نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه ششم صفر حرم مطهر/ حدیث شعب ایمان و بیان مقام صابرین و شئون آن در محیط ایمان

متن زیر سخنرانی شب ششم جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام ماه صفر 93 در حرم مطهر فاطمه معصومه(س) است به تاریخ 2 دی ماه 93 برگزار شده است. ایشان در این جلسه اشاره می کنندایمان در کلام نورانی اهل بیت علیهم السلام تعریفی دارد و خصوصیاتی به این معنی که ایمان را منحصر در یک ادعای زبانی ندانسته و ویژگی های خاصی را برای آن بیان نموده اند. از جمله آن خصوصیات و به تعبیر دیگر ارکان ایمان مواردی است در روایت جابر که از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است. حضرت با تقسیم بندی ارکان ایمان به 4 مورد کلی آن ها را چنین بر می شمارند: صبر، یقین، عدل و جهاد. سپس برای هرکدام از این موارد نیز شاخه هایی جداگانه بیان می کنند. اگر کسی بخواهد صفت ایمان را در وجودش پیاده کند باید ابتدا و از باب مقدمه واجب خصوصیات و صفات دیگری را در وجود خود ایجاد کرده و صفات نکوهیده ای را از وجودش ریشه کن سازد تا بتواند ایمان را در درون خود نهادینه سازد. در بحث پیش رو، از بین این ارکان به رکن صبر پرداخته شده و پیرامون آن به تفصیل صحبت شده است. اینکه صبر خود به 4 رکن اساسی تقسیم شده: اشتیاق به بهشت، ترس از جهنم، زهد و مراقبه که هرکدام از این ارکان به وسیله راه هایی در وجود انسان نهادینه می شوند.

ستون های ایمان

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم. حدیثی نورانی را از کتاب ایمان و کفر کافی تقدیم می کنم البته این حدیث در کافی به صورت مختصر نقل شده است؛ ولی این بیان را بسیار مفصل در کتاب شریف تحف العقول ذیل یکی از خطبه های امیرالمؤمنین نقل کردند که بسیار طولانی است. جابر، از امام باقر ع، نقل کرده است که حضرت فرمودند «سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ الْإِيمَانِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ‏ الْإِيمَانَ‏ عَلَى‏ أَرْبَعِ‏ دَعَائِم‏»(1) از امیرالمؤمنین ع درباره ایمان سؤال شد حضرت جواب دادند، خدای عزوجل ایمان را بر 4 ستون و پایه قرار داده است که این ها ارکان و پایه های ایمان هستند و اگر این ها محقق شوند بنای ایمان بر این ستون ها استوار می شود والا اگر این ها متزلزل باشند یا اصلا نباشند بنای ایمان استوار نیست این 4 عامل یا رکنی که حضرت در این حدیث بیان کردند طبق این نقل این است «عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَاد»

اگر این 4 پایه در شخصی استوار شد بنیان و بنای ایمان در وجود او استوار می شود، اگر این 4 رکن در جامعه ای استوار شد بنای ایمان در آن جامعه استوار می شود. صبر و یقین و عدل و جهاد 4 پایه ای هستند که خدای متعال ایمان را بر این 4 پایه و بنا استوار کرده است.

رکن اول صبر و فروعات آن

 اما حضرت فرمودند باز هم هر کدام از این ها بر 4 شعبه هستند یعنی خود دعائمه و ستون ها 4 فرع دارند و بر 4 شعبه هستند بنابراین می شود 16 فرع  که ایمان مبتنی بر این فروع است. اما صبر: «فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِكَ عَلَى أَرْبَعِ شُعَب» آن پایه هایی که صبر بر آن ها استوار است و اگر آن ها محقق شوند صبر نیز محقق می شود چیستند؟ «عَلَى الشَّوْقِ وَ الْإِشْفَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّب‏» صبر مبتنی بر اشتیاق، خوف و اشفاق، زهد و قطع علاقه و دلبستگی و نیز انتظار و ترقب است که باید در انسان به وجود بیاید، اگر این 4 چیز در کسی محقق شد این انسان می شود انسان صابر، حال حضرت این 4 مورد را توضیح دادند «فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَات»‏ اگر در کسی اشتیاق که یکی از شعب صبر است، پیدا شد صبر در او محقق می شود. اشتیاق به چه چیز؟ اشتیاق به جنت! انسان تا زمانی که مشتاق جنت نشود صابر نمی شود. یکی از شعبی که صبر بر آن استوار شده است اشتیاق به جنت است که اگر انسان مشتاق جنت نشود صبر در او محقق نمی شود.

