نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

ادامه مباحث سوره مبارکه ماعون/ معنای سهو از نماز و جریان تکذیب دین

متن زیر گفتگوی آیت الله میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ ۳۰ آبان ۹۴ برگزار شد. ایشان در این جلسه در ادامه تفسیر سوره مبارکه ماعون به دو جریان اشاره داشتند. اول جریان هدایت نبی اکرم و دوم جریان دشمنان خدا و نبی اکرم. جریان دوم مکذب دین هستند و سد خیرات هم برای خود و هم برای دیگران و حتی اگر ذیل این جریان نمازگزارانی هم بوجود بیاید نمازشان از روی ریا است و آنها هم دنباله رو همین جریان تکذیب می باشند. از آن طرف کسی که در معیت و همراهی با معصوم بود آرام آرام می‌تواند به مقام محمود آن‌ها که مقام شفاعت و دستگیری و محبت نسبت به مخلوقات و فداکاری برای رساندن مخلوقات است برسد. جریان تکذیب ساهی و رویگردان از نماز و مانع و سد خیرات چه برای خود و چه برای دیگران می باشند.

سوال: بحث در سوره مبارکه ماعون بود و ادامه مباحث را در خدمت استاد هستیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین. در آغاز این سوره‌ مبارکه خطاب به پیغمبر گرامی می‌فرماید «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّين * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ»(ماعون/1-3) پیامبر ما آیا دیدی آن کسی را که دین را تکذیب می‌کند؟ «أَرَأَيْتَ» استفهام است و اگر همراه با اثبات باشد به معنی نوعی تعجب و تأثر است. تکذیب دین یک صحنه‌ تأسف آور است گویا این صحنه مشهود پیغمبر است و برای دیگران پنهان است و امر آشکاری نیست. این صحنه، جریان تکذیب دین است که به دنبال این تذکیب دین چند مطلب اتفاق می ‌افتد. این همانی است که یتیم را با قهر میراند و بر طعامی که حق مسکین است دیگران را ترغیب نمی ‌کند و برنامه ریزی نمی ‌کند که این طعام به اهلش برسد این قسمت اول سوره بود که اجمالا توضیح دادیم.

مفهوم یتیم و مسکین که معنای گسترده تر از یتیمی است که پدر مادر خود را به حسب ظاهر از دست داده است یا مسکینی که در امکانات مادی زمین گیر است انسان‌ها همه یک نوع مسکنت و یتمی دارند حتی نسبت به معصوم هم یک جایی اطلاق شده یک جریان اُبوتی است که تکریم می‌کند یتیم ‌ها را این‌ها احتیاج به تکریمی دارند که تکریم پدرانه است تکریم این ایتام و به فکر مساکین بودن یک جریان و دستگیری و شفاعت است که نیاز به عهد الهی دارد و این کار هر کسی نیست. این جریان، جریان آن ‌هایی است که عهد شفاعت داشتند؛ نبی اکرم محورشان و بعد معصومین علیهم السلام جریان ابوت نسبت به همه دارند و به ایتام و مساکین توجه دارند این هم برمی‌گردد به عهدشان با خدا و توجه و محبتی که نسبت به حضرت حق دارند؛ که در قدم بعد عهد عبودیتشان با عهد شفاعت و دستگیری و ابوت و سرمایه گذاری همراه می‌شود.

آن کسانی هم که ذیل این دستگاه قرار می ‌گیرند و تولی به معصوم پیدا می ‌کنند به تبع معصومین می ‌توانند به این مقام برسند. کسی که در معیت و همراهی با معصوم بود آرام آرام می ‌تواند به مقام محمود آن‌ها که مقام شفاعت و دستگیری و محبت نسبت به مخلوقات و فداکاری برای رساندن مخلوقات به خدا است برسد و شعاعی از این مقام در آن‌ها پیدا می ‌شود. در زیارت عاشورا هم بعد از این که از خدا می ‌خواهیم ما را به معیت معصوم برساند یک درخواست دیگری هم هست «وَأنْ يُثَبِّتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْق في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَأسْألُهُ أنْ یُبَلِّغَنِی الْمقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللهِ» آن درخواست و رسیدن به مقام محمود معنایش این است که ما این مقام را درک کنیم و شعاعی از این مقام در ما پیدا شود و وقتی پیدا شد غیر از این که خودمان همراه با معصوم می‌ شویم دیگران را هم به این همراهی دعوت می‌ کنیم همان طور که معصوم شفاعت میکند ما هم بار دیگران را برای این همراهی کردن و نجات برمی ‌داریم.

