نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

شب اول محرم در هيات رزمندگان/ بیان برخی اسامی امام در سوره «طه»/ «هدی»، «ذکر»، «آیه»

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 شهریور ماه 97 است که به مناسبت شب اول محرم در هیئت رزمندگان اسلام ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ عالم ارض عالمی است که آمیخته با عالم شیاطین است. می بینید هر کجای عالم که نگاه می کنید همینطوری که حق آشکار است باطل هم می جوشد. برای همین خدای متعال امام را که چراغ هدایت است برای ما فرستاده و می فرماید اگر شما دنبال این چراغ حرکت کنید شیطان موفق نمی شود شما را گم کند. پس یکی از عناوین امام در قرآن عنوان هدی و هدایت است. عنوان دومی که در آیات برای امام آمده ذکر است، اگر ما به امام رسیدیم، قلب ما نورانی به نور امام شد، متوجه امام بودیم و انوار هدایت امام و نور ولایت امام در قلب ما آمد می شویم اهل ذکر والا اگر کسی به امام نرسید در این عالم محال است به ذکر خدای متعال برسد. خداوند می فرماید من برای شما امام می فرستم و این چراغ هدایت پیش روی شماست. وظیفه شما این است که دنبال او حرکت کنید ولی اگر از او رویگردان و مشغول به کار دیگری شدید خدای متعال برایش دو نتیجه ذکر فرموده است: اول اينكه در این دنیا زندگیتان زندگی تنگ و در مضیقه و تلخی خواهد بود. دوم این که در روز قیامت هم وقتی محشور می شوید نابینا خواهید بود.

امام، چراغ هدایتی برای همه انسان ها

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين  «قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى  * وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى  * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصيراً * قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى »(طه/123-126). در این آیاتی که در سوره مبارکه طه آمده و بخشی از مضامین این آیه در سایر آیات نورانی قرآن هم تکرار شده، داستان هبوط حضرت آدم توضیح داده شده که چه اتفاقی افتاد که حضرت در عالم هبوط کردند. حالا آن داستان احتیاج به پیگیری دارد و فهم این آیات هم بی ارتباط با آن داستان نیست. ولی الآن غرض من توضیح داستان هبوط حضرت آدم نیست که این هبوط چه بود، چرا اتفاق افتاد و چگونه اتفاق افتاد. اصلا آن آدمی که قبل از هبوط حضرت آدم درش بودند چه عالمی بود که بعد در عالم ارض آمدند.

در هر صورت بعد از این که بنا شد حضرت با شیاطین و ابلیس و قوای شیطان در عالم ارض هبوط کنند، خدای متعال یک تأمینی به آدم دادند و یک پناهگاهی را به حضرت آدم معرفی کردند و بعد گفتند شما ناچارید از این که هبوط کنید و خودتان و نسلتان در زمین زندگی کنید، با قوای شیطان هم در این زمین هستید ولی «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً» از ناحیه من یک هدی و هدایتی به سوی شما می آید. شما تنها نیستید یک پناهگاه و تکیه گاه دارید، اگر بتوانید در سایه او در این عالم زندگی و حرکت کنید و قوای خودتان را در ذیل او قرار بدهید، «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» نه گم می شوید در عالم و نه عاقبت به شر.

بنابراین در همین عالم ارض که ما آمدیم عالمی است که آمیخته با عالم شیاطین است. می بینید هر کجای عالم که نگاه می کنید همینطوری که حق آشکار است باطل هم می جوشد. این دو در عالم با هم آمیخته اند و مشکل کار هم همین است. اما وقتی وارد عالم بهشت می شویم آنجا دیگر وسوسه های شیطان نیست بلکه عالم، عالم بندگی است. در اینجا هم ما برای بندگی آمدیم ولی در کنار ما و بلکه آمیخته با زندگی ما شیاطین هم هستند. خدای متعال می فرماید اگر شما دنبال این چراغ هدایت حرکت کنید شیطان موفق نمی شود شما را گم کند و بعد از گم کردن شما را به شقاوت و عاقبت به شری برساند. یکی از عناوین امام در قرآن عنوان هدی و هدایت است که مکرر هم در روایات ما این هدی به امام و به شخص امیرالمومنین تفسیر شده است.

