نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه اول طرح مباني اعتقادي شهركرد/ همراهی با نبی اکرم صلی الله علیه و آله در عسر و یسر ذیل آیات سوره ضحی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 21 تیرماه 98 است، که در بیست و ششمین دوره طرح مبانی اعتقادی و شبهه زدایی دینی در مهدیه مصلای امام خمینی رحمۀ الله علیه شهرکرد ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ نبی اکرم صلی الله علیه و آله مأمور به انجام یک طرح عظیم شدند که نتیجه آن در زمان رجعت و ظهور بر همگان آشکار خواهد شد. اما در این مسیر کسانی می توانند متحمل این سختی ها و سبقت گرفتن از یکدیگر در فداکاری و ایثار باشند که افق دید وسیعی داشته باشند و این فاصله ها برایشان طولانی نباشد چرا که آن ها می دانند که مهلت زیادی نیست و تمام تلاششان را برای به سرانجام رساندن طرح حضرت در عالم می کنند.

سوگند به شب و روز

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ  * وَ الضُّحى  * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى  * ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى  * وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى  * وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى  * أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى  * وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى  * وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى *فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ*وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ*وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»(ضحی/۱-11) خدای متعال در این سوره مبارکه از یک نکته بسیار مهمی پرده برداری کردند و آن را بیان فرمودند. البته این سوره، موضوع بحث مفسرین بزرگوار بوده و پیرامونش حرفهای فراوانی زده شده و احادیث نسبتا مفصلی هم ذیل این سوره مبارکه است.

خدای متعال بعد از بسم الله الرحمن الرحیم که معنای خاص خودش را در هر سوره ای دارد دو سوگند یاد می کند، یکی «وَ الضُّحى» و دوم «وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى» قسم به ضحی و قسم به شب. ضحی را در لغت اینطور معنا کردند که خورشید وقتی طلوع می کند هوا روشن می شود و به تدریج بالا می آید و وقتی کاملا روشنایی مسلط می شود و کاملا روز روشن می شود، نزدیک ظهر از آن به ضحی تعبیر می شود «وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى» قسم به شب وقتی آرام می گیرد. شب هم وقتی ظاهر می شود به یک نقطه ای می رسد که نقطه قرار شب است و کاملا تاریکی و شب مسلط می شود.

معنی ظاهری این دو قسم روشن است و قسم به دو تا از آیات الهی است که برای اهل توحید همه اینها آیات مهمی هستند. کمترین مخلوقات الهی برای موحدین بزرگترین آیات هستند و برای اهل ذکر ظاهر آیه روشن است. در روایات از ضحی به دوران ظهور امام علیه السلام تعبیر شده که «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها»(شمس/۱) فرمود شمس وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و در بعضی روایات هم وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین است که تمام کائنات و عوالم با نور ایشان روشن می شود و مشکات نور الهی است. فرمود ضحای نور خورشید آن وقتی است که دین حضرت در عالم ظاهر می شود و در دوران ظهور است که حقیقت شمس نبوت و ولایت در عالم آشکار می شود. باید خورشید بالا بیاید و به تدریج به دوران ضحای خودش برسد.

در ذیل آیه دیگر خدای متعال می فرماید «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى  * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/۱-2) قسم به شب هنگامی که پرده می اندازد و یا می پوشاند و قسم به خورشید هنگامی که تجلی می کند و آشکار می شود. آنجا حضرت فرمودند که باطن این آيه برای اوتوالعلم و برای ماست. فرمود مقصود از شب در این آیه دولت ائمه جور است «فُلَانٌ غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِهِ الَّتِي جَرَتْ لَهُ عَلَيْه »(1) اینطور معنا کرده که خدای متعال یک دولتی به او داد و با این دولت بر روی ولایت امیرالمؤمنین پرده انداخت و فعلا حقیقت ولایت در حجاب است. لذا ما و حتی مؤمنین از ولایت امام مثل خورشید پشت ابر استفاده می کنند تا اینکه ظهور و رجعت اتفاق بیافتد.

«وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى » فرمود مقصود دوران ظهور حضرت است که حقیقت ولایت امیرالمؤمنین را تجلی می دهد. وقتی امام زمان علیه السلام تشریف می آورند، ولایت حقه در عالم ظاهر می شود. اگر این معنا را بپذیریم، این آیه براساس این معنا اشاره به دو دورانی است که بر امت حضرت می گذرد؛ یکی دوران ضحای نبوت حضرت است که خورشید نبوت حضرت در عالم ظاهر می شود و آن دوران ظهور و رجعت است که نبوت نبی اکرم در عالم آشکار می شود و حقیقت نبوت آن موقع در عالم ظاهر می شود، یکی هم دوران شبی است که یک تاریکی را غالب می کند.

