نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

جلسه سوم شب های ماه رمضان حرم رضوی / بررسی تفاوت عذاب و ابتلاء الهی و رسیدن به امنیت در محیط توحید

متن زیر جلسه سوم سخنرانی آیت الله میرباقری در ماه مبارک رمضان به تاریخ 20 تیرماه سال 94 می باشد که در حرم مطهر امام هشتم در مشهد مقدس برگزار شده است. ایشان در این جلسه از بحث توحید در قرآن نکاتی را بیان و حدیثی از امام رضا علیه السلام به نام حدیث سلسلة الذهب را نقل کرده اند. حدیثی که سند آن بسیار محکم و متبرک است: امام رضا از پدرشان، آن حضرت از اجدادشان تا پیغمبر اکرم(ص) و پیغمبر از جبرئیل و ایشان از خدای متعال نقل می کند. در این حدیث خداوند متعال کلمه توحید را حصن خود معرفی می کند، حصنی که با ورود به آن دیگر هیچ رنج و عذابی نیست و همه اش عافیت است البته سختی هایی وجود دارد چراکه سختی غیر از عذاب است و کسی که بیرون از وادی توحید باشد برای او همه چیز رنج است. در ادامه این حدیث امام رضا ولایت را شرط توحید بیان کرده اند.

قرآن و توحید؛ حصن عالم حقیقت توحید

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیِّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین. قرآن سراسر بحث توحید است و هیچ کجای قرآن نیست که بحث توحید نباشد. اصولا انسانها در عرض توحید به هیچ چیز دیگری دعوت نشده اند یعنی به انسان نگفتند موحد باش و بعد از آن علاوه بر موحد بودن وظیفه دارد که معتقد به معاد، انبیاء، حجج الهی و ائمه هدات معصومین باشد، عبادت کند و ترک معصیت کند همه اینها از فروع توحید است و انسان برای موحد بودن باید معتقد به معاد باشد، باید انبیا و رسالت آنها و خلافت اولیاء الهی را بپذیرد، امامت اهل بیت را قبول داشته باشد، از صفات رذیله و بد فاصله گیرد و به صفات خوب و حمیده مزین شود، ترک معصیت کند و طاعات و عبادات را انجام دهد. ما انسانها در عرض توحید به چیز دیگری دعوت نشده ایم.

همانطور که گفته شد انسان در عرض توحید به چیز دیگری دعوت نشده است؛ بیان امام رضا(ع) در حدیث نورانی سلسلة الذّهب که سلسله سندش معصومین هستند شاید گویای همین معناست. در بیانات از بعضی از اهل سنت هم نقل شده این حدیث ثبوت المجانین یعنی داروی درمان دیوانگان است و اگر این حدیث با سندش بر بالین کسی که مجنون است، خوانده شود شفا پیدا می کند.

علی بن موسی الرضا(ع) این حدیث را در نیشابور درحالیکه می خاستند تشریف ببرند شاید مخفیانه حضرت را می بردند، بیان کردند. درحالیکه علمای نیشابور دورکجابه ایشان جمع شده و قلم به دست از ایشان خاستند حدیثی از جد اطهرشان نقل کنند و حضرت این حدیث را نقل کردند. خود سند این حدیث سندی است که خواندنش با برکت و مؤثر است. سند این حدیث از موسی بن جعفر، امام صادق، امام باقر، امام سجاد، سیدالشهدا، امیرالمؤمنین، رسول الله(ص)، جبرئیل و از الله تبارک و تعالی است که خود متبرک است. البته نیازی نیست امام سندی نقل کند همین که نقل کند خود، سند است اما گاهی نکاتی را نقل می فرمودند.

در این حدیث خدای متعال فرموده است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(1). کلمه لا اله الا الله حصن من است. حصن حصینی که خدا قرار داده است و اگر انسان در آن حصن و قلعه الهی وارد شود، هیچ خطری او را تهدید نمی کند و از عذاب الهی ایمن است. با توجه به اینکه همه عذابها در دست خدای متعال است «وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي‏»(2). البته خدای متعال کسی را بی جهت عذاب نمی کند و این انسان است که خود را در معرض عذاب قرار می دهد. روز قیامت خدای متعال می فرماید: «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(نمل/90). آیا جزایتان جز همان عمل خودتان است؟ خدای متعال به کسی ظلم نمی کند ولی در عین حال همه عذاب ها هم سرانجام رشته اش در دست خداوند است. انسان موحد هر آنچه در عالم است را از آن خدا می داند. جهنم و بهشت برای خداست و این طور نیست موحد خیال کند جهنم در دست غیر الله است عذابها و رنجها باز هم به خدای متعال بر می گردد و ثواب و بهشت و رحمت هم از جانب خدای متعال است؛ به بیان دیگر خدای متعال هم عذاب دارد و هم رحمت. اگر کسی از عذاب الهی مصون باشد از همه خطرات مصون است. بنابراین همانطور که در حدیث آمده است انسان موحد هیچ رنج و عذاب دیگری نمی بیند و دائما در عافیت و آسایش است.