پس جریان دستگیری از ایتام و مساکین و سرپرستی و ابوت و پدری نسبت به آن‌ها و تکریم آن‌ها و حقوق آن‌ها را به دستشان رساندن جریانی است که نیاز به عهد شفاعت دارد و کسی که نیاز به تکریم دین دارد او طبیعتاً دیگر نمی‌تواند این کار را انجام بدهد ولو مدعی هم باشد. این طور نیست که با حرف و حدیث و تحریک روانی اتفاق بیفتد؛ بلکه یک بستر و زمینه ‌ای می‌خواهد و این طور نیست هر کسی که بخواهد، بتواند شفاعت بکند.

کسی که اهل تکذیب دین است، حال چه دین را به معنی قیامت بگیرید یعنی فقط به دنیا می ‌اندیشد و چه تکذیب دین را به معنی تکذیب جریان هدایت الهی بگیرید و آن نوری که قلب انسان را روشن می‌ کند، او نمی ‌تواند در دنیا ایثار بکند. آن ‌هایی که در تاریکی هستند و آن ‌هایی که با نفس خودشان راه می ‌روند نه با هدایت الهی اهل این کارها نیستند و چه تکذیب را به معنی تکذیب ولایت و امامت و سرپرستی بگیرید که چندین روایت داریم که فرمود مراد از این جا تکذیب ولایت امیرالمومنین علیه السلام است کسی که این جریان را تکذیب می‌ کند او نمی‌ تواند؛ یک جریان پنهانی است که تکذیب دین می‌کند بعد هم این جریان ایتام و مساکین را رها می‌کند.

این جریانی است که گویا پیغمبر می ‌بینند و برای حضرت جریان تأسف باری است. نکته دوم سیر انتقال این سوره است به این جا که «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ» باید دید چه ارتباطی به ماقبل دارد. مفسرین و بزرگوارانی مثل مرحوم فیض ابتدائاً این طوری فرمودند که کانه خدای متعال بفرماید اگر بی اعتنایی به یتیم و راندن یتیم و اگر ترک اطعام مسکین و دعوت نکردن مردم به این که حق آن‌ها را به آن‌ها بدهند، تکذیب دین و سهو از نماز و رویگردانی از نماز است که عمود دین است. پیداست این به طریق اولی به تکذیب دین ختم می‌ شود. بنابراین این هم ادامه همان تکذیب است. یکی از علائم مکذبین این است که مصلی هستند اما «هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» هستند.

من نکته ‌ای را عرض می‌کنم که مصلی این جا مقصود چه کسی است. یک معنای اولیه مصلی یعنی نمازگزار که چند دسته هستند که در قرآن اوصافی دارند؛ دو دسته اش که خیلی واضح است یکی مصلینی هستند که «هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» آن‌ هایی که از نماز خودشان غفلت می‌ کنند. سهو (با تفاوت‌های جزئی) به معنی غفلت است؛ یعنی غافل از نماز هستند. روایتش را هم خواندیم که این غافل از نماز یعنی گاهی نماز را به جا می ‌آورد گاهی به جا نمی‌آورد، گاهی به وقت نماز اهتمام ندارد و آن را به تاخیر می ‌اندازد. وقتی با «عن» متعدی می ‌شود یعنی مشغول به یک کار دیگری است که آن کار او را از نماز و ذکر و توجه به خدا غافل می ‌کند؛ مثلاً مشغول به دنیا و نفس خودش است و از نماز رویگردانی می‌ کند. این‌ها کسانی هستند که نسبت به ذکر خدای متعال غافل هستند نسبت به مردم دنبال این هستند که چشم دیگران را متوجه خودشان بکنند و طبیعتاً اهل این هستند که برای خدا نماز نمی‌خوانند.

