نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

روز عاشورا در دفتر رهبری/ رهایی از شرک و رسیدن به مقام حمد با سیدالشهداء

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 29 شهریور ماه 97 است، که به مناسبت عاشورای حسینی در دفتر مقام معظم رهبری در قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در طول تاریخ تمامی جدال پیامبران و شیاطین بر سر پرستش خدای متعال بوده و پیامبران خواستار برقراری عالم بر محور وحدانیت بودند و شیاطین خواستار عالمی بودند که سراسر لهو و لعب است و مردم در آن مست دنیا هستند. اصل کفری که ما را از آن بر حذر داشتند ولایت اولیاء طاغوت است و همان ها هستند که نفس پرستی و شیطان پرستی و فساد و گناه را در عالم شایع می کنند و گسترش می دهند. در این عالم حق و باطل با یکدیگر مخلوط شدند و امام حسین علیه السلام آمدند تا با عاشورا این دو را از یکدیگر جدا کنند تا موحدین بتوانند به این طریق از کفار و مشرکین جدا شوند و به سعادت برسند.

الوهیت و وحدانیت خدای متعال

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ * أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّني  لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ»(هود/1-2) در این آیات مبارکات که در آغاز سوره هود است، خدای متعال بیان فرموده که قرآن یک مرحله احکام و یک مرحله تفصیل دارد «كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ» و شاید این آیه همان مرحله احکام قرآن است و تمام قرآن تفصیل همین مطلب است که «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ» این یک نفی و یک اثبات دارد؛ نفی آن الوهیت غیر خدای متعال است و اثباتش الوهیت حضرت حق است که غیر از خدا را نپرستید و خدا را بپرستید «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ» گاهی تعبیر اینطور است که «لا إله إلا الله» این نفی الوهیت است و یعنی غیر از خدای متعال الهی نیست.

اله آن کسی است که صاحب اسماء حسناست و تمام اسماء حسنای الهی ذیل الوهیت حضرت حق هستند «هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى »(حشر/۲۴) الله یعنی این اله حقیقی، یعنی آن کسی که تمام این شئون و اسماء را دارد و همه اینها در او جمع است و این هم کافی نیست. اگر خدای متعال این اسماء را داشت و ما هم می داشتیم، ما هم اله می شدیم ولی هیچکس دیگری واجد این اسماء نیست و همه ازلا و ابدا فقیر و ضعیف و عاجز فانی هستند نه این که خدای متعال بعد از این که ما را آفرید و به ما حیات داد ما شریک خدای متعال می شویم «أَنْتَ  الْحَيُ  وَ أَنَا الْمَيِّت » تو حی هستی و من میت هستم «أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي » همه هم این را می فهمند و این در فطرت ماست.

نکته سوم این است که که اگر او همه اسماء حسنا را دارد و مابقی همه فاقد هستند باز همین برای الوهیت کافی نیست، او این صفات را دارد و ما نداریم، چرا باید اله ما باشد؟ سومین دلیل این است که ما مضطر به آن اسماء آفریده شدیم و ما نمی توانیم حیات نخواهیم، ما متعلق به این اسماء حسنا هستیم و نمی توانیم دوام و بقاء نخواهیم و به زوال و فنا تن بدهیم «أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلَّا الدَّائِم » ما مضطر به رحمت او هستیم و باید رحمت او به ما برسد و به ما علم و حیات عطا کند. اگر می شد مخلوق از اسماء حسنای الهی اعلام استغناء بکند لازم نبود که او را عبادت بکند و الوهیت در عالم واقع نمی شد.

پس حقیقت جریان الوهیت جریان اسماء حسنا در عالم است که عالم با این اسماء حسنا و با رحمانیت و رحیمیت او اداره می شود. این که به ما می گویند در آغاز هر کار همه را پشت سر بیاندازید و بگویید بسم الله الرحمن الرحیم و از او استعانت بجویید تا مشرک نشوید و اگر حتی یک جرعه آب می نوشید بگویید بسم الله الرحمن الرحیم و الا در دلتان غبار شرک می نشیند، این ها برای این است که اگر اینطوری نشد انسان مبتلا به شرک خفی می شود و گاهی بلا می آید تا این شرک را از بین ببرد.

