نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

بزرگداشت مرحوم آیت الله حائری شیرازی/ جایگاه فقها در دوران غیبت کبری/ خصوصیات ممتاز آن مرحوم

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 9 بهمن ماه 96 است که در بزرگداشت مرحوم آیت الله حائری شیرازی در چهلمین روز درگذشت ایشان ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه به بیان خصوصیات ایشان پرداختند. در بیان ویژگی های فقها، آنان را مرزبانان جامعه مؤمنین بعد از ائمه علیهم السلام نامیدند چراکه جامعه شیعه هیچگاه در مقابل نحله هایی که در دنیای اسلام شكل گرفته منفعل نبوده است؛ فقها حقیقتا حصن اسلام هستند. آنها علاوه بر تفقه در دین که همانا فهم جامع دین در مقیاس حل و فصل مسائل زمانه و پاسخگویی به نیازهای زمانه و رهبری جامعه در دوران، پیش بینی آینده هاست، باید در شناخت دشمن و موضع گیری متناسب در مقابل او بصیرت داشته باشند. استاد میرباقری در این مراسم بیان کردند که مرحوم آیت الله حائری شیرازی حقیقتاً تفقه در دین داشت؛ علاوه بر اینكه تفقه ایشان در عرصه های نوپدید بود، از ورود به این عرصه ها و تأمل و تحقیق در آنها پروا نداشت. نگاه ایشان نسبت به دشمن شناسی حقیقتا نگاه عمیقی بود؛ تمدن غرب را به خوبی می شناخت. ایشان اهل زهد و تقوا بود و یك عالم در تراز زمانه و در ظرف خودشان حصن نسبت به اسلام بود. 

 ویژگی های مؤمن فقیه

أعوذ بالله من الشياطين الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين و لعنۀ الله علي اعدائهم أجمعين. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَ بِقَاعُ الْأَرْضِ الَّتِي كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَيْهَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ الَّتِي كَانَ يُصْعَدُ فِيهَا بِأَعْمَالِهِ وَ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ ءٌ لِأَنَّ الْمُؤْمِنِينَ الْفُقَهَاءَ حُصُونُ الْإِسْلَامِ كَحِصْنِ سُورِ الْمَدِينَةِ لَهَا»(1)

این حدیث نورانی را مرحوم كلینی رضوان الله تعالی علیه در كتاب علم و جهل كافی در باب "فقد العلماء" از وجود مقدس موسی بن جعفر سلام الله علیه نقل كرده اند كه گویا مقصود، مومن فقیه است. وقتی مومن فقیه از دنیا می رود، رخنه ای در اسلام وارد می شود كه هیچ چیز آن را جبران نمی کند؛ مومن فقیه سدی است که با رفتنش سد شكسته و برداشته می شود. چون مومنی كه فقیه است نسبتش به اسلام نسبت سور به مدینه و شهر به شهر است. همان طور كه دروازه ها، سور و حصاری كه برای شهر می گذاشتند محافظ شهر در مقابل دشمن و سدی در مقابل نفوذ آنها بوده است، نسبت فقیه و مومن فقیه به اسلام همین گونه است، مانع نفوذ و تصرف دشمنان در دنیای اسلام است.

 اقدامات ائمه برای ایجاد جامعه اعتقادی شیعه

ائمه علیهم السلام از آغازی كه تشكیل جامعه اعتقادی شیعه را در جغرافیای عامه اسلام به عهده گرفتند دنبال ایجاد یك جامعه اعتقادی در دل دنیای اسلام بودند؛ همه ائمه این نقش را ایفا نمودند به خصوص بعد از سیدالشهداء علیهم السلام اقداماتی كه نسبت به اصلاح كلی جامعه اسلامی انجام شد كمتر دیده می شود. معمولا دنبال ایجاد یك جامعه اعتقادی شیعه در درون مرزهای دنیای اسلام بودند. برای اینكه یك چنین جامعه ای ممتاز از بقیه در درون دنیای اسلام شكل گیرد سه اقدام انجام دادند.

یك اینكه به شدت شیعه را از اختلاط با دیگران پرهیز دادند، مرزهای جامعه شیعه را حفظ کردند؛ كما اینكه مرزهای دنیای اسلام را حفظ كردند، نمی گذاشتند مومنین با فرقه ها و مجموعه های دیگر به لحاظ اعتقادی و سیره عملی اختلاط پیدا كنند جلوی اختلاط را می گرفتند؛ یك نوع تبری، احتراز در جامعه شیعه و پرهیز در جامعه مومنین نسبت به جوامع دیگر را ایجاد كردند که این امر یك ضروت است برای اینكه مقابل استحاله جامعه مومنین در جوامع دیگر قرار گیرد؛ پرهیز و احتراز همه جانبه از پرچمداران كفر، اولیاء طاغوت، پیروانشان و از مكتب فكری که ایجاد می كردند که یك ضرورت است چون درون و بیرون دنیای اسلام هم همانطور است.

