نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

جلسه دوم هیات ثارالله/ عصر غیبت؛ عصر حجاب های سنگین بر فهم دین، کتاب و امام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 آذرماه 94 است که در هیأت ثارالله علیه السلام برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و اله و سلم، احیاء کننده عوالم اند که با خودشان دو حقیقت کتاب و امام را برای عالم ما آورده اند که دارای دو مرحله حجاب و ظهور می باشد، حقایقی که حتی بعد از رحلت ایشان برای هدایت و دستگیری ما باقی ماندند. امام واسطه ای بین امت و نبی اکرم صلی الله علیه و آله و همچنین حافظ کتاب الهی است و اگر امام نبود؛ این کتاب مصون نمی ماند و مردم به نور قرآن و پیامبر نمی رسیدند.

پیامبرصلی الله علیه و آله؛ احیاگر عوالم

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. یکی از بزرگترین نعمت هایی که خدای متعال به همه خوبان عالم عنایت کرده، وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله است که با هیچ نعمت دیگری قابل مقایسه نیست. این پیغمبر است که مقدم بر همه عوالم، آفریده شده است و همه عوالم با نور و عبادت او به خدا رسیده اند. خدای متعال بر ما منت گذاشته و این پیغمبر را در لباس بشر برای هدایت ما فرستاده است که نمی شود، بگوییم این نعمت چقدر بزرگ و گران سنگ است. امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیث نورانی نقل کرده اند که خدای متعال نور نبی اکرم صلی الله علیه و آله را آفرید و بعد فرمود: «أَنْتَ الْمُرَادُ وَ الْمُرِيد»(1)؛ هدف از آفرینش و نقطه مشیت، شما هستید و با اراده شما و به اذن الله عالم آغاز و اداره می شود.

بعد از نور حضرت، عوالمی آفریده شد که در روایت از آن به حجب تعبیر شده است. هر کدام از عوالم حجاب خاصی هستند که از نور حضرت آفریده شده اند. در آن روایت هست که دوازده عالم وجود داشت و حضرت در هر عالمی که ورود کردند، دوازده هزار سال در آن عبادت کردند و تعبیر روایت این است که ذکر گفتند و در هر عالم هم، ذکر و تسبیح خاصی داشتند. مقصود از ذکر و تسبیح، عبادت خاص حضرت در هر عالم هست که متناسب با آن عالم عبادت کردند. بعد از اینکه هر عالمی از نور حضرت خلق شد، خود حضرت که اصل آن عالم هستند، لباس متناسب با آن را بر تن کردند و وارد آن عالم شدند و با عبادتشان آن عالم را احیاء و سر پا کردند و بعد وارد عالم بعدی شدند. در این حدیث نورانی فرمود: بعد از عالم حجب، از نور مقدس حضرت، بحار خلق شد.

این ها باید با تأمل در روایات توضیح داده شود که مقصود از حجب چیست؟ مقصود از بحار و دریاهای علوم چیست؟ تعبیر در روایت این است که خدای متعال از نور حضرت، دریاها و بحار را آفرید و باز حضرت، وارد هر یک از آن بحار شدند و کار آن بحار را ساختند و مهیا و آباد کردند. آن گاه در روایت دارد، خدای متعال این پیغمبر را که این گونه توانست در این عوالم ورود و خروج کند و این عوالم را احیاء و سر پا کند، مدح و تمجید کردند و این وجود مقدس در برابر خدای متعال به سجده افتاد و عرق بر وجود حضرت نشست، حالا این چه عرقی است، عرق شرم است یا...؟ در نقل این است که خداوند از ذرات عرق حضرت، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را آفرید. این بیان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که انوار این انبیاء حول وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله طواف می کردند. بنابراین بعد از این که ما در این عالم آمدیم، خدای متعال به او نیز لباس مناسب این عالم (لباس بشر) را پوشاند و به این عالم آمد تا با عبادت خود این عالم را احیاء کند و به مقصد برساند.

