نسخه آزمایشی
چهارشنبه, 05 ارديبهشت 1403 - Wed, 24 Apr 2024

جلسه اول طرح تقويت مباني ديني در شهركرد/ اجتماع حول نبی اکرم برای هدایت و نقشه دشمنان حضرت برای پراکندگی امت/ وظیفه مومنین در این درگیری

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 4 مرداد ماه 97 است که در جلسه اول طرح «تقویت مبانی دینی و شبهه زدایی» در شهرکرد ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال پیامبر گرامیش را با یک طرح جامع و با عظمت برای هدایت کل جوامع بشری در طول تاریخ فرستاده است. اما آنچه در سوره جمعه بیان می کنند که البته باید کل سوره مورد توجه قرار بگیرد این است که خدای متعال به مؤمنان دستور می دهد که وقتی در روز جمعه به نماز ندا داده شد خرید و فروش را رها کنید و با تمام سعی به طرف ذکر خدا حرکت کنید. بعد خداوند از یک توطئه ای که علیه حضرت خبر می دهد. حضرت آمده تا همه را در راه خدا به پا بکند، اما اینها می خواهند مردم را مشغول به دنیا و لهو و لعب کنند و نگذارند مردم به خط شوند. در این هم تردیدی نیست که این موضوع آن موقع بوده و الان هم هست. شما چیزی جز لهو و لعب در دستگاه تمدن جدید نمی بینید. خدای متعال شیطان را هم در این دنیا امداد می کند، ولی آنی که به شیطان می دهد غیر از آنی است که به پیامبر داده است. شیطان بازار مکاره درست می کند تا شما را گول بزند اما چیزی دستش نیست و کسانی که به سوی آن می روند در آن غرق می شوند. در مقابل این جریان هم خدای متعال یک دستوری می دهد که دستور به ماست. یکی از هشدار هایی که به ما داده شده این است که در مقابل بازار مکاره و لهو و لعبی که در دنیا به پا می شود و طبل و دهلی که آنها به راه می اندازند که مومنین را بکشند طرف خودشان، امام زمان تنها بمانند.

طرح هدایت نبی اکرم صلی الله علیه و آله

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «وَ لا تَهِنُوا فِي ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ »(نساء/104)، «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»(آل عمران/140) خدای متعال پیامبر گرامیش را با یک طرح جامع و با عظمت برای هدایت کل جوامع بشری در طول تاریخ فرستاده است، «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ »(سبأ/28)، که این طرح بزرگ دشمنانی هم متناسب با خود دارد.

یعنی همینطوری که حضرت یک شخصیت با عظمتی هستند که کفایت همه مردم را می کنند، چراغ هدایتی هستند که فروغ ایشان همه عالم را روشن می کند و در پرتو هدایت و دستگیری و شفاعت ایشان انسان ها به مقصد می رسند، طبیعتاً دشمنان متناسب هم دارند. این را خدای متعال در قرآن بیان فرموده است، «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن »(انعام/112) ما برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و شیاطین جن قرار دادیم. بعد برنامه آنها را هم توضیح داده و می فرماید: «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى  بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا». من الان بحثم در برنامه آنها نیست اما در روایات اهل بیت توضیح داده شده که مثلا دشمنان حضرت موسای کلیم چه کسانی بوده اند، دشمنان حضرت عیسی و همچنین دشمنان وجود مقدس نبی اکرم چه کسانی هستند و آنها هم طرح بزرگی دارند.

من امشب یکی دو آیه که نقشه دشمن و کار وجود مقدس نبی اکرم را توضیح داده و در قبال او وظیفه ما را هم معین کرده ترجمه می کنم. یکی از این آیات در سوره مبارکه جمعه است و یکی هم در سوره منافقون، در هر دو آیه دو نقشه دشمن را برای پراکنده کردن مردم از حول نبی اکرم توضیح می دهد که این یک نقشه تاریخی است. الان هم همان نقشه است کما این که زمان حضرت هم همان نقشه بود و چیزی غیر از این نیست، راه حل هم همان راه حل است.

اما آنچه در سوره جمعه بیان می کنند که البته باید کل سوره مورد توجه قرار بگیرد این است که خدای متعال به مؤمنان دستور می دهد که «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى  ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون »(جمعه/9)، وقتی در روز جمعه ندا داده شد و شما دعوت داده شدین به نماز جمعه خرید و فروش را رها کنید و با تمام سعی به طرف ذکر خدا حرکت کنید، اگر شما بفهمید این مسیر برای شما بهتر است و خیر شما در این است که در روز جمعه که دعوت به اجتماع حول وجود مقدس نبی اکرم می شوید بیع را رها کنید و به سمت ذکر الهی بیایید.