بعد از دوران رحلت وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم یكی از اتفاقاتی كه رخ داده و با تحقیق روشن می شود كه این اتفاقات تصادفی نیست و جریانی آن را هدایت و مدیریت می كرده است، شكل گیری نحله های فقهی، كلامی، اخلاقی، عرفانی و امثال آن است. این نحله ها مدیریت شده و در مقابل مكتب اهل بیت بوده است. اساس هدف آنها به نوعی تحریف است. اگر جامعه مؤمنین به آنها آمیخته می شدند، براساس فقه آنها زندگی می کردند، براساس اندیشه كلامی آنها جهان را می فهمیدند و براساس رویكرد اخلاقی آنها دنبال تهذیب نفس و خودسازی می رفتند اتفاقی كه می افتاد، استحاله جامعه شیعه در درون جامعه عامه بود.

یكی از اركانی كه در امامت و هدایت ائمه علیهم السلام وجود داشت این بود که جامعه شیعه را صد در صد از اختلاط پرهیز می دادند و به تبری جستن، روشن شدن صف ها و مرزهای بین دنیای شیعه و بیشتر دنیای اسلام و دیگران تأکید می كردند.

نكته دوم اینكه ائمه در عین ملاحظه تقیه یك مبارزه همه جانبه را اداره می كردند؛ آنها عامه مومنین را از اختلاط پرهیز می دادند و خودشان درگیری را مدیریت و هدایت می كردند؛ البته براساس این اصل اصیل كه اصل تقیه، رازداری و پنهان كاری در ساخت جامعه مومنین است ولی نقششان این بود که یك مبارزه همه جانبه را اداره می كردند. غیر از مبارزه با دستگاه سیاسی، با حركت فرهنگی كه دشمن انجام می داد كه نتیجه آن به اصطلاح امروز نفوذ نرم و از بین بردن فرهنگ دنیای اسلام است، مبارزه می كردند و در كنار این مبارزه مستمر اركان جامعه شیعه را می ساختند.

لذا شیعه برای خود فقه، كلام، عرفان و اخلاق مستقل دارد؛ به خصوص در آن دوران كه برای كاستن از نفوذ وجود مقدس امام صادق و اهل بیت علیهم السلام بعد از دوران صادقین علیهم السلام درهای دنیای اسلام را به سوی فرهنگ غرب باز کردند، بیت الحکمه ها بنا شد، به سرعت فرهنگ بیگانگان ترجمه و وارد دنیای اسلام شد، یكی از كارهایی كه ائمه مدیریت كردند یك مرزبندی و درگیری همه جانبه فرهنگی بود که گاهی به درگیری در عرصه های دیگر كشیده می شد به ویژه بعد از عاشورا شاید مشی عمومی ائمه علیهم السلام این بوده كه اقداماتی که معطوف به اصلاح كلی دنیای اسلام باشد، دیده نمی شود. یعنی پیداست آنها به دنبال آن بودند كه در عین اینكه با انحراف دنیای اسلام مبارزه كنند در متن این جامعه عامه، یك جامعه اعتقادی شیعه شكل دهند و بسازند. این هدف در دوران ائمه علیهم السلام با فراز و نشیب و نقش هایی كه ائمه ایفا می كردند تا دوران غیبت صغری و كبری ادامه پیدا كرده است.

فقها، مرزبانان جامعه شیعه بعد از ائمه

در دوران غیبت كبری علما و فقهای شیعه همین نقش را ایفا كردند؛ یعنی با دقت مرزبانان جامعه مؤمنین بودند نمی گذاشتند فرهنگ بیگانه در متن جامعه مومنین نفوذ كند لذا در مقابل نحله هایی که در دنیای اسلام شكل گرفته هیچگاه جامعه شیعه منفعل نبوده است. این نقش بزرگان، فقها و علمای شیعه است و در متن احتراز و درگیری، جامعه شیعه را آرام آرام ساختند؛ جامعه ای كه متشكل تر و اعتقادات و افکارش منسجم تر شده و كم كم جغرافیایی پیدا كرده و دولت شیعی پیدا شده تا دوران كنونی ما. این سیره عمومی علما و فقهای شیعه بوده كه در تبعیت از ائمه اهل بیت جامعه مومنین را حفظ كردند. در هر دوره ای یکی از مهمترین کارهای آنها رصد بوده است.

یكی از مهمترین ماموریت های حوزه های شیعی و علمی رصدگری بوده است. در عین اینكه مومن در جایی ممكن است موزون باشد اما در عین حال رصدگر است كاملا نقطه های نفوذ را می بیند، در مقابل نقطه های نفوذ سد می زند، مانع می شود، مقابل نفوذ دشمن می ایستد و از این طریق حقیقتا حصن است. دستگاه شیطان و دستگاه اولیاء طاغوت به دنبال یك نفوذ همه جانبه در دنیای اسلام و تغییر فرهنگ اسلام و مسلمین و استحاله بوده است و جریانی كه مقاومت كرده و جامعه مومنین را حفظ كرده فرهنگ عمومی مومنین را ساخته همان جریان فقهای اسلام بوده و حقیقتا «حُصُونُ الْإِسْلَامِ» بودند و جلوی سد را گرفتند.

