نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

همايش سواد رسانه اي در كرج/ رسانه تمدنی ابزار مقابله با رسانه مدرن

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 شهريورماه 98 است، که در همایش سواد رسانه ای کرج ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در مقابل تمدن غرب و رسانه ای که آن ها با ایدئولوژی خودشان در عالم گسترش دادند، نحوه مواجهه ما باید تمدنی و دقیق باشد به طوری که نه منفعلانه باشد و به راحتی آن را بدون هیچ حساسیتی قبول کنیم و نه اینکه منزوی با آن برخورد کنیم و از آن دوری کنیم. ما باید به لایه های بنیادین و راهبردی و کاربردی این دانش دست پیدا کنیم و آن را در مقیاس تمدن خودمان وارد کنیم تا با تمدن غرب مقابله کنیم.

رویکرد های مختلف مواجهه با رسانه

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . رسانه به خصوص رسانه جدید یکی از موضوعات تمدن مدرن است و نحوه مواجهه ما با رسانه دقیقا تابعی از نحوه مواجهه ما با تمدن جدید است. ما با این تمدن جدیدی که مواجه هستیم که مسئله پیش روی ماست یا به تعبیر فقهی مسئله مستحدثه ماست، چند جور می توانیم مواجه بشویم؛ یکی این که این تمدن را با تمام لایه ها و اجزائش بپذیریم. چون این تمدن لایه ها و ساحت هایی دارد که از یک ایده هایی سرچشمه و نشأت گرفته و بعد فلسفه سازی شده و اندیشه های بنیادین تولید شده و فیسلوفانی مثل دکارت و کانت و امثال اینها پشتوانه های این تمدن هستند. بعد برای آن تولید علم و دانش و متدلوژی شده و بعد روش علم تحول شده و انقلاب علمی در جهان اتفاق افتاده است و بعد انقلاب صنعتی اتفاق افتاده و فناوری های سخت و نرم تولید شدند و بعد تدریجا ساختارهای متناسب با آنها در مقیاس جهانی و منطقه ای ایجاد شده و محصولاتی فراهم شده و در نهایت یک سبک زندگی شکل گرفته و یک تمدن ساخته شده است.

یک موقع ما می گوییم این تمدن از صدر تا ساقه تمدن خوبی است و باید بپذیریم که حتما یک جاهایی بین این تمدن و فرهنگ بومی ما و بین اعتقادات مذهبی ما چالش می شود و این چالش ها را به نفع این تمدن باید حل کنیم که این یک قرائت است. در مواجهه با تمدن یک قرائت این است که ما این تمدن را بپذیریم و خودمان را با این تمدن وفق بدهیم که امثال تقی زاده از قدیم تا جدیدشان حرفشان همین است و در برخورد با همه ارکان تجدد از جمله رسانه مدرن همین حرف را می زنند. اقتضاء این مواجهه این است که ما دانش های مدرن مربوط به رسانه را تعلم کنیم و اهداف و آرمانهایش را دنبال کنیم و کاملا در مسیر این رسانه قرار بگیریم و خودمان را با او وفق بدهیم و با اقتضائات او کنار بیاییم.

رویکرد دوم این است که ما از این تمدن فاصله بگیریم و صرفا حاشیه نشین و منزوی بشویم و مواظب باشیم که به هیچ وجه آلوده به این تمدن نشویم. یعنی کاملا انزوا را اختیار کنیم و اقتضائش در مقابل این تمدن این است که ما اصلا از کل این تمدن و از این رسانه فاصله بگیریم و عطائش را به لقائش ببخشیم و دنبالش نرویم که آیا سواد رسانه ای چیست و اینکه خوب است یا نه. این تحقق یافتنی نیست، لااقل در شکل یک مدل اجتماعی قابل تحقق نیست.

