نسخه آزمایشی
دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403 - Mon, 20 May 2024

شب سوم هيات منزل طباطبايي/ مسیر فتح و پیروزی و غلبه مطلق در دیدگاه نبی اکرم/ نصرت جبهه مومنین از جانب خدای متعال در همراهی با حضرت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 14 مهر ماه 98 است که به مناسبت ماه صفر در منزل آقای طباطبایی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ وجود مقدس نبی اکرم و ائمه در مسیر فتح و پیروزی حرکت می کنند منتها تشخیص این پیروزی و این که مسیر فتح کجاست و از کجا انسان باید حرکت کند که به فتح برسد، نیاز به نظرگاه امام دارد. دو نگاه وجود دارد؛ یک نگاه اینکه وقتی دشمن محکم می شوند دست به دست هم می دهند و جبهه حق را تهدید می کنند، خیال می کند که خدا و رسول دروغ گفته، آنها وعده فتح و پیروزی دادند اما وعده دروغ بوده است. یک نگاه هم این است که این همان است که خدای متعال و وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وعده اش را داده بودند و این وعده صادق است. سنت خدا این است که اگر شما بیعت کنید و پای بیعتتان بایستید غالب می شوید و این سنت خدا و مسیر فتح است. اعتماد و ایمان به خدای متعال و رسول یعنی کسی که ایمان می آورد مسیر پیامبر را مسیر فتح می بیند؛ کسی که به سیدالشهداء اعتماد دارد مسیر حضرت را مسیر فتح می بیند و می گوید حضرت که ما را در مسیر شکست و ذلت نمی برد بلکه هر کجا ما را ببرد وسط پیروزی است.

تشخیص مسیر فتح و پیروزی  

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . وجود مقدس سیدالشهداء علیه السلام فتح کردند و پیروز واقعه کربلا بودند؛ یعنی خدای متعال برای ایشان یک فتح و پیروزی و ظفری را قرار داد که این ظفر و پیروزی در همه ابعاد بود اینطور نیست که در یک زمینه حضرت پیروز باشند بلکه حضرت فتح کردند و پیروز شدند. بنابراین وجود مقدس نبی اکرم و ائمه در مسیر فتح و پیروزی حرکت می کنند منتها تشخیص این پیروزی و این که مسیر فتح کجاست و از کجا انسان باید حرکت کند که به فتح برسد، نیاز به نظرگاه امام دارد. ما به راحتی نمی توانیم بفهمیم مسیر فتح در عالم کجاست. خیلی وقتها مسیر فتح را مسدود و بسته می بینیم. نظرگاه امام است که به ما نشان می دهد که از کدام مسیر باید برویم تا با آن فتحی که تقدیر شده برسیم.

در سوره شعرا در داستان موسای کلیم علی نبینا و آله و علیه السلام و فرعون وقتی خدای متعال می خواهد موسای کلیم را پیروز کند به موسای کلیم دستور می دهد که بنی اسرائیل را شبانه بردار و با خودت از مصر بیرون ببر. موسای کلیم هم این کار را کرد. بعد به موسای کلیم می فرماید «وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ *  فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ * إِنَّ هَـؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ * وَ إِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ»(شعرا/52-55) اگر شما از مصر بیرون رفتید بدانید شما را رها نمی کنند و دنبال شما راه می افتند؛ یعنی لشکر فرعون شما را تعقیب می کند؛ ولی در عین حال شما این کار را انجام بدهید.

وقتی موسای کلیم لشکر را از مصر بیرون برد، فرعون متوجه شد که موسای کلیم شبانه بنی اسرائیل را گرفته و از مصر بیرون رفته و مسیر حضرت را هم تشخیص داد که به طرف نیل یا دریا حرکت کردند. فرعون که ادعای خدایی می کرد دستور داد و دعوت کردند و صدا زدند که اینها یک جمعیت اندکی هستند که خشم ما را برانگیختند؛ ما لشکر را محیا می کنیم و آنها را تعقیب می کنیم؛ همه لشکر تجهیز و آماده شد و به طرف آن دریا و رود برای محاصره بنی اسرائیل حرکت کردند.

