نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

سخنرانی عید مبعث در حرم حضرت معصومه(س) / تجلی اعظم الهی در مبعث / بیان نبوت و رسالت و شئون رسول خدا(ص)

متن زیر سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام مبعث رسول مکرم اسلام صل الله علیه و آله وسلم به تاریخ 6 خردادماه سال 93 در حرم حضرت معصومه(س) ایراد شده است. ایشان در این جلسه اشاره می کنند که انبیاء که نورانی به نور وحی و متصل به عالم غیبند و با خبران عالمند و دیگران همه محتاج آنانند، خود تحت تعلیم نبی اکرم اسلام بوده اند و در برابر ایشان جزو بی خبرانند و حتی انبیاء اولوالعزم در مقابل ایشان امی هستند و و نبوتشان شعاعی از نبوت کامل نبی خاتم بوده است، این وجود مقدس که اولین با خبر عالم از جانب خداست، صاحب مقام رسالت است که دیگران را با نور حکمت آشنا کرده و از شرک پاک گرداند، ایشان خورشید روشنگر کائنات است که با نور و دینی که خداوند متعال به ایشان عطا کرده است، تمام عوالم و قلوب را روشن سازد، این وجود نورانی، که همان ذکر الله است، مثل نور خداست که تا در قلبی نتابیده باشد آرام نمی گیرد و به عالم ذکر الهی رهنمون نمیگردد، و اگر به این نور روشن گشت، هیچ چیز او را از ذکر غافل نمی سازد حتی اگر مشغول تجارت باشد، چنانکه خارج از بیت النور نبی اکرم، سراسر غفلت است و حتی نماز هم ذکر نیست،  نبی اکرم تنها رسولی است که از جانب خدا فرستاده شده است، و تنها سفیر خداست، گوئی خداوند متعال خودش آمده است، لذا در قرآن و ادعیه افعال ایشان را به خدا نسبت داده شده و حتی سخنان نبی اکرم، تکلم خداوند متعال است؛ ایشان حامل وحی سنگین الهیست که مامور است آن را رقیق کرده و به دیگران عرضه نموده و تعلیم حکمت نماید، لذا مبعث تجلی اعظم است که با آمدن این ذات مقدس درهای حکمت الهی به روی جهان گشوده شده است و مطابق روایات در ورودی این شهر حکمت وجود مقدس امیرالمومنین علی علیه السلام است، و در ماه رجب که ماه امیرالمومنین است و مبعث در آن قرار دارد باید توشه های ورود به ماه شعبان که ماه رسول خداست از درگاه امیرالمومنین برداشته شود تا بتوان از رحمت و رضوانی که شعبان را دربر گرفته است بهره مند شد، امیرالمومنین همان درخت طوبی است که غرس شده به دست خداست و در ماه شعبان شاخه هایش را پایین می آورد تا به آن چنگ زده شود و متمسکین به خود را به حیات طیبه یعنی ولایت نبی اکرم برساند.

انبیاء؛ باخبران عالم و نبی اکرم، معلم انبیاء

در قرآن کریم خداوند متعالی می فرماید: «يَأَيهَُّا النَّبىِ‏ُّ إِنَّا أَرْسَلْنَكَ شَهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا * وَ دَاعِيًا إِلىَ اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا»(احزاب/45) خصوصیت انبیا الهی این است که به علم غیب الهی متصل هستند و قلوب و عقلشان نورانی به نور وحی است و لذا همه انسان های دیگر محتاج به انبیا هستند؛ اگر اهل دل می گویند که ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی؛ مقصود از صاحب خبر شدن همین است و الا اخبار عالم دنیا آنقدر ارزش ندارد که انسان تلاش كند و عمرش را صرف كند که این اخبار را به دست بیاورد. آن اخباری که انسان باید برای بدست آوردنش بکوشد و اگر هنگام رفتن از این دنیا از آن اخبار به دست نیاورده باشد، جزء بی خبران عالم است و غافل آمده و غافل رفته است، همین خبری است که خدا به انبیاء داده است. نبی آن کسی است که با خبر است و درهای علم عالم به روی قلبش باز شده؛ یعنی آن کسی که به سر چشمه وحی متصل شده و نورانی به نور وحی و نور الهی است. این خصوصیت همه انبیا است؛ ولی انبیاء هم درجاتی داشتند؛ اخباری از غیب که به آن ها داده می شده و مامور و رسول و سفیر می شدند که دیگران را از آنها با خبر کنند، متفاوت بوده است. یکی از تفاوتهای انبیاء با هم، در درجات نبوتشان است؛ زیرا نبوت یک درجه ندارد؛ آن نبوتی که به نبی اکرم داده شد، آن درهایی که از غیب الهی به روی آن حضرت باز شد و آن مقامات توحیدی که به حضرت داده شده است، با مابقی انبیاء قابل مقایسه نیست؛ در روایات آمده که پیغمبر ما آن چنان از غیب الهی با خبر است که در عالم ارواح و قبل از آمدن به این عالم مبعوث به انبیاء و پیغمبر انبیاء بودند. انبیاء چراغ امت خودشان هستند و انوار و پرتو نور الهی را در امت خودشان می تابانند ولی نبی اکرم مبعوث به انبیاء بوده و توحید را به انبیاء تعلیم می کرد. بنابراین آن خبری که به وجود مقدس نبی اکرم از عالم غیب داده شده با بقیه انبیاء متفاوت است. لذا بعضی بزرگان فرمودند که نبوت همه انبیاء نبوت جزئی و یك بخشی از نبوت است و نبوت حضرت رسول اکرم اسلام نبوت کلی و تمام نبوت است و همه نبوت انبیاء یك شعبه ای از نبوت نبی اکرم است، همه اخباری که به انبیاء رسیده یك شعبه ای از اخباری است که به نبی اکرم رسیده است؛ لذا در قدم اول خدای متعال از این وجود مقدس در این آیه نورانی اینچنین تعبیر می کند: «یا ایها النبی» ایشان نبی است و این الف و لام النبی معنی اش همین است و اشاره دارد به آن نبوت خاص نبی اکرم که هر پیغمبری آن نبوت را ندارد درجه نبوت انبیاء یکسان نیست. ایشان صاحب خبر از عالم غیب است و حقایق غیب که بر ما پوشیده است در اختیار ایشان قرار گرفته است.