سومین رویکرد این است که ما به نحوی با این تمدن تعامل کنیم و این تعامل هم گاهی به این شکل است که روح این تمدن را مثبت می بینیم و می گوییم یک جاهایی از مسیر آن ارزش های مثبت فاصله گرفته و آن را ترمیم و اصلاح می کنیم و یک مدرنیته اسلامی یا یک ژاپن اسلامی در شکل پیشرفته تر درست می کنیم. این رویکرد نسبت به رسانه هم کاملا منعکس می شود و بنابراین ما رسانه را باید بپذیریم و اقتضائاتش را یک جاهایی اگر با بعضی از ارزش های ما چالش دارد سعی کنیم که اصلاح کنیم. خلاصه به نحوی این تمدن و اقتضائاتش را با ارزشهای خودمان وفق بدهیم.

رویکرد دیگر این است که ما باید حتما با این تمدن مواجهه کنیم و در مواجهه با این تمدن باید دنبال این باشیم که این تمدن را در جهاز هاضمه فرهنگ خودمان و تمدن خودمان هضم کنیم و استحاله کنیم. درست مثل یک گیاهی که کودهای سمی را در جهاز هاضمه خودش هضم می کند و به یک ماده مغذی تبدیل می کند و سر سفره شما قرار می گیرد و جزو الگوی تغذیه شما می شود که مصرفش کنید. این نه انزواست و نه انفعال و پذیرش است و نه صرفا اسلامیزه کردن و خوب و بد کردن است. این مواجهه ها، مواجهه های منطقی نیستند. مواجهه منطقی این است که شما این تمدن را بشناسید و اقتضائاتش را درک کنید و او را در درون فرهنگ و تمدن خودمان هضم کنیم که این شدنی است.

وجود ایدئولوژي در تمام لایه های تمدن

تونیس که نظریه های فلسفه تاریخی و تمدنیش مورد توجه است، می گوید تمدنی که می تواند فرهنگ های دیگر را در هاضمه خودش هضم کند تمدن اسلامی است. مدعایش این است که این ظرفیت در ما وجود دارد و نحوه مواجهه ما با کل تمدن غرب از جمله رسانه های جدید غرب و به ویژه فضای سایبری و رسانه هایی که در حوزه فضای مجازی هستند، باید چنین مواجهه ای باشد.

مبنای این تحلیل این است که این تمدنی است که مبتنی بر یک ایدئولوژی است و خصلت ایدئولوژیک دارد. کسی نمی تواند بگوید لایه تکنولوژیش یا لایه علمش یا لایه فلسفه اش یا لایه محصولاتش یا سبک زندگیش خصلت ایدئولوژیک ندارند بلکه کاملا خصلت ایدئولوژیک دارند. یعنی آن لایه بنیادین این تمدن که ایدئولوژی مدرن و ایده های انسانی مدرن است، آن لایه در لایه های دیگر فرآوری شده و جاری شده است، البته به شکل پنهان این واقع شده و شما به راحتی نمی توانید در فلسفه مثلا مدرن آن خصلت های ایدئولوژیک را مشاهده کنید. در علم که جلوتر می آیید، خصلت ایدئولوژیک پنهان تر است و در فناوری ها و تکنولوژی، خصلت ایدئولوژیک کاملا مخفی شده است. به طوری که آدم وقتی نگاه می کند، خیال می کند که چاقو است و می شود از آن هم استفاده خوب و هم استفاده بد کرد. متوجه نیست که کاملا آهنگ ایدئولوژیک دارد.

این یک ایده خاصی را محقق می کند و لا اقتضاء نیست. البته این هم درست است که ما به هیچ وجه در مقابل هیچ یک از لایه های تمدن مقابل مجبور نیستیم. ما می توانیم مواجهه کنیم و برخورد کنیم و تسلیم نشویم و او را به نفع خودمان به یک شکلی استخدام کنیم ولی این که خیال کنیم واقعا تکنولوژی مدرن و فناوری های نرم و سخت مدرن اقتضاء ایدئولوژیک ندارند و جهت دار نیستند و یک آهنگ و جهت خاص ارزشی را دنبال نمی کنند، این نگاه دقیقی نیست.

