نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

همراهی با حضرت در سیر الی الله؛ ماه شعبان و دربافت رزق ماه با شفاعت نبی اکرم

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 اردیبهشت ماه 97 است که در برنامه سمت خدا ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند، اگر ما بخواهیم به مقصد برسیم تنها راه این است که در طرح حضرت قرار بگیریم و تمام زندگی و برنامه ما در درون این طرح واقع شود و بیرون طرح حضرت نباشیم. مقام حضرت مقام شفاعت است؛ یعنی همه ما در ذیل شفاعت حضرت سیر می ‌کنیم. ما باید نسبت به نبی اکرم مقام اتباع داشته باشیم. ما در مقابل حضرت وظایفی داریم؛ تکلیف اول محبت است و یکی از راه ‌های کسب محبت صلوات است. به اندازه محبت ‌مان می ‌توانیم با حضرت سیر کنیم و حضرت ما را پیش می ‌برند.

سوال: ماه شعبان و ماه نبی مکرم اسلام است، خیلی خوشحالیم در روزهای پایانی ماه شعبان و در آستانه ورود به ماه رمضان قرار است حاج آقای میرباقری از شخصیت نازنین پیامبر برای ما بگویند. بحث امروز شما را خواهیم شنید.

جواب: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم اجمعین. وجود مقدس نبی اکرم طرح بزرگی دارند؛ یا بهتر است بگوییم خدای متعال یک برنامه عظیمی برای هدایت بشر دارند که به وسیله این وجود مقدس در عالم محقق می‌ شود و برای اینکه این طرح را به انجام برسانند یک باری روی دوش حضرت است و اشاره کردم که این طرح بزرگ حضرت همراه با سختی ‌ها و دشواری‌ های عظیمی است. مراحل دشواری در پیش رو است، البته یک پیروزی‌ ها و موفقیت ‌های حتمی هم در انتظار این طرح است و این حرکت مستمراً همراه با پیروزی است؛ نه اینکه حضرت سختی‌ هایی دارند و در پایان به یک پیروزی می ‌رسند؛ بلکه پیروزی و فتوحات مستمری همراه حضرت است و حضرت در متن سختی ‌ها به هدفشان نزدیک می ‌شوند. قرآن می ­فرماید «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(انشراح/6) یعنی حضرت وقتی عالم را حرکت می‌ دهند، در متن این دشواری‌ هایی که هست دائماً فتوحات و پیروزی همراه حضرت واقع می شود.

اگر ما بخواهیم به مقصد برسیم تنها راه این است که در طرح حضرت قرار بگیریم و تمام زندگی و برنامه ما در درون این طرح واقع شود و بیرون طرح حضرت نباشیم. به فرموده روایات «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلا»(1) یعنی خدایا حضرت به سمت تو حرکت می‌ کنند و همه عالم را سیر می ‌دهند، سیر ما هم با حضرت باشد و در همین حلقه باشیم. در این نگاهی که حضرت پیش روی ما و الگو هستند و ما از روی دست ایشان یاد می ‌گیریم و عمل می‌ کنیم، نگاه کاملی نیست؛ اینکه ما نقش حضرت را فقط در این بدانیم که حضرت جلو هستند و ما هم از روی دست ایشان عمل می ‌کنیم و پیش می ‌رویم، بلکه حضرت یک وجود مقدسی هستند که برنامه الهی به دست ایشان جاری می ‌شود و همه خوبان و هرکسی بخواهد در وادی خوبان با همه آن درجات باشد، باید در کنار حضرت سیر بکند تا بتواند در این طرح بزرگ با حضرت همراه باشد.

مقام حضرت مقام شفاعت است؛ یعنی همه ما در ذیل شفاعت حضرت سیر می ‌کنیم. این فقط به معنای این نیست که حضرت در قیامت واسطه می ‌شوند تا ما نجات پیدا کنیم و ضمناً این وساطت هم یک برنامه ظاهری که ما تلقی می ‌کنیم نیست، بلکه حضرت باید سرمایه گذاری کنند برای اینکه ما وارد درجات بهشت شویم؛ مثل معلم و استاد و پدر و مادری که سرمایه گذاری می‌ کنند تا طفل بزرگ و باسواد شود و زندگی یاد بگیرد و بتواند روی پای خودش بایستد. حضرت هم دائماً ما را سیر می‌ دهند. شفاعت معنایش همین است.