فرمود «مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَات»‏ اگر کسی مشتاق بهشت شد از شهوت ها و تمنیات و تقاضاهای نفسانی خودش فاصله می گیرد و آن ها را فراموش می کند. جدا شدن و رها کردن شهوات و به تعبیر دیگر صبر در مقابل شهوات و اینکه انسان بتواند در برابر هجوم شهوت ها بأیستد یعنی شهوت مال، شهوت جاه و شهوات دیگر که رهزن انسان هستند، زمانی محقق می شود که اشتیاقی در انسان شکل بگیرد و آن اشتیاق به جنت است. انسان مشتاق بهشت به راحتی می تواند از شهواتش عبور کند به تعبیر دیگر انسان اگر بخواهد در مقابل تمنیات نفس بأیستد باید اشتیاق بزرگی در وجودش شکل بگیرد و تا آن شوق در انسان پیدا نشود امکان عبور از شهوات و تمنیات نفس نیست. انسان در مقابل تمنیات نفس زانو می زند، آنچه موجب می شود انسان به راحتی بتواند شهوات را فراموش کند و از شهوات فاصله بگیرد، در کلام حضرت این طور آمده که باید شوق رفیعی در انسان پیدا شود و آن شوق و اشتیاق به بهشت است «مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَات»‏، این قدم اول.

حضرت در ادامه در فرع دوم می فرمایند: «وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَات‏»، اشفاقی که حضرت فرمودند از شعب صبر است و صبر برآن بنا شده است اشفاق و خوف از جهنم است. اگر نوعی نگرانی و اضطراب نسبت به نار در انسان پیدا نشود انسان از محرمات رجوع نمی کند. بازگشت از محرمات و دل کندن از محرمات الهی یا در بعض نقل قول ها حرمات الهی وقتی ممکن است که انسان یک نوع اشفاق در دلش پیدا شود والا بدون آن اشفاق، امکان دوری از محرمات برای انسان حاصل نمی شود. خوف از جهنم موجب رجوع از محرمات می شود «وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَات‏»

پایه دیگر صبر بر زهد بود، یعنی زهد در دنیا؛ فرمودند اگر کسی در دنیا زاهد شد مصیبت ها بر او آسان می شود. انسان تا راغب در دنیا است و دنیا را می خواهد رنج های دنیا را نمی تواند تحمل کند و کم و زیاد دنیا برای او قابل تحمل نیست، به جزع می افتد و بی قراری می کند. کم و زیادی دنیا ،بیماری، فقر و امور دیگری که در دنیا برای انسان پیش می آید او را بی قرار می کند. اگر کسی در دنیا زاهد شد می تواند بر مصیباتی که در دنیا متوجه انسان می شود پایداری کند و استوار باشد.

در ادامه بیان می کنند «وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَات»‏ مراقبه که از ارکان صبر است به این معنی است که انسان باید مترقب موت باشد. نتیجه اینکه کسی در هر لحظه منتظر و مراقب موت باشد و به موت توجه داشته باشد این است که مسارعه در خیرات پیدا می کند و اهل سرعت در خیرات می شود.

تعریف انسان صابر

پس، از این بیان نورانی امیرالمؤمنین ع استفاده می شود که این 4 خصوصیت در انسان صابر هست یا به تعبیری اگر بخواهیم انسان صابر را تعریف کنیم می گوییم: «سَلَا عَنِ الشَّهَوَات‏ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَات‏ هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَات‏ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَات‏»، انسان صابر انسانی است که از شهوت ها و تمنیات نفس خودش فاصله گرفته وآن ها را فراموش کرده است. تا زمانیکه شهوات انسان فراموش نشود صابر نیست؛ و دوم باید رجوع از محرمات در انسان شکل بگیرد. انسانی که گرد محرمات می چرخد صابر نیست؛ و سوم باید مصیبت های دنیا در نظرش کوچک بشوند. انسانی که مصیبت ها برایش سبک نیستند صابر نیست. انسان باید در مصیبت ها سبکبال حرکت کند و تا به سبکبالی در مصیبت ها نرسد نمی تواند صابر باشد و اهل جزع خواهد شد؛ و همچنین اگر کسی اهل سرعت در خیرات نبود صابر در دنیا نیست. ملاحظه فرمودید که در بعضی از روایات صبر را به سه دسته تقسیم کرده است، فرمود صابر آن کسی است که نسبت به محرمات صبر می کند و دامن از محرمات می کشد، نسبت به واجبات و فرایض الهی نیز صبر می کند و آن واجبات را انجام می دهد و نسبت به مصیبت هم صبر کرده و از کنار مصیبت ها عبور می کند.