این رویکرد که رویکرد مواجهه با تمدن غرب و هضم کردن او در جهاز هاضمه فرهنگ اسلام و تفکر و حقایق اسلامی است، رویکردی است که معتقد است تمدن غرب تمدنی است که ساخته بشر است و بشر غربی در دوران مدرن و در دوران اخیر به دنبال یک ایدئولوژی کاملا زمینی حرکت می کرده است. روح ایده هایی که دنبال می کرده، زمینی زندگی کردن و سکولار زندگی کردن و جدایی از آموزه های انبیاء و حقایق قدسی است و با آن ساحت های حیات بشر را شکل دادند و یک عصر جدایی دین از حیات بشر را ساختند. این روح در همه عرصه های این تمدن جاری است و هم علم و هم تکنولوژی اش روح ایدئولوژیک دارد.

بر خلاف بعضی ها که بوق را از قسمت گشادش زدند و گفتند چون علم خصلت ایدئولوژیک ندارد می تواند جهانی بشود و بر خلاف دین است و دین نمی تواند جهانی بشود چون خصلت ایدئولوژیک دارد و درگیر می شود. این غفلت است، علم هم کاملا خصلت ایدئولوژیک دارد منتها خصلت ایدئولوژیک علم مخفی و پنهان است. در علوم انسانی که واضح است و در غیر علوم انسانی هم همینطور است و فناوری ها و ابزار مدرن همه همینطور هستند و خصلت ایدئولوژیک دارند. شما نمی توانید از خصلت ایدئولوژیک آنها در امان بمانید. الا این که یک طرح بزرگی برایشان داشته باشید. طرحی که بر آنها احاطه پیدا کند و آنها را در درون هاضمه تفکر و تمدن خودتان هضم کنید و بعد از خروجی او به عنوان یک امر قابل استفاده، استفاده کنید.

نیاز تمدن به طرح و زمان تاریخی

البته این طرح بزرگ یک طرح تاریخی است و اگر بخواهد یک تمدنی بر رقیب غالب بشود و او را در جهاز هاضمه خودش هضم کند، کار یک روز و دو روز نیست. هم اکنون که تمدن جدید در نقطه اوج خودش به سر می برد، چند قرن است که شکل گرفته و در این چندقرن به دنبال این بوده که فرهنگ های دیگر را در جهاز هاضمه خودش هضم کند و ملت های دیگر بر مبنای این تمدن احساس کنند، بیاندیشند و زندگی کنند. از تعلق انسان ها تا سبک زندگی شان را می خواسته در ساحت تمدن خودش هضم کند و چند قرن است دارد تلاش می کند. این به راحتی اتفاق نمی افتد و تازه در نقطه اوج خودش که احساس می کرده فرهنگ های دیگر را از جمله فرهنگ ادیان حذف کرده و دوران ادیان را پشت سر گذاشته و به قله خودش رسیده، در این مرحله با یک حرکت تمدنی رقیب مواجه شده است. پس این کار آسانی نیست.

اگر کسی گفت ما می خواهیم تمدن رقیب را در جهاز هاضمه تمدن اسلامی هضم کنیم، اینطوری نیست که ما اراده می کنیم و واقع می شود، باید میدان درگیری را در مقیاس درگیری تمدنی طراحی کنیم و متناسب با او برنامه ریزی کنیم و مراحلی را پشت سر بگذاریم و تازه خودمان را در حد یک تمدن رقیب به اثبات برسانیم و بعد از آن تازه نوبت تصرف در تمدن رقیب و فتح عرصه های او و حذف کردن آن تمدن با لایه های خودش در متن تمدن ما فراهم می شود. آن چیزی است که ان شاء الله ما در عصر ظهور به دنبالش هستیم ولی مواجهه ما مواجهه تمدنی است. ما مقابل تمدن، تمدن داریم.