پیامبر اکرم، صاحب مقام رسالت

خصوصیت دوم پیغمبر که در آیه بیان شده این است که خدای متعال این پیامبر را رسول قرار داده است «انا ارسلناک»، یکی از مقامات مهم که همه انبیاء صاحب آن مقام نیستند مقام رسالت است. رسول آن کسی است که سفیر خداست و از طرف خدا فرستاده شده است، این فرستادن خیلی مهم است، رسول حامل کلام و پیغام خداست و با امر الهی آمده است. انا ارسناک یعنی بعد از اینکه نبی شدید و شما را با خبر کردیم، از عالم بالا فرستاده ایم. این پیغمبر وقتی رسول و سرچشمه حکمت شد، فرستاده می شود؛ سفیر الهی است که دیگران را هم با حکمت آشنا کند؛ لذا می بینید از اوصاف پیامبر اکرم این است که فرمود: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمة»(آل عمران/164) منت گذاشته یعنی نعمت عظیم به آن ها عطا کرده است. این نعمت بزرگ آن است که از بین خودشان رسولی را بر انگیخت که آیات الهی را برای آن ها تلاوت می کند و آن ها را پاک می سازد؛ پاک شدن و تزکیه ما از از غیر خدای متعال و صفات رذیله و شرک، با این پیامبر است. این پیامبر مزکی یعنی پاک کننده است و انسان را از آلودگی ها و از رجس و از غیر خدای متعال پاک می کند.

نبی اکرم؛ مثل نور الهی

اصولا هر چه که ما در عالم حس می بینیم، یک مثلی است که انسان بتواند از این مثل عبور كند و عالم بالاتر را بفهمد؛ این خورشید که در آسمان است، طلوع می كند و پرتو اش به خانه های ما می رسد، منظومه شمسی و خانه های ما را روشن می كند؛ ما را از تاریکی نجات می دهد؛ اما آن خورشید حقیقی که خدای متعال او را آفریده و پرتو و نور آن به همه کائنات می تابد و همه کائنات با نور آن روشن و هدایت می شوند، وجود مقدس نبی اکرم است. «والشمس» وجود مقدس رسول الله است و «و ضحیها» دین حضرت است. خدای متعال به حضرت، دین (یعنی پرتویی) داده است که این پرتو می تابد و همه عوالم و همه قلوب را روشن می کند؛ اگر کسی وارد محیط نبوت نبی اکرم شد، آن جا همه توحید و ذکر و طهارت است. لذا خدای متعال می فرماید مثل نور من، نبی اکرم است: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة»(نور/35) خدای متعال نور همه عوالم، یعنی نور همه سماواتی ها، زمینی ها و ملائکه و بالاتر و پایین تر از اینها است، هیچ مخلوقی نیست که هدایت شده یا مقام و معرفتی پیدا کرده و یا حجابی از او برداشته شده باشد، الا اینکه خدای متعال او را به آن مقام رسانده است، زیرا خدا «نور السموات و الارض» است و انوار الهی باید بر قلب یک مومن بتابد تا هدایت بشود؛ اگر پیغمبری پیامبر شده است، اگر ولیی از اولیاء شده است و اگر کسی مثل ائمه علیه السلام از اوصیا شده است، همه با نور الهی بوده است، آنها حاملان نور الهی هستند؛ مثل این نور یعنی کسی که این نور در آن متمثل شده است و همه انواری که به عوالم می تابد در آن متمثل است، وجود مقدس نبی اکرم است «مثل نوره کمشکوة»؛ در ذیل این آیه می فرماید این نور آمده در خانه هایی که اجازه رفعت و ذکر در این خانه ها داده شد؛ چون نور نبی اکرم آنجاست؛ در روایات متعددی آمده است که ذکر الهی وجود مقدس رسول اکرم است. در قرآن آمده است که «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(رعد/28) قلب به آرامش و به مرحله اطمینان نمی رسد و از اضطراب نجات پیدا نمی كند تا موحد بشود. انسان تا موحد نشده و تا مشرك است، این قلبش آرام نیست. «القلب حرم الله»(1) تا این حرم الهی جای خدا نشود و نور و ذکر الهی داخل این قلب نیاید و حضور حضرت حق در قلب ما نباشد قلب ما آرام نمی شود.

نبی اکرم؛ همه ذکر الهی

این ذکر الله چند جور معنا شده است؛ یک معنایش این است که ما اگر متوجه خدا شدیم، آرام هستیم و تا انسان متوجه غیر خداست، این انسان در آرامش نیست. یک معنای دیگر آن است که تا خدای متعال و حضور حضرت حق و نور الهی در قلب انسان نباشد، انسان به آرامش نمی رسد؛ تا پرتو الهی در انسان نیاید و قلب نورانی به نور الهی نشود و این حرم الهی از غیر خالی نشود انسان آرام نمی گیرد؛ تا شیاطین در قلب انسان رفت و آمد می کنند قلب آرام نیست؛ ذکر الهی است که قلب انسان را آرام می کند؛ در روایات توضیح داده شده است که این ذکر، نبی اکرم است و «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» یعنی با وجود مقدس نبی اکرم قلوب به مرحله آرامش می رسند و در حدیثی حضرت فرمودند وجود مقدس رسول الله ذکر الهی و حجاب الهی است. حضرت ذکر الهی است هر کجا پرتوی از نبی اکرم است، آن جا ذکر خدا و حضور حضرت حق است. نور نبی اکرم که مثل نور خداست در خانه هایی است که در آن خانه ها ذکر الهی است «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»(نور/36) اجازه توجه به حضرت حق و توجه به اسما الهی در این خانه ها است زیرا این خانه ها نورانی به نور نبی اکرم و نور ذکر الهی است؛ همه ذکر الله خلاصه می شود در نبی اکرم و این خیلی مهم است؛ هر پیغمبر و رسول و هر امامی که متذکر به خداست و موحد است و در مقام ذکر است و در مقام غفلت نیست و از غفلت بیرون آمده، آدمی است که نور نبی اکرم در قلب اوست؛ تا نور نبی اکرم در قلبی نتابد این خانه نورانی به ذکر نمی شود. هر قلبی که نور نبی اکرم در آن آمد نورانی به نور توحید است و آرام می شود و تا قلب نورانی به نبی اکرم نشد این قلب آرام نمی شود. حضرت همه ذکر الهی هستند همه توجه و حضور و ذکر حضرت حق و همه انوار توحید در وجود نبی اکرم جمع شده است؛ لذا حضرت در تعبیر قرآن مثل نور الهی و مثل اعلای خدا هستند خدای متعال مثل ندارد «لیس کمثله شیء»(شوری/11) اما «و لله مثل الاعلی»(نحل/60) مثل اعلای خدای متعال نبی اکرم است. خانه هایی که نور نبی اکرم در آن است خانه هایی است که در آن جا اجازه ذکر خدا است؛ اگر در آن خانه ها وارد شدید اهل ذکر می شوید؛ اجازه رفعت و بالاتر رفتن، از حجاب دنیا و از حجاب عالم های دیگر گذشتن و به قرب الهی رسیدن در این خانه داده شده است؛ چون در این خانه نور نبی اکرم است و متصل به عالم الهی و متصل به عالم ذکر است.