از این رو اگر عالم ما و همه خوبان ما در این عالَم به مقصد می رسند، با عبادت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله است. حداقل این قطعی است که بگوییم اصلا، اصل تنزل وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله در عالم ما، این لباس را به تن کردن و این سیر حضرت برای شفاعت و دستگیری و هدایت ما بوده است والا اگر آن وجود مقدس، عهد شفاعت نداشت، لزومی نداشت که به عالم ما بیاید. کسی که همه عوالم، از نور وجود مقدس او خلق شده اند، بعید است که احتیاجی به عبادت های این دنیا داشته باشد. این روایت نورانی در علل الشرایع است که به وجود مقدس موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد که شما می فرمایید: ارواح ما قبل از اینکه در عالم اجسام بیاید و به این بدن ها تعلق بگیرد، آفریده شده بود و در عالم ارواح بوده است. در عالم ارواح که این گرفتاری ها و تزاحم ها و این احتیاجات نیست؛ پس چرا خدای متعال ما را از آن عالم نورانی به این عالم آورد و اسیر این بدن و زندگی در این دنیا و احتیاجات آن کرد؟ می دانید که وقتی ما به این دنیا می آییم، این بدن احتیاجات فراوانی دارد: بخوابیم، گرفتار هستیم؛ نخوابیم، گرفتاریم؛ گرسنه می شویم، جهاز هاضمه داریم؛ بخوریم، گرفتار هستیم؛ نخوریم، گرفتار هستیم؛ بیاشامیم یک جور، نیاشامیم جور دیگر.

حضرت فرمودند: اگر شما در آن عالم نورانی می ماندید، ممکن بود که وقتی نورانیت و بهای خودتان را در آن عالم می دیدید، معجب شوید و خیال کنید که خبری است؛ از این رو شما را در این عالم آورده اند تا فقرهایتان، قدرهایتان، نیازهایتان و تعلقاتتان را به شما نشان دهند و شما را در شرایط وابستگی قرار دهند که بفهمید فقیر به خدا هستید و این حقیقت درک شود. خب برای ما این گونه است که به این دنیا آمده ایم تا گرفتار محیط و شرایط و این امتحانات سنگین شویم؛ برای اینکه بفهمیم فقیر و عبد و محتاج هستیم و الا ممکن بود، سیرِ ما را در این عالم نگذارند و به عالم دیگر ببرند. ولی وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله برای چه به این دنیا آمده اند؟ برای این که خودش بفهمد یا به ما بفهماند؟ آمده است که با عبادتش این عالم را احیاء کند یا نه؟ بعید نیست که آمدنشان در این عالم و لااقل بخش عمده ای از عباداتشان از سر عهد شفاعت باشد. اولیاء الهی همان طور که با خدا عهد عبودیت دارند، عهد شفاعت و هدایت و دستگیری هم با خدا بسته اند و پای عهدشان هم ایستاده اند؛ چنان که در غروب عاشورا سیدالشهداء علیه السلام به خدای متعال عرضه داشت: ما پای قرار خودمان هستیم، شاید منظور همین عهد شفاعت است. حضرت برای هدایت و عبادت ما به این دنیا آمدند و حتی بیش از آن مقداری هم که خدای متعال خواسته بود برای هدایت ما فداکاری کرده است.«طه؛ مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»(طه /2و1).

پیامبر صلوات الله علیه در بیان امام علی علیه السلام

در نقل هست به خصوص مرحوم طبرسی در احتجاج خیلی این احادیث را نقل کرده اند: که علمای یهود خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام می آمدند و با حضرت احتجاج هایی دارند از جمله نسبت به مقامات انبیای خودشان گفت و گوهایی با ایشان داشتند که آقا شما مدعی هستید که این پیامبر خاتم و سرآمد است به تعبیر زیارت: «وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتَقْبَلَ وَ الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ»(2)؛ همه گذشته ها با او ختم می شود و آینده با او گشوده می شود،بر همه کتب انبیاء گذشته هیمنه دارند، خود این پیغمبر هم نسبت به انبیاء گذشته این طوری است. آنان این پیغمبری را که این گونه توصیفش شده است با انبیاء خودشان مقایسه می کردند که حضرت آدم سلام الله علیه مسجود ملائکه بود این پیغمبر چه داشت؟ حضرت عیسی سلام الله علیه چنین بود این پیغمبر چه داشته است؟ امیرالمؤمنین علیه السلام هم جواب می دادند.