یک روایتی از امیرالمومنین علیه السلام است من این روایت را خدمت شما تقدیم می‌کنم که حضرت این آیه «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ»(ماعون/6) را معنا کردند در مجمع البیان از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود «يُريدُ بِهِمُ المُنَافِقِين الذين لَا يَرجُونَ لَهَا ثَوابًا إن صَلُّوا وَلَا يَخَافُونَ عَلَيها عِقَابًا إن تَرَكُوا فَهُم عَنهَا غَافِلُون حَتى يذهب وقتها فإذا كَانوا مَعَ المُؤمنين صَلُّوها رِيَاءاً وإذَا لَم يَكُونُوا مَعَهُم لَم يُصَّلوا وهو قوله الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ»(1) مقصود از مرائون منافقین هستند اگر نماز بخوانند امید به ثواب ندارند و اگر ترک کنند نگران عقوبتی نیستند بنابراین توجهی به ثواب و عقاب خدا ندارند. قرآن هم در وصف منافقین می‌فرماید «يُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لَا يَذْكُرُونَ اللَّـهَ إِلَّا قَلِيلًا»(نساء/142) نماز که می ‌خوانند اهل ریا هستند اهل ذکر نیستند حضرت فرمود مرائین منافقین هستند امید به ثواب ندارند نگران عقاب خدای متعال نیستند از نمازشان غافل هستند. کسی غافل از نماز نیست که امید به ثواب الهی دارد و نگران عقوبت است و می‌ داند این نماز موجب رسیدن به درجات می‌ شود و ترکش موجب زمین گیر شدن انسان می‌ شود. بنابراین تا پایان وقت هم غافل از نماز هستند و اگر با مومنین باشند از روی ریا می‌خوانند.

بنابراین یک جریان مصلی است که نماز می‌خواند ولی ساهی عن الصلاة است اهتمام به نماز ندارد و حدود و ارکان و وقتش را حفظ نمی‌ کند و بالاتر از آن مرائی فی الصلاۀ است و برای چشم دیگران می ‌خواند نه برای خدای متعال و نگران ثواب و عقاب حضرت حق نیست.

یک جریان دیگری از مصلین هم داریم؛ در سوره معارج آمده «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»(معارج/19-21) انسان این طور آفریده شده که حریص و کم صبر است اگر او را امتحان کنیم و در سختی قرار بدهیم جزع می‌کند و اگر به او نعمت بدهیم سد نعمت می‌کند؛ بنابراین نمی ‌تواند در هیچ حالی رشد کند؛ یعنی از او بگیریم رشد نمی‌کند بدهیم هم رشد نمی‌ کند. اهل داد و ستد با خدا نیست که در سختی و خوشی در هر دو رشد کند.

اما یک عده را استثناء می ‌کند که آنها مصلین هستند و توضیح می‌دهد که این مصلینی که استفاده از شرایط می‌ کنند و اهل جزع نیستند چه صفاتی دارند می‌فرماید «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ * وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»(معارج/23-25) آن‌هایی که اولاً بر نمازشان مداومت دارند؛ یکی از صفات مصلینی که آن‌ها اهل جزع و منع خیرات نیستند و از این صفات نجات پیدا می ‌کنند این است که این‌ها اهل دوام بر صلاة هستند بعد چندین صفت ذکر می‌کند تا می‌رسد به این جا که «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ»(معارج/34) دو تا از خصوصیاتی که برای این دسته گفته شده این است که این‌ها بر نماز خودشان محافظت می‌ کنند. مداومت و محافظت در روایات معنا شده است و من چند روایتی که نقل شده را عرض می‌کنم.

در تفسیر علی بن ابراهیم قمی است که از امام باقر علیه السلام نقل می ‌کند خدای متعال مصلین را مستثنی کرده فرموده این‌ها با بقیه انسان ‌ها فرق می‌ کنند. آن‌ها را به بهترین اعمالشان توصیف کرده «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ إذَا فَرَضَ عَلَى نَفسِهِ شيئا مِنَ النَّوافل دَامَ عَليه»(2) بر نماز خودشان مداومت می‌کنند و آن کسی بر نماز خودش دائمی است که اگر بر خودش واجب می‌کند نافله ‌ای را بخواند بر آن مداومت می‌کند (منظور نوافل 51 رکعتی است)؛ یعنی اگر تصمیم می‌گیرد نماز شب بخواند مداومت بر نافله شب می ‌کند، در حالی که این‌ها فی نفسه واجب نیست؛ اما وقتی تصمیم می‌ گیرد نافله صبح بخواند بر آن مداومت می‌کند.