صلوات شعبانیه را توصیه می‌کنم در روزهای آخر ماه مکرر خوانده شود، و به اینکه صرفاً ظهرها خوانده شود اکتفا نکنیم؛ گرچه ورودش برای ظهر است، ولی مکرر خوانده شود، در این دعا می ­فرماید «هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَان‏» این ماه، ماه وجود مقدس نبی اکرم است که سید انبیاء است. ماهی که چون ماه پیامبر است خدای متعال آن را در پوشش رحمت و رضوان خودش قرار داده است و انسان در این ماه می ‌تواند به رحمت و رضوان برسد. اگر کسی وارد این ماه شد به رحمت و رضوان می‌رسد. خصوصیات این ماه این است که «الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ فِي لَيَالِيهِ وَ أَيَّامِه‏» دَأب و سیره مستمر حضرت این بود که شب‌ ها را بیدار بودند و روزها را روزه می ‌گرفتند. سیر دادن عالم هم اینطور است و آن کسی که پرچم دار است و کار را پیش می‌ برد، غیر از اینکه باید در روز تلاش کند، شب اوست که یک امتی را زنده نگه می ‌دارد؛ چنانچه قرآن می ­فرماید «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلا» (مزمل/2) خودش را به زحمت می ‌انداخت و تا مرز هلاکت، خودش را به رنج می ‌انداخت. «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَك‏» (شعرا/3) یعنی خود را به تلاش مضاعف وا می ‌داشت و تا پایان هم همینطور بود.

در ادامه دعا می ­فرماید «اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَی الاستنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیهِ»؛ یعنی کمک کن ما را تا ما هم بتوانیم سنت او را انجام بدهیم و مطابق با سنت او در این ماه عمل کنیم، یعنی شب و روز این ماه را متناسب با شب و روز حضرت کنیم و دنبال سنت حضرت را بگیریم و بر طبق سنت حضرت در این ماه عمل کنیم. حضرت شب‌ های این ماه را برای اینکه بتوانند دستگیری کنند، برای اینکه عالم را احیاء کنند، برای اینکه ما را برسانند، با بیداری به سر می ‌کردند و روزهای این ماه را روزه می ‌گرفتند که ما را برسانند، باید ما هم تلاش کنیم تا بتوانیم این سنت را انجام بدهیم تا بتوانیم نائل به شفاعت حضرت شویم؛ نه اینکه صرفاً سنت حضرت را دنبال می‌ کنیم و به مقصد برسیم؛ بلکه اگر او الگوست و یک کاری انجام می‌ دهد، خود این کار ما را می ‌رساند.

ما نماز و روزه این ماه را مراعات می ‌کنیم، شب ‌هایش را با بیداری و احیاء و روزهایش را با توجه و صوم می ‌گذرانیم، و به مقصد می‌ رسیم؛ بلکه اگر این کار را انجام دادیم، نائل به شفاعت حضرت و وارد محیط شفاعت حضرت می ‌شویم. اینکه حضرت می ‌فرمود: ماه من است، مرا با روزه این ماه کمک کنید، یعنی حضرت در این ماه می‌ خواهند کار عالم را بسازند و احیاء کنند و ما را به مقصد برسانند.

در این ماه باید پاک شویم نه اینکه بگوییم: ماه رمضان ماه توبه است. در این ماه باید پاک شد. در دهه آخر ماه شعبان، این دعا را مکرر بخوانید «اللَّهُمَ ان لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضی من شَعبان فَاغفِر لَنا فیما بَقیَ مِنه» یعنی خدایا اگر در گذشته این ماه ما را پاک نکردی، تا این ماه تمام نشده ما را پاک کن. اینجا محیط خاص مغفرت است و انسان با حسرت یاد می‌کند که نتوانسته تا الآن از مغفرت این ماه برخوردار شود. خدایا ما را از مغفرت این ماه برخوردار کن که خیلی ماه عظیمی است. تا از این ماه بیرون نرفتیم باید کارمان ساخته شود و به مغفرت برسیم

«اللَّهُم وَ اجعَلهُ لی شَفیعاً مُشَفّعاً وَ طریقاً الیکَ مَهیعا حتی ألقَاکَ» خدایا او را شفیع من قرار بده، شفیعی که شفاعت او مقبول است. پیامبر اگر شفاعت بکند معنا ندارد شفاعت حضرت رد شود، قطعاً پذیرفته شده است. حضرت در باب قرآن تعبیر«شافع مشفعّ» را دارند؛ یعنی در یک مقامی است که وقتی دستگیری و شفاعت کند، آدم را به مقصد می‌ رساند. ما می­ خواهیم که او را شفیع مشفع من و طریق گسترده و واسعی که پهن و گسترده شده قرار دهی. شفیع بودن او به این است که حضرت به سمت خدای متعال می ‌رود اما با آمدن حضرت یک طریق واسعی در عالم گشوده شده و ما باید در این طریق سیر کنیم. وجود مقدس نبی اکرم و قوای وجودی و پرتو انوارشان مسیر سیر و صراط ما است.

