نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

جلسه سوم حرم مطهر/ تبیین فتنه های پس از رحلت نبی اکرم در آیات قرآن

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 بهمن ماه سال 98 است، که به مناسبت ایام فاطمیه در حرم مطهر مقدس فاطمه معصومه(س) ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال برای جدا شدن صفوف مؤمنین و مشرکین و تفکیک اصحاب بهشت و جهنم از یکدیگر امتحان و فتنه ای را از امت گرفت و به جز عده اندکی، همه گمراه شدند و راه و طرح شیطان را دنبال کردند. اما حضرت زهرا سلام الله علیها با اقدام عظیمشان توانستند مانع اجرای کامل برنامه شیطان بشوند و ظهور نتیجه اقدام حضرت زهرا سلام الله علیهاست که آن موقع حقیقت و آفتاب ولایت نبی اکرم و امیرالمؤمنین ظاهر می شود.

ابتلاء برای جدا شدن صفوف

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. آیات متعددی از قرآن گزارشی از واقعه ای که برای حضرت زهرا سلام الله علیها پیش آمده دارد و این واقعه را توضیح می دهد که چه اتفاقاتی افتاده است. شاید اولین آیه ای که بشود از قرآن بیان کرد که این واقعه را حکایت می کند، آیه شریفه سوره مبارکه عنکبوت است «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين »(عنکبوت/2-3) خدای متعال از یک سنت الهی قطعی در این آیات صحبت فرموده و آن این است که ما انسان ها نباید گمان کنیم که اگر ادعای ایمان کردیم و مدعی شدیم که پای خدا ایستادیم و مؤمن به خدا و رسول هستیم کار تمام می شود بلکه امتحان های سنگینی پیش می آید که این امتحانات را خدای متعال درست می کند و از آن تعبیر به فتنه شده است.

فتنه در لغت به معنی کوره است. این کوره ای که مثلا زرگرها برای خالص کردن طلا استفاده می کنند و درجه حرارت را بالا می برند تا حدی که ناخالصی ها جدا شود و طلای ناب و خالص باقی می ماند. می فرماید آیا گمان مردم این است که همین مقدار که ادعا کنند ما خدا و رسول خدا را باور کردیم رها می شوند و آنها را مورد امتحان قرار نمی دهیم؟ «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» این سنت ما بوده و همه امت های قبلی را هم در مسیر امتحان های سختی قرار دادیم و در این امتحان ها بوده که صف ها از هم جدا شدند. «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين » هم اهل صدق و آنهایی که در ادعای بندگی و ایمان راستگو هستند باید معلوم بشوند و هم آنهایی که در این مسیر ادعای دروغ کردند و واقعا بنده نیستند و دنبال نفس خودشان هستند ولی ادعای ایمان هم می کنند، این دو تا صف باید از هم جدا بشوند.

این دو صفی که به حسب ظاهر کنار هم هستند باید جدا بشوند و این همین اتفاقی است که بعد از رحلت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم افتاده و جامعه مسلمان ها و جامعه کسانی که در بدر و احد و خیبر و حنین و فتح مکه کنار حضرت بودند، خدای متعال آنها را یک امتحان سنگینی کرد و در این امتحان سنگین کمتر افرادی موفق شدند. در روایات می فرماید غیر از سه الی دوازده نفر مابقی دیگر نتوانستند دوام بیاورند.

این یکی از آیاتی است که این صحنه را حکایت می کند. این صحنه ای است که خدای متعال طراحی فرموده و یک امتحان بزرگ اتفاق افتاده تا صف ها از هم جدا بشود. لذا در روایت است وقتی ابوسفیان با عباس، عموی وجود مقدس امیرالمؤمنین محضر حضرت آمدند، بعد از این که مردم با دیگران بیعت کرده بودند، به حضرت عرض کردند شما در صحنه بیایید و ما مردم را می آوریم تا با شما بیعت کنند. حضرت دو جواب دادند، یک جوابشان به ابوسفیان بود و به او فرمودند شما خودتان یک سر فتنه هستید، با شما که نمی شود حق را پیروز کرد. خودتان یک سر درگیری با اسلام هستید و همیشه هم یک طرف درگیری اسلام با همین بنی امیه بوده است.

