نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

ایام شهادت حضرت زهرا در برنامه مخاطب خاص/ مقامات حضرت زهرا و نقش ایشان در تجلی نور ائمه در عالم

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 13 آذرماه سال 99 است، که در برنامه مخاطب خاص در کربلا ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ صحبت کردن درباره جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها کار بسیار دشواری است چرا که روایات متعدد و اخبار غیبی بسیاری از ایشان نقل شده است که مقام و عظمت فوق العاده ایشان را نزد خدای متعال نشان می دهد؛ حضرت زهرا سلام الله علیها سر منشاء گسترده شدن نور ائمه معصومین درعالم، ظرف وجودی نزول هدایت از سوی خدای متعال و حلقه اتصال امت پیامبر به معارف ایشان هستند و این خیر کثیر به برکت وجود ایشان در عالم تجلی پیدا کرده است.

جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها در روایات

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . صحبت کردن در باب مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها کار بسیار دشواری است زیرا در روایت معروفی که ذیل سوره مبارکه قدر در تفسیر فرات نقل شده است «اَللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ اَلْقَدْرُ اَللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ اَلْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا أَوْمِنْ مَعْرِفَتِهَا»(1). خدا وقتی داستان شب قدر را مطرح می کند می فرماید «وَ مَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ»(قدر/2)، یعنی کسی چه می فهمد لیله القدر چیست؟ فضائل بسیاری در لیله القدر وجود دارد؛ ظرف نزول قرآن است، بهتر از هزار ماه است و بار انسان در آن بسته می شود. اصلا ما دنیا آمده ایم که این لیله القدر را درک کنیم که تمام این ها در معرفت حضرت حاصل می شود ولی یک هشدار سنگین هم داده اند که کسی طمع خام نکند؛ این که خدای متعال او را فاطمه نامیده است. فاطمه معانی متعددی دارد که یکی از آن ها به معنی جدا شده است. همه از معرفت او جدا هستند، او فاطمه خداست. لذا صحبت در باب ایشان کار سختی است.

معصومین هستند که مقام حضرت زهرا را می فهمند. در روایت آمده است وقتی حضرت در محراب عبادت می ایستاد به حدی انوار الهی در ایشان جلوه می کرد که به تعبیر ناقص بنده امیرالمومنین مبهوط این جمال می شدند؛ امیرالمومنینی که خود «نورالله فی ظلمات الارض» اند. پس صحبت کردن راجع به حضرت زهرا خیلی سخت است و ما به اندازه وسعت خودمان درباره ایشان صحبت می کنیم. «اِنَّ اَللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»(2) خدای متعال با غضب حضرت زهرا غضب می کند و در مقابل رضای او راضی می شود که توضیح قسمت دوم این روایت حداقل یک جلسه زمان می خواهد. این که چرا پیامبر گرامی اینقدر بر معرفی ایشان تأکید داشتند جهات متعددی دارد که یکی از آن ها همان مقام رسیدن به درک لیله القدر است که تابع این معرفت است و چه کسی غیر از پیامبر خدا و امیرالمومنین می تواند ایشان را معرفی کند؟ یک جهت دیگرش هم این است که نقشی که ایشان در هدایت و عبور امت از امتحانات سخت دارند نقشی استثنایی است.

سوال: شاید این هدایتگری حضرت زهرا که در کنار امیرالمومنین بودند به چشم ما نمیاید، یعنی ما امیرالمومنین را در جامعه برای هدایت می بینیم.

جواب: حضرت زهرا حلقه اتصال امت به نبی اکرم و اهل بیت اند و اگر این حلقه نبود هیچ کس نمی توانست به ایشان متصل شود. جایگاه حضرت در اتصال امت به نبی اکرم و در اتصال امت به امیرالمومنین و در عبور از فتنه هایی که هدفش جدا کردن مردم از امیرالمومنین بود بسیار مهم است؛ «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»(اعراف/16)، کل دستگاه ابلیس کارش همین است. این بحث به مسئله خود مقامات حضرت هم مرتبط است و اگر انسان خود حضرت را نشناسد، آن وقت نمی تواند جایگاه حضرت در این طرح بزرگ را بفهمد. لذا اگر بخواهیم مقداری راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها بحث کنیم، هم باید مقامات حضرت را بگوییم و هم باید جایگاه حضرت را در آن طرح نبی اکرم برای هدایت عالم و به تعبیر دیگر برنامه ای که خدای متعال دارند توضیح دهیم.