این داستان نقطه پیروزی است و خدای متعال وعده فتح داده و به حضرت موسی دستور می دهد که بنی اسرائیل را از مصر بردارید و بیرون بروید و فرعون هم لشکر خودش را تجهیز می کند و دنبال موسای کلیم راه می افتد. یک طرف دریا و یک طرف لشکر فرعون است. تعبیر قرآن این است «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى  إِنَّا لَمُدْرَكُون »(شعرا/61) وقتی به یک نقطه ای رسیدند که با چشم عادی و غیر مسلح قوم حضرت موسی لشکر فرعون را دیدند که با تجهیزات کامل می آیند به موسای کلیم عرض می کنند که کار تمام شد، تو ما را برداشتی و پشت دریا آوردی از یک طرف هم لشکر فرعون آمد و ما در دام افتادیم. موسای کلیم فرمود «قالَ كَلاَّ إِنَّ مَعي  رَبِّي سَيَهْدين »(شعرا/62) پروردگار من با من است من را هدایت می کند.

در این آیه سه نگاه وجود دارد: نگاه موسای کلیم که قومش را به طرف فتح و پیروزی می برد، نگاه فرعون که می گوید اینها جمعیت اندکی هستند و ما را به خشم آوردند ما لشکر را تجهیز می کنیم و کار را تمام می کنیم؛ ما دنبال یک بهانه می گشتیم تا ریشه اینها را بکنیم، خودشان بهانه به دست ما دادند؛ این یک نگاه است که خیال می کنند یک جمعیت اندک هستند و شکست می خورند.

یک نگاه هم نگاه همراهان موسای کلیم است البته نه همه آنها بلکه یک عده ای غیر از این فکر می کردند که کار تمام شد و موسای کلیم یک اشتباه اساسی کرد که ما را از شهر مصر بیرون آورد و به پشت دریا آورد؛ اگر می خواستیم از مصر بیرون بیاییم باید یک راه دیگری می رفتیم؛ یعنی موسای کلیم را متهم به خطا می کنند و می گویند که تمام شد و گرفتار شدیم.

یک نگاه هم نگاه حضرت موسای کلیم است. نگاه موسای کلیم این است که «إِنَّ مَعي  رَبِّي سَيَهْدين ». از نظرگاه موسای کلیم که نگاه می کنید این فتح و پیروزی است. حضرت موسی قومش را دارد در مسیر پیروزی می برد، ولو این که این مسیر پیروزی این باشد که پشت دریا قرار بگیرند و تهدید بشوند و از این وادی بگذرد؛ ولی مسیر پیروزی است. بعد هم خدای متعال وقتی موقع فتح می رسد به موسای کلیم دستور می دهد که دریا را بشکاف. قبل از آن هم می توانست ولی مجاز نبود. قرآن می فرماید «فَأَوْحَيْنا إِلى  مُوسى  أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظيم »(شعرا/63) دو طرف مثل کوه آب ایستاد. کف دریا هم خشک شد گویا اصلا اینجا دریا نبوده، موسای کلیم قومش را عبور داد بعد فرمود «وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُون»(دخان/24)  دریا را باز بگذار و برو؛ فرعون خیال کرد که برای او هم وادی امن است، وارد دریا شدند، سپس فرمود حالا دریا را به هم بده.

تلقی من این است که این کار خود حضرت موسی بود؛ یعنی خود حضرت موسی دریا را باز کرد و بعد هم دریا را بست. به حضرت این قدرت داده شده بود؛ البته قبلاً هم می توانست منتها مأذون نبود. مسیر فتح را پیامبر خدا تشخیص می دهد که این فتح از کجا می گذرد و مسیر پیروزی از کجا عبور می کند اگر ما با پیامبر همراه شدیم این فتح را می فهمیم. اگر همراه نشدیم این را شکست می بینیم؛ لذا بساط فرعون را اینطوری جمع کرد. قرآن هم می فرماید که بساطشان را جمع کردیم و آنها بردیم وسط دریا غرق کردیم؛ این مسیر پیروزی است.

قرآن در سوره مبارکه احزاب توضیح می دهد که در جنگ احزاب، همه احزاب اطراف مدینه جمع شدند و علیه حضرت دست به دست هم دادند و با قریش و دیگران که کار را تمام بکنند. وقتی در مقابل همدیگر صف آرایی کردند، قرآن می فرماید «وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في  قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُورا»(احزاب/12) منافقین حرفشان این بود که خدا و رسولش العیاذ بالله جز وعده دروغ چیزی به ما ندادند. هرچه صحبت از پیروزی کردند و مسیر حق است و فتح است و پیروزی؛ همه دروغ بود. این یک نگاه است که وقتی می بینند همه احزاب جمع شدند حرفشان این است که خدا و پیامبر به ما دروغ گفتند.