اگر کسی توانست با این ماه سیر کند و با حضرت در این ماه همراه شود، به لقاء الله می‌رسد و در قیامت، نتیجه سیر با حضرت همین است که انسان به مقام لقاء می‌رسد؛ البته مقصود از لقاء الله آن لقاء حسی و جسمی و آنکه موجب تشبیه خدای متعال به مخلوق است، نیست. بلکه اگر انسان با حضرت سیر کرد، حضرت ما را به لقاء الله می ‌رسانند.

آیه آخر سوره کهف می ­فرماید «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ»(کهف/110) حضرت معلم توحید هستند. توحیدی را با خودشان آوردند که اگر کسی با حضرت در عالم سیر کند نتیجه ‌اش این است که در سیر با حضرت به مقام لقاء رب می ‌رسیم. ما باید بتوانیم در ماه شعبان وارد آن فضایی شویم که حضرت با عبادت خودشان در عالم ایجاد کردند، آن محیط نورانی و فضایی که خدای متعال به احترام حضرت اینگونه قرار دادند که «هذا شهرُ نبیک سید رُسُلِک، شعبان الذی حَفَفتَهُ مِنکَ بِالرَّحمَة و الرِّضوان» یعنی شعب خیر در آن جاری است. شما می توانید از این شعب و از شعبه‌ های مختلف خیر به طرف خدای متعال حرکت کنید و به احترام حضرت پوشیده به رحمت و رضوان است.

ما از خدا می ­خواهیم که «اللَّهُم وَ اجعَلهُ لی شَفیعاً مُشَفّعاً وَ طریقاً الیکَ مَهیعاً و اجعلنی لَهُ مُتَّبِعاً» و اگر کسی توانست در این ماه با حضرت سیر کند، نتیجه ‌اش این می ‌شود که «حتی أَلقاکَ یوم القیامةِ عَنّی راضیاً». ما می خواهیم که چون حضرت طریق واسع است، برای ما هم طریق شود. معنی شفیع شدن این است که ما بتوانیم در این طریق سیر کنیم. ایشان طریق واسع ما به سوی خدا است و ما این نسبت را باید پیدا کنیم که «و اجعلنی لَهُ مُتَّبِعاً حتی أَلقاکَ یوم القیامةِ عَنّی راضیاً و عن ذُنُوبی غاضیاً» باید تابع حضرت شویم و همه قوای ما ذیل حضرت سیر کند و دنباله رو حضرت باشیم، که این سیر به مقام لقاء الله می‌رسد. آن هم لقاء اللهی که از گناه ما چشم پوشی شده و پاک شدیم و خدای متعال از ما راضی شده است. این مقام رضوان است. سیر تا مقام رضوان در ماه شعبان با حضرت حاصل می ‌شود.

«قد أَوجبتَ لی منکَ الرحمةَ و الرَّضوان وَ أَنزَلتَنی دارَ القرارِ و مَحَّلَ الأخیار» خدای متعال برای کسی که در وادی شفاعت حضرت در ماه شعبان دنباله رو حضرت بشود و در این طریق واسعه سیر بکند، رحمت و رضوان از ناحیه خودش را لازم کرده، و انسان وارد دارالقرار و محل حلول خوب‌ ها می ­شود. همه عالم دار فنا است؛ دار القرار مقام لقاء الله است. مقامی که فوق مقامات عادی است و معلوم نیست همه بهشتی ‌ها هم به آن دارالقرار برسند.

بنابراین اینطور نیست که وجود مقدس نبی اکرم فقط یک شخصیت پیش روی ما هستند که ما باید از او الگو بگیریم و عمل کنیم و بعد خودمان به مقصد می ‌رسیم. بلکه بار ما روی دوش حضرت است؛ اینکه همه عالم با صلوات سیر می‌کند برای این است که بار عالم روی دوش حضرت است و حضرت باید عالم را برسانند و نه فقط ما بلکه باقی موجودات و مخلوقات هم بارشان روی دوش حضرت است. حضرت باید مراقبه کنند و دشمنان را از ما دور کنند و ما را در حصن خودشان سیر بدهند. در این صلوات هست که ایشان کشتی هستند که در مقابل طوفان ‌ها ما را حفظ می ­کنند و می­ رسانند. ایشان حصن و کهفی هستند که ما را از خطرات حفظ می ­کنند. همه اینها اتفاق می ‌افتد تا ما برسیم.

