانی که اهل عمل اند برای رسیدن به آن مقامات و نتایج به عمل تکیه نکنند، زیرا از این عمل چیزی حاصل نمی شود اهل عمل ها، آنها که اهل اجتهاد اند اهل معامله با خدا هستند به عمل تکیه نکنند، حدیث را خواندند ذیلش حضرت فرمودند: «وَ لَكِنْ  بِرَحْمَتِي  فَلْيَثِقُوا وَ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا» تکیه گاهشان اعتمادشان و وثوقشان به رحمت و فضل باشد «وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا» اگر به من حسن ظن دارند به حسن ظنشان اعتماد کنند. ولی اگر به من حسن ظن ندارند و به عمل تکیه می کنند بدانند بارشان روی زمین است.

اگر کسی متوجه تقصیر شد ولی امیدوار به خدا بود در ماهی که مهمان رسول خدا بودیم مهمان پیامبرش بودیم «هَذَا شَهْرُ نَبِیک» ما هم وارد این ماه شدیم و در این ماه دست خالی داریم بیرون می رویم، _کسی توجه کند که تقصیر کرده و حسن ظن به خدای متعال داشته باشد_ تمام این ماه را ممکن است بهش بدهند با این حسن ظن با این وثوق به رحمت الهی و اطمینان به فضل الهی امکانات این ماه تدارک می شود این سه چیزی که گفت «فِيمَا يَظُنُّونَهُ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ مِنْ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا وَ إِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ وَ مِنَّتِي تَبْلُغُهُم»  اگر اینها در ماه برای ما حاصل بشود امید تدارک هست.

حالا حضرت در قدم اول بعد از این که توجه دادند به این که این آخرین جمعه ماه شعبان هست و فرصت ها دارد از دست می رود برای تدارک فرصت فرمودند فرصت هنوز باقی است ولو جمعه آخر است بعضی ماه رمضان ها از شنبه شروع میشود، در همان جمعه آخر می شود کل ماه را تدارک کرد. فرصت باقی است. حضرت دارند راه را به ما نشان می دهند که فضائل این ماه در مابقی این ماه قابل تدارک است.

قدم بعدی در تدارک ماه شعبان

حالا چه کار کنند؛ حضرت چند تا دستور دادند اولا «عَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا يَعْنِيكَ وَ تَرْكِ مَا لَا يَعْنِيك » توجه و تمام اقبالت به آن چیزی باشد که به درد تو می خورد. آن چیزی که به دردت نمی خورد رها کن. اگر یک  آدمی مثل من می بیند سی سال است نماز شب نمی تواند بخواند پیداست یک جای کار برنامه ریزی اش خراب است. برای خدا کار نمی کند بلکه مشغول یک کارهای دیگری است که سحر ندارد و پیداست که این شخص «بما لَا يَعْنِي » پرداخته است، چه چیزی از این بالاتر که انسان سحر داشته باشد؟ اگر ندارد پیداست که بما لا یعنی می پردازد که از «ما یعنی» غافل می شود.

این ها علائم است، اگر کسی بفهمد که به چه چیزهای به درد نخوری مشغول است، خیلی وقتها آدم دنبال علم است، ولی به تو چه مربوط است که در مریخ چه خبر است بعد می گوید انگیزه کشف علم. نگویند اینها ضد علم اند، بحث این نیست؛ می خواهم بگویم علم نافع داریم و علم غیر نافع، راه خودش را در عالم نمی فهمد می خواهد ببیند در مریخ چه خبر است. یک موقعی عرض می کردم که خدای متعال یک پای برهنه ای را جلوی عالم می گذارد این را جلوی من می گذارند که من کفش پایش بکنم این را جلوی من می گذارند که من بروم جلوی آن ظلمی که موجب شده یک عده پا برهنه شدند را بگیرم و کمر را ببندم و جلوی ظلم را بگیرم و این پای برهنه را برای این نمیگذارند که در کار خدا فضولی کنم. خدایا تو که دستت باز است تو چه خدای کریمی هستی که خیلی از بندگانت پابرهنه روی زمین راه می روند؟ این به تو مربوطی نیست، او از مادر به اینها مهربان تر است نمی خواهد تو به خدا محبت یاد بدهی، این همانجایی است که شیطان آدم را می برد فی ما لا یعنی و آدم را جهنمی می کند.