بعد از آن می فرماید: «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْض »(جمعه/10)، وقتی آمدید و نماز به پا شد و گرد پیامبر جمع شدید، ذکرتان را که از پیامبر گرامی گرفتید و به سرچشمه متصل شدید، حالا منتشر و پراکنده بشوید و آن ذکر را در عالم منتشر کنید. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه »، پس دیگر دنبال ابتغاء فضل و دنبال کردن فضل الهی بروید.

قبل از این که انسان نمازش را بخواند و گرد پیامبر جمع بشود وقتی به طرف بازار می رود این بیع و خرید و فروش است که هم  مومن این را دارد و هم کافر، ولی اگر آمد حول پیامبر اسلام جمع شد و ذکرش را گرفت و از اینجا پراکنده شد، دیگر تجارتش بیع و خرید و فروش و نگاه به دست دیگران نیست، بلکه تجارتش می شود ابتغاء فضل. این آدم دیگر دنبال فضل خداست. آن خرید و فروشی که مانع رسیدن به حضرت است اینجا تعبیر به بیع شده است و از آنی که بعد از رسیدن به حضرت است تعبیر می شود به ابتغاء فضل.

مسئله این نیست که ما دنبال تأمین معاش و معیشت خودمان نباید برویم. این مزاحم بندگی نیست، اگر اینها مزاحم بندگی بود خدای متعال ما را محتاج به این چیزها خلق نمی کرد. اگر خداوند ما را برای بندگی آفریده «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون »(ذاریات/56)، اگر برای عبودیت و درک مقام بندگی آفریده و در این دنیا احتیاج به خرید و فروش و ازدواج و زندگی و خواب و خوراک را قرار داده، باید بدانیم که هیچ کدام از اینها مزاحم بندگی نیست.

امام هم همین است، ما باید بیاییم و گرد نبی اکرم جمع بشویم. کسی که از طرف خدا مبعوث شده، «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِين »(جمعه/2) و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت می کند، حالا اگر آمدیم مزکی شدیم و حکمتی که حضرت برای ما آوردند را گرفتیم بعد با این حکمت و پاکی در بازار رفتیم، بازارمانم می شود مسجد. اگر هم دنبال حضرت رفتیم و جدای از حضرت بازار درست کردیم، این بازار دیگر محل ذکر نیست بلکه محل لهو و لعب است.

بعد می فرماید: وقتی از ناحیه حضرت رفتید «وَ ابْتَغُوا مِنْ  فَضْلِ  اللَّهِ  وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون »(جمعه/10)، ذکر کثیر داشته باشید، شاید به آن رویش و فلاح و رستگاری و آن پایانی که خدای متعال برای شما در نظر گرفته برسید. شاید ظرفیت هایتان به نتیجه و به فعلیت برسد.

بعد خداوند از یک توطئه ای که علیه حضرت خبر می دهد. حضرت روز جمعه دعوت می کردند به نماز جمعه و مشغول به خطبه خواندن بودند اما اینها می آمدند و جمعه بازار راه می انداختند آن هم با سر و صدا و دهل و لهو، مردم هم حضرت را رها می کردند و سراغ بازار و این لهو می رفتند. قرآن این را توضیح می دهد و می فرماید «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِما»(جمعه/11)، از شما کنده می شوند و می روند به طرف تجارت و لهو، آنها شما را ایستاده رهایتان می کنند. بهشان بگو «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين »، آنی که در محضر خداست از آن لهو و تجارتی که به پا می کنند که شما را مشغول کنند که بما عندالله نرسید بهتر است. رزق را او می دهد و بهترین رزقها را برای شما در نظر گرفته است.

حقیقت مقام نبوت

اول من یک نکته ای را در بسط معنای آیه توضیح بدهم، آن بیعی که قبل از نماز جمعه است و آدم را از تجمع حول حضرت و گرد آمدن حول ایشان باز می دارد با کنایه به دشمنان اهل بیت تفسیر شده است. حقیقت بیع آنها هستند، آنها هستند که این بازار را به پا می کنند و مردم را مشغول می کنند که گرد پیامبر خدا جمع بشوند.

خدای متعال پیامبر را فرستاده، آنهایی که خیال می کردند پیامبری هم یک مقام دنیایی است و با مسابقه های دنیایی به دست می آید می گفتند چرا ما عالم به کتاب نيستيم؟ چرا پیامبر از بین قریش انتخاب شده؟ علمای یهود حرفشان همین بود و اول سوره هم خداوند دعوایشان را توضیح می دهد. قرآن می فرماید: «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم »(حدید/21)، مگر نبوت هم بازی است؟! آن فضل الهی است و آن کسی را که خدا اراده کند پیامبر می کند. پیامبری چیزی نیست که ما بگوییم پیامبر از ما باشد یا از شما باشد، اما یهود حرفشان این بود! لذا دعوایشان هم با حضرت این است که می گویند ما اهل کتابیم! لذا قرآن توبیخشان می کند و می فرماید: شما اهل کتابید؟ «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفارا»(جمعه/5)، شما کجا حامل کتب انبیاء الهی هستید؟! شما چهارپایی هستید که کتاب بار دوشتان است، آیا شما می خواهید پیامبر بشوید؟!