دوام ذکر، همراهی با نبی اکرم

اگر کسی وارد خانه نبی اکرم شد جزء رجالی می شود که همیشه مشغول به ذکر خداست؛ «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»(نور/37) شخصیت هایی که در صبح و شب دائما تسبیح خدا را می گویند؛ اگر کسی وارد خانه نبی اکرم شد، جزء آن شخصیت هایی است که به مقام ذکر می رسد؛ نور نبی اکرم وقتی به قلب انسان وارد شد این آدم می شود از آن شخصیت های که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنها را از یاد خدا و از اقامه صلاة غافل نمی كند؛ «الصلاة معراج المومن» اما بعضی این طور هستند که هیچ وقت وارد نماز نمی شوند و در عمرشان اصلاً معراج نرفته اند. یك عده ای هم این طور هستند که وقتی وارد نماز می شوند از دنیا قطع می شوند و به معراج می روند؛ نمازشان که تمام شد بر می گردند، دوباره یادشان می رود و زمینی می شوند؛ یك عده ای هم هستند که وقتی وارد نماز می شوند به معراج می روند و همیشه در قرب خدا می مانند وقتی هم نمازشان تمام می شود، دیگر روی زمین نمی آیند و دائم سماواتی هستند؛ نماز که میخواند و به معراج می رود، دائم در حال نماز می ماند و بعد از آن حتی وقتی هم که به بازار می رود، در حال نماز است؛ وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این طوری بوده اند، ایشان معراج های متعددی داشتند که بعضی هایش در روایات توضیح داده شده است. در آن معراج معروفشان وقتی از آسمان هفتم گذشتند و همه انبیاء و مقاماتشان را پشت سر گذاشتند، در آسمان هفتم به  جایی رسیدند و دیدند که جبرئیل نیامد؛ فرمودند: «جبرئیل در این مکان چرا من را تنها گذاشتی؟»  عرض کرد: «یک جایی قدم می گذارید که تا به حال هیچ پیغمبری آن جا نرفته؛ هیچ ملکی هم نرفته؛ خودتان هستید که اولین بار در این مقام سیر می کنید، حتی من جبرئیل که ملک وحی الهی هستم اگر به اندازه سر انگشت وارد این مقام بشوم همه هستی ام از دست می رود؛ پیامبر الهی به معراج رفتند و آن سماوات را دیده اند. اما عجیب آنکه در بعضی از نقل ها داریم که وقتی برگشتند هنوز کوبه در، در حال تکان خوردن بود. در این فرصت این پیامبر چه عمری دارند که رفتند و عوالم را دیدند و سیر کردند و برگشتند؛ حالا فکر می کنید وقتی پیامبر بر گشتند آیا از آن عوالم جدا شدند؟ خیر این طور نیست. از آن به بعد همه آن عوالم با پیغمبر هست و هیچ وقت پیغمبر از آن عالم جدا نمی شود، منتها این پیامبری که همه آن عوالم با او هست، دوباره بر می گردد به عالم خاکی و پایش را روی زمین می گذارد و یکی یکی در خانه های ما را می زند تا به ما حکمت یاد بدهد «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»(جمعه/2)؛ این پیغمبر در تعبیر روایات، ذکر الهی است حقیقت و نور ذکر وجود مقدس آن حضرت است و اگر قلبی نورانی شد به نور نبی اکرم که ذکر و حجاب الهی است این قلب به آرامش می رسد؛ یعنی قلب تا نور نبی اکرم در آن نازل نشود موحد نیست، زیرا همه انوار توحید در وجود مقدس نبی اکرم است؛ وقتی یك شعاعی از این خورشید در قلب آمد آن قلب موحد و آرام میشود و تا نور نبی اکرم در قلب نیاید و نورانی به نور توحید نشود «والشمس و الضحاها» و پرتوی از این خورشید به انسان نیفتد، این قلب موحد و آرام نمیشود.

