نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

وظیفه امام سرپرستی عبادت بندگان/وظیفه ما محبت و تبعیت از امام/غدیر بهترین زمان درخواست محبت و ولایت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 30 شهریور ماه 95 است که به مناسبت ایام غدیر در شبکه ولایت ایراد فرموده اند. در این جلسه ایشان بیان میدارند که، امام سرپرست رسیدن انسان به بندگی خداست و تمام هدف از آفرینش انسان هم همین بندگی است. برای رسیدن به بندگی، باید در صراط مستقیم قرار گرفت که این صراط همان امام و ولایت ایشان است؛ اگر کسی در مسیر محبت به امام قرار گرفت تمام زندگی او به  بندگی خدا و عبادت تبدیل می شود. از شئون امامت، این است که ایشان عبد مطلقند و ولایتشان همان ولایت خداست. باطن دین هم چیزی جز ولایت نیست. پس اگر انسان تحت ولایت امام عادل قرار گرفت همه اعمالش مقبول است و از لغزش های او در می گذرند اما اگر کسی تحت ولایت امام جائر قرار گرفت حتی عمل خوب او هم پذیرفته نیست.

موضوع امامت، سرپرستی عبادت بندگان

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. مسئله كوتاهي كه من می خواهم به اندازه وسع خودم بگویم بحث امامت است. اگر ما امامت را در معارفمان و آنچه از قرآن و بيانات معصومين عليه السلام استفاده مي شود دنبال كنيم يك بحر بي كراني است كه به طور جد متفاوت مي شود با آن بحثي كه در فلسفه برای بحث كشورداري و سياست مدرن تعريف مي شود و همچنين با بحث امامتي كه حتي در مثل عرفان مطرح مي شود و همچنين حتي با آن مقداري از امامت و اوصاف امام كه در علم كلام متكلمين بزرگوار ما بحث كرده اند.

در علم كلام خصوصياتي از امام بحث مي شود مثل اینکه امام بايد منصوب باشد چرا که امامت از اموري است كه نياز به نص دارد و كسي بدون نص نمي تواند امام شود به ادله مختلف؛ از جمله اینکه در روايات ما دارد كه امام معصوم است و چون عصمت به اوصاف باطني است پس حتما امام بايد منصوب باشد. امام بايد علم به كتاب داشته باشد، امام بايد قدرت اداره جامعه داشته باشد و امثال اينها؛ خوب همه اينها خوب است و اينها از اوصاف امام هستند، يعني امامي كه ما از او تبعيت مي كنيم بايد همه اين اوصاف را داشته باشد ولي واقعاً با آن امامي كه در بحث سياست و كشورداري مطرح مي شود كه بناست كه يك كشور را متناسب با نيازهاي مادي اداره كند كاملاً متفاوت است. حتي با اين امامتي كه در كلام است فاصله پيدا مي كند؛ مشهور در علم كلام ما اين است كه امام آن كسي است كه شئون مادي و معنوي جامعه بر عهده اوست؛ شئون معنوي، مثل تبيين وحي، تبيين كلام وجود مقدس نبي اكرم صلی الله علیه و آله و شئون مادي مثل اداره سياسي كشور، همه این ها درست است ولي امامتي كه ما در ادله داريم دائره اش خيلي از اين وسيع تر است.

اولاً موضوع امامت و آن چيزي كه امام عهده دار اوست سرپرستي عبادت و بندگي خداست. امام كارش اين است كه عالم انساني را به مقام بندگي برساند، امام صراط عبوديت و بندگي است، گرچه وقتي انسان به عالم بندگي ميرسد در آنجا عدالت، امنيت، رفاه و همه آن چيزهايي كه مطلوب است در شكل صحيح محقق مي-شود اما اينگونه نيست كه ما خلق شده ايم براي خوردن و آشاميدن و استراحت كردن و حالا امام بيايد و يك نظمي ايجاد كند كه همه راحت بخوابند، راحت بخورند و راحت استراحت كنند؛ شئون امامت اين نيست.

موضوع امامت عبارت است از بندگي خدا، يعني امام فعلش اين است که تقرب و بندگيِ خدا را سرپرستي كند، طهارت نفس و رسيدن به خدا را هدایت کند. موضوع امامت همان چيزي است كه خداي متعال در قرآن مي فرمايد: من شما را براي اين هدف آفريدم، من شما را نيافريدم كه برده دنيا و نفستان و شيطان باشيد، اسير خوردن و خوابيدن باشيد، من شما را برای عبادت خودم آفریدم «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ‏ إِلَّا لِيَعْبُدُون‏»(ذاریات/56).

صراط مستقیم و آثار انتخاب آن

نکته مهم این است که ما در اصل عبادت و پرستش آزاد نيستيم اما در انتخاب معبود آزاد هستيم. انساني كه خدا را نمي پرستد پس دنيا را مي پرستد، نفس را مي پرستد، شيطان را مي پرستد. قرآن در یکی از بيان های نوراني اش می فرماید: يكي از اين دو راه بيشتر نيست «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ‏ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيم‏»(یس/60-61) مسئله اين نيست كه انسان نخورد، نياشامد، استفاده نكند و لذت نبرد، اگر بنا بود كه عبوديت و بندگي خدا، كه ما براي او آفريده شده ايم با خوردن منافات داشته باشد خداي متعال در اين دنيا جهاز هاضمه براي ما خلق نمي كرد و اينگونه نعمت ها را نمي آفريد.