در روایت دیگری مرحوم کلینی از امام باقر علیه السلام نقل کردند که حضرت این طوری معنا کردند «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» یعنی منظور از محافظت بر نماز فرائض است و محافظ بر نماز یعنی آن نمازهای پنج گانه‌ ای که واجب است را محافظت می‌ کنند که ترک نشود. در بعضی از روایات محافظت بر نماز یعنی حدودش را حفظ می‌ کنند؛ یک کاری می ‌کنند که نماز حقیقتاً نماز شود. گاهی آدم اگر بخواهد نمازش نماز شود بیست و چهار ساعته باید در ذکر خدا باشد. پس مصلینی که این صفت رذیله در آن‌ها نیست کسانی هستند که محافظت بر نماز دارند یعنی بر واجباتشان محافظت می ‌کنند. کاری می ‌کنند که این پنج نماز، هم از نظر وقت و هم ارکان و خصوصیات حقیقتاً نماز شود و از دست نرود و اینگونه محافظت بر نماز دارند اما صفت دیگرشان «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ» حضرت فرمودند: «هی النافله»(3) مقصود این است که بر نوافلشان مداومت می‌کنند.

در روایت دیگری که مرحوم صدوق از حضرت موسی بن جعفر امام کاظم علیهما السلام نقل کردند همین آیه را حضرت معنا کردند «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ قَالَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ‏ الْخَمْسِينَ‏ مِنْ شِيعَتِنَا»(4) یعنی مقصود از این آیه آن شیعیانی هستند که در شبانه روز 51 رکعت نماز می ‌خوانند. یکی از علائم شیعه این است که 51 رکعت نماز می ‌خوانند که 17 رکعت واجب است 34 رکعت مستحب و نوافل است؛ شامل یازده رکعت نافله شب دو رکعت نافله‌ صبح هشت رکعت ظهر هشت رکعت عصر چهار رکعت مغرب و دو رکعت نشسته نافله عشا؛ و مداومت بر این نماز‌ها می ‌کنند. پس مداومت بر نماز یعنی حفظ این 51 رکعت. واجب و مستحب که عمده اش همین مستحبات است؛ یعنی واجبات را که می ‌خواند و مداومت بر نوافل مستحب هم می‌کند.

در روایت اربعین از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده که علائم شیعیان ما پنج تا است؛ یکی زیارت اربعین یکی هم 51 رکعت نماز. در روایات متعدد دیگری هم آمده برای مثال در ذیل آیه‌ شریفه «وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ»(صافات/83) خدای متعال انوار نبی اکرم، امیرالمومنین و چهارده معصوم صلوات الله علیه و علیهم را به حضرت ابراهیم نشان داد؛ حضرت شیفته‌ این انوار شدند و دیدند گرد این انوار ستاره ‌های درخشانی طواف می‌ کنند. سوال کردند این‌ها چه کسانی هستند؟ فرمودند: این‌ها شیعیان این چهارده معصوم هستند که شعاع وجود آن‌ها می باشند. دور آن‌ها طواف می‌ کنند؛ از نور آن‌ها خلق شدند و دائم با آن‌ها هستند پرسیدند علائم این شیعیان چیست؟ پنج علامت ذکر شده که البته کمی با روایات زیارت اربعین امام حسن عسکری متفاوت است؛ اما آن جا هم یکی این است که اهل این 51 رکعت نماز هستند.

در روایت دیگری از خصال مرحوم صدوق (که البته احکام فقهی دیگر هم دارد که منظور نظر ما نیست) از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند «الَّذِينَ يَقْضُونَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ اللَّيْلِ بِالنَّهَارِ وَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ النَّهَارِ بِاللَّيْلِ»(5) مداومت بر صلوات دارند و اگر نافله شبشان قضا شد در روز قضا می ‌کنند و نمی ‌گذارند بگذرد. اگر نافله روزشان قضا شد در شب قضا می‌ کنند و آن را انجام می ‌دهند و این هم خیلی تاکید فراوان شده که بر نوافل مداومت کنید و اگر قضا هم شد قضا کنید؛ اگر قضایش را هم انجام ندادید در مقابل هر دو رکعت صدقه بدهید. تاکید دارند و این قدر اهمیت می ‌دهند و مهم است. در روایات دارد که نواقص فریضه با نوافل جبران می ‌شود پس این آیه یعنی کسانی که بر نوافلشان مداومت می‌ کنند و آیه «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» هم یعنی بر فریضه محافظت می‌ کنند که وقت و آداب و مناسک و باطن و ظاهرش انجام شود و این نماز تحویل خدای متعال داده شود. نوافل را جدی می‌ گیرند به خصوص نوافل یومیه که 34 رکعت است.