فرض كنید اگر تاریخ فقها را از جامعه مومنین حذف كنیم چه اتفاق سنگینی می افتد؟ ادامه فرهنگ اهل بیت، جامعه پردازی و جامعه سازی كه ائمه برعهده داشتند در تاریخ كور می شد. البته روشن است كه در دوران غیبت هم محور همه تحولات وجود امام معصوم است؛ در محوریت امام معصوم تردیدی نیست ولی آن طائفه ای كه وجود مقدس امام معصوم از طریق آنها جامعه مومنین و مرزهای فرهنگی و جغرافیای آن را حفظ می كرده و نمی گذاشته استحاله شوند و اختلاط پیدا كنند، دستگاه فقها بوده است که حقیقتا «حُصُونُ الْإِسْلَامِ» هستند تا آخرین آن که وجود امام رضوان الله تعالی علیه است و مبارزه همه جانبه ایشان برای پیش بردن جامعه شیعه در دل دنیای تاریك امروز بر همین اساس است؛ یعنی جدای از مشی تاریخی فقهای شیعه نیست؛ همان مشی حفظ كردن مرزهای شیعه است منتها با توجه به هجوم، نفوذ و برنامه ای كه دشمن در هر دوران داشته است؛ كوتاه اشاره می كنم.

تفقه در دین، رسالت حوزه علمیه

وظیفه و رسالت حوزه های علمیه همان است كه باید حصن اسلام باشند و مقابل نفوذ دشمن در دنیای اسلام و جامعه مومنین بایستند و مومنین را حفظ كنند تا تحت نفوذ دشمنان قرار نگیرند این رسالت است و این امر به چند چیز نیاز دارد: یك تفقه در دین. اگر دین خدای متعال فهم نشود هر اقدامی اقدام كور است. در تاریخ مبارزه و درگیری بسیار بوده كشته ها دادند كشته شدند اینها قیمتی ندارد اینها باید در چارچوب مرزهایی باشد كه دین الهی معین می كند؛ بنابراین اولین رسالت عالمان دین و حوره های علمیه فقاهت است؛ آن هم فقاهت در مستوای نیاز جامعه خودشان. این است كه فقاهت شیعه در عرصه های مختلف تفقه دینی یک تفقه رو به جلو بوده است؛ در حوزه حدیث، فقه، كلام و سایر رشته ها یك تفقه مستمر رو به جلو بوده است. این اولین امر است.

مسئله مستحدثه زمان خود را بشناسند و متناسب با آن و در آن مقیاس تفقه كنند. بلكه بالاتر نه فقط باید مسئله مستحدثه زمان خود را بشناسد باید به تعبیر امام نبض زمان در اختیار حوزه های علمیه باشد جلوتر از زمان حركت كنند، مسائل آینده را پیش بینی كنند و در مقابل طرح های آینده دشمن سد بزنند.

خداوند امام را رحمت كند در نامه ای که به روحانیت داشتند که به منشور روحانیت معروف شد، می فرماید: مستكبرین عالم، استراتژی های حاكم بر جهان را تعیین می كنند ما باید این کار را انجام دهیم. بنابراین اولین مسئله، تفقه، فهم جامع دین در مقیاس حل و فصل مسائل زمانه و پاسخگویی به نیازهای زمانه و بلكه رهبری جامعه در دوران، پیش بینی آینده ها بر اساس تفقه دینی و اشراف به آینده ها این همان رسالت حوزه هاست؛ همیشه بوده و اکنون نیز باید باشد.

رسالت حوزه های امروز از جمله بصیرت نسبت به زمان و به ویژه شناخت دشمن، رصد كردن دشمن، درك صحیح و عمیق از دشمن زمانه و طرح های او است. در دوران ما همه دشمنی هایی كه علیه دنیای اسلام و مكتب تشیع در درون دنیای اسلام و مرز بندیهایی كه علیه تشیع وجود دارد همه جدی هستند ما باید در مقابل نفوذ همه آنها حصن ایجاد كنیم ولی مهمترین جبهه مهاجم، جبهه تمدن غرب است كه به دنبال استحاله تمام عیار جامعه مومنین است. برای بشریت از دوره قبل از تولد تا زمان مرگ برنامه ریزی دارد، كجا متولد شود، چه زمان وارد مهد كودك شود، كدام تحصیلات را طی كند، كدام مشاغل را متناسب با تحصیلات متصدی شود، دوران بازنشستگی، سالخوردگی و ... خانه سالمندان، بعد هم به قول خودشان اتاق ایزوله و مرگ. برای هفتاد یا هشتاد سال عمر انسان طرح و برنامه دارند؛ هیچ عرصه ای را خالی نگذاشتند.