مسئله اين است كه تأمين نيازهاي انسان مثل خوردن و خوابيدن و آشاميدن در چه مسيري قرار مي گيرد، اگر اينها در صراط مستقيم قرار گرفت همه اينها تبديل مي شود به بندگي، خوابيدن انسان و خوراك انسان بندگي است، استراحت انسان بندگي است، ازدواج انسان بندگي است، همسرداري اش بندگي است، تمام زندگي اجتماعي اش مي شود بندگي و اگر در مسير خداي متعال قرار نگرفت همه اينها مي شود حجاب و ظلمت.

دو راه در عالم دنيا هست؛ راه مستقيم كه راه بندگي خدای متعال است و راه غير مستقيم كه پرستش شيطان است. آنهايي هم كه شيطان را مي پرستند ميخورند و مي آشامند و به حسب ظاهر همين كارها را انجام مي دهند. حال اگر انسان بخواهد همه كارهايش بندگي شود بايد چه کاری انجام دهد؟ اين در قرآن به بيان هاي مختلفي توضيح داده شده است. در ذيل آيه نور كه جريان هدايت خداي متعال را توضيح مي دهد، میفرماید: «اللَّهُ‏ نُورُ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْض مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»(نور/35)‏ تا آنجايي كه نور الهي متمثل در نبي اكرم مي شود و شبكه نورانيت نبي اكرم در كائنات جاري مي شود و همه عالم با او روشن مي شود.

«کمِشْكاةٍ» داستان چراغداني است كه كائنات را روشن مي كند تا مي آيد در این بیوت «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال‏»(نور/36) انوار هدايت الهي از طريق نبي اكرم كه مثل نور خداست در خانه هايي مي آيد كه خداي متعال در آن ها اجازه ذكر و رفعت داده است. بيرون از اين خانه ها نماز هم بخواني رفعت نمي آورد، اما درون اين خانه ها انسان اجازه دارد رفعت و حضور در محضر خدا پيدا كند و ذكر بگويد. اگر كسي وارد اين خانه ها شد، مي شود «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال‏» صبح و شب انسانهايي در اين خانه ها خدا را بندگي مي كنند كه «رِجالٌ‏ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ»(نور/37) هيچ تجارت و بيعي آنها را از یاد خدا، اقامه صلاة و دادن زكات غافل نمی کند. بعد از توجه به خداي متعال، دستگيري از بندگان خداست (إِيتاءِ الزَّكاةِ) چون زكات يك طيف گسترده-اي دارد، اگر امام زكات ميدهد يعني از خدا مي گيرد و به بندگان خدا ميدهد.

اگر كسي در اين خانه ها كه اجازه رفعت و ذكر داده شده، وارد شد، خوابش هم مي شود ذكر، بازارش هم مي شود ذكر، اداره اش هم مي شود ذكر، همه چيزش ذكر است اما اگر بيرون از اين خانه ها بود می شود مثل دو ركعت نماز ابليس که چهار هزار سال طول كشيد اما باري از او نبست.

 پس تمام مسئله يك چيز است؛ ما در اين دنيا آمده ايم تا همه چيزمان بشود بندگي و قرب، ما نيامده ايم که دنيا داري كنيم و لذت از دنيا ببريم و در کنارش عبادت هم انجام دهیم! «إِلَّا لِيَعْبُدُون»‏ ما آمده ايم تا عبد خدا شويم. این را هم بدانید اگر کسی عبد خدا نشد، عبد نفس و عبد شيطان است، ما در پرستش آزاد نيستيم بلکه فقط در انتخاب معبود خودمان آزاد هستيم. اگر خدا را انتخاب نكنيم برده شيطان مي شويم «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ‏ الطَّاغُوت‏ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات‏»(بقره/257)  اينگونه نيست كه انسان خيال كند در اين دنيا مي تواند از عبادت آزاد شود! ما فقير و محتاج هستيم، حال يا فقرمان را به خداي متعال ارجاع مي دهیم يا ناچار به ديگران و مشرك و شيطان پرست و نفس پرست مي شويم.

ما براي عبوديت آمده ايم و اگر كسي در اين صراط قرار گرفت همه كارهايش مي شود عبادت و اگر كسي از اين صراط بيرون رفت هيچ یک از كارهایش عبادت نيست، پس حد وسط ندارد «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم»(حمد/6)‏ خدايا ما را به صراط مستقيم هدايت كن به گونه ای که هميشه در راه مستقيم باشيم.

 گاهی در روایات از راه مستقيم به طريق معرفت الله و محبت تعبیر شده است «هُوَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّه‏» پس انسان اگر در صراط مستقيم قرار گرفت هر قدمي كه بر مي دارد بر معرفتش اضافه مي شود، نوراني تر مي شود و حجاب ها برایش كنار ميرود. این صراط مستقيم هم در دنياست و هم در آخرت «وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ»(1) يعني اينگونه نيست كه اگر كسي در طريق معرفت بود به آخر دنيا كه رسید ته جام معرفت را سر كشيده و ديگر خبري نيست. عالم برزخ و قيامت، اول طريق معرفت است، سلمان هم اگر باشي عالم برزخ، شروعی برای کسب معرفت جديد است. بعد حضرت فرمود: نكته اينجاست كه صراطي كه از دنيا شروع مي شود تا آخرت هم ادامه دارد، البته محل ورودش دنياست؛ اگر كسي در دنيا در صراط مستقيم بود در آخرت هم هست اگر نبود، نيست. و در ادامه فرمودند: «وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَة» وادي ولايت امام وادي صراط مستقيم است و خود امام هم صراط مستقيم است.

