نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

ميلاد امام كاظم عليه السلام در حرم مطهر/ تبيين مقام معرفت به نورانيت معصومين عليهم السلام ذيل شرح حديث نورانيت

متن زیر سخنرانی آیه الله میرباقری است که به تاریخ 19 مردادماه سال 99 در حرم مطهر فاطمه معصومه(س) در قم به مناسبت ایام میلاد امام كاظم علیه السلام برگزار شده است. در اين جلسه ايشان ابتدا به لزوم وجود جنبه بشري و غير بشري در رسل و سفراي الهي مي پردازند و به مقامات ائمه عليهم السلام ذيل حديث نورانيت اشاره كرده و به تبيين نسبت معرفه الله و معرفه الامام و نورانيت بواسطه معرفت الامام مي پردازند.

معرفت به مقامات ائمه

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی رسوله و آله الطیبین الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. «وَ أنّ أرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طينَتَكُمْ واحِدَةٌ ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعضٍخَلَقَكُمُ اللّهُ أنْوارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقينَ حَتّى مَنَّ عَلَيْنا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ في بُيُوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ». میلاد پر برکت و سراسر نور وجود مقدس موسی بن جعفر سلام الله علیهما را تبریک عرض می کنم و امیدوارم در این شب عزیز عنایت و لطف حضرت معصومه سلام الله علیها بیش از پیش شامل حال همه ما باشد نقلی که شده و تقریبا خیلی هم محل خلاف نیست اين است که تولد وجود مقدس موسی بن جعفر سلام الله علیه سال 128 هجری در ابواء که منزلی بین مکه و مدینه است واقع شده است. گویا حضرت از مکه برمیگشتند همراه با والده مکرمه حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه حضرت حمیده و این میلاد در این منزل اتفاق افتاده است. اما در مورد روزش یک نقل همین بیستم ذی حجه است که مثل فرداست و میلاد با برکت حضرت موسی بن جعفر در آن اتفاق افتاده است. تبریک عرض می کنیم این میلاد را به همه بزرگواران و امیدواریم که مبدأ خیرات و برکات برای همه ما باشد.

یکی از نکاتی که در باب معرفت به مقامات ائمه علیهم السلام در معارف اهل بیت علیهم السلام بر او تأکید شده و قرآن هم به ویژه روی این مطلب تأکید دارد این است که ائمه علیهم السلام غیر از جنبه بشری که دارند و لباس بشر پوشیده اند و با ما هم نشین هستند، مقاماتی دارند که معرفت ائمه علیهم السلام باید به آن مقامات هم تعلق بگیرد. ائمه عليهم السلام را در آن مقامات و شئونشان باید ما بشناسیم و در آن جهات هم در بعضی روایات دارد که هیچ مشابهتی دیگر با ما ندارند.

جنبه بشري و غير بشري حجج الهي

یک بیان نورانی امام صادق علیه السلام دارند که مرحوم کلینی این حدیث نورانی را در کتاب الحجه کافی اولین حدیث قرار دادند تحت این عنوان که ما مضطر به حجج و حجت های الهی هستیم؛ در آنجا این حدیث را آوردند البته این حدیث طولانی است و گویا حضرت با یکی از ملحدین و زنادقه (به تعبیر روایات) در زمان خودشان بحثی داشتند می فرمایند حالا بعد از این که ما اثبات کردیم یک خدای حکیمی هست قدم بعدی این است که ما با او ارتباط مستقیم به این معنا نداریم که ما او را مشاهده کنیم. گرچه خدای متعال به ما از ما نزدیک تر است «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»(ق/16)، «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»(انفال/24)، «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ»(حديد/4) خدای متعال از ما به ما نزدیکتر است، هرجا باشیم با ما هست ولی ما ارتباط مستقیمی که مشاهده کنیم حضرت را یا ملاحظه ای داشته باشیم، بشنویم و بگوییم نداریم. حضرت فرمود اگر اینطوری است احتیاج به یک سفرائی است که سفیر بین خدای متعال و ما باشند و از رضای او، فرمان او و آنچه او از ما طلب کرده برای ما بگویند. بعد از این که این مطلب را فرمودند یک نکته لطیفی را بیان کردند که این نکته مهم است و آن این است که این حجت های الهی «غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْ ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِم»(1) با این که ائمه علیهم السلام حجت های الهی در خلقت ظاهری و این ترکیب ظاهری با ما شریک اند، لباس بشر پوشیده اند و باید هم این اتفاق می افتاد چون اگر بنا بود همینطوری که ما ارتباط مستقیم با حضرت حق نداریم حجت الهی هم در یک مقامی باشد که دست ما به او نرسد باز اشکال تکرار می شد. باید لباس بشر بپوشند در این خلقت ظاهری با ما مشارکت داشته باشند اما در عین حال در هیچ یک از احوالشان با ما مشارکت ندارند. نکته اش هم این است که اگر بنا بود آنها همین جنبه بشری را داشته باشند و مثل ما باشند باز ارتباط با خدای متعال قطع می شد. باید سفیر خدای متعال، رسول الهی، حجت الهی، از یک طرف با ما همنشین باشد و از یک طرف دیگر هم باید این حجت الهی در محضر خدا باشد. اگر این اتفاق نیافتد ارتباط بین ما و خدای متعال برقرار نمی شود.