قرآن وقتی بیان مومنین را ذکر می کند می فرماید «وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»(احزاب/22) سخن مومنین این است که همان وعده خداست و درست است و وعده حق و عین صدق است. به ما گفته بودند، شما وقتی پایتان را محکم گذاشتید دشمن هم محکم مقابلتان می ایستد. همان وعده خداست و وقتی دو صف محکم شدند اگر شما بایستید پیروز می شوید. این علائم آن پیروزی است.

دو منظر در خصوص وعده و وعیدهای الهی

بنابراین دو نگاه است؛ یک نگاه وقتی دشمن محکم می شوند دست به دست هم می دهند و جبهه حق را تهدید می کنند، خیال می کند که خدا و رسول دروغ گفته، آنها وعده فتح و پیروزی دادند اما وعده دروغ بوده کدام پیروزی، کدام فتح، شهر مدینه در محاصره است و مجبور شدید دور خودتان خندق بکنید تا دشمن به شما حمله نکند. یک نگاه هم این است، این همان وعده خدای متعال و وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که داده بودند.

وعده در مقابل وعید است؛ معمولاً وعید آنجایی می گویند که به آدم خبر می دهند از یک امری که تهدید است و خطرناک است؛ وعده آنجایی است که به آدم یک خبری و قولی نسبت به یک امر مطلوب می دهند که موجب رغبت است. وقتی لشکر را می بینند که همه احزاب دست به دست هم دادند، می گویند این وعده خداست و بد نیست و امر بدی نمی بینند. وعده خداست و خدا به ما فرمود جای پایتان را محکم کنید دشمن هم پایش را محکم می کند و خدا و پیامبرش راست گفتند. وقتی جبهه مومنین شکل گرفت و محکم شد همین کفاری که بین خودشان و با خودشان نزاع دارند «تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى »(حشر/14) هر کدامشان یک طرفند در ظاهر با هم هستند.

اینها دست به دست هم می دهند، و الا خودشان با خودشان نزاع های فراوان بر سر دنیا و نفس دارند؛ همین ها وقتی جبهه مومنین محکم شدند آنها محکم می شوند. نمونه اش این است که وقتی یک صدایی به نام اسلام در دنیا بلند شد اینهایی که خودشان با هم می جنگیدند؛ آنها جنگ اول و دوم جهانی راه انداختند و 150 میلیون طبق آمار رسمی در این دو جنگ کشته شدند، همین هایی که کروات و ادکلن می زنند و بحث از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر می کنند 150 میلیون آدم از هم کشتند که بعضی شکل های کشتارهایشان را که می گویند، واقعاً تهوع آور است. چنانچه پسر زبیر وقتی کوفه را گرفت و مسلط شد همه لشکر مختار را سر برید و این هفت هزار نفر را می گویند که سه روز طول کشید.

اما این آدم های مدرن اینطوری نمی کشتند در جنگ جهانی آلمانی ها لهستانی ها را که می گرفتند سوار کامیون می کردند منفذهای کامیون را می بستند این دود کامیون را می دادند در ماشین دو کیلومتر می بردند همه خفه می شدند؛ بعد برمی گشتند و یک جمعیت دیگر سوار می کردند؛ اینطوری آدم می کشتند. اینهایی که اینطوری با هم جنگیدند در طول ده ثانیه 160 هزار نفر را جزغاله کردند، همین آقایان مدعی دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و این تمدن و همین کروات زده ها، هیچ وقت کرواتشان از یقه شان باز نمی شود و هیچ روزی یادشان نمی رود روزی دوبار صورتشان را سه تیغه کنند، البته که ما با نظافت مخالف نیستیم اما از همین آدمهای منظم ادکلن زده 160 هزار نفر را این امریکایی ها در هیروشیما در ده ثانیه جزغاله کردند.

اینها جنگشان بین خودشان بود ولی همین که امام بزرگوار آمدند و یک راه جدید باز کردند در عالم ندای اسلام و دعوت انبیاء و دعوت به خدا را سر دادند، همه شان پاهایشان را محکم کردند و صف شدند. الان هم همینطور است و این همان «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» و علامت پیروزی است. این که می بینید همه دشمن های خدا همه بدهای عالم و این شرورها علیه شما دست به دست هم می دهند بدانید پس بر حق هستید.