به ما گفتند اگر یک موقعی خدا جلوی چشمت گذاشت یک مبتلایی را، به جوری که او نفهمد بگو خدایا تو را شکر می کنم زیرا ممکن بود این بلا سر من هم بیاید، الحمدلله که نیامد، بعد هم می توانی بارش را برداری، ولی این را نگذاشته اند که در کار خدا فضولی کنی، بلکه این را به تو نشان می دهند که تو ببینی سالمی، یا بار تکلیفی که روی دوش تو هست روی دوش او نیست، حواست را جمع کن و نعمت سلامتی را بفهم.

اول ماه شعبان امیرالمومنین سلام الله علیه عبور می کردند که دیدند یک عده نشسته اند و راجع به قضا و قدر بحث می کنند، نمی فهمند چه می گویند و می بافند، این می بافد و او می بافد، حضرت فرمود بلند شوید جمع کنید! نمی بینید شجره طوبی شاخه هایش را از عالم بالا نازل کرده عده ای دارند با این شجره طوبی به سمت آسمان می روند این شجره زقوم هم شاخه های خودش را از جهنم بیرون آورده عده ای را دارد با خودش می برد، این ماه، ماهِ رسیدن به شجره طوباست. این مالایعنی می شود.

در قرب الاسناد نقل کرده احمد بن اسحق عن بکر بن محمد الازدی عن ابی عبدالله علیه السلام می گوید، محضر امام صادق بودیم ابوبصیر سوال کرد «سَأَلَهُ أَبُو بَصِيرٍ وَ أَنَا جَالِسٌ عِنْدَهُ عَنِ  الْحُورِ الْعِينِ فَقَالَ  لَه جُعِلْتُ  فِدَاك أَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الدُّنْيَا أَوْ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الْجَنَّةِ»(5) حورالعین از جنس بهشتی ها هستند یا از جنس زمینی ها؟ «فَقَالَ لَهُ مَا أَنْتَ وَ ذَاك»  به توچه مربوط است. «عَلَيْكَ بِالصَّلَاة» نمازت را بخوان وقتش که شد می فهمی، حضرت فرمود «فَإِنَّ آخِرَ مَا أَوْصَى بِهِ رَسُولُ اللَّهِ وَ حَثَّ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ إِيَّاكُمْ أَنْ يَسْتَخِفَّ أَحَدُكُمْ بِصَلَاتِه»  آخرین چیزی که حضرت دعوت فرمودند، فرمودند که بروید و نمازتان را حفظ کنید  «إِيَّاكُمْ أَنْ يَسْتَخِفَّ أَحَدُكُمْ بِصَلَاتِهِ فَلَا هُوَ إِذَا كَانَ شَابّاً أَتَمَّهَا وَ لَا هُوَ إِذَا كَانَ شَيْخاً قَوِيَ عَلَيْهَا» این چه زندگی است؟ جوانی که نتوانسته، حالا هم که پیری است نمی تواند، برو این را درستش کن. حضرت فرمود آمده می گوید حورالعین جنس بهشتی هاست یا از جنس زمینی هاست. این می شود ما لایعنی؛ می شود علم غیر نافع،