مقام معرفت به نورانيت

یک تعبیری از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده كه من فقط همین قسمت از اين حدیث را می خوانم. حدیث معروفي هست و مرحوم مجلسی در بحارالانوار در جلد بیست و شش نقلش کردند. محتوا و مضمون  حدیث هم فوق العاده است. معروف به حدیث نورانیت هست. نقل این است كه جناب سلمان همراه با ابوذر خدمت امیرالمومنین رسیدند و از حضرت راجع به مقام معرفت امام صحبت کردند آن هم معرفت بالنورانیه. این که دستور دادند امام را غیر از این مقامات ظاهری که دارد شما باید در مقام نورانیت امام ايشان را بشناسید، این معرفت بالنورانیه چیست؟ از حضرت سوال کردند. حضرت یک بیانات مفصلی دارند از جمله در آغاز فرمودند که هیچ مومنی به کمال ایمان نمی رسد و ایمان در او کامل نمی شود تا این که من را در مقام نورانیتم بشناسد. «لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ  مَعْرِفَتِي  بِالنُّورَانِيَّة»(2)، اگر من را در آن مقام شناخت این ایمانش کامل شده، بعد حضرت راجع به کسی که به این مقام می رسد چند تا خصوصیت فرمودند. فرمودند اگر کسی بخواهد به این مقام برسد باید یک مقدماتی را طی کند. فرمودند کسی من را در مقام نورانیت می شناسد که عبد ممتحن باشد «فَإِذَا عَرَفَنِي بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَام»  اگر کسی در مقام معرفت بالنورانیه رسید آن بنده ای است که یک وادی را باید پشت سر گذاشته باشد. باید خدای متعال قلب او را برای مقام ایمان امتحان کرده باشد. تا این امتحان را پشت سر نگذارد به مقام معرفت بالنورانیه نمی رسد.

