نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

حضرت ابوطالب، آخرین وصی ابراهيم خليل عليه السلام/ علت دشمنی با ایمان حضرت ابوطالب علیه السلام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 25 بهمن ماه 99 است که در پیش نشست کنگرۀ بین المللی حضرت ابوطالب علیه السلام ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در باب حضرت ابوطالب از روایات استفاده می شود که ایشان جزو اوصیاء حضرت ابراهیم خلیل هستند و قاعدتا آخرین وصی حضرت ابراهیم خلیل هم باید باشند که آن ودایع نبوت را ایشان به وجود مقدس رسول الله سپردند. در روایات ما هست که حضرت عبدالمطلب و حضرت ابوطالب مطلقا لحظه ای شرک نداشتند، بلکه به دین حضرت ابراهیم بودند. لذا ایشان از حین تولد نبی اکرم عالم به نبوت ایشان بودند. اصلا این یکی از معتقدات شیعه است که انبیاء الهی و اوصیاء معصومشان همیشه از اصلاب پاک منتقل به ارحام پاک می شدند و هیچ نوع آلودگی اینها را در بر نمی گرفته تا بتوانند حامل علوم الهی و حامل کتاب باشند. ولی متأسفانه بعضی از مخالفین به خصوص وهابی ها تلاش می کنند که بگویند حضرت ابوطالب مشرک از دنیا رفته است. علتش هم این است که بسیاری از صحابه ای که به آنها معتقدند سابقه بت پرستی دارند و چوب و سنگ می پرستیدند. آنها برای بالا بردن جایگاه صحابه خودشان دیدند به حضرت امیر که نقصی نمی توانند وارد کنند پس نقص را به حضرت ابوطالب وارد کردند. آنها آیاتی از قرآن را تحریف کردند و گفتند این آیات راجع به حضرت ابوطالب است و حضرت ایمان نیاوردند. اما قطعا یک ناپاکی در خود آنهاست که شخصیتی که حضرت فرمود نورش بر نور همه انبیاء جز نور چهارده معصوم غلبه می کند، مشرک بدانند.

فضیلت ماه رجب

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . روز اول ماه رجب است و آغاز این سه ماهی که دوستان و اولیاء خدا برای آن برنامه ریزی مخصوص می کنند. یک نکته کوتاه عرض بکنم و بعد به موضوع کنگره بپردازم. شرایط و زمان های متفاوت تأثیرشان در رشد انسان متفاوت است. سحر با بقیه اوقات شبانه روز فرق می کند، شب جمعه با بقیه لیالی متفاوت است، ماه رجب و شعبان و رمضان هم با ماه های دیگر فرق دارند. در روایات معروفی که در باب رجب است وارد شده که ملك داعی از آسمان هفتم هر شب انسان را دعوت می کند. پیداست راه تا سماوات سبع در این ماه برای انسان باز است.

در زیارت امام حسین علیه السلام که در روز اول رجب خوانده می شود که زیارت فوق العاده ای هم هست، تعبیر این است که «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّه »، گویا امام حسین در آغاز  این سه ماه ما را به خدا دعوت می کنند. این خیلی از آن روایت ملک داعی که بزرگان رویش تأکید کردند مهمتر است و بشارت مهمتری است. یک موقعی یک ملکی از آسمان هفتم صدا می زند، یک موقعی سیدالشهداء در آغاز ماه رجب ما را به ورود به ضیافۀ الله دعوت می کند. بنابراین این ماه ماهی است که با دعوت خاص الهی ما به ضیافت فرا خوانده شدیم. شروع این ماه ان شاء الله با امام حسین باشد و سیرمان هم در این ماه با سیدالشهداء باشد.

ماه، ماه امیرالمومنین است. رجبیون آنهایی هستند که وقتی ماه رجب تمام می شود محبت امیرالمومنین در قلوبشان بیشتر شده است چون رزق ماه رجب درک حقیقت ولایت امیرالمومنین هست. رجبیون اهل ولایت امیرالمومنین اند و در این ماه توانستند به این رزق راه پیدا کنند.