معنای ظاهری که آیه دارد و بعضی از مفسرین هم همین معنا را گرفتند این است که حالت نمازشان دائم با آن‌ها است یعنی هیچ گاه از نماز خودشان بیرون نمی ‌آیند. یک عده‌ ای هستند اصلاً ورود به نماز نمی ‌کنند و نماز هم که می ‌خوانند در زندگی شان هستند. یک عده ‌ای هم از نماز که بیرون می ‌آیند واقعاً از معراج و آن حالت خارج نمی‌ شوند و در آن حالت هستند و به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام «قُلُوبِهِم فِي الجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُم‏ فِي العَمَل»(6)، دائم در نماز هستند در عین اینکه مشغول به زندگی شان هم هستند با آن روحی که متعلق به عالم بالاست در این دنیا زندگی می‌ کنند.

پس دو دسته مصلین داریم اول مصلینی که ساهون اند و دوم مصلینی که بر نماز دائمون هستند در این آیه «إِلَّا الْمُصَلِّينَ * هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»(معارج/22-23) دائمون یا ساهون یک احتمال دیگری هم دارد البته آن احتمال ذیل آیه سوره مبارکه مدثر آمده است. آیه «مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ»(مدثر/42-44) چه چیز موجب شد سلوک شما سلوک در سقر باشد و جهنمی شده باشید، گفتند ما مصلی نبودیم و اطعام مسکین هم نمی ‌کردیم. روایتی را مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام در کافی نقل کردند که من این روایت را خدمت شما تقدیم می‌ کنم.

ادریس بن عبدالله می ‌گوید «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ الْقُمِّیِ‏ عَنْ إِدْرِیسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیَةِ ما سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ‏ قَالَ عَنَى بِهَا لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِیهِمْ‏ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ أَ مَا تَرَى النَّاسَ یُسَمُّونَ الَّذِی یَلِی السَّابِقَ فِی الْحَلْبَةِ مُصَلِّی‏ فَذَلِكَ الَّذِی عَنَى حَیْثُ قَالَ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ‏ لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ السَّابِقِینَ»(7) یعنی از اتباع و پیروان ائمه علیهم السلام نبودیم ائمه آنهایی هستند که سابق هستند در همه چیز بر همه‌ اهل سبقت، سبقت گرفته اند و معانی دیگری هم شده از جمله آن سابقونی که مقربون و ائمه هستند ما پیرو این‌ها نبودیم؛ گویا اگر پیرو آن‌ها شوید مصلین هستید. بعد حضرت شاهد آوردند: مصلی یعنی کسی که پیرو امام است پیرو سابقین است ندیدید که مردم آن کسی را که در مسابقه اسبش پشت سر آن کسی است که برنده شده و گردن به گردن اوست مصلی یعنی کسی که پشت سر سابق است، می‌گویند؟ این را خدای متعال اراده کرده است که فرموده «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» یعنی ما نه از سابقین و نه پیرو سابقین بودیم.

البته این روایت را شاید بشود به سوره معارج و ماعون تسری داد. در سوره معارج انسان کسی است که هلوع است الا آن کسی که پیرو سابقین و ائمه علیهم السلام است آن‌هایی که پیرو هستند «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُون * وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»، «وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» اند. در معنایی دیگر شاید مقصود از مصلی در این جا آن کسی است که دنبال همان مکذب است؛ آن‌هایی که به دنبال این‌ها حرکت می ‌کنند یعنی مصلین این جا به معنای دنباله رو همان مکذبین هستند؛ یک نفر مکذب است و این هم گردن به گردن او است؛ البته نمی‌ خواهم نسبت بدهم ولی این هم یک احتمالی است که از این روایت گرفته می‌شود.

بنابراین کسی که پیرو مکذبین و پیرو امامان کذب است اگر نماز هم بخواند «هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» است. اگر کسی مقتدی به سابقین شد مقتدی به امام شد این خاصیتش این است که مداومت بر نماز دارد و «فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» که در روایت فرمود این مقصود زکات و حقوق واجب نیست بلکه در ورای حقوق واجب خودش در مال خودش سهمی معین می‌ کند که با آن صله رحم می ‌کند و به فقرا می‌رسد و زمین گیری را دستگیری می‌کند منتها شرطش مداومت است؛ ممکن است هر روز هر هفته یا هر ماه سهمی را برایشان قرار بدهد ولی مداومت می‌کند یعنی حدود معینی که مداومت بر آن می‌کند و آن غیر از واجبات است. پس آن کسی که پیرو سابقون است مصلی است یعنی به معنی پیرو سابقون است ممکن است یک مصلی هم داشته باشیم که پیرو مکذبین است.

