نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم فاطمیه دانشگاه امام صادق / تحلیل فعل حضرت زهرا(س) بر محور ولایت توحید در تاریخ / درگیری و نجات عالم بر محور ولایت بدست حضرت زهراست

متن زیر سخنرانی جلسه دوم حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام فاطمیه اول سال 92 در دانشگاه امام صادق علیه السلام به تاریخ 23 اسفندماه برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند که قرآن و روایات مرجع صحیح تبیین حوادث هستند، و جریان مهم صدر اسلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز باید با استناد به این مرجع تببین گردد، و نکته مهمی که لازم است در این تحلیل، مد نظر گرفته شود، آن است که حضرت زهرا سلام الله علیها، ذات مقدسی است که سراسر قرآن پر از مدح اوست و شب قدر نبی اکرم، و محور نزول بسیاری از آیات است، لذا اقدامات آن حضرت باید با توجه به عظمت شخصیت ایشان تحلیل گردد چراکه موضوعات کوچک، در آن ذات مقدس انگیزه ای ایجاد نمی کند. مطابق آیات قرآن، نعمت بزرگ خداوند که در قیامت از آن سوال خواهد شد، نعمت ولایت است، که محیط آن، محیط حیات و زندگی بوده و حضور در آن همه اعمال حتی خوابیدن را نیز تبدیل به عبادت میکند، و خروج از این وادی مساوی با نیستی و ورود به دار بوار که زمین مرده بی رویش است بوده و باعث تبدیل شدن تمام اعمال حتی عبادات به لهو و لعب خواهد شد؛ نعمت ولایت همان حصن محکم الهیست که انسان را از دسترس شیطان در امان نگاه می دارد، و خروج از آن، ورود به متن جهنم است. غدیر، رونمائی از نعمت ولایت بود که مورد کفران قرار گرفته و با عدول از آن این نعمت تبدیل به کفر گردید، و ائمه کفر بر این نعمت عظیم، پرده ای از تاریکی انداختند که موجب شد دنیا تبدیل به دار بوار و زندگی در آن تبدیل به معیشت سخت و کور گردد، و تنها در عصر ظهور این پرده ها کنار رفته و خورشید ولایت مجددا متجلی خواهد شد، و این دارالبوار مبدل به دار الحیوان خواهد گردید. درگیری حضرت زهرا سلام الله علیها، با ائمه کفر است که می خواستند برای همیشه نور ولایت را خاموش کنند لذا باید حضرت زهرا وارد میدان شده و عالم را به مدار خویش باز می گرداندند.

قرآن و روایات، مرجع صحیح تبیین حوادث

در قرآن کریم آمده که «ألَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * ِجَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَارُ»(ابراهیم/28)

در تبیین حوادث بزرگ، هر طایفه ای با درک خود حادثه را تببین کرده اند ولی وقتی تمام تحلیل ها را، کنار ادبیات وحی قرار دهیم همه رنگ می بازند، نسبت به فاجعه پیش آمده در صدر اسلام نیز همین گونه است، و اینکه چه شد که وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها با تمام وجود برای دفع این فساد و شر به میدان آمدند؛ چه کردند و دامنه اقدامشان چه بود و اقدامشان چه نتایجی داشت، تنها ادبیات قرآن و روایات است که می تواند مرجع فهم این وقایع باشد و تنها آن نگاه و دید نافذ است که می تواند ابعاد این حادثه را نشان دهد.