بنابراین خدای متعال ما را در عالم ارض آورده البته شیاطین هم در اینجا هستند و ما در معرض وسوسه آنها هستیم. ولی نکته مهم این است که خدای متعال یک امامی را برای ما قرار داده که اگر ما در پرتو هدایت او حرکت بکنیم مبتلای به شقاوت و عاقبت به شری و همچنین مبتلای به ضلال و گم شدگی نمی شویم.

این عنوان اولی بود که در این آیات برای امام آمده، امام آن جریان هدایت و چراغ هدایتی است که خدای متعال در عالم ما روشن کرده و این هدایت هم از ناحیه خود خدای متعال آمده و به ما رسیده است، پس اصل هدایت از خدای متعال است. «اللَّهُ  نُورُ السَّماواتِ  وَ الْأَرْض »(نور/35) که در روایت وجود مقدس علی بن موسی الرضا علیه السلام وقتی نور را توضیح می دهند می فرمایند: «هَدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هَدَى مَنْ فِي الْأَرْض »(1) جریان هدایت همه  آسمانی ها و زمینی ها در پرتو نور الهی اتفاق می افتد. این نور الهی متمثل در نبی اکرم و اهل بیت می شود و تنزل پیدا می کند تا به عالم ما می رسد. ما در قبال این جریان هدایتی که از ناحیه خدای متعال آمده وظیفه به تبعیت داریم و نتیجه این تبعیت هم «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى».

رسیدن به امام، راه رسیدن به ذکر خدای متعال

بعد لحن آیه عوض می شود و می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»، از آن جریان هدایت تعبیر به ذکر می شود، دیگر لسان این نیست که «من اعرض عن هدی» بلکه این است «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري». این عنوان دومی است که در این آیات برای امام آمده است. ذکر یک معنای ظاهری دارد و آن یعنی توجه به خدای متعال کردن، از توجه ظاهری تا توجه باطنی، از توجه قلب تا توجه اعضاء و جوارح انسان. این معنای ظاهری ذکر هست که انسان با همه قوا متوجه به حضرت حق باشد و قوای او از توجه به خدای متعال رویگردانی نداشته باشد. از ما هم این را خواسته اند «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُم »(بقره/152)، شما توجه به خدای متعال بفرمایید تا خدای متعال هم به شما توجه کند و شما را مورد ذکر و توجه قرار بدهد.

ولی ذکر یک معنای باطنی دارد و آن وجود امام است. اگر ما به امام رسیدیم، قلب ما نورانی به نور امام شد، متوجه امام بودیم و انوار هدایت امام و نور ولایت امام در قلب ما آمد می شویم اهل ذکر والا اگر کسی به امام نرسید در این عالم محال است به ذکر خدای متعال برسد. لذا شیطان تمام تلاشش این است که ما را از امام جدا کند، حتی شیاطین انس هم همینطور هستند. اصل توطئه ای که اتفاق افتاد بعد از وجود مقدس نبی خاتم و رحلت ایشان همین جریان بود. تمام تلاش شیاطین این بود که مردم را از امام جدا کنند، وقتی از امام جدا شدند همه اتفاقات دیگر خواهد افتاد. لذا در این آیه خدای متعال به بنی آدم و به ما خطاب می کند که «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري»، اگر دنبال آن چراغ هدایت حرکت کردید و در آن خانه رفتید به ذکر می رسید. اگر هم از خانه هدایت امام بیرون امدید محال است به ذکر برسید.