بنابراين اگر ما در دنيا آمديم براي اين است كه عبد شويم، از بردگي نفس و شيطان و دنيا آزاد شويم و همه قواي ما بندگي خدا را كند. در بندگي خدا كمال لذت، كمال بهجت و كمال آرامش نهفته است، همه آن چيزهايي كه ما مي خواهيم در عبادت خداست. انسان اگر به خدا رسيد ميفهمد همه چيزهايي كه دنبال مي-كرده در قرب و توجه به حضرت حق است.

«وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ» امام سجاد علیه السلام در مناجات خمس عشر می فرماید: خدايا من از هر لذتي که غير ذكر تو بردم استغفار مي كنم «وَ مِنْ كُلِّ رَاحَةٍ بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ» هر سروري غير از قرب خداي متعال باخت و خسارت انسان است «وَ مِنْ كُلِّ شُغُلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِك»‏. ما در دنيا آمديم تا به مقام عبوديت برسيم و از همه چيز آزاد شويم، عبد خدا شويم و از همه بردگي ها آزاد شويم، بعد از آزاد شدن به ساحت عبوديت خداي متعال راه پيدا كنيم كه جنت و رضوان آنجاست، مطلوب هاي ما همه آنجاست و خداي متعال ما را براي آن مقام رفيع آفريده است. اگر مي خواهیم اينگونه شود، راهش اين است كه در صراط مستقيم قرار بگيريم، راهش اين است كه در بيوتي واقع شويم كه در آن انوار الهي از طريق نبي-اكرم صلی الله علیه و آله آمده است و نتيجه اش اين است که وقتي انسان به اين مقام رسيد ديگر سياستش مي شود عبادت، تجارتش مي شود عبادت، استراحتش مي شود عبادت و اينگونه نيست كه اينها با بندگي منافات داشته باشد.

ثمرات حضور در بیت النور

اين صراط مستقيم كه صراط عبوديت است و در روايات آمده که «وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَة»(2) اگر كسي در اين صراط قرار گرفت نتيجه اش این می شود «صراطَ الَّذِينَ‏ أَنْعَمْتَ‏ عَلَيْهِمْ‏ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّين‏» اگر كسي در صراط قرار گرفت خداي متعال نعمت را بر او تمام میکند و او ديگر در گمراهي نيست و مورد غضب هم نيست.

عده  اي درگير با حقّ و مغضوب هستند، عده اي نه به حق رسيدند و نه درگير با حق هستند، اينها گمراه و سردرگم هستند، اما كسي كه در دنيا به امام رسيد نه مغضوب و درگير با خداي متعال است و نه گمراه، او راه را پيدا كرده است. لذا حضرت فرمود: «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ قَالَ شِيعَةُ عَلِيٍّ علیه السلام الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع لَمْ يَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا»(3)

پس امام صراط مستقيم و بيت النور الهي است، «بيوت اذن الله ان ترفع» به ائمه تفسير شده است. در زیارت جامعه كبيره آمده است که «حَتَّى‏ مَنَ‏ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي‏ بُيُوتٍ‏ أَذِنَ‏ اللَّهُ‏ أَنْ تُرْفَعَ» از آنجايي دست ما به امام مي رسد كه امام مي آيد و يك بيت النور در عالم ما ایجاد میکند و الّا آنجايي كه امام در عالم ملائكه كار مي كند دست ما به او نمي رسد.

 وقتی هدايت الهي در امام تجلي مي كند اين نور هدايت الهي مي آيد در خانه هايي و ما از این طريق با امام ارتباط پيدا مي كنيم. وقتي وارد بيوت شديم اين وادي، وادي امن می شود، و حتی خوابش هم انسان را جهنمي نمي كند، لذا خوردن انسان در بهشت هم مطلقا غفلت نمی آورد چون آنجا بيت النور است، هيچ وسوسه شيطان و نفس نيست و برای همین هيچ چيز آنجا غفلت زا نيست. انسان در بهشت با خوردن به خدا نزديك مي شود، با لذات بهشتي به خدا نزديك مي شود، دنيا هم اینگونه است، انسان بايد با لذاتش به خدا نزديك شود، مگر ما در روايت نداريم که اگر انسان یک ليوان آب را درست بخورد خداي متعال او را پاك و تطهير مي كند. فرمود اگر انسان يك ليوان آب بخورد و سه جرعه كند، اول بسم الله بگويد، با تكيه بر حضرت حق بخورد و هر جرعه اي كه می خورد سه بار خدا را حمد كند، خداوند او را می آمرزد.