این پیامبر را خدا برگزیده و می خواهد عالم را تعلیم بدهد «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»، بعد می فرماید که این فقط مختص به مردم زمان پیامبر نیست، یک  عده ای هم هستند که هنوز نیامدند و این پیامبر، پیامبر آنها هم هست. بعد وارد طرح یهود می شود که اینها با حضرت در افتادند برای این که مدعی بودند که ما باید پیامبر بشویم! آنها خیال می کردند پیامبری هم بازی است «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه »(انعام/124) در حالی که پیامبری که بازی نیست، پیامبری بار برداشتن است.

موسای کلیم تقریبا هشت سال برای حضرت شعیب چوپانی کرد. این دوره، دوره شاگردی و دوره پخته شدنشان بود تا آماده بشوند و الواح تورات را دریافت کنند. در نقل است که ایشان در دامنه کوه این گله را می برد تا اینکه یک بز تیزپایی فرار کرد. حضرت خیلی زحمت کشیدند تا این حیوان را به دست بیاورند، پس خسته شدند و حیوان هم خسته شد. حضرت این حیوان را نوازش کردند و فرمودند: حیوان من برای تو می دوم تا گرگ تو را ندرد، گرگ که با من کاری ندارد! در همین حال پیغام داده شد به حضرت که ما تو را پیامبر کردیم. کسی که خودش را به رنج می اندازد که یک حیوان طعمه گرگ نشود این آمادگی را دارد که به او مأموریت بدهید که بیاید و بندگان خدا را هدایت کند.

حالا این پیامبر با این طرح عظیم برای مردم زمان خودش و یک گروه دیگری که هنوز نیامده اند، آمده تا همه اینها را برساند و بار همه اینها را بکشد. وسعت و عظمت بار روی دوش این پیامبر به حدی است که همه عالم را می خواهد موحد کند. خب حالا این پیامبر آمده و می خواهد اقامه جمعه کند، اما عده ای می آیند سر راه حضرت بیع درست می کنند و بازار راه می اندازند که باطن این بیع در روایات ما دشمنان نبی اکرم هستند.

حقیقت روز جمعه

نکته دومی که در روایات آمده این است که حقیقت روز جمعه آن روزی است که همه در عالم بالا قبل از آمدن در عالم دنیا جمع شدند و از همه میثاق نبوت و ولایت گرفته شد. این روز جمعه را برای تجدید آن عهد گذاشتند یعنی ما یک عهدی با پیامبر خدا بستیم و روز جمعه می خواهیم عهدمان را تجدید کنیم. دشمنان هم از آن عالم شروع کردند و این عالم هم طرحشان را ادامه می دهند.

پس این جمعه یک روز عادی نیست. «یوم الجُمُعه» روزی است که جمع شدند در آن عالم و میثاق توحید و نبوت و ولایت ازشان گرفته شد و حالا هر هفته این تکرار می شود. مثل این که خورشید یک دانه بیشتر نیست ولی هر روز طلوع می کند. طلوع امروز خورشید غیر از طلوع فرداست و بهره ای که ما امروز از خورشید بردیم غیر از بهره دیروز است. یک خورشید بیشتر نیست ولی طلوع ها متعدند، اینجا هم یک جمعه است که تکرار می شود و پرتو اش می افتد، پس همان اتفاقی که در آن عالم افتاده اینجا باید تکرار بشود. یعنی ما باید بیاییم حول پیامبر و عهدمان را نو کنیم و با حضرت در عالم راه برویم.

آن قیام حضرت هم که «وَ تَرَكُوكَ قائِما» فقط برای روز جمعه نیست. حضرت آن آقایی است که سر پا ایستاده که همه عالم سر پا می شوند. او که می ایستد همه عالم سرپا می شوند، پیامبر همچین شخصی است. لقب حضرت و لقب امام زمان چیست؟ این لقب یعنی چی؟ یعنی او لله می ایستد و قیام می کند که همه عالم سر پا شوند. پس این قیام حضرت فقط قیام روز جمعه نیست. بله حضرت روز جمعه می آیند و در این روز مردم باید بیایند تا حضرت حکمت را به آنها تعلیم کند. انسان های پاک شده و آراسته شده از تعلق به دنیا که حکمت و کتاب الهی را آموختند، با این کتاب می توانند زندگی کنند و بروند سراغ زندگی شان تا دنیایشان هم بهشت بشود.

