نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

جلسه بیست و پنجم خارج فقه انفال/ بررسی انفال و ارث بلاوارث و روایات بحث

متن زیر تقریر جلسه بیست و پنجم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 17 مهر ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث انفال به بحث ارث بلاوارث می پردازند که در روایات مکرری این مسئله بیان شده است که ارث بلاوارث به امام می رسد. یا در بعضی بیان شده است که این مال از انفال است. البته روایاتی هم هست که این مال در بیت المال مسلمین قرار داده می شود و باید دقت کرد که این مفاد آیا متعارض است یا خیر...

مورد هشتم: ارث بلا وارث

یکی دیگر از مواردی که از انفال برشمرده شده است میراث شخصی است که وارث و ضامن جریره ای نداشته باشد؛ روایات مربوط به ارث من لاوارث له گاهی مربوط به شخصی است که وراثی دارد ولی مجهول هستند -مثل شخصی که در جایی اجیر شده و از دنیا رفته است که ارث او در واقع مجهول المالک محسوب می شود و روایات متعددی درباره این ارث آمده است- و گاهی هم مربوط به شخصی است که اصلا وارث نداشته است. قسم دوم در صدر اسلام در دو مورد قطعا محقق بوده است یکی افراد تازه مسلمانی که همه بستگان آنها کافر بوده اند و دوم بردگانی بوده اند که آزاد می شدند.

اموال بردگانی که آزاد نشده باشند که ملک مولای آنهاست و اما بردگان آزاد شده گاهی سائبه هستند که دو قسم هستند یکی اینکه از باب کفاره واجب آزاد شده باشد و دوم اینکه تبرعا آزاد شده ولی مولا از ضمان جریره او تبری جسته باشد ولی گاهی سائبه نیستند که عبدی است که تبرعا آزاد شده و مولای او از ضمان جریره وی تبری نجسته باشد. البته عبدی هم که سائبه باشد می تواند با افراد دیگر عقد ضمان جریره ببندد که در این صورت جنایات او بر عهده شخصی است که ضمان جریره با وی بسته و ارث او هم به آنها می رسد.

بررسی روایات «ارث من لا وارث له»

در روایات ارث من لاوارث له بیان شده است که ارث من لا وارث له به امام علیه السلام می رسد و در بعض روایات هم تعلیلی بیان شده است که این ارث به این دلیل به امام علیه السلام می رسد که او ضامن جریره افرادی است که هیچ ضامن جریره ای نداشته باشند. یعنی امام علیه السلام یک ولاء کلی بر افرادی که هیچ ولائی ندارند، دارد که یاعث می شود جنایات او و دیون او به عهده امام علیه السلام باشد و ارث او هم به امام علیه السلام برسد.

نکته دیگر این است که بعض روایات دلالت دارد که ارث من لا وارث له از انفال است و بعضی روایات دلالت دارد که به بیت المال مسلمین ملحق می شود و بعضی هم دلالت بر این دارد که این اموال به امام علیه السلام می رسد.

مرحوم شیخ حر روایاتی که دلالت بر انفال بودن این اموال دارد را در دو باب آورده اند یکی همین باب اول از ابواب انفال که چهار روایت در آن آمده است؛ یکی مرسله معتبره حماد است که می فرماید: «هُوَ وَارِثُ مَنْ لَا وَارِثَ  لَهُ  يَعُولُ مَنْ لَا حِيلَةَ لَهُ» که دلالت بر این دارد که ارث او به امام علیه السلام می رسد و هم امام علیه السلام باید این افراد را سرپرستی کند؛ مثلا اگر دینی دارد امام علیه السلام آن دین را می پردازد. این روایت دلالت بر این دارد که این اموال از انفال است زیرا حضرت در ذیل بیان موارد انفال این فراز را بیان کرده اند.

روایت دوم معتبره ابان است که می فرماید: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع  فِي الرَّجُلِ يَمُوتُ وَ لَا وَارِثَ  لَهُ  وَ لَا مَوْلًى قَالَ هُوَ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْآيَةِ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ ». این روایت هم به روشنی دلالت دارد که این اموال از انفال هستند.