حضرت در مقابله با دشمنان نبی اکرم هم نقش داشتند؛ آن ها هم بالاخره یک نقشه ای دارند، یعنی شیطان نقشه اش در مقابل نبی اکرم نقشه پیچیده ای است گرچه شکست خورده است و در مقابل نبی اکرم غالب نیست ولی واقعا نقشه پیچیده ای است. شیطان وقتی که حضرت مبعوث شدند دیگر از این که کسی او را عبادت کند مأیوس شد، آن موقعی هم که رجز می خواند خیال می کرد فقط ما و خودش هستیم! وقتی نبی اکرم در میدان آمدند متوجه شد که کاری از پیش نمی برد ولی در عین حال برای حضرت هزینه درست می کند. بخش عمده ای از قرآن درباره همین طرح است که در بیش از هزار آیه راجع به قوم بنی اسرائیل آمده است. حضرت فرمود هرچه در بنی اسرائیل واقع شده است در امت من هم واقع می شود. در واقع توضیح وقایع این امت است.

لذا حضرت زهرا سلام الله علیها برای برون رفت امت از این طرح پیچیده اقدام کردند؛ پس باید هم جایگاه خود حضرت را در محضر خدای متعال بشناسیم و سپس نقش حضرت را در پیشبرد اهداف نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین بفهمیم که اگر ایشان نبودند کار به نتیجه نمی رسید. بدون تعارف حضرت حلقه اتصال

عالم به نبی اکرم و امیرالمومنین هستند و در آن زیارت معروفی هم که مرحوم شیخ در تهذیب آن را نقل کردند آمده است که حلقه اتصال ایشان هستند؛ بلای ایشان عالم را عبور میدهد، با بلای ایشان عالم وصل می شود و اگر کسی آن بلا را درک کند و حضرت را تصدیق کند ممکن است به دست حضرت این اتصال واقع شود.

نسبت به مقامات حضرت بحث های زیادی وجود دارد که یکی از آن ها آیه تطهیر است؛ آیه تطهیر ذیل داستان مباهله بوده است که خودش یک نکته بسیار مهمی است. اصلا مباهله چیست؟ چه اتفاقی در حال رخ دادن بود و چرا حضرت قبل از این که مباهله کنند این پنج نور را در ذیل عبا جمع می کنند و بعد از آن آیه تطهیر نازل می شود؟ بعد که وارد میدان می شوند می خواهند چه کار کنند؟ نکته این است، کسانی می توانند در این مباهله واقع شوند که معصوم مطلق باشند و الا کسی حق ندارد ریشه یک جمعی را بکند. حضرت فرمود اگر اینها مباهله می کردند تمام بیابان برایشان آتش می شد و تا پایان سال کسی از اهل مسیحیت باقی نمی ماند. یعنی همه آن اتفاقاتی که در طول درگیری های بزرگ با یهود و دیگران واقع شده بود در یک قصه می خواست اتفاق بیافتد. بنابراین خود داستان مباهله و خود آیه تطهیر و این که این آیه ذیل داستان همسران آمده است اهمیت دارد.

خدای متعال همسران را در عین تشویق، توبیخ سنگین می کند گویا که باری روی دوششان بوده و حضرت قصد داشتند با آن ها یک باری جلو ببرند. آن بار با این که احتیاج به عصمت نداشته بود ولی آن ها نکشیدند. در سوره مبارکه احزاب، خدای متعال با این که می فرماید این ها امهات المومنین اند ولی آن ها را توبیخ می کند و بلافاصله ذیل همان آیه می فرماید «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(احزاب/33). نبی اکرم یک کار دیگری را می خواهند با اهل بیتشان در عالم انجام دهند که این غیر از کاری است که با همسرانشان می خواستند در عالم کنند. آنها اگر تحمل می کردند یک اتفاقات عظیمی می افتاد و ما امروز دیگر درگیر این مسائل خانواده با اندیشه های باطل نبودیم. تکلیف آن ها سخت بود ولی هیچوقت احتیاج به عصمت نداشت.