گاهی دیده اید که حتی از خود حضرت هم می پرسیدند که شما افضل هستید یا موسای کلیم سلام الله علیه ؟ حضرت هم جواب می داد. یکی از سؤالاتی که علمای یهود از حضرت کردند این است که، خب یکی از انبیاء ما (بنی اسرائیل) حضرت داوود سلام الله علیه است که ترک اولایی کرد و بعد توبه و گریه و عبادت کرد و آنقدر عبادت کرد که «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فَاعِلِينَ»(أنبياء/79)؛ کوه ها را مسخر جناب داوود سلام الله علیه قرار دادیم یعنی چه مسخر قرار دادید؟ یعنی مثل دست ما که با آن عبادت می کنیم، با این چشم بر امام حسین علیه السلام گریه می کنیم، با این زبان تسبیح می گوییم و... جناب داوود سلام الله علیه این طور شد که کوه ها، همراه ایشان تسبیح می گفتند و مسخر او بودند، بلا تشبیه به منزله پیکره حضرت عمل می کردند. حال این پیغمبر شما چه داشته است؟ حضرت فرمودند: پیغمبر ما وقتی در محراب عبادت می ایستاد، صدای جوشش قلبش از خوف خدا بدون اینکه ترک اولایی کرده باشد مثل صدای دیگ روی اجاق به گوش می رسید. حتی آن صوت قلب نبی اکرم صلی الله علیه و آله را که همه نمی شنوند و اهلش می شنوند، تسبیح است.

بعد حضرت فرمودند: که پیغمبر ما با این که خدای متعال به او تضمین داده بود که قطعا عالی ترین درجات بهشت برای ایشان است، ده سال شب ها روی پنجه پایش می ایستاد و عبادت می کرد تا اینکه خداوند فرمود: «طه؛ مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»(طه /2و1). ایشان برای هدایت ما بیش از آنچه که مأموریت داشت، رنج برد و زحمت کشید و برای شفاعت ما آنچه باید در این عالم عبادت کند، عبادت کرد، «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَحْمُوداً»(إسراء/79)؛ خیلی از نوافل حضرت برای همین مقام محمود؛ یعنی مقام شفاعت و هدایت و دستگیری است و با عبادت او عالم هدایت می شود.

قرآن و ائمه علیهم السلام؛ ره آورد پیامبر صلی الله علیه و آله

این وجود مقدس برای هدایت و شفاعت ما دو حقیقت را با خود به این عالم آورده است که اگر او نمی آمد باب این دو حقیقت هم به سوی عالم ما بسته بود؛ یکی از این دو حقیقت، کتاب خدا است. اگر پیامبر سلام الله علیه تشریف نمی آورند، قطعا این قرآن هم نازل نمی شد؛ چون قلبی نبود که بتواند این حقیقت را از عالم بالا تا این عالم پایین نازل کند. البته نظر بزرگان و محققین شیعه این است که قرآن در همه مراتب نزولش، وحی الهی است؛ یعنی پیامبر سلام الله علیه از روی هوای نفس صحبت نمی کند و هر چه می گوید، وحی الهی است؛ «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى»(نجم /3-4). اینکه بعضی از روشنفکران مدعی هستند که چیزی به قلب پیامبر نازل شده و خود ایشان به آن صورت الفاظ داده است، اوهام آن هاست. آنچه که از ادله استفاده می شود این است که این الفاظ، وحی الهی است و ما درک نمی کنیم. همه مراتب قرآن وحی است که به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله نازل می شود ولی بالاخره باید یک وجود مقدسی باشد و در همه عوالم حضور داشته باشد تا این کتاب که یک جانب آن در محضر خداست؛ «وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»(زخرف /4) و طرف دیگرش عربی مبین است، از آن دست بگیرد و از این دست به مردم برساند و به وسیله او نور این کتاب به قلوب مردم برسد و مردم به حقایق، معارف و مقامات این کتاب نائل شوند.

