نسخه آزمایشی
سه شنبه, 29 اسفند 1402 - Tue, 19 Mar 2024

سخنرانی شب شهادت امام حسن عسگری(ع) در حرم مطهر / تفسیر نعمت حقیقی به ولایت و تحلیل و آثار آن در دنیا و آخرت

متن زیر سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که به مناسبت شهادت امام حسن عسگری علیه السلام در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به تاریخ 19 دی ماه 92 برگزار شده است. ایشان در این جلسه به بیان نعمت حقیقی می پردازند و آن را نعمت ولایت بر می شمارند و آثار پذیرش این نعمت را دنیا و آخرت بیان می کنند که از جمله آنها سوال و جواب قیامت است. ایشان در تبیین این مسئله به جریان صراط مستقیم پرداخته و مسیر بندگی را بر محور ولایت تحلیل می کنند و اینکه اگر در این مسیر کسی قرار گرفت به دوام در بندگی و ذکر می رسد و راه این دوام هم فقط در خانه های نور و ذکر و رفعت قرار گرفتن است. در انتها نیز ایشان به بهره مندی نعمات دنیا و آخرت در طریق ولاست اشاره کرده و بیان می دارند که اینها هم از جنس بندگی است و سفره اولیاء خدا و استفاده از آن غفلت و پلیدی به همراه ندارد.

منظور از نعمت در قرآن اهل بیت(ع) هستند

از آیات و روایات و معارف اهل بیت علیهم السلام به خوبی این مطلب استفاده می شود که خدای متعال نعمتی بهتر و گران قدرتر از نعمت ولایت نبی اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) برای ما قرار نداده اند، این نعمت فوق همه نعمت ها است. در آیات قرآن مکرر صحبت از نعمت های الهی شده است، ائمه علیهم السلام این نعمت را به معرفت و ولایت خودشان تفسیر کرده اند، که اگر کسی از این نعمت را بهرمند شد از آثار فراوانی برخوردار است که یکی از آنها ایمن بودن از عذاب آخرت است و برکات فراوان دیگری که به آن اشاره می کنیم.

اما چرا چنین نعمتی سرآمد همه نعمت ها است؟! در روایتی از امام رضا(ع) ذیل این این آیه شریفه سوره مبارکه تکاثر که می گوید «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم» یعنی روز قیامت از نعیمی که به شما عطا شده سوال می کنند؛ حضرت می فرمایند: در دنیا خدای متعال نعیم حقیقی قرار نداده اند (یعنی امکانات دنیایی و مادی). وقتی بعضی از عوام در مجلس با صدای بلند سوال کردند که «آقا این چه حرفی است که شما می زنید، در حالی که خدای متعال خودش می فرمایند: روز قیامت از نعیمی که در دنیا به شما داده بودیم، سوال می شود» امام رضا(ع) در توضیح این نعیم فرمودند؛ بعضی از علما می گویند: که اگر انسان در دنیا غذای لذیذی خورده باشد و خواب گوارا و نوشیدنی گوارایی نوشیده باشد و خواب شیرینی کرده باشد، خدای متعال روز قیامت انسان را متوقف می کند و از همین خوردن ها، خوابیدن ها و نوشیدن ها سوال می کند، ولی وقتی در محضر امام صادق(ع) این مطلب گفته شد، ناراحت شدند و فرمودند: شما این کار را برای خودتان زشت می دانید که از مهمانتان درباره خوردن، خوابیدن و پوشیدنش سوال کنید. چطور این کاری که بر خودتان زشت می دانید را به خدای متعال نسبت می دهید، این کار برای مخلوق قبیح است، چه رسد به خالق. خداوند زمانی که ما به دنیا آمدیم به ما چشم و گوش و زبان و جهاز هاضمه داد و برای نیازهای ظاهری و باطنی نعمت هایی به ما عطا کرد و در واقع همه ما مهمان خدا هستیم و صاحب این سفره و خانه، خداست، هیچ کسی از سفره غیر از خدا نمی تواند، بخورد. بنابراین معنی ندارد، خدای متعال سفره پهن کند و بعد در مورد این که چه خوردی و چرا خوردی؟ سوال کند.