ورود در محیط ولایت، ورود در محیط توحید و ذکر

اگر کسی وارد خانه هایی که نور نبی اکرم در آنها نازل شده بشود، اهل و صاحب ذکر می شود، رجالی که هیچ کار آنها را از ذکر خدا غافل نمی کند؛ زیرا محیط ذکر است. انسان تا وارد محیط ذکر نشده هر کاری بكند، حتی نمازش هم ذکر نیست. اینکه در روایات، وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به امیر المومنین فرمود: «یا علی اگر کسی بین رکن و مقام که یکی از بهترین مکانهای عالم است، هزار سال شب زنده داری و روزه داری کند، بدون ولایت تو باشد، به رو در آتش جهنم می افتد؛ زیرا کسی که وارد محیط ولایت امیر المومنین نشود، آن جا محیط توحید و ذکر نیست؛ «ولایة علی بن ابی طالب حصنی»(3)؛ «کلمة لا اله الله حصنی»(4) این، محیط توحید و ذکر است؛ اگر بیرون این خانه بودیم نماز هم ذکر نیست؛ زیرا لزومی ندارد همیشه نماز ذکر باشد؛ ولی اگر کسی وارد خانه امیر المومنین شد خوابیدن و تجارتش هم ذکر است؛ خدای متعال در قرآن عده ای از مومنین را توصیف می كند و می فرماید: «كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُون»(ذاریات/17) اینها کمی از شب را می خوابند، هجوع، یعنی خواب در شب؛ یك خواب مختصری دارند و بقیه شب را بیدارند، ذیل این آیه روایتی عجیب آمده است که می فرماید این گروه کسانی هستند که شب می خوابند، اما همین که ملائکه بیدارشان می کنند و از این پهلو به آن پهلو می شوند در حال ذکر اند «سبحان الله و الحمد الله لا اله الا الله» یعنی آدم هایی که در حال ذکر الهی هستند در خواب هم ذاکر اند؛ در خصوص انبیاء نیز همین است که انبیاء هیچ وقت خواب ندارند. در روایتی حضرت فرمودند: «در انبیا روح القدس است «رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو»(5) روح القدس خواب ندارد، غفلت ندارد، اشتباه نمی كند، کسی که در آن روح القدس دمیده شد، خوابش هم بیداری است؛ دائم مشغول به ذکر است و «قلیلا من اللیل ما یهجعون» یعنی در مقام ذکر الهی هستند و در خوابشان هم ذاکر هستند؛ لذا از خواب هم که بیدار می شوند ادامه ذکرشان را می گویند؛ یک آزاده ای قرآن را در اسارت حفظ کرده بود؛ ایشان می گفت من قرآن را شروع می کردم به تلاوت کردن و طوری با قرآن مانوس شده بودم که گاهی در حالت تلاوت قرآن شبها خوابم می برد، صبح که بیدار می شدم می دیدم هشت جزء قرآن را در خواب خواندم و جزء بعدی را میخواهم بخوانم. در خواب هم مشغول تلاوت قرآن بود، این می شود ذاکر؛ پس  «قلیلا من اللیل ما یحجعون» یك مصداقش آدم هایی هستند که در مقام ذکر اند، وقتی هم می خوابند ذاکر اند و خوابشان هم بیداری است و خدای متعال خواب این ها را بیداری حساب کرده و وقتی بیدار می شوند زبانشان به ذکر گویاست؛ خانه نبی اکرم اینگونه است «فی بیوت اذن الله»؛ نور نبی اکرم و شعاع این خورشید و مثل نور الهی در خانه هایی وارد شده و هر کسی وارد این خانه ها شد، اهل الذکر می شود و آن وقت تجارت و بازارش مسجد است. در بازار و اداره و محیط درس و محیط کلاسش هم ذاکر است و اصلاً همه جا ذکر می شود؛ نبی اکرم وجودش وجود ذکر و نور الهی است. شمس و مثل اعلای نور خداست. هر موحدی اگر بخواهد به ذکر و آرامش و توحید برسد و آرامش قلب پیدا كند، این ذکر وجود مقدس نبی اکرم است. خیال نکنید از ماست؛ بلکه از عالم بالاست؛ اگر ذکر الهی از عالم بالا آمده و پرتوی از ذکر الهی در قلب شما وارد شد موحد و خالص می شوید و به آرامش می رسید.

نبی اکرم؛ خدای در مکان

دومین خصوصیتی که در این آیه برای نبی اکرم بیان شده این است که ای پیامبر، ما اول شما را نبی قرار دادیم «یا ایها النبی» که با الف و لام آن نبوتی که پیغمبر دارد و آن خبری که خدا به پیغمبر داده وقتی همه انبیاء در مقابل این پیغمبر قرار می گیرند، بی خبرانند؛ ایشان با خبر است و دیگران بی خبر؛ ابراهیم خلیل که معلم توحید است، وقتی در مقابل این پیامبر قرار میگیرد جزو بی خبران است و باید از پیامبر خبر را بگیرد؛ یکی از اساتید ما که خدا حفظشان کند می فرماید: در این آیه «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُم»(جمعه/2) خدای متعال در بین امی های پیامبری فرستاد؛ مقصود بی سواد های معمولی نیستند، بلکه ابن سینا ها و بزرگتر ها و کوچکترها وقتی در کلاس این پیامبر می آیند همه می بیند نسبت به آن چیزی که خدا به این پیغمبر داده همه انبیاء همه اندیشمندان همه فلاسفه همه و همه امی هستند و هیچ ندارند؛ همه دستشان خالی است و همه محتاج این پیغمبرند؛ خداوند به نبی اکرم می فرماید این نبوت را ما به شما داده ایم و شما را با خبر کرده ایم؛ حال باید بروید و عالم را باخبر کنید؛ شما سفیر ما هستید و ما تو را سفیر خودمان قرار داده ایم؛ لذا باید توجه کرد که «ارسلناک» به چه معناست؛ خدای متعال در خصوص پیغمبر می فرماید که ای پیامبر «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»(انفال/17) شما در یک مقامی بوده اید در جنگ احد که وقتی این سنگ ریزه ها را برداشتید و آیات قرآن را خواندید و به لشگر دشمن پرتاب کردید؛ «ما رمیت» شما این کار را انجام نداده اید «اذ رمیت» در حالی که شما انجام می داده اید؛ این کار شما نبوده است؛ «و لکن الله رمی» بلکه خدا انجام می داده است؛ فعل را به پیغمبر نسبت می دهد که شما انجام می دادی؛ و این معنای «ید الله» است؛ یعنی دست خداست و خدا با این دست در عالم کار می کند. این که وقتی با وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کردند قرآن می فرماید : پیغمبر! وقتی با تو بیعت می کردند «ید الله فوق ایدیهم»(فتح/10) دست خدا بالای دستشان بود؛ این دست خدا همان دست پیغمبر هست؛ و لذا پیغمبر وقتی فرستاده می شود، رسول خداست و گویا خدا آمده است؛ درمقام تشبیه معلوم است چه می خواهم بگویم؛ زیرا خدای متعال که لباس بشر نمی پوشد؛ در یکی از اذن دخول های حرم ائمه هم است «لو کان حاضرا فی المکان»(6) خدای متعال اگر در مکان حضور پیدا می کرد، می شد پیغمبر؛ می شد امام رضا؛ در یکی از دعاهای ماه رجب است «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک»(7) هیچ فرقی بین تو با آن ها نیست الا اینکه آنها عبد تو هستند؛ این معنایش همین است. همان چیزی است که در حدیث قرب نوافل خدا فرمود: بنده در اثر فرائض و نوافل به جایی می رسد که من آن را دوست می دارم؛ وقتی محبوب من شد و محبت من در وجود آن جاری شد، «کنت سمعه» از آن به بعد من گوش آن هستم وجودی که پر شده است از محبت خدا هر چه می شنود، خدایی است و چیزی جز محبت خدا در وجود آن نیست «کنت سمعه الذی یسمع به»(8) و از آن به بعد خدا چشم و گوش و دست آن می شود؛ آن کسی که در مرحله کمال این مقام را دارد وجود مقدس رسول الله است و لذا رسول خدا می شود.