بنابراین دو منظر است؛ یکی این که این شکست است و همه چیز تمام شد و پیامبر خدا دروغ است، که این حرف منافقین است. و مومنینی که پای حرف ایستادند، می گویند اصلاً این وعده خداست و چیز بدی نیست بلکه علامت حقانیت ماست. به ما گفته بودند اگر شما حق باشید و بایستید، شیطان هم مقابلتان صف آرایی می کند. اگر شیطان با شما کار نداشت شما حق نیستید. خدا رحمت کند امام بزرگوار را فرمود اگر دیدید دشمنان از شما تعریف می کنند بترسید و بدانید مسیر بدی را می روید. هر وقت دیدید خیلی علیه تان تکذیب می کنند بدانید درست راه می روید.

وقتی مومنین دیدند احزاب دست به دست هم دادند و دور مدینه را محاصره می کنند گفتند «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ». هیچ وقت سیدالشهداء قومش را در مسیر شکست نمی برد. حتماً در مسیر فتح است. وجود مقدس نبی اکرم محال است امتش را در مسیر شکست ببرد در مسیر فتح می برد؛ اما این فتح احتیاج به این دارد که انسان از منظر رسول خدا نگاه کند تا بفهمد فتح چیست.

فتح عالم به وسیله جبهه مومنین همراه با سکینه الهی

چند نکته را از سوره فتح عرض می کنم چون این سوره فتح مستوای فتح نبی اکرم که در چه سطحی است و چه مختصاتی دارد توضیح داده من هم خیلی نمی خواهم بحث تفسیر بکنم فقط ببینیم فتح یعنی چه و جبهه مومنین چطور عالم را فتح می کند.

داستان سوره را مفسرین معمولاً اینطور گفتند که وجود مقدس نبی اکرم سال ششم هجری بعد از این که در جنگ احزاب پیروز شد، فرمودند: من خواب دیدم به سمت مکه راه افتادیم و در مکه اعمال و مناسک حج انجام دادیم. از آنجا که خواب و بیداری پیامبر گرامی اسلام یکی است، فرقی نمی کند و خوابش هم به حق است، چنانچه بیداری ایشان هم به حق است. سپس فرمودند هر امتحانی یک سختی دارد و بعد به مردم مدینه و اطراف مدینه فرمودند که آماده بشوید که برای حج سال ششم می رویم و ان شاء الله حج و مناسک مان را انجام می دهیم و برمی گردیم. این زمان مکه دست قریش و هم پیمانان قریش است؛ یعنی کسانی که جنگ بدر و احد را راه انداختند، قریش به سردمداری ابوسفیان این جنگ را راه انداخت.

در ذیل این آیه خیلی عجیب است که فرمود که «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِم»(حج/19) اینها دو دسته هستند که خصم هستند و دعوایشان هم سر پروردگار است سر این با هم می جنگند؛ سر مُلک نیست. امام صادق علیه السلام فرمودند: «هذان خصمان» یعنی ما و بنی امیه، ما خدا و رسولش را تصدیق کردیم و گفتیم: راست می گویند و بنی امیه گفتند: دروغ می گویند؛ جنگمان سر خداست. فرمود جدم با ابوسفیان جنگید، جد بزرگوارم امیرالمومنین با معاویه جنگید، امام مجتبی با معاویه جنگیدند، جدم سیدالشهداء با یزید جنگید؛ و فرزندم با سفیانی می جنگد. دو جبهه وجود دارد.

این قریش و ابو سفیان و بنی امیه جنگ بدر و جنگ احد راه انداختند و این صحنه سخت را در خود مدینه پیش آوردند؛ حالا پیامبر می فرماید که خواب دیدم به مکه می رویم و اعمال حج انجام می دهیم آماده بشوید که مردم مدینه با هم به حج می رویم، سلاح جنگی هم با خودتان راه نیاندازید. حیواناتی که می خواهید با خودتان قربانی بکنید را بردارید. ظاهراً حضرت یک گله گوسفند و شتر و یک عده آدم غیر مسلح راه انداختند که به حج می رویم؛ در واقع در دهان شیر می رویم تا در مکه اعمال حج انجام بدهیم.

یک عده ای نیامدند که قرآن از آنها به مُخَلَّف تعبیر می کند؛ یعنی جامانده، حضرت آنها را جا گذاشت چون حضرت امتش را در مسیر فتح می برد اما اینها دیر کردند و جا ماندند. پس یک عده مخلف نیامدند. حضرت از بیراهه تا نزدیکی مکه نقطه ای که به نام حدیبیه است قومشان را بردند و در نقطه حدیبیه مستقر شدند و پیغام دادند که ما می خواهیم برای زیارت بیاییم و کاری هم نداریم. اینها هم هم پیمانانشان را فرستادند که راه را بر حضرت ببندند در حالی که حضرت مسلح نیامده، بلکه حیوانات برای قربانی آورده است؛ خود حضرت پنجاه شتر برداشته بودند که در اثر گرسنگی نزدیک بود تلف شوند؛ بنابراین اصلاً بحث جنگ نیست. هم پیمان ها معترض به قریش شدند که اینها می خواهند حج انجام بدهند چرا مزاحمشان می شوید. اینها هم امتناع کردند.