حقیقت قیام نبی اکرم

حضرت قیام کردند برای خدا که همه عالم را به بیت النور و محیط ذکر تبدیل کنند. ایشان می خواهند بساط غفلت و لهو را از عالم جمع کنند. لذا کسانی که به حضرت می رسند از نظر قرآن کسانی هستند که هیچ تجارتی آنها را از ذکر خدا غافل نمی کند. در ذیل آیه نور که تنزل نور نبی اکرم در آن توضیح داده شده؛ این نور نبی اکرم در یک خانه هایی تنزل پیدا کرده که خدای متعال در آن خانه ها اجازه ذکر داده است. کسی که پا در این خانه ها گذاشت می شود اهل ذکر، ولی بیرون آن خانه ها اجازه ذکر نیست. در این خانه ها آمدی خواب و تجارتت هم ذکر است، لذا کسانی که می آیند در این خانه ها قرآن می فرماید: «یسَبِّحُ  لَهُ  فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ »(نور/36) ، هر صبح و شام تسبیح خدا را می گویند.

آنها شخصیت هایی هستند که «لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاة»(نور/37)، هیچ بیع و تجارتی آنها را از ذکر الله و اقامه صلاة و ایتاء زکات باز نمی دارد. بازارشان هم مسجد و محیط نور و ذکر است، از یک دست از خدا می گیرند و با دست دیگر هم پخش می کنند. آنها اهل زکات اند و زکات علمشان، آبرویشان، قدرتشان و مالشان را می دهند، یعنی هرچه خدا بهشان داده زکاتش را پخش می کنند.

پس این پیامبر آمدند و قیام کردند که همه عالم را محیط ذکر کنند، نه این که بازار تعطیل بشود بلکه باید بازار بشود محیط مسجد. طرح دشمن این است که همه عالم بشود محیط لهو و لعب و همه مست دنیا و لا یعقل باشند. طرحشان این است که این جمع را به هم بزنند و نگذارند مردم حول این پیامبر جمع بشوند چون اگر حول این پیامبر جمع شدند کار تمام است «وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»، این پیامبر آدمشان می کند، پاکشان می کند، بزرگ و حکیمشان می کند لذا اینها می خواهند این اتفاق نیافتد. حضرت ایستادند اما اینها بازار مکاره و تجارت و لهو به پا می کنند. فقط هم جمعه بازار مزاحم با نماز جمعه نیست بلکه کل عالم را بازار مکاره می کنند، همه اش می شود داد و ستد مادی، همه اش چرتکه انداختن سر دنیاست.

حضرت می خواهد محاسبه ما را عوض کنند تا عقلمان بزرگ بشود. شنیدید وقتی امام زمان ظهور می کنند دست روی عقول می گذارند و عقول چهل برابر می شود و رشد می کنند. ما یک ترازویی داریم، الان شما می خواهید یک لقمه دهانتان بگذارید این ترازویتان فعال می شود که بخورم یا نخورم؟ مسموم نیست؟ ضرر ندارد؟ حرام نیست؟ اهل دنیا ترازو دارند، اهل آخرت هم ترازو دارند. ترازوی اهل آخرت این است که جهنم نروم و بهشتم تضمین شود، یعنی با خود می گویند این ازدواج را کنم ضرر به دین و ایمان من که نمی زند؟! اهل الله از این هم بالاترند و می گویند اگر این ازدواج را کردم خدا دوست دارد و از خدا دور نمی شوم؟!

ترازوی امیرالمومنین هیچ وقت با بهشت و جهنم ترازو نمی کند اما ترازوی مومنین با بهشت و جهنم ترازو می کند. می آیید سراغ اهل الدنیا کاری با بهشت و جهنم ندارند و همه ترازویشان دنیاست. دنیای این ها آباد می شود، امروزشان هم خوب می گذرد، اما اینکه عاقبتش چه می شود کار با اینها ندارند! حضرت می آید تا ترازوی آدم ها را بزرگ کند. یک جاهایی محاسبه دقیق تر و سنگین تر است و وزنه های سنگین تر می خواهد، یک جایی با وزنه های سبک ترازو می شود. همه ما دائما داریم ترازو می کنیم و حضرت می خواهد ترازوهای ما را میزان کند تا شاقول ما بشود خدا، شاقول ما بشود حداقل آخرت و بهشت و جهنم و با دنیا ترازو نکنیم.

شیطان می خواهد ترازوهای ما را سبک کند «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُه  »(قارعه/8)، یعنی همه وزنه هایی که در کفه ترازو وزن می کنند دنیاست، کل دنیا هم چیزی به حساب نمی آید، برای همین ترازویشان سبک است. حضرت می خواهد ترازوهای ما عوض بشود و بزرگ بشویم، اما شیطان می خواهد ما ترازویمان سبک بشود و همه اش اهل لهو و لعب باشیم.