ظهور حقيقت نورانيت امام در قلب مومن

این مطلب را در یک حدیث دیگری امام باقر علیه السلام به ابوخالد کابلی فرمودند. بعد از این که در آن حدیث مفصل توضیح دادند که امام آن نور الهی است که موطنش این عالم نیست. از عالم بالا تنزل پیدا کرده و عوالم را نورانی کرده تا به عالم شما رسیده و فرمودند اگر کسی این مقام را پیدا کرد و این نور امام که در عوالم تنزل پیدا کرده به قلب او رسید، عالم برایش روشن می شود. وقتی امام در قلب مومن ظهور پیدا کرد و مرحله کمال ایمان هم همین است که حقیقت نورانیت امام در قلب مومن ظاهر بشود. بقیه مقامات مقدمه است. وقتی به اینجا رسید فرمودند نور امام در قلب مومن از خورشید وسط روز روشن تر است. وقتی امام طلوع کرد عالم روشن می شود. به اینجا که رسیدید دیگر همان روایت «الْمُؤْمِنُ  يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه»(3) دیگر کسی که اینطوری شد عالم را با نور الهی می بیند. لذا وقتی اینطوری شد دیگر به هر سوی عالم که نگاه می کند جز آیات خدا چیز دیگری نمی بیند. مقام ایمان همین است، مقام محبت امام همین است که آن نورانیت امام در قلب انسان ظاهر بشود. این مقامی است که اگر کسی به این جا رسید دیگر عالم را با نور امام می بیند. لذا در قرآن وقتی این افراد را خدای متعال معرفی می کند می فرماید اینها کسانی هستند که «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(فصلت/53) اینها آیات الهی را در آفاق عالم و در درون خودشان می بینند و به هرکجا نگاه می کنند می فهمند هرچه هست حضرت حق است. همین انسان هایی که تا قبل از این مرحله در مرحله شک و تردید و گاهی ریب اند وقتی این مقام را پشت سر می گذارند، به این میدان ها كه می رسند، به مقامی که با امام خودشان مأنوس می شوند و امامشان ظهور در قلبشان پیدا می کند، دیگر در این مقام تمام این شک و تردیدها از بین می رود و آیات الهی را در بیرون و در درون خودشان می بینند. برایشان واضح می شود «يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» جز حضرت حق خبری نیست. همینهایی که تا دیروز دنبال خدا می گشتند و همه چیز را پیدا می کردند جز خدا را، همینها به جایی می رسند که حالا دنبال یک نظام کیهانی می گردند و دیگر پیدایش نمی کنند. همه گم می شوند. وقتی انسان به امام رسید اینطوری است. استدلال و مقامات دیگر مقدمه است.