سخنان نبی اکرم؛ تکلم خداوند متعال

در سوره مبارکه شوری است که «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»(شوری/51) هیچ بشری ولو پیامبر خدا باشد، وقتی لباس بشر پوشید با خدا صحبت نمی کند؛ الا به یکی از این سه شکل که خدا با بشر صحبت می کند. یا وحی است، یا اینکه از ورای حجاب خدا با آن صحبت می کند یا اینکه فرشته می فرستد، جناب جبرئیل می آید؛ در شب بعثت امیر المومنین فرمودند من با حضرت در غار حرا بودم و شنیدم که جبرئیل آمد. جبرئیل آمد و به پیامبر عرضه داشت: «اقرأ» حضرت فرمودند: «ما انا بقارئ»(9) و این سه بار تکرار شد و سپس فشاری به حضرت وارد شد - که این فشار باید معنا بشود - گویا همه قرآن وارد قلب پیامبر شد و از روی قلب خودشان شروع کردند به خواندن «اقرا باسم ربک الذی خلق»(علق/1) این یک روش که رسول می آید و وحی میآورد؛ روش دیگر حجاب است که خدای متعال با موسی کلیم در کوه طورصحبت می کند اما از ورا ء شجره است. هنگامی که موسی کلیم رفت آتش بیاورد، خدا با او صحبت کرد و رسول شد. درختی بود که در روایات توضیح داده اند و به وجود مقدس سید الشهدا تفسیر شده است. از وراء شجره با موسی کلیم صحبت کردند «انی انا ربک فاخلع نعلیک» من پروردگار تو هستم؛ من الله هستم که دارم با تو صحبت می کنم؛ روش سوم وحی است؛ یعنی اینجا دیگر فرشته ای در کار نیست و حجابی هم نیست و خدای متعال بی حجاب با پیغمبر تکلم می کند. اینکه خدای متعال می فرماید: «ما ینطق عن الهوی * إن هو إلا وحی یوحی»(نجم/3) پیامبر از خود حرف نمی زند وحی می شود؛ یعنی خدا با آن صحبت می کند؛ این پیغمبر پیغمبری است که وقتی حرف می زند، یعنی خدا حرف می زند؛ وقتی بیعت می کند «یدالله فوق ایدیهم»؛ وقتی با دشمن درگیر میشود «ومارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی»؛ «ارسلناک» یعنی اینکه هر چه بگوید وحی خداست؛ و وحی یعنی کلام خدا؛ یعنی وقتی که پیامبر حرف می زند، انگار خدا حرف می زند چون کلام خدا یعنی وحی.

نبی اکرم؛ حامل وحی الهی

صلوات بسیار عجیبی راجع به نبی اکرم از امام حسن عسگری وارد شده که چهارده صلوات است و مرحوم محدث قمی این صلوات ها را بعد از زیارت جامعه آخر مفاتیح نقل کرده است؛ از وجود مقدس پدر امام زمان ارواحنا فداه امام حسن عسگری است و مداومت بر این صلواتها خیلی خاصیت دارد. در صلوات نبی اکرم اوصافی که برای ایشان بیان می كنند دو دسته است: یك دسته افعالی که پیغمبر انجام داده اند «اللهم صل علی محمد و آل محمد کما حمل وحیک»(10) خدایا بر این پیغمبر صلوات بفرست زیرا حامل وحی توست. حمل وحی خیلی کار سنگینی است. در باب علوم ائمه آمده است: علم ما آنچنان سنگین و مستصعب و دشوار است که فقط انبیاء مرسل ملائکه مقرب و بندگانی که خدا امتحانشان کرده مثل سلمان می توانند علم ما را بر دارند؛ نمی توان آن را تحمل کرد زیرا ظرفی برای آنآن آ نیست. آن وقت علم الهی یک جا هر چه علم می خواسته القا بشود به نبی اکرم القا شد. هیچ علمی نبوده که بشود به مخلوق داد، الا اینکه خدای متعال به این پیامبر داده و این پیامبر تحمل کرده است. بعد از این تحمل، این علم را بلا تشبیه مانند مادری که غذای سنگین را می خورد و این را تبدیل به شیر که غذای رقیق و لطیفی است کرده و این شیر را به طفل می دهد تا آرام آرام رشد بكند تا بتوان به او غذای قوی تر داد؛ پیامبر نیز این وحی را تلطیف کرده و به ما رسانده است؛ یك چنین پیامبری است و یکی از اوصاف پیامبر است که «حمل وحیک و بلغ رسالاتک» هم وحی را تحمل کرد و هم آنچه که مامور به رساندنش بود را رساند و هیچ کوتاهی نکرد و این خیلی کار مهمی است؛ «جاهد فی الله حق جهاده» آن چنان که شایسته مجاهده الهی بود، مجاهدت کرد و همه مطلب را رساند و هیچ چیزی نماند که حضرت نرساند. روزی که رحلت کردند فرمودند: هر چه که باید به شما بگویم، گفتم و هر چه باید برسانم رساندم.

