نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

بحثی مهم در دانشگاه امام صادق(ع) / مدرنيته، بزرگترين حجاب معاصر در مقابل ظهور نور ولايت

متن زیر حاصل تنظيم سخنراني حجت الاسلام و المسلمین سيد محمّدمهدي ميرباقري در دانشگاه امام صادق(ع) در تاريخ 22 بهمن ماه سال 90 مي باشد. ايشان در اين بحث، جريان انوار هدايت نبي اکرم (ص) و خاندان عصمت و طهارت (ع) را از منظر آيات قرآن کريم توضيح مي دهند و در عصر حاضر، تجدد و عقلانيت مدرن را به عنوان بزرگترين حجاب عصر حاضر در مقابل ظهور نور نبوت و ولايت، معرفي مي کنند.

ـ انوار الهي، مسير هدايت مخلوقات به وادي توحيد

خداوند متعال در آيه مباركه نور، جريان هدايت و دستگيري خويش از مخلوقات را بيان مي فرمايند. وجود مقدس علي بن موسي الرضا (ع) در شرح اين فراز از آيه نور «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(نور/35) فرموده اند: «اي هُدًى مَن فِي السَّمَاوَاتِ و هُدًى مَن فِي الْأَرْضِ، هاد لِمَن فِي السَّمَاوَاتِ و هاد لِمَن فِي الْأَرْضِ»(1) يعني همه عوالم خلقت با نور الهي به سمت توحيد و قرب الهي هدايت مي شوند. لذا شعاع ربوبيت موجب هدايت همه مخلوقات به سمت قرب و كمال الهي است.

خداي متعال در ادامه اين فراز از آيه نكته اي را متذكر مي شوند و مي فرمايند اين نور هدايت الهي كه در زمين و آسمان ها نازل شده و ظهور پيدا كرده است و هر مخلوقي در هر مرتبه اي از مراتب خلقت با او به سمت مقصد هدايت مي شود، مَثَلي دارد که همه مخلوقات و ما انسان ها بايد از آن مَثَل و شعاع آن بهره مند شويم.

«مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ»(نور/35)

در اين فراز از آيه چراغ دان و شبکه نور تمثيل مي شود. نور الهي را به چراغ داني تشبيه مي کنند كه در آن نوري برافروخته شده است. بر فراز چراغ حبابي است و اين چراغ از روغن درخت زيتوني که «لا شرقيه و لا غربيه»(2) است، استفاده مي کند و برافروخته مي گردد.

«نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»(نور/35) نوري است بر فراز نور ديگر که هر كه را بخواهد به اين نور هدايت مي كند. حقيقت علم اين امور نزد خداوند است.

در ذيل آيه «والليل» بعد از آنکه حضرت آيه را معنا کردند فرمودند: قرآن مَثَلش براي همه مي باشد ولي حقيقتش براي ما اهل بيت است. لذا يکي از روش های مؤثر و کليدي در فهم و تفسير قرآن همين مسئله است. قرآن ظواهرش مَثَل است و مُمَثَلش چيز ديگري است؛ به عنوان مثال وقتي مي شنويم «مشکاة» مي دانيم چراغ داني است که در آن نور برافروخته مي شود، اين مَثَل را همه مي فهمند اما آنچه پشت اين مَثَل است، براي کساني قابل فهم است که راسخون در علمند.

ـ نبـي اکرم(ص)، مَثَـل نور الهي

در کتاب توحيد صدوق حديثي نقل شده که حضرت فرموده اند: مَثَل نور الهي، وجود مقدس نبي اكرم(ص) است. انوار هدايت الهي كه همه اهل آسمان، زميني ها، ملائکه و فوق ملائکه با آن دستگيري و هدايت مي شوند، در اين وجود مقدس مُتمثل شده است. نور نبي اكرم(ص) يك شبكه نور متجلي است كه در روايات به اهل بيت (ع) تفسير شده است(3) در روايت ديگري از توحيد صدوق آمده که «مشكاة»، سر نبي اكرم(ص) و سينه وجود مقدس حضرت است و «مصباح»، آن چراغ نبوتي است كه در او برافروخته شده است(4) در روايتي ديگري از كافي شريف آمده که «مشكاة»، وجود مقدس فاطمه زهرا (س) است و اين مصباح ها و چراغ ها وجودِ مبارك امام مجتبي (ع) و سيد الشهداء (ع) هستند(5)