از حضرت سوال شد، پس آن نعیمی که خدا از آن سوال می کند، چیست؟  حضرت فرمودند: آن نعیم، ولایت ما است و با ما از جهالت نجات پیدا می کنید و با ما به درجات بهشت راه پیدا می کنید. و از این گونه روایات فراوان است که نعمت حقیقی به نعمت ولایت تفسیر شده است.

علت اینکه نعمت حقیقی، نعمت ولایت است.

این که چرا نعمت ائمه، نعمتی حقیقی است و بقیه نعمت ها نعمت این گونه نیستند، به خاطر این است که بدون ولایت هیچ نعمتی، نعمت نیست و خدای متعال اگر سوال یا سخت گیری و مواخذه می کند، نسبت به این یک نعمت است، حتی ترک اولی را – که گناه نیست - نسبت به این نعمت نمی بخشد و مورد مواخذه قرار می دهد. در روایات، ترک اولای انبیاء الهی، نسبت به ولایت تفسیر شده است و انبیاء با اینکه دارای مقام عصمت بودند ولی در این زمینه، خدای متعال بر آنها سخت می گرفت. مثل جریان حضرت یونس(ع) که خدای متعال او را در شکم ماهی حبس نمود و بعد هم می فرماید اگر تسبیح نمی کرد و از مسبحین نمی بود، تا قیامت در شکم ماهی نگه داشته می شد. یا جریان آدم(ع) که از بهشت بیرون شد، به طوری که در بعضی روایات آمده که ایشان دویست سال گریه می کرد که یک خطا در حد ترک اولی از ایشان صادر شده بود. پس در روایات همه این ترک اولاهای انبیاء هم حتی به نحوی نسبت به امر ولایت تفسیر شده است. پس این نعمتی را که خدای متعال بر او سخت گیری می کند و ترک اولای آن را هم نمی بخشد، نعمت ولایت است و به کسی هم این نعمت را نمی دهند، مگر اینکه تحمل این جریان را بکند و آن را اختیار کند و لذا این نعمت بر کسی تحمیل نشده است و البته با پذیرش آن او را وارد وادی نور می کنند و این نعمت را به او می دهند.

استفاده از نعمت ها در راستای تقرب، عبادت است

نعمات دنیا مثل خوردن، خوابیدن، پوشیدن و استراحت کردن و حتی لذت هایی مثل نکاح و ازدواج، اگر مخالف با تقرب و بندگی خدای متعال و غرض آفرینش بود، خدای متعال هیچ وقت این نعمت ها را برای ما قرار نمی داد. خدای متعال وقتی فرموده: من بندگان خودم را آفریدم که به مقام توحید و عبودیت برسند و پرستش من را بکنند که فرمود «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون»(ذاریات/59) این لوازمی دارد. ما در دنیا ناچار به پرستش هستیم، هر نگاهی که می کنیم، در آن نوعی پرستش است، فقط تفاوت این است، که آیا ما خدا را می پرستیم و موحدیم و یا مشرک هستیم و در مقابل غیر از خدای متعال خضوع می کنیم. پس ما لحظه ای از پرستش رها نیستیم. حرف زدن ما، گوش دادن ما و... یا پرستش خداست و یا پرستش غیر. لذا روایت می فرماید: «مَنْ‏ أَصْغَى‏ إِلَى‏ نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَان‏»(1) کسی که گوش جان به گوینده بدهد، در واقع این او را پرستش کرده است؛ اگر ناطق الهی باشد و از طرف خدا حرف  بزند، این اصغاء و گوش دادن، بندگی خداست. اگر سخنگوی از جانب شیطان باشد، این گوش دادن پرستش شیطان می شود. پس ما در هر نگاه و رفتار و هر کلمه ای که می گوییم و هر قدمی که بر می داریم، یا خدا را پرستش می کنیم و یا شیطان و نفس و دنیا را.