مثلا در خصوص حادثه عاشورا، در کتاب شریف کامل الزیارات، روایات، آثار و پیامدهای عاشورا را اجمالا نشان می دهند، اینکه حرم حضرت مختلف الملائکه است فوج ینزل فوج یصعد دسته دسته ملائکه می آیند و فیض می برند و برمی گردند عالم ملکوت در این حرم طمع می کنند و می آیند و فیض می برند از این بالاتر مختلف الانبیاء است از این بالا تر صد و بیست و چهار هزار پیامبر با اوصیاء شان می آیند معلوم است که انبیاء هم متنعم اند. در برخی روایت فرمودند که هر شب جمعه خدا هبوط می کند به کربلا که این دیگر خیلی سنگین است. البته نباید این را بد فهمید. وقتی که حادثه این قدر با عظمت است که کربلا اینگونه می شود.نمی شود این را با یک حادثه ساده مقایسه کرد. حادثه ای که اتفاق افتاده و تمام شده ظاهرش یک جنگ کوچک است اما باطنش نقطه کانونی درگیری حق و باطل است نقطه درگیری شیاطین با نبی اکرم است موضوع درگیری هم سر مطامع مادی و حکومت سال شصت و یک نیست البته به این معنا نیست که حکومت اجتماعی مهم نیست نه خیلی مهم است بلکه منظور این است که موقعیت فعل سید الشهدا چیزی است که همه انبیاء از ان بهره مند اند.

لزوم توجه به عظمت حضرت زهرا س، در تبیین افعال ایشان

در خصوص حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز حادثه را باید با توجه به عظمت ایشان فهمید، آنحضرت کسیست که سراسر قرآن پر از مدح او است .کسی که شب قدر نبی اکرم است.کسی که از ارکان مباهله است.کسی که محور نزول آیه تطهیر و سوره کوثر و هل اتی و ده ها آیه دیگر است، لذا اهداف او باید متناسب با عظمتش تبیین شود و بدترین نوع تحریف این افعال بزرگ و با عظمت این است که انسان این افعال ار کوجک تر از آن جه که هست بیان کند؛ وقتی فعل معصوم (یعنی آن کسی که زیارت جامعه کبیره را در شانش می خوانید و اعتراف می کنید که این تمام شان شما نیست «وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُم»)، مورد بحث قرار میگیرد، اقدامش را نیز باید متناسب با عظمتش فهمید، زیرا اصلا امور کوچک در او انگیزه ای ایجاد نمی کنند، در ایشان راه ندارند، لذا حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «والله لو أعطيت الأقاليم السبعة بما تحت أفلاكها على أن أعصي الله في نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلت»(1)، پس کسی که در این وسعت است باید در تبین فعل او متوجه بود.

در قصه بعد از رحلت حضرت رسول(ص) که حضرت زهرا(س) با تمام وجود به میدان آمدند و تا مرز شهادت ایستادند، باید دانست که چه اتفاقی بزرگی در حال تحقق بود، که دیگر کار مقداد و ابوذر و سلمان نبود و لازم بود خود ایشان شخصا دخالت کنند؟ لذا چنانکه در روایات وارد شده است، وقتی حضرت به پشت در رفتند، از ایشان سوال شد چرا شما؟ و آنحضرت فرمودند کسی جز من نمی تواند از این سرکشی و عصیان جلوگیری کرده و ان را جبران کند.

ولایت، نعمت واقعی

کلمه نعمت در قرآن در موارد زیادی به کار رفته است، لکن در مجموع اینگونه برداشت می شود که نعمت، ولایت ائمه علیهم السلام است، چنانکه در روایات، نعیم در آیه « ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/8)، ولایت اهل بیت دانسته شده است، لذا تمام سوالات قیامت با یک سوال جواب داده می شود و آن اینکه «خداوند پیامبری فرستاده که من ماموم او بوده ام» و دیگر تمام است و اگر کسی این را نتواند پاسخ دهد، ریز و درشت را از او سوال خواهند کرد، لذا فرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ وَلَايَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ قُطْبَ الْقُرْآنِ وَ قُطْبَ جَمِيعِ الْكُتُب»(2)، ولایت اهل بیت قطب قرآن کریم است همه قرآن درباره اهل بیت است .