 این وجود مقدس باید کسی باشد که همه عوالمِ این کتاب را بشناسد، این کتاب از عالم بالا تنزل پیدا کرده و مرتبه نازله اش به ما رسیده است، «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»(نحل/44)؛ ولی واسطه این تنزل که کتاب از آن عالم تا این عالم را پر کند، وجود مقدس حضرت هستند و پیغمبر است که همه عوالم کتاب در اختیار اوست و می تواند این کتاب را متناسب با همه عوالمش تأویل و تفسیر و بیان کند. اوست که می تواند با این کتاب، عالم را نورانی کند، «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»(إبراهيم /1)؛ تا با نور این کتاب شما مردم را از ظلمات به سمت نور هدایت کنیم و بیرون ببریم ولی این کار کیست؟ چه کسی می تواند نور کتاب را به قلوب ما بتاباند و قلب ما را با نور قرآن نورانی کند و بعد ما را از وادی ظلمات به سمت نور ببرد جز پیغمبر خدای متعال؟ این کتاب در دست این پیغمبر است، بله؛ «وَ لكِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا» (شورى /52). خدای متعال این کتاب را نور قرار داده است، بندگانی را که مشیت الهی تعلق بگیرد با این کتاب و این نور، هدایت می کند و زمام این نور در دست این وجود مقدس است و اوست که حقیقت جامع این کتاب را تلقی کرده و نورانیت این کتاب هم در قلب اوست و بعد به وسیله این پیغمبر است که این نور به قلوب ما می رسد و ما به وسیله نور کتاب از ظلمات به سمت نور بیرون می آییم. اگر این وجود مقدس نیامده بود، این کتاب همیشه در حجاب غیب می ماند و به سوی ما نمی آمد.

قرآن در جایی دیگر می فرماید: «آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ مَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ الظَّالِمُونَ»(عنكبوت/49)؛ همه آیات قرآن بینه هستند و اگر یک آیه اش به کسی برسد او را نجات می دهد و به توحید راه پیدا می کند، ولی موطن و جایگاه این آیات سینه های انسان هایی است که خدای متعال به آن ها علم داده است که حضرت فرمودند: یعنی ما ائمه علیهم السلام. این قرآن را خدای متعال به این پیغمبر داد و این پیامبر هم یکی از مهم ترین وساطت هایی که برای هدایت ما و نورانی کردن این عالم و سیر دادن آن به سمت خدای متعال کردند این بود که این کتاب را با خودشان آوردند. کتابی که «حبله المتصل بينه و بين عباده»؛(3)رشته اتصال بین ما و خدای متعال هست و ما می توانیم با این رشته به مقام قرب الهی برسیم و این رشته در هیچ کجا قطع نمی شود. اگر انسان با قرآن سیر کرد، سیرش سیر منقطع نیست بلکه مستمر است. در روایات نیز آمده است که درجات بهشت به اندازه درجات آیات قرآن است و به اندازه ای که انسان به حقیقت آیات راه پیدا می کند به درجات بهشت راه پیدا می کند. روز قیامت به انسان می گویند «اقْرَأْ وَ ارْقَ»(4)، به اندازه ای که به این کتاب رسیدی به حقیقت آن راه پیدا کردی به تعبیر بعضی که تعبیر دقیقی است به اندازه ای که به امام راه پیدا کردی به آن اندازه درجه داری.

دوم؛ حقیقت و نوری که با این کتاب مقدس و با این پیغمبر نازل شده است، «النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ»(أعراف /157)؛ وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام هستند. اگر وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله در عالم ما نمی آمدند، ائمه هدات معصومین هم در عالم ما نمی آمدند و مسلما ایشان طریق نزول ائمه علیهم السلام هستند. تفسیر آیه این است که مقصود از نور در اینجا وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام است و ایشان نوری است که در معیت پیامبر در این عالم نازل شده است. اگر پیامبر نمی آمدند، حقیقت نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام هم در عالم ما نازل نمی شد و هیچ گاه، پرده از حجاب ایشان در این عالم برداشته نمی شد. مرتبه ظاهری نزول بقیه هدات معصومین هم همین طور است؛ یعنی انوار ائمه علیهم السلام هم در این عالم نازل نمی شد الا به وساطت نبی اکرم صلی الله علیه و آله. کما اینکه وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها هم همین طوری است و واسطه تنزل این حقیقت در عالم ما وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله است و وساطت عجیبی هم هست؛ حضرت به معراج رفتند و در معراج، نور صدیقه طاهره سلام الله علیها به ایشان منتقل شده است.