پس خدای متعال این نعمت ها را آفریده است تا همه بندگان، موحد شوند، او را بشناسند و به مقام بندگی و اخلاص و توحید در پرستش برسند. و از این درجه، درجه ای بالاتر نداریم، که کسی موحد و خداپرست و خدا شناس شود. فرمود: «ثَمَنُ‏ الْجَنَّةِ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر»(2) یعنی هرکسی به وادی توحید وارد شد، اهل بهشت است. پس ما را برای این هدف آفریده است و اگر خوردن، خوابیدن، ازدواج کردن، دوست گرفتن، صلح کردن و قهر کردن با هدف پرستش مخالف بود، خدای متعال اینها را در اختیار ما نمی گذاشت. و این نیازها در عالم آخرت هم وجود دارد. یعنی زمانی که وارد بهشت می شویم، بی نیاز از خوردن و آشامیدن نیستیم، بی نیاز از سایر نیازهای طبیعی خودمان نیستیم، پس این نیازها مانع بندگی خدا نیست. این نیازها مانع قرب و سجده در مقابل خدای متعال نمی باشد. پس چطور ما باید حرکت کنیم که به مقام قرب خداوند برسیم؟ نکته این است که انسان باید در همه کارهایش بنده خدا باشد و در راه بندگی خدا قدم بردارد وگرنه انسانی 17 رکعت نماز بخواند، و بعد از مسجد بیرون بیاید و رو به دنیا بیاورد، به خدا نمی رسد. بلکه کسانیکه «علی صلاتهم دائمون»(معارج/23) هستند به خدای متعال می رسند. یعنی برای یک لحظه هم از نماز بیرون نمی آیند، دائم در حال نماز هستند.

اگر نماز «قربان کلی تقی و معراج المومن» است یعنی موجب تقرب و عروج است، این برای کسانی است که دائم در حال صلاة هستند. در روایت به حضرت عرض شد: یا رسول الله(ص) ما وقتی محضر شما هستیم، حالت رقت قلب و بی رغبتی به دنیا و میل به عالم آخرت پیدا می کنیم، به طوری که احساس می کنیم، که اصلا روی زمین راه نمی رویم، ولی هنگامی که برمی گردیم، و سراغ خانه و زندیمان می رویم، حالت غفلت به ما دست می دهد. آقا نکند، ما منافقیم؟ پیش روی شما حالمان خوب است و پشت سر شما حالمان دگرگون می شود. حضرت فرمودند: نه این نفاق نیست، ولی «ذاک خطوات الشیطان» یعنی اینها رد پای پنهانی شیطان است که آرام آرام نعمت ها را از شما می گیرد، بعد حضرت فرمودند: «لَوْ تَدُومُونَ‏ عَلَى‏ الْحَالَةِ الَّتِي وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاءِ »(3) اگر شما بر آن حالتی که در نزد من دارید مداومت داشته باشد، ملائکه با شما مصافحه می کردند و می توانستید روی آب راه بروید، یعنی عالمتان، عالم ملائکه می شد. صفات ملائکه در شما پیدا می شد و ملکوتی می شدید. اهل انس با ملکوت عالم می شدید. پس مهم این است که انسان این حالات تقربش دائمی شود و همه زندگی انسان عبادت شود و نیز همه محیط کار و کسب و تحصلش تبدیل به مسجد شود.

توسعه صلاة و  قرب الی الله در همه کارهای انسان

اما برای اینکه همه کارهایمان نماز و تقرب باشد، خدای متعال صراط مستقیمی در دنیا قرار داده است. این صراط مستقیم، صراط معرفت و محبت است. ما از خدای متعال می خواهیم، ما را ملازم صراط مستقیم قرار بدهد لذا تکرار می کنیم که «اهدنا الصراط المستقیم». از او می خواهیم که اگر وارد این راه نشدیم، ما را وارد کند و اگر وارد شده این ما را ثابت قدم کند. اگر انسان به این صراط وارد شد، هر قدمی که بر می دارد، به معرفه الله نزدیک می شود. اگر در حال خوردن یا خوابیدن هم باشد، به خدا نزدیک می شود، اگر وارد صراط مستقیم شد، هر قدمی که بر می دارد، محبت خدای متعال در وجودش افزایش پیدا می کند و نورانی به نور محبت می شود. پس این صراط عبودیت و معرفت و محبت است و اصل حضور در این صراط است و بعد از آن کارهای انسان مانع معرفت و معرفت نیست.