بنابراين نور الهي كه همه عوالم با آن هدايت مي شوند، مُتمثل در وجود نبي اكرم(ص) است. آن چراغي كه در همه كائنات برافروخته شده و انوار هدايت الهي در او مجسم و متجلي شده، وجود مقدس ايشان است. انوار هدايت ايشان، شبكه نوري است كه آن شبکه نور، اهل بيت معصومين (ع) هستند.

ـ تجلي انوار هدايت در خانه هاي خاندان عصمت و طهارت

در ادامه آيه مبارکه نور آمده: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ»(نور/36)

انوار هدايت الهي و تجليات نبي اكرم(ص) در بيوتي است كه همان خانه هاي اهل بيت عليهم السلام است. لذا اولين جمله در اذن دخول مشاهد مشرفه اين است که: «اَللّهُمَّ اِنّي وَقَفْتُ عَلي بابٍ مِنْ اَبْوابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ الِهِ»(6)

همه خانه هاي اهل بيت چه خانه هاي ظاهريشان و چه خانه هاي باطني شان كه بيت ولايتشان است، بيوت نبي اكرم(ص) است. خانه هاي ولايت اهل بيت، تنها خانه هايي است كه «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»(نور/36) يعني هر كسي وارد وادي هدايت شد به مقام ذكر مي رسد و جاهاي ديگر وادي غفلت، ضلالت و حيرت است.

ـ نسبت مقام «ذکر» با سير در وادي ولايت اهل بيت(ع)

پس اگر كسي به خانه اهل بيت كه وادي ولايت آنهاست، راه پيدا كرد، به مقام ذکر مي رسد و جزء آن كساني مي شود كه «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ»(نور/37) يعني رجال و شخصيت هايي كه هيچ تجارتي آنها را از ياد خدا غافل نمي كند و همه زندگيشان ذكر است.

اولين مصداق اين ذکر اهل بيت (ع) هستند و بعد شيعيان اهل بيت(ع) و كساني كه وارد وادي ولايت عِلم نبي اكرم(ص) و اهل بيت مي شوند؛ «انا دارالحكمة و علي بابها»(7)

آن كساني كه وارد وادي توحيد و ولايت مي شوند به مقام ذكر مي رسند و ما بقي در وادي ضلت و حيرتند. لذا منظور از صراط مستقيم كه در مقابل صراط مغضوبين و ضالين است، همين وادي ولايت اهل بيت(ع)است.

در روايات اهل بيتعليهم السلام صراط مستقيم به صراط معرفت و صراط محبت تفسير شده است(8) لذا اگر كسي در صراط مستقيم گام نهاد، هر قدمي كه بر مي دارد سيري است در معرفت و محبت الهي و به مقام اخلاص در محبت و معرفت مي رسد.

در معاني الاخبار مرحوم صدوق، صراط مستقيم به طريق و صراط معرفت الله تفسير گرديده که اين صراط از دنيا شروع مي شود و در آخرت ادامه دارد؛ «هو الطريق الي معرفه الله عزوجل و هما صراطان: صراط في الدنيا و صراط في الاخره»(9) هر كه در دنيا در صراط باشد، در آخرت هم در صراط است و الا در آخرت كسي نمي تواند از صراط عبور كند و وارد وادي جنت بشود. اين صراط در دنيا وجود مقدس امام(ع) است؛ «اما الصراط في الدنيا فهو الامام المفترض الطاعه»(10)

از حضرت پرسيدند که صراط مستقيم را تعريف كنيد، حضرت فرمودند: «صراط الذين انعمت عليهم»؛ يك عده هستند كه خدا به آنها نعمت خاص داده است که اين نعمت همان نعمت هدايت و توحيد است، همان نعمت ولايت است، بر اينها ديگر غضب نمي شود اما كساني كه به اين نعمت نرسيدند همه در حيرتند؛ «الذين أنعمت عليهم بولاية عليّ بن أبي طالب، لم يغضب عليهم ولم يضلّوا»(11)