در چند مرحله وقتی حضرت به معراج رفتند نور به ایشان منتقل شد که خیلی عجیب است و واقعا یک سرّی است که وقتی بناست، وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها به عالم ما تنزل پیدا کند، باید نبی اکرم صلی الله علیه و آله به معراج بروند و در آن مقام قرار بگیرند و وقتی از سماوات عبور کردند، در بعضی نقل ها از آسمان هفتم به آن نقطه ای رسیدند که جبرئیل سلام الله علیه عرض کرد: «وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَتْ »(5)، احدی قبل از شما اینجا قدم نگذاشته است؛ نه انسانی و نه ملکی در این خلوت وارد نشده است، این خلوت شما با خدای متعال است که من هم اگر یک سرانگشت جلوتر بیایم هستی ام از دست می رود و در آن خلوتی که با خدای متعال داشتند، هدیه ای که خدا به حضرت عطا کرده است طبق بعضی نقل ها نور وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها است و بعد این نور با تشریفاتی به عالم دنیا آمده است.

وساطت ائمه علیهم السلام بین امت و نبی اکرم صلی الله علیه و آله از منظر قرآن

پس با آمدن نبی اکرم صلی الله علیه و آله در عالم ما؛ هم قرآن در عالم ما نازل شده است؛ «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ»(إبراهيم /1)، (البته نازل شده است ولی بالاخره این کتاب به وجود مقدس پیغمبر هم قائم است) و هم خدای متعال ائمه ای را به واسطه حضرت در این عالم آورده است که این ائمه هم اگر این پیامبر نیامده بود، نمی آمدند. اگر وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله نمی آمدند، مسیری برای ظهور فاطمه زهرا سلام الله علیها در این عالم نبود. این انوار الهی با وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله در عالم ما نازل شده اند و ائمه ای که این وجود مقدس با خودش آورده است، ظرف کتاب خدا هم هستند. روایت عجیبی است که در آن لطیفه ای هم هست والا روایات از این دست زیاد داریم. جناب سلمان رضوان الله تعالی علیه می گوید از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کردم که این بیان خدای متعال ناظر به کیست؟ «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»(رعد/43)؛ کفار رسالت ما را انکار می کنند، شما بگو من برای اثبات رسالت، دو گروه دارم که کفایت می کند؛ یکی الله تبارک و تعالی و دوم کسی که همه علم الکتاب نزد اوست.

به تعبیر روایات آصف بن برخیا به اندازه ای که منقار یک پرنده می تواند از دریا آب بردارد، علم الکتاب داشت و کل این علم الکتاب نزد امیرالمؤمنین علیه السلام است. حضرت فرمودند: منظور از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» من هستم. بعد حضرت جمله ای فرمودند: که وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله از خدای متعال درخواست کرد که به ایشان وسیله ای بین امت و خودش عطا کند که واسطه بین امت و او باشد و بتواند امت را به شفاعت و هدایت ایشان برساند و دست امت را بگیرد و نشان دهد که مقام حضرت خیلی رفیع است و وسیله می خواهد تا امت به حضرت برسند؛ وسیله ای که پیامبر از خدا تقاضا کرد و خدا به او داد، من هستم. آن کسی که وسیله نبی اکرم صلی الله علیه و آله برای هدایت و دستگیری ما و برای رساندن هدایت خود حضرت به ما است، وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام است که همه کتاب الهی که کتاب هدایت است نیز در وجود مقدس اوست.