یک نکته ای که راجع به ماه رجب است و بخصوص شروع ماه رجب، این است که سید الشهدا از طرف خدا ما را فرا می خوانند و دعوت کننده خدای متعال است، پس باید خیلی قدر این فرصت ها را بدانیم و ان شاء الله برای محاسبه و مراقبه و عبادت و روزه و شب زنده داری فراغتی را ایجاد کنیم.

میلاد امام باقر علیه السلام هم هست که بسیار مبارک بوده و خود این یک بحث مستقلی است، ولی چون این یک پیش نشستی است از کنگره وجود مقدس حضرت ابوطالب علیه السلام، من هم یک مختصری به اندازه فرصتی که هست در باب وجود مقدس ایشان نکاتی را عرض می کنم.

مقام حضرت ابوطالب علیه السلام

نکته اول این است که در باب حضرت ابوطالب از روایات استفاده می شود که ایشان جزو اوصیاء حضرت ابراهیم خلیل هستند و قاعدتا آخرین وصی حضرت ابراهیم خلیل هم باید باشند که آن ودایع نبوت را ایشان به وجود مقدس رسول الله سپردند. مرحوم کلینی روایات متعددی را در فضائل حضرت ابوطالب در کافی نقل کردند که عمدتا در باب مولد النبی و مولد امیرالمومنین است.

مرحوم کلینی در کافی نقل می کنند که «قَالَ حَدَّثَنِي دُرُسْتُ بْنُ أَبِي مَنْصُورٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ أَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ مَحْجُوجاً بِأَبِي طَالِبٍ»(1)،  ابن ابی منصور از امام موسی بن جعفر سوال کرد که آیا ابوطالب حجت بر رسول خدا بودند، چون جزو اوصیای حضرت ابراهیم هستند؟ حضرت فرمودند: «فَقَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ مُسْتَوْدَعاً لِلْوَصَايَا فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ» نه، ایشان شخصی بود که ودایع نبوت نزد ایشان بود و این ودایع را به نبی اکرم منتقل کردند، ولی حجت بر نبی اکرم نبودند. «قُلْتُ فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا عَلَى أَنَّهُ مَحْجُوجٌ بِه »، وصایا را منتقل کردند در حالی که مورد احتجاج بود. عرض کرد: یعنی خودش حجت بود و وصایا را منتقل کرد؟ حضرت فرمودند اگر حجت بود که وصایا را منتقل نمی کرد!

بعد از حضرت سوال کرد که: «فَمَا كَانَ حَالُ أَبِي طَالِب » خب این که ودایع نبوت در دستش بود حجت بر نبی اکرم هم نبود پس حال خودش چه بود؟ حضرت فرمودند: «قَالَ أَقَرَّ بِالنَّبِيِّ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا وَ مَاتَ مِنْ يَوْمِهِ»، مومن به نبی اکرم بود، مومن به وحی ای بود که به نبی اکرم شده و وصایا را هم به حضرت منتقل کرد.

وجود مقدس موسای کلیم و عیسای مسیح از آیات قرآن استفاده می شود که مبعوث به بنی اسرائیل بودند، لذا مردم حجاز در زمان بعثت نبی اکرم به دین حضرت ابراهیم بودند و اوصیاء حضرت ابراهیم از جمله عبدالمطلب و ابوطالب در آنجا حضور داشتند. اینها وصایت حضرت ابراهیم خلیل را داشتند و شخصیت های بسیار بزرگواری بودند. ودایع نبوت بین اوصیاء می چرخیده تا به پیامبر بعدی تحویل داده می شده، کما این که در باب آخرین وصی حضرت عیسای مسیح هم این روایت را به نظرم مرحوم صدوق در «کمال الدین» نقلش کردند. آخرین وصی حضرت عیسی هم ودایع نبوتی که در دستشان بوده به نبی اکرم تقدیم کردند.