روایت دیگر مرفوعه احمد بن محمد است که می فرماید: «مِيرَاثُ مَنْ لَا وَارِثَ  لَهُ  فَهُوَ لَهُ خَاصَّةً وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ  ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى  رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى » این روایت دلالت دارد که این اموال از فیء هستند. در مباحث گذشته ارتباط بین انفال و فیء بیان شده و گفته شد که همه مصادیق فیء از انفال هستند.

روایت دیگری که در این باب وجود دارد صحیحه اسحاق بن عمار است که می فرماید: «وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوْلًى فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ».

باب دیگری که مرحوم شیخ حر روایات ارث من لاوارث له را آورده اند باب سوم از ابواب ضمان جریره است که ایشان این عنوان را برای آن انتخاب کرده اند: «بَابُ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَلَا وَارِثَ  لَهُ  مِنْ قَرَابَةٍ وَلَا زَوْجٍ وَلَا مُعْتِقٍ وَ لَا ضَامِنِ جَرِيرَةٍ فَمِيرَاثُهُ لِلْإِمَامِ ». ایشان در عنوان باب فرموده اند که این اموال به امام علیه السلام می رسد.

روایت اول این باب را از مرحوم کلینی نقل کرده اند و همین روایت را مرحوم شیخ و مرحوم صدوق نیز آورده اند در این روایت می فرماید: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ وَارِثٌ مِنْ  قَرَابَتِهِ وَ لَا مَوْلَى عَتَاقِهِ قَدْ ضَمِنَ جَرِيرَتَهُ فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ» یعنی اگر شخصی که از دنیا رفته است، وارث و ضامن جریره ای نداشته باشد، اموال وی از انفال خواهد بود

روایت سوم باب هم که معتبره است دلال بر انفال بودن دارد؛ در این روایت می فرماید: «وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع  فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى  يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ  قَالَ مِنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوْلًى فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ.»

روایت دیگری که دلالت دارد از انفال است صحیحه حلبی است که می فرماید: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ  حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ تَرَكَ دَيْناً فَعَلَيْنَا دَيْنُهُ وَ إِلَيْنَا عِيَالُهُ وَ مَنْ مَاتَ وَ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوَالِي فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ.» این روایت دلالت دارد که هم دین میت و هم عیال او بر عهده امام علیه السلام است و ارث او هم از انفال خواهد بود.

روایت دوم همین باب لسان متفاوتی دارد؛ در این روایت شریفه می فرماید: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ  وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمانُكُمْ  - قَالَ إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ الْأَئِمَّةَ ع- بِهِمْ عَقَدَ اللَّهُ أَيْمَانَكُمْ.» حضرت می فرماید وارث در این آیه شریفه امام علیه السلام است و او مصداق برای «الذین عقدت ایمانکم» هست.

روایت ششم همین باب هم دلالت بر این دارد که ارث من لا وارث له به امام علیه السلام می رسد. در این روایت آمده است: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ (عَنِ ابْنِ رِئَابٍ) وَ عَمَّارِ بْنِ أَبِي الْأَحْوَصِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ السَّائِبَةِ فَقَالَ انْظُرُوا فِي الْقُرْآنِ- فَمَا كَانَ فِيهِ  فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَتِلْكَ يَا عَمَّارُ السَّائِبَةُ الَّتِي لَا وَلَاءَ لِأَحَدٍ عَلَيْهَا إِلَّا اللَّهُ فَمَا كَانَ وَلَاؤُهُ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ وَ مَا كَانَ وَلَاؤُهُ لِرَسُولِ اللَّهِ فَإِنَّ وَلَاءَهُ لِلْإِمَامِ وَ جِنَايَتَهُ عَلَى الْإِمَامِ وَ مِيرَاثَهُ لَهُ»

در این روایت شریفه از حضرت از عبد سائبه سوال کرده اند و حضرت می فرمایند عبد سائبه عبدی است که از باب کفارات واجیه آزاد شده باشد؛ چنین عبدی رابطه ولاء با مولای خود ندارد و کسی ضامن جرائر او نیست و اگر بخواهد ضامن جریره ای داشته باشد باید خودش با افرادی قرارداد ضامن الجریره را منعقد کند. چنین فردی که هیچ ضامن جریره ای نداشته باشد ولائی ندارد الا خدای متعال و ائمه علیهم السلام که به همین دلیل جنایت و ارث او مربوط به امام علیه السلام می شود؛ یعنی این ولاء دو طرفه بین امام و این افراد است که از طرفی ارث او به امام علیه السلام می رسد و از طرفی امام علیه السلام ضامن جنایات او هستند.

