نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

جلسه بیست و هفتم خارج فقه انفال/ بررسی انفال و غنیمت و فیء

متن زیر تقریر جلسه بیست و هفتم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 19 مهر ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث انفال به نسبت سنجی بین انفال و غنیمت می پردازند و بیان می کنند که غنائم هم قسمتی از انفال هستند و البته سیره حضرت در مورد غنیمت و قتال به نحو خاصی بوده است ولی خودشان حق دارند کار دیگری هم بکنند که اتفاق هم افتاده است و به مقاتلین چیزی نداده اند. نیز بین فیء و انفال هم همین نسبت هست. یعنی بدون قتال همه در اختیار حضرت است و از قدرمتیقن های انفال. و اگر برای آن مصرفی در آیه سوره حشر بیان شده است منافاتی ندارد. و حضرت در کیفیت مصرفش هم اختیار دارد. لذا بعید نیست بگوییم انفال جامع معنای ملکیت امام است. هرجا فرمودند مالی برای امام است این از انفال است..

نسبت بین انفال، فیء و غنیمت

در جلسه گذشته بیان شد که مجهول المالک ملک امام علیه السلام است، لکن اینکه از انفال باشد یا خیر مبتنی بر تبیین معنای انفال و تفاوت آن با سایر اموال امام علیه السلام است.

در اموال امام علیه السلام از سه عنوان اصلی بحث می شود یکی عنوان غنیمت و دیگری عنوان انفال است که هردو در سوره انفال است و در مورد جنگ بدر است و دیگری فیء است که در آیات مبارکه سوره حشر آمده و درباره غزوه بنی نضیر است.

نسبت بین غنیمت و انفال

در جنگ بدر عده ای در میدان جنگ بوده و عده ای هم در کنار حضرت بوده و از ایشان محافظت می کرده اند؛ بعد از پیروزی در جنگ نزاعی بر سر غنائم شکل گرفت و آیه اول سوره انفال نازل شد که: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين » و نزاع مرتفع شد و بعد از آن آیه غنیمت نازل شد که دلالت بر این داشت که خمس آن ملک رسول است ولی در عین حال حضرت کل غنائم در جنگ بدر را به صورت مساوی تقسیم کردند و خمس آن را نیز جدا نفرمودند.

بنابراین آیه انفال درباره جنگ بدر است و به همین دلیل نمی توان گفت که غنائم دار الحرب از انفال نیستند بلکه غنائم هم از انفال هستند، زیرا مورد آیه انفال غنائم دارالحرب است و نمی توان گفت که آیه شریفه مورد خودش را شامل نشود، لذا طبق این آیه غنائم از انفال است.

اما درباره آیه غنیمت دو قول است یکی قول مرحوم شیخ طوسی است که فرموده اند که آیه غنیمت ناسخ آیه انفال است. یعنی نیمی از خمس غنیمت ملک امام و نیم دیگر ملک سادات است و مابقی هم ملک مقاتلین است و از انفال که ملک رسول صلی الله علیه و آله باشد خارج شده است. قول دیگر این است که غنائم هم از انفال است و موارد بیان شده در آیه شریفه مصرف برای غنیمت هستند، که امام علیه السلام این اموال را در این طریق مصرف می کرده اند. لذا در بعض موارد هم حضرت به این صورت تقسیم نفرموده اند، همانند تقسیم غنائم جنگ بدر که حضرت به صورت مساوی بین همه تقسیم کردند و خمس آن را هم جدا نفرمودند.

در مباحث گذشته بیان شد که از مجموع قرائن استفاده می شود غنائم هم از انفال هستند؛ در این صورت نسبت بین غنائم دار الحرب و انفال به این صورت است که غنائم قسمی از انفال است که مصرف خاصی برای آن بیان شده است.

نسبت بین فیء و انفال

در سوره مباکه حشر درباره فیء آمده است: «وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى  رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى  مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى  كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ (6) ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى  رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى  فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى  وَ الْيَتامى  وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (7) لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (8) وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ في  صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى  أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (9) وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في  قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (10)»

این آیات مبارکه بیانگر این نکته است که غنائمی که بدون درگیری بدست آمده است فیء هستند و ملک حضرت رسول صلی الله علیه و آله است و ارتباطی به مقاتلین ندارد. این مطلب در روایات متعددی بیان شده و همین کلمه «افاء» در آیه شریفه نیز می تواند به همین معنی باشد که این اموال بازگشت به حضرت رسول صلی الله علیه و آله دارد. لکن در این استدلال اشکال شده است که صرف بازگشت دادن به حضرت به این معنا نیست که ملک ایشان باشد بلکه ممکن است به این معنی باشد که اختیار آن بازگشت به حضرت پیدا کرده و ایشان درباره آن تصمیم می گیرند نه اینکه ملک ایشان باشد. لذا دلیل اینکه فیء ملک رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد روایات متعددی است که در این موضوع بیان شده است.