یك طرح جامع همه جانبه برای زندگی انسان دارند، بعد هم یك برنامه ریزی مهاجم برای نفوذ در كل جغرافیای عالم و استحاله همه فرهنگ ها در درون فرهنگ خودشان و ایجاد یك اقتدار جهانی برای این كار. از هیچ طرحی برای انجام این كار ابا ندارند.

جنگی كه علیه دنیای اسلام در آغاز هزاره سوم آغاز كردند بر همین اساس بود. به گفته خودشان وقتی این جنگ آغاز شد متفكرین آمریكا نامه ای به بوش نوشتند؛ حرف شان این بود که تنها ایدئولوژی كه می تواند جهانی شود ایدئولوژی آمریكاست که ظرفیت جهانی دارد و همه ایدئولوژی ها و مكتب ها باید ما را به عنوان مكتب برتر بپذیرند و اگر مقاومت كنند برای بسط این تفكر باید با آنها وارد جنگ شویم، درگیری نظامی و حتی از سلاح غیر متعارف استفاده كنیم.

اصطلاح استفاده از سلاح غیر متعارف در این جنگ ضد اخلاق نیست این جنگ اخلاقی است. آنچه جبهه مقابل ماست و به دنبال تسخیر همه عرصه هاست، برای نفوذ تدبیر و نقشه داشته، وارد دنیای اسلام شده و به دنبال استحاله دنیای اسلام بوده است، شناخت او و موضع گیری متناسب در مقابل او همان رسالت حوزه های امروز است. غیر از تفقه در دین كه ضروری است، بصیرت نسبت به صف آرایی و مرزها و جبهه مقابل و نقشه ای كه دارد هم شرط اساسی است برای اینكه حوزه ها بتوانند حصن باشند.

جریان تجدد به عنوان دشمن اصلی اسلام

تقریبا از دو قرن قبل که دشمنان نفوذ در دنیای اسلام را شروع كردند، مقابله با آنها بوده و واقعا فقهای شیعه مرزبندی های بسیار جدی در مقابل آنها داشتند؛ فقهای شیعه در مقابل محصولات آنها که وارد شد به راحتی تسلیم نشدند. نفوذ اول آنها از طریق سلسله محصولات بود محصولات نظامی و... تا بعد دارالفنون ها كه وارد شد به راحتی تسلیم نشدند تا بعد جریان های بزرگی كه اتفاق افتاد برای تحولات عظیم در درون دنیای اسلام و تشیع مثل جریان مشروطه به راحتی تسلیم نشدند.

این ناشی از همان درك عمیق نسبت به جبهه مقابل بود. بسیاری از كسانی كه در صدر مشروطه مقابل مشروطه ایستادند، البته من نمی خواهم وارد آن عرصه شوم، وقتی خوب واكاوی می كنید می بینید درك عمیق نسبت به این جریان داشتند؛ می فهمیدند آنچه در حال ورود به دنیای اسلام است محصولات نیست غرب به معنی برق، اسفالت، قطار برقی و ... اتومبیل مدرن و حتی مجلس نمایندگان، رای، انتخابات و مشاركت مردم نیست؛ غرب یك مجموعه به هم پیوسته و یک جریان فرهنگی عمیق در مقابل جریان اسلام و انبیاء است.

فقها این را فهمیدند كه مسئله برق و آب بهداشتی و شبكه آب بهداشتی نیست؛ نزاع های آن زمان را ببینید بعضی ها وقتی علما مثلا با شبكه آب رسانی جدید مقابله می كردند، استهزا می كردند. در قم می گفتند چون مثلا در خزینه های قم چنین و چنان است حیفشان می آمد... نمی خواهم بگویم چه می گفتند. مسئله این نبود آنها می فهمیدند كه مسئله آب بهداشتی، دوش، برق و ... نیست مسئله انقلاب صنعتی است یعنی مسئله تغییر همه سبك زندگی براساس تحول صنعتی مدرن است با آن مقابله می كردند.

یكی از بزرگانی كه در صدر مشروطه ابتدا همراه و بعد مخالف شد و با جدیت مقابله می كرد، می گفت: به هیچ وجه مشروطه اسلامی شدنی نیست. مشروطه را نمی شود مشروعه كرد. ایشان تشبیه خیلی سنگینی دارند؛ ایشان همان میرزا صادق تبریزی است؛ مجتهد تبریزی از بزرگان بوده و بعضی از آثار ایشان موجود است؛ البته عرض كردم من نمی خواهم بگویم که همه جانبه با این مسئله موافق هستم یا نه، بحث این نیست؛ می خواهم بگویم درك علما چه بوده و چگونه مقابله می كردند.