وادي تسليم و تطهير و محبت

 بعد حضرت به ابوخالد کابلی فرمودند که این مرتبه از محبت و ایمان و ولایت که با ظهور امام در قلب مومن تمام می شود این مقدماتی دارد دو تا وادی قبل از اوست. یکی «وادی تسلیم» است که مومن باید خودش را و قوایش را، چشم و گوش و زبانش را تسلیم کند تا برسد به یک نقطه ای که مقام سلم پیدا بکند. در مقابل امام سلم داشته باشد، در مقابل خدای متعال خودش را سپرده باشد. اگر این وادی را مومن طی کرد وادی دوم هست که «وادی تطهیر الهی» است. حالا خدای متعال این مومنی که خودش را سپرده پاکش می کند. چطوری پاک می کند؟ با ابتلائات و با امتحانات او را ریاضت می دهد. این همان عبد ممتحن است. عبد ممتحن یعنی عبدی که خدای متعال با امتحان ها و ابتلائات او را پاک کرده، تطهیرش کرده، وقتی که فرمود ولایت ما را اینها تحمل می کنند، عبد ممتحنی، ملک مقربی، نبی مرسلی باید باشد. این عبد ممتحن همانی است که خدای متعال قلب او را تطهیر می کند. مرحله سوم «مرحله نورانیت و محبت» است.«يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا»(4) مقام محبت و نورانیت بعد از تطهیر است. تطهیر صنع الهی است. قبل از او وادی تسلیم است که ما باید تسلیم شویم، دیدید تا ما خودمان را تسلیم پزشک نکنیم، او کاری برای ما نمی کند. وقتی تسلیم کردیم او شروع به جراحي كردن می کند. خدای متعال تطهیر می کند. پاک که شدیم آماده می شویم تا آن نور امام در قلب ما بیاید. چون همینطوری که قرآن مقاماتش درک نمی شود الا با طهارت «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه/79) و هرچه بیشتر پاک بشویم با بطون قرآن بيشتر آشنا می شویم. قرآن هفتاد بطن دارد و بیشتر دیگر، امام هم همینطوری است و هرچه طهارت ما بیشتر بشود درک ما از مقامات امام بیشتر می شود. این همانی است که امیرالمومنین در این حدیث نورانی اینطوری فرمودند ایمان مومن کامل نمی شود تا من را در مقام کنه نورانیتم بشناسد این همان مقام ظهور نور امام در قلب مومن است که به اینجا كه رسیدی دیگر با نور امام به عالم نگاه می کنی. فرمود «اتَّقُوا مِنْ  فِرَاسَةِ الْمُؤْمِنِ  فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه »(5) از فراست مومن پروا کنید، نخواهید سر مومن را کلاه بگذارید. یک موقعی هم اگر کوتاه آمد بدانید می فهمد. با شما مدارا میکند چون مومن با نور الهی نگاه می کند به عالم، این نور الهی همان نور امام است «هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ  الَّذِي  أَنْزَل». آن نور الهی که نازل شده امام است. اگر کسی به امام رسید با امام به عالم نگاه می کند در بین مردم راه می رود ولی «جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»(انعام/122) یک نوری برای او قرار دادیم و در پرتو این چراغ در عالم راه می رود. در تاریکی نیست. در ضلال نیست. انسان اگر به امام خودش رسید از ضلال و سردرگمی بیرون می آید و الا در دینش هم مبتلا به ضلال است. این دعای معروف خاطر مبارکتان هست که خیلی تأکید شده بخوانید«اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ فَاِنَّك اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّكَ» خدایا تو خودت خودت را به من معرفی کن. چطوری ما خدا را بشناسیم. خود او باید انوار معرفت خودش را در قلب مومن جاری کند تا انسان یقین پیدا کند به حضرت حق. خدای متعال را با اسماء حسنایش بشناسد. آن خدایی که هست نه خدای خیالی، خدایا رسولت را به ما معرفی کن «اَللّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِف حُجَّتَكَ» من اگر تورا نشناسم رسولت را نمی شناسم، اگر رسولت را نشناختم حجتت را نمی شناسم. «اَللّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَك، فَاِنَّكَ اِنُ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني» حجت را تو به من معرفی کن. انوار معرفت امام زمان را تو در قلب من قرار بده، چون اگر امام را نشناخت در دینداریش انسان سردرگم است. انسان وقتی از سردرگمی در دینداری بیرون می آید که به امام برسد. و الا تا به امام نرسیده نماز و روزه همه اش در وادی حیرت است. وادی ضلال است. «ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ » کسی از امام جدا شد، در این عالم گم است، حتی در دینش در حیرت و سردرگمی است. دین نیست بدون امام. دین با معرفت امام دین می شود. این معرفتی که ما را از ضلالت و حیرت بیرون می آورد معرفت شناسنامه ای نیست که امام علیه السلام در چه سالی متولد شدند. همه اینها خوب است. اينكه چند سال زندگی کردند و با کدام خلفاء همراه بودند و سیره سیاسی شان چه بود اینها آدم را از ضلال نجات نمی دهد. آنی که نجات می دهد این است كه نور امام در قلب انسان ظهور پیدا کند انسان با امام راه برود در عالم، دینداریش در وادی ولایت امام باشد.

بصيرت در دينداري

حضرت فرمودند کمال ایمان در معرفت من به نورانیت است. اگر کسی من را اینطوری شناخت این عبد ممتحن است. خدای متعال این را امتحان و آماده اش کرده است. ایمان هم که معرفت امام است در قلبش ظاهر می شود و به او شرح صدر داده مي شود تا حقیقت اسلام در قلبش جاری بشود این هم ناظر به آیه قرآن است. «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ»(انعام/125) این شرح صدر هم با نور امام واقع می شود. «نور يقذفه الله في قلب المؤمن، يشرح  له  صدره  و ينفسخ » این هم همان مرحله نورانیت به نور امام است. اگر انسان عارفی را شما دنبال می کنید عارف آن کسی است که امام را در مقام نورانیت شناخته است. بصیرت در دین یعنی همین. تا به امام نرسید در ضلال است. وقتی به امام رسید در دینداریش بصیر می شود و الا دینداریش هم دینداری در سردرگمی است. این دینداری نیست.