معنای سرعت در خیرات

حضرت در این جا ممکن است همین معنا را با لطافت و جامعیت دیگری بیان کرده و فرموده باشند صابر آن کسی است که اهل مسارعه در خیرات است یعنی نه فقط خیرات و واجبات را انجام می دهد بلکه اهل سرعت در خیرات است. معنای سرعت این است که انسان فرصت ها را از دست ندهد «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ‏ رَبِّكُمْ‏ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»(آل عمران/133)، به سمت مغفرت خدا و به سمت آن بهشتی که خدا برای شما آماده کرده که وسعتش به اندازه همه سماوات و ارض است سرعت بگیرید. سرعت یعنی از دست ندادن فرصت ها! سرعت غیر از عجله است. عجله اضطراب نفس و یکی از صفات رذیله است. انسان نباید عجله کند. عجله یعنی اینکه انسان می خواهد کار را کمتر و قبل از زمان خودش انجام دهد. می خواهد دولت حضرت بقیة الله هم اکنون محقق شود، این انسان عجول است و با صبر منافات دارد اما سرعت یعنی اینکه برای رسیدن به خیرات فرصت های محدود و معینی هستند که انسان باید مراقب باشد این فرصت ها از دست نرود مثلاً شب جمعه شب محدودی است که به سرعت هم تمام می شود.

اهل سرعت کسانی هستند که از قبل مقدمات را آماده کردند و وقتی فرصت می رسد مهیای بهره برداری از فرصت هستند. کسی که تا نیمه شب جمعه تازه به این فکر می کند که چه گونه از شب جمعه بهره مند شود مشخص است به محض اینکه بخواهد کار کند سحر جمعه هم می رسد! سرعت نداشتن یعنی این که شخصی، وقتی امام حسین ع پا در رکاب کرده و به نزدیک کربلا هم رسیده، تازه به فکر اهل و عیالش است که گندم برای آن ها ببرد، این شخص فرصت را از دست می دهد. سرعت یعنی از قبل حادثه ها را پیش بینی و خود را برای حادثه ها آماده کردن و فرصت آن حادثه ها را از دست ندادن. «إِنَّ لِلَّه ‏فِي أَيَّامِ‏ دَهْرِكُمْ‏ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»(2) نسیم هایی در زندگی هر انسانی می وزرد که اگر خودش را در معرض آن نسیم ها قرار دهد زندگیش متحول می شود. کسانی که منتظر این نسیم ها هستند همین که این نسیم رحمت آمد و این در باز شد از این در وارد وادی رحمت می شود و این فرصت را به دست می آورد اما کسی که از قبل آماده نیست تا بخواهد بفهمد این نسیم آمده، فرصت این نسیم گذشته است. سرعت هر کس هم باید متناسب با موضوع کار خودش باشد در بعضی روایات دیدید که قرآن راجع به بعضی از انبیا می فرماید -که البته این تعابیر گاهی بزرگ تر از دهان ما است اما به هر صورت می فرماید- که «وَ لَمْ‏ نَجِدْ لَهُ‏ عَزْماً»(طه/115)، جناب آدم با این که صفی الله بود، علّم آدم الأسماء کلّها بود و همه ملائکه بر آدم سجده کرده بودند ولی ما در او عزم نیافتیم و صاحب عزم نبود. در روایت می فرماید وقتی مقامات نبی اکرم و اهل بیتشان تا امام زمان بر حضرت آدم عرضه شد ایشان بی درنگ اقرار نکردند، ما نمی دانیم چه گذشت، نمی دانیم در دل این پیغمبر بزرگ و خلیفه الهی چه بوده است اما در عین حال همین تأمل اندک موجب شد ایشان جزء انبیای اولوالعزم نشد.