جریان افعال الهی به دست نبی اکرم

برخی از صفات نبی اکرم نیز از آن طرف و از جانب خداست است که خدایا تو به دست او کارت را پیش بردی «کما اعززت به» دسته دوم صفاتی که در صلوات آمده این گونه است که خدایا او دست تو بود، چشم تو بود، گوش تو بود که کار خودت را با او جلو می بردی: «کما بعثته بخیر الادیان و اعززت به الایمان و تبرت به الاوثان و عظمت به بیت الحرام»(11) خدایا ایمان را تو به اوج عزت رساندی اما با این پیغمبر و همه بتکده ها را به وسیله او ویران کردی. این خیلی عجیب است؛ نمی گوید پیامبر این کار را کرد؛ همچنین است که به امیرالمومنین سیف الله می گویند؛ یعنی خدا با او و به دست او می زند؛ واقعا سیف الله و یدالله هستند؛ خدایا تو با پیامبرت بیت الحرام را به عظمت رساندی؛ در زیارت حضرت از راه دور آمده است «بأن کشفت عن نور ولادته ظلم الاستار و البست به حرمک حلل الانوار»(12) خدایا تو با نور ولادت او، همین که پایش را در دنیا گذاشت، حجاب ظلمت های ظلمانی را برداشتی؛ وقتی پیامبر به دنیا آمدند خدا با نور ولادت ایشان اینچنین دنیا را نورانی کرد؛ یدالله یعنی تو با تولد او حجاب ها را دریدی و ظلمت های حجاب ها را برداشتی و تو به وسیله این پیامبر بر حرم خودت حله ها و لباسهای نور پوشاندی؛ صفت هایی که در آن صلوات آمده دو دسته است؛ گاهی افعال حضرت اند و گاهی فعل الهی است که به دست پیامبر واقع شده است.

مبعث؛ گشایش باب حکمت نبی اکرم

این پیامبر چنین شخصیتی است و حالا خدای متعال ایشان را ارسال کردند تا حکمت را به مردم بیاموزند «یعلمهم الحکمة» حکمت به مردم بیاموزد و حکیمشان کند؛ «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً»(بقره/269) اگر به کسی حکمت بدهند؛ یعنی خیر کثیر دارد و این خیر کثیر دست پیامبر است و همه این حکمت در وجود مقدس نبی اکرم است. لذا در روایات است «انا مدینه الحکمة و علی بابها؛ انا دار الحکمة و علی بابها»(13) پیامبر خانه و شهر حکمت است و امیرالمومنین در این خانه و شهر حکمت است و خدای متعال این مدینه حکمت را امشب رسول کرده و به او فرمود برو به دیگران هم حکمت بیاموز؛ درهای حکمت نبی اکرم روز بعثت باز شده است؛ لذا روزی بزرگتر از امروز (مبعث) نداریم «و بالتجلی الاعظم فی هذه اللیله من الشهر المعظم»(14) آمدن رسول اکرم به این دنیا تجلی الهی است و این پیامبر که با آمدنش عالم و حرم الهی را نورانی کرده و حجاب ها برداشته شده است بعد از چهل سال عبادت در شب مبعث در غار حرا آماده شده و اعظم تجلیات الهی در این شب واقع شده است؛ شاید این «تجلی الاعظم» حقیقت قرآن و باطن قرآن باشد «لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون»(15) حضرت فرمود خدای متعال در قرآن تجلی کرده، اما شما چشم ندارید؛ اگر چشمتان باز می شد تجلیات الهی را در کتاب می دیدید. این تجلی بر قلب نبی اکرم وارد شد و همه حکمت را خدا به این پیغمبر داد و از شبی که مبعوث شد دستور داد که شما مدینه حکمت هستی، برو و حکمت را به مردم برسان و مردم را حکیم کن.

امیرالمومنین علیه السلام؛ در ورودی نور و حکمت نبوی

شاید این که امروز روز مبعث است اما روز زیارت مخصوص امیرالمومنین هم هست؛ به این دلیل باشد که چون درهای حکمت امروز باز شده است؛ تا امروز راه رسیدن به حکمت نبی اکرم در این عالم بسته بود؛ البته انبیاء در عالم ارواح شاگرد پیغمبر بودند و از پیامبر حکمت گرفتند؛ ملائکه و جبرئیل و میکائیل در مقام عرش از نبی اکرم حکمت یاد می گرفتند؛ ولی برای ما زمینی ها باب حکمت نبی اکرم امروز باز شده است؛ امروز می توانیم با نبی اکرم رشد پیدا کنیم امروز این ذکر الهی، یعنی وجود مقدس نبی اکرم تجلی کرده است. امروز است که نور نبی اکرم در خانه نبی اکرم و در عالم دنیا آمده است و عالم دنیا را نورانی کرده؛ پس از امروز می شود وارد خانه نبی اکرم شد. حالا ما که می خواهیم وارد خانه حضرت بشویم، باید از کجا وارد بشویم «انا دار الحکمة و علی بابها» در روز بعثت در باز شده و می شود وارد بیت النبوة بشویم؛ ولی باید از باب امیر المومنین وارد بشویم، راه های دیگر بسته است؛ روز بعثت نبی اکرم روز زیارت مخصوص امیرالمومنین است؛ روز میلاد نبی اکرم، روز زیارت امیرالمومنین است؛ نکته اش این است که چنانکه حقیقت شب قدر در عالم یک شب است «انا انزلناه فی لیلة القدر» که ظرف نزول قرآن است؛ اما هر سال تکرار می شود و این تکرار یك تجلی از آن شب قدر است. وقتی شب قدر تجلی می كند ملائکه در عالم ما نزول می کنند «تنزل الملائکه و الروح» هر شب بیست و سوم ماه رمضان، یك تجلی از آن شب قدر می شود که آن شب قدر حضرت زهرا سلام الله علیها است «اللیلة فاطمة»(16) است. یك تجلی از آن خورشید می شود که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان می شود و ملائکه سرازیر می شوند و روح می آید محضر امام زمان و اتفاقاتی می افتد؛ بعثت نبی اکرم هم یك شب در عالم است؛ ولی شب بیست و هفتم هر سال تکرار می شود و تجلی از بعثت نبی اکرم است و لذا شب بیست و هفتم رجب با شبهای دیگر فرق می كند. روز بیست و هفتم هم فرق می كند. درست است که یك بار بوده ولی شعاعش هر سال مثل خورشید که یك دانه است و هر روز طلوع می كند، نور امروز غیر از نور دیروز است، در عین حال که خورشید یکی است؛ شب بعثت هم یک شب بوده که تجلی اعظم شده اما هر سال شب بعثت و روز بیست و هفتم یك شعاعی از آن تجلی در عالم می افتد؛ لذا همه باید امروز خودشان را به پیغمبر برسانند، امروز رسیدن به نبی اکرم و بهره مندی از نبوت و توحید نبی اکرم آسان تر است؛ اگر امروز یك نوری از نبی اکرم در قلب انسان بیفتد می شود «الا بذکر الله تطمئن القلوب»(رعد/28) رزق امروز ما باید این باشد که شعاعی از نبی اکرم در قلب ما بیفتد. طبق این حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها»(17) اگر روز میلاد نبی اکرم، نور نبی اکرم در عالم آمده و هر سال هم تکرار می شود و اگر می خواهیم از نور ولادت نبی اکرم برخوردار شویم باید از طریق امیر المومنین برویم . اگر در مبعث، نور نبوت نبی اکرم در عالم ظهور پیدا کرد و حقیقت قرآن تجلی کرد و اگر می خواهید به آن حقیقت قرآن و به آن حقیقت حکمت برسید، باید از باب امیرالمومنین وارد شوید؛ اینکه ماه رجب مقدمه ماه شعبان است؛ یعنی اگر کسی می خواهد وارد شهر نبی اکرم بشود باید از امیرالمومنین اجازه بگیرد. اول باید ماه رجب را پشت سر بگذارد و مقاماتی را با امیرالمومنین طی کند. رزق آخر ماه رجب یك چیز بیشتر نیست و رجبیون یك عده بیشتر نیستند. گاهی ما خیلی مسئله را پخش می کنیم و لذا پیدا کردن حل مسئله مشکل می شود، رجببون کسانی هستند که رزقشان در ماه رجب محبت امیر المومنین است «حبه ایمان و بغضه کفر»(18) اگر کسی در این ماه رجب یك تجلی از امیر المومنین به قلبش بشود و یك محبتی از امیر المومنین در قلبش بیاید آن شخص جزء رجببیون می شود؛ یعنی به اندازه ای که رزق محبت امیر المومنین در ماه رجب دریافت کرده باشد؛ اگر از رجبیون شد حالا از باب امیرالمومنین وارد خانه نبی اکرم و ماه شعبان می شود. ماه شعبان «حففته منک بالرحمة و الرضوان»(19) به احترام نبی اکرم پوشیده از رحمت و رضوان است. هر كه وارد آن ماه شد وارد رضوان الله می شود؛ ولی از مدخل  امیرالمومنین است.