در روايات داريم که همه انبياء و مرسلين در عالمِ ارواح شاگرد نبي اكرم(ص) بوده اند. در روايتي از علل الشرايع مرحوم صدوق آمده كه نبي اكرم(ص) در عالم ارواح، مبعوث به انبياء بوده و همه انبياء الهي، توحيد را از ايشان تعليم گرفته اند. در روايات متعددي در كافي شريف پرسيده شده که چرا نبي اكرم(ص) با اينكه در بعثت از ديگر انبياء مؤخر هستند ولي بر همه مقدم شده اند که در پاسخ آمده است: چون در عالم ميثاق، اول كسي كه ميثاق بر الوهيت بسته است وجود مقدس نبي اكرم(ص) است(12) مرحوم صدوق در معاني الاخبار روايت بسيار عجيبي را در باب خلقت نبي اكرم (ص) و عوالمي را كه ايشان طي كرده اند تا به عالم دنيا وارد شده اند نقل کرده است. در اين روايت آمده: خداي متعال قبل از آفرينش كرسي و عرش و همه اين عوالم، از نور نبي اکرم(ص) دوازده حجاب آفريد؛ از حجاب قدرت تا حجاب شفاعت و حضرت در هر حجابي سال ها توقف نمود. سپس از نور ايشان درياها، عرش و فرش و كرسي و انبياء آفريده شد.

خداي متعال، پيامبر بزرگوار را با محبت خودش آفريد. ايشان به محبت تعليم يافته است. غرق در مقام محبت الهي است. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيهُ عَلَي مَحَبَّتِه»(13) بعد به ايشان مي فرمايد: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» اين خُلُق عظيم، ريشه در محبت الهي دارد. همه اخلاق كريمه نبي اكرم(ص) شعاع محبت و خشوع ايشان به خداي متعال است و به همين جهت هم اين وجود مقدس مبعوث شدند كه ما را تربيت و هدايت كنند.

تعليم و تربيت ايشان هم اينگونه است که خدا را در دل ها عظمت مي دهند و هيچ جايي براي خويش باز نمي کنند؛ «و ربّک فکبّر»(مدثر/3) روي زمين مي نشست و با بردگان هم غذا مي شد و مي فرمود اين سنت را تا آخر عمر رها نمي كنم. خداي متعال را در قلوب بزرگ مي كرد تا ديگران در چشم ها كوچك شوند.

«ثيابك فطهر والرجز فاهجر»(مدثر/3) وقتي تجلي كبرياي الهي در دل انسان واقع شد به طهارت مي رسد و از ديگران و از ناپاكي ها فاصله مي گيرد. اين شيوه تعليم و تربيت نبي اكرم(ص) است.

ـ نسبت قرآن و اهل بيت(ع) با جريان هدايت نبي اکرم(ص)

همه كتب آسماني و همه نوري که در انبياء الهي وجود دارد، شعاع نور نبي اكرم(ص) است. هيچ نور هدايتي در هيچ پيغمبري نيست مگر آنکه شعاع نور نبي اکرم(ص) است، هيچ پيغمبري هيچ كتابي ندارد مگر آنکه نازله كتاب نبي اكرم(ص) است. البته همه اين هدايت ها براي قبل از بعثت نبي اكرم(ص) است. اما وقتي خود نبي اكرم(ص) آمدند دو جريان هدايت را همراه آوردند؛ يكي قرآن و ديگري اهل بيت. اگر نبي اكرم(ص) تنزل پيدا نمي كردند، اين دو حقيقت هيچ وقت درعالم ما نازل نمي شد. وقتي هم حضرت خواستند از اين عالم بروند فرمودند: من اين دو جريان هدايت را كه ادامه وجودي من است و انوار هدايت من در اين دو تجلي كرده است بين شما باقي مي گذارم(14)