شخصی بر امیرالمؤمنین ارواحنا فداه وارد شد و روی صندلی نشست و آن صندلی لغزید و با سر بر زمین افتاد و مجروح شد. حضرت آرامش کردند و بعد از این که او را مداوا کردند فرمودند الحمدلله خدای متعال مجازات دوستان ما را در دنیا قرار داده و پاداش دشمنان ما هم گرچه از خدا طلبکار نیستند ولی در دنیا بهشان می دهد تا آخرت دیگر طلبکار نباشند. گفت آقا من چه کردم؟ حضرت فرمودند چرا بسم الله نگفتی؟ خیال کردی این کرسی تو را نگه می دارد؟ با همین تکیه گاهت تو را زمین می زنند تا بفهمی او نمی تواند تو را نگه دارد. او خودش از تو بدتر است «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا»(فاطر/۴۱) شما پا روی زمین میگذارید و خیال می کنید خیلی سفت است و شما را رها کند ولی او هم مثل ما زائل است. ما همه مضطر به اسماء حسنای او هستیم. واقعا جز خدا الهی نیست و همه فقیر و زائل هستند «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»(فاطر/۱۵).

بنابراین سه نکته وجود دارد، یکی فقر ماست و دوم اینکه طرف فقر ما الله است و او همان کسی که صاحب امر است و ما به او که حی است فقیر هستیم و سوم اینکه او مثل ما فقیر نیست و اگر فقیر بود مثل خودمان می شد. پس یک معنا لا اله الا الله همین است که یعنی الهی جز او در عالم نیست.

معنای دوم این است که «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ» او اله است و ما در الوهیت او مختار هستیم. بعد از آیه مبارکه آیت الکرسی که الوهیت حضرت حق را تعریف می کند، بلافاصله می فرماید «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» یعنی شما در پرستش مکره نیستید و می توانید بت بپرستید و یا می توانید خدا را بپرستید. او اله است و جز او الهی نیست ولی ما به شما اجازه دادیم تا زیر بار الوهیت او نروید و در حوزه اختیارتان طغیان کنید. همه عالم اطاعت می کنند و قرآن مکرر این را به ما گوشزد می کند «يُسَبِّحُ لِلَّهِ»(جمعه/۱) به آسمان و زمین گفتیم «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعين»(فصلت/۱۱)  گفتند متواضعانه می آییم، چرا به زور ما را می بری؟ ما افتخار می کنیم که عبد تو باشیم ولی خدا انسان را مجبور نکرده «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ».

دین مناسک پرستش است ولی شما به خدا پرستی مجبور نیستید و می توانید بساط زندگی تان را مشرکانه پهن کنید و نفس و شیطان را بپرستید. در روابط اجتماعی تان جامعه و یا خانواده ای که می سازید و حتی اقتصاد و سیاست و فرهنگتان می تواند بت پرستی باشد یا می شود خدا پرستی باشد. این می شود که عالم مسجد بشود في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»(نور/۳۶) فرمود این بیوت خانه های انبیاء و خانه اهل بیت است و کسانی که در این بیت می آیند شخصیت هایی هستند که هیچ بیع و تجارتی لهو آنها نمی شود و آنها را از ذکرالله غافل نمی کند. ذکرالله رسول خداست و هیچ چیز آنها را از این کلمه ذکر الهی غافل نمی کند.

از آن طرف هم می شود بساط لهو و لعب و میکده به پا کرد و اگر زندگی کسی میکده شد، نمازش هم بازی و لهو است. اگر واقعا در فضای مسجد و در فرهنگ مسجد تجارت واقع شد، بازارش هم ذکر و مسجد است و مدرسه و کارخانه و همه شئون مسجد و ذکر می شود. نزاع انبیاء هم بر سر همین است، انبیاء می خواهند عالم را مسجد کنند و فراعنه می خواهند عالم را بتکده کنند. قرآن می فرماید پیامبر ما «أَ رَأَيْتَ الَّذي يَنْهى  * عَبْداً إِذا صَلَّى »(علق/۹-10) شما می خواهید عالم را مسجد کنید ولی اینها نمی گذارند و می خواهند عالم میکده و بتکده باشد و مردم مست دنیا و لا یعقل باشند و حواسشان به خدا نباشد.