در آیات مبارک سوره نور که تنزل هدایت الهی در آن توضیح داده شده می فرماید: این چراغ هدایت آمد و در یک خانه هایی قرار گرفت که خانه های اهل بیت اند «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه »(نور/36)، در این خانه ها اجازه هست که ما رفعت پیدا کنیم و به سمت حضرت حق صعود پیدا کنیم. در این خانه هاست که اجازه ذکر داده شده و بیرون این خانه ها ذکری نیست. امام محیط ذکر است و اگر کسی وارد ولایت امام شد آنجا خوابش هم می شود ذکر «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه»(نور/36-37)  اگر کسی در خانه اهل بیت و در خانه نبی اکرم رفت تجارت او هم ذکر است، ولی اگر از آن خانه بیرون آمد نمازش هم دیگر ذکر نیست، عبادات ظاهریش هم ذکر نیست بلکه غفلت است، لذا خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري» اگر از این محیط ذکر و از محیط ولایت امام رویگردان شدید، به شقاوت می رسید.

نتیجه روی گرداندن از امام

خداوند می فرماید من برای شما امام می فرستم و این چراغ هدایت پیش روی شماست. وظیفه شما این است که دنبال او حرکت کنید، «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» ولی اگر از او رویگردان و مشغول به کار دیگری شدید که نتیجه اش این شد که از امام غافل شدید «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»، دو تا نتیجه خدای متعال برایش ذکر فرموده است: یکی اینکه در این دنیا زندگیش زندگی تنگ و در مضیقه و تلخی خواهد بود.

دوم این که «نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»، در روز قیامت هم وقتی محشور می شود نابینا محشور می شود. تعبیر روایت این است که فرمود هم چشم ظاهری از او گرفته می شود و هم کور باطن است. چون در دنیا چشم باطنش باز نشده و نتوانسته به امام برسد. خدای متعال در این دنیا غیر از این چشم ظاهری ای که به ما داده که ما با او می توانیم نظام طبیعت را ببینیم و همه هم قدرش را به نسبت می دانند، یک چشم مهم تری را در دل ما قرار داده که می شود ملکوت و اسرار این عالم را با او مشاهده کرد.

لذا آنها گفتند نظر کنید و ملکوت عالم را ببینید، بعد ما را توبیخ کردند که چرا چشمتان را به روی عالم  ملکوت بسته اید! اگر کسی در این دنیا چشمش به سوی ملکوت این عالم باز نشد و امام را ندید و دنبال امام حرکت نکرد، این آدم در واقع در دنیا هم مبتلا به یک نوع کوری است. در آخرت هم وقتی می آید هم کور باطن است و هم کور ظاهر. بنابراین اگر کسی از امام که ذکر الهی است رویگردان شد هم زندگی این دنیای او تنگ می شود و هم در آخرت چشم ظاهری و باطنی از او گرفته می شود و با کوری وارد عالم محشر می شود.

منظور از وسعت و سختی در زندگی

حالا این دو نکته را یک مقداری ترجمه کنم. بعضی گمان می کنند که وسعت زندگی انسان به این است که در بیرون انسان یک امکاناتی به انسان تعلق بگیرد، یعنی انسان مالی داشته باشد، ثروتی داشته باشد، امکانات ظاهری ای داشته باشد، قوا و موقعیتی داشته باشد، خیال می کنند انسان اینطوری زندگیش از تنگنا بیرون می آید. در حالی که اینطوری نیست امکانات بیرون ما را به وسعت نمی رساند بلکه باید در درون ما یک اتفاقی بیافتد. قرآن می فرماید: ما اگر بخواهیم کسی را هدایت کنیم به او شرح صدر می دهیم تا هدایت بشود و درونش اتفاقی بیفتد. تا این اتفاق در درون انسان نیافتد سختی ها بر دوش انسان سنگینی می کند.

در قرآن خطاب به وجود مقدس نبی خاتم می فرماید: پیامبر ما این بار رسالت خیلی بار سنگینی بود که شما وحی را تلقی کنید و حقایق را از عالم بالا بگیرید، بعد بیایید و این حقیقت را به انسانها برسانید و دست اینها را بگیرید و نورانیشان کنید، ولی «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك »(شرح/1) در واقع در این سوره به پیامبر گرامی می خواهد دستور بدهد که تا اینجا که آمدید یک کار سخت دیگر هم پیش روی شما است، آن کار سخت هم این است که باید ادامه راه را به امیرالمومنین بسپارید و ولایت ایشان را اعلام کنید.