ولي چه وقت اين اتفاق مي افتد؟! وقتی انسان به امام برسد، چرا که انسان با رسیدن به امام همه نيازهاي خودش به خدا را ميفهمد، فقط كسي كه در خانه اميرالمومنين علیه السلام مقيم است، از خدا مي گيرد و به خدا مي دهد. انساني كه ذيل زيارت امين الله قرار ميگيرد نفسش چهارده صفت پيدا ميكند از جمله «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏» نفسش آرام و مطمئن به تقدير الله است «مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ‏ وَ ثَنَائِك‏» در دنيا زندگي مي كند اما مشغول حمد است، روي از دنيا برگردانده و دائما مشغول حمد و ثنا است، يعني خودش را فقير خدا مي داند، با بسم الله مي خورد، با الحمدلله شكر مي كند، تشنه شد همينطور، با بسم الله آب مي آشامد، با الحمدلله شكر مي كند، از دست خدا مي گيرد بعد هم به خدا بر مي گرداند. پس اگر كسي بخواهد اينگونه شود بايد در وادي امام بيايد.

پس من عرضم را يك جمع بندي كوتاه كنم؛ امامت موضوعش سياست مدرن و تدبير معاش انسان و اجرا كردن احكام خداست، ولي همه اينها يك معنا بيشتر ندارد؛ امام نمي آيد يك كاري كند كه ما راحت تر بخوريم، امام مي آيد يك كاري مي كند كه همه زندگي ما بشود عبادت، همه شئون حيات ما بشود مسجد، يك كاري مي كند بازارمان بشود مسجد، خانه مان بشود مسجد، اداره مان بشود مسجد، حتي آشپزخانه مان بشود مسجد. كجا اين رنگ الهي پيدا مي شود در «سبقت الله»، سبقت الله يعني ولايت. هر بار انسان به امام رسيد سبقت الله پيدا مي شود، اگر انسان به محبت خدا رسيد سبقت الله پيدا مي كند. انسان وقتي رنگ محبت پيدا مي كند رنگ محبوب را پيدا مي كند، حتی درحرف زدن و قيافه و لباس پوشيدن، انسان وقتي رو به خدا آورد همه چيزش رنگ خدا پيدا ميكند و به تعبير روايت انسان وارد وادي ولايت امام مي شود.

ایمان همان محبت امام

اگر کسی بگوید من قلباً به ولايت ايمان دارم و با تمام سلول هاي بدنم به این اقرار مي كنم، اما در اين مسير قدمي بر نمي دارم، يعني محبتي كه به اميرالمومنين و اولادش علیهم السلام دارم يك محبت كاملا صاف و پاك و زلال است، اما در عمل من متبلور نمي شود! داستان من چه می شود؟! جواب؛ محبت حتما به عمل ختم مي شود، محبت اميرالمومنين علیه السلام كه حقيقت ايمان است شروعش از عوالم قبلي انسان است؛ نور اميرالمومنين عليه السلام كه همان حقيقت ايمان است وقتي در وجود انسان تجلی میکند، در همه عوالم ما تجلي پيدا مي كند، ظهورش هم از عوالم باطني است، يعني از عالم سرشت و از عالم قلب ما است، از عالم لُبّ ما شروع مي شود.

ايمان از قلب ظاهر و منتشر در جوارح ميشود، يعني آدم مومن چشم و گوش و زبانش مومن است، نگاهش مومنانه است، حرف زدنش مومنانه است، راه رفتنش مومنانه است «الَّذِينَ يَمْشُونَ‏ عَلَى‏ الْأَرْضِ‏ هَوْناً»(فرقان/63) همه قواي مومن مي شود نورانيت به ايمان. ولايت هم اینگونه است، وقتي آمد به تدريج همه قوا را نوراني مي كند. اين بيان در روايات ما به اشكال مختلف توضيح دارد، گاهي گفته شده «الإيمان‏ المبثوث على‏ الجوارح» حقیقت ایمان حب الله و‏ حب الامام است، فرمود: «حَبَّبَ‏ إِلَيْكُمُ‏ الْإِيمانَ‏ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ‏ يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏»(4) ايمان حب اميرالمومنين علیه السلام است و بدون محبت ایشان ايمان ما هیچ است. پس اگر کسی اقرار كند كه «اشهدان لا اله الاله و اشهد انا محمد رسول الله» به سطحي ترين سطح اسلام رسیده و به ایمان هنوز نرسیده است، قرآن می فرماید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ‏ الْإِيمانُ‏ فِي‏ قُلُوبِكُم‏»(حجرات/14) پس ایمان که همان ولایت است باید وارد قلب شود.

اين روايت را فريقين نقل كرده اند «حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ» در روايات ما هم به تعابير مختلف این مضمون آمده است؛ مثل این که حضرت كلمه ايمان هستند و حب ايشان ايمان ماست، ايشان خودش در آن مقام واجد حب الله است و ما در جاذبه ايشان به سمت خدا مي رویم. اين ايمان وقتي مي آيد مبثوث بر جوارح مي شود و همه قواي انسان نوراني مي شود.