وقتی پیامبر گرامی می فرماید عالم باید مسجد بشود، به معنی این نیست که نخورید و نخوابید بلکه می خواهند بگویند موحدانه بخورید و موحدانه لذت ببرید. آنهایی که دلشان در دنیاست و بزرگتر از دنیا نشدند و سر از آخور دنیا برنداشتند و پنجره های عالم غیب به رویشان باز نشده از این حرف ناراحت می شوند «وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ»(زمر/۴۵) «اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة» وقتی می گویی فقط خدا و همه چیز باید آهنگ خدا داشته باشد و خوابتان هم باید بوی خدا بدهد و خوردن تان هم باید ذکر باشد «اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَة» آنهایی که سرشان را از پنجره دنیا بیرون نکردند و بزرگتر از دنیا نشدند متنفر می شوند و نمی توانند تحمل کنند که فقط خداست. می گویند پس ما چه می شویم و سهم ما چه می شود؟ می خواهند خودشان هم به میلشان برسند.

آنچه در این آیه است نفی الوهیت غیر و اثبات الوهیت حضرت حق است. یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم «وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ»(زخرف/۸۴)  اگر همه عالم بگویند او خدا نیست، او خداست و یا اگر همه عالم بگویند چوب و سنگ و فراعنه خدا هستند، آنها خدا نمی شوند. حضرت یوسف سلام الله علیه به آن زندانی ها و هم سلولی هایش فرمود اینها اسماء هستند «سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُم »(یوسف/۴۰) اینکه شما اسم رویش می گذارید که خدا نمی شود؛ مثلا اگر به یک بت بگویید خدای باران آیا می شود خدای باران؟ اگر فرعون بنشیند و بگوید «وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي »(زخرف/۵۱) آیا واقعا نهرهای نیل از زیر پای تو جاری می شود؟ تو قرنهاست که نیستی ولی اینها هستند و وقتی هم که نباشی اینها هستند. اگر همه عالم بت پرست بشوند الوهیت او ضربه نمی خورد.

آنچه از ما خواستند این است که «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ» غیر از خدا را عبادت نکنید و خدا را عبادت کنید «إِنَّني  لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشير»(هود/۲) من از طرف خدای شما آمدم و به نفع شما هم حرف می زنم. خدا من را برای شما فرستاده و رسالت من به نفع شماست «إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبين »(ذاریات/۵۰) من از پیش خودم حرف نمی زنم و بیخودی دلسوزی نمی کنم. او من را فرستاده «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ  نَبِيَّهُ  عَلَى مَحَبَّتِه » او به من یک ظرف محبتی داده و من بار همه عالم را می کشم. پیامبر رحمة للعالمین است و همه را وصل می کند. من به نفع شما هم حرف می زنم و انذار می کنم و بشارت می دهم. تمام انذارهای قرآن به «أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ» برمیگردد و تمام بشارت های قرآن هم به الا الله برمیگردد. بهشت و ثواب و راحتی و هرچه که است در توحید و پرستش خداست.

جدال انبیاء با دستگاه طاغوت

تمام دعوای انبیاء با فراعنه تاریخ هم سر همین است. فراعنه می خواهند غیر از خدا را بپرستند و دیگران را هم به بت پرستی وادار کنند و پوشش ظاهری خوبی هم به آن می دهند. کدام فرعونی در طول تاریخ بحث از رفاه و آزادی و از این دست موارد نمی کرده؟ مجبور بودند در مقابل انبیاء این شعارها را بدهند. گفتند موسای کلیم آمده تا بساط عیش شما را به هم بزند ولی ما نمی گذاریم شما را بیچاره کند. همه شان حرفشان همین بوده ولی درواقع داشتند همه را به بت پرستی دعوت می کردند و آن را اقامه می کردند و بت پرستی را به یک نظم اجتماعی و به یک جامعه و به یک سبک زندگی تبدیل می کردند.

آن بت پرستی اصلی که ما باید از آن حذر کنیم همین واقعیت عینی است و یک امر خیالی و ذهنی نیست. بت پرستی یک امر مجسم و محقق است و ما را از این پرهیز می دهند که مواظب باشید به تعبیر قرآن عبد آنها نشوید. آنها می خواهند شما آنها را بپرستید و شیطان هم وقتی می خواهد که او را بپرستیم ابتدا نمی گوید که من را بپرستید، اول می گوید خودت را بپرست و بعد که من به سمت خودم رفتم او من را عبد خودش می کند و تمامشان اینطوری هستند. آن ها نفس انسان را فربه می کنند و نفس از جنود ابلیس است و به وسیله نفس، ما را لشکر خودش می کند و سلطنت پیدا می کند. آن کفری که ما را از آن حذر داشتند و به ما فرمودند «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» شما موحدین فرار کنید چیست؟ نفس و رذایل و گناهان است ولی اصل اینها همان دستگاه بت پرستی است که صفات رذیله را به پا می کند.