نصرت نبی اکرم تا همیشه

این دو قسم به ضحی و شب هنگامی که آرام می گیرد داده شده اما مطلب چیست؟ «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى » پروردگار تو نه تو را رها کرده و کنار گذاشته و نه بر تو غضب کرده است «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى » آخرت بر تو از اولا بهتر است. یعنی کانه اولی هم خیر است ولی آخرت بهتر است «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى » پروردگار تو انقدر به تو عطا می کند که راضی بشوید. بعد می فرماید «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى » یک تجربه حضرت را گوشزد می کنند که خدای متعال شما را یتیم نیافت و تو را پناه داد «وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى » تو را ضال نیافت و هدایت کرد که این را روایات معنا کردند. «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى » تو را عائله مند ندید و بی نیازت کرد و همه عائله ات را اداره کرد.

بعد سه تا دستور می دهد «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر» با قهر و غلبه با یتیم صحبت نکن و سائل را از خود مران و از نعمت پروردگار هم گفتگو کن. این اجمال ترجمه سوره است. شاید کلید فهم سوره اینجاست که مگر توهم شده که خدای متعال به پیامبرش غضب کرده؟ مگر توهم شده است که خدای متعال پیامبر خودش را رها کرده و او را واگذاشته که با این قسم مؤکد خدای متعال می فرماید «وَ الضُّحى  * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى  * ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى ». ظاهرا همین طور است که یک همچین توهمی پیش آمده که خدای متعال پیامبرش را فرستاده وسط مشکلات و دعوا و رهایش کرده یا خدایی نکرده حضرت بد راه رفتند و خدا به ایشان غضب کرده است. می فرماید اینطوری نیست، نه ما تو را رها کردیم و نه بر تو غضب کردیم.

این توهم چه بوده که گویا دور و بر پیامبر هم کم کم باورشان آمده بود که نکند خدای متعال حضرت را وسط سختی ها رها کرده باشد. ما تکیه گاهی نداریم، نکند اصلا ما راه را بد رفتیم و خدا به ما غضب کرده؟ این توهم پیش آمده بود چرا که این پیامبر آمده و دعوت به توحید کرده و بعد هم فرموده «قُولُوا لَا إِلَهَ  إِلَّا اللَّهُ  تُفْلِحُوا» شما اگر موحد بشوید نجات پیدا می کنید. اگر در وادی توحید قدم بگذارید و از شرک و بت پرستی بیرون بیایید به فلاح و رویش می رسید و آسایش برایتان فراهم می شود.

این پیامبر آمدند و در سیزده سالی که در مکه و شعب ابی طالب و محاصره و سختی ها بودند و بعد هم در مدینه آمدند و جنگ ها شروع شد. جوری این پیامبر راه رفتند که حدود هشتاد جنگ را پشت سر گذاشتند و درگیری های کوچک و بزرگ و لشکرکشی بوده و هیچ آرامشی نبوده و وضع معیشت مردم به حسب ظاهر سخت بوده و اصحاب صفه بودند. در بعضی جنگ ها مثل جنگ تبوک نوشتند در طول یک روز سه سرباز سهمیه یک دانه خرما داشتند. در جنگ تبوک وقتی کار خیلی سخت شد، به تدریج این توهم پیدا شد که خدا پیامبر را وسط کار رها کرده و شما را وسط میدان فرستاده و رهایتان کرده است. پس وعده نصرت کجاست؟

در جنگ احد وقتی کار سخت شد و مسلمان ها به حسب ظاهر شکست سختی خوردند و فرمان حضرت را سرپیچی کردند، منافقین می گفتند «يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْ ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا»(آل عمران/۱۵۴) اگر ما بر حق بودیم که نباید اینطور کشته و زخمی بشویم، پیداست که ما بر حق نیستیم و داریم غلط راه می رویم. اگر راه ما درست بود و راه حق راه پیروزی است دلیل نداشت که ما انقدر کشته بدهیم و دلیلی نداشت که کار انقدر بر ما سخت بشود.