اگر این طوری هم معنا نکردیم شاید معنایش این است که یک مکذبینی هستند و یک کسانی هستند که دنباله رو این مکذبین هستند ولی نمازخوان هم هستند اما مصلینی که ذیل آن مکذبین هستند لازم نیست خودشان ابتدائاً مکذب باشند. از دستگاه تکذیب امام و از دستگاه تکذیب دین یک چنین مصلینی بیرون می ‌آید.

این جا هم روایتی را که مکرر تقدیم کرده ایم که در روضه‌ کافی است می‌خوانم «نحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ وَ مِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي‏ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَاهُدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْبُخْلُ وَ الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ مِنَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةِ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ وَ كَذَبَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ غَيْرِنَا»(8) ما اصل هر خیر هستیم همه نیکی ‌ها فرع بر ما است دین داری و موحد بودن مردم همه از فروع امام است نماز روزه فرو خوردن خشم از فروع ما است از نیکی ‌ها است کسی بدی به انسان کرده و انسان ببخشد این از خیرات و برّ است، به فقیر انسان محبت کند این از خیرات است و نسبت به همسایه حقوقش را ادا کند متعهد به حقوق همسایگی باشد از خیرات است اگر کسی صاحب فضل است آدم انکار نکند حسد نورزد اقرار کند این‌ها خیراتی است که همه فرع بر ما هستند این‌ها از فروع امام هستند. دشمن ما هم اصل هر بدی است و از فروعش همه‌ زشتی ‌ها و فواحش است و کذب از آن‌ها ناشی می‌ شود و نمامی کردن و بین مردم را به هم زدن و محبت‌ ها را از بین بردن از آن‌ها است محبت‌ها را تبدیل به کینه کردن کار این‌ها است بخل یعنی انسان دست بسته باشد از آن‌ها است و قطع ارتباط با مومنین با ارحام بکند و ربا بخورد و مال یتیم را به غیر حق بخورد.

مکذبین نه فقط خودشان این طور هستند پیروانشان هم این طوری می‌شوند از حقوق مردم تعدی می ‌کنند، از حدودی که خدای متعال امر کرده تعدی می‌ کنند، فحشای ظاهری و باطنی می ‌کنند؛ زنا و دزدی و از این قبیل قبایح را انجام می ‌دهند. اگر شما دو جریان در نظر بگیرید، یکی جریان ولایت حقه است این جریان مبدا همه خیرات است اصل کل خیر است و این خیر را در عالم جاری و شفاعت می‌ کند و همه را به خیرات دعوت می‌ کند؛ اگر خودش مصلی حقیقی است همه را اهل صلاة می ‌کند اگر خودش إِقمت الصَّلَاةِ است، پیروانش می‌شوند «يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ» او خیمه کلی نماز را در تاریخ به پا می‌کند و پیروانش هم برای خودشان خیمه نماز به پا می‌ کنند زیر خیمه‌ نماز زندگی می کنند. اگر إِيتَاءِ الزَّكَاةِ دارند پیروانشان «وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» اند.

یک جریان هم جریان باطلی است که جریان تکذیب قیامت و تکذیب دین است و خیلی هم برای خودشان این مدعیان تکذیب دین ادعای روشن فکری می ‌کنند خصوصا در سابق بیشتر بود حالا کمتر شده است. آنها دین را افسانه و اسطوره می ‌دانستند و می‌گفتند دوره دین قبل از دوره فلسفه است ما دوره اسطوره و فلسفه و دوره علم داریم و ما اکنون به دوران علم رسیدیم و دوران دین تمام شده است. این چنین برخورد با دین و ادعای روشن فکری می‌ کردند. این جریان مکذب دین، محور هم دارد و شاید آیه ناظر به این است که ممکن است شخص خاصی باشد «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّين * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»(ماعون/1-5) وای بر آن‌هایی که پیرو او هستند؛ یا اگر مصلی را به معنی نماز خوان بگیریم به معنای وای بر کسانی که دنبال او می ‌روند و نماز هم می‌ خوانند یعنی نماز خوان‌ هایی که ذیل این تکذیب نماز می ‌خوانند نه این که خودشان مکذب اند بلکه ذیل این مکذب حرکت می‌کنند.

جریانی که ذیل مکذب به دین، قیامت و توحید و ولایت حقه شکل می‌ گیرد جریانی است که ممکن است مصلی هم داشته باشد ولی مصلی اش ساهی عن الصلاة است، از ذکر الله غافل است، نسبت به مردم که میرسد مرائی است. همین نماز را برای نشان دادن به مردم می ‌خواند و نه فقط خیرش به دیگران نمی ‌رسد بلکه نمی ‌گذارد دیگران هم خیر برسانند و سد خیرات می ‌شود. که این جریان مدعی خیلی زیاد در عالم دارد. نسبت تکذیب دین با سهو عن الصلاة این است که کسی که تکذیب می‌کند خودش هم ساهی عن الصلاۀ می ‌شود یعنی خود ساهی عن الصلاة جزء مکذبین است.