طرح دشمن برای پراکنده کردن امت از حول امام

معنی ظاهری آیه روشن است. روز جمعه حضرت ایستاده و مردم مأمورند که بیایند، تجمع کنند و از حضرت حکمت بیاموزند تا تزکیه بشوند، بعد هم بروند سراغ بازار و زندگیشان طوری که تجارتشان بشود ذکر و ابتغاء فضل. اما اینها می آیند با برنامه ریزی بازار مکاره به پا می کنند. اینها همان یهود و دشمنان حضرت و دیگران اند، همان هایی که با حضرت مخالف اند.

معنای وسیع ترش این است که حضرت آمده تا همه را در راه خدا به پا بکند، اما اینها می خواهند مردم را مشغول به دنیا و لهو و لعب بکنند و نگذارند مردم به خط بشوند. در این هم تردیدی نیست که این موضوع آن موقع بوده و الان هم هست. الان یکی از نقشه هایی که دشمنان انبیاء در عالم به پا کرده اند و این تمدنی که آوازه اش گوش دنیا را کر کرده چیزی جز یک مشت لهو و لعب نیست. ما با معیشت و سعادت و بهزیستی مخالف نیستیم ولی با این که عالم بشود بازار مکاره و لهو با این مخالفیم. کار شیطان همین است که همه دنیا را بازار لهو می کند.

از شما سوال می کنم، الان همین مطلب صادق نیست؟! امام زمان ایستاده اند و می خواهند ما را با خودشان ببرند، یک بازار مکاره و تمدن مادی هم به وسعت دنیا درست شده و امروز همه را مشغول کرده است که البته ما جبهه دوستان حضرت هم گرفتار شدیم. بعضی تعبیرها انقدر بی ادبانه است که آدم شرمش می آید بگوید، ولی خب چون گفتند می گویم! با صدای بلند فیلسوف های غربی می گفتند، در همین کشور ما بعضی از غرب گراها می گفتند که در غرب خدا مرده در اینجا هم اگر می خواهید پیشرفت کنید باید خدا بمیرد!! این مرده های متحرک روی زمین می گویند خدا مرده است! خدایی که الله لا اله الا هو الحی القیوم.

طرح دشمنان، از قدیم این بوده، الان هم همین است که بازار مکاره درست می کنند تا مردم هم مشغول به این لهو بشوند و پیامبر را رها کنند. امام عصر دنبال این است که ما را جمع کند و سمت خدا ببرد اما آنها طبل می زنند. دشمنان که دنبال طبل می روند اما ما چرا می رویم؟! اینطوری جبهه حق خلوت می شود. شخصی روز عاشورا خیمه حضرت را غارت می کرد، حضرت گفت: چرا تو مال امام حسین را غارت می کنی؟ گفت: اگر من نبرم آن یکی می برد! این توجیه است؟! خدا این را قبول می کند؟! بهش می گویی تو چرا رشوه می گیری می گوید من نگیرم بغل دستی ام می گیرد!

حضرت قائما ایستاده که همه بیایند و دورش جمع شوند تا ایشان آنها را تزکیه کند و تعلیم کتاب و حکمت بدهد و همه زندگی بشود حکمت، آنها هم می خواهند همه زندگی بشود لهو و لعب. شما از رسانه های عالم جز صدای لهو و لعب می شنوید؟! اصلا بوی حق هم می شنوید؟!

پس یک طرح دشمن این است که می خواهد پراکنده کند اما این پیامبر آمده، ایستاده و منتظر است که مردم را جمع کند، بارشان را ببندد و روی دوش بکشد تا همه را به مقصد برساند و مثل سلمان کند. شیطان هم آمده یک بازار لهو و لعب درست می کند و همه بشوند «بیل گیتس»! بهش می گویی چقدر ثروت داری می گوید الان را می گویی یا الان! یعنی در همین یک ثانیه ثروت من افزایش پیدا کرده، طیب الله انفاسکم! ما با سعادت و معیشت و تأمین امنیت و رفاه که حتما موافقیم. انبیاء آمدند همین کار را بکنند ولی این غیر از بازیگری است. آخر عمر می خواهی حساب پس بدهی و از تو می پرسند چه داری؟

شما چیزی جز لهو و لعب در دستگاه تمدن جدید می بینید که چهار قرن است بوقش گوش فلک را کر کرده است و الحمدلله الان هم دارد تشتش از بام می افتد؟! نگاه نکنید به غرب گراهایی در کشور که دهنشان را پر و خالی می کنند و اسم اروپا و آمریکا را می برند، این تمدن در حال فروپاشی است. این شعله جهنم در حال خاموش شدن است، به سر و صدایشان هم نگاه نکنید!