در روایات دارالحیوان محیط ولایت اهل بیت است و دنیا محیط ولایت ائمه جور است به همین دلیل دنیا اینقدر مذمت شده است؛ در این دار طبیعت دو محیط ولایت است یکی محیط موت است یکی محیط حیوان است. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَاوَ الاْخِرَةُ خَيرٌ وَ أَبْقَى»(اعلی/16)، حیات دنیا محیط ولایت ائمه جور است، در روایات آمده است که آخرت محیط ولایت اهل بیت است. کسی که در دنیا در محیط ولایت ائمه جور است و در آن زندگی می کند عبادتش هم لهو لعب است و درکی از خدا در بیرون این محیط پیدا نمی کند؛ این آدم هر کاری می کند لهو و لعب است اگر از آن بیرون شد اگر طفل هم باشد دیگر اهل لهو و لعب نیست همه کارش کار الهی است لهو یعنی چیزی که انسان را از امر مهمش دور کند هر چیزی که انسان را از خدای عالم مشغول کند لهو است.انسان تا به حیات طیبه نرسد همه زندگی اش لهو است اگر رسید همه زندگی اش جدی می شود همه اش بندگی است.

در قرآن کریم خداوند خطاب به مومنان می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ»(انفال/24)، خطاب به مومن است کسی که وارد وادی ایمان شده است بعد از ایمان خدا و رسول شما را به کاری دعوت می کند که مبدا حیات است و حیات می دهد. این که «اسْتَجيبُوا» آمده نشان می دهد که کار دشواری است .فرمود «لِما يُحْييكُمْ» ولایت علی بن ابی طالبعلیه السلام است که همان ولایت رسول الله است که همان ولایت الله است.

نعمت ولایت، افضل النعم

نعمت یعنی این محیطی که محیط حیات و توحید و معرفت و محبت است یعنی صراط مستقیم، که در سوره حمد ا زخدا تقاضا می کنیم که ما را دائم در مسیر مستقیم قرار دهد. این صراط معرفت و محبت خداست که اگر کسی در این وادی وارد شود آب خوردنش هم معرفت زاست. «اهدنا الصراط» یعنی ما را ملازم این راه قرار بده، این صراط مستقیم نعمتی است که خدا به عده ای داده است؛ کسانی که خدا به آنها نعمت داده در این صراط اند. این مسیر همه انبیاء و صدیقین و شهداء است .در روایات این صراط به امام تفسیر شده است ، امام خودش عین صراط است نه این که فقط دعوت به صراط کند. که این خود نعمت است. اگر در دنیا راه به سوی بهشت و معرفت و محبت خدا باشد نعمت است.

خوردن و آشامیدن نعمت دنیا نیست، تنعم در دنیا می تواند انسان را جهنمی و یا بهشتی کند. تفاوت این دو در خود خوردن و آشامیدن نیست، بلکه در اینست که خوردن در کدام وادی است، اگر در وادی ولایت امیر المومنین علیه السلام باشد خوردنش هم عین صلات است .کسانی که در این خانه ها وارد می شوند هیچ چیز آنها را از خدا غافل نمی کند. «لا تُلْهيهِم»، نماز در بیرون این خانه ها لهو و لعب است شیطان بیرون بود که این همه نمازش قبول نشد همه نعمت همین ولایتی است که خدا در این عالم قرار داده است صراط مستقیم یعنی همین نعمت، خود این ولایت است.

نعمت، چیزی است که ما را به خدا می رساند. اگر در وادی ولایت ائمه جور باشید خوردن زقوم است خوردن هم اگر در وادی ولایت معصوم باشد نعمت است فرق حلال و حرام چیست حرام از دست ائمه جور می آید همه حلال ها این طور است از دست ائمه معصومین می آید. علم هم این طور است علم نورانی علم ظلمانی ببینید که علم را از کجا می گیرد کلام ائمه جور جهنم است یکی از بهترین رزق های بهشت که به خمر تعبیر شده است فرموده اند که علم و معارف است هر چه طعام سر سفره امیر المومنین(ع) است همه اش رحمت و قرب و بهشت است. هر چه آنطرف است حرام است نجس است رجس است پلید است، لذا ولایت، افضل النعم است.