اگر كسي بخواهد به هدايت نبي اكرم(ص) راه پيدا كند تنها راه همين است. حضرت فرمود: «لم يفترقا»؛ يعني اينها از هم جدا نمي شوند. اگر كسي اينها را از هم جدا كرد از هيچ كدامش بهره مند نخواهد شد. امام به قرآن و قرآن به امام هدايت مي کند؛ «ان هذي القرآن يهدي للتي هي اقوم»(اسراء/9)

حضرت فرمود: قرآن شما را به بهترين راه و صراط مستقيم هدايت مي كند بعد فرمود: صراط مستقيم؛ ما اهل بيت هستيم. روايتي از امام سجاد نقل شده است که فرموده اند: امام بايد معصوم باشد و عصمت از صفات باطني است و چون از صفات باطني است، جز خداي متعال کسي اين صفت را نمي شناسد لذا معرفت الامام و معرفي امام جز با خداي متعال نيست. كسي سؤال كرد اينکه امام، معصوم است يعني چه؟ حضرت فرمود: «هو المعتصم بحبل الله»(15) امام معتصم به يك رشته الهي است. خداي متعال بين خودش و امام يك رشته اتصال قرار داده است که امام با اتصال به آن رشته، معصوم است. بعد فرمود: حقيقت كتاب خدا رشته اتصال معصوم به خداست، لذا امام متصل به قرآن است(16) بنابراين قرآن به امام هدايت مي كند. اگر كسي بين اين دو فاصله بياندازد، هم از قرآن محروم مي شود و هم از امام.

خداي متعال مي فرمايند: «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ» همه آيات بينات الهي است اما «فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»(عنکبوت/49) اين آيات و بينات در سينه انسان هايي است كه خداي متعال به آنها علم الهي داده است: كساني كه اوتوالعلم هستند و قرآن در دل آنها تجلي كرده است. حضرت فرمود غير از ما اهل بيت چه كسي مدعي است كه عالِم به علم الكتاب است. لذا اين از مسلمات است و هيچ احدي جز معصومينعليهم السلام ادعا نكرده است كه علم به همه كتاب دارد.

ـ تقابل جريان پيچيده ظلمت با جريان هدايت

در مقابل جريان هدايت نبي اكرم(ص)، جريان ظلمت است. اين جريان هم بسيار پيچيده است؛ يك شيطنت ساده نيست. لذا بعد از آيه نور كه تفسير به اهل بيت(ع) شده با فاصله دو سه آيه، آيه ظلمات آمده است؛ «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ»(نور/40)

خداي متعال در اين آيه از ظلمات متراكمي سخن به ميان مي آورد كه وقتي مي خواهد مَثَل بزند به يك درياي عميق طوفاني مَثَل مي زند كه امواج آن بر فراز یکديگر مي غلطند. در وراي اين درياي عميق هم يك ابر سياه و ظلماني است. اگر كسي در ته اين دريا گرفتار بشود آنقدر اين فضا ظلماني است كه خودش را هم نمي تواند مشاهده كند. در اين درياهاي عميق، طوفان هايي اتفاق مي افتد كه وقتي امواج آن ظاهر مي گردد گاهي در غالب يك سونامي يك شهر را با خودش مي برد و يك فضاي عظيم را گرفتار مي كند.

بنابراين يك طرف جريان نور نبي اكرم(ص) و مشكات نور الهي و طرف ديگر جريان ظلمات است. اين دو جريان با يکديگر درگيرند و اين درگيري جهاد اصلي عالم است؛ «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإنْسِ وَالْجِنِّ»(انعام/112)

روايتي در كافي شريف از قول وجود مقدس نبي اكرم (ص) آمده است که حضرت فرموده اند: «يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه وَ الشَّيطانُ وَ الحَقُّ وَ الباطِلُ وَالهُدى وَ الضَّلالَةُ وَ الرُّشدُ وَ الغَىُّ وَ العاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ العاقِبَةُ وَ الحَسَناتُ وَ السَّيِّئاتُ»(17) مرحوم آقاسيد حسين همداني دورودآبادي در کتاب «الشموس الطالعة في شرح زيارت الجامعة» مطلب عجيبي را در رابطه با اين روايت اشاره دارند که حقيقت ولايت و شيطان در همه هفت عالم وجود دارد(18) و اين دو حقيقت در اين هفت عالم با يکديگر درگيرند.