در ذيل زيارت آل ياسین صلواتي آمده است «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِيِّ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَةِ نُورِكَ وَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ وَ صَدْرِي‏ نُورَ الْإِيمَانِ‏ وَ فِكْرِي‏ نُورَ النِّيَّاتِ‏ وَ عَزْمِي نُورَ الْعِلْمِ وَ قُوَّتِي نُورَ الْعَمَلِ وَ لِسَانِي نُورَ الصِّدْقِ وَ دِينِي نُورَ الْبَصَائِرِ مِنْ عِنْدِكَ وَ بَصَرِي نُورَ الضِّيَاءِ وَ سَمْعِي نُورَ الْحِكْمَةِ وَ مَوَدَّتِي نُورَ الْمُوَالاةِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ» وجود مقدس نبي اكرم صلی الله علیه و آله كلمه نور الهي است و سمع ما، بصر ما، قلب ما، صدر ما و همه قوایمان باید يك بهره اي از نور نبي اكرم صلی الله علیه و آله داشته باشد كه اين ايمان است. اگر حب اميرالمومنين علیه السلام در اعضا منتشر شد آن وقت همه اعضا براي ایشان كار مي كنند و در مسير حضرت اقدام مي كنند.

منتهي ما در عالم امتحان هستیم، لذا ظلمات و نور در اين عالم قرار داده شده و ما در معرض وسوسه هاي ظلماني شيطان هستيم، برای همین گاهي اين وسوسه ها در ظاهر مومنين مي آيد. در روايات آمده است که شخصی از امام پرسید: بعضي از دوستان شما فلان گناه را مي كنند، ما بگوييم فاسق شدند؟ امام فرمود: نه، نگوييد فاسق هستند، بگوييد فاسق العمل هستند، بين عمل و خود فرد قاطي نكنيد. گفت: آیا از آنها تبري بجوييم؟ فرمود: از خودشان نه، اما از عملشان تبری بجویید.

مومن کامل آن كسي است كه ظاهر و باطنش مومن است. وقتی کسی به درجه دهم ايمان رسید همه قوايش نوراني به نور ايمان مي شود و عقل و قلب و سایر اعضایش از ایمان بهره مي برد اما اصلش از قلب آغاز مي شود و بعد هم منتشر مي شود، يعني نگاه انسان محب متفاوت است و نگاهش نور ايمان دارد.

انواع ارتباط امام با خدای متعال

جمع بندی عرض من اين است؛ آن امامتي كه ما مي گوييم، امامت نسبت به پرستش خداست، گرچه وقتي انسان وارد وادي توحيد شد به همه خير و رحمت و فلاح و آسايش و امنيت رسیده است. ائمه در دار دنيا آمده اند براي اينكه ما را شفاعت كنند و به توحيد برسانند، حتی من گمانم اين است که همه عباداتشان در دار دنيا براي هدايت ماست نه براي رشد خودشان. اين اميرالمومنين علیه السلام كه ما مي شناسيم و در كعبه متولد شده اند، خلقتشان از اينجا شروع نشده است، روايات فراوانی از عامه و خاصه وجود دارد، ایشان در عوالم مختلف بوده اند و در اين دنيا نزول اجلال كرده اند تا اين دنيا را هم به نتيجه برساند.

امامت، امامتِ شفاعت است؛ يك موقعي امام و رهبر جامعه كارش اين است كه ما را به توسعه برساند اما يك موقع رهبري در بندگي و توحيد است، اين دو خيلي متفاوت است. ممكن است «اوباما» هم بتواند مديريت توسعه كند ولي مديريت عبوديت جز از اميرالمومنين علیه السلام ساخته نيست. اين امامي كه ما مي گوييم نسبت به خداي متعال صفات و شئونی دارد يكي از شئونش اين است «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ‏ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون‏»(انبیا/26-27) امامان ما عبد مطلق خدا هستند و مطلقاً بر خلاف رضاي او حرف نمي-زنند، قدمي بر خلاف رضاي او بر نمي دارند، فكري در ذهن آنها خطور نمي كند كه در آن رضاي خدا نباشد و همينطور قلبشان و همه قوايشان «وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِين»‏ اين يك شأن امام است.

يك نوع ارتباط ديگر هم بين امام و خدا برقرار است در اينكه امام عبد مطلق است كه آن هم يك ارتباط خيلي لطيفي است. در روايات این ارتباط با بيان هاي لطيفي گفته شده؛ مثلاً در روايت حضرت فرمود: «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ»(5) خدا ما را با خودش خلط كرده، به گونه ای که ولايت ما را ولايت خودش قرار داده است؛ لذا فرموده: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏ اللَّهُ‏ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏»(مائده/55) وليّ شما، سه نفر هستند: خدا و رسولش و کسانی که نماز می خوانند و در حال رکوع زکات می دهند كه این اشاره به داستان انگشتر دادن حضرت امير است.

اين روايت يك نكته لطيفي را مي گويد؛ خداي متعال ما را به سه ولايت دعوت كرده، یکی ولايت خودش، ولايت رسول و ولايت امام، يعني ما در عرض ولاية الله دعوت شديم به چيز ديگري؟! اين كه شرك است! حضرت اين را توضيح مي دهند و مي گويند: «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ» خدا ما را با خودش يكي كرده و ولايت ما را ولايت خودش قرار داده است، اين جعل واقعي است نه جعل قراردادي. لذا دعوت به ولايت اميرالمومنين دعوت به شرك نيست دعوت به توحيد است، لذا فرمود: «ولایتنا ولایة الله»‏ ولایت امام عين ولايت خداست. اين معنایش اين نيست كه امام خداست! آن قولي كه بعضي از مسيحي ها راجع به حضرت مسيح گفتند اين است كه خداي متعال در حضرت حلول كرده ولي منظور ما این نیست.