به تعبیر دیگر، نعمت ولایت، آن حصنی است که خدا قرار داده «کلمه لا اله الا الله حصنی»(3) این که فقط لفظ نیست که اگر کسی به زبان آورد در این حصن وارد شده باشد، وادی توحید وادی ولایت حضرت علی علیه السلام است.این است که ولایت علی بن ابی طالب همه نعمت است و پایان این وادی بهشت و قرب است؛ همه درجات بهشت است، درجات بندگی و قرب است، غفلت در آن راه ندارد، دار الذکر است؛ بهشت این گونه است، یک مقام بهشت مقام رضوان است همه این مقامات، مقامات ولایت اند.

این سخنان هیچ تعجبی نیز ندارد، چطور اگر گفته شود به اندازه ای که قرآن در شخص محقق شده آنقدر در بهشت درجه دارد و آنقدر که انوار قرآن در قلبش جاری شده درجات بهشت دارد، پس درجات بهشت درجات قرآن است، موجب تعجب نیست، لکن اگر بگوئید که درجات بهشت درجات ولایت امیر المومنینعلیه السلام است تعجب می کنند؟ چرا؟ مگر قرآن با جان حضرت یکی نیست؟ مگر تمام قرآن در سینه ایشان نیست؟

هرچه از خانه ولایت بیرون بیاید عین طهارت است، «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»(احزاب/33)، همه نعمت های پاک نعمت هایی که در بهشت متقین است همه تجسد ولایت امام است.همه آنچه که ماتناول می کنیم آیا تسجد رحمت خدا نیست مگه امام «الرحمه الموصوله» نیست؟ همه رحمت ها از امام جاری می شود هر چه می خوریم از دست امام است، بهشت با تمام مقاماتش مقامات ظاهری و معنوی اش نازله وجود امام است این بهشت تا دنیا هم کشیده شده است.

اگر امام را شناخته باشیم، درک می کنیم که تمام نعمت، امام است و نقمت، کفران این نعمت است، بیرون وادی ولایت حصنی نیست خدای متعال امانش را برداشتته است و آن دشمن قدار که بر ما قسم خورده دستش به ما می رسد. در این وادی از عذاب در امان اند. به روی در آتش افتادن در جهنم هم برای این که در دنیا رو به ولایت ائمه کفر کرده اند. وقتی که طوفان حضرت نوح(ع) نشست پیر زنی بعد از طوفان آمد گفتند که تو نفهمیدی طوفانی شده گفت نه اگر خدا بخواهد در آن وادی طوفان سهمگین که پسر نوح بالای کوه هم در امان نبود این پیر زند را در امان می دارد.

ائمه کفر، نقطه مقابل ولایت حق

نقطه مقابل ولایت اهل بیت، ولایت ائمه جور است که باطنش جهنم است، رزق ناپاک است، ضیق صدر است: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً»(انعام/125)، یک طرف شرح صدر می آورد و یک طرف ضیق صدر، و الان هم نبرد، همین است، ولایت ائمه استکبار متن جهنم است اگر ما به قله توسعه رسیدیم ولی در ولایت استکبار باشیم در متن جهنم خواهیم بود. میوه ایکه انسان از دست ائمه نار بخورد از زقوم بدتر است.البته آدمی که ذائقه اش ازش گرفته شده باشد تصورش این است که لذیذ است.

امیر المومنین می فرمایند: «فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَايَتِنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَتْ بِهِ الْمُعْتَصِمُونَ لَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ النَّاسُ وَ لَا سَوَاءٌ حَيْثُ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ فَإِنَّمَا ذَهَبَ النَّاسُ إِلَى عُيُونٍ كَدِرَةٍ يُفْرَغُ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَيْنَا إِلَى عُيُونٍ صَافِيَةٍ تَجْرِي عَلَيْهِمْ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا انْقِطَاعَ لَهَا وَ لَا نَفَادَ»(4) یعنی آنچه مردم به آنها متمسک می شوند با تمسک شما به امامتان یکی نیست آنها به سراغ ظرفهایی رفته اند که نمی جوشند کسانی که به سراغ ما آمده اند به چشمه هایی روی آورده اند که علی الدوام می جوشد، و فرمود: «نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»(5) و فرمود: امیرالمومنین همان ایمانیست که در قلوب زینت داده شده است: « وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في  قُلُوبِكُمْ»(حجرات/7).