معرفه الامام؛ معرفه الله

 بعد حضرت فرمایشات شان را ادامه دادند تا رسید به این نقطه که «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ  وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة»اگر کسی می خواهد خدای متعال را بشناسد باید من را در مقام نورانیتم درک بکند اگر کسی امام را در مقام نورانیت درک کرد تمام عالم برایش می شوند آیات الهی. به معرفت الله می رسد در حد توان خودش، از آن بالاتر هم مال معصوم است. فرمود یا علی خدا را جز من و تو کسی نشناخت. ما در آینه معصوم که اعظم آیات خداست می توانیم خدای متعال را بشناسیم. بعد ادامه پیدا می کند حدیث تا می رسد به این قسمت كه فوق العاده است. در این قسمت حدیث حضرت یک بیان نورانی دارند و می فرمایند پروردگار ما به ما اسم اعظمی داده که به کس دیگری عطا نکرده، «قَدْ أَعْطَانَا رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَنَا لِلِاسْمِ الْأَعْظَم» به ما اسم اعظم را تعلیم کرده، این را به ما عطا کرده است. این اسم اعظم چیست. حالا در جای خودش باید بحث بشود آن اسم اعظمی که در محضر امام است، چيست. در روایات توضیح داده خلقت اسماء را که اسماء ظاهر و باطن چیست؟ آن اسم اعظم اصلی چیست؟ فرمود آن اسم اعظم کلی را خدای متعال به ما تعلیم کرده اند. اثر این علم چیست؟ «الَّذِي لَوْ شِئْنَا خَرَقَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ نَعْرُجُ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ نَهْبِطُ بِهِ الْأَرْضَ وَ نَغْرُبُ وَ نَشْرُق » اگر بخواهیم با این اسم اعظم پرده حجاب آسمان ها و زمین را کنار میزنیم پرده حجاب بهشت و جهنم را کنار می زنیم و به تمام سماوات عروج می کنیم، بالا می رویم و در تمام اعماق زمین ها حضور پیدا می کنیم. با این اسم اعظم به تعبیر دیگر شرق و غرب عالم را طی می کنیم. تمام عوالم خلقت به واسطه اسم اعظم در محضر امام است. من این جملات را اینطوری می فهمم. امام وقتی خدای متعال اسم اعظم را به او تعلیم کرد، در پرتو اسم اعظم تمام عوالم سماوات و ارض و شرق و غرب جنت و نار تحت اشراف امام است. از این بالاتر «وَ نَنْتَهِي بِهِ إِلَى الْعَرْشِ فَنَجْلِسُ  عَلَيْهِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»، همه کائنات تحت اشراف ماست. این یک طرف اسم اعظم است. یک طرف دیگر اسم اعظم که از او مهمتر است این است که به مقام عرش الهی راه پیدا می کنیم، در محضر خدا هستیم و امام به واسطه اسم اعظمی که خدای متعال به او داده از یک طرف در محضر خداست و از یک طرف تمام عوالم و کائنات و شرق و غرب عالم سماوات و ارض تحت اشراف اوست. بعد حضرت فرمودند یکی دیگر از برکات این اسم اعظم این است كه «وَ يُطِيعُنَا كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ الْبِحَارُ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّار» تمام اشیاء از ما اطاعت می کنند به خاطر این اسم اعظم همه تحت فرمان اند حتی سماوات و ارض و ماه و خورشید و حیوانات و کوه ها و دشت و صحرا و بهشت و جهنم همه به واسطه اسم اعظمی که خدای متعال به ما تعلیم کرده تحت فرمان امام است. حالا این اسم اعظم در جای خودش بحث شده است. مفصل گفتگو از این اسم اعظم در دعای سمات هست. دعای سمات بحث از همین اسم اعظم است. آغاز می شود دعای سمات با همین دیگر. تمام اتفاقاتی که برای انبیاء افتاده است، برای حضرت موسای کلیم و حضرت ابراهیم همه اینها را در این دعا بحث می کند. بعد حضرت فرمودند که همه اینهایی که خدا به ما عطا کرده به واسطه آن اسم اعظمی است که خدا به ما داده است. این یک شأن امام است. همه عوالم تحت اشراف و تحت فرمان اوست و در محضر خدا هم هست. این که از امام و اميرالمومنين تعبیر به جنب الله