تلقی این بوده که همین که گفتیم لا اله الا الله همه چیز هموار خواهد شد در حالی که اینطور نیست اصلا معنی «قُولُوا لَا إِلَهَ  إِلَّا اللَّهُ  تُفْلِحُوا» و معنی وعده به آرامش و طمأنینه و امنیت و رفاهی که انبیاء می دهند این نیست. اتفاقا بعکس است «وَ ما أَرْسَلْنا في  قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون »(اعراف/۹۰) هیچ قریه ای نیست که ما در آن پیامبر بفرستیم الا این که سختی ها را در کنارش می فرستیم که زمینه برای پذیرش دعوت انبیاء آماده بشود و باب غفلت را می بندیم. هم انبیاء را می فرستیم و هم بستر را برای شنیده شدن این دعوت آماده می کنیم.

اگر مردم با انبیاء همراه شدند و به یک نقطه ای رسیدند که «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى  آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»(اعراف/۹۶) اگر این دو تا قدم را برداشتند که یکی وادی ایمان و دوم وادی تقواست، اگر اهل تقوا شدند و دامن خودشان را از دار دنیا جمع کردند و رو به خدا رفتند و کنار نبی اکرم قرار گرفتند و با حضرت حرکت کردند به جایی می رسند. البته تقوا همین است، تقوا یعنی در طرح معصوم حرکت کردن «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين »(توبه/۱۱۹) یعنی با امام حرکت کردن و با وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عالم راه رفتن و در طرح حضرت حرکت کردن.

معیت در طرح نبی اکرم

معنای معیت همین است که حضرت یک برنامه ای دارند و مؤمن باید در برنامه حضرت قرار بگیرد و خودش برنامه مستقلی نریزد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»(حجرات/۱) یعنی حضرت یک کاری در عالم می کنند، یک وقت شما از کار حضرت جلو نیافتید. این معیت که می شود تقوا، یعنی جدا نشوی و اگر حضرت پا در سختی گذاشت شما هم دنبال حضرت بروید. اتفاقا در سوره مبارکه توبه خوب این را معنا می کند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» تقوا داشته باشید و دامنتان را جمع کنید و نگذارید موانع شما را بگیرد و خار های راه دامنتان را بگیرد. باید چه کار کنیم؟ «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» این پروا همان همراهی است.

بعد در آیه بعد توضیح می دهد «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِه »(توبه/۱۲۰) تقوا و معیت یعنی این که اهل مدینه و اطراف آن حق ندارند که از نبی خدا تخلف کنند. هر کجا که حضرت رفت باید با او بروند و نباید تنهایش بگذارند و نباید در فکر حفظ جان خودشان باشند و جان خودشان را حفظ کنند و از جان نبی اکرم غافل باشند. فرمود معیت یعنی این که اگر با حضرت راه رفتید، جانتان را سپر حضرت کنید و کنار حضرت قدم بزنید.

وقتی هم که با حضرت قدم می زنی گرسنگی و تشنگی و خستگی و زخم خوردن از دشمن است ولی «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في  سَبيلِ اللَّه » تشنگی و سختی بهشان نمی رسد. «لا مَخْمَصَةٌ» یعنی گرسنگی که موجب می شود آدم لاغر بشود. حضرت وقتی متقین را نام می برند در یک بیانی می فرمایند «خُمْصَ الْبُطُون »(2) هستند. یعنی کسی که انقدر گرسنگی کشیده که شکمش به کمرش چسبیده است. مخمصه یعنی گرسنگی که آدم را لاغر می کند.

اگر کنار حضرت باشید اینطوری است «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في  سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّار» در وادی قدم نمی گذارند مگر این که دشمن را به خشم بیاورند «وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلا ًإِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» رنجی از دشمن به آنها نمی رسد مگر اینکه در مقابل همه اینها عمل صالح نوشته می شود. این که می گوییم با پیامبر خدا باشید و تقوا به خرج بدهید و دامنتان را جمع کنید و سر و صداها و کر و فرها و سختی های راه دامن شما را نگیرد و کید شیاطین شما را زمین گیر نکند، برای همین است. پیامبر احتیاج به شما ندارند ولی شما اگر با پیامبر راه بروید و گرسنگی بکشید عمل صالح است، تشنه بشوید عمل صالح است، خسته بشوید عمل صالح است، دشمن از رفتارتان به خشم بیاید عمل صالح است، زخم بخورید عمل صالح است ولی اگر از حضرت جدا شدید حتی نمازتان هم عمل صالح نیست.