می فرماید: مگر ما آن بار سخت را از دوش شما برنداشتیم، «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَك»(شرح/1-2)  و به شما شرح صدر دادیم تا آن بار سبک شد. ما یک وسعت وجودی ای به شما دادیم که آن بار سنگین برای شما سبک شد، «وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ * الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ * فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(شرح/2-5) آن سختی ای را که شما تحمل کردید نتیجه اش این شرح صدر و آسودگی و کمکی بود که ما به شما رساندیم. بعد هم می فرماید: بنابراین «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(شرح/6)، تکلیف بعدی هم که متوجه شما می کنیم آن هم سخت است ولی در متن سختی آسانی است. بنابراین «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب »(شرح/7)، کار اول را که انجام دادید رسالت خودتان را انجام دادید، پس اقدام کنید و امیرالمومنین را هم معرفی کنید تا سختی این راه هم برداشته می شود.

پس سختی راه با شرح صدر برداشته می شود. اگر خدای متعال به انسان شرح صدر ندهد و اتفاقی در درون انسان نیافتد سختی ها برداشته نمی شود. خدا رحمت کند یک استاد عزیزی داشتیم که می فرمود: دیدید که اگر در یک فنجان ریگ بیاندازید موج برمیدارد و طوفانی می شود. ولی دریاهای بزرگ وقتی وسعت پیدا می کنند کشتی ها هم در دلش گم می شوند و اینطور نیست که دریا را طوفانی بکنند. انسان باید از درون بزرگ بشود تا به وسعت و آسایش و رفاه برسد، لذا قرآن می فرماید: ما اگر بخواهیم کسی را هدایت کنیم و به مقصد برسانیم، اینطور نیست که امکانات بیرونی به او بدهیم بلکه به او شرح صدر می دهیم.

روایت در مجمع البیان وقتی این شرح صدر را تفسیر می کند می گوید پیامبر اکرم فرمودند: «شَرْحِ الصَّدْرِ مَا هُوَ فَقَالَ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِن »، از عالم نور یک پرتویی در قلب مومن می افتد. پس وقتی قلب به آن نور نورانی شد، «فَيَشْرَحُ صَدْرَهُ وَ يَنْفَسِح»  این صدر گشاده می شود و آن وقت حقایق در آن جا می شوند و به آرامش می رسد. از حضرت سوال شد این نور چیست و آیا علامت دارد؟ حضرت فرمودند: سه تا علامت دارد اگر کسی به شرح صدر رسید «وَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ» از کل این دار که دار غرور است کنده می شود و حالت پرواز پیدا می کند، و انابه به دار آخرت و عالم الهی پیدا می کند، پس قبل از این که فرصت را از دست بدهد و بگذرد آماده رفتن است.

پس ببینید آسایش و رسیدن به وسعت در درون انسان اتفاق می افتد. اگر اینطوری شد آدم از دنیا بزرگتر می شود و همه دنیا با تعلقاتش او را دیگر نمی گیرد. او در حال کنده شدن و در حال پرواز است، آماده رفتن از این دنیا و بی قرار عالم آخرت است، پس به ان عالم الهی انابه پیدا می کند و این علامت وسعت است. و الا اگر این وسعت در درون انسان پیدا نشود هر چه امکانات در بیرون به انسان بدهند تنگنای انسان بیشتر می شود. لذا خدای متعال در قرآن می فرماید که نگاه نکنید به این که ما به کفار یک امکاناتی می دهیم، ثروت و فرزندانی می دهیم چرا که خدای متعال می خواهد با همین ها آنها را عذاب کند، «يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»(توبه/55) در عالم دنیا همین مال و امکانات و همین فرزند عامل رنج آنهاست نه عامل آسایش آنها.