 در قرآن کریم خدای متعال بیان به این موضوع اجمالا اشاره کرده که «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في  رَبِّهِم  »(حج/19) دو گروه هستند و درباره پروردگارشان با هم دعوا دارند و نزاعشان سر دنیا و منافع شخصی نیست بلکه «اخْتَصَمُوا فِي  رَبِّهِم » بر سر خدا نزاع دارند. ذیل همین آیه امام صادق علیه السلام فرمودند این آیه داستان ما و بنی امیه است. ما می گوییم خدا راست گفته است و آنها می گویند حرف خدا درست نیست و سر این با هم دعوا داریم. بعد فرمود جدم، وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم، با ابوسفیان سر همین موضوع می جنگید. جنگشان که سر بدر و احد و منافع دنیا نبود. حضرت دنبال پیروزی و فتوحات و کشورگشایی نبودند بلکه جنگشان با قریش بر سر توحید و بندگی خدا بود.

بعد فرمودند پدرم امیرالمؤمنین با معاویه سر همین موضوع می جنگید. درگیری امیرالمؤمنین که سر ملک و ملک نبود. اینطور نبود که حضرت حکومت بخواهد. در نهج البلاغه دارد وقتی جنگ جمل به پا شد و حضرت به طرف جنگ جمل می رفتند یکی از اصحاب می گوید آمدم و دیدم حضرت نشستند و دارند کفششان را وصله می کنند. به حضرت عرض کردم آقا الان چه وقت کفش وصله کردن است؟ حضرت به او فرمودند این کفش چقدر می ارزد؟ گفت آقا اگر آن یکی لنگه اش را هم کنارش بگذاری هیچ ارزشی ندارد. حضرت فرمودند حکومت بر شما به اندازه این یک جفت کفش کهنه هم برای من قیمت ندارد الا این که حقی را به پا کنم. بعد آن وقت آمدند و خطبه فوق العاده ای خواندند که آن خطبه در نهج البلاغه نقل شده و لشکر را تجهیز کردند. درگیری امیرالمؤمنین که بر سر دنیا و حکومت دنیا و امثال اینها که نبود.

بعد امام صادق فرمودند سیدالشهداء هم با یزید می جنگید و او هم از بنی امیه بود و فرزندم حضرت بقیه الله هم با سفیانی می جنگد. «اخْتَصَمُوا فِي  رَبِّهِم »آن جا جواب امیرالمؤمنین به ابوسفیان این بود که با تو که کار اسلام پیش نمی رود و یک سر فتنه خود تو هستی و دیگر هم خلافت حضرت به تأخیر افتاد تا دورانش برسد. کسی که میوه را غیر از وقت بچیند مثل زارعی است که در زمین غیر یا در زمینی که قابل کشت نیست می کارد. ما اگر الان پا به میدان بگذاریم اتفاقات بدی خواهد افتاد و چیزی به نفع امیرالمؤمنین تمام نمی شود. لذا حضرت بیست و پنج سال سکوتی کردند که فرمودند «فَصَبَرْتُ وَ فِي  الْعَيْنِ  قَذًى وَ فِي  الْحَلْقِ  شَجًا»(1) مثل کسی که استخوان در گلویش و خار در چشمش رفته باشد.

اما جوابی که حضرت به عمویشان عباس فرمودند این بود که وقتی گفت بیایید ما مردم را می آوریم تا با شما بیعت کنند، فرمودند عمو جان خیال می کنید اینها با من بیعت می کنند؟ پس این آیه قرآن چه می شود «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين » این یک آیه ای است که به واقعه بعد از رحلت حضرت تطبیق شده و حکایت می کند که چه اتفاقی افتاده است و یک امتحان سنگینی است برای جدا شدن آنهایی که در ایمان به خدا و ایمان به رسول خدا صادق هستند و آنهایی که مدعی هستند.