بنابراین از آن جا تا بقیه لحظاتی که بر ما پیش می آید، متوجه شوید. اگر ما خودمان را آماده نکرده باشیم وقتی صحنه ای پیش می آید که آدم باید تصمیم بگیرد کمکی به یک مؤمن کند تا برویم بفهمیم آن فرصت تمام شده و لحظه گذشته است. انسان باید از قبل خودش را برای لحظه ها آماده کند، تصمیم ها را گرفته باشد و در لحظه ها عمل کند و گرنه در لحظه های کوتاه و فرصت های نهایی عمر انسان، زمان  این پا آن پا کردن و اینکه تأمل و فکر کنید و تازه برسید به اینکه این کار را انجام بدهم یا انجام ندهم نیست. کسانی که از عاشورا عقب ماندند بسیارشان این چنین بودند. بیان امیرالمؤمنین ع است که «ساع سریع نجا» انسانی که اهل سعی وسرعت است نجات پیدا می کند یعنی هم با تمام توان کار می کند و هم اهل سرعت است و فرصت ها را از دست نمی دهد. برای نجات صرفاً با تمام توان کار کردن کافی نیست بلکه نجات از مهالک و رسیدن به مقصد، سعی و سرعت را با هم می خواهد؛ بنابراین انسان صابر انسانی است که اهل سرعت است و اگر اهل سرعت نبود صابر نیست.

از نظر این بیان امیرالمؤمنین ع، انسان صابر کسی است که سختی ها و رنج های دنیا برایش سبک شده باشد والا اگر رنج ها روی دوش انسان سنگینی کنند انسان به جزع می افتد و نمی تواند صبر کند. انسان صابر کسی است که از محرمات روی برگردانده است، انسانی که توجهش به سمت محرمات است این نیست. وقتی حرام پیش بیاید تا بخواهد بفهمد وارد وادی حرام شده است. انسانی که از حرام رو بر می گرداند صابر می شود. به تعبیر حضرت انسانی که «سلا عن الشهوات» اصلاً شهوات را فراموش کرده و پشت سر انداخته است می شود صابر، صابر یعنی «مَن سَلَا عَنِ الشَّهَوَات‏ مَن رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَات‏ مَن هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَات‏ مَن سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَات». این ها ارکان صبر هستند و اگر کسی این ها را نداشت در راه خدای متعال صابر نیست. بنای خیمه صبر براین 4 شعبه است.

راه های دست یابی به ارکان صبر

هر کدام از اینها چه گونه به دست می آید؟ چه گونه می شود که انسان از شهواتش جدا شود به طوری که سلا، شهوات را فراموش کند؟ تا زمانیکه در انسان میل و شوق بالاتری از دنیا پیدا نشود طمع های دنیایی دست از سر انسان بر نمی دارند. در زیارت غدیریه امیرالمؤمنین ع خوانده اید «آثَرْتَ‏ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْت‏»(3) کسی که بخواهد از دنیا فارغ شود باید آخرت را دیده و آن را انتخاب کرده باشد آن وقت به راحتی از کنار سفره دنیا می گذرد، بنابراین اگر کسی بخواهد به بریدن و دل کندن از شهوات برسد باید شوق به بهشت در او پدیدار شود و اگر کسی بخواهد رویش را از محرمات برگرداند و دلش اصلا به سمت محرمات نرود باید خوفی در دلش ایجاد شود والا اگر دل انسان به سمت محرمات رفت احتمال وقوع در حرام هست و این انسان نمی تواند صابر در محرمات باشد. حضرت فرمودند آن خوف اشفاق از نار است، کسی که متوجه جهنم و نار و عواقب محرمات هست و جهنم را می بیند و از او می ترسد دلش از محرمات روی گردان می شود.