اين ارتباط خاص امام با خداي متعال در دعاي ماه رجب به گونه ای ديگر بيان مي شود «فَبِهِمْ مَلَأْتَ‏ سَمَاءَكَ وَ أَرْضَكَ‏»(6) در دعا «سماء» و «ارض» منسوب به خداي متعال است؛ همه عوالم از وجود آنها پُر شده كما اينكه از اسماء الهي پر شده «وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكَانَ‏ كُلِ‏ شَيْ‏ء» خدايا! تو عوالم خلقت را از وجود آنها پُر كردي «حَتَّى ظَهَرَ أن لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ» تا در عالم، حقيقت توحيد و «لا اله الا انت» ظاهر شد؛ این کلام یعنی ظهور حقيقت توحيد در همه كائنات به وجود امام است، چون ایشان عبد مطلق است. در جمله قبلی این دعا هم آمده است که «لَا فَرْقَ‏ بَيْنَكَ‏ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ‏ عِبَادُكَ‏ وَ خَلْقُكَ‏» او مخلوق است و تو خالق، ولي فرق ديگري نيست.

جایگاه امام نسبت به خدا، دین خدا و کائنات

 دعوت به توحيد دعوت به سفره چرب و شیرین نيست؛ دعوت به توسعه را زمامداران مادي با سوق دادن بشر به سمت ابتهاجات نفسانی مي توانند انجام دهند، اين كار مهمي نيست. انسان را به مقام توحيد رساندن، كار امامي است كه از يك طرف عبد مطلق است و از طرف دیگر فرقی بین او و خدا جز مخلوق بودن نیست. از يك طرف عبد مطلق است، از طرف دیگر يدالله است، عين الله است، أذن الله است، وجه الله است.

در معاني الاخبار نقل كردند که اميرالمومنين علیه السلام اسامی خودشان را در کتاب های مختلف و نزد اقوام مختلف بیان کردند تا به قرآن رسیدند و شروع کردند آیاتی که اسمشان در آن آمده را خواندند. مرحوم بحراني از همين استفاده كردند و كتاب «اللوامع النورانية في اسماء علي و أهل بيته القرآنية» نوشتند که تقريبا هزار آيه را آورده و مي گويند اينها همه اسماء امیرالمومنین علیه السلام در قرآن است. شأن امام نسبت به خداي متعال شأن خلافت است، خليفة الله است و شأن او نسبت به وجود مقدس نبي اكرم صلی الله علیه و آله خلافت اللهي است، امام رضا فرمودند: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ رَسُولِهِ»(7).

شأن امام نسبت به كائنات این است که همه آنها زير نگين او هستند. از امام جواد عليه السلام سوال شد كه حد صحيح مقام شما چيست؟ فرمودند: خدا را در مقام توحيد واحد بدانيد چرا که كسي شريك خدا نيست، بحث ما در بعد از توحيد در اواخر خلقت است، به عالم آفرينش كه رسیدی «ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ» اين سه نور را خدا خلق كرد «فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ الْأَشْيَاء» هيچ كسي نبود سپس خداوند همه كائنات را در رتبه بعد آفريد، بعد سه صفت نسبت به امام فرمود: «فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَ أَجْرَى طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ» آن ها شاهد بر خلق همه عوالم هستند و اسرار همه كائنات را مي دانند، خداوند طاعت همه آنها را بر همه كائنات واجب كرد و امورشان را به آنها تفويض كرد. البته این به این معني نیست که خداي متعال استعفا داده است، امام يدالله است، عين الله و اذن الله است.

«فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاءُونَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاءُونَ وَ لَنْ يَشَاءُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏»(8) آنها هر چه بخواهند حرام مي كنند و هر چه بخواهند را حلال، اما اينها هيچ نمي خواهند جز آنچه خدا بخواهد؛ اين شان امام نسبت به عوالم خلقت است، پس امامي كه بخواهد ما را به قرب برساند نسبت به ما چنين نسبتي دارد.

اين امامي كه مي خواهد ما را به قرب برساند و ما را سير بدهد فقط امام ما نيست، اگر فقط امام ما بود نمي-توانست ما را سير بدهد، او علاوه بر اینکه امام ماست، امام ملائكه نیز هست، لذا وقتي مي خواهد ما را در عالم ملكوت سير بدهد با اينها سير مي دهد؛ شب قدر ملائكه اي كه امور ما را تدبير مي كنند به محضر امام مي آيند، يعني آنها هم در تنظيم امور، كارشان را با امام هماهنگ مي كنند. اين امام علاوه بر اینکه محور عالم ملائكه است، حاكم به عالم شياطين هم هست و اختیار آنها هم بدست اوست و اگر بخواهد ما را از عالم شياطين دور می كند؛ لذا در زیارت اميرالمومنين علیه السلام آمده است که «السَّلَامُ عَلَى قَسِيمِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ السَّلَامُ عَلَى نِعْمَةِ اللَّهِ‏ عَلَى‏ الْأَبْرَارِ وَ نِقْمَتِهِ عَلَى الْفُجَّار»(9) هم نعمت برای خوبان است و هم نقمت و عذاب برای بدها، هم قاسم جنت است و هم قاسم نار، اينگونه نيست كه فقط کلید بهشت به دست حضرت باشد، اختيار جهنم هم به دست ایشان است.