در رواياتي که وجه تسميه وجود مقدس فاطمه زهرا(س) را ذكر مي كند، آمده است: «ظلمت آمد و عالم ملائكه را گرفتار كرد. ملائکه به خداي متعال پناه بردند. نور صديقه طاهره تجلي كرد و اين ظلمت رفع شد»(19) اين ظلمت همان ظلمت آيه ظلمات است. همان ظلمت دشمنان و شيطنت در مقابل نبي اكرم(ص) است که تا قيامت و بعد از قيامت هم وجود دارد. لذا اگر خداي متعال براي كسي كه مبتلا به اين ظلمات شده، نوري قرار ندهد، «فما له من نور في يوم القيامه»(20) در قيامت هم نوري نخواهد داشت.

در آيات آغازين سوره شمس آمده: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا»(شمس/1)  در تفسير اين آيه آمده است که «وَالشَّمْسِ» وجود مقدس نبي اكرم(ص) است كه همه كائنات با نور ايشان روشن مي شوند. «وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا» اميرالمؤمنين(ع) است كه تلو نبي اكرم(ص) است که نور خورشيد در او تجلي مي كند و منعكس مي شود. «وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا» روزي است كه نور نبي اكرم(ص) را تجلي مي دهد که امام زمان(ع) هستند. «وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا» دولت دشمنان نبي اكرم(ص) است. اينها همان شب تاريك هستند. قال: «الليل في هذا الموضع فلان غشي أميرالمؤمنين(ع) في دولته التي جرت له عليه و أميرالمؤمنين(ع)»(21)

بنابراين اولاً يك طرف جريان نور حضرت است و طرف ديگر جريان ظلمات و شيطنت. ثانياً اين جريان شيطنت، يک شيطنت عادي نيست. ثالثاً همانطوري كه حضرت از عوالم قبل بودند و تا عوالم بعد هم هستند، اين جريان شيطنت هم که از قبل از اين دنيا بوده، تا قيامت هم خواهد بود.

در اين درگيري بي ترديد پيروز صحنه نبي اكرم(ص) هستند. قرآن وقتي شيطنت ابليس و اولياء طاغوت را توضيح مي دهد گاهي خيلي آن را بسط مي دهد ولي گاهي در يك كلمه خلاصه مي كند که به برخي از اين آيات اشاره مي کنم.

«يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»(توبه/32) در اين آيه همه دستگاه ابليس، اولياء طاغوت و فراعنه عالم از اول تا آخر به يك بازدم تشبيه شده است و دستگاه نبي اكرم(ص) به نور الهي که خداي متعال اين نور را حفظ و به تمام مي رساند و تمام اين نور به وجود مقدس امام زمان(ع) است.

در آيه ديگري همه دستگاه ابليس به كف روي آب تشبيه مي شود؛ «أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَسالَت أَوْدِيَةُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السيْلُ زَبَداً رَّابِياً»(رعد/17) حقيقت نور ولايت، توحيد و نبوتي كه از عالم بالا نازل شده است مانند يك جريان آب زلال است که هر وادي به اندازه خود از اين آب بهره مند مي شود. البته كفي هم روي اين آب زلال مي نشيند؛ «اما الزبد فيذهب جفائاً»(رعد/17) همه دستگاه ابليس و فراعنه و اولياء طاغوت و بني اميه و بني عباس تا آخر با همه طول و عرضي كه دارد به كف روي آب تشبيه مي شود.

بنابراين درگيري ميان نبي اكرم(ص) و اولياء طاغوت، درگيري بسيار عظيمي است. اگر به ما گفته اند كه جهاد اكبر، جهاد باطني است، علتش آن است که در باطن ما جنگ برقرار است و ما بايد تلاش كنيم مملكت خودمان را فتح كنيم. اين معني جهاد اكبر است كه در حديث عقل و جهل هم آمده است. نبايد بگذاريم جنود جهل و جنود شيطان و دشمنان اهل بيت (ع) در ما نفوذ کنند. بايد همه وجودمان را بستر ظهور صفات نبي اكرم(ص) قرار دهيم تا آن صفات در ما تجلي كند. ما بايد حامل ولايت حضرت شويم تا شعاع ولايت حضرت در وجود ما بيافتد آن وقت مي توانيم سرباز نبي اكرم(ص) شويم.