تحمل سختی های مسیر

می فرماید وقتی ما پیامبری می فرستیم سختی ها را هم با او می فرستیم تا شاید مردم به تضرع برسند و دعوت انبیاء زمین نماند. بعضی ها خیلی عجله می کنند و می خواهند زود گل و بلبل درست کنند، این که نمی شود.  ما با رفاه و سعادت اصلا مخالف نیستیم ولی حرف همین است «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى  آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» حالا که پیامبر آمد اگر متقی شوید و به او ایمان آوردید و با او راه رفتید و از او جدا نشوید و برای خودتان طرحی مقابل طرح پیامبرتان نریختید، آن وقت «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» باب برکات آسمان ها و زمین به رویشان باز می شود و از زمین و آسمان و زیر پایشان برایشان رحمت و برکت می جوشد. چرا که این نعمت دیگر حجاب نیست که قبل از این که انسان به مرحله تقوا برسد امکانات انسان را زمین گیر می کند و این نقشه خدای متعال است.

اینطور نیست که اگر آدم دنبال انبیاء راه افتاد معیشت مردم به حسب ظاهر گل و بلبل می شود. اصلا اینطور نیست، هیچ پیامبری اینطور نبوده است. موسای کلیم آمدند و سختی ها بیشتر شد و فرعون سخت گیری هایش را شدیدتر کرده تا به نقطه غلبه رسید ولی قبلش سختی های سنگینی بود. تا آنجایی که خدای متعال فرعون را در دریا غرق کرد. به حضرت موسی می گویند که قبل از این که بیایی ما گرفتار بودیم و حالا هم گرفتار هستیم پس برای ما چه کار کردی؟ گاهی خدای متعال یک قارون هم جلوی چشم آدم می گذارد «إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى  فَبَغى  عَلَيْهِم »(قصص/۷۶) قارون در جمعیت حضرت موسی بود و طغیان کرد و از قوم حضرت موسی جدا شد و طرف فرعون رفت. ببینید امتحان خدا چیست «وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوز» جدا شد و طغیان کرد و به او گنج بسیار دادیم.

می گویند علم کیمیا داشت و از حضرت موسی بخشی از علم کیمیا را گرفته بود و بقیه را هم از کسانی که علم کیمیا را حضرت موسی به آنها داده بود گرفت و با علم کیمیا مس ها را طلا می کرد و صاحب گنج هایی شد که «ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّة» آدم های توانا کلید گنج هایش را به زور می کشیدند. بعد این امکانات را می آورد و به رخ بنی اسرائیل می کشید و افراد ساده بنی اسرائیل می گفتند «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيم »(قصص/۷۹) موسی تو برای ما چه کار کردی؟ ببین قارون از بین ما طرف فرعون رفت و صاحب این همه مکنت شد. ولی تو برای ما که با تو هستیم چه آوردی؟ قرآن می فرماید آنهایی که خدا بهشان علم داده بود و پشت پرده را می دیدند می گفتند «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَن »(قصص/۸۰) آن چیزی که خدا برای شما در نظر گرفته بهتر است و ربطی به گنج قارون ندارد، چرا اشتباه می کنید؟

البته این هم نکته مهمی است که چه کسی می تواند بفهمد آن چیزی که در دست حضرت موسی است و خدا به قوم او و به اهل تقوا می دهد با گنج قارون قابل مقایسه نیست. آیات آخر سوره مبارکه انبیاء پایان جمع بندی داستان انبیاست و خیلی هم آیات عجیبی است. در پایان هم می فرماید «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين »(قصص/۸۳) آن دار آخرت برای همه نیست و برای یک عده خاصی است. پس وقتی نبی اکرم آمدند کار سخت شده و باید سخت می شد چرا که در این سختی ها امت حضرت ساخته می شوند «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا»(شرح/۵) بعد از سوره ضحی سوره شرح آمده است و می فرماید این سختی هاست که با خودش یسر و فراغت و شرح صدر می آورد. فقها فرمودند این دو تا سوره یک سوره هستند و در نماز واجب باید با هم خوانده بشوند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ  * أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ * الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ * فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا»(شرح/۱-5) پیامبر ما این بار سنگین نبوت که روی دوش شما سنگینی می کرد، ما سنگینی آن را از دوش شما برنداشتیم ولی چطور سنگینیش را رفع کردیم؟ به تو شرح صدر دادیم و بزرگ شدی. وقتی شرح صدر آمد، بار هست ولی سنگینیش را برداشتیم. وقتی در فنجان یک پشه می افتد طوفان می شود و در یک دریا کشتی های بزرگ هم گم می شوند و این به خاطر بزرگیش است. بارها وقتی سبک می شود که آدم بزرگ بشود. چه وقت انسان بزرگ می شود؟ اگر این بار سنگین نباشد که آدم به شرح صدر نمی رسد که بار سبک شود. اگر انسان بار تکلیف را همراه با سختی ها برداشت بزرگ می شود.