اجرا شدن طرح ابلیس

یک آیه دیگری که باز همین صحنه ها را حکایت می کند این است؛ «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّه »(سبأ/۲۰) ابلیس یک گمان بدی نسبت به این امت داشت که آن گمان خودش را تصدیق کرد. روایتی در ذیل این آیه آمده که تأویل و باطن آیه را معنا می کند. فرمود وقتی در غدیر وجود مقدس نبی اکرم از این حقیقت پرده برداشتند و حقیقت در عالم آشکار شد و امیرالمؤمنین علیه السلام را به خلافت نصب کردند، شیطان قوای خودش را فراخواند؛ چون شیطان در مواقعی تجهیز لشکر می کند و فرماندهان لشکر خودش را می خواند و نقشه هایشان را طراحی و هماهنگ می کنند. در روایت آمده وقتی این اتفاق افتاد فریادی زد و این فرماندهان لشکر خودش را جمع کرد و گفت اگر این واقعه ای که امروز اتفاق افتاد تثبیت بشود، دیگر احدی خدا را معصیت نخواهد کرد.

محمود بن لبید می گوید وجود مقدس فاطمه زهرا بعد از رحلت نبی اکرم می گریستند و بعد کارشان به اینجا رسید که در احد کنار قبر شهدای احد و قبر حمزه سیدالشهداء می آمدند و آنجا گریه می کردند. یک روز به حضرت عرض کرد که چرا شما با این عظمت اینقدر گریه می کنید؟ حضرت فرمودند اگر بر امیرالمؤمنین متفق می شدند هیچ دو مؤمنی دیگر بر سر حق با هم نزاعشان نمی شد. نمی دانید چه کردند و چه فتنه ای در امت اسلامی و جامعه مؤمنین ایجاد کردند.

در غدیر ابلیس به جنود خودش گفت اگر این امر تثبیت بشود دیگر احدی خدا را معصیت نمی کند و دیگر کسی به خدا کفر نمی ورزد و باب معصیت هم جمع می شود. همینطور که در عصر ظهور این امر محقق می شود و تقریبا بساط معصیت جمع می شود. بعد قوایش او را حمایت و تقویت کردند و گفتند برو به نقشه خودت ادامه بده شاید بشود این برنامه را به هم بزنی. در روایات دارد او هم به قوای خودش و به اطرافیان گفت، البته من یک قول هایی هم گرفتم. وقتی این واقعه اتفاق افتاد و امر را از امیرالمؤمنین به سمت دیگران برگرداندن شیطان دوباره فراخوان داد و قوای خودش را جمع کرد و بر تخت نشست و در روایت است که تاج بر سر گذاشت و گفت بروید خوش باشید که دیگر واقعه به تأخیر افتاد.

اصحاب بهشت و جهنم

پس این هم یک پرده دیگری است و یک امتحانی است که خدای متعال از امت گرفت. در این صحنه امتحان شیطان طرحی داشت و به دنبال این بود که این طرح محقق بشود و توانست طرح خودش را محقق کند «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّه » قرآن این طرح را حکایت می کند و آیات متعددی هم دارد اما یکی از آیات این است «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار»(ابراهیم/28) سه مرحله بیان شده: یک بار به پیامبر گرامی اسلام خطاب می کند که ندیدید اینها چه کردند؟ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً» نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند. قرآن این واقعه را اینطور حکایت می کند که نعمت به کفر تبدیل شده است.

این نعمت را معصومین در روایات متعددی بیان کردند و امیرالمؤمنین ذیل همین آیه یک بیان نورانی دارند که فرمودند از عذاب خدا نترسیدند که سنت رسول خدا را تغییر دادند و از وصی و کسی که حضرت معین کرده بود عدول کردند. بعد این عدول از امیرالمؤمنین را حضرت به این آیه تطبیق کردند «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً» این عدول تبدیل نعمت به کفر بود «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» آن ها کلمه تامه نعمت را تغییر دادند که مردم زیر سایه آن کلمه زندگی می کردند و سراسر زندگی امت غرق در نعمت می شد. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى  آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض »(اعراف/۹۶) این آیه ناظر به همین صحنه است. اگر آن ها تقوای الهی را در این صحنه و در این امتحان سنگین رعایت می کردند و جانب خدا را مراعات می کردند، برکات آسمان ها و زمین برایشان نازل می شد و درها باز می شد، کما این که در عصر ظهور ان شاء الله این اتفاق خواهد افتاد ولی کلمه نعمت به کفر تبدیل شد.