خدای متعال می فرماید: «الله نور السماوات و الارض»(نور/35) نور همه سماوات و ارض و همه عوالم خلقت، حضرت حق است و در روایت از امام رضا علیه السلام هم معنا شده است که: «هدی من فی السماوات و هدی من فی الارض» همه کسانی که به قرب و معرفت و محبت الهی می رسند، به مقام توحید دست می یابند، چه سماواتی و چه زمینی باشند، با هدایت و نور الهی است. این نور الهی که همه عالم با آن روشن می شود، همه مهتدین و راه یافته ها با او هدایت می شوند، مثلی دارد که مثل و این نور الهی، تشبیه به یک چراغ دانی شده است که بر آن حبابی قرار دارد. و این چراغ از یک روغن زیتون مصفایی شعله می گیرد. و بعد می فرماید این نور الهی ممثل شده را خداوند در خانه هایی نازل کرده است که خاصیت این خانه ها این است که اگر کسی وارد این خانه شد «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»(نور/36) در این خانه ها صبح و شب اشخاصی مشغول تسبیح خدا هستند، شخصیت هایی که هیچ تجارت و بیعی آنها را از ذکر خدا و اقامه صلاة غافل و سرگرم نمی کند. خانه هایی که «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُ »(نور/36) یعنی خدای متعال اجازه رفعت در این خانه ها داده است، اگر کسی در این خانه ها وارد شد، می تواند از درجات توحید و معرفت بالا برود، چون ذکر، نور و هدایت الهی در این خانه ها نازل شده و اگر کسی در این خانه ها وارد شد و رشته ذکر و هدایت الهی را گرفت، با این هدایت می تواند به سمت خدا بالا رود. در واقع اجازه حضور در محضر خدا، ذکر الهی، توجه به حضرت حق، رسیدن به معرفت و رفعت در مقامات توحیدی در این خانه ها داده شده است.

پس ورود در این خانه های باعث می شود از حالت ذکر و نماز انسان خارج نشود. آدم هایی که نماز می خوانند، اقسامی دارند؛ بعضی از آن ها اصلا وارد نماز نمی شوند. یعنی تکبیر را می گوید و تا سلام نماز اصلا وارد مقام نماز نمی شود. بعضی ها از قبل نماز وارد، حالت نماز می شوند. (امام حسن مجتبی(ع) وقتی وضو می گرفتند، حالشان متغیر می شد. از حالت وضویشان وارد صلاة می شدند) عده ای وارد صلات می شوند، معراج هم می روند، ولی دوباره بعد از نماز به دنیا بر می گردند و معراج یادشان می رود، دوام در صلاة ندارند. مثل زیارت حرم امام رضا(ع) است که افرادی به حرم ایشان می روند و زائر می شوند، اما وقتی به شهرش بر می گردد، دیگر زائر نیست و حالت زیارت را از دست می دهد. در روایات به زائران امام حسین(ع) و بیت الله، می گویند، مثل روزی که از مادر متولد شدید، از نو شروع کنید، اکنون پاک شده اید. ولی برای عده ای آینده هم تضمین می شود که «غفرالله لک ما تقدم من ذنبک و ما تأخر» این معنایش این است، که آن فرد از حالت زیارت بیرون نمی آید. به حسب ظاهر به خانه آمده است، ولی قلب او در حرم امام حسین(ع) است. نماز هم همین طور است که عده ای وقتی وارد نماز می شوند، دیگر از نماز بیرون نمی آیند. در بازار هم که می روند در نمازند، اینها «فی صلاتهم دائمون» می شوند و حتی کارخانه شان، کتابخانه شان، اتاق درس و بحثشان هم مسجد است.

راه بندگی دائم و تقرب ورود به بیت النور است

این غایت است و راه آن هم ورود به این بیوت است. اگر وارد این خانه ها شدید در این خانه ها دیگر هیچ غفلتی نیست، همه اش حضور و ذکر است. در قرآن خدای متعال می فرماید: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا*إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا*وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا»(معارج/19) این انسان اگر خیر به او برسانیم، نمی تواند از خدا بگیرد و به خدا برگرداند که این کار رشد اوست. اما اگر نداد از او می گیریم که با این روش رشد کند، جزع و فزع می کند و پای بلای ما نمی ایستد، تا رشد کند. ولی یک دسته اینگونه نیستند. «الا المصلین» مصلین اینگونه نیستند، بلا به آنها بدهیم، رشد می کنند، از آنها بگیریم، رشد می کنند. دائم در حال تقرب اند. هم با نعمت جوانی رو به خدا دارد و هم پیری. هم در سلامتی رو به خدا دارد و هم در حال مریضی. و نیز فقر و غنا و مانند اینها. این افراد همان مصلین هستند.