پس ببینید ممکن است خدای متعال در بیرون به آنها امکانات زیادی بدهد ولی همان ها را عامل رنج قرار داده، چون خدای متعال اینطوری است دیگر. در دعای ابوحمزه ملاحظه فرمودید «تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاء»، هرکسی را بخواهی عذاب می کنی، کسی به تو فرمان نمی دهد و تحت فرمان کسی نیستی، تو براساس حکمت خودت هر کسی را بخواهی عذاب می کنی، «بِمَا تَشَاء» به هر وسیله ای که بخواهی، «كَيْفَ تَشَاء» و هر طوری بخواهی. یعنی می شود انسان را با مال و فرزند عذاب کنند، می شود هم سختی ها عامل رحمت بشود «وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاء»؛ لذا اگر کسی خیال کند امکانات در بیرون برای انسان وسعت می آورد و انسان را از تنگنا نجات می دهد این اشتباه است.

قرآن می فرماید راه رسیدن به وسعت توجه به ذکر و توجه به امام است. اگر کسی وارد وادی ولایت امام شد آنجا وادی وسعت است و در آنجا ضیق و ضنکی نیست. در واقع مثل عالم دنیا نیست که دار تزاحم و دار سختی هاست، لذا فرمود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري»، اگر من شما را در عالم دنیا فرستادم که شیاطین هم هستند، امام هم آمده است. اگر دنبال او حرکت کردید به مقصد می رسید و اگر رویتان را از این ذکر الهی برگرداندید و خواستید جور دیگری زندگی بکنید، عیشتان در دنیا ضنک است و در آخرت هم کور محشور می شوید.

معنای کوری در قیامت

در قرآن خدای متعال می فرماید: ما روز قیامت مردم را با امامشان صدا می زنیم. ما در روز قیامت وقتی وارد محشر می شویم نمی گویند فلانی بیاید در محشر، بلکه طبق روایات می گویند که پیروان امیرالمومنین در محشر بیایند، پیروان معاویه بیایند، اینطوری صدایمان می زند. «يَوْمَ  نَدْعُوا كُلَ  أُناسٍ  بِإِمامِهِم »(اسراء/71)، جمعیت ها را با امامشان صدا می زنند و تک تک صدا نمی زنند.

آن وقت مردم دو دسته می شوند که قرآن این دو دسته را اینطوری بیان می کند: یک عده ای کتابشان در دست راستشان است، «فَمَنْ  أُوتِيَ  كِتابَهُ  بِيَمِينِه » آنهایی که کتابشان در دست راستشان است «فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ  وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلا» سرشان را بالا می گیرند و با افتخار کتاب را می خوانند چون این کتاب همه اش مایه افتخار و سربلندی است. پس ذره ای به آنها ظلم نمی شود.

بعد دسته دوم را وقتی می خواهد معرفی کند نمی فرماید آنهایی که کتابشان به دست چپشان است، چون در قرآن گاهی اینطوری تفسیر می کند که آنهایی که کتابشان دست راستشان است «فَمَنْ  أُوتِيَ  كِتابَهُ  بِيَمِينِه »، «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِه »(حاقه/25) یک عده ای کتاب در دست چپشان است، ولی اینجا دو دسته را اینطوری معرفی نمی کند، بلکه می فرماید: مردم را با امامشان صدا می زنیم، یک عده کتابشان در دست راستشان است که به اینها ظلم نمیشود و با افتخار کتابشان را می خوانند و به نتیجه می رسند. اینها کسانی هستند که دنبال امام حق حرکت کردند و دنبال امیرالمومنین رفتند.

دسته دوم را نمی فرماید کتابشان دست چپشان است بلکه می فرماید: «وَ مَنْ  كانَ  فِي  هذِهِ  أَعْمى »(اسراء/72)، اگر کسی در این دنیا کور بود «فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبِيلا» در آخرت هم نابینا خواهد بود. اگر در اینجا در گمراهی به سر برد در آخرت هم در گمراهی به سر می برد. اینطور نیست کسی در این دنیا از امام فاصله بگیرد در آخرت در راه باشد، پس اگر کسی بخواهد در راه باشد باید در این دنیا در راه باشد.