حضرت اینجا از این لشکری که با خودشان آورده بودند یک بیعتی گرفتند که به بیعت رضوان معروف شد؛ در موقفی زیر یک شجره ای جمعشان کردند و بیعت گرفتند که اگر ما وارد جنگ شویم، شما تا پای خون می ایستید؟! اغلب بیعت کردند و البته بعضی هم مخالفت کردند. این بیعت به بیعت رضوان معروف شد. خدای متعال می فرماید «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في  قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريبا * وَ مَغانِمَ كَثيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما »(فتح/18-19) خدای متعال از مومنین، آن موقعی که در زیر آن درخت با شما بیعت کردند راضی شد. و آنها به مقام رضوان الله رسیدند لذا به آن بیت رضوان می گویند.

خدای متعال می دانست در قلب اینها چه می گذرد و از اینها راضی شد. وقتی راضی شد، اولاً سکینه و آرامش را بر قلب اینها نازل کرد که وسط این معرکه آنها آرام بودند. در حالی که قریش مضطرب بودند. تعداد جمعیتی هم که با حضرت آمده بودند 600 الی 1500 نفر غیر مسلح  بودند اما آنها در رعب و اینها در آرامش محض بودند.

عبور از میدان فتح برای جبهه مومنین وقتی بیعت کنند و صادق باشند همراه با آرامش است یعنی مسیر فتح مومنین همراه با اضطراب نیست. فقط مسئله همین بیعت کردن است؛ آنجایی که بیعت می کنند دیگر خدای متعال سکینه را نازل می کند. این سکونت هم از لشکریان خدا و یک منزلتی از ایمان است. مومن وقتی ایمان وارد قلبش شد به او مومن می گویند چون وارد وادی امن می شود. وادی ایمان وادی امن است.

مومن وقتی می خواهد وارد این صحنه های سخت بشود خدای متعال سکینه را هم نازل می کند که یک مقام دیگری از ایمان است و اینها به آرامش می رسند. مومن وقتی ایمان می آورد ایمان وارد قلبش می شود و در امنیت و آرامش است؛ ولی وقتی می خواهد وارد این صحنه های سخت بشود خداوند ایمان را کامل می کند و سکینه و آرامش را که یکی از قوای ایمان است به قلب اینها نازل می کند که به آرامش می رسند. مسیر فتح برای مومنین بیعت کرده همراه با امنیت است که هیچ تهدیدی در آن نیست؛ همه می ترسند ولی اینها آرام هستند.

در جبهه مومنین از چهل سال قبل که آمریکا عربده می کشید و همه دنیا می ترسیدند ما که طرف خطابش بودیم و جبهه مومنین آرام بودند و اصلاً احساس خطر نمی کردند. الان هم تقریباً همینطور است و هرچه اینها عربده می کشند آنهایی که مومن هستند در آرامش هستند این همان «فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريبا» است. آنهایی که بیعت کردند می خواهند راه خدا را بروند و خدای متعال هم آرامش بر آنها نازل می کند و به آنها یک پاداشی به همراه «مَغانِمَ كَثيرَةً» داد که آن فتح قریب است. به زودی یک فتحی خدا برایشان خواهد کرد و این استقامت در راه خدا مغانم هم دارد که فقط اسب و شتر نیست؛ بلکه خیلی گسترده تر است. کسی که کنار حضرت می آید و می ایستد که مغانمش فقط اسب و شتر نیست بلکه چیزهایی که به دست می آورند خیلی بالاتر از اینهاست.

خدای متعال به آنها وعده غنیمت هم داده و در آیات بعد می فرماید «وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصيرا»(فتح/22) وقتی اینها بیعت کردند تا پای خون بایستند خبر رسید به قریش و حاضر شدند با حضرت یک قرارداد صلح بنویسند که ما تا ده سال با شما وارد جنگ نمی شویم. همینهایی که شاخ و شانه می کشیدند! وقتی مومنین بیعت کردند 1400-500 نفر در محیطی که در محاصره دشمن است در کنار مکه در حدیبیه، دشمن وادار شد یک صلح نامه ای بنویسد که صلح نامه عجیبی است و تمام پیروزی های نبی اکرم است. بعضی از منافقین سر و صدا می کردند که شما ما را ذلیل کردی و ما را مجبور کردی با اینها صلح نامه بنویسیم.