ایشان می گوید اسلامی كردن مشروطه مثل فرزند نامشروعی است كه بالأصاله پاك نیست. شما می خواهید آن را به طور ظاهری سید و ملحق کنید به وجود مقدس نبی اكرم سیدش كنید اینگونه كسی سید می شود؟! یك نسل ناپاك، یک مولود نامشروع دنیای مدرن را چگونه می خواهید اسلامی كنید؟ حتی ایشان می گوید مشروطه با نظارت فقهی اسلامی نمی شود.  

عرض من این است درك از دشمن، دشمن شناسی و بصیرت، اینکه می گوید دشمن كیست و چه می كند؟ دشمن اصلی دوران ما نسبت به اسلام كه براساس تحقیق محققین در تاریخ ادامه امپراطوری بنی امیه است كه در اروپا ساخته شده و در آمریكا به آن تجسد بخشیدند و با آن به دنیای اسلام هجوم آوردند، دشمن اصلی همان جریان تجدد است كه این جریان تجدد نظم خیابانی، چراغ قرمز و... نیست یك مجموعه به هم پیوسته ای است كه از اعماق فرهنگی جامعه را دگرگون می كند تا سبك زندگی اجتماعی را تغییر می دهد. درك عمیق از این جبهه دشمن، رسالت حوزه علمیه است و علاوه بر آن متناسب با وسعت نقشه دشمنان نقشه کشیدن.

آنها دنبال توسعه پایدار در مقیاس جامعه جهانی هستند یعنی تغییرات همه جانبه در جامعه جهانی براساس فرهنگ مدرن هستند و بعد هم ساختارهای جهانی آن را ایجاد و سندهای بین المللی را تنظیم می كنند. اکنون در 2030 دعوا بر سر چه بوده هفده سند بین المللی است كه برای هماهنگ سازی همه مناسبات جامعه جهانی از جمله آموزش و پرورش، شهر سازی و سایر مسائل تا 2030 است یعنی اکنون از سال 2018 تا دوازده سال آینده. درك عمیق از جبهه دشمن و شناخت این جبهه و فریب آن را نخوردن كه اکنون جبهه اصلی دشمن ما جبهه غرب است، این رسالت دوم است. اینكه غرب را زود، غرب خوب و بد نكنیم: اینش خوب است اینش بد است؛ بفهمیم به راحتی نمی شود با غرب برخورد كرد.

لایه های عمیق این تمدن را باید شناخت و بعد هم در كنار این تفقه، دشمن شناسی، بصیرت و آگاهی، یك تقوا و زهد متناسب با اقدام در مقابل آنها، یك نوع استغنا از دنیا و زهد متناسب با این مقام داشته باشیم كه آمد و شدها، اقبال و ادبارها، تدبیر و تهدید دشمن ها، كوتاهی و همراهی دوستان در انسان تحولی ایجاد نكنند انسان را دگرگون نكنند. به تعبیر امیر المومنین علیه السلام «فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ »(2). ما نیاز به چنین حوزه در این مقیاس داریم و فقها و علمای شیعه در طول تاریخ تلاششان این بوده كه یك چنین كانون عظیم فرهنگی در مقابل جبهه دشمن شكل گیرد و این حوزه را صیانت و حفظ كردند.

ویژگی های آیت الله حائری شیرازی

عرضم را جمع كنم تلقی من این است كه مرحوم آیت الله حائری شیرازی فقیهی در این مقیاس بود؛ اولاً حقیقتاً تفقه در دین داشت. ایشان بیش از نیم قرن دائما مشغول مطالعه و تفكر عمیق بود. از ویژگی های ایشان این بود كه صاحب مقام تفكر بود. تفكر یك صنعت نیست یک مقام است. تفکر یک فن نیست كه بتوان آن را آموخت یك مقام است كه باید آن را تحصیل كرد. ایشان صاحب این مقام بود و لذا واقعا اهل تفقه در دین بود. با مسائل نوپدید روبرو می شد در عین حفظ شیوه سنتی حوزه های علمیه و بدون انحراف، دائم نوآوری داشت. هر وقت در عمق معارف اهل بیت علیهم السلام قوس می كرد درهای جدیدی را كشف می كرد. این خاصیت مقام تفكر ایشان بود.

اهل تعمق بود؛ گاهی روی یك آیه مدتها می اندیشید و به نتایج فوق العاده می رسید؛ نه تحریف بود و نه تحمیل، واقعا معارف نو بود. گمان نمی كنم كسی با ایشان مواجه بوده و نوآوری های عمیق و نواندیشی های ایشان را در عرصه علوم انسانی، علوم تربیتی و در عرصه های دیگر ندیده باشد. تفقه ایشان در تراز تفقه حوزوی بود همه معیارهای حوزوی را داشت؛ این به معنای این نیست كه شما الان با همه اندیشه ها و نوآوری های ایشان موافقت كنید. هر عالم فقیهی ممكن است نوآوری هایی كند که شما با معیارهای خود آن را نقض یا نقد كنید. ولی حقیقتا ایشان در تراز تفقه دینی می اندیشید.