خدا امام را رحمت کند، یک موقعی ریگان تهدید کرده بود و امام فرمودند این پلنگ (ظاهرا پلنگ یا ببر یادم نیست) وقتی می ترسد یک چیزی ازش صادر می شود بعد برای این که آبرویش نرود سر و صدا می کند، به این سر و صدایش که نباید گوش داد! سر و صدایی که الان این آقای ترامپ می کند هم مثل همان پلنگ است، خیلی به سر و صدایش گوش نکنید و آن طرفش را ببینید. این تمدن چیزی جز لهو و لعب برای بشر نیاورده است. از روزی که آمده تلاش کرده خدا و انبیاء را از زندگی مردم حذف کند، یک مشت هم دهانشان را پر و خالی می کنند و فریفته همین تمدن هستند!

پس معلوم شد پیامبر آمدند تا چه کار کنند و جبهه دشمن چه کار می کند، دیروز همین بوده امروز هم همین است. خدا به ما می فرماید: «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين »، ما عندالله یعنی آنی که پیش پیامبر است. آنها خزان علم الله هستند. آنی که در محضر خداست یعنی همانی که خدا به پیامبرش داده تا به ما بدهد. آنی که پیامبر برای شما آورده از لهو و تجارت بهتر است. شما دنبال چه هستید که این پیامبر را رها می کنید و آن طرف می روید؟!

وظیفه ما در برابر حیله دشمن

وقتی دستور مهاجرت داده شد که به مدینه بروید، عده ای باید زندگی شان را می گذاشتند و می رفتند، چیزی نمی شد ببرند چون در محاصره بودند. پس باید خودشان و جانشان را برمی داشتند و می رفتند برای همین هم می ترسیدند. خدا می فرماید: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُم »(عنکبوت/60)، چقدر حیواناتی هستند که رزق خودشان را با خودشان نمی برند! کدام پرنده ای وقتی صبح از خانه بیرون می رود رزقش را با خودش می برد یا شب با خودش در لانه اش غذای فردا صبحش را می آورد؟! صبح می رود تا شب خدا سیرش می کند، «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيَّاكُم»  از چه می ترسید؟ همان خدایی که پرنده ها را روزی می دهد شما را هم روزی می دهد، چرا چشمتان به بازار دشمن است؟!

خدای متعال یک دستوری می دهد که دستور به ماست. یکی از هشدار هایی که به ما داده شده این است که در مقابل بازار مکاره و لهو و لعبی که در دنیا به پا می شود و طبل و دهلی که آنها به راه می اندازند که مومنین را بکشند طرف خودشان، امام زمان تنها بمانند. خدای متعال می فرماید: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُم »(حجر/88)، دو چشم خودتان را امتداد ندهید. آدم یک موقعی نگاهش می افتد به یک خانه مجلل چشمش را می خواباند، یک بار نگاهش را می دوزد و امتداد می دهد، در و دیوارش را می بیند، سقف و فرشش را می بیند. این «عینیک» هم شاید دو تا چشم سر است شاید هم مراد این است که چشم سر و چشم دل چون اگر چشم سر نگاهش امتداد پیدا کرد و هی جلوه های دنیا را دید، کم کم چشم دلش هم دنبالش راه می افتد و اسیر می شود.

به چه چشمم را ندوزم؟ «إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُم »، به آنچه ما اهل دنیا را با آن متمتع کردیم و شکوفه های دنیا را به آنها دادیم، به یکی ثروت دادیم، به یکی قدرت دادیم. «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»، همه اش شکوفه های دنیاست.

قرآن به مومنین نمی گوید دنیا برای شما بد است، «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ»(نساء/77) بلکه می گوید دنیا برای شما کم است، شما بزرگید. کما این که عروسک برای کسی که بالغ شد کم است، او فرزند می خواهد چون عاطفه و جسمش بالغ شده و دیگر با عروسک قانع نمی شود. به مومنین فرمود، دنیا کوچک است، چشمتان را به این شکوفه های دنیایی که متنوع هم هست و ما یکیش را به این دادیم، یکیش را به او دادیم امتداد ندهید، «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيه» این فتنه آنهاست که در آن هم غرق می شوند.

در داستان قارون قرآن می فرماید: «كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى  فَبَغى  عَلَيْهِمْ»(قصص/76)، او از قوم حضرت موسی بود اما طغیان کرد علیه حضرت موسی و قومش و به طرف فرعون آمد. می فرماید: «وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوز»، همین که آمد طرف فرعون انقدر به او گنج دادیم که بار خزائن این گنج ها را یک عده توانا به زور روی دوش می کشیدند! بعد می فرماید: آنهایی که اهل دنیا بودند به حضرت موسی غر می زدند که موسی! ببین او رفت طرف فرعون خدا به او چه داد؟! «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُون »(قصص/79)، ای کاش همانی که قارون داشت ما هم می داشتیم، ما آمدیم طرف تو، اما چه داریم آخر!