پیمان نامه عجیبی است که تمامش پیروزی است و تمام آن باطناً و ظاهراً به نفع حضرت است. قرآن می فرماید که خدای متعال وعده یک فتح قریب به شما داده است آنها گفتند: این فتح قریب همان فتح مکه است که در سال هشتم مکه بدون خونریزی فتح شد و یک قطره خون ریخته نشد و کسی کشته نشد. قریش تسلیم شدند و مکه فتح شد و امیرالمومنین روی دوش حضرت رفتند و بتها را شکستند و یک فتح کاملی شد.

قرآن می فرماید «سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي  قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلا»(فتح/23) . حال که بیعت رضوان انجام گرفت و اینها صلح کردند؛ اما اگر صلح هم نمی کردند و با شما وارد جنگ می شدند حتماً شکست می خوردند و به جنگ پشت می کردند و فرار می کردند و کسی هم نبود آنها را کمک کند و بی یاور می ماندند و این سنت خداست. خیلی حرف عجیبی در این آیه است یعنی وقتی این بیعت محقق شد پیروزی قطعی است. کسانی که اینطوری با رسول خدا بیعت می کنند حتماً پیروز هستند و اگر دشمن با اینها درگیر بشود حتماً فرار می کند و شکست می خورد. لذا اگر همین 1500 نفر غیر مسلح می جنگیدند، آنها شکست می خوردند و این سنت خداست.

نصرت الهی و امتحان مومنین در مسیر فتح

آنچه پیروزی می آورد عِده و عُده نیست. قرآن در جاهای مختلف این را بیان کرده است: یکی در اُحد است؛ یکی در حُنین است که بعد از فتح مکه است. بزرگترین لشکری که مسلمان ها داشتند در جنگ حنین است که بلافاصله بعد از فتح مکه است که درگیری نشد و لشکر آماده و خسته نشده و وارد جنگ نشده بود. حضرت گفتند: به طرف طائف برویم. دو سه هزار نفر هم از اینهایی که تازه مسلمان بودند، آمدند و یک لشکر بزرگ به طرف طائف رفتند.

خدای متعال می فرماید ٍ«إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرين »(توبه/25) شما معجب به کثرت خودتان شدید اما این کثرت هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعت زیر پای شما تنگ شد. در احد هم وقتی معجب شدند به حسب ظاهر شکست خوردند. قرآن می فرماید سنت خدا این است که اگر شما بیعت کنید و پای بیعتتان بایستید 1500 نفر آدم غیر مسلح در دیار خود دشمن غالب می شود. این سنت خدا و مسیر فتح است؛ وقتی این بیعت را کردید ما قول فتح به شما دادیم.

منتها یک تعبیر سوره فتح این است که خدای متعال این پیروزی را با یک پیچ نصیب دوستان می کند. اینها می خواستند مکه را بگیرند، و اگر می رفتند می گرفتند؛ اما یک عده مومن در مکه بودند که زیر دست و پا له می شدند. قرآن می فرماید ما به این پیروزی یک پیچ دادیم که شد صلح حدیبیه. یکی از مفاد صلح حدیبیه این است که مومنینی که در مکه هستند آزاد باشند که اگر خواستند طرف نبی اکرم بیایند؛ در واقع اظهار ایمان آزاد شد؛ زیرا اینهایی که مومن بودند در مکه می ترسیدند اظهار کنند؛ وقتی اظهار ایمان کردند صفشان جدا شد و بعد هم وقتی وارد مکه شدند دیگر هیچ خونریزی ای نشد و این مومنین سالم ماندند.

بنابراین پیروزی با پیچ صلح حدیبیه انجام شد و عجیب این است که حضرت وقتی صلح کردند یک عده آمدند و گفتند: مگر شما نگفتید ما برویم که حج انجام بدهیم؟! حضرت فرمودند: آیا من گفتم امسال می روید؟! بله می روید اما سال هفتم می روید؛ جزو مفاد صلح نامه این است که سه روز مکه را در اختیار حضرت قرار دادند که حج را انجام دادند و مکه در اختیار حضرت بود. در سال هشتم هم مکه سقوط کرد.