سلیمان بن جعفر جعفری می گوید وجود مقدس موسی بن جعفر «يَقُولُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ حُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بِرَجُلٍ يَتَكَلَّمُ بِفُضُولِ الْكَلَامِ»(6) حضرت امیرالمومنین عبور می کردند یک نفر داشت حرف اضافه می زد «فَوَقَفَ عَلَيْهِ» حضرت ایستادند «ثُمَ  قَالَ  يَا هَذَا إِنَّكَ  تُمْلِي  عَلَى  حَافِظَيْكَ  كِتَاباً إِلَى رَبِّكَ» الان که داری حرف می زنی داری یک کتابی را املاء می کنی و ملائکه موکل می نویسند و به محضر خدا می برند «فَتَكَلَّمْ بِمَا يَعْنِيكَ وَ دَعْ مَا لَا يَعْنِيكَ» حرف که می زنی ملائکه کتاب می نویسند و این کتاب می رود به محضر خدا می رسد و این کتاب هم آدم را نشان می دهد -از کوزه همان تراود که در اوست- صفحه وجودت در این کتاب معلوم می شود.

حضرت فرمودند در این ماه تقصیرها را تدارک کن «عَلَيْكَ  بِالْإِقْبَالِ  عَلَى  مَا يَعْنِيكَ  وَ تَرْكِ  مَا لَا يَعْنِيكَ  وَ أَكْثِرْ مِنَ  الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ لِيُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَيْكَ»این سه چیز در ادامه این ماه انجام شود که حضرت فرمودند: اگر آدم کار دیگر ندارد، پیداست حضرت می خواهند بگویند کارهای دیگرتان را کم کنید، نمی شود انسان همه کارهایش را انجام بدهد این کارش را هم انجام بدهد، آن هم با اکثر نمی سازد، یعنی می گویند در باقی ماه کارهای دیگر را کم کنید به این کار بپردازید «أَكْثِرْ مِنَ  الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ» که پیداست این جزو ما یعنیک است بقیه را کم کنیم و به این سه چیز بپردازیم تلاوه القرآن و دعا و استغفار.

 از امیرالمومنین در نهج البلاغه نقل شده که فرمودند: «مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ  عَنْهُ  بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ  زِيَادَةٍ فِي  هُدًى  أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ»(7) کسی با این قرآن مجالست نمی کند الا این که پاک می شود، مجالست می خواهد، یعنی انس با کتاب، این کتاب خداست و عظمت دارد.

بعد حضرت فرمودند: «وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِك » در باقی مانده ماه از گناهان خودت توبه کن، خیلی عجیب است دستور حضرت به توبه یک توبه سنگینی است، «لِيُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَل » وقتی ماه می رسد تو با خدا خالص شده باشی، در وادی اخلاص باشی این معنی توبه است این توبه سختی است که حضرت دستور دادند «لِيُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَل » وقتی شهر اقبال می کند تو هم در وادی اخلاص وارد شده باشی و با اخلاص به سمت خدا می روی و غیر را رها کردی و دنبال غیر نیستی شهر به سمت تو می آید تو هم به سمت خدا می روی، با شهرالله با هم تلاقی می کنی، اگر این تلاقی واقع بشود.

لزوم اصلاح روابط با دیگر مومنین

فرمود رمضان حی است، زنده است، از اسماء الله است لذا نگویید رمضان، بگویید شهر رمضان با احترام یاد کنید، شهر اقبال می کند ما هم با اخلاص به سمت خدا می رویم. شهرالله و اهل الله با هم تلاقی می کنند آن وقت کار درست می شود بعد حضرت فرمود «وَ لَا تَدَعَنَ  أَمَانَةً فِي  عُنُقِكَ  إِلَّا أَدَّيْتَهَا وَ لَا فِي قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ» هر امانتی بر گردنت هست قبل از ورود به ماه این امانات را ادا کن چون انسان می خواهد پرواز کند اینها نمی گذارند و زنجیرهای انسان هستند. امانات بر دوشت نباشد حالا از امانات کوچک تا آن امانت هایی که «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(نساء/58) بعد حضرت فرمودند: «وَ لَا فِي قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَه » نسبت به هر مومنی چه نزدیک و چه دور اگر می خواهید به ماه برسید روابطمان باید با مومنین اصلاح بشود فرمود نسبت به هیچ مومنی در دلت کینه ای نباشد الا این که این را بکنی از دل خودت، این یک گیاه هرزه است ریشه این گیاه هرزه را از دلتان بکنید.