از این رو با تعابیر مختلفی در قرآن از وساطت ائمه بین نبی اکرم صلی الله علیه و آله و مردم حکایت شده است؛ گاهی تعبیر این است «وَ كَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»(بقره/143)؛ ما شما را امت وسط قرار دادیم که شما شاهد بر مردم باشید و رسول شاهد بر شما. در روایات دیدید که فرمود: امت وسط ما هستیم، ما شاهد بر امت و ناس هستیم، ما واسطه بین نبی اکرم صلی الله علیه و آله و مردم هستیم.

 گاهی تعبیر دیگری است و می فرماید که: «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»(رعد/7)؛ شما همه امم را انذار و به سوی خدا دعوت می کنید ولی هر امتی یک هادی دارد. فرمود: منذر وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله است، هادی، ما ائمه علیهم السلام هستیم. این معنایش این نیست که ائمه علیهم السلام یک هدایتی غیر از هدایت پیامبر آورده اند بلکه یعنی هدایت نبی اکرم به امم، به واسطه ائمه علیهم السلام می رسد. از این دست آیات که وساطت بین نبی اکرم صلی الله علیه و آله و امت را بیان می کند، فراوان هستند. از این رو در روایات فرمود: روز قیامت « إِنَّ شِيعَتَنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ نَبِيُّنَا آخُذٌ بِحُجْزَةِ اللَّهِ. »(6). وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله متمسک به حجزه الهی هستند و ما به حجزه ایشان و شیعیان ما به حجزه ما. در روایات توضیح داده و فرموده است؛ حجزه یعنی دین، رشته هدایت و دین الهی مستقیما به نبی اکرم صلی الله علیه و آله می رسد و با واسطه به ما می رسد و ائمه علیهم السلام واسطه در دین هستند. در بعضی روایات دارد حجزه یعنی نور یعنی نبینا یاخذ بنور الله و نحن ناخذ بنور نبینا و شیعتنا یاخذون بنورنا، یعنی ائمه علیه السلام، واسطه نور نبی اکرم صلی الله علیه و آله هستند. بقیه عناوینی که در قرآن آمده است که فراوان هم هست، وساطت ائمه علیهم السلام را نسبت به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله بیان می کند.

امام؛ حافظ و ظرف کتاب الهی

پیامبر غیر از اینکه عبادت کردند و با عبادت خودشان عالم را برای اینکه برسند، مهیا کردند و دو حقیقت را هم با خودشان آوردند؛ یکی کتاب و یکی وجود مقدس امام؛ کتاب هم در وجود مقدس امام محفوظ است. شاید غیر از مرتبه ظاهری کتاب، همین صحیفه ای است که در اختیار ماست، «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»(حجر/ 9)، یکی از مقامات مهمی که در این آیه هست، همان حقیقت کتاب است که در وجود امام محفوظ است و اگر این حقیقت در وجود مقدس امام نبود، محفوظ نمی ماند. خدا این کتاب را نازل کرده و بعد هم وجود مقدس امام را ظرفی برای آن قرار داده است تا محفوظ و مصون بماند. «لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ»(فصلت /42)، هیچ باطلی به این کتاب راه ندارد و در وجود مقدس امام هست. پیامبر غیر از اینکه این دو حقیقت را با خودشان نازل کردند، این دو حقیقت بعد از رحلت ایشان هم ماند و از بین نرفت؛ هم کتاب و هم امام ماندند و حضرت فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» پیامبر صلوات الله علیه این دو حقیقتی را که با خودشان آوردند، نبردند و فرمودند: من این دو حقیقت را بین شما باقی می گذارم.