 سپس باری که روی دوش اهل بیت می گذارد را بیان می کند؛ بار سیدالشهداء را معصوم باید بردارد، جز در مقام عصمت مگر می شود کسی عاشورا را به پا کند؟ تکلیف سیدالشهدا، باری است که نبی اکرم برای هدایت امت روی دوش سیدالشهداء می گذارند؛ بلای سیدالشهداء، بلای حضرت زهرا و هدایت امت را که نمی شود همسران بردارند. بنابراین در بحث طهارت حضرت و عصمت حضرت از آیه تطهیر استفاده می شود و کسی که می خواهد وارد داستان آن مباهله شود باید چنین عصمتی داشته باشد؛ بعد هم آن جا مباهله واقع نشد ولی در ادامه کار یک جور دیگر تکلیف روی دوش این اهل بیت گذاشته شد.

«اِنَّ اَللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»، این روایتی است که اول جلسه خواندیم و خیلی امر مهمی است. در اصول کافی بابی باز کرده اند که این باب در کتاب توحید است؛ یازده روایت تحت عنوان نادر در آن آوردند که نتوانستند عنوان خاصی برایش پیدا کنند و تمام این یازده باب مربوط به کتاب توحید و کتاب الحجه است، یعنی جایگاه اهل بیت در دستگاه الهی و نسبت آنها بین خدا و مردم را توضیح می دهند. یکی از روایاتی که در آن باب نقل کردند این است که شخصی از حضرت سوالی کرد؛ خدای متعال می فرماید قوم فرعون ما را به اسف آوردند و ما هم انتقام گرفتیم «فَلَمّا آسَفُونا اِنْتَقَمْنا مِنْهُمْ»(زخرف/55)، سوال این بود که آسَفُونا، خدا را متأسف کردند یعنی چه؟ مگر خدا متأسف می شود؟

حضرت آنجا یک روایت فوق العاده ای را بیان کردند. فرمود خداوند مثل ما خوشحال یا متأسف نمی شود. خدای متعال یک بندگانی دارد که این ها ابتدائا مخلوق و مربوب اند که این ها رضا و أسف دارند و خدای متعال رضا و سخط آن ها را رضا و سخط خودش قرار داده است. نکته اش را هم در ادامه می فرمایند این است که چون خداوند این ذات های مقدس را دلیل و داعی به سوی خودش قرار داده است، چیزی جز دلالت و دعوت در وجود آن ها نیست.

سوال: یعنی آنها سخط داشته باشند، سخط خداست.

جواب: چون دلیل و داعی اند؛ یعنی هیچ چیزی در وجودشان جز دعوت الی الله نیست و رضا و سخطشان هم برای خداست. بنابراین اگر از کسی راضی شدند به خاطر خودشان نبوده است بلکه به دلیل دعوت و دلالت راضی شدند. ائمه علیهم السلام وقتی در عالم ما با ما همنشین شدند باید لباس بشر می پوشیدند و این یکی از امتحانات سخت ما هم هست؛ این که با فرض این که لباس بشر پوشیده اند باید در مجهولات و امتحانات تسلیم محض شان باشیم. پرده که کنار برود همه می فهمند، وقتی پرده کنار رفت همه ملائکه فهمیدند چرا باید سجده کنند ولی قبل آن سخت است. این لباس بشری یک حجابی است که امتحان را سخت می کند ولی یک جنبه دیگری هم دارند که اگر آن جنبه را نشناسیم نمی توانیم از عهده امتحانات بربیاییم و آن جنبه، اتصال به خدای متعال است. اگر آنها مثل ما ارتباطشان با خدای متعال قطع باشد که دیگر سفیر، واسطه و حجت نیستند.

این نکته در روایات متعددی آمده است که یکی از آن ها در روایات کتاب الحجه است؛ امام صادق علیه السلام در این روایت می فرمایند ما  -ما یعنی انسان های عادی، نه خود حضرت-  با خدا مباشرت و ملامست نداریم؛ بنابراین باید یک حججی واسطه باشند و دلالت کنند تا ما را به مصالح، مفاسد و به آن چه بقای ما در اوست هدایت کنند. «غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي اَلْخَلْقِ وَ اَلتَّرْكِيبِ فِي شَيْءٍ»(3) فرمود این موجودات مقدس در عین این که در خلق و ترکیب شبیه ما هستند در هیچ چیزی با ما مشترک نیستند.

سوال: همان که فرمودند ما انوار نورانی در قالب انسانی هستیم یعنی فقط قالب مشترک است.