شئون امام نسبت به دين خدا این است که باطن دين چيزي جز ولايت امام نيست «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» بله، شريعت مناسكي دارد و اگر كسي بخواهد مومن باشد بايد به شريعت ملتزم باشد؛ نبايد دروغ بگويد، خيانت نكند، نماز بخواند، روزه بگيرد، زكات بدهد، امر به معروف و احسان به ديگران كند، ظلم به ديگران نكند، اينها شرايع و مناسك هستند ولي كافي نيستند؛ چرا که دين اينها نيست، اينها فرع دين هستند، اصل دين ولايت امام است و اینها مناسك دین هستند. حتي صفات انسان مثل این که نبايد بخيل و حسود و متكبر باشد، بايد متوكل به خداي متعال باشد، صابر و راضي باشد، اهل يقين باشد، اينها هم اصل دين نيست، اينها هم فرع است. اين صفات مناسك دين داري در قلب هستند، مناسك تولي قلب به امام هستند اما اصل دين ولايت امام است؛ لذا در ولايات ما ولايت امام، اكمال و اتمام دين است.

گاهي از خود امام تعبير به دين شده است، مي فرمايد: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ‏ رَسُولَهُ‏ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ»(توبه/33) خداي متعال اين پيامبر را فرستاد و با او دو چيز را همراه كرد که عبارتند از هدایت و دین حق «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‏» و مي خواست اين دين را بر همه اديان غالب كند. در روايت هست که در ذیل این آیه فرمودند: «هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَق‏»(10) خداوند پیامبر را مأمور کرد که وصایت اميرالمومنين را به عالم ابلاغ كند. بعد حضرت فرمود: «هِيَ دِينُ الْحَقِّ»، اصلا دین حق همين ولايت است، پس دين باطنش ولايت امام است. نسبت امام و دين اين است که دين جريان ولايت الله در عالم است كه از طريق ولايت امام كه همان ولايت الله است در دنیا واقع مي شود و مناسك آن مي شود همین مناسك ظاهري.

خداي متعال در قرآن مي فرمايد: «إِنَّما حَرَّمَ‏ رَبِّيَ‏ الْفَواحِشَ‏ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ‏»(اعراف/33) ما از فحشا منع کردیم چه ظاهری و چه باطنی، در ذيل این آیه حضرت فرمود: قرآن ظاهر و باطن دارد، حلال در ظاهر قرآن همين حلال هايي است كه ما داريم، خوردني ها و آشاميدني ها و گفتني ها و ديدني ها و شنيدني هاي حلال، اما حلال در باطن قرآن ولايت ماست، حرام ها هم همين حرام هاست، دروغ گفتن، غيبت كردن، ايذاء مومن، ظلم كردن اما در باطن ولايت ائمه جور است، يعني باطن دروغ، ولايت اولياء طاغوت است، ولايت شيطان است، ولايت دشمنان است.

نسبت امام با دين امر مهمي است، لذا در روايات ما يك باب گسترده اي دارد؛ فرمودند كسي كه در دينداري خودش دنبال امامي مي رود كه جائر است، هيچ عملش دينداري نيست «لَا دِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ» اما آن كسي كه دنبال امام عادل مي رود سرزنش نمي شود «وَ لَا عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ عَادِلٍ‏ مِنَ‏ اللَّهِ»(11).‏ در روايات دیگر دارد که فرمود: خداي متعال حیا می کند آنهايي كه دنبال امام عادل مي-روند ولو در عملشان لغزش كنند را عذاب كند، اما اگر دنبال امام جائر رفتند گرچه عملشان خوب هم باشد خداي متعال حيا نمي كند كه اينها را عذاب كند «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَة»(12).

البته ببينيد كسي كه دنبال امام عادل مي رود طبعش طبع فسق نيست، لذا در روايات ما گفته اند که مومن گناه نمي كند، ممكن است بلغزد اما سيره اش گناه نيست؛ انساني كه دنبال امام عادل مي رود خدا لغزش هايش را پاك مي كند «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(بقره/257).

غدیر بهترین زمان برای درخواست محبت امام

قبل از بیان اعمال روز عید غدیر یک نكته اي را عرض مي كنم؛ يك تعبيري مرحوم «سید ابن طاووس» در کتاب «اقبال الاعمال» -همان طور که می دانید شخصیت ايشان استثنايي است، بزرگان ما مي گويند از بين علماي شيعه چند نفر هستند كه متمكن از توحيد هستند و واقعاً همه شأن بندگي را دارند، يكي از آنها اين بزرگوار است. كتاب اقبال سید از آن كتاب هاي فوق العاده است و آيت الله العظمي بهجت، خودشان يا از استادشان نقل مي كردند كه اگر كسي با اين كتاب رفيق نباشد با ما رفيق نيست- در اعمال شب عيد قربان دارند که می گویند: (چون شب عيد قربان احياء دارد، اعمال زیادی ندارد) اصل عمل در حقيقت، اخلاص است. در اخلاص بكوشيد تا به آن برسید اگر يك موقع خسته شديد و چرتي هم زدید آن هم جزو احياء به حساب مي آید. در این روز چيزي كه ما بايد برای آن بكوشيم اين است كه واقعاً از خداي متعال بخواهيم که به ما حقيقت آن خورشيدي كه در غدير طالع شد را بفهماند و محبت و ولايت اميرالمومنين را به ما بچشاند.