بنابراین مردم حجاز به دین حضرت ابراهیم بودند و لذا در روایات ما هست که حضرت عبدالمطلب و حضرت ابوطالب مطلقا لحظه ای شرک نداشتند، بلکه به دین حضرت ابراهیم بودند و مهم این است که وصی حضرت ابراهیم هم بودند. لذا ایشان از حین تولد نبی اکرم عالم به نبوت ایشان بودند.

این روایت را ملاحظه بفرمایید، روایت در معانی الاخبار مرحوم صدوق است و مرحوم مجلسی در همین باب از معانی الاخبار نقل می کنند که «أَبِي حَنِيفَةَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ رَحِمَهَا اللَّهُ جَاءَتْ إِلَى أَبِي طَالِبٍ تُبَشِّرُهُ بِمَوْلِدِ النَّبِيِّ »(2)، امام صادق علیه السلام فرمودند که: جناب فاطمه بنت اسد آمدند محضر حضرت ابوطالب تا به ایشان بشارت تولد وجود مقدس نبی اکرم را بدهند. ایشان عموی نبی اکرم بودند به خصوص که حضرت عبدالله قبل از تولد وجود مقدس نبی اکرم رحلت فرموده بودند، لذا خیلی مورد توجه بودند. پس فاطمه بنت اسد که مادر امیرالمومنین و همسر جناب ابوطالب هستند میلاد نبی اکرم را به حضرت ابوطالب بشارت دادند.

«فَقَالَ لَهَا أَبُو طَالِبٍ اصْبِرِي لِي سَبْتاً آتِيكِ بِمِثْلِهِ إِلَّا النُّبُوَّة» حضرت ابوطالب به ایشان فرمودند: تحمل کن خدای متعال یک فرزندی هم به من می دهد که مثل نبی اکرم اند الا این که نبی نیستند. یعنی همان روایتی که در فضیلت امیرالمومنین مکرر آمده، که شما هرچه من دارم داری الا این که پیامبر نیستی. «فَقَالَ السَّبْتُ ثَلَاثُونَ سَنَةً وَ كَانَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ثَلَاثُونَ سَنَةً»، حضرت فرمود یک دوران صبر کنید که این دوران تفسیر شده به سی سال.

در این روایت حضرت ابوطالب وقتی نبی اکرم متولد شدند به فاطمه بنت اسد بشارت دادند که یک دورانی را شما صبر کنید که عین همین فرزند به خود شما عطا می شود. خب این یک شخصیت عادی نیست. هم عالم به نبوت نبی اکرم است و هم عالم به وصایت امیرالمومنین و اینها جزو اخبار غیبی است که دست انبیاء و اوصیائشان بوده است.

حضرت ابوطالب هم عالم به نبوت نبی اکرم بودند، هم وصی حضرت ابراهیم خلیل بودند که وقتی پیامبر مبعوث شدند ودایع نبوت را به نبی اکرم تحویل دادند و هم این که کفیل وجود مقدس نبی اکرم بودند و از دوره طفولیت وجود مقدس نبی اکرم در خانه ایشان زندگی می کردند. تکریمی هم که نسبت به نبی اکرم می کردند و ایشان را مقدم بر همه فرزندان خودشان می دانستند، مفصل در تاریخ و روایات نقل شده است، لذا در روایت دارد که وقتی وجود مقدس ابوطالب رحلت فرمودند نبی اکرم مأمور به هجرت از مکه شدند. حضرت ابوطالب به حدی از نبی اکرم در مقابل هجوم قریش و سایر مخالفان حمایت می کردند که وقتی این مدافع را از دست دادند، کم کم مأمور به هجرت شدند.