تمدن یک پدیده سطحی نیست، تجسد یک حیات انسانی است که انسان ها از لایه های قلبشان و احساسات باطنی شان تا لایه های حیات معقولشان و لایه های حیات حسی شان یک فرم و نظامی در ارتباط با عالم طبیعت و عوالم دیگر پیدا می کند و یک مناسباتی را ایجاد می کند که خروجی آن یک تمدن می شود. تمدن یک چیز ساده ای نیست که ما اراده کنیم و درست بشود. در همین گفتاری که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی بیان کردند، ایشان می گویند رسیدن به یک تمدن در دوران جدید منوط به این است که شما یک عصر جدیدی آن هم با یک انقلاب ایجاد کنید که از انقلاب های سوسیالیتی و لیبرالیستی سر مشق نگرفته باشد. بعد باید برای خودش نظام ایجاد کند و باید دولت دینی بسازد و بعد جامعه دینی بسازد و بعد هم تمدن بسازد.

یعنی اینطوری نیست ما اراده کنیم و تمدن درست بشود، در این مسیری هم که داریم حرکت می کنیم حتما با رقبای تمدنی مواجه هستیم که جنگ همه جانبه علیه شما راه می اندازند که یک گوشه اش حمله به غرب آسیا است. این که اسمش را می گذارند جنگ چهارم بر مقیاس جنگ تمدنی و براساس نظریه برخورد تمدن ها بوده است. یعنی اینطور نیست که شما راحت وارد بشوید و تمدن رقیب تسلیم شما بشود. شما باید تمدن بسازید ولی غلبه بر تمدن ها و افولشان یک زمان تاریخی می برد و یک اقدام تاریخی بزرگ می خواهد. باید یک امتی ظرفیت غلبه تمدنی داشته باشد و این ظرفیت را به فعلیت برساند و با یک نقشه و طرح بزرگ وارد میدان بشود و قدم به قدم کار را جلو ببرد و آن وقت به غلبه تمدنی می رسد.

مواجهه تمدنی با رسانه

پس شما وقتی با چیزی به نام رسانه مدرن مواجه می شوید، از جمله دانش های پشتیبانی که در سطح و عمق این رسانه را حمایت می کنند که دانش های گسترده و فراوانی هم هستند، نحوه مواجهه شما با این تمدن و با این رسانه که یک ابزار است و ساحت های پشتیبانش دانش ها و اندیشه های عمیق فلسفی و نظریات است، برخورد شما باید یک برخورد تمدنی باشد. یعنی شما صاحب یک تمدن هستید که دارید با یک تمدن مواجه می شوید نه این که شما خودتان را تسلیم آن تمدن کنید و یا بخواهید خود تمدن را دستکاری کنید. شما یک دستگاه مکانیکی ساده را به راحتی نمی توانید دستکاری کنید. نمی توانید بگویید که من یک تمدن را دستکاری می کنم و به تمدن اسلامی تبدیل می شود. یک تمدن را نمی توان نخود و لوبیایی سوا کرد تا تمدن اسلامی بشود.

مواجهه شما باید تمدنی باشد. این مواجهه تمدنی هم نه مواجهه زاویه نشینی و حاشیه نشینی است و نه مواجهه انفعال و تسلیم و پذیرش است بلکه یک مواجهه بزرگ و فعال تاریخی است. هم ظرفیت تاریخی می خواهد و هم طرح تاریخی می خواهد و البته اگر انجام بگیرد آن وقت یک کار بزرگی انجام خواهد گرفت و یک اتفاق بزرگی خواهد افتاد. کما این که رقبای شما اینطوری هستند و رقبای شما در برخورد تمدنی ما به کمتر از هضم کردن ما در جهاز هاضمه فرهنگی خودشان راضی نیستند. یعنی می خواهند اسلامی باشد که هیچ درگیری با توسعه غربی نداشته باشد، اسلامی که با الگوهای توسعه غرب آشتی کرده و به تعبیر امام رضوان الله تعالی علیه اسلام آمریکایی باشد.