یک موقع بار تکلیف را زمین می زنی و هم خودت را نابود می کنی و هم تکلیف را زمین زدی. اما یک موقع بار تکلیف را می کشی و اگر بار تکلیف خدا را کشیدی این تکلیف در متن خودش کلفت نیست و در متنش یسر است «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر»(بقره/۱۸۵) این معنایش همین است. اگر می گوید نافله شب بخوان می خواهد تو در راحتی باشی. کجای شب زنده داری راحتی است؟ اتفاقا راحتی در متن پهلو تهی کردن از رخت خواب است. در خوابیدن رنج است و وقتی پا می شوی به شرح صدر می رسی و بارهای دنیا سبک می شود. در نجوای با خداست که سبکی و یسر برای انسان حاصل می شود.

پس با آمدن یک پیامبری سختی می آید و اول بار سختی روی دوش خود حضرت گذاشته می شود. به حضرت می گویند این امت را بیاور و اصل سختی این است که او باید دست ما را بگیرد و بیاورد. رفتن ما با پیامبر خیلی سخت نیست. اصل بار روی دوش آن کسی است که قله را فتح کرده و ما را دنبال خودش می برد. با راهنما رفتن روی قله کار سختی نیست، راهنماست و راه را بلد است و به ما یاد می دهد که از کجا رد شوید و کجا مانع است و چطور مانع را پشت سر بگذارید. سختی اصلی روی دوش اوست ولی این سختی که روی دوش او می گذارند اول یک شرح صدر به او می دهند و سنگینی بار را از روی دوش او برمیدارند و بعد همه ما را به سبک بالی می رساند و ما را به مقصد می رساند. ما هم اگر بخواهیم کنار این پیامبر راه برویم در دلش سختی هست چرا که «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» در خوشی هیچ وقت یسر نیست.

لذا «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْر» چون شما را در آسایش می خواهد در بلای دنیا شما را می اندازد. این طور نیست که خدای متعال بخواهد شما را اذیت کند یا به رنج بیاندازد. از دل این رنج یک جنتی بیرون می آید «لا يَمَسُّهُمْ فيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجين »(حجر/۴۸) هیچ رنجی نیست لذا هیچ کسی دنبال دگرگونی در بهشت نیست ولی آن جنت در دل این عسرت به دست می آید. آنهایی که این طرح را نمی بینند و آن نعمتی که در متن این سختی دارد شکوفا می شود را نمی بینند به نظرشان می آید که ما راه را اشتباه رفتیم و راه نباید انقدر کوره راه و سخت باشد یا اینکه خدای متعال نپسندیده و دارد غضب و عقوبت می کند. می فرماید پیامبر ما اینطوری نیست. بله دو دوران روشنی روز و تاریکی شب است و این تاریکی مقدمه روشنی روز است. آن چیزی که پیشانی کار است این روشنی و روشنایی است.

وجود خیر در سختی های همراهی

بله دوران سختی است. دوران سختی امت حضرت را هم ما نمی بینیم ولی حضرت که می دید تا چه زمانی طول می کشد. تا زمان ظهور و رجعت این عسرت است و شرمنده امتش هم بود. چون او می دیدید ولی ما که نمی بینیم. پس باید به او اعتماد کنیم و به سوی این سختی ها برویم. همینطور که در روایات دارد، البته این تعبیر باید معنا بشود، که خدای متعال گاهی به خاطر سختی هایی که برای مومن پیش می آید خجالت می کشد. او را بیمارش می کند، فقیرش می کند ولی چون مصلحتش در این کار است این سختی ها را برایش پیش می آورد و روز قیامت وقتی پرده ها کنار می رود راضیه و مرضیه است.

ذیل این آیه آمده مؤمنینی که در سختی ها بودند راضی می شوند. اینجا در سختی بودند ولی آنجا وقتی می بینند که باطن این سختی یسر و فراقت بوده راضی می شوند. یک عده ای هم در همین دنیا می بینند و در همین دنیا راضی می شوند. یک عده ای بالاتر هستند و ندیده راضی می شوند.

راه رفتن با این پیامبر سختی دارد و این پیامبر یک کار سختی را در عالم می خواهد انجام بدهد و می خواهد معماری توحید کند. پیامبر که نمی خواهد بتکده درست کند. این توسعه ای که اینها دارند درست می کنند یعنی بت پرستی مدرن. مدیریت گسترش شهوت رانی و دنیا پرستی رنج دارد و کار آسانی نیست چه برسد به آن که بخواهی بنای توحید را در عالم بالا ببری و همه را موحد کنی و از غفلت و شرک جلی و خفی نجاتشان بدهی. راه رفتن با این پیامبر سختی دارد ولی اینها عمل صالح می شود و این شما را بالا می برد. داستان رفعت ما این است. کسی که با خوابیدن رفعت پیدا نمی کند.