بعد حضرت یک جمله فرمودند «نَحْنُ  النِّعْمَةُ»(2) ما آن نعمتی هستیم که تبدیل به کفر شده است «الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ» آن نعمتی که خدای متعال بر بندگانش منت گذاشته و آن نعمت را به آنها عطا کرده ما هستیم. امیرالمؤمنین اینجا فرمودند «نَحْنُ  النِّعْمَةُ» یکی از چهره های نعمت این است «الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِهِ وَ بِنَا يَفُوزُ مَنْ فَازَ يَوْمَ الْقِيَامَة» تمام کسانی که در قیامت فائز می شوند با ما فائز می شوند. نعمت یعنی همین و کسی که با امام راه رفت از فائزین روز قیامت است. فائزین قیامت را قرآن توضیح داده «لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون »(حشر/۲۰) این دو دسته با هم یکسان نیستند. نباید اشتباه بشود، ممکن است کنار هم در دنیا زندگی بکنند ولی صرف اینکه کنار هم هستند اینها را برابر نمی کند. حتی ممکن است در یک صف جماعت کنار هم بنشینند اما با هم برابر نیستند. آتش هم برای خودش اصحابی دارد.

این گویای این است که چرا خدای متعال یک عده ای را جهنم می برد؛ چون اینها اصحاب النار هستند. اصحاب نار و اصحاب جنت یکسان نیستند، بهشت هم اصحابی دارد. یک عده ای اصحاب الجنه هستند و یک عده ای اصحاب النار هستند و فائزین اصحاب الجنه هستند. لذا در آیه دیگری خدای متعال می فرماید «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ»(آل عمران/۱۸۵) وقتی وارد قیامت می شوید به هیچ کسی ظلم نمی شود و پیمانه ها پر تحویل داده می شود. وقتی پیمانه انسان را به خودش تحویل می دهند متناسب با عملش «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز» هرکسی در آن صحنه از جهنم نجات پیدا کند و در بهشت واردش کنند این فائز است. فائزین آنجا معلوم می شوند.

البته پیداست که این از همین دنیا شروع می شود و جهنمی ها از همین دنیا وارد جهنم می شوند و بهشتی ها هم از همین دنیا وارد بهشت می شوند. نوع حرکت انسان در دنیاست که معین می کند انسان از این عالم که خارج می شود جهنمی یا بهشتی باشد «وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوان »(حدید/۲۰) وقتی پا در عالم آخرت می گذاریم، یک عده ای در آن وادی گرفتار رنج شدید هستند و یک عده ای هم با مغفرت و رضوان الهی مواجه می شوند پیش رویشان مغفرت خدا و بخشش و تطهیر و مقام رضوان است. پس دو مسیر است و خدای متعال هم می فرماید در قیامت به کسی ظلم نمی شود ولی «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز» فائزین آنجا معلوم می شوند. این دنیا پرده و حجاب است و بهشتی و جهنمی کنار هم نشستند ولی آن طرف که می رویم «لا يَسْتَوي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُون ».

اصحاب النار و اصحاب الجنة چه کسانی هستند؟ «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/۲۵۷) این ایمان، ایمان به امر ولایت است. همین امتحانی است که اتفاق افتاده «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين » اینطور نیست که همین که ادعای ایمان کنند ما آن ها را رها کنیم. ما امتحان به پا می کنیم و در این امتحان دو دسته می شوند؛ یک عده واقعا مؤمن هستند؛ «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»، حضرت فرمود اگر تاریکی و ظلمت و صفت بدی هم داشته باشد خدای متعال او را وارد نور توبه می کند و رجوع الی الله می کند و نورانی اش می کند و لحظه به لحظه او را در وادی نور پیش می برد.

اما آنهایی که در این امتحان کفرشان آشکار می شود که همینطور هم شد «ارْتَدَّ النَّاسُ  بَعْدَ النَّبِيِّ إِلَّا ثَلَاثَةَ»(3) همه به قهقرا برگشتند الا چند نفر «وَ الَّذينَ كَفَرُوا» در این امتحان کفرشان آشکار می شود. کاذبینی که در ادعای ایمان راست نمی گفتند و پای حرف خدا نایستادند و در امتحان کنار کشیدند و دنبال هوس و نفسانیات خودشان رفتند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون » اصحاب نار اینها هستند.