جواب: یعنی در لباس ما آمدند. «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اَللَّهِ»(4)، این بخشی از روایت حدیث نورانیتی است که از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است. در این روایت حضرت مقامات خودشان را برای سلمان و ابوذر می گویند، یعنی مومن کاملی که تحمل آن را داشته باشد. ذیل مقامات می گویند از همه این هایی که گفتم یک مقام بالاتری هم وجود دارد و آن این است که خدای متعال اسم اعظمش را به ما داده است؛ یعنی علم آن اسم اعظم را به ما تعلیم کرده است. می دانید از هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو تای آن نزد اهل بیت است که خدا به ایشان تعلیم کردند.

در ادامه برکات این اسم اعظم را توضیح می دهند؛ می فرمایند با این اسم اعظم به آسمان ها عروج و در زمین هبوط می کنیم، شرق و غرب عالم را سیر می کنیم، در عین حال در محضر خدا هستیم. یعنی به واسطه اسم اعظم از یک طرف در محضر خدا هستند و از یک طرف همه عوالم تحت اشرافشان است. دوم فرمودند به واسطه این اسم اعظم همه عوالم تحت فرمان ما هستند چرا که علم الهی که در اختیار امام است در همه نافذ است. سوال این است آقایی که همه عوالم تحت فرمانش هستند چطور با ما می نشیند، می خورد، می آشامد و می خوابد. حضرت فرمود همه این ها به امر پروردگار ماست و ما از آن تخلف نمی کنیم.

ما انسان های عادی چهار شب نماز شب بخوانیم حال سلام کردن به رفیق خودمان را هم نداریم. این چه آقایی است که به معراج می رود و برمیگردد، همه انبیاء و جبرئیل را هم جا می گذارد ولی هنوز با ما هم نشین می شود. حضرت فرمود ما معصومیم و تحت امریم، به ما می گویند به معراج بروید، عالم ملائکه را تدبیر کنید، لباس بشر بپوشید و ما هم این مأموریت های خود را در این عالم انجام می دهیم. شبیه این روایت راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها به یک شکل دیگری نقل شده است. این حدیث را وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند، خدای متعال نور حضرت زهرا سلام الله علیها را قبل از خلقت سماوات و ارض آفرید که این مسئله متعدد در روایات ما آمده است.

شخصی به امام جواد علیه السلام عرض کرد آقا شیعیان شما در مقامات شما اختلاف کردند؛ حضرت فرمود «اِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ اَلْأَشْيَاءِ فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَ أَجْرَى طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاءُونَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاءُونَ»(5). یعنی خدای متعال شریک ندارد، برای خدا شریک درست نکنید ولی خداوند وقتی هیچ خبری در عالم نبود، این سه نور یعنی حضرت فاطمه، حضرت علی و حضرت محمد صلی الله علیهم را آفرید و همه عالم را به دست آن ها سپرده است. آن ها برای کل عالم حلال و حرام قرار می دهند ولی جز اراده خدا اراده ای ندارند. چون عصمت مطلق دارند همه عالم تحت اختیارشان است.

در آن روایت آمده است یک شخصی گفت پس ایشان دیگر جنبه انسیه ندارد؛ آن شخص وقتی نورش قبل از سماوات و ارض آفریده شده است دیگر چه انسانی است؟ حضرت فرمودند حوراء انسیه است. یعنی حضرت در عین این که لباس بشر پوشیده اند مقام دیگری نیز دارند که در آن جا از آن به به حوراء تعبیر شده است. آن مقام حضرت است که موجب می شود در عین این که انس است، چیزی فراتر از انس باشد. بنابراین حضرت قبل از عوالم خلق شدند و با اینکه لباس بشر هم پوشیدند آن قدر در ایشان لطافت وجود است که با این وجود باز هم از بشر متفاوت اند.

سوال: اگر بنده به نمایندگی از همه کسانی که دارند می بینند اشتباه می کنم شما غلط من را بگیرید؛ یعنی می شود گفت صدیقه کبری سلام الله علیها بر اهل بیت فضلی دارند؟

جواب: من این طور تعبیر نمی کنم، می گویم ویژگی در ایشان است که حتی وقتی لباس بشر هم می پوشند یک جلوه خاصی دارند؛ چون این خصوصیت ایشان، خصوصیتی است که معنای ظاهری آن در نبی اکرم صلی الله علیه و  آله و سلم و امیرالمومنین مشخص نیست و یک جور دیگری باید معنا بشود. مقامات اولیاء معصوم بین خودشان بحث جدی تری می طلبد و به این راحتی نمی شود درباره آن قضاوت کرد. یک نوع نگاه دیگری به معارف می خواهد که به این راحتی ها نیست؛ لذا بنده هم در این جلسات معمولا بحثی از آن نمی کنم چون بحث های جدی تری می طلبد. پس حضرت زهرا غیر از این جنبه مُلکی ای که برای همنشینی با ما پیدا کردند، یک لطافتی هم دارند که مربوط به آن حقیقت نورانی سابق بر همه عوالم ایشان است. لذا این جنبه در معصومین باید شناخته شود و وقتی کسی در این مقام قرار گرفت شأنش بسیار زیاد است.

جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها در نزول ولایت و قرآن

روایتی در کافی مرحوم کلینی آمده است؛ نصاری راه طولانی ای را طی کرده بود و می گفت سی سال به خدای متعال التماس کرده بود که دین حق و عالم زمان را به او نشان بدهد. یک جوری خودش را به حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیهما رسانده بود و پیدا بود که خیلی زحمت کشیده است. با حضرت گفتگوهایی می کند که خیلی جالب است؛ از حضرت درباره باطن آیات اول سوره دخان سوال می کند. «حم * وَ الْكِتَابِ الْمُبِينِ * إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ * فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»(دخان/1-4). حضرت در جواب فرمودند «أَمَّا حم فَهُوَ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ فِي كِتَابِ هُودٍ الَّذِي أُنْزِلَ عَلَيْهِ وَ هُوَ مَنْقُوصُ الْحُرُوفِ وَ أَمَّا الْكِتاب الْمُبِين فَهُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ وَ أَمَّا اللَّيْلَةُ فَفَاطِمَةُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ يَقُولُ يَخْرُجُ مِنْهَا خَيْرٌ كَثِيرٌ فَرَجُلٌ حَكِيمٌ وَ رَجُلٌ حَكِيمٌ وَ رَجُلٌ حَكِيم»(6).

می فرمایند منظور از «حاء میم» حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است که گویا ناظر به آن لقب حضرت در کتاب هود است. می فرماید و اما کتاب مبین امیرالمومنین است که خود این کتاب مبین هم باید با روایات متعددی توضیح داده شود. سپس درباره حم و این کتاب که در شب مبارکه نازل شده است توضیح دادند. این کتاب مبین هم امام است و هم قرآن است و ظرف نزول آن هم لیله مبارکه است و در سوره قدر هم از لیله مبارکه به لیله القدر تعبیر شده است؛ لذا حقیقت ولایت و قرآن هم در ظرف وجودی حضرت در عالم نازل شده است. حضرت فرمود لیله هم فاطمه است.

«فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» یعنی از دل این لیله مبارکه خیر کثیری نازل می شود. منظور از خیر کثیر در این لیله مبارکه چیست؟ «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا»(بقره/269)، قرآن می فرماید منظور از خیر کثیر حکمت است. این حکمتی که در وجود حضرت زهرا نازل می شود قرآن است؛ بله قرآن که سراسر حکمت است. حضرت فرمودند ائمه حقیقت حکمت الهی هستند. رجل یعنی امام و حضرت می فرماید امامی بعد امام دیگر از آن خارج می شوند. یعنی آن حکمتی که در لیله القدر منتشر می شود اکنون در وجود ایشان نازل می شود و انوار ائمه، بستر ظهور حقیقت این حکمت است. بنابراین در این لیله مبارکه هم قرآن نازل می شود و هم امر حکیم که همان خیر کثیر است از آن خارج می شود.

در کافی آمده است که حضرت فرمود «وَ مَنْ يُؤْتَ اَلْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً فَقَالَ طَاعَةُ اَللَّهِ وَ مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ»(7) یعنی امام خودش حقیقت حکمت است. آن چه که به ما می رسد معرفت و ظهور نور او در قلب ماست. اگر کسی دستش به دامن امام رسید حکیم می شود. حضرت مصدر نزول این حکمت در عالم اند و اگر به کسی این حکمت برسد، به خیر کثیر رسیده است. یعنی معرفت امام خیر کثیر است. اگر این حقیقت نازل نمی شد و این «يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» اتفاق نمی افتاد این حکمت در دست ما قرار نمی گرفت. کما این که قرآن سرچشمه حکمت است اگر لیله القدر نبود این حکمت نازل نمی شد و ما از ائمه ای که حکیم اند و در نتیجه از آن حکمت و خیر کثیر محروم می شدیم.