ما هم نسبت به حضرت یک تکالیفی داریم. یکی از آنها در همین ‌جا ذکر شده که ما باید مقام اتباع داشته باشیم. در قرآن چندین تکلیف برای ما نسبت به حضرت مشخص شده است. حضرت یک برنامه عظیمی دارد و درون این برنامه درگیری ‌های طولانی است. برای عبور به سلامت و اینکه ما کنار حضرت باشیم، یک تکالیفی را از ما خواستند، حضرت کار خودشان را انجام می ‌دهند و در دستگیری از ما کوتاهی نمی ‌کنند. از جمله این ماه که ماه حضرت است، عمران باطنی این ماه با حضرت است، حضرت خودشان را به رنج می ‌اندازند تا ما برسیم؛ چنانچه قرآن می ­فرماید «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ‏ نَفْسَكَ‏ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا»(کهف/6) اگر ما مؤمن نشویم، حضرت تلاش می ‌کنند یک طوری ما را همراه کنند. لذا حضرت کار خودشان را به خوبی انجام می‌ دهند، اما برای اینکه از ما دستگیری کنند باید کمک کنیم و برای اینکه بتوانیم با حضرت سیر کنیم و سختی‌ های راه را تحمل کنیم و به مقصد برسیم، از ما یک تکالیفی نسبت به حضرت خواسته شده است.  

اولین تکلیف، مقام محبت است؛ یعنی از ما خواستند ما در مقام محبت حضرت باشیم. در قرآن خیلی روی آن تأکید شده است؛ از جمله در سوره مبارکه توبه به خصوص با لحن تندی روی این مسأله تأکید کرده است. در آغاز این سوره وجود مقدس نبی اکرم مکلف به یک مرزبندی می‌ شوند «بَراءَةٌ مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ رَسُولِهِ‏ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(توبه/1) اعلام برائت برای آشکار کردن مرزبندی است. ایشان صف بندی‌ هایشان را روشن می‌ کنند و این سوره هم در مکه خوانده شده است و وجود مقدس امیرالمؤمنین تنها کسی هستند که می ‌توانند در آن فضا بروند، و این پیام را ابلاغ کنند و ذره ‌ای تحت تأثیر قرار نگیرند زیرا عزیز هستند.

وقتی حضرت این صف بندی را اعلام می ‌کنند، دیگر یک صف بندی عظیم تاریخی شروع می ‌شود. پیغمبر خدا هستند و این شخصیت بزرگ وقتی وارد یک نبرد می‌شود، عالم با ایشان وارد این نبرد می ‌شود و قوای عالم با حضرت صف بندی می ‌کنند. از جمله تاریخ، حضرت وارد صف بندی شدند، هزار و چهارصد سال است این امر در عالم ما ادامه دارد و بعد هم ادامه خواهد داشت.

در مقابل این صف بندی جبهه مشرکین و بعد هم جبهه منافقین در درون دنیای اسلام هستند. ما برای اینکه بتوانیم همراه حضرت حرکت کنیم و در این صف بندی از حضرت جدا نشویم و برنامه حضرت را دنبال کنیم، در برنامه دشمنان حضرت نیافتیم که یک برنامه بسیار پیچیده و تاریخی است، دستوراتی به ما داده شده است. یکی همین است که خدای متعال از ما محبت می ‌خواهد و الا نمی ‌شود تحمل کنیم. در آیه شریفه می‌ فرماید «قُلْ‏ إِنْ‏ كانَ‏ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ»(زخرف/24) این آیه متعلقات انسان را می ‌شمارد. معمولاً تعلقات مهم ما همینها هستند یعنی پدران شما، فرزندان شما، برادران شما، عشیره شما، اموالی که با زحمت آنها را گردآوری کردید، و تجارتی که از کساد آن نگران هستید.

وقتی سوره برائت نازل شد، طبیعتاً تلقی این بود که رفت و آمد مشرکین دیگر قطع می ­شود و نگران بودند معیشت و اقتصادشان به تنگی بیافتد؛ چون در رفت و آمدها رواج و رونق تجارت بود، آنها احساس کردند تجارتشان کساد می‌ شود، خدای متعال می‌ فرماید: اگر آن تجارتی که از کساد آن می ‌ترسید و نگران کساد شدن این تجارت هستید، در قلوب شما محبوب ‌تر هستند و تعلق شما به اینها بیشتر از تعلق به خدای متعال و رسول او و تلاش در راه خدای متعال و پیامبر گرامی اسلام باشد شما اینها را بیشتر از مجاهده در راه خدا دوست دارید، خدای متعال یک حکم سنگینی کرده و این حکم را در بوته ابهام گذاشته است و نفرموده چه معامله‌ ای با شما می­کند بلکه می ­فرماید که منتظر باشید تا خدای متعال فرمانش را در باب شما صادر کند.