آن وقت خدا به پیامبر فرمود پیامبر، ما تو را رها نکردیم. نه غضب است و نه خشم است بلکه سختی های راه است. بعد می فرماید پیامبر ما «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى » نگران نباش آن مزد بعدی از مزد اول بهتر است. سوال این است، مگر این رنجی که ما کنار پیامبر می بریم خیر است؟ شعب ابیطالب خیر است؟ اصحاب صفه خیر است؟ سختی های جنگ بدر و حنین و احد و شهدا و کشته ها اینها خیر است؟ بله واقعا خیر است، کجای این شر است؟

امام راحل یک بیانیه ای در پایان جنگ وقتی قطع نامه را امضاء کردند دادند که می گوید من جام زهر را نوشیدم. آنجا می گویند که خدایا ما در آغاز راه هستیم، این باب شهادت را به روی ما نبند. این نگاه را ببینید. یک جا شما این تعبیر را از امام نمی بینید که بگویند این جنگ خانمان سوز، اصلا این حرف را نمی زند می گویند خدایا این باب شهادت را به روی ما نبند. یکی از کارهای امام این بود که این شهادتی را که اسطوره شده بود به یک امر دست یافتنی تبدیلش کردند. بله جنگ سخت است ولی جنگ اگر برای خدا باشد خیر است. کجایش بد است؟ «إِنَ  الْجِهَادَ بَابٌ  مِنْ  أَبْوَابِ  الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه »(3) آنهایی که باطن این جنگ را نمی بینند می گویند این جنگ خانمان سوز است.

آن کسی که می گوید جهاد در راه خدا سراسرش خیر است این باطن را می بیند. بله جنگ شهادت دارد، جانباز دارد، اصلا تصورش آدم را پیر می کند که سی سال روی ویلچر بنشیند و روی بستر بخوابد ولی خیر است. چه کسی می تواند بفهمد این خیر است؟ این همان خیری است که «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث » این همان نعمت ولایت است. در تعبیر قرآن نعمت یعنی ولایت، فرمود «نَحْنُ  النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِه »(4) نعمت ما هستیم. کجای این خیر است؟ کجای جنگ تبوک و احزاب و خیبر و احد و بدر خیر است؟ کجای گرسنگی های کنار حضرت خیر است؟ به نظر شما کربلا برای شهدای امام حسین خیر بود یا شر بود؟ آیا برایشان شر به پا کرد؟

آنجایی که امام محور است سراسر خیر است. وقتی از امام فاصله بگیرید هم جنگ و هم صلحش شر است اما وقتی که با امام راه می روید پیروزیش هم عمل صالح است. وقتی قدم می زنید و کفار را ناراحت می کنید و پیروز میشوید عمل صالح است. خیر اینجاست «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ  أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه » اگر با پیامبر خدا باشی شکستش هم خیر است، اصلا شکست نیست. اما وقتی با جبهه منافقین و کفار باشی پیروزی هایش هم شر است. پیروزی به ظاهر لشکر یزید برایشان خیر بود؟ شری بدتر از این می شد؟

خدای متعال می فرماید پیامبر، ما یک خیری برایت در نظر گرفتیم که خیلی از این بهتر است که در روایات می گویند مقصود رجعت است که حضرت و مؤمنین برمیگردند و آن وقت خیرات حضرت در عالم آشکار می شود. پیامبر ما، درست است که امت تو تا وقتی که به رجعت برسند رنج می برند ولی آیا این رنج کنار پیامبر خدا بد است؟ حتما بد نیست. من یک نکته ای را به عنوان مثال به شما دوستان امیرالمومنین عرض بکنم، شما یک یا علی گفتید و هزار و چهارصد سال است در رنج هستید، آیا حاضر هستید این یا علی را کنار بگذارید؟ چرا کنار نمی گذارید؟ چون می دانید آن خیری که در این یا علی گفتن است ولو همه اش به ظاهر سختی باشد خیلی بهتر از آن طرف است. آن طرف خبری نیست.