شده یعنی همین. هم در محضر خداست و هم در همه عوالم حاضر است. بعد حضرت فرمودند با همه این مقاماتی که ما داریم در بین مردم راه می رویم و می خوریم می آشامیم. این دیگر خیلی امتحان عظیمی است برای امامی که در این مقام هست، صاحب اسم اعظم کلی است. باید راه برود در بازار و بپذیرد لباس بشر بپوشد و با ما همنشین بشود. بخورد و بیاشامد. کسی که ملک رزق که حضرت عزرائیل هست از قوای اوست و در عالم تحت فرمان اوست حالا خودش باید بیاید در عالم بنشیند سر سفره با ما غذا بخورد، نان جو بخورد. خیلی مقام بالایی است. فرمود«وَ نَعْمَلُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ بِأَمْرِ رَبِّنَا» ما مأموریم این کارها را بکنیم. خدا می فرماید اینطوری ظاهر بشوید و ما ظاهر می شویم. و الا امیرالمومنینی که فوق عرش است و همه سماوات تحت فرمان اوست، یک مقامش مقام عندالرب است، یک مقامش مقام اشراق بر شرق و غرب عالم است، او که کل رویش گیاهان به اذن اوست شجر و دواب و همه اینها تحت فرمان اند مثل ما بخورد و بیاشامد. کسی که معراج رفته و در همین معراج صد و بیستمی که دستور نصب امیرالمومنین به حضرت داده شد آنجا حضرت می فرمایند با جبرئیل رفتیم و سماوات را گذراندیم و از نهر نور هم عبور کردیم. فرمود یک نهری است كه احدی عبور نکرده جز شما انبیاء ملائکه عبور نکردند. با من آمد آن طرف نهر و دیگر از آن به بعد خودش هم نیامد. فرمود از اینجا به بعد خلوت شما با خدای متعال است. این پیامبر از آن خلوت بیاید بنشیند با ماها بخورد و بیاشامد. با ما در بازار راه برود. این برای شفاعت و دستگیری است. فرمود این به امر پروردگار است. دستور اوست «نَحْنُ عِبَادُ اللَّهِ الْمُكْرَمُونَ الَّذِينَ  لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون»ما آن بندگان مکرم خدا هستیم که آنقدر بندگی کردیم که همه کرامت را به ما داده اند. چون می دانید کرامت چطوری داده می شود«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» امام چون کلمه التقواست تمام کرامت الهی در امام است. هرکسی کرامتی دارد از امام به او می رسد. لذا مومنین يعني دوستان حضرت کریم اند و رابطه شان کریمانه است. کسی از امام فاصله گرفت رابطه اش کریمانه نیست. در حدیث می دیدم حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه اصحابشان از مکه آمده بودند. جمعی از شیعیان حضرت رفتند به استقبال شان بیرون از مدینه پذيرایی مفصلی کردند، بعد ازشان سوال کردند رابطه دوستان ما با هم چه طوری است. چطورید با هم؟ عرض کرد آقا خیلی خوب. حضرت فرمود اینطوری شدید که اگر یک موقعی نیازی داشته باشید برادر مومنتان منزل نباشد بروید در منزلش کیسه سکه های طلای مهر شده اش را از اهلش بگیرید و مهرش را بشکنید و به اندازه نیازتان بردارید و برگردانید؟ گفت نه آقا. حضرت فرمود پس هنوز آن طوری که ما می خواهیم نشدید. اگر کسی به امام رسید می شود کریم. «َيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا»آن نان گندمی که حضرت زهرا با دست خودش آرد کرده و پخته این را ملائکه روی دست می برند شاید معنی «عَلَى حُبِّهِ» یعنی همین، این یک نان خیلی قیمتی بود ولی مسکین و یتیم و اسیر که آمد دم در خانه نان افطارشان را دادند و سه روز با آب افطار کردند، حتی فرزندان چهار پنج ساله (امام مجتبی و سیدالشهداء سلام الله علیهما) بعد هم می گویند ما از شما پاداش نمی خواهیم. مومن، کریم می شود. ما از آن بندگان هستیم. آنقدر عبادت کردیم که همه کرامت الهی به ما رسیده است. عباد مکرم و مقربیم ولی عبادیم. با این مکرم بودن مان، عبدیم. سبقت بر قول بر خدای متعال نمی گیریم حتی در قول يعني حتی دعايي نمی کنیم که خدا نخواهد. با این که امام دعا کند کائنات در اختیارش است، حتی دعا نمی کند. در ماجرای احراق بیت جناب سلمان در دلش گذشت که امیرالمومنین صاحب این اسم اعظم اند، چرا کاری انجام نمی دهند، دست حضرت بالا می رفت کائنات برمیگشت. حضرت فرمود ما خزانه دار سر خدا هستیم. ما می دانیم عالم را چطوری خدا اداره می کند ما که عجله نمی کنیم. خدای متعال دارد تدبیر می کند وقتش كه شد ما باید دعا کنیم، دعا می کنیم. امام زمان هر وقت دعا کنند ظهور محقق می شود ولی صبر می کنند آن لحظه ای که خدا راضی هست سر می گذارند به سجده و ظهور محقق می شود.