یادم هست مرحوم فیض که از مفسرین بزرگ شیعه هستند، می ‌فرمایند: «قل من یتخلص منه» خدای متعال خیلی در اینجا سخت ‌گیری کرده است. کم کسی است که بتواند از این سختی خلاص شود. آنهایی که خلاصی پیدا می‌ کنند خیلی اندک هستند که واقعاً خدا و رسول و مجاهده در راه خدا را بیشتر دوست داشته باشند.

سوال: روی نقطه ضعف‌ های ما دست گذاشته است.

جواب: روی تعلقاتی که مانع همراهی است و نمی ‌گذارد همراه باشیم؛ و اگر اینها را بیشتر از خدا و رسول و مجاهده در راه خدا و رسول دوست دارید، شما نمی ‌توانید همراه حضرت باشید؛ صبر کنید که خدای متعال حکم خودش را در باب شما صادر کند و بگوید با شما در عالم چطور رفتار می ‌شود. بنابراین این یک تکلیف بسیار مهم است و این برای این است که ما می ‌خواهیم همراه حضرت باشیم و به شفاعت حضرت برسیم؛ و الا حضرت محتاج ما نیست؛ حضرت کار را جلو می ‌برد، دین خدا را به مقصد می‌ رساند، خوبان را به مقصد می ‌رساند.

سید الشهداء شب عاشورا وقتی به خواص اصحاب خودشان یعنی اینهایی که همه عالم را گشتند و حضرت را پیدا کردند و تا شب عاشورا کنار حضرت آمدند، می ‌فرماید: بلند شوید بروید؛ برای چه می‌ فرماید؟ یک نکته آن همین است که واقعاً می ‌فرماید: شما باشید یا نباشید، من به شهادت می‌رسم؛ یعنی من کار خدا را جلو می‌برم. کسی خیال نکند امام محتاج به غیر است؛ ما باید کنار امام باشیم و با امام سیر کنیم. اگر با امام سیر نکنیم راهی نیست؛ ولی اینطور هم نیست که خیال کنیم امام محتاج ما است، امام محتاج ما نیست.

در روایت فرمودند: مالی که در راه خدای متعال انفاق می‌ کنید، خدای متعال این مال را پرورش می‌دهد و هفتصد برابر یا بیش از هفتصد برابر به شما برمی ‌گرداند؛ ولی بهترین انفاق در راه خدا این است که مال را در مسیر امام خرج کنیم که مزد آن بی نهایت است؛ یعنی در مسیر بسط ولایت معصوم انفاق کنیم، و به امام برگردانیم. خرج کردن در مسیر ولایت معصوم راه‌ هایی دارد: مثل اینکه انسان برای گسترش دینش کار و تلاش بکند. خمس، یک پنجم منافع یک سال انسان است و این دو قسم می‌ شود: یک قسم سهم امام که خرج اموری می ‌شود که مورد رضایت امام است و این یک مصداق آن است. یعنی انسان برای بسط نام امام و برای گسترش ولایت امام و گسترش دینشان هزینه کند. بهترین مال، مالی است که به امام برمی‌ گردانیم که مزدش بی نهایت است؛ چنانچه قرآن هم می ­فرماید «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ‏ لِمَنْ‏ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم‏»(بقره/261).

اگر کسی خیال کرد که امام محتاج به اوست، مشرک می ‌شود. کلید همه گنج‌ های عالم را، جبرئیل به محضر وجود مقدس نبی اکرم آورد و حضرت رد کردند. بنابراین محتاج به این امکاناتی که ما خیال می ‌کنیم، نیستند؛ حتی محتاج به ما هم نیستند. این را باید بفهمیم که حضرت ما را سیر می ‌دهند. ما اگر باید با حضرت باشیم برای این است که ما به مقصد برسیم، نه برای اینکه این قافله نیاز به ما دارد.

سوال: برای اینکه ما در آن قافله باشیم و اگر نرویم، ما گم می‌ شویم، نه اینکه قافله گم می ‌شود.

جواب: البته حضرت از نرفتن ما رنج می ‌برند و تحمل رنج ما برای حضرت خیلی سخت است. به خصوص اگر کسی مؤمن باشد زیرا به فرموده قرآن حضرت «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ‏»(توبه/128) است ولی این نیست که خیال کنیم اگر ما با حضرت سیر نکنیم، کاروان حضرت نقصی دارد. در این کاروان خود حضرت و اهل‌بیت او بروند بس است؛ ولو هیچکس نرود، و فقط خودشان و اهل‌بیتشان را محضر خدا ببرند، عالم به مقصد رسیده است و حضرت دست پر رفتند. این به معنی اهانت به مؤمنین نیست بلکه به معنی عظمت راه و عظمت رسول است که با همه بزرگی ‌اش آمده بار ما را بکشد و بار می‌ کشد.