اینها همه اش آثار آن بیعت رضوان است. وقتی بیعت کردید پای خونتان کنار حضرت ایستادید؛ پیروزی قطعی است. حالا ممکن است این پیروزی را خدای متعال با یک پیچی نصیب کند و برای یک اهدافی کمی بر خلاف محاسبات ما باشد. قرآن می فرماید «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليما»(فتح/25)؛ یعنی اگر مومنین و کفار از هم جدا می شدند ما حساب آنها را می رسیدیم؛ ولی هنوز قاطی هستند باید مومنین جدا شوند تا زیر دست و پا از بین نروند. مختصات فتح حضرت این است که وقتی می خواهد فتح کند جوری فتح را طراحی می کند که هیچ مومنی ضایع نشود همه جبهه مومنین ولو مومنی که الان در مکه است سالم بماند.

نبی اکرم این جمعیت را برد و گفت که می خواهیم در مکه حج انجام دهیم؛ اما آنها را آورد و یک چیزی بالاتر از حج یعنی بیعت رضوان نصیب آنها شد. اینها حاضر شدند تا خونشان در کنار حضرت بایستند؛ چه فتحی بالاتر از این است. فتح یعنی ما به یک نقطه ای برسیم که همه چیزمان را تقدیم نبی اکرم کنیم و حضرت هم یک چنین فتحی می خواهند؛ و الا یک مشت آدم کافر دنیایشان را آباد کنند؛ حضرت دنبال این نیست که بساط لهو و لعب در عالم به پا کند این برای جبهه مقابل است که تمام دستگاهش لهو و لعب است و به فرموده قرآن «أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(حدید/20) و تماماً حیات دنیا است.

یعنی دشمن و شیطان و محیط شیطان و آنهایی که با شیطان و با اولیاء طاغوت و بنی امیه و بنی عباس و سقیفه زندگی می کنند، و طرح سقیفه همین لهو و لعب و زینت تفاخر و تکاثر است؛ یعنی از بچگی تا پیرمردی و پیرزنی و دوران کهولت آدم نقشه دارند ولی تمام طرح شان همین است که آدم را به لعب و لهو زینت تفاخر تکاثر مشغول می کنند هیچ چیز دیگری هم نیست. مثلاً فالوده یک میلیونی خوردن که حتی گفتن اینها خنده دار است، این پولداری برای تفاخر است که این طوری تفاخر کنند.

جبهه حضرت این کار را نمی کنند. حضرت وقتی فتح می کنند اینطور نیست که آنها لهو درست کردند ایشان یک لهو بالاتری درست کنند؛ در دستگاه حضرت لهو نیست. مختصات فتح حضرت در اول سوره فتح بیان شده و در آن لهو و لعب و تفاخر و تکاثر نیست؛ مدام روی هم جمع کردن که فتح نیست. فتح همین است که یک آدمی حاضر بشود هستی خودش را در راه خدا بدهد. حضرت اینها را آورد در حدیبیه به مقام بیعت رضوان رساند که خدا از آنها راضی شد و بعد هم به سلامت آنها را برگرداند و با یک پیروزی تمام عیار به طرف مدینه وقتی برگشتند.

مخلفین آمدند و گفتند: ما اشتباه کردیم، زن و بچه ما را مشغول کردند؛ قرآن می فرماید «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى  أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في  قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُورا»(فتح/12)؛ یعنی دروغ می گویید و اینطور نیست که شما مشغول به مال و زن و بچه بودید بلکه گمان این بود که پیامبر خدا در این راهی که می رود برنمی گردد. سوء ظن به پیغمبر خدا و به خدا داشتید و می گفتید که مردم و جمعیت خودش را در دهان شیر می برد و حرفتان این بود که یک نفر از این ها زنده برنمی گردد. بلکه می روند و شکست می خورند و همه آنها کشته می شوند این که نیامدید و جا ماندید به خاطر این بود.

پس مسیر نبی اکرم مسیر فتح است. خدا برای حضرت فتح می کند. برای ما در عالم فتحی اتفاق نمی افتد. فتح برای حضرت است و ما هم اگر کنار حضرت بودیم در فتوحات حضرت شریک می شویم. تمام غنایم حضرت برای عالم است؛ نه غنائم ظاهری بلکه هر چه غنیمت در عالم است برای حضرت است هرکس کنار حضرت باشد به این  غنیمت می رسد. الان از شما سوال می کنم که آیا اصحاب سیدالشهداء به غنیمت رسیدند یا غرامت؟! این غنیمت برای سیدالشهداست و هرکس کنار سیدالشهداء بود به غنیمت می رسد. حبیب کنار سیدالشهداء غنیمت برده یا غرامت؟! غنیمت پیروزی سیدالشهداء برای حضرت است و برای کسانی که کنار حضرت هستند.