به امام صادق علیه السلام گفت آقا فقیر هستم. حضرت فرمود فقیر نیستی. مدام اصرار کرد و در آخر حضرت گفتند یک معامله می کنیم، ولایت ما را بده تا همه دنیا را به تو بدهیم؟ گفت نه آقا. شما این کار را انجام می دهید؟ شما حاضر هستید از امام حسین دست بردارید و الان همه خانه تان طلا بشود؟ می گویید من بدون امام حسین طلا را می خواهم چه کار کنم. همه مؤمنین فی الجمله این را می فهمند. خیر در کنار امام بودن است و وقتی که از امام جدا بشوی شر است. با پیامبر خدا نباش یعنی با خدا نباش. اگر از حضرت جدا شوی یعنی از خدا جدا شدی پس چه خیر دیگری در عالم می ماند.

پس اولش هم با پیامبر خیر است ولی آخرش بهتر است و در رجعت همه موانع کنار می رود و همه خیرات از آسمان و زمین نازل می شود و مؤمن هیچ ضرری نمی کند. یک موقع به آدم امکانات می دهند و با آن جهنمی می شویم، این به چه درد می خورد؟ اما آنجا همه امکانات را می دهند و هیچ امکانی هم تو را غافل نمی کند و مثل بهشت می شود. وسوسه های شیطان کنار می رود و تماما نور می شود. هیچ نعمتی در بهشت حجاب نیست و در عصر ظهور هم اینطوری می شود.

پاداش همراهی و دید رفیع

«وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى » در قیامت هم انقدر به تو می دهیم که برای مؤمنین امتت انقدر بریز بپاش کنی تا راضی بشوند. اینهایی که پای تو رنج بردند و اینهایی که پای تو ایستادند و محرومیت ها را تحمل کردند و به شهادت رسیدند و گرسنگی ها و فقرها را در راه پیروزی اسلام تحمل کردند، به تو اجازه می دهیم که انقدر برای اینها خرج کنی که راضی بشوی. فرمود این پیامبر خدا به کمتر از این که همه را وسط بهشت ببرد راضی نمی شود. می خواهد همه را در نعمت غرق کند. پس طرح نبی اکرم اینطور است. یک طرح شصت ساله نیست که به دنیا می آیی و بعد هم می روی مدرسه و بعد هم دانشگاه و بعد هم خانه و بازنشستگی و خانه سالمندان و اتاق مرگ. بلکه یک طرح بزرگ است که ما را هم می خواهد بزرگ کند. ببینید چه کسانی می توانند در این نقشه پیامبر در دل سختی ها بیایند و احساس کنند که خیر محض است، آنهایی که بزرگ می شوند و آنهایی که افق نگاه شان بزرگ می شود.

خدای متعال در سوره مبارکه حدید می فرماید «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/17) پیامبر ما بدان که این زمین الان مرده است. وقتی امام در پرده می رود و ولایت اولیاء طاغوت به روی آن حجاب می اندازد همه میت می شوند و محیط ولایت آنها محیط موت است. ولی خدا این زمین را زنده می کند و وقتی امام ظهور پیدا می کنند عدل حاکم می شود و عالم زنده می شود. امام عین الحیات است. حتی جمادات هم زنده می شوند. بعد خطاب به مؤمنین می فرماید که «وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم »(حدید/۱۶) شما مواظب باشید مثل اهل کتاب نباشید. انبیاء آمدند و به نظر اینها خیلی زمان طولانی شد و وقتی طولانی شد به قساوت قلب رسیدند. آدم اگر بزرگ نشد و نتوانست زمان های طولانی را نزدیک ببیند به قساوت قلب می رسد. باید زمان ها کوتاه بشوند.

یک موقعی ما می رویم مشهد و می خواهیم ده روز بمانیم. همین که می گوییم ده روز بمانیم می رویم و یک نصف روزش را استراحت می کنیم ولی اگر بگویند شما الان می روید و بعد از ظهر هم می خواهید برگردید از همان لحظه اول استفاده می کنید. آدم وقتی مهلت ها برایش طولانی می شود نمی تواند استفاده کند. خیلی مهلت کوتاه است. ظهور نزدیک است «أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَريب »(هود/۸۱) مؤمن بزرگ می شود و وقتی بزرگ شد قیامت و ظهور را نزدیک می بیند و از اول تا آخر طرح نبی اکرم را می بیند و وسط می آید و از این طرح در دل سختی ها لذت می برد چون می داند این پیامبر دارند چه کار می کنند و می بیند که آخر این کار پیروزی است. ولی اگر بزرگ بین نبود و افق دیدش تنگ و کوتاه بود، نمی تواند برای آینده ها کار کند.