خدای متعال سختی راه را روی دوش حضرت گذاشته و حضرت را فرستاده که ما را برساند. در این مسیر صف بندی و درگیری و اغوا و فریب و سختی‌ های راه است و سختی راه هم فقط برای درگیری نیست. اگر ما می ‌خواهیم که از این راه جدا نشویم، اولین تکلیفی که داریم این است که باید وارد وادی محبت حضرت شویم و حضرت را بیش از تعلقات خودمان دوست بداریم و البته یک طوری باید این را تحصیل کرد. حال اینکه راه تحصیل محبت چیست، این سخن دیگری است؛ ولی ما مکلف هستیم و خدای متعال این را از ما می ‌خواهد که در این صف بندی شما باید پیامبر گرامی اسلام را از همه تعلقات خودتان بیشتر دوست بدارید.

ذیل یک حدیث نورانی در مجمع البیان حضرت این جمله را فرمودند که «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يُؤْمِنَنَّ عَبْدٌ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَبَوَيْهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِين‏‏»(2) قسم به آن کسی که جان من در دست اوست، هیچ احدی وارد وادی ایمان نمی ‌شود و مؤمن حقیقی نمی ‌شود تا اینکه من در نزد او محبوب ‌تر باشم. غیر از این ما تعلقات جدی نداریم و این خیلی کار دشواری است. بعضی خیال کردند که آدم خدا را هم که دوست می ‌دارد، ریشه ‌اش در حبّ النفس است؛ یعنی آدم خودش را دوست می‌ دارد که خدا را دوست می ‌دارد و خدا را هم آخر کار برای خودش می‌ خواهد، حتی در سیر هم حبّ خود است که مبدأ حبّ به خدای متعال و حبّ به بندگی می ‌شود؛ آدم خیر خودش را می ‌خواهد که بندگی می‌کند؛ اما این حرف درست نیست.

انسان ظرفیتی دارد که می ‌تواند از خودش بزرگتر شود و بزرگترها را دوست بدارد؛ یعنی نور خدای متعال و نور محبت نبی در وجود انسان بیاید؛ ما می‌ توانیم به اینجا برسیم. بنابراین احدی مؤمن نمی‌ شود، تا از خودش و پدر و مادرش و فرزندانش و همسرش و اهلش و همه مردم، مرا بیشتر دوست بدارد؛ یعنی کسی که به اینجا نرسد مؤمن نیست. ایمان کامل همین است. مگر حقیقت ایمان چیزی جز حبّ نبی اکرم است؟ همانطور که در روایات هم فرمودند «علیٌ حُبُّه ایمان» و این را فریقین نقل کردند. مؤمنین همه نبی اکرم را دوست دارند و اصلاً چه کسی حضرت را دوست ندارد؛ اما به اندازه محبتشان در عالم بهره می‌ برند، بهره‌ مندی از حقایق در عالم به اندازه محبت است.

یکی از راه ‌های کسب محبت صلوات است. ما در مقابل حضرت وظایفی داریم؛ تکلیف اول محبت است و اگر می ‌خواهیم همراه حضرت باشیم و در وادی سیر از حضرت جدا نشویم و بیرون از وادی نورانیت حضرت و در بیرون از میدان جاذبه حضرت و شعاع نورانی حضرت حرکت نکنیم باید وارد وادی محبت شویم. محبت آن چیزی است که ما را در این وادی می‌ آورد. انسانی که محبت ندارد بیرون این وادی است. این حدیث را در سفینة البحار دیدم «الْمَرْءُ مَعَ‏ مَنْ أَحَبَّ»(3)؛ یک نفر از بیابانی ‌ها آمد وارد مسجد حضرت شد و به حضرت عرض کرد: «مَتَى قِيَامُ السَّاعَة» قیامت چه موقع به پا می ‌شود؟ چون وقت نماز بود، حضرت نماز را خواندند و بعد فرمودند: چه کسی این سؤال را کرد؟ گفت: من! حضرت فرمودند: شما برای قیامت چه آماده کردی؛ یعنی آنچه برای ما مهم است این است. چون گاهی ما یک سؤال ‌هایی می ‌کنیم که آن سؤال ‌ها به درد ما نمی ‌خورد. ولو دغدغه ما شود چیزی را حل نمی ‌کند و برای ما رشد نمی ‌آورد لذا باید دغدغه‌ مان را عوض کنیم. به حضرت عرض کرد: من خیلی اهل روزه و نماز شب نیستم، واجباتم را انجام می ‌دهم؛ ولی شما را دوست می دارم؛ حضرت فرمودند: «الْمَرْءُ مَعَ‏ مَنْ أَحَبَّ» آدم با کسی سیر می‌کند که او را دوست دارد.