قرائت هایی که از اسلام مطرح می کنند اسلام اعتدال و اسلام خشونت است و ما را بین قرائت طالبانی و داعشی یا قرائت ترکیه ای و مالزیایی از اسلام مخیر می کنند در حالی که اینطوری نیست. آنها نقشه می کشند که ما را در جهاز هاضمه خودشان هضم کنند و ما را به یک قرائتی از اسلام برسانند که زیر سقف مدرنیته زندگی کنیم و کلاهمان را هم بالا بیاندازیم و بگوییم الحمدلله ما مسلمان هستیم و به شکوه مدرنیته نگاه کنیم و لذت ببریم و مستغرق شویم و بعد هم خوش هستیم که ما مسلمان هستیم. می خواهد یک چنینی اسلامی را ایجاد کند و ما را هضم کند. ما هم باید همین مواجهه را با آنها داشته باشیم و این کار بزرگ ماست که از جمله در سواد و رسانه هم باید این شکل بگیرد.

شما یک بار می گویید من رسانه را می آموزم که استفاده کنم و می گویید که آقا باید استفاده کامل کرد و این منوط به این است که همه دانش های پشتیبان را یک جامعه ای یاد بگیرد تا بتواند استفاده کند. گاهی می گویید نه، سواد رسانه برای محفوظ بودن از آسیب های رسانه است که به نظر من در این دوره این تعقیب می شود. هم می خواستیم به نحوی مواجهه کنیم که منزوی نشویم و ورود کنیم و هم اینکه در این ورود منفعل نشویم و اقتضائات تکنیکی او را بفهمیم و معانی و مبانی و مفاهیمی که در چرخش او در جریان است را بفهمیم و وقتی با یک پدیده نو روبرو می شویم منفعل نشویم.

من رویکرد سوم را می پسندم که یک رویکرد فعال است و البته این هم خودش یک عرض عریضی دارد. سواد رسانه را حتما باید در شکل دوم آموخت. ما نمی توانیم منزوی بشویم. اگر بگویید ما مطلقا از رسانه استفاده نمی کنیم او می آید و شما را با خودش می برد. شما ناچار به مواجهه هستید و رویکردتان هم نباید رویکرد انفعالی باشد که رسانه خوب است و اصلا بد نیست. بعضی ها خیلی ساده هستند و فضای مجازی را مثلا با پمپ بنزین مقایسه می کنند. یک آقایی یک موقعی می گفت که اگر یک کسی پمپ بنزین رفت و بنزین خرید و خودش را آتش زد، آدم پمپ بنزین را تعطیل می کند؟ تلگرام هم همین است. من گفتم طیب الله انفاسکم، ما را بی شعور فرض کردی؟ می گوید با چاقو می شود هم شکم پاره کنی و هم در آشپزخانه از آن استفاده مثبت کنی.

این خیلی عوام بازی است، یا خودشان را به عوامی می زنند یا می خواهند فریب بدهند. واقعا شما رسانه مدرن را چاقو می دانید؟ این چاقو وقتی در فرآیند بهینه جلو می رود، این چاقویی که می شود با استفاده از آن مثلا جراحی کنی یا سلاخی کنی یا آدم بکشی، به ابزار متفاوت تبدیل می شود؛ مثلا در اتاق عمل به اشعه لیزر تبدیل می شود و در سلاخ خانه به شوک الکتریکی تبدیل می شود. اینطور نیست که خیال کنیم گانگسترهای امروز هم آن چاقوهای قدیم را دست می گیرند و تا دسته در شکم طرف فرو می کنند. ابزار هر کدام ممتاز می شود. بنابراین چاقو ابزار اینطوری نیست.