حضرت مسیرش مسیر فتح و غنیمت است نه مسیر غرامت. خدای متعال مومن را در دست انداز غرامت نمی اندازد. مومنی که با خدا راه می رود دائماً فتح می کند و دائماً در غنیمت است؛ ولی مسیر فتح را پیامبر خدا تشخیص می دهد ما با پیامبر خدا باید باشیم تا فتحی که حضرت به دنبال آن هستند را درک کنیم. اگر چشم مان چشم بنی امیه بود پیروزی حضرت را شکست می بینیم، عاشورا را شکست می بینیم؛ ولی اگر با چشم حضرت نگاه کنیم پیروزی محض است. فتح است؛ عاشورا فتح الفتوح است، حضرت در گودی قتلگاه یک فتح و پیروزی ای کردند که شیطان متوجه شد که بساطش صد درصد شکست خورده است.

مسیر فتح با تشخیص حضرت است حضرت در مسیر فتح می آمد و این مخلفین می گفتند که شکست می خورند و همه کشته می شوند؛ هزار و پانصد آدم را غیر مسلح کجا می برید؟! آیا اینها همان هایی نیستند که به شما در احد و در مدینه و در شهر خودتان زخم زدند؟! حالا دست خالی به مکه می روید، یکی هم زنده برنمی گردد. اگر با چشم حضرت نگاه کنی اینطوری نیست بلکه مسیر فتح است. خدای متعال می فرماید «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبينا»(فتح/1) ما برای شما یک فتح آشکار کردیم. حضرت در مسیر فتح اینها را در مقام بیعت رضوان می برد و می رساند و بعد با وعده پیروزی قطعی و غنیمت های گسترده آنها را سالم برمی گرداند، مسیر حضرت این است؛ منتها اگر با چشم من نگاه کنی می گویم استغفرالله این پیامبر خدا نمی داند چه کار می کند و کجا می رود؛ اما اگر با چشم پیغمبر خدا نگاه کنی مسیر فتح است. به خصوص که حضرت خواب دیدند و در لسان دشمن العیاذ بالله می گفتند که خواب نما شده و امتش را در کام دشمن می برد.

 اشکال اینجاست؛ زیرا این پیامبر خوابش از بیداری همه عالم بالاتر است، خواب نمی رود زیرا کسی که روح القدس دارد خواب نمی رود و قلب پیامبر حتی یک ثانیه در عالم خواب نمی رود؛ زیرا اگر او خواب برود همه عالم می خوابند. این پیامبر خوابش از بیداری همه عالم بالاتر است. به او وحی شده اما آنها می گویند که خواب دیده، مردم را کجا می برد؟!

بنابراین مسیر نبی اکرم مسیر فتح و غنیمت است. منتها باید با چشم پیامبر نگاه کنی تا این فتح را ببینی، اگر نگاه نکنی می گویی که موسای کلیم چه کار می کند که قومش را برداشته و پشت دریا می برد، این که عین شکست است؛ چون فرعون می آید و همه را محاصره می کند و در دریا می ریزد؛ ولی وقتی از چشم حضرت موسی نگاه می کنی «إِنَّ مَعي  رَبِّي سَيَهْدين »(شعرا/62) است و فتح همینجاست که شما با من بیایید، کار که سخت شد خدا اجازه می دهد من دریا را باز کنم و شما را عبور دهم و اینها را در دریا خفه کنم.

اعتماد و ایمان به خدای متعال و رسول یعنی کسی که ایمان می آورد مسیر پیامبر را مسیر فتح می بیند؛ کسی که به سیدالشهداء اعتماد دارد مسیر حضرت را مسیر فتح می بیند و می گوید حضرت که ما را در مسیر شکست و ذلت نمی برد بلکه هر کجا ما را ببرد وسط پیروزی است. این خطای محاسباتی است که آدم خیال کند پیامبر خدا اشتباه می کند و من عقل کل هستم و درست می فهمم. دست جمعیت غیر مسلح را گرفتید و به مکه می برید در وسط قوم قریش و هم پیمانانشان و چند ده هزار نفر آدم که آنجا هستند کلک را می کنند. «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى  أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في  قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُورا»(فتح/12). در حالی که اتفاقاً اینهایی که خودشان را عاقل می دانند، پیامبر خدا را متهم می کنند که نمی فهمد چه کار دارد می کند.