تفاوت سختی ها با عذاب الهی

البته سختی ها عذاب نیستند. انسان که با ورود به عالم دنیا، با سختی ها روبه رو است و کسی نیست که در این دنیا سختی نبیند چراکه راحتی تنها مختص عالم آخرت است همانگونه که در قرآن آمده است: «... لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ»(فاطر/35) در بهشت اهل بهشت هیچ سختی نمی بینند؛ اما در عالم دنیا اینگونه نیست به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَة»(3) دنیا پیچیده در بلاست. انسان همیشه مبتلا است و بسیاری از ابتلائات رنج و سختی است ولی همانگونه که مدرسه جای بازیگوشی و خوش گذرانی نیست و جای درس خواندن است، اگر بدانیم که دنیا راه است و این راه، جز با سختی ها طی نمی شود، این رنجها هموار می شود. همانگونه که در قرآن آمده است: «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»(انشقاق/6) این رنج، رنج ملاقات خدا است. در بیتی از حافظ آمده است: «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنش ها گر کند خار مقیلان غم نخور» اگر کسی در شوق رسیدن به کعبه است در این مسیر بیابان خار هم هست.

بنابراین اینکه گفته شد انسان موحد عذاب نمی بیند به این معنا نیست که سختی نمی کشد، ممکن است انسان مبتلا باشد و در عین اینکه در سختی است در متن عافیت باشد یا ممکن است به حسب ظاهر در خوشی باشد ولی در عذاب قرار گرفته است. این آیه قرآن را خدای متعال مکررا به بیانات مختلف فرموده است: «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقَى»(طه/131) و نگاهتان را نیندازید به این جلوه های دنیایی که ما به کفار داده ایم اینها فتنه و امتحان آنهاست. و یا در سوره توبه فرموده است: «فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ»(توبه/55) به مال و فرزندانشان نگاه نکنید خدا می خواهد با مال و فرزند آنها را عذاب کند. این به این معنا است که بهترین نعمتها عامل عذاب انسان می شود؛ این نعمتها در دنیا عامل رنج و در آخرت عامل بی ایمانی شان و عذاب آخرت است. یا در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: «تُعَذِّبُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاءُ وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشَاءُ بِمَا تَشَاءُ كَيْفَ تَشَاء»(4) خدای متعال عذاب می کنی هر کسی را که بخواهی به هر وسیله ای که بخواهی و به هر گونه که بخواهی. خدا انسان را با فرزند که از بهترین نعمت ها است عذاب می کند که هم عذاب دنیا و هم عذاب آخرت است؛ و رحم می کنی به هر کسی با هر چیزی که بخواهی و هرگونه که بخواهی.

بنابراین عذاب غیر از سختی است ممکن است کسی در سختی قرار گرفته ولی در متن رحمت خدا باشد. حضرت سیدالشهدا در روز عاشورا غرق رحمت خدا بود ولی ایشان در سختی و ابتلا بود. اگر کسی وارد وادی توحید شود، ورود به وادی توحید حصن حصینی است که از عذاب خدا ایمن می شود. این حصن محیط رحمت خداست ولو پر از رنج و سختی باشد؛ چراکه این رنج ها و سختی ها مختص راه است و «لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ»(فاطر/35) در بهشت هیچ رنج و سختی نیست. امام رضا(ع) فرمودند اگر کسی وارد وادی توحید شد، از عذاب خدا در امان است، خدا او را عذاب نمی کند و هر چه به او می رسد رحمت است ولو سختی باشد.