تجلی نور پیامبر در زندگی انسان با محبت علی ع

امروز که روز مبعث اگر کسی می خواهد دستش به نبی اکرم برسد و از حکمت بر خوردار بشود و جزء کسانی بشود که «ما اخلص عبد لله اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»(20) کسی که چهل قدم در وادی توحید بر دارد و چهل روز خالص باشد، قلبش سر چشمه حکمت می شود و چشمه ها از قلبش می جوشد به طوری که بر زبانش جاری شده و حکیم می شود و سخنش حکمت می شود؛ این چشمه ها از کجا می جوشد؟ همه حکمت در اختیار نبی اکرم است«انا مدینة الحکمة». ایشان است که «یعلمهم الکتاب و الحکمة»(آل عمران/164) تعلیم حکمت می کند و معلم و سر چشمه حکمت است. از این جاست که چشمه حکمت به قلب خلصین می جوشد که اهل اخلاص و حکیم می شوند؛ این چشمه های حکمت وقتی می خواهد بجوشد، از آستان امیر المومنین است «علی بابها» یعنی اگر کسی به باب ولایت امیرالمومنین راه پیدا نکند، به حکمت نبی اکرم راه پیدا نمی كند و هیچ بهره ای از نبی اکرم نخواهد برد و محروم است. این است که اگر کسی امام را نشناسد، موت او موت جاهلی است؛ یعنی اگر کسی امام را شناخت، حیاتش می شود حیات نبی اکرم و موتش می شود موت نبی اکرم و این یعنی در این دنیا حیات او یك جلوه ای از حیات نبی اکرم است؛ برزخ او یك جلوه ای از برزخ نبی اکرم است «قبورکم فی القبور»(21) یك تجلی از قبر و برزخ نبی اکرم در برزخ مومن است و راهش امیر المومنین است؛ این روایت در کافی شریف است؛ حضرت فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ‏ مِيتَتِي‏ وَ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِيهَا رَبِّي وَ يَتَمَسَّكَ بِقَضِيبٍ غَرَسَهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ»(22) اگر کسی دوست می دارد زندگی اش زندگی من باشد یعنی شعاعی از حیات نبی اکرم در وجودش بیفتد و ملحق به ایشان شود مانند خورشید که وقتی می تابد خانه ما با شعاع خورشید روشن می شود؛ اگر کسی نفس رحمانی نبی اکرم در او دمیده شد، زنده می شود و این حیاتش شعاع حیات نبی اکرم است و وقتی می میرد موتش موت نبی اکرم و برزخش برزخ نبی اکرم و عالم بعدیش که بالاتر و کامل تر از عالم دنیا است هم شعاعی از عالم نبی اکرم است و متمسک به آن درخت می شود که خدای رحمان به دست خودش آن را غرس کرده که همان شجره طوبی است.