بنابراین به اندازه محبت‌ مان می‌ توانیم با حضرت سیر کنیم و حضرت ما را پیش می ‌برند، آن مغناطیسی که عالم را می‌برد حضرت است. ما به اندازه محبتمان وارد میدان جاذبه حضرت می‌ شویم و این تعلق دو طرفه است. حضرت سیر می ‌دهند اما آنچه ما را در میدان جاذبه وجودی حضرت می ‌برد و ما را با شعاع حضرت سیر می ‌دهد، محبت است. به اندازه ‌ای که محبت ما کامل شود، سیرمان در وادی ولایت حضرت در مقامات باطنی ‌تری است؛ یعنی حضرت وقتی سیر می ‌دهند، اینطور نیست که همه را در یک درجه سیر بدهند. مؤمنین همه با حضرت سیر می ‌کنند اما هرکسی در یک عالم هست. این عوالم همه ذیل حضرت هستند؛ سلمان در یک عالمی سیر می‌کند که ما اصلاً کف پای سلمان را هم نمی ‌بینیم.

پس سیری که با حضرت اتفاق می ‌افتد، مدارجی دارد. حضرت همه را در مدارج خودشان سیر می ‌دهند و هرکسی هم از یک درجه ‌ای بهره‌ مند است. درجات ولایت حضرت درجات بهشت است. مدار اینکه ما در کدام درجه باشیم، شدت محبت یعنی شدت ایمان است که سرعت را بیشتر می‌کند و عالم سیر ما را عوض می‌کند. اصلاً کسی که در عالم پایین نیست، از آن عالم بی خبر است که توحید و اسرار توحید در آن عالم چیست و بهشت آن عالم چه بهشتی است؟

همه در محیط نورانیت حضرت، در سیر نورانی هستند. به تعبیری حجب نور و مقامات نورانی است. ما با حضرت که سیر می‌ کنیم باید حجب نور را پشت سر بگذاریم و به سرچشمه برسیم. شاید معدن العظمه برای ما همان حقیقت نورانیت حضرت است. حجب نور یعنی درجات ایمان، درجاتی که همه مؤمنین با حضرت سیر می ‌کنند. کسی وارد وادی ولایت و وارد بیت النور حضرت شد در واقع وارد وادی نور شده و سیر می‌کند؛ اما سیر در کدام درجه است.

بنابراین وقتی ما با حضرت سیر می ‌کنیم، میزان اینکه کجای عالم هستیم، محبت است. شدت محبت حضرت، علامت شدت قرب به حضرت و علامت این است که در کدام مدار با حضرت سیر می ‌کنیم. سیر با حضرت مدارهایی دارد. حضرت قطب عالم هستند، همه عالم با ایشان سیر می‌ کنند اما مدارهای مختلفی دارد. و این با محبت پیدا می‌ شود. راه رسیدن به محبت هم راه‌ های متعددی است که یکی از بهترین راه‌ های آن صلوات است.

صلوات امر بسیار عظیمی است و برای انسان تحمل ولایت می ‌آورد. یک روایتی را مرحوم مجلسی در بحث ‌های جلد 27 بحار از «مشارق الانوار الیقین» نقل می‌ کنند؛ البته ایشان همه احادیث مشارق را نقل نمی ‌کند و آنهایی که نقل می‌کند پیداست به لحاظ مضمون مورد تأیید ایشان است. آنجا یک روایتی را نقل کردند که وقتی خدای متعال عرش را که مستقر فرماندهی عالم است، آفرید هفتاد هزار ملک را آفرید که حمله عرش باشند و فرمود: مرا تسبیح کنید تا بتوانید بار عرش را بکشید و حمله‌ عرش شوید و این بار را تحمل کنید؛ اینها تسبیح کردند و نتوانستند بار را بردارند. خدای متعال آنها را ارشاد کرد و فرمود: بر نور جلال من، وجود مقدس نبی اکرم و اهل ‌بیت گرامی‌ ایشان صلوات بفرستید. اینها تبعیت کردند و صلوات فرستادند و راه باز شد و توانستند حمل عرش کنند و بار عرش را بردارند.