این روایت شریفه دلالت بر این دارد که این اموال به امام علیه السلام می رسد و دلالت بر این ندارد که از انفال باشد؛ لکن منافاتی بین اینکه از انفال باشد و ملک امام علیه السلام باشد نیست زیرا انفال هم از اموال امام علیه السلام است.

روایت هفتم باب هم تعبیر متفاوتی دارد؛ در این روایت شریفه می فرماید: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مُكَاتَبٌ اشْتَرَى نَفْسَهُ وَ خَلَّفَ مَالًا قِيمَتُهُ مِائَةُ أَلْفٍ وَ لَا وَارِثَ لَهُ قَالَ يَرِثُهُ مَنْ يَلِي جَرِيرَتَهُ قَالَ قُلْتُ: مَنِ الضَّامِنُ لِجَرِيرَتِهِ قَالَ الضَّامِنُ لِجَرَائِرِ الْمُسْلِمِينَ» از روایات گذشته می توان فهمید که مراد از شخصی که ضامن جریره مسلمین است همان امام علیه السلام است و این روایت تعارضی با روایات گذشته ندارد.

بنابراین روایاتی که دلالت دارد این اموال از انفال هستند و روایاتی که دلالت دارد که به امام علیه السلام می رسد و این روایت شریفه که دلالت دارد به کسی می رسد که ضامن جریره مسلمین باشد، هیچ تعارض و منافاتی ندارند زیرا این اموال از انفال هستند لذا به امام علیه السلام می رسد و امام علیه السلام ضامن جرائر مسلمین است.

بررسی روایات معارض

لکن در روایاتی دارد که ارث من لا وارث له به بیت المال مسلمین ملحق می شود که بعضی از این روایات صحیحه هستند؛ لذا باید بررسی شود که این روایات با روایات گذشته تنافی دارد یا خیر؛ در روایت معاویة بن عمار آمده است: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ  مَنْ أُعْتِقَ سَائِبَةً فَلْيَتَوَالَ مَنْ شَاءَ وَ عَلَى مَنْ وَالَى جَرِيرَتُهُ وَ لَهُ مِيرَاثُهُ فَإِنْ سَكَتَ حَتَّى يَمُوتَ أُخِذَ مِيرَاثُهُ فَجُعِلَ فِي بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ.» این روایت دلالت دارد که اگر وارث و ولاء نداشته باشد میراث او در بیت المال مسلمین قرار داده می شود.

بعضی فرموده اند این روایت با روایات گذشته تنافی دارد زیرا یکی ارث بلاوارث را ملحق به بیت المال می داند و دیگری آن را از اموال امام برشمرده است؛ لکن همانطور که بسیاری از فقها فرموده اند این روایات باهم تنافی ندارد؛ زیرا اگر تصور شود که بیت المال گاهی ممکن است مخصوص مسلمین باشد مثل خراجی که از اراضی خراجیه بدست می آید و گاهی هم مربوط به اموال امام علیه السلام است که بیت المال امام علیه السلام است، این روایت با روایات گذشته تنافی پیدا خواهد کرد زیرا بیت المال مسلمین متفاوت با بیت المال امام علیه السلام است؛ لکن دلیلی وجود ندارد که مراد از بیت المال مسلمین این باشد که فقط اموال مربوط به عموم مسلمین در آنجا باشد بلکه به معنای عامی است که شامل بیت المال اموال امام علیه السلام نیز می شود؛ یعنی همانطور که در دنیای امروز همه اموال عمومی در خزانه می رود ولی هر مالی مصرف مشخصی دارد؛ در بیت المال هم به این صورت بوده است که همه اموالی که ملک خصوصی افراد نیستند نگه داری می شده و هریک مصرف خاصی داشته است. اتفاقا این روایت شریفه به دلیل اینکه نمی تواند معارضه با روایات فراوانی داشته باشد که ارث من لا وارث له از اموال امام علیه السلام است می توان شاهد بر همین نکته باشد که بیت المال مسلمین معنای اعمی دارد و اینطور نیست که فقط اموال عمومی مسلمین در آن نگه داری شود.