قلبی که در آن حدق مومن است، این گیاه هرز نمی گذارد از ماه رمضان استفاده کنید. گویا شهر شعبان یک چنین فرصتی است، این که حضرت می گوید تقصیر خودت را جبران کن، گویا در این ماه می شده آدم همان روز اول ماه این ریشه ها را بکند، چون می دانید هر فضایی که فضای اصلاح نیست ماه رمضان شهر الطهور است، شهر تمحیص است و همه چیز برای پاک شدن آماده است و مثل حمام می ماند. حالا پیداست شهر شعبان شهری است که انسان می تواند ریشه های این فسادها را از وجود خودش بکند شهر پاک شدن است. قلب انسان می تواند از این صفات رذیله تطهیر بشود فضا فضای رحمت است، اگر نسیم رحمت خدای متعال به دل انسان بوزد تمام حدق هایی که با مومنین دارد بساطش باید جمع بشود.

خدا رحمت کند مرحوم شیخ علی آقای صفایی یک موقع این جمله شهر الطهور شهر التمحیص را معنا می کرد و می گفت ما بچه بودیم می رفتیم حمام های خزینه ای با پسرخاله های مان سه ساعت چهار ساعت در حمام دعوا می کردیم و شوخی می کردیم و به خانه که بر می گشتیم و دست پشت دستمان می کشیدیم مادر ما می دید تازه چرک ها دارد لوله می شود و یک کتک مفصلی می خوردیم. می گفت رفتید حمام چرک هایتان را خیس دادید و آمدید بیرون، پس کی می خواهید تمیز شوید؟ در این ماه حمام آب آماده است، اگر نشوری هم این چرک آماده شستن می شود، پس پیداست که آماده بوده ولی نشستی، اگر یک دست بهش می کشیدی این چرک می رفت. حالا بیرون حمام هی برو دست به تنت بکش، این که آدم را تمیز نمی کند.

نسیم رحمت الهی به قلب بوزد حدق ها و کینه ها باید از آن برود، نمی شود آدم هم رحمت داشته باشد و هم حدق داشته باشد، بله نسبت به کفار این حدق خدایی است، ولی نسبت به مومن نفسانی است، هر توجیهی هم که بیاورید، باز نفسانی است، خودش نفسانی است، توجیهش هم نفسانی است توجیهش بدتر از خودش است. غیر از این است که به من بدی کرده است؟ به ما گفته اند نسبت به کسی که بدی می کند خوبی کنم، البته دشمن اهل بیت نیست، «حَاشَى  مَنْ  عُودِيَ  فِيكَ  وَ لَكَ »(8) دعای ورود ماه رمضان است. ما با هیچ کس دشمنی نداریم «حَاشَى مَنْ عُودِيَ فِيكَ وَ لَكَ فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِي لَا نُوَالِيهِ» بله با آنها ما هیچ دوستی ای نداریم، ولی با مومن آدم سر هر چیزی دعوا کند، نفس است و توجیهش نفس علی النفس است.

می گوید این کینه ها را باید از قلبتان جدا کنید، اگر می خواهید وارد ماه رمضان بشوید «وَ لَا فِی قَلْبِکَ حِقْداً عَلَی مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَکِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ» اگر مرتکب گناهی می شوی باید خودت را از گناه جدا کنی، این تعبیر عجیبی است. آنجا می گوید نزعته، ریشه او را بکن ولی اینجا می گوید خودت را از گناه بکن.