قرآن می فرماید: «وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم »(قصص/80)، آنهایی که خدای متعال بهشان علم داده بود و اهل معرفت بودند می فهمیدند و می گفتند: «وَيْلَكُمْ  ثَوابُ  اللَّهِ  خَيْرٌ لِمَنْ  آمَن »، آن ثوابی که خدای متعال برای مومنین در نظر گرفته خیلی بهتر است. اینجا هم خدای متعال می فرماید: مؤمنین مواظب باشید این شکوفه های دنیایی که ما برای دسته های مختلف کفار سبز کردیم شما را غافل نکند. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين »، کل دستگاه شیطان لهو و تجارت است. لذا عرض کردم که باطن لهو و تجارت در روایات ما تفسیر شده به دشمنان نبی اکرم و دشمنان امیرالمومنین.

فرمود: کلمه ذکر خود حضرت است، «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب »(رعد/28). معنی ظاهری اش که روشن است، با ذکر خدا قلب آرام می شود اما در روایات فرمود: «بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ»(1)، ذکرالله حضرت است و با ایشان قلوب به آرامش می رسد. اگر انوار پیامبر در دلی آمد و بار انداخت شما آرام می شوید اما تا این پیامبر دستتان را نگرفته آرام نمی شوید.

ابزار دور کردن مومنان از حول امام

قرآن می فرماید: «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين »، این چیزی که پیش پیامبر است بهتر از این است که دست شیطان می آید. خدای متعال شیطان را هم در این دنیا امداد می کند، ولی آنی که به شیطان می دهیم غیر از آنی است که به پیامبر دادیم. شیطان بازار مکاره درست می کند تا شما را گول بزند اما چیزی دستش نیست و کسانی که به سوی آن می روند در آن غرق می شوند.

قرآن می فرماید: آنهایی که می گفتند که ای کاش موسی ما جای قارون بودیم، وقتی خدای متعال، «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْض »(قصص/81) خودش و همه داراییش را مثل آب در زمین فرو برد، گفتند الحمدلله چه خوب شد ما جای او نبودیم و الّا الان ما زیر زمین بودیم! این چه ثروتی است که اینطوری از دست می رود؟! «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى »، رزق پروردگار شما بهتر است. آنی که برای شما در نظر گرفته بهتر از آنی است که به اینها داده است. ولی چه وقت به این می رسید؟ وقتی چشم سر و دلتان را از متاع دنیایی که به آن کفار داده، بستید و پوشیدید والا تا آخر دنبال آنها باید می روید و از آن رزق خیر محروم می شوید. آدمی که چشمش دنبال دست شیطان است هیچ وقت آنچه دست پیامبر است نمی تواند ببیند. آن «ما عند الله» و آنی که محضر پیامبر است را نمی بیند و اصلا نمی فهمد در گنج پیامبر چیست!

جنگ حنین بعد از فتح مکه است و بلافاصله دو سه ماه بعد از فتح مکه اتفاق می افتد. لذا یک عده از لشکری که در این جنگ آمدند خدمت حضرت تازه مسلمان شده های مکه اند. دو هزار نفر آنها از قبیله ابوسفیان آمدند، یعنی آن منافقی که تا دیروز با حضرت می جنگید و همه جنگ ها را او راه می انداخت حالا در رکاب حضرت آمده و می جنگد. پس مسلمان ها تعدادشان در این جنگ خیلی زیاد بود و شاید اول جنگی بود که مسلمان ها از کفار بیشتر بودند، برای همین هم مغرور شدند و یک شکست اولیه خوردند اما بعد خدای متعال در سرزمین طائف پیروزشان کردند که خیلی هم ثروتمند بودند، برای همین هم غنایم فراوان به دست مسلمان ها افتاد.

حضرت غنایم را تقسیم کردند اما سهمی برای انصار و اهل مدینه قرار ندادند. انصاری که اُحدی اند، بدری اند، خیبری اند، خندقی اند و در فتح مکه بودند، در همه جا کنار حضرت بودند، آن روزی که حضرت رفت نان خودشان را تقسیم کردند و خودشان گرسنه می ماندند که مهاجرین سیر شوند، اما در این تقسیم حضرت به اینها هیچ نداد! در عوض به اهل مکه و این تازه مسلمان ها فراوان داد و حتی دارد که غنایم فراوانی به ابوسفیان دادند.