تبیین قرآنی آن حادثه عظیم در صدر اسلام

خداوند متعال در آیات شریفه سوره ابراهیم که در ابتدای سخن ذکر شد، می فرماید: ای پیامبر گرامی، آیا ندیدی کسانی را که نعمت را تبدیل به کفر کردند(نه اینکه کفر نعمت کردند)، و در نتیجه قومشان را وارد دارالبوار، (یعنی جائی که هیچ فلاح و رویشی در آن نیست و در جهنم است)، نمودند، و با اینکه بعدا وارد جهنم می شوند، لکن حلول در آن را از همینجا آغاز کرده اند، باید دانست این نعمت چه بوده و این کفری که نعمت به آن مبدل شده چیست و اینان که قوم را حلول دادند کیستند؟ اینان پیشوایانی بودند و قومی داشتند که از ایشان تبعیت می کردند. ائمه نار بودند، این نعمت الله که کفران شد و این کفری که جایگزین شد چه بود؟

آنچه که در غدیر اتفاق افتاد، اتمام نعمت ولایت بود و صرفا یک نصب ظاهری نبود «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي  وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»(مائده/3)، نبی اکرم به امر خدا پرده از ولایت حضرت علیعلیه السلام برداشتند این نعمت جاری شد نعمت در حجاب بود نسیم از آن وادی وزیدن گرفت تا عالم بهشت شود«وَ الشَّمْسِ وَ ضحُئهَا * وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَئهَا * وَ النهَّارِ إِذَا جَلَّئهَا * وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَئهَا»(شمس/1تا4)، لکن ائمه کفر نعمت خداوند را تبدیل به کفر کردند، و از نعمت ولایت امام، عدول کردند، آنان قشایی مثل پرده تاریک شب، بر ولایت امیر المومنین انداختند، ایشان مامور شده بودند که بیایند و بر عالم بتابند. و مانند ابر رحمتی بر عالم ببارند، «الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِر»(5)، اگر می بارید همه این سرزمین زنده می شد. اما دنیا به واسطه این تبدیل شد به دار البوار که هیچ رشدی در آن نیست و دار موت است.

ظهور ولی عصر، تنها راه خروج از دارالبوار

تنها در عصر ظهور است که درها باز می شود و عالم، عالم دیگری شده و از دارالبوار خارج می شود. البته برخی امروز هم به ظهور جزئی می رسند و دوران ظهورشان می رسد، اما این غیر از ظهور کلی است؛ خروج از دار البوار وارد شدن در دار حیات است در وادی ولایت امیرالمومنین و وادی توحید و معرفت است؛ «ومَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»(طه/124)، دار البوار دار معیشت ضنک و دار کوری است. در این وادی جز شعله های جهنم که شعله ور است، چیزی نمی روید، هر که در این وادی است آلوده است، و ما همه در دروان ضیق و ضنک هستیم لذا کسی طعم خوشی در این عالم نمی چشد و هنوز هم این جریان ادامه دارد، و جریان اروپا و غرب، ادامه امپراطوری بنی امیه و سقیفه است و امام زمان از نسل حضرت زهرا(س) که بیاید نور حضرت را منتشر کرده و آن شمس را تجلی خواهد داد.

لذا موضوع درگیری حضرت زهرا اجمالا اینست که عالم دارالبوار باشد یا دار الحیوان گردد، و وقتی قشا را بر ولایت امیر المومنین(ع) انداختند، باید حضرت زهرا(س) وارد میدان شده و عالم را به مدار خودش بر می گرداند و این تمام قصه است.

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغه، خطبه 224.

(2) تفسیر صافی، ج 1، ص 21.

(3) امالی صدوق، ص 235.

(4) کافی، ج 1، ص 184.

(5) کافی، ج 1، ص 217.

(6) کافی، ج 1، ص 200.