پس مصلین کسانی هستند که «الذین هم فی صلاتهم دائمون» و دوام رد بندگی دارند. در روایت حضرت فرمود: اینجا «مصلین» اصطلاح است و به کسی می گویند که در میدان مسابقه، گردن اسبش پشت سر اسب جلویی قرار گرفته است. مصلی یعنی آن کسی که دنبال امیرالمومنین(ع) است، دنبال «السابقون» است. آن کسی که دنبال اهل بیت است، مصلی می شود. اینکه در روایات مکرر آمده؛ اگر کسی در روز 51 رکعت نماز خواند، این فی صلاتهم دائمون می شود، به نظرم این نشانه ای برای مصلیین بودن است، اگر کسی علاوه بر 17 رکعت نماز واجب، مداومت بر این 34 رکعت نافله کند، حالت دوام در صلات برای او پیدا می شود.

در روایت داریم که امام سجاد(ع) نماز می خواندند، عبایشان از دوششان افتاد، عبا را برنگرداندند، نماز که تمام شد به حضرت عرض کرد: آقا چرا عبایتان را برنگرداندید؟ حضرت فرمودند: مگر نمی دانی در حال نماز بودم، در محضر خدا جای این کارها نیست، بعد حضرت فرمودند: از نمازتان به اندازه که حضور قلب دارید، قبول می شود. عرضه شد: با این نمازهایی که می خوانیم، پس کار ما تمام است، حضرت فرمود: نه شما نواقص نمازتان را با نافله درست کنید، نوافل نماز انسان را صحیح و کامل می کند، اگر اینگونه شدیم و رفع نقص نمازها شد به دوام صلاة می رسیم.

پس در این دنیا خوردن و خوابیدن و راه رفتن و... مانع تقرب نیست، اصل این است، که انسان در صراط مستقیم که صراط محبت است وارد شود. فرمود: «صراط مستقیم هو الامام» اگر کسی در محیط ولایت امام قرار گرفت و طبق دستور امام عمل کرد، همه اعمال او بندگی خواهد شد. می تواند شخصیتی شود مانند آن بانوی مکرمه که محضر امام صادق(ع) عرض کرد: دکتر برای من شراب تجویز کرده است، می توانم بخورم؟ بعد به ایشان عرض کرد: آقا جان؛ من دینم را از شما می گیرم، اگر این انار را نصف کنید و بگویید نصفش را بخور نصفش را نخور، من آن نصف را دور می اندازم، بدون این که سوال کنم و اگر در روز قیامت از من سوال شد، که چرا این کار را کردی؟ می گویم شما فرمودید. امام صادق(ع) فرمود: دینتان را از این شخص یاد بگیرید. پس اصل این است، که انسان پشت سر امام حرکت کند، مصلی بشود. انسان در صراط مستقیم حرکت کند و انسان در آن خانه هایی که هدایت خدا نازل شده وارد شود.

و فرمودند: این خانه ها، خانه ما اهل بیت(ع) است، خانه های انبیاء و اهل بیت(ع) خانه هایی است که نور هدایت الهی در آنها نازل شده است، مثل نور وجود مقدس نبی اکرم(ص) است و مشکات نور اهل بیت(ع) اند و خانه هایی که این نور در آنجا حضور دارد، خانه های اهل بیت(ع) است. و حتما توجه دارید که خانه های اهل بیت(ع)، تنها خانه های ظاهری نیست، بلکه حرم امام رضا(ع) خانه ایشان محسوب می شود. در آستانه ورودی می ایستیم و می گوییم؛ «اللهم انی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک» این خانه از خانه های پیامبر است. و البته این خانه آدابی هم دارد که آداب این خانه، آداب بیت الولایه است. همه دستورات همین را بیان می کند، فقه ما چیزی نیست جز اینکه آداب زندگی کردن در محیط ولایت اهل بیت(ع) و وجود مقدس رسول الله (ص) را بیان می کند.