ـ تجدد، بزرگترين حجاب دوران معاصر

در طول تاريخ حجاب هايي در مقابل نور نبي اكرم(ص) ظاهر مي شود و همانطور كه انبياء نورشان نور نبي اكرم(ص) است، فراعنه تاريخ هم حجاب اين نور هستند. اگر جريان اولياء طاغوت نبود، حقيقت ولايت نبي اكرم(ص) در ولايت اميرالمؤمنين(ع) تجلي مي کرد؛ يعني همان حقيقتي كه در عصر ظهور واقع خواهد شد و همه زمين با نور امام روشن مي شود و مردم مستغني از نور امام (ع) مي شوند.

سخت ترين حجاب معاصر در مقابل نور نبي اكرم(ص)، حجاب «تجدد» است. اين جريان که از آن به جريان روشنگري ياد مي شود مبتني بر ايدئولوژي مادي اتفاق افتاده است که فلسفه، دانش و عقلانيت مدرن سكولاريستي، سخت افزارها و تكنولوژي خود را توليد كرده و آرام آرام از مرزهاي جغرافيايي خود نيز عبور كرده و مدعي يک جامعه جهاني مبتني بر ايدئولوژي مدرن شده است و معتقد است كه بايد يك دهكده واحد جهاني با يك فرهنگ واحد درست كرد و بقيه فرهنگ از جمله فرهنگ اسلام را به يک خرده فرهنگ تبديل نمود.

اين جنگي را هم که به اسم مبارزه با تروريست به راه انداخته اند، حاصل همان نظريه برخورد تمدن هاست. تقريبا در سال 1991 اين نظريه مطرح شد كه تمدن اسلامي احيا شده است و سال 2000 را هم براي درگيري تمدن اسلام و تمدن غرب پيش بيني كردند. وقتي اين درگيري شروع شد شصت نفر از متفكرين امريكايي که يکي از آن ها نظريه پرداز برخورد تمدن هاست، نامه اي به بوش نوشتند و از او حمايت كردند. در آن نامه آمده است: ايدئولوژي امريكايي تنها ايدئولوژِي است كه مي تواند جهانگير شود و عامل همگرايي جامعه جهاني باشد و هر مكتبي كه در مقابل اين ايدئولوژِي مقاومت كند، بايد با آن جنگيد. اين جنگ يک جنگ كاملا اخلاقي است و استفاده از سلاح هاي غيرمتعارف هم در اين جنگ، اخلاقي است.

پس اين جرياني كه از چند قرن قبل در اروپا آغاز شده بود و اکنون مدعي توسعه پايدار بر محور ايدئولوژِي غربي است، مهم ترين حجاب اسلام در دوره معاصر است. در مقابل، انقلاب اسلامي يك جوشش عظيم معنويت، يك انفجار نور و ظهور مجدد توحيد از كانون اصلي خود؛ يعني مكتب اهل بيت (ع) است. اين انقلاب نيز به سرعت از مرزهاي خود عبور كرده و بعد از شکست يكي از دو قطب جريان مدرنيته؛ يعني مارکسيسم به اصلي ترين چالش نظام ليبراليسم تبديل شده است.

اگر ما بخواهيم به سمت عصر ظهور؛ يعني ظهور نبوت و ولايت نبي اكرم(ص) حركت كنيم، بايد تلاش كنيم كه اين حجاب تجدد برداشته بشود. نقطه ابتلاء عالم از جور، نقطه فراگير شدن همين جريان تجدد است. به يک معنا مرحله اي كه ما در آن قرار داريم، مرحله عبور از عقلانيت سكولار غربي است و اين يکي از مهمترين حجاب هاي اسلام در دنياي معاصر است. همه دانش هاي مدرن به خصوص در حوزه علوم انساني، وجهه غالبشان غير اسلامي و ضد اسلامي است. بنابراين ترديدي نيست كه اين عقلانيت، بزرگترين حجاب تحقق توحيد است. اين حجاب را بايد شکست.