کانه قرآن می فرماید: وقتی مردم را با امامشان صدا میزنی یک عده ای بینا هستند و یک عده ای نابینا، یک عده ای کتابشان به دست راستشان است و یک عده ای کتابشان به دست چپشان، منتها اینطوری بیان کرده است. پس کاملا واضح است که آنهایی که کتابشان به دست راستشان است بینا هم هستند. اینها چه کسانی هستند که هم کتابشان به دست راستشان است و هم در وادی نورند، می بینند و اهل بصرند؟ چون دیدن هم چشم می خواهد و هم نور، اگر ما چشم نداشته باشیم نمی توانیم ببینیم، اگر چشم داشته باشیم و در تاریکی محض باشیم باز هم نمی توانیم ببینیم. یک عده ای وقتی با امامشان در محشر می آیند که هم نور دارند و هم چشم و هم کتابشان به دست راستشان داده می شود. یک عده دیگری در طرف مقابل وقتی می آیند در محشر با امامشان در تاریکی هستند، در کوری هستند و کتابشان هم در دست چپشان داده می شود.

این مطلب را قرآن در آیات مفصل توضیح داده است. در سوره مبارکه حدید وقتی ورود مومنین و منافقین را به عالم محشر توضیح می دهد می فرماید: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم »(حدید/12)، مومنین و مومنات را در قیامت می بینی که نورشان پیش رویشان و در جانب راستشان حرکت می کند، اینها همان هایی هستند که کتابشان در دست راستشان است. فرمود: «أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَة »(2)، امامشان در جلویشان است، پس ما در پرتو نور امام حرکت می کنیم.

بعد می فرماید: «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقات لِلَّذِينَ آمَنُوا»(حدید/13)، در همین قیامت زن و مرد منافق و آنهایی که با امام حرکت نکردند، برمی گردند و به مومنین می گویند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ» به ما مهلت بدهید و یک نگاهی به ما کنید، بگذارید یک قبسی از نور شما بگیریم چون ما در تاریکی هستیم. شما سرتان را انداختید دارید می روید و ما در ظلمتیم، بگذارید ما هم یک پرتویی از چراغ شما بگیریم! «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا»، پس به آنها گفته می شود که اگر نور می خواهید به دنیا برگردید! این چراغی که اینها دارند با آن حرکت می کنند در دنیا از آن استفاده کردند. اینها در دنیا نورانی به نور امام شدند و در دنیا با امامشان حرکت کردند، در محشر هم که همه می آیند با امامشان هستند. شما هم اگر نور می خواهید باید با امام راه بروید اما این امکان ندارد و امکان بازگشت نیست. «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ»(حدید/14)، پس یک حاجبی بین مومنین و این منافقین برقرار می شود و آنها همیشه در تاریکی می مانند، این داستان آنهاست.

قرآن می فرماید: در قیامت می گوییم پیروان امیرالمومنین بیایند و پیروان امیرالمومنین هم کتابشان به دست راستشان است و در وادی نورند، آنها اهل بصیرتند و چشم ظاهر و باطنشان باز است. حقایق باطنی عالم و آیات الهی را در عالم می بینند، اهل یقین اند و مأنوس با اولیاء خدا و مأنوس با حضرت حق اند. آنهایی هم که دنبال امام حق و دنبال ائمه معصومین حرکت نکردند، اینها هم در کوری هستند، هم کور باطن اند و هم کور ظاهر، نه می توانند حقایق ان عالم را بینند و هم اینکه در ان عالم در شک و حیرت  و ضلال اند. هم نابینا هستند، هم کتابشان به دست چپشان داده می شود و هم در وادی کوری هستند. این به خاطر این است که در دنیا اعراض از دنیا کردند.