طی شدن مواقف قیامت با یک سوال

اگر کسی در این محیط ولایت وارد شد و مستمر آنجا ماند، روز قیامت یک سوال از او می کنند که تو در دنیا چه کار کردی؟ می گوید من دنبال امام صادق(ع) حرکت کردم، اگر راست بگوید، سوال و جواب دیگری از او نمی پرسند. اگر بگوید من با همه وجودم دنبال سر امام حرکت می کردم و قلبم، فکرم، خیالم، حسم، چشم، گوش و زبانم دنبال امام زمان حرکت می کرد؛ و بگوید من در خانه امیرالمومنین(ع) زندگی کردم و آدابش را رعایت کردم، آیا سوال دیگری باقی می ماند؟! و همه مواقف قیامت را با یک سوال طی می کند. یعنی جوری عمل کرده است که جای سوال و جوابی باقی نمی گذارد.

در روایت داریم که خدای متعال از شهید سوال نمی کند، چون زیر برق شمشیر همه سوالها را جواب داده و خون و هستی اش را در راه خدا داده است. لذا کسی که دنبال امام حرکت می کند، و با نعمت ولایت، نعمت صراط مستقیم، نعمت صراط محبت و نعمت بیت النور همراه شده و در خانه اهل بیت حرکت کرده و همیشه در فضای نورانی نبی اکرم(ص) حضور داشته است، خیلی واضح است که این آدم سوال و جواب ندارد. تنها یک سوال است که اگر این سوال را درست جواب دهد،  مواقف قیامت را به آسانی رد می کند و اگر اشتباه  جواب دهد، آن وقت در 50  موقف نگهش می دارند و ریز و درشت عمرش را از او سوال می کنند؟ حتی از زمینی که در اختیارش بوده و از امکاناتی که به او داده شده است، سوال می کنند.

بهره مندی از سفره اولیاء خدا و آداب و آثار آن

پس دو سفره در جهان وجود دارد. یکی سفره امیرالمومنین(ع) است، و دیگری سفره شیطان. اگر کسی از سفره شیطان خورده باشد، حرام خوری کرده است و نکاح، خوردن، آشامیدن و خوابیدنش حرام است و او را تاریک و ظلمانی می کند. اصولا رزق حرام رزقی است که از دست شیطان به ما می رسد و اینکه اینقدر به ما می گویند مواظب باشید رزق حرام نخورید، رزق شبهه ناک نخورید، زیرا از مسیر شیطان عبور می کند و آلودگی شیطان در این رزق وجود دارد. اینکه انسان اگر یک لقمه حرام خورد، گاهی چهل شب نمی تواند نماز شب بخواند و دعایش مستجاب نمی شود، زیرا این لقمه نمی گذارد در این مسیر خرج شود.

و برعکس اگر کسی از سفره امیرالمومنین(ع) خورد و بهره مند شد، این خوردن، او را مقرب می کند. در زیارت امین الله گفته شده است که اگر کسی وارد وادی نور امیرالمومنین(ع) شد، نفس و جان خاصی پیدا می کند، و در محیط ولایت امیرالمومنین(ع) سفره ها فراهم است که «مواعد المستطعمین معده» هر کسی از خدا طعام بخواهد، به او می دهند. «مناهل الظماء مترعه» در وادی ولایت امیرالمومنین(ع) هرکسی تشنه مقامات و معرفت باشد به او می دهند. آنجا چشمه ها می جوشد، سفره ها آماده است. هرچه هم بخورید، لقمه بالاتر و سفره بالاتر از آن موجود است، هیچ سوال و جوابی هم نخواهد داشت.

ابوخالد کابلی نقل کرده است که محضر امام باقر(ع) بودم. حضرت سفره رنگینی انداخت و پذیرایی بسیار شیرینی کردند، بعد یک خرمای فوق العاده آوردند، وقتی خوردم، حضرت فرمودند: ابوخالد سفره چگونه بود؟ ابوخالد گفت: آقا خیلی خوب، بود فقط یک تلخی ته ذائقه من است که خدای متعال فرموده: «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/8) و آن تلخی این است که روز قیامت می خواهند من را نگه دارند و از آن غذایی که خوردم سوال و جواب کنند، حضرت، یک جوری خندیدند که دندان های مبارکشان پیدا شد، بعد فرمودند: گمان تو نسبت به این آیه همین است؟! یعنی خیال می کنی اگر سر سفره امام باقر(ع) بنشینی، روز قیامت از تو سوال می کنند؟! اینگونه نیست. از همان ولایتی که شما دارید سوال می کنند، اگر کسی این را داشت و سر سفره ما نشست که مواخذه ای ندارد.