خداپرستی حضرت ابوطالب در روایات

در روایت است که «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أَبَا طَالِبٍ أَظْهَرَ الْكُفْرَ وَ أَسَرَّ الْإِيمَانَ»(3) حضرت ابوطالب ایمان را مخفی می داشت و در ظاهر اظهار ایمان نکرده بود، لذا رفت و آمدی با قریش داشت و با این که مومن به نبی اکرم بود ولی در نزد قریش جایگاهی داشت. «فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ اخْرُجْ مِنْهَا فَلَيْسَ لَكَ بِهَا نَاصِرٌ فَهَاجَرَ إِلَى الْمَدِينَةِ»، وقتی وفات حضرت ابوطالب رسید خدای متعال به نبی اکرم وحی فرمود که دیگر از مکه آرام آرام خارج بشوید چون دیگر کسی نیست شما را در مقابل قریش کمک کند، پس باید نبوت تان را در یک شرایط دیگری پیش ببرید. لذا حضرت برای هجرت به مدینه آماده شدند.

پس این یک نکته در باب حضرت ابوطالب که حضرت ابوطالب هم وصی حضرت ابراهیم اند، هم نبی اکرم را از دوران تولد می شناختند و هم بعد از دوران طفولیت کفیل حضرت بودند و به حدی از حضرت حمایت می کردند که با رحلتشان حضرت آرام آرام مأمور به هجرت از مکه شدند و بنا شد مسیر مأموریت خودشان را در مدینه به انجام برسانند. لذا این وجود مقدس طبق روایات شیعه و بعضی از اهل سنت مطلقا لحظه ای به خدا شرک نورزیدند، نه این که مشرک از دنیا نرفتند بلکه لحظه ای به خدا شرک نورزیدند و دائم موحد بودند. ایشان وصی حضرت ابراهیم خلیل بودند و لحظه ای به خدا شرک نورزیدند.

مرحوم صدوق در کمال الدین نقل کردند که اصبغ بن نباته نقل می کند: «قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا عَبَدَ أَبِي  وَ لَا جَدِّي عَبْدُ الْمُطَّلِبِ وَ لَا هَاشِمٌ وَ لَا عَبْدُ مَنَافٍ صَنَماً قَط»(4) هیچ کدام از اجداد من هرگز بتی را نپرستیدند. «قِيلَ لَهُ فَمَا كَانُوا يَعْبُدُون »، پس مناسک عبادی شان چه بود؟ «قَالَ كَانُوا يُصَلُّونَ إِلَى الْبَيْتِ عَلَى دِينِ إِبْرَاهِيمَ مُتَمَسِّكِينَ بِهِ» اینها همه بر دین حضرت ابراهیم بودند. کسی هم اشکال نکند که بعد از حضرت موسای کلیم باید همه به دین حضرت موسی باشند، اینطوری نیست و از قرآن استفاده می شود که حضرت موسی و عیسی مبعوث به بنی اسرائیل بودند «رَسُولاً إِلى  بَني  إِسْرائيل »(آل عمران/49) یعنی پیامبر اولوالعزم بودند ولی رسالتشان جهانی نبوده، لذا این منطقه، منطقه تحت اشراف حضرت ابراهیم بوده و فرزند خودشان حضرت اسماعیل را اینجا کوچ دادند و دنبال این بودند که اینجا کعبه بنا بشود و اهل بیت بیایند.

وقتی حضرت اسماعیل را می آوردند در کنار کعبه که آن موقع ویران شده بود، به خدای متعال عرضه می دارد که «رَبِّ إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّم »(ابراهیم/37)، من بخشی از نسل خودم را اینجا ساکن می کنم، «رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاة» چون بناست اینجا اقامه صلات و اقامه پرستش خدا بشود که این ناظر به بعثت نبی اکرم و اهل بیت است. حالا روایات و آیات مفصل است.

پس این هم یک روایت که لحظه ای اینها شرک نورزیدند. اصلا این یکی از معتقدات شیعه است که انبیاء الهی و اوصیاء معصومشان همیشه از اصلاب پاک منتقل به ارحام پاک می شدند و هیچ آلودگی ای اینها را در بر نمی گرفته تا بتوانند حامل علوم الهی و حامل کتاب باشند. لذا این جزو معتقدات ماست که حضرت ابوطالب نه فقط مومن از دنیا رفتند بلکه لحظه ای مشرک نبودند و بر دین حضرت ابراهیم بودند. ایشان از اوصیاء حضرت ابراهیم خلیل بودند و پیامبر گرامی اسلام را از طفولیت می شناختند، لذا با تمام وجود از حضرت حمایت کردند. البته این هست که حضرت ایمان خودشان را مخفی می کردند که البته این هم طبق روایات جزو فضائل ایشان است.