حضرت فرمود تا هنگامی که به زهد نرسید بار مصیبتهایتان سبک نمی شود، باید از دنیا فارغ و زاهد شوید که حضرت، زاهد را در آن حدیث تعریف کردند و فرمودند «خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا فَاتَه فَهُوَ مُسْتَرِيح»(4) زاهد کسی است که غصه ها و شادی های دنیا از دلش بیرون رفته است و اگر دنیا به او روی بیاورد خیلی خوشحال نمی شود یا اصلا خوشحال نمی شود و نیز اگر دنیا به او پشت کند غصه دار نمی شود. این شخص کسی است که از آمد و شد دنیا راحت است، این فرد زاهد می شود و اگر به اینجا رسید بار همه سختی های دنیا برای انسان  سبک می شود، نمی شود بار روی دوش  انسان سبک باشد و در عین حال صبوری کند بلکه باید کاری کرد که بار مصیبات برای انسان سبک شود. خدای متعال از انسان خواسته که باید صبر در مصیبات داشته باشد والا اگر به صبر در مصیبات نرسد نمی تواند مسیر توحید را پشت سر بگذارد. صبر در مصیبات زمانی حاصل می شود که مصیبات بر انسان سبک شوند و وقتی سبک می شوند که انسان از دنیا فارغ شود. انسانی که دل مشغول به دنیاست مشخص است که سختی های دنیا بر او سنگین می شود و دیگر نمی تواند صبر کند، هر چه قدر هم که خدای متعال بخواهد او را با پای بلا و مصیبت پیش ببرد او در مصیبت ها زمین گیر می شود «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا»(معارج/20) در مقابل سختی ها به جزع می افتد.

پاداش صابران

برای این که در مقابل سختی ها صبور باشد و با صبوری راه توحید را طی کند خدای متعال به صابرین سه مزد داده است آن جا که فرمود «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون»(بقره/157)‏، آن هایی که در مصیبت ها صبر می کنند صلوات و رحمت الهی به آن ها می رسد و نیز راه یافتن. از آن جا که خدای متعال هدایت مهتدی (شخص هدایت شده) هستند هدایت آمده است آن هم هدایت را قبول کرده و در مسیر افتاده است. مسیر انسان صابر در راه خدا باز شده است. به تعبیر قرآن انسان زمانی صابر می شود که مصیبت برایش سبک شود و وقتی سبک می شود که از دنیا فارغ باشد.

خیلی وقت ها انسان دوست دارد کاری را انجام دهد مثلاً دوست دارد مجتهد جامع الشرایط شود اما یک دفعه به خودش می آید می بیند جوانی و حافظه و همه چیز رفت. دوست دارد دین خدا را بفهمد دوست دارد اهل نافله شب شود دوست دارد اهل خیلی از خوبی ها باشد ولی تا می خواهد به خود بیاید می بیند فرصت ها رفته و هیچ کدام از این خیرات در انسان پیدا نشده است. این شخص انسانی است که اهل استفاده از فرصت ها و اهل سرعت ها نیست بلکه اهل تسویف است «فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسْوِيفِ‏ وَ الْآمَالِ‏ عُمُرِي‏»(5)، آدمی که اهل تسویف است یعنی سوف سوف می کند و می گوید حالا فردا، دیر نیست، وبه امروز و فردا می اندازد، سرمایه عمر را به باد می دهد و فانی می کند. انسان اگر اهل سرعت باشد می تواند از فرصت ها استفاده کند. انسان زمانی اهل سرعت می شود و فرصت ها از کفش نمی رود که مترتب موت بوده و لحظه به لحظه نگاهش به مرگ باشد و منتظر باشد مرگ بیاید. می داند دیر یا زود می آید زمان را هم برای ما معین نکردند مرگ را نزدیک می داند و برای مرگ لحظه شماری می کند. این شخص از ثانیه های عمرش استفاده می کند.