بعد فرمودند «وَ اتَّقِ اللَّهَ» این تقواهایی که در هر موضع گفته می شود ناظر به تکلیف همان موقف است، حضرت می گویند تقصیر خودت را جبران کن در مسیر تدارک تقصیر حواست به خدا باشد اگر حواست به خدا بود، نشدنی ها شدنی می شود. بعد حضرت دستور به توکل می دهند و می فرمایند «وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ فِی سِرِّ أَمْرِکَ وَ عَلَانِیَتِکَ» در باطن و ظاهر متوکل به خدا باش. بعد حضرت می فرمایند «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ» آنجاهایی که بن بست است، بن بست با تقوا برداشته می شود هیچ بن بستی باز نمی شود الا با تقوا، ظاهرا بن بست است راه بسته است اگر تقوای در آن مقام رعایت شد آن وقت آن بن بست برداشته می شود، این یک قاعده کلی است.

تنها راه نجات

 آدم هر طور نگاه می کند راه بسته است و نمی شود گناه نکند، نمی شود دست به مال حرام نزنی، زندگی نمی چرخد، واقعا نمی چرخد، ولی اگر تقوای الهی را رعایت کردی خدای متعال باز می کند راه را، چرا؟ چون «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ»(طلاق/3) دست خدا که به اسباب بسته نیست، دست ما بسته است. خدای متعال سبب ساز است سبب سوز است و ما را می گذارد در دست اسباب، یا خدا را انتخاب می کنیم یا اسباب را، اگر اسباب را انتخاب کردیم دائم باید با اینها زندگی کنیم، و اگر خدا را انتخاب کردیم «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»(طلاق/2) اولین مخرج این است که از گیر اسباب آزاد می شوید و دیگر بود و نبود آنها برایت یکی می شود این اول مخلص انسان است، خود آدم خلاص می شود بعد هم آن مشکل را خدای متعال حل می کند، مشکل مالی بود هر مشکلی بود را حلش می کند.

در بن بست خدا از ما تقوا می خواهد و تقوا یعنی طرف خدا را گرفتن و حواست به خدا بودن، آنی که خدا ازت می خواهد را انجام دادن، پس در این مقام اگر تقوا داشتی درست می شود، خب تقوا هم در بن بست توکل می خواهد «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»(طلاق/3) در بن بست بدون توکل نمی شود تقوا داشت. چون اسباب همه می گویند گناه کن، اسباب می گوید راه بسته است، اگر توکل نکنی می روی در وادی اسباب اسیر می شوی، مشرک میشوی، خلاصی از این اسباب با توکل است در بن بست ها، حضرت می گویند در این فرصت تدارک کن کل ماه را، از گناه جدا بشو، آقا من چهل سال است دارم با یک گناه مبارزه می کنم نشده، مگر می شود؟ بن بست است. هوس و هوا است و عادت است، واقعا سخت است، مگر می شود؟ معجزه ای باید بشود تا آدم کنده بشود.

 چطوری خودم را جدا کنم؟ من چهل سال است به ما لا یعنی مشغولم چطوری در پنج روز ماه شعبان از گیر ما لا یعنی نجات پیدا کنم؟ می شود؟ حضرت می گویند اگر تقوای الهی داشته باشی توکل به خدا طریق خروج از بن بست است برای این که بشود تقوا را رعایت کرد توکل کن به خدا، با توان او، با قدرت او، با اعتماد به او، خودت را از ذنوب جدا کن و ریشه این صفات را از دلت بیرون بیاور، بعد فرمودند «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» در این وادی پیداست توکل فقط مال وادی امور معاش و معیشت نیست مال معاد هم هست، اگر کسی توکل کند «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»(طلاق/3) مجاری برای امور قرار داده ولی مجاری در دست اوست. می تواند تقدیرات را به سمتی ببرد که بهره انسان از این ماه کامل بشود. اگر انسان توجه به خدا کند.

 بعد می فرماید «أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» در مابقی این ماه زیاد این را بخوانید «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُعْتِقُ فِي هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان » گویا یک عده ای در ماه رمضان شب اول آزاد می شوند و یک عده ای شب قدر و یک عده ای شب عید ولی یک عده ای قبل از ورود به ماه رمضان پرونده شان پاک می شود و برات آزادی شان را می گیرند و خدای متعال آنها را از آن جهنمی که برای خودشان درست کردند و احاطه شعله های جهنم و زنجیرهای شیطان آزادشان می کند، گویا حضرت دارند دستور می دهند و می گویند در این باقی مانده فرصت یک کاری کنید که از عتقاء شهر شعبان باشید و کار به رمضان نکشد.