بلکه در روایات فرموده اند: اگر می خواهید، پیش مردم عزیز شوید، چشمتان را از دست مردم بردارید و اگر می خواهید پیش خدای متعال عزیز شوید، در آنچه که «ما عند الله» است و در محضر خدا است طمع کنید. از سفره امیرالمومنین(ع) بهره نبردن که خوب نیست. اگر کسی شروع به خوردن کرد، از نعمت های رنگین باطنی که سر این سفره است، بهره مند می شود.  فرمود: «علی موائد من نور» سفره هایی از نور پخش است، هم در دنیا و هم در آخرت. در حرم امیرالمومنین(ع) رزق بسیاری به ارباب معرفت می دهند و برای همه شئون وجودی تان رزق وجود دارد. رزق خوردن سر سفره امام بد نیست.

بلکه قرآن ترک دعا را استکبار می داند. می فرماید: شما اگر دعا نکنید، مستکبرید «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي‏ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ»(غافر/60) در کافی نیز حضرت فرمود: خدای متعال ترک دعا را استکبار نامیده است. چرا از خدا نخواهیم؟! چرا از این سفره بهره مند نشویم؟! مگر ما فقیر الی الله نیستیم؟! لذا عزت ما به دعا کردنمان است، «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم»(فرقان/77) به اندازه دعایتان به شما اعتنا می کنند. نسبت به معصوم نیز همینطور است. به اندازه ای که از معصوم انواع رزق مادی و معنوی می خواهید، به همان اندازه معصومین به شما توجه دارند و به شما عطا می کنند. هر قدر علم، معرفت و رزق مادی و معنوی بخواهید، همان قدر نیز ارزش مند هستید و البته اگر تنها رزق مادی بخواهید، همان قدر معصوم به شما می دهد.

نخوردن، سر سفره امام کار خوبی نیست، این که فرمود ما دوست داریم، وقتی سر سفره ما می نشینید، زیاد بخورید، این عبرت است. فقط خوردن مادی منظور نیست. یعنی در حرم امام رضا(ع) که شرفیاب می شوید، می آیید که همه وجودتان از نور حضرت پر شود. یعنی پاک شده باشید، نورانی شده باشید، به علم و یقین و توکل و... رسیده باشید. همه چیز از را از امام باید گرفت. همه چیز دست آنها است، همه جنود عقل در اختیار آنها است. مگر جنود شیطان و جهل، با شمشیر لشکر عقل زده نمی شوند؟! وقتی در حرم امام بودی، عرضه بدار که: آقا همه صفات رذیله را از وجودم پاک کنید. و از همه صفات حمیده تان به من بدهید. اصلا معنی زیارت جامعه کبیره همین است. در هر سلامی که به شئونات امام می کنید، این سلام، تواضع در مقابل آن شأن است و وقتی در مقابل این شأن تواضع می کنید، از این شأن امام یک بابی به سوی توحید بر روی شما باز می شود. امام اگر باب توحید است، هر صفتی از صفاتش و هر کمالی از کمالاتش، یک دری به سوی خدا است. انسان وقتی زیارت جامعه می خواند، باید بگوید، از همه این کمالاتتان راهی به سوی خدا برای من باز کنید، کم خواستن از امام بی همتی ما است. پس هدف، نخوردن و نخوابیدن و لذت نبردن نیست، بلکه اصل این است که انسان در بیت النور و در وادی ولایت وارد شود، آنجا است که هرچه بیشتر استفاده کنید، مقرب تر می شوید، به دلیل این که آنجا وادی توحید است و اصلا غفلت وجود ندارد. آنچه اشکال دارد، از سر سفره شیطان و ائمه جور خوردن است.