نکته دیگر این است که نسبت بین دو آیه فیء چیست؟ یعنی چطور می شود که در آیه اول فرموده اند به خدا و رسولش تعلق دارد و در آیه دوم شش مورد دیگر را بیان کرده است؛ مرحوم خویی هم فرموده اند موضوع آیه اول و دوم متفاوت است. آیه اول ناظر به غنائمی است که بدون درگیری بدست آمده و آیه دوم ناظر به غنائم دارالحرب است. این قول به دلیل صحیحه محمد بن مسلم بود و در مباحث گذشته مفصلا بیان شد که این بیان قابل قبول نیست و استظهار ایشان از صحیحه هم ناتمام است.

احتمال دیگری که مرحوم شاهرودی بیان کرده اند این است که آیه اول ناظر به اموال غیر منقول است و آیه دوم ناظر به اموال منقول است. لکن وجه قابل قبولی برای این قول بیان نفرموده بودند، لذا این قول هم قابل دفاع نیست.

بنابراین موضوع دو آیه یکی است اما اینکه در یکی فرموده ملک خدا و رسول است و در آیه دوم فرموده است برای خدا و رسول و ذی القربی و یتامی و مساکین و ابناء سبیل است به این معنا نیست که ملک همه این موارد باشد بلکه آیه دوم مصرف آن را بیان می کند؛ یعنی همانطور که وقتی گفته می شود الماء للشرب یا البیت للمبیت به این معنا نیست که ملک شخص خاصی باشد بلکه مصرف خاصی برای آن بیان شده است در آیه دوم هم که می فرماید: «فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى  وَ الْيَتامى  وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» به این معناست که در این مسیر مصرف شود نه اینکه ایشان مالک فیء باشند. همچنین آیات بعد که می فرماید : «للفقراء المهاجرین» و «و الذین تبوؤا الدار» و «و الذین جاؤو من بعدهم» نیز مصارف دیگری هست که برای فیء بیان شده است.

بنابراین فیء در این آیات شریفه به معنای سرزمین هایی است که بدون درگیری بدست آمده است. در عین حال در روایات متعددی آمده است که همین سرزمین ها از انفال هستند بنابراین قطعا انفال شامل فیء هم می شود. لکن برای فیء یک مصرف مخصوصی بیان شده است. مثلا در صحیحه سماعه آمده است: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ شَيْ ءٌ يَكُونُ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ خَالِصٌ لِلْإِمَامِ وَ لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا سَهْمٌ قَالَ وَ مِنْهَا الْبَحْرَيْنُ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ.»

همچنین در موثقه زراره آمده است: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا يَقُولُ اللَّهُ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ وَ هِيَ كُلُّ أَرْضٍ جَلَا أَهْلُهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يُحْمَلَ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِجَالٍ وَ لَا رِكَابٍ فَهِيَ نَفَلٌ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ.»

این دو روایت دلالت بر این دارد که سرزمین هایی که بدون درگیری بدست بیاید از انفال است. بنابراین فیء یکی از مصادیق انفال است.

همچنین در معتبره حماد آمده است: «وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَن  مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ وَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ فَهَذَا كُلُّهُ مِنَ الْفَيْ ءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ- فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ يَضَعُهُ حَيْثُ يُحِبُّ.» در این روایت شریفه نیز می فرماید سرزمین هایی که بدون درگیری فتح شده باشد از انفال است.

اما اینکه در موثقه حلبی آمده است: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ مَا كَانَ مِنَ الْأَرَضِينَ بَادَ أَهْلُهَا وَ فِي غَيْرِ ذَلِكَ الْأَنْفَالُ هُوَ لَنَا وَ قَالَ سُورَةُ الْأَنْفَالِ فِيهَا جَدْعُ الْأَنْفِ وَ قَالَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى  رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى  فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى  مَنْ يَشاءُ قَالَ الْفَيْ ءُ مَا كَانَ مِنْ أَمْوَالٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَتْلٌ وَ الْأَنْفَالُ مِثْلُ ذَلِكَ هُوَ بِمَنْزِلَتِهِ.»

دلالت بر این ندارد که فیء قسمی از انفال باشد بلکه دلالت بر این دارد که هر دو ملک الرسول صلی الله علیه و آله هستند. همانطور که دلالت بر این ندارد که فیء و انفال یکی باشند زیرا در این روایت اشتراک در حکم را بیان می کند نه اشتراک در موضوع.

بنابراین در مجموع می توان گفت که غنائم و فیء اخص از انفال هستند و انفال شامل هر دو می شود. بنابراین همگی ملک الرسول صلی الله علیه و آله است، لکن برای غنیمت و فیء مصرف خاصی بیان شده است. نتیجه این بحث این است که اموالی همانند مجهول المالک که ملک امام علیه السلام هستند نیز از انفال هستند زیرا ثمره ای برای تفصیل بین انفال و سایر اموال امام علیه السلام وجود ندارد زیرا امام علیه السلام در هردو به هر صورتی که بخواهند تصرف می کنند و مصرف خاصی برای آن بیان نشده است. اما اینکه برای مجهول المالک مصرف خاص بیان شده است آن را از انفال بودن خارج نمی کند مثل اینکه فیء هم از انفال است ولی مصرف خاصی دارد. در واقع ملاک اصلی در انفال بودن این است که ملک امام علیه السلام باشد لذا هرچه ملک امام علیه السلام باشد از انفال است که برخی مصارف خاصی دارد و برای بعضی دیگر هم مصرف خاصی بیان نشده است.