در حال حاضر یک تمدنی در فرآیند توسعه خودش ساحت های جدیدی را تعریف و به یک معنا خلق کرده است. بنابراین نوع سوم مواجهه سواد خاص خودش را می خواهد. بنابراین سواد رسانه گاهی سواد استفاده کردن است که می گوید آقا استفاده کنیم و خود آن هم سطوحی دارد. آدم یک موقع رانندگی اتومبیل را می خواهد یاد بگیرد و یک بار هم می خواهد مکانیکی اتومبیل را یاد بگیرد و یک بار هم می خواهد لایه های باطنی تر و قواعد فیزیکش را بداند. اینها سطوح مختلف است. آدم یک موقع می خواهد استفاده کند و لایه های مختلف دانش رسانه را برای استفاده کردن یاد می گیرد. یک موقع می خواهد در عین این که ورود می کند و استفاده می کند مواظب باشد که منفعل نشود و بفهمد که آنها از کجا روی آدم اثر می گذارند و دستگاه محاسباتی اش را به هم می زنند و چطور در ساحت تعلق و ایمان و در ساحت تفکر و اندیشه انسان وارد می شود و می خواهد مصون سازی کند.

بنابراین سواد رسانه علاوه بر آن دانش هایی که برای برخورداری هستند، می شود یک دانش صیانتی. یک موقعی می گویید من می خواهم سواد رسانه ای ایجاد کنم که جامعه مخاطب من که یک جمع نخبگانی فرهیخته و دارای یک اندیشه و ایده مهم و رویکرد تمدنی هستند، این ابزار را درون یک ابزار جدید استحاله کنند و می خواهم سواد غلبه بر رسانه ایجاد کنم که این هم خودش سطوحی دارد و از درگیری های سطحی تا عمیق ترین لایه های درگیری شروع می شود. می گویید من کاربرانی درست می کنم که دائم در جنگ هستند و رسانه را میدان جنگ می دانم، از جنگ های ساده تا جنگ های پیچیده نرم افزاری، تا این که فراتر از میدان درگیری است و این درگیری را به میدان غلبه می کشاند.

بنابراین سواد رسانه در این دوره ها در مقیاس دوم معرفی شده است. رسانه یک ابزار ساده بی خطر نیست که در اختیار شما باشد، مخاطراتی دارد و با تعلقات شما و تفکرتان بازی می کند و خیلی هم پنهان است و آن ایدئولوژی که دارد به لایه های باطنی مخاطب خودش منتقل می کند و به فکر و روح و ساحت اندیشه اش دستبرد می زند و خیلی هم پنهان است. می خواهند به شما هم قدرت استفاده بدهند و هم قدرت شناسایی و آن دست پنهانی که می خواهد شما را با خودش همراه کند، به صورت ناخودآگاه در ساحت تعلقات و ایمان و تفکر و دانش شما دست می برد و مهارت هایتان را تغییر می دهد. آدم های خودشان را می سازد و این واقعا محترم است.

این لایه دوم خیلی لایه مهمی است و ما نباید از این غافل بشویم ولی در دانش رسانه ما نیاز به یک لایه سومی داریم که آن دانشی و مهارتی است که بتواند قدرت غلبه تمدنی به ما بدهد و ما بتوانیم بر این رسانه غالب بشویم و این رسانه را در ساحت تمدنی خودمان تعریف کنیم و تغییر بدهیم و هضم کنیم. من می گویم اگر مواجهه ما مواجهه تمدنی است و اگر انقلاب اسلامی یک انقلاب در ساحت تمدنی است و در جامعه جهانی اقدام می کند، ما حتما نیاز به دانش نوع سوم هم داریم و می شود به این دانش مسلح بشویم و با این دانش به لایه های بنیادین و لایه های راهبردی و لایه های کاربردی مسلط شویم. این دانش تمدن ساز است و دانشی است که می خواهد رسانه تمدنی ایجاد بکند. این دانش خودش لایه های بنیادین و راهبردی و کاربردی دارد و ما نیاز به این ساحت داریم تا ان شاء الله از آسیب این رسانه مصون باشیم و بتوانیم او را در مسیر اهداف خودمان و در ایجاد تمدن خودمان به کار بگیریم.