«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ»(نمل/62) تا وقتش نشده دعا هم نمی کنند. آن دعایی که از خدا بخواهند الان بشود. امام اینطوری است. بعد حضرت جمله عجیبی را فرمودند «وَ جَعَلَنَا مَعْصُومِينَ مُطَهَّرِين» ، خدای متعال عصمت کلی به ما داده و جز خدا در ما نیست. از غیر پاکیم. خدا می فرماید برو لباس بشر بپوش، می پوشد. در یک مقام دیگر معلم جبرئیل بشو می شود. خیلی عجیب است دیگر به یک استاد دانشگاه بگویند شما برو یک کودکستان آنجا را درس بده حاضر است برود. این که چیزی نیست که حالا مگر چی است؟ کسی که معلم جبرئیل است بگویند بیا بنشین با ماها مثلا کل کل کن، فرمود ما اینطوری هستیم، ما آن مقام را داریم این هم خدا به ما دستور داده است. ما معصوم و مطهریم. هوایی در ما نیست گفتند بروید لباس بشر بپوشید آمدیم این کار را می کنیم «وَ فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ فَنَحْنُ نَقُولُ  الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه» خدای متعال ما را بر عباد مومنین خودش فضیلت داده ما هم در مقابل این نعمت خدا همین را می گوییم. می گوییم همه اش از خداست. اگر خدای متعال هدایت نکرده بود هیچی از اینها را نداشتيم. امام یعنی این. آن وقت ما باید سعی کنیم امام را اینطوری بشناسیم اگر کسی امام را اینطوری شناخت عالم برایش معنادار می شود و به خدا می رسد و الا امام را فقط در جنبه بشری شناختن كافي نيست. کافی نیست که انسان امام را در این منزلت ببيند. حتی همه سیره امام را در این عالم ببینی عدل امام را، شجاعت امام را، حکمت امام را، معرفت به اينها کافی نیست. امام را در آن سیما باید بشناسد که هرکجا باشد در عالم ملک باشد یا ملکوت یا بالاتر، به هرکجا نگاه می کند امام را ببیند و با امام خودش امام را ببیند، با امام خودش امام را. «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»(بقره/115) این وجه الله امام است. انسان به اینجا که برسد در ملک که باشد و در همه کائنات امام را می بیند ببرندش در عالم ملکوت مثل حضرت آنجا هم باز امیرالمومنین را می بیند. لذا در سیرش حضرت ابراهیم می رسد به یک جایی که انوار چهارده معصوم را می بیند و می بیند ستارگانی طواف می کنند دور این انوار عرضه می دارد خدایا اینها چه کسانی هستند می گوید اینها شیعیان اهل بیت و امیرالمومنین اند دعا می کند خدایا من را از اینها قرار بده. می داند آن مقام که مقام اختصاصی است. خدای متعال دعا را مستجاب کرد«وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ». کسی امام را در این مقام بشناسد هر کجای عالم باشد با امام خودش است و در پرتو امامش با خداست. این که می گویند «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(توبه/119) چون با خدا بودن جز از طریق همراهی با امام و با امام حرکت کردن و در طرح و برنامه امام زندگی کردن، ممکن نیست.

پي نوشت ها:

(1)  الكافي (ط الإسلامية)، ج 1، ص:168

(2)  بحار الأنوار (ط  بيروت)، ج 26، ص:1

(3)  بحار الأنوار (ط  بيروت)، ج 7 ، ص:323

(4)  الكافي (ط  الإسلامية)، ج 1، ص:194

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص:357