مستکبرین، نظامی که درست می کنند نظام استکبار مبتنی بر صفات رذیله است. درگیری انبیاء با یک کفر عینی است که بر محور اولیاء طاغوت است. محور اراده های طواغیت بت پرستی است و می خواهند همه را عبد خودشان کنند. یک روز چوب و سنگ درست می کنند و حضرت ابراهیم می شکند و بعد یک بت دیگر جایش می گذارند. یک بار ماه و خورشید را به عنوان خدا معرفی می کنند و انبیاء آن را کنار می زنند و یک بت دیگری درست می کنند. به تعبیر امام رضوان الله تعالی علیه به وسعت تمدن غرب سر تا سر شیطنت است و هیچ کجایش بوی خدا نمی دهد. آن ها بت پرستی را درست کردند و برایش فلسفه هم درست کردند و آن را تئوریزه هم می کنند و برایش علم هم درست می کنند. این همان بتی است که خطرناک است و آدم ها را اگر غفلت کنند در جهاز هاضمه خودش هضم می کند و چیزی برایشان نمی گذارد.

کما این که موحدین هم همینطور هستند و ما را در صراط خودشان می برند و ما جزء صراط و جزو قوا و جنود امام علیه السلام می شویم. آن بت پرستی که ما باید از او دوری کنیم دستگاه اولیاء طاغوت است. آن ها جاذبه درست می کنند و تحریک به شهوات می کند و دویست رقم «ماست» درست می کند، آیا آدم واقعا محتاج به این است؟ ده ها رقم مواد روانگردان و مخدر درست می کنند و صدها کانال و هزارها پایگاه درست می کند و دائم فساد را منتشر می کنند، آیا غریزه آدم اینقدر تحریک می خواهد؟ این معده اینقدر تحریک می خواهد؟ این همه تحریک به شکم و دامن و شهوت چه خبر است؟ این بت پرستی مدرن است.

آن بت ها و آن چوب و سنگ ها را انبیاء شکست دادند و داستان سقیفه یک بت پرستی جدیدی راه انداخت که حضرت فرمود مردم را به قهقرا برمیگدانند منتها آنها به شکل جدید تری گمراه می کنند. می شود امپراتوری بنی امیه و می شود همین امپراتوری که می بینید. چطور می شود از جهاز هاضمه او بیرون رفت؟ او تهدید و تطمیع می کند «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ»(آل عمران/۱۷۵) با پیاده و سواره اش حمله می کند و جنگش هم جنگ سخت نیست، جنگ نرم است، یعنی فکر آدم ها و قدرت محاسبه شان را عوض می کند و تعلقاتشان را تغییر می دهد. آدم وقتی فکر و تعلقش عوض شد در جبهه مقابل می رود. این که اسمش را می گذارند جنگ نرم چیز نویی نیست و شیطان از قدیم این کار را میکرده است و طرفداران انبیاء را مورد تحقیر فرهنگی قرار می داده است.

نحوه مقابله با کفر و اولیاء طاغوت

چطور می شود در مقابل این کفر مجسم و پرجاذبه ایستاد؟ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار»(ابراهیم/۲۸) آن ها نعمت خدا را تبدیل به کفر کردند و مردم را وسط جهنم بردند، این شعله جهنم را ما می توانیم خاموش کنیم؟ چطور می شود در مقابل این بت پرستی مجسم که ظلماتی است که همه را غرق می کند «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»(نور/۴۰) چراغ الهی لازم است. آن دریای طوفانی مواج ظلمانی عمیق نیاز به چراغ الهی دارد. این کفری که سفره زیبایی پهن کرده ظاهرش زیباست ولی باطنش چرک و خون است. سر سفره شیطان که چیز حلال نیست. چطور می شود از دست این دستگاه عظیم نجات پیدا کرد؟