خوشبختانه گامهاي بزرگي در اين زمينه برداشته شده است. برخي بزرگان، زمانی دنبال اين بودند كه براي عبور از اين حجاب، نيروهايي تربيت كنند كه مجموعه دانش مدرن و فقاهت اسلامي به معني عامش را همراه داشته باشند كه الحمدالله موفق هم بودند و دانشگاه امام صادق(ع) حاصل همين تفكر است. ولي اکنون ما از آن مرحله عبور كرده ايم و بايد با نيروهاي انساني خوبي که در طي اين سال ها تربيت شده اند، حجاب دانش مدرن را خرق كنيم. البته هر وقت هم دست به اين حجاب مي زنيم، آ نها به شدت مقاومت مي كنند؛ نمونه آن فعّال کردن جريان سكولاريست هاي دنياي اسلام به خصوص سكولاريست هاي ميانه رو است كه غرب مأموريت كنترل نهضت هاي اسلامي را به اينها سپرده است.

جاي بسي تعجب است که مرتجع ترين جريان هاي دنياي اسلام يعني جريان وهابيت و سلفي گري در غالب كهنه و غلط خودش (عربستان) با سكولاريست هاي ميانه رو يعني ترکيه دست به دست هم داده اند؛ در مصر هم اين دو جريان با يکديگر متحد شده اند. آن جرياني كه خطرناك ترين جريان براي دنياي اسلام است، جريان سكولاريست هاي ميانه رو است كه اگر چيزي براي اسلام قائل باشند در حد يك آزادي فردي مذهبي مانند کشور تركيه است.

جريان سكولاريست هاي داخل كشور نيز به شدت همين خط را دنبال مي كنند. اگر مقام معظم رهبری (مدظله) مي فرمايند علوم انساني اسلامي بايد توليد شود، اينها با اينكه به خوبي مي فهمند كه علم خصلت ايدئولوژيك دارد، تلاش مي كنند اثبات کنند که چنين چيزي معقول نيست و علم، اسلامي و غير اسلامي ندارد. همان متفكرين غربي كه اينها دنباله رو آن ها هستند، پذيرفته اند كه علم خصلت ايدئولوژيك دارد و دوره تفكرات پوزيتيويستي به سر آمده است اما اينها به شدت تلاش مي كنند که اثبات کنند علم، ديني و غيرديني ندارد؛ چون علوم انساني غربي پاشنه آشيل تفكر غرب است. متأسفانه برخي از متفكرين و مديران اجرايي كه شايد نافله شب شان ترک نمي شود و تا سحر و بين الطلوعين در خدمت قرآن و كلمات نوراني اهل بيت(ع) هستند وقتي سركار مي آيند، معارف اسلامي را زير ميز و كتب علوم انساني غربي را روي ميز مي گذارند و با اينها جامعه را اداره مي کنند. اين همان حجاب ظلماني جامعه است. تا اين حجاب دريده نشود تحقق اسلام در عالم ممكن نيست. ما بايد به جاي اين عقلانيت سكولار غربي يك عقلانيت اسلامي ايجاد كنيم و اين حجاب ظلماني كه همه جا را فرا گرفته است را بشکافيم.