تحلیل حلال و حرام در باطن قرآن با مسئله ولایت

در روایت فرموده اند: قرآن ظاهر و باطن دارد، حلال در ظاهر قرآن، همین حلال هایی است که می بینید و در باطن قرآن ولایت ما است. حرام در ظاهر قرآن همین حرام هایی است که می بینید (مثل دروغ، کذب، غیبت، تهمت) و حرام در باطن قرآن، ولایت دشمنان ما اهل بیت(ع) هستند. کسی که از دروغ لذت می برد، از ولایت دشمن ما، لذت می برد، قلبش در حال پر شدن از نجاسات است. آدمی که از عبادت لذت می برد، قلبش از سر سفره امیرالمومنین(ع) پر می شود. لذت از بخشش، زهد و... لذت از امیرالمومنین(ع) است. لذت از حرام لذت از ولایت دشمنان امیرالمومنین(ع) است. اصلا علت حرام شدنش این است. یکی لذت از نجاست است، یکی لذت از طهارت است. لذا روزی یکی از شجره طوبی و یکی از شجره زقوم است و در قیامت هم یکی ذیل شجره طوبی است (که این شجره امیرالمومنین(ع) هستند) و یکی ذیل شجره زقوم است. قرآن جهنم را که توصیف کرده که آنها «ماء حمیم» می نوشند و در بهشت متقین نهرهایی از عسل و آب گوارا دارند، فرمودند: ظاهر این ها نهر عسل و خمر است و باطن این ها ولایت ما است.

پس مسئله این است که بهره مندی انسان در صراط مستقیم باشد و صراط مستقیم، وجود مقدس امام است، لذا نعمت حقیقی همین ولایت است. این نعمت از قبل دنیا بوده است. دوستان امیرالمومنین(ع) قبل از این دنیا با امیرالمومنین(ع) بوده اند، در این دنیا هستند و بعد از این دنیا هم خواهند بود. فرمودند از گل ما خلق شدند، در این دنیا با ما هستند، در آخرت هم به ما ملحق می شوند. بهشت هم همین صراط است، بهشت وادی توحید و ولایت است و اصل نعمت بهشت، نعمت ولایت است. این درخت ها و میوه ها و حور و قصور تجلی آن است لذا غفلت هم ندارند. ولی رزق سفره شیطان ناخوشی و غفلت و پلیدی دارد و از خدا دور می کند. هرچه از سفره امیرالمومنین نباشد ولو ظاهری خوش داشته باشد پلید است و ناخوشی دارد و هرچه از سفره حضرت بود ولو نکاح باشد این غفلت ندارد. این ثواب های نکاح و ... برای همین است وگرنه این اعمال که خودش قرب ندارد. لذا فرمود: «نحن النعیم نحن النعمه التی انعم الله بها علی العباد» آن نعمتی که خدای متعال بر بندگانش منت گذاشته است، ما هستیم، فرمودند: «بِنَا يَفُوزُ مَنْ‏ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(4) همه فائزین در قیامت به واسطه ولایت هستند، و این آیه «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز»(آل عمران/185) هم که هر کس از جهنم دورش کنند و او را ببرند در بهشت فائز است تفسیر آن به ولایت است. نعمتی بالاتر از نعمت ولایت اهل بیت علیهم السلام نداریم.

اینکه فرمود «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِه»(صف/8) دشمنان نبی اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) می خواهند نور الهی را خاموش کنند، خدای متعال اجازه نمی دهد، این نور خاموش شود و بلکه «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِ» خداوند نورش را تمام می کند. لذا فرمود «یتم الامامه» خدای متعال به وجود مقدس امام زمان(ع) امامت را به اتمام می رساند، امام زمان متمم حقیقت امامت است، این خیلی عجیب است «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِه» به وجود مقدس امام زمان، نور الهی کامل می شود، لذا وقتی ایشان ظهور می کنند «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69) یعنی زمین با نور مقدس امام زمان روشن می شود، به نحوی که فرمود: «استغنی الناس عن ضوء الشمس و القمر» ما نمی فهمیم چه اتفاقی می افتد که مردم دیگر محتاج به خورشید و ماه نیستند، کما اینکه در بهشت هم اینطوری است. در بهشت کسی به این نور خورشید محتاج نیست هرچند آنجا روشن است ولی روشنایی را از جایی دیگر است. السلام علیک یا بقیة الله.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏6، ص: 434

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 517

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 424

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 217