این که می گویند از دنیا فرار کنید دنیا همین است، فرمود دنیا محیط ولایت اولیاء طاغوت است و سراسر هم لهو و لعب است و مسجدش هم بازی است و نماز خواندنشان هم بازیگری است. آیا نماز معاویه واقعا نماز است؟ نقل شده شیطان معاویه را برای نماز شب هم بیدار می کرده، آیا این نماز شب عبادت است یا بازیگری است؟ قرآن خواندن ابوموسی اشعری قرآن خواندن است یا لهو و لعب است؟ فرمود دنیا محیط ولایت دشمنان ماست و پر جاذبه و پر وسوسه و پر شبهه و پر حیرت است و تا از این جدا نشوی راهی برای نجات نداری.

موحد شدن نقطه مقابل است. حضرت می فرماید من «داعی الله» هستم. او داعی است و اگر کسی می خواهد خدا را بپرستد باید آن طرف برود و با پیامبر همراه شود. حضرت توحید را القاء و عطا می کنند و موحدین سر سفره حضرت هستند. سیدالشهداء با خدا قول بستند که صف ها را جدا کنند و آمدند و صف بهشت و جهنم را جدا کردند و صف نور و ظلمت و صف حق و باطل جدا شد. اگر کسی بخواهد به سمت خدا حرکت کند باید از دنیا فاصله بگیرد که این محیط کفر است و باید به سمت محیط توحید بیاید.

در دعای ابوحمزه می خوانیم «سَيِّدِي أَخْرِجْ حُبَ  الدُّنْيَا مِنْ  قَلْبِي » اول باید دل از دنیا بیرون بیاید و بعد «وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْمُصْطَفَى وَ آلِهِ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِك » بین حضرت و اهل بیتش جمع بشود. وقتی جمع شد اینجا دیگر آغاز سیر در وادی توحید است اما قبلش وادی کفر است. قبلش به تعبیر روایات ما حجب ظلمانی است و از این به بعد حجب نورانی و مقامات توحید است. قبلش وادی ظلمات است و اگر بخواهی وارد وادی نور شوی باید در بیت النور حضرت پا بگذاری و این هم راهش کربلاست. اگر عاشورا را بردارید حق و باطل با یکدیگر مخلوط می شوند و کار سخت می شود. امیرالمؤمنین فرمود حق و باطل را با هم قاطی می کنند و شیطان در اینجا مسلط می شود. حضرت آمدند تا این حق و باطل را جدا کند و لباس باطلی که گاهی به حق می پوشند را بیرون بیاورد و حق بدون پوشش آشکار بشود و حقی که با باطل قاطی کردند را سوا کند و باطل خالص بشود. اگر کسی با سیدالشهداء بود نتیجه اش این است.

یک انسان وقتی با سیدالشهداء حرکت می کند، حضرت یک عالمی از اندوه را برایش درست کردند و بساط لهو و لعب شیطان را به باد دادند. وقتی وارد این عالم اندوه شدی و عظمت عالم مصیبت حضرت را دیدید «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّة» می فهمید که صف بندی سیدالشهداء کجاست. این فهم و این علم و این آگاهی و این بصیرت او را به موضع گیری می رساند. از «وَ لَعَنَ اللَّهُ» تا برائت صف را جدا کردند و تا صف «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ» رساندند و وقتی جدا شدی آن وقت آغاز همراهی و آغاز «وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّه » و آغاز معیت است و این با عاشورا درست می شود و آدم به معرفت سیدالشهداء و به رزق برائت می رسد.

«أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُم » حالا سیر انسان با امام حسین شروع می شود ولی قبلش انسان در وادی ظلمات است و اکنون ثبات قدم فراهم می شود «وَ أَنْ يُثَبِّتَ  لِي  عِنْدَكُمْ  قَدَمَ صِدْق » و الا تا جدا نشدی ثبات قدمی نیست. کسی که یک قدم آن طرف است و یک قدم این طرف است باطل را نمی شناسد و مکر باطل را نمی فهمد و وقتی شیطان تزیین می کند باورش می آید. این انسان نمی تواند این طرف بیاید. وقتی طرف سیدالشهداء آمدی و به معیت رسیدی حالا باید با ثبات قدم در کنار حضرت راه بروی و حالا باید همه عالمت عوض بشود. بعد از این عالمِ کسانی است که با سیدالشهداء همراه شدند. قبلش معیت نیست و از اینجا شروع می شود تا می رسید به سجده قرب که مقام رضاست که بالاترین مقام است. آن وقت عاشورای حضرت گاهی تک تک آدم ها را می برد ولی یک جمع درست می کند.