دستگاه شیطان؛ دشمن کتاب و امام

بحث پر دامنه دیگر این است که جریانی در مقابل وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله شکل گرفته که جریان خیلی پیچیده ای است و با هر دو حقیقت درگیر است؛ هم با کتاب درگیر است و هم با امام. این طور نیست که او با کتاب کنار آمده و با امام درگیر است. دستگاه شیاطین زمان نبی اکرم صلی الله علیه و آله با همه هدایتی که پیامبر آورده است، درگیر هستند؛ هم با ائمه و هم با کتاب درگیر هستند گرچه به ظاهر ادعا می کنند؛ «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه »، ولی پیداست آن کتابی که از امام جدا می شود دیگر کتاب نیست، کتابی که با امام نیست و دیگران به میل خودشان تفسیر و عمل کنند دیگر آن کتابی که پیامبر آورده اند، نیست. آن حقیقت کتاب در وجود مقدس امام محفوظ است و اگر کسی از امام فاصله گرفت، از آن کتاب فاصله گرفته است؛ «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»(إسراء/9)، این قرآن شما را به آن طریقه اقوم هدایت می کند که فرمود: منظور امام هست. واضح است که این دو حقیقت (کتاب و امام علیه السلام) را که حضرت آوردند موضوع نزاع و درگیری بعد حضرت است. این درگیری هم یک درگیری بسیار پیچیده تاریخی است و جنگی است بین امام و کتاب در یک طرف و ائمه نار و شیاطین جن و انس در طرف دیگر. خدای متعال به این پیامبر تضمینی قطعی داده است که «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(توبه/33).

مرحله حجاب و ظهور دین

در ذیل سوره مدثر، وقتی وحی به پیغمبر نازل شد در همان لحظات اولی نزول قرآن، خدای متعال وعده ای به پیامبر می دهد. وقتی حضرت از غار حرا آمدند، همه ریگ های بیابان و هر چه سر راه حضرت بود به ایشان تعظیم و تواضع می کردند و شهادت به رسالت حضرت می دادند. هنگامی که حضرت وارد منزل شدند، حالتی در ایشان پیدا شد که عبایی را به روی خود کشیدند و بلافاصله قرآن نازل شد: «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ؛ قُمْ فَأَنْذِرْ؛ وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ؛ وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ»(مدثر/4-1). «قُمْ فَأَنْذِرْ» را بعضی روایات معنا کرده اند؛ یعنی در رجعت «قُمْ فَأَنْذِرْ»؛ همین که این پیغمبر مبعوث می شود، به او خبر می د هند که شما این دعوتتان ادامه دارد، یک دوران طولانی می گذرد ولی شما رجعتی دارید که بر اساس این روایت شاید این دستورها برای دوره رجعت باشد. خدای متعال به این وجود مقدس وعده قطعی داده اند که ما با شما هدایت و دین حق را فرستادیم که دین حق را در روایات دیده اید. حضرت فرمود: «هُوَ الَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلَايَةِ لِوَصِيِّهِ وَ الْوَلَايَةُ هِيَ دِينُ الْحَقِّ»(7)، دین حق هم یعنی همین ولایت. خدای متعال با این پیغمبر این دو حقیقت را فرستاده و به پیغمبر هم وعده داده این ولایتی که با شما فرستادیم در همه ادیان دیگر هم غالب و ظاهر می شود. باز در جای دیگر خدای متعال به این پیغمبر وعده داده است: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»(صف /8)؛ دشمنان شما اراده می کنند تا این نور الهی که با شما نازل کردیم را خاموش کنند، ولی همه آن تلاش دشمنان را با همه وسعتی که دارند به یک باز دم تعبیر می کند ولی خدای متعال نه فقط اجازه نمی دهد که این نور را خاموش کنند بلکه خود خدای متعال متم این نور هست و فرمود: این نور را به وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تمام می کند که همه نورهایی که نازل شده است با وجود مقدس امام زمان علیه السلام به مرحله تمام می رسند و در عالم ظاهر می شوند و اصلا عصر ظهور یعنی همین. عصر ظهور یعنی عصر ظهور آن چیزی که خدای متعال به این پیغمبر عطا کرده است. «أَظْهِرْ بِهِ دِينَ نَبِيِّك» (8) یعنی وقتی وجود مقدس حضرت تشریف می آوردند، حجاب کنار می رود و آن پرده هایی که حجاب دین الهی بود، برداشته می شود و این دین الهی ظاهر می شود.