اين روايت از وجود مقدس نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است، ایشان فرمودند: «مَنْ‏ رَزَقَهُ‏ اللَّهُ‏ حُبَ‏ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»(13) اگر خداي متعال محبت اهل بيت من را روزي كسي كند به همه خير دنيا و آخرت رسيده است. ما خيال مي كنيم رزق ها فقط خوردني ها و آشاميدني ها و پوشيدني ها هستند، نه ما رزق هاي عميق تري داريم. قلب ما هم رزق دارد و اگر خداي متعال به كسي رزق محبت ائمه را عنايت كند او به همه خير دنيا و آخرت رسيده است «فَلَا يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّةِ» پس احدي ترديد نكند که وسط بهشت است.

در ادامه حضرت فرمودند: در محبت ائمه بيست صفت است، اگر به كسي این محبت را بدهند بيست خصوصيت پيدا مي كند، ده خصوصيت در دنيا و ده خصوصيت در آخرت. يكي از این ده خصوصیت نشاط در قيام است، كسي كه ائمه را دوست دارد شب ها بيدار مي شود و خوابش نمي برد. در روایت فرمود: يا موسي! دورغ مي گويد كسي كه بگويد من خدا را دوست دارم اما شب ها می خوابد. كسي كه به حبُّ الامام رسيد نه اينكه شب ها بيدار است بلکه با نشاط بيدار است «وَ النَّشَاطُ فِي قِيَامِ اللَّيْلِ» آقايي ميفرمود: يك استاد بزرگواري ذکر و عباداتی به ما دستور داده بود، من مشغول به آن ذكر و عبادت بودم که خسته شدم و حالت چرت پيدا كردم، دیدم استاد در چارچوب در ايستاده و به من گفت: ذكر را با طرب و نشاط بگو! بلند شو و برو تجديد وضو كن، اگر كسي با نشاط در شب، شب زنده داري كند به حبُّ الامام رسيده است.

آخرين صفت از این ده ویژگی سخا است، کسی که به حبُّ الامام میرسد جود پيدا مي كند، جان و مالش را مي بخشد. اگر كسي مي خواهد به جود برسد و از اين بخل ها كه ما را زمين گير كرده و نمي گذارد امكاناتمان را در راه خدا بدهيم خلاصی پیدا کند با خدا معامله كند. كسي كه به حبُّ الامام رسيد همه چيز را راحت در راه خدا خرج مي كند و ديگر طعمه شيطان نمي شود. يك استادي داشتيم ميفرمود: رفيقي ما داشتيم که يك انگشتري داشت و خيلي آن را دوست داشت. يكي از دوستان اصرار كرد که اين را به او بدهد، اما او نداد. رفت وضو گرفت، وقتی آمد ديديم دارد ميخندد، گفتيم چرا ميخندي؟ گفت: چيزي كه من در راه خدا ندادم چاه توالت از من گرفت. انسان هر چه را در راه خدا ندهد، طعمه شيطان و نفس مي شود.

اگر كسي مي خواهد امكاناتش را با خدا معامله كند و اهل سخا شود بايد به حبُّ الامام برسد چون انسان با رسیدن به این حبّ همه چيزهايي كه دوست دارد در راه محبوب بالاتر ميدهد. ما پول را دوست داريم اما آن را مي دهيم و جنسي كه بيشتر دوست داريم مي خريم. فرمود: سخا از آثار حب الامام است، نه فقط دنيا را دوست نمي دارد بلکه بغض دنيا در دلش مي آيد، البته مقصود از دنيا همان محيط ولايت ائمه جور است نه امكانات طبيعي.

بنابراین آن چيزي كه امروز (روز غدیر) باید بخواهيم محبت امام است. از اعمال امروز به ديدار مومنين رفتن است که جزء عبادات خوب است، اگر كسي محروم از روزه شده آرزوي روزه داشتن را لااقل داشته باشد. عيدي گرفتن از سادات و عيدي دادن به سادات هم جزء اعمال پسندیده است. اگر كسي توانست حتما امروز زيارت غديريه که از امام هادي عليه السلام را بخواند، این زيارت كمي طولاني است ولي يك دوره ارتباطات شيعه است که بسيار فوق العاده است. اگر حال و توجهي بود امروز اين زيارت را بخوانند و خطاب به اميرالمومنين خلوتي داشته باشند. لااقل اگر نشد يك زيارت امين الله بخوانند چون ميدانيد از عباداتي كه جزو سرآمد عبادات است، زيارات معصومین است و زيارت معصوم به منزله زيارت الله است.

پی نوشت ها:

(1) معاني الأخبار، النص، ص: 32

(2) معاني الأخبار، النص، ص: 32

(3) تفسير نور الثقلين، ج‏1، ص: 24

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 426

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 146

(6) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 804

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 198

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 441

(9) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 217

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 432

(11) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 375

(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 376

(13) الخصال، ج‏2، ص: 515