من حدیث را خدمتتان تقدیم کنم تا ببینید. حدیث در کافی است و در بقیه مجامع هم نقل شده، «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَالَ إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ الْكَهْفِ حِينَ أَسَرُّوا الْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا الشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْن  »(5)، اصحاب کهف تا قبل از این که خارج بشوند و به سمت کهف و غار بیایند، ایمان خودشان را مخفی می کردند و همه گمان می کردند اینها مشرک اند. آنها در دربار پادشاه آن سرزمین زندگی می کرده و اظهار شرک می کردند ولی باطنا مومن بودند و لذا ثواب ایمانشان از ایمان ما بقی بیشتر هم هست، چون در شرایط تقیه ایمان داشتند. خدای متعال هم دو تا مزد به آنها عطا کرد. پس این روایاتی است که در فضیلت حضرت هست، لذا در روایات دارد از امام رضا علیه السلام که فرمودند: اگر کسی معتقد باشد به مشرک بودن حضرت ابوطالب اهل نجات نیست و این اعتقاد قطعی ماست.

یک روایت هم از امیرالمومنین خدمتتان تقدیم کنم که در کتب متعدد آمده است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِساً بِالرَّحَبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُون »(6)، امام صادق علیه السلام می فرمایند: در رهبه که شاید یک منطقه ای در کوفه یا قسمتی از فضای باز مسجد بوده، مردم دور امیرالمومنین جمع شده بودند، کسی از جا برخاست و به امیرالمؤمنین عرض کرد: «قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّكَ بِالْمَكَانِ الَّذِي أَنْزَلَكَ اللَّهُ بِهِ وَ أَبُوكَ يُعَذَّبُ بِالنَّارِ»، شما در این موقعیت هستید در حالی که پدر شما در جهنم معذبند!

«فَقَالَ لَهُ مَهْ فَضَّ اللَّهُ فَاك  وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ فِيهِمْ» حضرت فرمودند: به آن کسی که پیامبر را مبعوث کرد، پدر من در یک موقفی است که اگر نسبت به همه ارض بخواهد شفاعت کند خدای متعال شفاعتش را قبول می کند، چطور خودش جهنمی است؟! نه فقط بهشتی است بلکه حق شفاعت نسبت به کل اهل ارض دارد که این جز مقام معصوم نیست. بعد حضرت فرمود: «أَبِي يُعَذَّبُ بِالنَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِيمُ النَّارِ»، من قسیم الجنه و النارم آن وقت پدرم معذب در نار است؟!

«ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نُورَ أَبِي طَالِبٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَيُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلْقِ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ وَ نُورِي وَ نُورَ فَاطِمَةَ وَ نُورَيِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ وَلَدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ لِأَنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا الَّذِي خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ» به آن خدایی که پیامبر گرامی را مبعوث به نبوت کرد، نور پدر من در قیامت بر همه انوار غلبه می کند، نور ایشان جز بر نور ما چهارده معصوم بر نور همه غلبه می کند. نور حضرت ابوطالب از همان نور ماست که خدای متعال قبل از خلقت آدم آفریده و این شأن حضرت ابوطالب است.