پس در این آیات سوره مبارکه طه خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري»، شما باید در عالم ارض بروید، من هم چراغ هدایت و امامی می فرستم که شما دنبال او حرکت کنید، این شما را از عالم ارض بیرون می برد و وارد عالم آخرت می شوید. اما اگر با امام حرکت نکردید و رویتان را برگرداندید در همان عالم ظلمت و ضلال می مانید و عیشتان در دنیا تنگ می شود. همه دنیا را هم به شما بدهند در سختی باید زندگی کنید. اصلا وادی ولایت امام وادی وسعت است اما بیرون آن وادی ضنک است. وادی شیطان وادی ضنک و وادی تلخ است. اگر انسان از خدا رویش را برگرداند در تاریکی است «اللَّهُ  نُورُ السَّماواتِ  وَ الْأَرْضِ » اما اگر رو به حضرت حق آورد انگار دارد رو به خورشید می کند.

دیده اید انسان وقتی در تاریکی محض قرار می گیرد همین که چراغ روشن می شود گویا عالم واسع می شود برایش، انسان در تاریکی انسان در ضنک و سختی است. کسی که از امام جدا شد در تاریکی و کوری است، کسی که ملکوت این عالم را نمی بیند عالم ملائکه را نمی بیند. نمی بیند عالم چطوری دارد تدبیر می شود و خیال می کند در مقابل چوگان اسباب مادی است، یک روز مریض می شود، یک روز می کشنش، یک روز زنده اش می کنند، این آدم چطوری می تواند در عالم راحت باشد؟! چطوری می تواند امنیت داشته باشد؟! وقتی پرده ها کنار می روند می بینی در دامن لطف یک خدای رحیم کریم توانای قادر سمیع اجابت کننده ای هستی برای همین هم به آرامش میرسی.

عنوان دیگر امام در قرآن

آنها در روز قیامت به خدای متعال می گویند خدایا در دنیا یک چشمی به ما داده بودی اما الآن چه کار کردی که ما هم باطنا کوریم و هم ظاهرا؟! البته حضرت می فرمایند: آنها خیال می کنند چشم داشتند، در دنیا اگرچه چشم ظاهرشان باز بوده اما باطنشان کور بوده چون اگر چشم باطنشان باز شده بود باز هم بینا می آمدند. پس خیال می کنند بینا بودند! این بینایی ظاهری ازشان گرفته شد برای همین هم می گویند چرا؟ خدای متعال می فرماید: «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى »، ببینید باز لحن قرآن برمی گردد، یعنی نمی فرماید ذکر به سوی شما آمد بلکه می فرماید «آیاتنا»، که این آیات هم عنوان دیگری است برای امام.

ظاهر «آیه» روشن است، آیات یعنی آیات قرآن، یعنی آیات تکوینی ولی آیه اصلش امام است که حالا این را بعد عرض می کنم. پس یک عنوان دیگر امام در این آیات عنوان آیه است. ائمه آیاتی هستند که ما نباید آنها را فراموش کنیم و اگر فراموششان کردیم خودمان منسی می شویم. ما باید متوجه آنها باشیم و امام را ترک نکنیم تا به ما توجه بشود. ان شاء الله این عنوان را و عوارضی را که نسیان امام و ترک امام در عالم برای ما ایجاد می کند عرض می کنم.

وجود مقدس سیدالشهداء آن چراغ هدایتی است که خدا در عالم روشن کرده که هم راه را برای ما روشن می کنند و هم اگر رو به امام رفتیم درون ما به نور امام و سیدالشهداء روشن می شود، هم عوالم باطنی ما نورانی می شود و هم عالم بیرون، هم می توانیم ملکوت عالم را ببینیم و هم عوالم باطنی خودمان را می توانیم ببینیم. اما اگر از امام جدا شدیم هم در باطن در کوری قرار می گیریم و هم عوالم خودمان را نمی بینیم. در عالم بیرون هم هرچه می بینیم اسباب و اشیاء هستند. حالا ان شاء الله این را تقدیم خواهم کرد.

پی نوشت ها:

(1) معاني الأخبار، النص، ص: 15

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 195