پس دو جریان است؛ یک جریان دین است که جریان توحید و هدایت الهی و ولایت حضرت حق است که بعد می‌شود ولایت امام و ولایت امیرالمومنین علیه السلام و ولایت نبی اکرم و اهل بیت با همه‌ فروعش؛ و یک جریان تکذیب این ولایت و تکذیب دین و توحید و معاد است. این جریان در مقابل نبی اکرم صف آرایی می‌کند و خودش را هم پنهان می‌کند؛ اما پیغمبر این جریان را میشناسند گرچه دیگران نمی‌ شناسند. این جریان با این که منکر دین و منکر حقیقت ولایت الله است اهل نماز و ذکر و خشوع نیست و به نمازی معتقد نیست اگر جایی روی بیاورد این روی آوردن برای ریا است. بنابراین ساهی عن الصلاة است و برعکس آن یکی دائم علی الصلاة است.

بنابراین آن کسی که ذیل امام قرار می‌ گیرد «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّـهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»(نور/36-37) وارد خانه ‌های نبی اکرم می ‌شود اهل تجارت و بیع هستند اهل زندگی هستند ولی هیچ چیز زندگی آن‌ها را از ذکر خدا و اقامه نماز و ایتاء زکات ذکر الله و اقامه نماز که همان برپا داشتن این ذکر است غافل نمی ‌کند. چنین آدمی همه زندگی اش زیر خیمه‌ صلاة و ذکر الله و ایتاء الزکات است. به عکس کسی هم که ذیل مکذبین قرار می‌ گیرد مثل آن‌ها می‌شود «فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» اگر مصلی هم باشد با مردم ریا می‌کند سد راه خیر می ‌شود نه این که از دستش آب نمی ‌چکد بلکه دیگران را هم منع می‌کند. این مساله خیرات ریشه اش در ادیان الهی است و الا آن ‌هایی که مکذب دین هستند و پیرو دنیا هستند مثل انسان به اصطلاح نیچه ‌ای در فلسفه‌ نیچه می شود که انسان گرگ صفت است. اگر کسی چیزی می‌ بخشد این بخشش از دین برمی‌خیزد.

سوال: قرار امروز ما تلاوت آیات 246 تا 248 سوره مبارکه بقره بعد از آن در خدمت استاد هستیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. توضیح دادیم که یک جریانی است که پیرو نبی اکرم و اهل بیت و امام هستند این‌ها وقتی وارد بیت الامام و بیت ولایت شدند و آرام آرام همراه امام شدند به عهد شفاعت می ‌رسند؛ هم خودشان اهل نماز هستند هم دیگران را به نماز دعوت می ‌کنند و هم به فکر زمین خورده‌ ها هستند. یک جریان هم جریان مقابل است این یک قاعده کلی است که یک بار تکرار کردیم که حضرت فرمودند «نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ‏ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَام‏»(9) قرآن یک قسمتش از چهار قسمت در مورد ما و محبین ما است یک قسمت هم در مورد دشمنان ما و دشمنان انبیاء است.

یک سوالی که این روزها هم زیاد گفته می‌ شود و به عنوان بحث اسلام رحمانی مطرح می‌ شود این است که آیا واقعاً خدای متعال به خاطر این که آدم یک دروغ گفت انسان را هزار سال به جهنم میبرد و به خاطر این که روسری ام عقب بوده و چهار تا موی من معلوم بوده هزار سال خدا من را عقوبت میکند؟ و بعد هم می گویند که این که از داعش هم بدتر می ‌شود. پاسخش این است که ممکن است آدم یک عمر هم العیاذ بالله حجابش را رعایت نکند ولی خدا او را ببرد بهشت و ممکن است به خاطر یک تار مو هم آدم را ببرد جهنم؛ ممکن است خدای نکرده آدم ده سال نمازش قضا شده باشد اما آدم را ببرد بهشت ولی به خاطر یک عدد غفلت از نماز آدم را به جهنم ببرد.