امیرالمومنین ع، شجره طوبی

دهها روایت ذیل آیه «طوبی لهم و حسن مآب»(رعد/29) وارد شده است که این شجره طوبی به دست خود خدای متعال غرس شده و اصل درخت در بهشت در خانه امیرالمومنین است و شاخه هایش در خانه های مومنین است و هیچ مومنی نیست مگر اینکه یك شاخه از این درخت در خانه آن باشد؛ در روایتی دیگر فرمود که این درخت در خانه نبی اکرم است. به حضرت اعتراض کردند که شما یكبار می گویید شجره طوبی در خانه امیرالمومنین است و یكبار می گویید در خانه من است؛ فرمود: خانه من و امیرالمومنین در بهشت یکی است. شجره طوبی در برخی روایات کمی لطیف تر از این هم بیان شده است. در زیارت ششم امیرالمومنین است «السلام علی شجرة طوبی و سدرة المنتهی»(23) خود حضرت شجره طوبی هستند که در حدیث شجره طوبی در مفاتیح الجنان در اعمال اول ماه شعبان یك قسمتی از آن را مرحوم محدث قمی ذکر کردند: امیر المومنین فرمود در این ماه من می بینم که شجره طوبی شاخه های خودش را از عالم بالا و از بهشت سرازیر کرده که مومنین به آن متمسک بشوند تا آنها را با خودش بالا برد؛ بعضی ها به یك شاخه، بعضی ها به دو شاخه آن یا بیشتر متمسک شده اند وبه عالم بالا می روند؛ امیرالمومنین آن شجره طوبی است که شاخه و برگ خودش را در عالم دنیا فرود آورده که ما دست به شجره طوبی بگیریم و با این درخت به عالم اعلاء برویم. خود شجره طوبی امیر المومنین است؛ در ادامه حدیث کافی رسول الله فرمود: اگر کسی می خواهد مرگش مرگ من باشد و زندگی اش، زندگی من باشد و متمسک به شجره طوبی بشود و با این شجره طوبی به طرف خدای متعال برود - چون بعضی از درخت های بهشتی را ملائکه غرس و ملائکه آبیاری می کنند؛ شجره طوبی را خود خدای متعال نصب کرد و خودش هم آبیاری می كند - اگر می خواهید با این وسیله به طرف خدا بروید «فلیتول علی بن ابیطالب» یعنی اگر کسی امیرالمومنین را دوست داشت حیاتش حیات نبی اکرم می شود.

محبت علی ع؛ حیاه طیبه

در قرآن فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ»(انفال/24) ای مومنین؛ خدا و رسول را اجابت کنید ولو با سختی و دشواری، زیرا استجابت کار سختی است ولی اجابت کنید چون می خواهند شما را زنده کنند. فرمود «ما یحییکم» ولایت امیر المومنین است. یکی از عطایایی که پیامبر آورده ولایت امیر المومنین است که مبدا و سرچشمه حیات است. اگر گفتند خضر از آب حیات نوشید و دیگر نمی میرد، ماء الحیاة ولایت امیرالمومنین است که اگر کسی بخورد دیگر مرگ به سراغش نمی آید و حیاتش حیات نبی اکرم و موتش موت نبی اکرم می شود؛ این ولایت امیرالمومنین است که همان ولایت نبی اکرم و همان ولایت الله است؛ حضرت ما را به ولایت خودش و ولایت امیر المومنین دعوت می کند و به حیات طیبه می رساند. این پیامبر هم نبی است و هم رسول و همه ی اخبار غیبی دست اوست و آمده ما را با خبر و حکیم كند و باب حکمتش را هم به روی ما باز کرده که ولایت امیرالمومنین است.

حکمت؛ اطاعت از خدا و شناخت امام

حکمت در روایات معنی شده است، و در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده: «الحکمة هو طاعة الله و معرفة الامام»(24) اگر کسی از چشمه حکمت نبی اکرم نوشید به مقام طوع و بندگی می رسد و مطیع خدا می شود و به مقام معرفت الامام می رسد «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا»(نساء /69) اگر به مقام طاعت رسیدید و حکیم شدید آن وقت با آن کسانی که خدا به آنها نعمت داده هستید، اگر کسی به این مقام طاعت رسید همنشین انبیاء و صدیقین می شود؛ جوانی بود که علاقه شدیدی به حضرت رسول داشت، دیدند لاغر و نحیف شده و جسمش فرسوده شده است، فرمودند: چه شده ؟ گفت یا رسول الله من خیلی به شما علاقه مندم، این دنیا وقتی به خانه می روم، می دانم که فردا شما را می بینم، اما در آخرت که مقام شما مقام من نیست، در آخرت فراق شما را چه کنم؟ این من را لاغر و نحیف کرده، این آیه نازل شد: پیغمبر ما به او بگو اگر مطیع پیغمبر شدی با پیغمبری «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین...» کسانی که طاعت رسول و طاعت الله را دارند جدا نمی شوند و همه جا با نبیین هستند. در روایت داریم که نبیین این جا یک معنایش خود پیغمبر است؛ ان شاء الله رزق امروز ما این باشد که از سر چشمه حکمت نبی اکرم و بدست امیرالمومنین بنوشیم «و اسقنا من حوض جده بکأسه و بیده ریا رویا هنیئا لا ظمأ بعده»(25) ان شاء الله از کوثر نبی اکرم که سراسر حکمت است بدست امیرالمومنین و بدست امام زمان بنوشیم به طوری که سیراب بشویم و بعد از آن تشنگی نباشد و مصداق «الا بذکر الله تطمئن القلوب» بشویم و تجلی از نبی اکرم در قلب ما بیاید که آرام بشویم. بابش هم از باب خانه امیر المومنین عبور می كند. ان شاء الله از رجبیون بشویم و بهره ای از رجب ببریم و آماده ورود به شهر حضرت نبی اکرم، ماه شعبان گردیم.

پی نوشت ها:

(1) جامع الاخبار شعیری، ص 185.

(2) سفینه البحار، ج 2، ص 268.

(3) امالی صدوق، ص 235.

(4) توحید صدوق، ص 24.

(5) کافی، ج 1، ص 272.

(6) بحار، ج 99، ص 116.

(7) اقبال الاعمال، ج 2، ص 646.

(8) کافی، ج 2، ص 352.

(9) بحارالانوار، ج 18، ص 174.

(10) مصباح المتهجد، ج 1، ص 399.

(11) مصباح المتهجد، ج 1، ص 400.

(12) اقبال الاعمال، ج 2، ص 606.

(13) امالی صدوق، ص 126.

(14) البلد الامین، ص 183.

(15) بحارالانوار، ج 89، ص 107.

(16) بحارالانوار، ج 43، ص 65.

(17) امالی صدوق، ص 345.

(18) امالی صدوق، ص 15.

(19) مصباح المتهجد، ج 2، ص 829.

(20) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 69.

(21) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 616، زیارت جامعه.

(22) کافی، ج 1، ص 209.

(23) المزار الکبیر، ص 217.

(24) کافی، ج 1، ص 185.

(25) اقبال الاعمال، ج 1، ص 299، دعای ندبه.