سوال: یعنی همان که فرمودید ایشان نقطه اتصال هستند.

جواب: یعنی وقتی نور امام می خواهد نازل شود و در این عالم بسط پیدا کند از طریق این وجود مقدس این اتفاق می افتاد. در روایات به نحو دیگری هم آمده است؛ در «علل الشرایع» مرحوم صدوق آمده است شخصی به حضرت گفت چرا به مادر شما «زهراء» می گویند؟ فرمود به خاطر این ملائکه را یک ظلمت و حجابی فراگرفته بود. وقتی ملائکه به خدا پناه آوردند خدای متعال نور حضرت را تجلی داد و وقتی نور حضرت تجلی کرد به حدی با عظمت بود که «خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا»(یوسف/100)، یعنی با تجلی نور همه ملائکه به سجده افتادند. بعد عرضه داشتند خدایا این چه کسی است که ما تا کنون ندیده ایم؟ خدا فرمود نور من است؛ او را از نور و عظمت خودم آفریدم و تجلی عظمت من است. «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي أَسْكَنْتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ اَلنُّورِ أَئِمَّةً»(8).

به عالم بالا «سماء» می گویند که منسوب به خدای متعال است و وقتی این نور می خواهد از سماء به عالم شما بیاید، از سلب اشرف انبیاء می آید. داستان تنزل ایشان هم این گونه است که حضرت به معراج رفتند و از ملائکه و انبیاء گذشتند و جناب جبرئیل هم پشت سر گذاشتند. در آن خلوت به شجره طوبی رسیدند که در قرآن توضیح می دهد اصل آن در خانه نبی اکرم و امیرالمومنین است و شاخ و برگش در خانه همه انبیاء است. روایات متعدد دارد که نهر «سلسبیل» و «مَعین» پای این درخت جاری می شوند که در روایات مفصل درباره این ها صحبت شده است. پس یک چنین شجره ای در خانه نبی اکرم و امیرالومنین است و حتی در روایات هم آمده است شخصی از حضرت پرسیدند خانه شما یا حضرت امیر؟ حضرت در جواب فرمودند خانه من و حضرت امیر یکی است.

این شجره در این خانه حقیقت نبوت و ولایت است که در روایات دارد خدا خودش آن را غرس کرده است و یک میوه داشته است که خدای متعال آن یک میوه را در معراج به نبی اکرم دادند. از طریق این میوه شجره طوبی نور حضرت زهرا به پیامبر منتقل شد و این هدیه خدای متعال به نبی اکرم در معراج است. بعضی بزرگان گفته اند اصلا معراج برای همین بوده است که خدا این میوه را به حضرت بدهد.

«يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ اِنْقِضَاءِ وَحْيِي» در ادامه می فرماید آن هایی که قیامشان به امر خدا و هدایت به حق است، این ائمه نورشان از طریق ایشان نازل می شود. پس این وجود مقدس یعنی حقیقت حکمت که امام است در ظرف وجودی حضرت نازل می شود و اگر ما هم بخواهیم حکیم شویم باید به معرفت الامام برسیم. اگر حضرت زهرا نبودند نه این امر حکیم در عالم ما تنزل پیدا می کرد و نه نور ائمه نازل می شد و ما نمی توانستیم به معرفت برسیم.

سوال: حاج آقا در چند دقیقه مباحث را جمع بندی بفرمایید.

جواب: حضرت زهرا مصدر نزول ائمه هستند و انوار اهل بیت علیهم السلام از طریق ایشان نازل می شود؛ نبی اکرم با خودشان قرآن و امام را آوردند. تعبیر از امیرالمومنین در قرآن این گونه است «النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ»(اعراف/157)؛ یعنی حضرت در معیت نبی اکرم آمده اند و اگر نبی اکرم در این عالم نمی آمدند امیرالمومنین هم نمی آمدند. بعد هم نبی اکرم می گویند این دو چیز یعنی کتاب و امام را برای شما باقی گذاشتم و گفتیم هر دو این ها از مصدر حضرت زهرا آمدند. آدرس این مطلب در سوره نورآمده است؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ»(نور/35). هدایت الهی در یک مثلی متمثل می شود که منظور نبی مکرم اسلام هستند. این نور نبی اکرم در یک چراغدانی در عوالم تجلی می کند و نبی اکرم مانند یک مشکات است. در روایات توحید آمده است مشکات قلب نبی اکرم است و به نظرم در کافی آمده است که حضرت فرمود مشکات فاطمه زهرا سلام الله علیهاست. یعنی تمام انوار هدایت الهی، قرآن و همه این ها در قلب نبی اکرم نازل می شود  و در عالم ما می آید.