مشاهده کرده اید هنگامی که ما به حج یا زیارت سیدالشهدا یا زیارت وجود مقدس علی بن موسی الرضا ع می رویم، اگر بخواهیم یک ساعت برویم یا بخواهیم یک شب تا صبح بمانیم همه شب تا صبح را داخل حرم هستیم ولی چنانچه قصد ده روز کنیم و آن جایی که می خواهیم مستقر شویم 24 ساعتش به همین امور ساده تلف می شود. تا بخواهیم غذایی تهیه کنیم همان فرصت از کف دادن است. باز این فرصت می گذرد و یک ساعت به وداع که می شود به خودمان می آییم و می خواهیم بار ده روزه مان را در همین یک ساعت برداریم که این هم نمی شود. انسان وقتی احساس می کند فرصتش تنگ است دیگر ثانیه ها را استفاده می کند. محصلی که سه ماه، شش ماه درس نخوانده است حالا دو روز مانده به امتحان از همه ثانیه هایش هم استفاده می کند، چرا از قبل این کار را نمی کردی؟ علت اینکه انسان از قبل این کار را نمی کند برای این است که نزدیک به آن هدف نیست و خیلی زمان را طولانی می داند. در قرآن می فرماید مواظب باشید این گونه نشوید، اگر فرصت در نگاه شما طولانی شد به قساوت قلب می رسید مثل اهل کتاب نباشید «لَطَالَ‏ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ وَ قَسَتْ‏ قُلُوبُهُم‏»(حدید/16) لذا ببینید ما نسبت به هر چیزی که آن را دور بدانیم قساوت پیدا می کنیم.

اگر کسی گفت حالا ظهور امام زمان کجاست هیچ وقت منتظر نمی شود و هیچ گاه خود را آماده نمی کند، اگر کسی گفت حالا قیامت چه وقت است هیچ وقت آماده قیامت نمی شود، حالا مرگ کی می رسد آماده مرگ نمی شود و به قساوت می افتد. فرصت ها از کف می روند، مرگ دفعتاً می آید لذا از نظر بیان قرآن مؤمن باید این گونه باشد «أ لیس الصبح بقریبٍ»(هود/81) تعبیر خدای متعال راجع به ظهور و راجع به قیامت این است «أ لیس الصبح بقریبٍ» آیا صبح نزدیک نیست؟ همین که بخوابی و چشم بر هم بگذاری صبح است «أ لیس الصبح بقریبٍ» واقعا نزدیک است اما باید در ما تحول و معرفتی پیدا شود که بتوانیم قرب موت، قرب قیامت، قرب ظهور و این چیزها را احساس کنیم. در دعای عهد وقتی هر روز صبح با امام زمان تجدید عهد می کنیم آخر دعا چنین می گوییم «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ‏ قَرِيباً»(6) خدایا کفار هستند که این وعده تو را دور می دانند ولی ما خیلی نزدیک می دانیم و در قرب ظهوربم، احساس مؤمن باید نسبت به ظهور این طور باشد والا آماده  ظهور نمی شود.

احساسش به قیامت این باشد که قیامت «أ لیس الصبح بقریبٍ» یک شب خوابیدن و صبح بیدار شدن است. نسبت به موت هم همین طور است، انسان اگر مترقب موت شد اهل مسارعه در خیرات می شود والا اگر انسانی که مرگ را از پیش روی خودش دور می کند و ثانیه شماری نمی کند نگاهش به مرگ نیست. شخصی که به مرگش نگاه دارد همیشه ساعتش در دستش است و ثانیه شماری می کند که کی این مرگ می رسد. در روایات هست که نفس های انسان خطاه الی الموت هر نفس قدمی رو به مرگ بر می دارد. ما رو به مرگ می رویم و با هر نفس هر کجا که مرگ ما ایستاده یک قدم به سمت موتمان می رویم. تقرب یعنی این یعنی موت را می بیند همه ثانیه ها، قدم ها و نفس های خودش را قدمی به سمت مرگ می بیند. انسانی که نگاهش به مرگ این گونه است یک شب هم نافله شبش از دست نمی رود، یک خیرات  را هم از دست نمی دهد و یک لحظه را هم تلف نمی کند ولی اگر این حالت در انسان پیدا نشد نمی تواند اهل مسارعه در خیرات باشد. صابر کسی نیست که خیرات را انجام می دهد بلکه صابر کسی است که سرعت در خیرات دارد. صابر کسی نیست که مصیبت ها را پشت سر می گذارد بلکه صابر کسی است که مصیبت ها در نظرش سبک هستند. صابر کسی نیست که گناه نمی کند بلکه صابر کسی است که «رجع عن المحرمات» از محرمات برگشته و رو به مقصد دیگری دارد. صابر کسی نیست که در مقابل شهوات تحمل می کند بلکه «سلا عن الشهوات» کنده شده و با شهوت ها فاصله گرفته است که این ها خصوصیات شخص صابر را تشکیل می دهند. حضرت ریشه این 4 صفت را این طور برشمردند اشتیاق به بهشت، خوف از جهنم، زهد در دنیا و ترقب موت.