بحمدالله رصد حكيمانه رهبر بزرگوار انقلاب نيز به همين سنگر اشاره دارد كه ما بايد دنبال گذر از عقلانيت مدرن باشيم، قله هاي علم را پشت سر بگذاريم، دانش اسلامي توليد كنيم و به دنبال دانش اسلامي، برنامه و الگوي پيشرفت اسلامي ارائه دهيم. اگر مكتبي نتواند مبتني بر فلسفه تاريخ خود، تكامل تاريخ را تعريف كند و بر اساس آن پيشرفت را برنامه ريزي نمايد، نمي تواند حقانيت خود را اثبات کند. زماني ما مي توانيم از حكومت ديني و ولايت فقيه دفاع كنيم كه بتوانيم از توسعه تعريف جديد بدهيم. بنابراين وقتي رهبر انقلاب اسلامي اين طور تعيين مسير مي کنند، کوتاهي از جانب ما پذيرفتني نيست. امروز زماني است كه دنياي اسلام بايد در برابر آرمان غربي، آرمان ديني ارائه کند؛ در مقابل سند توسعه كه آنها براي ما نوشته و دموكراسي را نهادينه کرده اند، ما بايد در ساختار قدرت اسلام، پيشنهاد جديد بدهيم. در مقابل الگوي توسعه غربي ما بايد الگوي پيشرفت اسلامي بدهيم. اين امر هم به عهده حوزه و دانشگاه است كه با تكميل دارايي هاي خود، اين گام بزرگ را بردارند تا اين حجاب ظلماني از جلوي چشم موحدين و جامعه جهاني برداشته شود و شعاع نور علم ديني در جامعه ما تجلي پيدا كند.

پی نوشت ها:

(1) معاني الأخبار، ص 15.

(2) «لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ» در کتب مفسرين به درخت زيتوني كه در وسط باغ واقع شده و هميشه از نور خورشيد برخوردار است تفسير گرديده است؛ لذا محصولش بسيار مصفاست.

(3) «وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ فَقَالَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ لَنَا- فَالنَّبِيُّ ص وَ الْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ مِنْ دَلَالاتِ اللَّهِ وَ آيَاتِهِ الَّتِي يُهْتَدَي بِهَا إِلَي التَّوْحِيدِ وَ مَصَالِحِ الدِّينِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم». توحيد صدوق، ص 157.

(4) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فَالْمِشْكَاةُ صَدْرُ نَبِيِّ اللَّهِ ص فِيهِ الْمِصْبَاحُ وَ الْمِصْبَاحُ هُوَ الْعِلْمُ فِي الزُّجَاجَةِ وَ الزُّجَاجَةُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ عِلْمُ النَّبِيِّ ص عِنْدَه ». توحيد صدوق، ص 159.

(5) «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فَاطِمَةُ ع فِيها مِصْباحٌ الْحَسَنُ- الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الْحُسَيْنُ- الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا- يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ إِبْرَاهِيمُ ع- زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٍ- يَكادُ زَيْتُها يُضِي ءُ يَكَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا- وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلي نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ- يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ». كافي، ج 1، ص 195.

(6) اذن دخول مسجد النبي(ص) و مشاهد ائمه (ع). مفاتيح الجنان، ص 311.

(7) كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، ص 51.

(8) «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ قَالَ يَقُولُ أَرْشِدْنَا إِلَي الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ أَرْشِدْنَا لِلُزُومِ الطَّرِيقِ الْمُؤَدِّي إِلَي مَحَبَّتِكَ». معاني الأخبار، ص 33.

(9) معاني الأخبار، ص 33.

(10) همان.

(11) معاني الأخبار، ص 36.

(12) علل الشرائع، ج 1، ص: 427 باب 104.

(13) کافي، ج 1، ص 265.

(14) «قال رَسُولَ اللَّهِ ص يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَضِلُّوا». الإحتجاج علي أهل اللجاج، ج 1، ص 149.

(15) معاني الاخبار، ص 132.

(16) همان.

(17) كافى، ج 2، ص 16، ح 2.

(18) در روايتی از امام صادق (ع) آمده است: «لَا يَكُونُ شَيْ ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعِ بِمَشِيئَةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ قَدَرٍ وَ قَضَاءٍ وَ إِذْنٍ وَ كِتَابٍ وَ أَجَلٍ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَقْدِرُ عَلَي نَقْضِ وَاحِدَةٍ فَقَدْ كَفَر»؛ چيزي نه در آسمان و نه در زمين باشد جز با اين هفت خصلت: با مشيت و اراده و قدر و قضاء و اذن و كتاب و اجل، هر كه گمان كند كه او ميتواند يكي از اينها را نقض كند كافر است. کافي ج 1 ص 149.

(19) بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 40، ص 43.

(20) كافي، ج 1، ص 195.

(21) تفسير القمي، ج 2، ص 42.