علاوه بر اینكه تفقه ایشان در عرصه های نوپدید بود. ایشان از ورود به این عرصه ها و تأمل و تحقیق در آنها پروا نداشتند ورود می كردند گاهی یك اندیشه ماهها، گاهی سال ها را دنبال می كردند. به همین مقام تدبر و تأمل ایشان بود که همیشه به نوآوری های عمیق و بدیع دست می یافتند. همان چند كلمه ای كه ایشان از «وَ اسْمَعْ دُعایی اِذا دَعَوْتُکَ» که از مناجات شعبانیه است را معنا كردند حقیقتا واجد یك مطلب نو است بدون اینكه تحمیل باشد؛ حقیقتا یك مطلب نو و یك نوآوری است. «وَ اسْمَعْ دُعایی» یعنی خدایا به من ظرفیتی بده كه بتوانم با دلم با تو حرف بزنم تا قابل استماع شود؛ اگر حرف از دل برآید خدای متعال می شنود. این نمونه های كوچك نوآوری ها بود؛ ایشان در همه عرصه ها و در بعضی عرصه های بزرگ نوآوری داشتند.

ایشان نسبت به دشمن شناسی حقیقتا نگاهشان نگاه عمیقی بود. تمدن غرب را به خوبی می شناخت؛ یك بحثی كه ایشان قریب به نیم قرن در آن تنیده و آرام آرام پخته بود و بخشی از آن توسط شاگردان ایشان منتشر شده که در باب انسان شناسی است كه تاكید می كند انسان دارای دو بعد طبیعت و فطرت است؛ بُعد اصیل انسان بعد فطری انسان است که بعد میل به حضرت حق و پرستش خدای متعال و واجد ارزشهای حقیقی انسانی است و بعد دوم بعد طبیعت انسان است كه اگر بسط پیدا كند بعد حیوانیت انسان است.

این دو بعد را تفكیك می كردند؛ البته ممكن است شما وارد بحث شوید این مطالب را ببینید و محققانه بخشی را بپذیرید یا نپذیرید؛ می خواهم بگویم معیار بحث عالمانه و فقیهانه است و در تراز تحقیق حوزوی است. ایشان می فرمودند انسانی را كه غرب می فهمد انسان طبیعی است؛ اگر از امنیت یا از آزادی انسان بحث می كند، مقصود انسان طبیعی است؛ اگر از رفاه انسان و گسترش التذاذ و بهره مندی انسان از طبیعت بحث می كند، مقصود بعد طبیعی انسان است؛ غرب می خواهد در بعد طبیعی انسان بدمد و او را بسط دهد به یك انسان توسعه یافته از حیث طبیعت ایجاد كند، تمام تمدن غرب بر این شالوده استوار است و لذا این تمدن قابل امضا كردن نیست و می فرمودند: آن عقلانیتی كه این تمدن را ایجاد كرده علوم انسانی غرب است كه با همین ایده به انسان ساخته شده و ما باید انسان شناسی مبتنی بر فطرت انسان طرح كنیم.

عرض كردم ممكن است شما ایده دیگری طرح كنید. ایشان این ایده را قریب نیم قرن تنیده و پخته کرده بودند و دائما تفكرشان رو به پخته تر شدن بود و بر این اساس بنیان علوم انسانی را می نهادند و می گفتند ما اگر نتوانیم علوم انسانی اسلامی را ایجاد كنیم و زندگی خودمان را براساس علوم انسانی غرب سامان دهیم، آن عقلانیتی که عقلانیت تسلیم ساز است همان مسیر را طی و بعد طبیعی انسان رشد خواهد كرد. همان چیزی كه می بینید هر چه در جامعه، در كشور ما در این دوران هایی که برنامه ریزی شده، در این چند دوره، دولت ها هر چه بیشتر براساس این علوم و براساس این عقلانیت كار كرده اند بعد طبیعی جامعه ما رشد کرده و نیازهای مادی افسار گسیخته شده است. حتی گستاخی انقلابی به مصرف گرایی غربی تبدیل شده است. این خاصیت این علوم انسانی است.

ایشان تاكید می فرمودند گردنه اُحد انقلاب اسلامی علوم انسانی است. اگر تولید نشود، نقطه نفوذ دشمن و نقطه تاثیر پذیری ماست و بر همین اساس یك تعبیر سنگین و عجیبی داشتند؛ می فرمودند: غرب گرایی در این دوران به منزله محاربه با امام زمان علیه السلام است. این درك عمیق از دشمن و شناخت دشمن، نگاه سبك نكردن به اینکه همه چیز غرب خوب است، بعد جمله ای كه منسوب است معلوم نیست نسبتش درست باشد كه ما در غرب رفتیم اسلام دیدیدم و مسلمانی نبود اینجا مسلمانی است و اسلام نیست، این چه تحلیلی از غرب است؟

درك ایشان یك درك صحیحی بود كه آنچه شما در غرب می بینید توسعه غربی بر مدار طبیعت انسان است؛ در انسان طبیعی دمیده اند و ابعاد آن را بسط داده اند و متناسب با او تمدن ساخته اند و رفاه و آزادی این انسان مقصود است حتی اگر كرامت می گویند كرامت بعد طبیعی انسان است، كه طبیعتاً به ناهنجاری های جدی هم منتهی خواهد شد.