عاشورا روح جمعی مؤمنین را با خود می برد و حضرت انسان را وارد عالم ظهور و عالم بهشت می کند که این ها ایام الله هستند. هر سه روز ایام الله متعلق به امام حسین است «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه »(ابراهیم/۵) فرمود ایام الله ظهور و رجعت و قیامت است. اگر ما با او همراه شدیم، روح جمعی مؤمنین را می برد و وارد عالم ظهور می کند. عالم ظهور عالم بندگی است و عالم «لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّه » است و آنجا اخلاص درست می شود. عالم رجعت عالم بندگی است و حضرت ریشه شیطان و اولیاء طاغوت را می کنند و عالم نورانی می شود «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/۶۹) این ها مزد سیدالشهداست، فرمود مزد سیدالشهداء ظهور است.

اگر کسی با سیدالشهداء همراه شد هم از عالم دنیا که عالم کفر و فرعونیت و عالم شیاطین است جدا می شود و هم وارد عالم آخرت و وارد محیط ولایت امام می شود و هم بعد از این با امام سیر می کند و حجب نور را کنار میزند تا به مقام رضوان برسد که در سجده عاشورا از آن صحبت شده است. حضرت عالم را به آن سجده قرب می رساند. عصر ظهور عصری است که همه در پرتو سیدالشهداء به آن سجده قرب می رسند. آن سجده قرب کجاست؟ سجده قرب در دعای ندبه آمده «أَ تَرَانَا نَحُفُّ بِكَ وَ أَنْتَ تَؤُمُّ الْمَلَأَ وَ قَدْ مَلَأْتَ  الْأَرْضَ  عَدْلًا وَ أَذَقْتَ أَعْدَاءَكَ هَوَاناً وَ عِقَاباً وَ أَبَرْتَ الْعُتَاةَ وَ جَحَدَةَ الْحَقِّ وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَكَبِّرِينَ وَ اجَتَثَثْتَ  أُصُولَ الظَّالِمِينَ وَ نَحْنُ نَقُولُ  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين » این سجده شکر زیارت عاشوراست که آنجا محقق می شود و ما دور امام زمان جمع می شویم.

حضرت ریشه ظالمین را می کند و زمین را پر از عدل و قسط می کند و عالم را از ولایت امام حسین و نور خودشان پر می کنند «وَ قَدْ مَلَأْتَ  الْأَرْضَ  عَدْلا» خاری را به دشمنان می چشاند و تمام فراعنه و سرکشان را سرکوب می کند «وَ قَطَعْتَ دَابِرَ الْمُتَكَبِّرِين » نسل متکبرها را قطع می کند «وَ اجَتَثَثْتَ أُصُولَ الظَّالِمِين » درخت ظلم را از ریشه در می آورد و تمدنشان را ویران می کند.

در آخر نوبت مزد عاشورایی ها فرا می رسد دور حضرت جمع می شویم و می گوییم «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَ مَقَامَكَ» خدایی که تو را گرامی داشت «أَنْ يُكْرِمَنِي بِك » من را به تبع شما عزیز کرد و من به احترام شما عزیز هستم، اگر از امام حسین جدا بشوم چه عزتی دارم؟ «وَ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ» که من خونخواه تو باشم؟ من که لیاقت خونخواهی ندارم پس چگونه می توانم خونخواه تو باشم؟ «وَ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُور » این در معیت با امام زمان ممکن است و این معیت هم به معنی این نیست که امام زمان یکی است و ما هم یکی هستیم، امام زمان اصل است و ما سایه او هستیم. این که ما در اطراف حضرت باشیم یعنی همین. شما بساط فراعنه را جمع کنید و ما هم بگوییم «الحمد لله رب العالمین» این الحمد لله همان الحمد لله سجده شکر است. حضرت عالم را وارد وادی نور می کنند و این همان مزد سیدالشهداست و آنهایی که با سیدالشهداء راه می افتند به این وادی نور و به ساحت ظهور و رجعت و به ساحت بهشت در قیامت می رسند.