سیدالشهداء به اصحابشان گفتند فردا همه به شهادت می رسیم و آن پیروزی که شما می خواهید به این زودی ها نیست و تا ظهور می رود ولی آنها کنار حضرت ایستادند و در فداکاری سبقت می گرفتند. اگر به ما بگویند ممکن است پیروزی انقلاب اسلامی صد سال عقب بیافتد، همگی رها می کنیم و می رویم. چرا که آن بزرگی و آن شرح صدر نیست. یک رفیقی داشتیم که می گفت ما همه مان خربزه کاریم، می خواهیم الان بکاریم و آخر تابستان بخوریم، هیچ کداممان درخت گردو نمی کاریم که پنجاه سال دیگر نسل آینده بهره اش را ببرد. اما مؤمن اینطور نیست. مؤمن از الان برای قیامت می کارد. می گوید قیامت نزدیک است، دور نیست.

وقتی آدم سوار هواپیما می شود، این شهرهایی که از هم فاصله دارند کاملا به هم نزدیک می شوند و می گوید این ها که فاصله ای با هم ندارند. انسان وقتی افق دیدش الهی می شود پرده ها برایش کنار می رود و زمان برایش کوتاه می شود «وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون »(حج/۴۷) در آن عالم که رفتی یک روزش هزار سال است، یعنی هزار سال آدم می شود یک روز. آدم که در آن عالم برود فاصله ها کوتاه می شود. قیامت وقتی بلند می شوند می گویند چقدر شما در عالم برزخ بودید؟ می گویند «لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم »(مؤمنون/۱۱۳) یک روز یا نصف روز. مؤمن باید اینطور باشد.

آن وقت اگر انسان نزدیک بین نبود و اگر باطن عالم بین نبود «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون »(روم/۷) آن چیزی که دیگران فردا می بینند او امروز می بیند «لَقَدْ كُنْتَ في  غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد»(ق/۲۲) روز قیامت می گویند تو در غفلت بودی و از امروز پرده را کنار زدیم و حالا چشمت تیز بین شد. مرحوم علامه طباطبایی یک تعبیر زیبا دارند که می گویند چه وقت به آدم می گویند تو در غفلت بودی؟ وقتی یک چیزی در معرض دید باشد و تو هم بتوانی ببینی و کوتاهی کنی و بگویند «لَقَدْ كُنْتَ في  غَفْلَةٍ» پس پیداست آن صحنه ای که در قیامت می بینی در دنیا هم می شد ببینی. اما مؤمن در غفلت نیست و الان هم می بیند.

آن وقت پیامبر ما و ولی جامعه باید از این نعمت ها با مردم بگوید «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث » تا سختی راه برایشان هموار بشود. خدا رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی را حفظ کند، واقعا یک نعمت ربک فحدث و یک گفتگویی از برکات این چهل سال با مردم دارند که سختی های راه را آسان می کند. نعمت هایی که ما در این چهل سال به دست آوردیم را واضح می کند. ولی اصل مسئله همین است و قاعده این راه این است که اگر کسی خیال می کند همین که آمدی رفاه مادی می آید، اصلا همراه نشود. داستان توسعه به معنی غربی و مادی اش نیست. مثلا یک نوع مواد می خواهیم داشته باشیم، اصلا ده تا داشته باشیم، مسئله اینها نیست و چیز دیگری است.

ولیّ جامعه در سختی هایی که همه را زمین گیر می کند و وقتی کار سخت می شود این همه نعماتی که خدا به ما داده را بیان می کند. بعضی می گویند ما اشتباه کردیم و نباید پا در این وادی می گذاشتیم، بعضی هایشان هم که خوشمزه تر اند می گویند، آقا حدیث است که قبل از ظهور امام زمان این چنین است. می گویم بله حدیث است، در عصر غیبت فهم فقیهانه از حدیث حجت است نه فهم هرکسی. آن کسی که این انقلاب را به دوش کشیده یک فقیه تمام عیار بوده است. او هم این حدیث هایی که شما خواندید را خوانده است. این حدیث مخفی نیست که شما پیدا کرده باشید.

کار سخت شده و در گردنه افتاده و به تعبیری در پیچی است که حساس و سرنوشت ساز است. کار سخت شده و دشمن هم می دمد و کوره نا امیدی و جنگ روانی راه انداخته که ما اشتباه کردیم. این حرفها چیست؟ «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث » به نظر من یکی از رونماهایی که باید از این بیانیه حضرت آقا باشد این تحدیث به نعمت هاست.

پی نوشت ها:

(۱) تفسير القمي، ج 2، ص: 425

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 233

(3) الغارات (ط - القديمة)، ج 2، ص: 326

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 217