در ادامه می فرماید این قلب وجود مقدس فاطمه زهراست. چراغ هایی در قلب، در این مشکات روشن است که حضرت فرمود این دو مصباح حسنین اند و انوار ائمه در در وجود مقدس حضرت روشن شده است و الا نور حسنین جز در فاطمه زهرا کجا می تواند تجلی کند؟ این مادری که این نور در دامن او تجلی کرده است نه در عالم ما، چون این مشکات همه کائنات را روشن می کرده است و بعد نور آن در خانه هایی می آید که دست ما به آن می رسد. بعد در مقامات عالی نور این دو بزرگوار می فرماید این چراغ ها در حباب بلوری اند که می دانید حباب حافظ این چراغ هاست؛ فرمود این زجاجه هم خود حضرت زهرا سلام الله علیهاست، یعنی ایشان هم مصدر نزول و هم محافظ هستند. این حقیقتی که حضرت در عوالم بالا هم مشکات و هم زجاجه است، در عالم ما هم همین گونه می شود. بدون حضرت زهرا ولایت نمی ماند، می ماند؟

برکات ائمه یک به یک فرع بر وجود ایشان است و محافظ هم ایشان هستند. اگر واقعا حضرت زهرا در این عالم به میدان نمی آمد، چه کسی آن حجابی را که در قرآن تعبیر به «وَ اللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى»(لیل/1) شده است و از حقیقت ولایت برمی داشت؟ فقط این مشکات نور است که باید بیاید و این ظلمت را بردارد. لذا اگر حضرت زهرا در آن وقایع صدر اسلام تجلی نمی کردند ما دیگر دستمان به نور حضرت امیر نمی رسید و نور همه ائمه در حجاب بود و خود ما الی الابد در ظلمات بودیم. «إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»(نور/40)، ظلماتی است که مومن دست خودش را هم نمی تواند ببیند، در این ظلمات سنگین اگر خدای متعال نوری به کسی ندهد نور دیگری وجود ندارد. فرمود «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اَللّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(9)، اگر کسی دستش به امامی از نسل حضرت زهرا نرسد تا قیامت هم در تاریکی است. بعد حضرت رجوع فرمودند به آیات سوره حدید که فرصتی برای شرح آن نیست.

سوال: این ایام در کربلا چرا از صدیقه کبری سلام الله علیها سخن می گویید؟ با توجه به صحبت های شما، یعنی کربلا را هم مدیون صدیقه کبراییم.

پاسخ: من اصلا می خواهم بگویم لیله القدری که سیدالشهداء در او تنزل پیدا کرده اند حضرت زهرا هستند؛ باید یک موقعی مفصل عرض کنیم که اصلا این معارف را برای چه می گوییم. اصلا چرا این معارف غیبی را برای ما گفتند.

سوال: خیلی ها ممکن است بگویند مباحث سنگین و به تعبیر شما غیبی را اصلا برای چه می گویید؟

پاسخ: اول باید بگوییم چرا خدا فرموده اند این ها امور غیبی هستند و چرا ما را با غیب آشنا کرده است؛ این اخبار غیبی که انبیاء با خودشان آوردند خیلی قیمتی است. «وَ مَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ»(تکویر/24)، نبی اکرم با خودشان غیبی آورده اند و بخیل هم نیستند، «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ»(جن/26-27)، خدای متعال عالم به غیب است و این غیب را به احدی جز رسولش نمی دهد؛ تازه به رسول هم که می خواهد بدهد حفظه می گذارد. این غیبی که خدای متعال می گوید برای چه می گوید؟ چرا راجع به حضرت زهرا انقدر اخبار غیبی داریم؟ این بی دلیل نیست چرا که ایشان مصدر نزول انوار ائمه است و محافظ ایشان است.

پی نوشت ها:

(1) تفسير فرات الكوفي، ص: 581

(2) الأمالي (للمفيد)، النص، ص: 95

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 168

(4) المناقب (للعلوي) / الكتاب العتيق، ص: 68

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 441

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 479

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 185

(8) علل الشرائع، ج 1، ص: 180

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 195