نکاتی در باب محرم و صفر

محرم و صفر امسال هم تمام شد، همیشه همین طور است. فرصت ها به سرعت می گذرند و این دو ماه هم تمام شد وباید لباس های مشکی امسال را از تن بیرون کنیم. تردید نکنیم که در این محرم وصفر همه دوستان اهل بیت تطهیر شدند، همه دوستان اهل بیت به ثواب هایی رسیدند، این همه روایاتی که در فضیلت بکاء بر سیدالشهدا است که مثلاً هر قطره اشکش جهنم را خاموش می کند و همین که دل انسان متألم می شود رحمت خدا بر انسان نازل می شود این ثواب هایی که برای بکاء بر سیدالشهدا گفته شده است و شما بزرگواران و همه دوستان اهل بیت این دو ماه را همگی اهل عزا بودند و کم و بیش عزاداری کردند اما آن چه اهمیت دارد این است که چیزی را که به کف آوردیم از دست ندهیم، شیطان درصدد این است که آنچه را به دست می آوریم از ما بگیرد و هیچ چیز از آن برای محرم بعدی نماند، باز دوباره از نو شروع کنیم. یکی از  علل اینکه ما رشد نمی کنیم این است که هر نمازی که می خوانیم باید قدمی به  جلو برویم الصلاة معراج المؤمن نماز بعدی معراج بعدی است، درجه بعدی را باید به ما نشان دهند. در نماز بعدی انسان را به همان مقاماتی که بوده است نمی برند مگر این که تنزل کند و دوباره از نو بخواهد شروع کند،

مهم این است آدم وقتی این نماز را خواند بتواند این نماز را نگه دارد که نماز بعدی اضافه شود. خدا رحمت کند استاد بزرگی را که در حرم امام رضا ع صحبت می کردند، ایشان در شب نیمه رجب می فرمود : «علت اینکه می بینید ما 40 سال نماز می خوانیم پیش نمی رویم در حالی که نماز معراج است این است که آدم بعد از نماز گناه می کند و بر می گردد سر پله اول دوباره باید نماز بخواند بیاید سر جای اول خودش»، بنابراین یک قدم این است که سرمایه ای را که خدای متعال در این دو ماه به انسان عنایت کرده است ان شاءالله حفظ کنیم. مرحوم سید بن طاووس در کتاب اقبال در اعمال شب عید قربان بیانی دارند که می گویند: «اعمال خودتان را وقت سحر به حضرت بقیة الله عرضه کرده و به ایشان بسپارید تا در محضر ایشان برایتان محفوظ بماند و نگاهبانی برایش بگذارند»، مشاهده نموده اید زمانی که نمی توانیم از پول خود نگهداری کنیم به مرکزی که محل نگه داشتن این پول هاست مراجعه می کنیم برای اینکه پول هایمان محفوظ بماند، چرا که ما بیش از این قدرت محافظت نداریم، انسان باید سرمایه های خود را حفظ کند. یک راه حفظ کردن سرمایه ها هم این است که آن ها را بسپارد به دست کسی که می تواند سرمایه ها را مراقبه کند و لحظه به لحظه مواظب باشیم که این سرمایه ها از دستمان نرود و اگر هم - چنان چه از روایت استفاده می شود- زمین خوردیم بلافاصله تدارک کنیم که عقب نیفتیم. به گونه ای نشود که شیطان قدم به قدم بیاید همه حال بکاء و حزن و توجه به سیدالشهدا را که به دست آوردیم ببرد، دوباره سال بعد اشکمان خشک شده باشد و اول محرم به دنبال اشک بگردیم. دو ماه تباکی کردیم الحمدلله کم کم حالت بکاء پیدا شده است، دیگر احتیاج به تباکی نیست. تباکی یعنی انسان به زور از خودش اشک می گیرید اما بعد از دو ماه محرم و صفر می بینید وقتی اسم امام حسین ع را می برند در وجود انسان سوزش دل و اشک ایجاد می شود. دوباره بر نگردیم به پله ای که باز اول ماه محرم آینده محتاج به تباکی باشیم مثل اینکه انسان سی شب ابوحمزه خوانده است شب آخر کم کم طعم ابوحمزه را می چشد، این طور نباشد که شخص مفاتیح را ببندد برود تا ماه رمضان آینده و این حرکتی که در انسان پیدا شده است دوباره بخواهد از نو راه بیفتد. نکته دیگر اینکه ان شاءالله این گونه نباشد که مجالس اهل بیت تعطیل شود. روضه سیدالشهدا حدش این است «فَلَأَنْدُبَنَّكَ‏ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً»(7) هر صبح و شب باید بر امام حسین سیدالشهدا ع گریست.