تلاش دشمنان برای کافر نشان دادن حضرت ابو طالب

پس خود حضرت ابوطالب موقفی دارند ولی متأسفانه بعضی از مخالفین به خصوص وهابی ها نمی دانم با چه عنادی تلاش می کنند که بگویند حضرت ابوطالب مشرک از دنیا رفته است! به گمانم علتش این است که بسیاری از صحابه ای که اینها بهشان معتقدند سابقه بت پرستی دارند و چوب و سنگ می پرستیدند. بعضی هایشان می گویند من خرما را شکل بت درست می کردم و در بیابان برای حفاظت خودم بالای سرم می گذاشتم، صبح که می شد همین خرما را می خوردم! بعد هم خودش می گوید من خنده ام می گیرد وقتی یادم می آید در دوره جاهلیت اینطوری بودم! بزرگان اینها بت پرست بودند و اینها برای این که بت پرستی آنها را توجیه بکنند چون راهی به امیرالمومنین پیدا نکردند به سراغ ابوطالب رفتند.

امیرالمؤمنین در سنین نه ده سالگی باطنا که هیچ ظاهرا به حضرت ایمان آوردند. در آغاز نبوت در غار حرا می فرماید که نبی اکرم به من فرمود: هرچه من می بینم تو می بینی و هرچه من می شنوم تو می شنوی. به حضرت امیر که نقصی نمی توانند وارد کنند پس نقص را به حضرت ابوطالب وارد کردند. آنها آیاتی از قرآن را آمدند تحریف کردند و گفتند این آیات راجع به حضرت ابوطالب است و حضرت ایمان نیاوردند. آن آیات را اگر خواستید ببینید مرحوم علامه امینی در کتاب شریف الغدیر جلد هفتم مفصل این را بحث کردند. آیاتی که از آن طرف آوردند و گفتند فلان کس پدرش و مادرش موقع از دنیا رفتن هر دو موحد بودند و این تنها جزو افتخارات این صحابی است، مابقی همه پدر و مادرهایشان مشرک بودند. آنها برای این که فضیلتی درست کنند و امیرالمومنین را تنقیص کنند نسبت به حضرت ابوطالب، ادعا کردند که ایشان مشرک از دنیا رفته است!

عجیب این است که بعضی هایشان که من دیگر نمی خواهم نام ببرم مدعی عرفان اند و ادعا می کنند فرعون ایمان آورده و مومن از دنیا رفته و طاهر بوده چون بعد از ایمانش گناه نکرد. چون وقتی داشت غرق می شد گفت: «قالَ آمَنْتُ  أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ»(یونس/90) من ایمان آوردم اما خدا فرمود: حالا دیگر فرصت ایمان نیست. بعد همین هایی که می گویند فرعون مومن و پاک است، چند جای همان کتاب می گویند حضرت ابوطالب مشرک بود. این جز بیماری هیچی نیست! من نمی دانم چرا بعضی ها اینها را دارای مقامات می دانند! کسی اینطور عناد نسبت به اهل بیت دارد به طوری که می گوید فرعون مومن از دنیا رفته درحالی که گوساله پرستی را عین خدا پرستی می دانست! فرعون وقتی می گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ  الْأَعْلى »(نازعات/24)، همه شئون الوهیت را در خودش می دید! پس این که بعضی می گویند حضرت ابوطالب مشرک بوده، جز عناد و بیماری هیچ چیز دیگری نیست و هیچ توجیهی ندارد!

ما این را یکی از معیارها می دانیم، اگر کسی حضرت ابوطالب را مشرک بداند طبق فرموده امام رضا علیه السلام خودش قطعا جهنمی است. یک ناپاکی و قذارت در خود اوست که شخصیتی که حضرت فرمود نورش بر نور همه انبیاء جز نور چهارده معصوم غلبه می کند، مشرک بداند. این آدم خودش ناپاکی در وجودش است که این شخصیتی که تا این حد حامی نبی اکرم بوده و ایمانش را مخفی می کرده تا بتواند با قریش رفت و آمد داشته باشد، موکد باشد بر این که مشرک است و چندین آیه قرآن را تحریف کند و تطبیق به حضرت بدهد! این اتفاقی است که افتاده  و حالا امیدواریم اهل انصاف کار و تتبع کنند.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 445

(2) معاني الأخبار، النص، ص: 403

(3) كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص: 174

(4) كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص: 175

(5) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 615

(6) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 305