نکته اش یک کلمه است که در روایت آمده که نعیم ولایت امام است آن‌ هایی که با امام و دین درگیر هستند این‌ها نماز هم بخوانند میروند جهنم چون خدای متعال از این‌ها یعنی کسی که با دین خدا درگیر است نماز نمی ‌خواهد، دو رکعتش را ابلیس خوانده چهار هزار سال طول کشیده است. این آدم همه صفات خوب را هم داشته باشد و دروغ نگوید و... فایده ندارد چون اصل دین را تکذیب می‌کند.

از آن طرف هم اگر کسی واقعاً دنبال امام و دین است باید بداند که پذیرش ولایت امام و پذیرش دین با بی مبالاتی سازگار نیست؛ آدم دین دار بی مبالات نیست و نسبت به فروع دین نمی ‌تواند بی مبالات باشد؛ نسبت به نماز نسبت به محرمات نسبت به واجبات بی مبالات نیست؛ ولی ممکن است یک جایی زمین گیر شود و مثلاً نمازش هم قضا شود یا ممکن است یک جایی این آدم نمازش را هم یک روز اول وقت نخواند یک بار دروغ هم بگوید؛ بله این در روایت است که انسان ممکن است مرتکب گناهی شود و فحشایی از او سر بزند ولی بی مبالات نیست.

اگر کسی در صف نبی اکرم و اهل بیتشان و طرف دار دین و اولیاء دین است، شیطان همین ‌ها را مقصد قرار داده و تلاش می‌کند یک نقطه ضعفی از آدم بگیرد. علامتش این است که قرآن می‌فرماید «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّـهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»(آل عمران/135) از چنین آدمی اگر یک گناهی سر بزند بلافاصله به ذکر الله روی می ‌آورد و بعد استغفار می‌کند زیرا جز خدا کسی این‌ها را نمی ‌آمرزد. این تهدید شیطان است یعنی همه تلاش‌ های شیطان بر باد است. این آدم بخشیده می ‌شود در حالیکه ممکن است ده سال هم بدون این که قصد عناد و درگیری داشته باشد ولی از روی بی توجهی شیطان ده سال غافلش کرده باشد اما دین خدا را قبول داشته، انبیا را قبول داشته، ائمه و معاد را قبول داشته است و ممکن است کارش در یک لحظه درست شود.

برعکس کسی که اهل عناد شد زمانی که یک فرع را رعایت نمی کند بعنوان مثال حجابش را رعایت نمی ‌کند، چون می‌ گوید دین چیست این‌ها خرافات است دستورات اسطوره ‌ای است و برای دوران فلان است، برای دوران روابط قبیله ‌ای جزیرة العرب است و از این حرف‌ هایی که روشن فکر‌ها می ‌زنند؛ یک تار موی چنین آدمی را خدا نمی‌ بخشد و در صف مکذبین است.

خدای متعال نسبت به نعمت ولایت رها نمی‌ کند در سوره هل اتی آمده است که همه امکانات را خدای متعال به انسان داده است «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»(انسان/۳) در بحث هدایت وقتی به امام می رسیم مردم دو دسته می‌ شوند یا شاکر یا کفور. اگر شاکر نعمت امام بودی که همان راه هدایت است؛ در آیه بعد هم می فرماید که «إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا»(انسان/۴) یعنی اگر کفران کردی این همه عذاب ‌های سخت در قرآن برای آن‌ هایی است که در صف دشمنان نبی اکرم هستند و الا اگر خدای نکرده کسی غفلتی کرد این عقوبت برای آن‌ها نیست بلکه از آن معاندین است ولو یک فرع را از سر تکذیب انجام نمی ‌دهد.

پس این سوره داستان مکذب دین و مکذب امام و مکذب رسول است. کسی که آن ولی را که خدا قرار داده تکذیب می کند این نه آب از دستش می‌ چکد و اگر دنبالش جریان مصلی هم شکل بگیرد جریان ریا و نفاق است و هیچ جریان خیری از او سر نمی‌ زند. این شخص مرائی و ساهی عن الصلاة است. اما کسی دوست امیرالمومنین علیه السلام است البته دوست امیرالمومنین علیه السلام ساهی عن الصلاة نمی ‌تواند باشد ولی یک جا اگر نماز اول وقتش هم فوت شد این را خدای متعال برایش جبران می‌کند.

پی نوشت ها:

(1) تفسير مجمع البيان جلد : 10 صفحه : 456

(2) تفسير القمي، ج‏2، ص: 386

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص: 270

(4) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 699

(5) الخصال، ج‏2، ص: 628

(6) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 302

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 419

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 242

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 628