پاک وارد شدن به شهرالله

خدای متعال به احترام رمضان یک عده ای را در شعبان پاک می کند چون رمضان سفره ضیافت خداست. ممکن است آدم آلوده را در این ماه یک جوری راه بدهند، ولی صدر مجلس که نمی نشانند که اگر بخواهند ببرند صدر مجلس، دست و پایش را بیرون از مجلس می شورند،؛ آدم آلوده ای آمده می خواهد برود بالای مجلس بنشیند همان دم در تطهیرش می کنند، نمی شود با آلودگی بروی در آن ضیافت الهی، اول ماه آلودگی یک عده ای را برمیدارند. گشادگی برایش ایجاد می کنند و طهارت برایش ایجاد می کنند، قبل از این که وارد ماه رمضان بشود تطهیرش می کنند. به احترام ماه رمضان عتقش می کنند این سفره ضیافتی است که به احترام وجود مقدس نبی خاتم و امروز به احترام امام زمان پخش می شود و باز می شود و یک عده ای را پاک می کنند که بتوانند وارد ضیافت خاص امام زمان بشوند.

حضرت گویا می خواهند بگویند اینطوری باشید. اینطوری از ماه شعبان بیرون بروید، که وقتی بیرون می روید آزاد شده باشید و در وادی ضیافت حضرت راه تان بدهند، راهش هم این است که توجه به تقصیر و تدارک تقصیر به این کیفیت و امید به فضل خدای متعال داشته باشید، «اللَّهُمَ  فَهَذَا مَقَامُ  عَبْدٍ ذَلِيلٍ  اعْتَرَفَ  لَكَ  بِالتَّوْحِيدِ وَ أَقَرَّ عَلَى  نَفْسِهِ  بِالتَّقْصِيرِ» این ذلت، یعنی همین اعتراف به توحید «وَ أَقَرَّ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّقْصِيرِ فِي أَدَاءِ حَقِّكَ » مقر است که من در اداء حق تو کوتاهی کردم و «شَهِدَ لَكَ بِسُبُوغِ نِعْمَتِكَ عَلَيْه» از آن طرف هم به نفع تو یک شهادتی می دهد علیه خودش یک شهادتی می دهد و اقراری می کند بالتقصیر، دادگاه است، اقرار آدم آنجا مسموع است.

یک شهادتی هم به نفع رقیب می دهد «وَ شَهِدَ لَكَ بِسُبُوغِ نِعْمَتِكَ عَلَيْهِ وَ جَمِيلِ عَادَاتِكَ عِنْدَهُ وَ إِحْسَانِكَ إِلَيْه » نعمت تو ریخته بود از همه طرف غرق در نعمت بود و تمام رفتار تو رفتار جمیل بود. «وَ إِحْسَانِكَ إِلَيْه» حالا که اینطوری است این عبدی که در مقام ذلت است احساس ذلت می کند در مقابل کبریای تو اقرار و اعتراف به توحید و اقرار به تقصیر شهادت به این که از ناحیه تو همه چیز تمام بوده سفره تو سفره رحمت و احسان بوده «فَهَبْ لِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي مِنْ فَضْلِكَ مَا أُرِيدُهُ سَبَباً إِلَى رَحْمَتِك »اگر کسی به اینجا رسید مشاهده فضل برایش ممکن می شود بعد توجه به فضل الهی پیدا می کند امیدوار می شود.

پی نوشت ها:

(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص: 51

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 73

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 71

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 430

(5) قرب الإسناد (ط - الحديثة)، متن، ص: 36

(6) من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص: 396

(7) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 252

(8) الصحيفة السجادية، ص: 188