انصار ناراحت شدند. آمدند پیش سعد بن عباده که رئیس انصار بود، او هم گفت: بروید از حضرت سوال کنید که این کار را خود شما کردید یا دستور خداست؟! اگر شما کردید و تقسیم شماست ما راضی نیستیم اما اگر تقسیم خداست ما راضی هستیم و عیب ندارد! آمدند محضر حضرت و سعد بن عباده گفت: آقا اینها این را می گویند. حضرت فرمود: حرف شما حرف این رئیستان است؟ گفتند: آقا رئیس ما شمایی، رئیس ما خداست! حضرت گفتند: چرا تعارف می کنید؟! گفتند: بله، این حرف ما هم هست. امام باقر علیه السلام می فرماید: «فَحَطَّ اللَّهُ نُورَهُمْ»(2)، چراغشان را خدا خاموش کرد، این نوری که در بدر و احد و خیبر و خندق و حنین کنار حضرت به دست آورده بودند خاموش شد و ظلمانی شدند، آن وقت اینها اول کسی هستند که سقیفه را راه انداختند، چرا؟ «فَحَطَّ اللَّهُ نُورَهُمْ».

خدا کائنات را دست این پیامبر داده تا تقسیم کند، حالا تو حاضر نیستی شتر و اسب تقسیم کند؟! او «قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَ النَّار»(3) است، ابوالقاسم و پدر معنوی امیرالمومنین است، حالا تو حاضر نیستی شتر و نیزه و شمشیر بدهی تا پیامبر تقسیم کند و به این پیامبر اشکال می کنی؟! این پیامبر که چیزی نمی گوید و تواضع می کند ولی شما جهنمی می شوید! به پیامبر می شود اشکال کرد و پیامبر هم شرح صدر دارند و برای تربیت نفوس تحمل می کنند ولی «فَحَطَّ اللَّهُ نُورَهُمْ»، اگر به پیامبر اشکال کنی اشکال به خدا کردی برای همین هم همه ایمانت را ازت می گیرند و سر پله اول بر می گردی!

در ادامه روایت دارد که حضرت با امیرالمومنین نشستند وسط انصار و گفتند: حالا یک محاسبه ای کنیم تا ببینیم من بد تقسیم کردم؟! اول به آنها فرمودند شما که ناراضی هستید یادتان هست من آمدم مدینه شما اوس و خزرج با هم می جنگیدید و یک سره جنگ بود، آیا من مدینه را تبدیل به صلح نکردم و بین شما محبت و رأفت نینداختم؟ یکی یکی حضرت گفتند و اینها گریه شان بلند شد. بعد حضرت گفتند شما هم بگویید که پیامبر خدا تو آمدی تنها بودی، ما خانه مان را تقسیم کردیم! ما اموال دادیم، ما در بدر و احد و خیبر شما را همراهی کردیم، بعد فرمودند: ولی حالا بیایید این تقسیم من را یک نگاه کنید. الان اهل مکه می روند مکه، با چه می روند؟ با شتر و اسب و نیزه، شما هم می روید مدینه، با چه می روید؟ با من. این تقسیم بدی است؟ پیامبر مال شما و شترها مال آنها، بی انصاف ها این «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»  نیست؟!

یکی از بزرگترین مبارزاتی که جزو اصول مومن بودن و انقلابی بودن است، این است که آنی که از طرح پیامبر خدا می فهمد در این طرح عمل می کند. حضرت یک نقشه در عالم دارند که می خواهند عالم را تا عصر ظهور ببرند، سراسر هم درگیری است تا به عصر ظهور برسد، تعطیل بردار هم نیست. عصر ظهور و غلبه مطلق حق آخر این جنگ هست و آنجاست که جنگ تمام می شود، با گفتگو که این جنگ تمام نمی شود. این جنگ این است «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة»(انفال/39)، انقدر بجنگید تا کل فتنه جمع بشود. در این درگیری یکی از مهمترین مبارزات این است که خدای متعال دنیای آنها را به ظاهر آباد می کند ولی برای ما چیز بهتری در نظر گرفته است. این رزق آنهاست و ما نباید دنبال آن رزق برویم.

لذا قرآن گله می کند و می گوید: پیامبر ما شما ایستادی، شما آمدی اینها را ببری بهشتی کنی، آدمشان کنی، اما آن طرف یک عده طبل و دهل می زنند و چهار تا چیز می آورند می فروشند و اینها تو را رها می کنند. آیا این خطاب به ما نیست؟ اگر ما الان عقبه این موهبت عظیمی که خدا به ما کرده و بعد از هزار و چهارصد سال یک نعمتی به نام انقلاب را به ما داده، رها کردیم و رفتیم دنبال بازار مکاره اروپا و غرب، همینهایی نیستیم که «ترکوک قائما» امام زمان را رها کردیم و دنبال تجارت رفتیم؟! «قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين ».

پی نوشت ها:

(1) تفسير العياشي، ج 2، ص: 211

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 411

(3) معاني الأخبار، النص، ص: 52