قلب ما مرکز فرماندهی ماست و قوای ما را کنترل می‌کند که می‌ تواند مستقر شیطان یا مستقر نبی اکرم باشد. اگر مستقر شیطان شد، قوای ما برای شیطان کار می‌کند، اگر مستقر نبی اکرم شد و قلب ما نورانی به نور حضرت شد، قوای ما تحت فرمان حضرت می ‌رود و قلب ما عرش الهی می ‌شود. اگر انسان بخواهد در ظرف خودش، قلبش عرش الرحمان باشد، یعنی تحت فرمان خدا باشد و این مستقر فرماندهی اگر بخواهد تحمل کند و محل فرماندهی خدای متعال شود و هیچ فرمانی جز فرمان الهی از این قلب صادر نشود و تحمل ولایت الله را بکند، راهش آنجا است که بر حضرت صلوات بفرستیم. چنانچه آن حمله آنوقت توانستند عرش الهی را حمل کنند، خدای متعال فرمود: تسبیحی که من می ‌گفتم همین است و تسبیح من، تهلیل من، تنزیه من جز از طریق صلوات واقع نمی‌ شود.

ممکن است کسی محدود شود، یک کسی هم ممکن است فرمانده کشوری باشد، یک کسی هم ممکن است فرمانده قوای عظیمی در تاریخ باشد، اما یک فرماندهی هم به قوای خودمان است که کم کم می‌ بینیم متعلقات پیدا می ‌کنیم؛ چنانچه فرمانده یک ارتش نیروهایی را تحت اختیارش دارد.

صلوات هم یعنی خضوع، یعنی اینکه انسان بفهمد که محور عالم اوست و بار عالم را او می ‌کشد و بقیه هم مهمان او هستند و رنج پذیرایی عالم با اوست. چون یک مهمانی که به راحتی به پا نمی ‌شود. مهمان می ‌آید می ‌خورد و دستش را می ‌شوید و می ‌رود. حال کسی بخواهد به وسعت بهشت خدای متعال سفره بیاندازد، که سفره نبی اکرم است، و درجات مختلف ایمان را پذیرایی کند، حتی ملائکه‌ ای که آنجا کار می ‌کنند، مهمان حضرت هستند و مزدش را باید حضرت بدهد. بار کل دستگاه عالم روی دوش حضرت است و حضرت بار عالم را با محبت می ‌کشند.

صلوات یعنی آدم از خودش می ‌گذرد، ما که در عالم چیزی به حساب نمی ‌آییم. خدایا آن بزرگی که همه عالم مهمانش هستند، هرچه می ‌دهی به او بده. این تواضع و خشوع از سر حبّ، انسان را از نفس خودش عبور می ‌دهد و انسان را متعلق به حضرت می‌کند. وقتی محبت می آید، بار ولایت به حضرت را می‌ توانی بکشی. انسان تا به مقام محبت نرسد نمی ‌تواند بار بکشد. ما نسبت به حضرت تکالیفی داریم. اولین تکلیف این است که ماه شعبان که ماه حضرت است، ماه رسیدن به این مقام است.

رجب ماه امیرالمؤمنین است، آدم می ‌خواهد آخر ماه برآورد کند ببیند بهره‌ ای داشته یا نه؟ یک موقع آدم خیلی دچار کَسَرات می ‌شود، و می‌ خواهد محاسبه جزئیات را بکند، اما برایش سخت می‌ شود. شاخص اصلی این است که اگر کسی از ماه رجب بیرون می ‌رود، به دل خودش نگاه کرد و دید حضرت امیر را بیشتر از اول ماه رجب دوست دارد، پیداست رجب او مقبول است و از رجبیون است.

در ماه شعبان می ‌گویند: خیلی صلوات بفرستید. اگر کسی از این ماه بیرون رفت، و آخر شعبان دید محبتش به نبی اکرم بیشتر شده است، بداند ماه شعبان را با موفقیت پشت سر گذاشته و وارد وادی شفاعت شده است. بداند سیر او با حضرت کامل شده چون این محبت ایمان است. این محبت ما را در مدار حضرت می ‌آورد. شدت حبّ حضرت، شدت تقرب به خدای متعال می ‌آورد؛ همانطور که فرمودند «مَنْ أَحَبَّكُمْ‏ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ» بنابراین اول تکلیف این است که ما را همراه می‌کند که در برنامه حضرت می ‌آییم و حالا ما می ‌توانیم با برنامه حضرت راه برویم. به اندازه ‌ای هم که به حضرت نزدیک می‌ شویم و در طرح حضرت راه پیدا می ‌کنیم اسرار عالم برای ما گشوده می ‌شود و می‌ فهمیم که حضرت چطور عالم را اداره می ‌کنند و قوانین عالم چیست و الا تا بیرون هستیم هیچ نمی ‌فهمیم و درجات پایین هم به اندازه خودمان است.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 75

(2) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 111

(3) علل الشرائع، ج‏1، ص: 139