این درك عمیق از غرب به اضافه تهذیب نفسی كه ایشان داشتند؛ حقیقتاً ایشان یك انسان باتقوا بودند. شأن من نیست این را بگویم ولی وظیفه خودم می دانم؛ ایشان واجد مقام زهد در مقیاس بالایی بود كه آمد و شدها در ایشان تأثیر نمی كرد. بیاد دارم در حادثه ای كه در دهه 60 در شیراز برای ایشان اتفاق افتاد، كمتر كسی می توانست مقاومت كند و نقطه ضعف از خود نشان ندهد و هر چه می بینید در آنجا قوت باشد. كنار ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها ایشان را زیارت كردم، عرض كردم اوضاع در شیراز خیلی سخت است فرمودند مگر در چهره من چیزی می بینید؟ در آن خطبه نماز جمعه ای كه شعار دادند به طرف ایشان كفش، مهر و ... پرتاب كردند. ایشان بدون اینكه آهنگ و لحنش تغییر كند خطبه را ادامه دادند. فایل ضبط شده آن موجود است. بعد فرموده بودند اصلا نشنیدم آنها چه می گفتند.

این زهد و فراغت از آمد و شدها از ویژگی های ایشان بود، تعبیری که درباره وجود مقدس امیرالمومنین در زیارت غدیریه آمده است: «لَا تَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِي النَّاسُ جَمِيعاً لَمْ أَكُنْ مُتَضَرِّعاً اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْت ». مومنی كه تكیه به خدا دارد عزت حضرت حق پشتوانه اوست، آمد و شدها در او تاثیر نمی كند. ایشان صاحب چنین زهدی بودند.

ایشان اهل اقدام بودند. ایشان در کنار آن درك عمیق، زمان شناسی، دشمن شناسی، درك صحیح و عمیق از جبهه دشمن، در طول بیش از نیم قرن دوران مبارزات ایشان همیشه خط مقدم بودند و با همان روحیه، با همان مقام زهد و عبرت پذیری حضور داشتند. مبارزان بسیار بودند آنچه به مبارزه قیمت می بخشد، برای خدا بودن و خالص بودن، دنبال چیزی برای خود نبودن است که ایشان واجد این امر بودند. آنجایی كه خلأ است انسان بدون توقع و طمع حضور پیدا كند و بیشترین بازدهی و كمترین برداشت را داشته باشد؛ حتی در حوزه اقتصاد ثروت فراوانی تولید كردند و برداشت بسیار اندك بود.

همه می دانند دارایی ایشان یك خانه كوچك در قم نو که تقریبا از مناطق طبقه پایین قم و خانه ای بسیار كوچك و محقر و ساده بود. با اینكه تولید ثروتی كه ایشان كردند فراوان است. یكی از چیزهایی كه موجب اتهام به ایشان شد همین تولید ثروت بود که برداشتی نكردند. من نمی خواهم درباره آن صحبت کنم. من زمانی ایشان را زیارت كردم، این حدیث را برای من یادآوری كردند كه امیر المومنین علیه السلام در دورانی كه به ظاهر دوران خانه نشینی حضرت بود، دیدند یك توشه ای همراه حضرت است گفتند چیست؟ گفتند صد هزار نخل است. فرمودند ایشان می كاشت ولی خودش برداشت نمی كرد. بیشترین تولید و كمترین برداشت را داشت. می رفت وارد چاه می شد، حفر می كرد، وقتی می جوشید بیرون می آمد وقف نامه آن را می نوشت می فرمود مومن باید اینگونه باشد. خود ایشان به شدت به این امر اعتنا داشت كه مومن باید تولید ثروت كند كم برداشت كند. زهد در این مقیاس كه انسان بیشترین خدمت را بدهد كمترین منفعت را ببرد چه منفعت سیاسی و چه منفعت اقتصادی.

مجموع این امور یك شخصیت ممتازی از آیت الله حائری شیرازی درست كرده بود كه می تواند خطی را پیش روی به خصوص جوانان حوزه قرار دهد كه این راه رفتنی است. خود ایشان در نسبت به دوران مبارزه اش مطلبی را به من گفتند كه برای من بسیار زیبا بود.