شاید تفسیر این آیه شریفه که از آیت الکرسی آمده این آیه باشد «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً». «وَ الَّذينَ كَفَرُوا» یعنی کلمه ایمان و کلمه نعمت الهی را به کلمه کفر تبدیل کردند. «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» قوم خودشان را در دار بائر بردند. اینها همانهایی هستند که پیروانشان را به سمت ظلمات می برند. دار بوار همان دار ظلمات و همان جهنم است. درخت بهشتی شجره طوباست که توصیف های فوق العاده ای دارد و درخت جهنمی هم شجره زقوم است که گناهکارها باید از این درخت بخورند. جهنم دار بائر است و هیچ چیزی در آن رویش پیدا نمی کند. بذر وجود انسان در جهنم افتاد و هیچ چیزی از درونش در نمی آید. این وادی ولایت شیطان و وادی ولایت طاغوت است. دار ولایت امیرالمؤمنین دار دائر است و اگر بذری درونش بیاندازی شکوفا می شود.

در یک حدیث طولانی امام رضا علیه السلام امامت و امام را معرفی می کنند و در یک جا می فرماید «الْإِمَامُ  كَالشَّمْسِ  الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَار»(4) امام خورشیدی است که در افق عالم طلوع کرده و هیچ دستی به او نمی رسد و هیچ چشمی نمی تواند امام را شکار کند اما همین امام که آن قدر در افق با عظمت است «وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ» سرزمین واسعی است که زیر پای مؤمنین است «وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَة» آسمانی است که بر سر مؤمن سایه می اندازد «الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِل » ابر پر باران و نافع است. اگر کسی در وادی ولایت امام رفت این بذر شکوفا می شود. محیط نعمت یعنی همین. اما آن ها محیط نعمت را به کفر تبدیل کردند و قومشان را در دار بائر بردند.

این دار بائر که هیچ چیزی در آن سبز نمی شود جهنم است. مردم را در جهنم آخرت یا در همین دنیا بردند و شاهدش کلمه بعدی است «جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها»(ابراهیم/۲۹) در قیامت هم وارد جهنم می شوند و قرارگاهشان جهنم می شود، «وَ بِئْسَ الْقَرار». پس امتحان به پا شد و نقشه ابلیس محقق شد و مسیر شیطان را رفتند و طرح شیطان را پذیرفتند و «أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار». وقتی این اتفاق افتاد، یکی دیگر از آیاتی که از این صحنه حکایت می کند این آیه است «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى  * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/۱-2) حضرت فرمود اینجا مقصود از شب همین واقعه ای است که اتفاق افتاده که «غَشِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فِي دَوْلَتِه »(5) روی این حقیقت و روی این آفتاب پرده انداخت «وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى » تا زمانیکه دوران ظهور برسد که این پرده کنار برود و حقیقت این شمس آشکار بشود. لذا الان همه مؤمنین هم از آن حقیقت فی الجمله محروم هستند.

پس این امتحان پیش آمد و طرح ابلیس در امت اسلامی محقق شد «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّه » نتیجه این شد که یک عده ای آمدند و کلمه نعمت را به کفر تبدیل کردند و همه امت را در سرزمین بائر و جهنم بردند. اگر این مسیر ادامه پیدا کند قرارگاهشان جهنم می شود. یک پرده ای بر حقیقت ولایت حضرت افتاد «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» مثل شبی که بر روز پرده می اندازد و همه جا تاریک می شود، چنین اتفاقی در باطن افتاده است.

وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن عهدی که از ازل و قبل از این که در عالم ما بیایند با خدا بستند «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك » با خدا قرار بستند که در این عالم بیایند و این فتنه را کور کنند و این جهنم را خاموش کنند و این پرده ظلمانی را کنار بزنند و دوباره حقیقت نعمت و حقیقت ولایت در عالم آشکار بشود و مؤمنین نجات پیدا کنند و این کار را هم کردند و با اقدامشان مسیر را هموار کردند و پایان قیام حضرت زهرا هم ظهور است. ظهور ثمره حضرت زهرا سلام الله علیهاست که در ظهور همین جهنم خاموش می شود و همین حجاب و تاریکی کنار می رود. اصلا ظهور یعنی حقیقت توحید و حقیقت ولایت امیرالمؤمنین و حقیقت نبوت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در عالم آشکار می شود.

پی نوشت ها:

(۱) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 48

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 217

(3) الإختصاص، النص، ص: 6

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 200

(5) تفسير القمي، ج 2، ص: 425