من در احوالات یکی از عزیزانی که تشرف پیدا کرده بود می دیدم فرموده بود: «من متوسل شدم به وجود مقدس رسول الله ص حضرت فرمودند صبح و شب بر سیدالشهدا گریه کنید من یک سال این را ادامه دادم باب حضرت به روی من باز شد»، این خاصیت بکاء بر سیدالشهدا است. اگر بتوانیم در منازل خودمان مجلس بگیریم که بهتر است، منتظر نباشیم دیگران بگیرند، در گذشته این گونه بود که در همه خانه ها مجلس روضه برپا بود و در هر محله و خانه ای که روضه بود مردم جمع می شدند. ان شاءالله محافل سیدالشهدا را برقرار کنیم و همیشه این محافل بر پا باشد، البته محور روضه سیدالشهدا  ایام عاشورا است ولی همیشه باید محافل عزاداری برقرار باشد و هیچ وقت نباید تعطیل شود، حداقلش این است که در خانه خودمان می توانیم مجلس عزای کوچکی بر پا کنیم. در مورد حدیث کسا وارد شده در هر خانه ای که خوانده شود این برکت را دارد که تا زمانی که آن مجلس برپاست اهل این خانه مورد توجه قرار می گیرندو ملائکه دور آن ها جمع می شوند و برایشان استغفار می کنند. می توانیم خودمان با خانواده بنشینم و اگر هم کسی نبود خودمان به تنهایی حدیث کسا را بخوانیم و یادی از سیدالشهدا کنیم که این موجب طهارت نفس می شود و شیطان را دور می کند و ان شاءالله آن سرمایه های ما باقی می ماند. بنابراین هم تلاش کنیم آنچه که به دست آوردیم حفظ شود هم سعی کنیم این محافل تعطیل نشوند و تا سال آینده برگزار نشوند. ایام عزای سیدالشهدا همه روز سال است و هیچ روزی نیست که روز عزای سیدالشهدا نباشد حتی روز اعیاد، ما در ایام عید هم برای شادی حضرت گریه نمی کنیم بلکه برای غصه هایشان گریه می کنیم. اگر در روز شادی و عید گریه کنیم بر مصیبت گریه می  کنیم و برای تولد امام گریه نمی کنیم لذا هر روز این گونه است «فَلَأَنْدُبَنَّكم صَبَاحاً وَ مَسَاءً» حدش هم این است حتی یموت؟ ‌هر وقت شعله های مصیبت سیدالشهدا ع جان ما را گرفت و نفسمان بند آمد دیگر روضه خوانی تمام شده والا حدش تا آنجا است که در زیارت ناحیه مقدسه است. آقایی گفته بودند امام زمان ع بی کار هستند که هر صبح و شب ندبه می کنند،  بله شاید شما کار دارید و امام زمان حالا که این کار را می کنند بی کار هستند!! حضرت عالم را اداره می کنند ولی با این وجود لأندبنک صباحاً و مساءً، البته این زیارت از امام حسن عسگری ع است ولی امام زمان ع هم همین طوری هستند. پس هیچ کاری مهم تر از اقامه عزا بر سیدالشهدا نیست و شاید درباره هیچ مستحبی در بین مستحبات به اندازه گریه بر سیدالشهدا و زیارت آن حضرت ثواب نقل نشده است.

پی نوشت ها:

(1) کافی/ ج2/ باب صفت الایمان/ ص 50

(2) التوحید شیخ صدوق/ ص 330

(3) بحارالانوار (ط – بیروت)/ ج97/ ص 362

(4) کافی / ج2/ص 456

(5) المصباح کفعمی/ ص 596

(6) بحارالانوار (ط- بیروت)/ ج99/ ص112

(7) بحارالانوار (ط- بیروت)/ ج98/ ص320