فرمودند: من در زندان بودم نگران بودم چون شكنجه ها سنگین بود و اسرار بسیاری از انقلابیان در اختیارم بود، به خدای متعال بسیار اصرار می كردم كه آزاد شوم تا اینكه بیماری بر من عارض شد. تمام بدنم زخم های عفونی پیدا كرد. مدتی طول كشید. قرآن می خواندم رسیدم به آیه «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»(الأنبیا/22) به نظرم آمد كه در این آیه درسی برای من است نكند دو خدا حكومت می كند؛ خدای متعال چیزی می خواهد من چیز دیگری می خواهم. وقتی توجه پیدا كردم گفتم حالا چه کسی كنار رود؟ من به خدای متعال عرض كنم تو از سر راه من برو كنار یا من از سر راه خدای متعال كنار بروم؟ دیدم من باید از سر راه خدای متعال كنار بروم.

شایسته این است كه او حکومت کند دست از خواسته خود برداشتم؛ حتی ماه رمضان شد دعای بعد از نماز را می خواندم این قسمت دعا: «اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِير» را نمی خواندم كه خودم داخل شوم. فرمود همه بیماری ها رفع شد.

این مشی ایشان در زندگی بود. با جبهه غرب درگیر بودند، نقطه درگیری را شناخته و همانجا ایستاده بودند و سالها روی آن تأمل می كردند. درگیری با كل علوم انسانی غرب و در مظاهرش درگیری با پول و بانك و... .

آخرين توصيه هاي مرحوم حائري شيرازي؛ علوم انساني اسلامي و بانكداري اسلامي

حیف است این خاطره را نگویم كمتر از 48 ساعت به رحلت ایشان مانده بود خدای متعال روزی من كرد برای دیدار ایشان موفق شدم به بیمارستان بروم در حالیكه طبیب منع كرده بود كسی با ایشان صحبت كند چون وقتی صحبت می كردند خونریزی داخلی داشتند، چشم هایشان بسته بود.

چشم شان را باز كردند بعد از یك احوالپرسی لطیف نمی توانستند حرف بزنند بریده بریده و كلمات خیلی قابل فهم نبود همان را با من در میان گذاشتند كه اگر این پول به پول اسلامی تبدیل نشود امكان حذف ربا نیست و اگر تبدیل نشود این پول مجهول و معاملات باطل است. من نمی خواهم بگویم نظریه ایشان در باب پول یك نظریه ای است كه حوزه بپذیرد ولی این حرف در مقیاس یك تحقیق حوزوی است. باید روی این نظریه اندیشه و فكر شود تا تكمیل شود. تا آخرین لحظه دغدغه شان این بود.

در لحظه ای كه آدم از همه چیز فارغ و مشغول به خود است، همین كه از اشتغال باطنی بیرون آمدند درباره این موضوع بحث كردند. یك علوم انسانی كه مبتنی بر انسان شناسی مادی است؛ دوم بحث پول و بانك كه این پول عامل بسط ربا است و به هیچ وجه نمی شود جلوی ربا را گرفت كه خدای متعال با اهل ربا می جنگد الا از طریق تبدیل پول. با همان بحث های علمی كه داشتند كه قابل مطالعه است و ارزش فقهی دارد یك بحث سیاسی نیست.

بيان مكاشفه اي از مرحوم حائري شيرازي

در مجموع آنچه من از ایشان درك می كنم: یك عالم در تراز زمانه و در ظرف خودشان حصن نسبت به اسلام بودند و آثار تربیتی بسیار گسترده ای داشتند؛ مقامات تهذیب نفسشان، مقامات بسیار بالایی بود. چون شأن من نیست صحبت نمی كنم. خود ایشان هم هیچ وقت در این وادی ها كه بوی این امر بیاید ورود نمی كردند با اینكه صاحب مكاشفه و مقامات از این دست بودند و فراوان از این مکاشفات داشتند حتی در یك مكاشفه ای در سالهای قبل، وجود مقدس حضرت را زیارت كرده بودند كه مكتوب نوشته بود -نوشته در محضر ایشان بود- كه «ما تربیت بعضی نفوس را به شما سپردیم.» مأموریتی به عهده شان بود كه حصن اسلام باشند و خودشان را سپر كنند كه اسلام صدمه نبیند. نقطه نفوذ دشمن را بشناسند همان جا بایستند و استقامت كنند، نگذارند مسلمان ها ضربه بخورند نسبت به ایتام آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین كفالت كنند این رسالت ایشان بود و این را به بهترین وجه انجام دادند.

زاد الله فی علو درجاته خدا ان شاالله بر درجات ایشان بیفزاید توفیق ادامه راه را به ما عنایت كند به فرزندان بزرگوار ایشان كه همه فاضل و عالم و فرهیخته هستند به ویژه دو فرزند بزرگوار روحانی شان توفیق دهد كه این راه را با استواری ان شاالله ادامه دهند و همه بازماندگان این بیت عظیم و رفیع تسلیت عرض می كنم و از همه عزیزان و اساتید و بیت رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی صمیمانه به نوبه خود از طرف بازماندگان محترم و بیت محترم ایشان تشكر می كنم و امیدوارم قدم هایی كه در این راه برداشته شده است بر صراط امیرالمومنین علیه السلام استوار و ثابت قدم بماند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 38

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 456