 الان ما نه دین الهی را می شناسیم و نه درک می کنیم الا از طریق یک حجاب خیلی سنگین. در بعضی روایات دارد دین نبی اکرم صلی الله علیه و آله مثل خورشید پشت ابر است؛ هر وقت امام در غیب بود دین هم در غیبت است، کتاب خدا هم در غیبت است، نمی شود امام در غیبت باشد و کتاب در غیبت نباشد، نمی شود امام در غیبت باشد و دین در غیبت نباشد. دین، باطنش امام است، موطن و محل کتاب، قلب امام هست و اگر امام در حجاب رفت حتما کتاب هم در حجاب می رود. حادثه سنگینی که بعد از حضرت اتفاق افتاده این است که حجابی بر حقیقت کتاب و امام افتاده است و این حجاب هم مانده تا دوره ظهور حضرت؛ این حجاب هم حجاب کتاب است و هم حجاب امام نه حقیقت ولایت آن چنان که باید دیگر قابل چشیدن است و نه حقیقت کتاب تا موعدش برسد؛ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»(صف/9). مفسرین عامه خیلی بحث کرده اند و خواسته اند برایش مصداق بیاورند، مصداق هایی که خیلی واضح است که این ها مصداق نیست؛ کجا این دین بر همه ادیان غلبه کرده است؟ کجا این نور به مرحله تمام خودش در عالم ظهور پیدا کرده است؟ واضح است این برای یک دوران بعدی است.

بنابراین خدای متعال این پیغمبر را به این عالم فرستاد و عالم ما را به نور و عبادت او نورانی کرد و دو حقیقت هم با این پیامبر فرستاد که این دو حقیقت دو مرحله دارد؛ یک مرحله حجاب و یک مرحله ظهور. مرحله حجابش مرحله ای است که بعد از رحلت حضرت شکل گرفت؛ هر چند اگر امت در این امتحان موفق می شدند از همان مرحله، ظهور این حقیقت در عالم آشکار می شد و ما الان باید در جهان دیگری و در مناسبات دیگری زندگی می کردیم ولی فعلا دوران، دوران آن حجابی است که بر حقیقت ولایت و قرآن افتاده است ولی خدای متعال به این پیامبر وعده داده است، همه حجاب ها کنار می روند و آن حقیقتی که به شما عطا کردیم در این عالم به مرحله ظهور می رسد که معنی عصر ظهور هم همین است که در عصر ظهور وقتی حقیقت ولایت امام در عالم ظاهر می شود، حقیقت کتاب هم ظاهر می شود و حقیقت دین نبی اکرم صلی الله علیه و آله هم ظاهر می شود و این نیست الا به رفع حجب.

 باید حجابی که بر دین افتاده است، کنار رود و این قطعا قول خدای متعال به پیامبر است. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا؛ وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا؛ وَ النَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا؛ وَ اللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا»(شمس /4-1)، فرمود: خورشید وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله است و پرتوی آن، دین ایشان است و شبی است که حجاب است و روزی است که این خورشید در آن تجلی می کند و پرتوی خورشید آشکار می شود. فرمود آن روز، وجود مقدس امام زمان علیه السلام است که ضحای دین نبی اکرم صلی الله علیه و آله است و دین ایشان را به مرحله ظهور می رساند. ضحی به وقتی می گویند که خورشید بالا می آید و نورش کاملا آشکار می شود. دین یک مرحله ضحی دارد و خورشید نبی اکرم صلی الله علیه و آله و پرتویش قبل از ظهور، ظاهر نمی شود. مرحله ظهور،آن روزی است که تجلی می دهد و ضحی، مرحله ظهور خورشید نبی اکرم صلی الله علیه و آله و خورشید ولایت دوران امام زمان علیه السلام هست و این وعده قطعی خدای متعال به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله هست و ما هستیم و این دوران واسطه و امتحانات سنگین. این امتحان ها هم امتحان های ما است. در روایات مکرر آمده است که حضرت از خدای متعال تقاضا کردند این فتنه برداشته شود و خدای متعال فرمودند:«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ؛ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ »(عنكبوت /2).

 پی نوشت ها:

 (1) الأنوار في مولد النبي صلى الله عليه و آله، ص: 5

 (2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 572

 (3) الوافي، ج 14، ص: 1483

 (4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 606

 (5) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج1،ص: 179

 (6) المحاسن،ج 1، ص: 182

 (7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص : 432

 (8) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 1، ص: 406