در روایتی در کافی از وجود مقدس امام صادق(ع) که از نبی اکرم اسلام(ص) نقل کردند، آمده است: تعجب می کنم از مؤمن که چه موجود فوق العاده ای است اگر او را با قیچی قطعه قطعه کنند ضرر نمی کند و برایش عافیت است، اگر همه دنیا را هم به او بدهند ضرر نمی کند. به عکس کسی که مؤمن نیست اگر همه دنیا را به او دهند ضرر می کند، در سختی هم باشد ضرر می کند به عبارت دیگر کافر نه از سختی بهره می برد نه از عافیت اما مؤمن هم در سختی و هم در عافیت و راحتی بهره می برد. به تعبیر دیگر برای مؤمن هم بلا و هم آسایش هر دو عافیت است. ولی اگر کافر در آسایش باشد، در عافیت نیست و ضرر می کند. خدای متعال به انسان نعمت می دهد تا به وسیله آنها راه خدا را طی کند نه اینکه حجاب او شود. خداوند متعال به انسان جوانی، مال، ثروت و آبرو و... نداده که مانع و سد راه او شوند. اگر کسی کافر باشد همه اینها سد راه شده و خدا را گم می کند بنابراین در عافیت نیست. انسان باید در سخیتها راه خدا را پیدا کند و خدا را ببیند عده ای هستند که در سختی هم خدا را پیدا نمی کنند. «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ»(معارج/19-22). براساس این آیات بجز یک دسته که مصلین هستند و خدای متعال توصیفشان می کند بقیه چه در خیر و چه در سختی بهره ای نمی برند. انسانی که اگر شر به او رسد جزع می کند و اگر خیر به او رسد منوع است و نگه می دارد. در حالیکه خدای متعال به انسان خیراتی می دهد که باید در راه او خرج کند و در این دادوستد خود رشد کند. رشد انسان در دادوستد با خداوند به معنای از خدا گرفتن و به او برگرداندن است و رشدی غیر از این نیست. انسان مؤمن با گرفتن از خدا رشد می کند؛ هنگامیکه گرسنه می شود از خدا می گیرد یاالله می گوید و سپس به خدا بازمی گرداند. مؤمن هر خیری که از جانب خداوند به او رسد را نگه نمی دارد چون می داند بر طبق آیه قرآن: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»(نحل/96) اگر نگه دارد فاسد و نابود می شود و آنچه نزد خداوند است باقی است.

در روایات نقل شده است: فقرا به شما کمک می کنند آنها بار شما تحویل را می گیرند و آن طرف پل به شما تحویل می دهند؛ شما که نمی توانید مالی به عالم آخرت ببرید، آنها از شما می گیرند در آخرت اضافه تر به شما پس می دهند. آنها از ما طلبکار هستند چون بار ما را به آن طرف می برند. ما نمی توانیم این بار و مال را به آخرت ببریم ولی وقتی این مال را در راه خدا خرج می کنیم محفوظ می ماند و آن طرف چند برابر تحویل می گیریم. «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ ...»(بقره/245) انسان وقتی با خدا معامله کند اینگونه است. انسان موحد از این دست از خدا می گیرد و از آن دست به خدا بازمی گرداند. نعمت هایی هم که به انسان داده شده برای این است که در راه خدا خرج شود چرا که این دادوستد باعث رشد او می شود. این آیه قرآن شاید به همین مطلب اشاره دارد که می فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ»(بقره/261) مثل آنهایی که اموالشان را در راه خدا انفاق می کنند مانند دانه گندم است. در این آیه مقصود این نیست که مثل مالشان مثل حبه است بلکه خودشان مثل حبه ای هستند که وقتی روی زمین قرار گرفته و تحت بارش باران قرار می گیرند هفت خوشه می روید و هر خوشه ای صد دانه می دهد. انسان وقتی اهل معامله با خدا شد، رشد می کند. در قرآن آمده است: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»(ابراهیم/7) بعضی آیه را اینگونه معنا می کنند: اگر شکر کنید خودتان را زیاد می کنید نه فقط نعمت هایتان را زیاد می کنید خودتان رشد می کنید و بذر وجودتان شکوفا می شود. انسان یک بذر است، بذر از آسمان آب و نور خورشید می گیرد و رشد می کند. انسان اگر از خدا بگیرد و به او بازگرداند در این دادوستد بذر وجودش شکوفا و خود یک شجره طیبه می شود ولی اگر این بذر بماند فاسد می شود.

منوع بودن انسان مانع رشد

انسان باید آنچه از جانب خداوند به او می رسد را بگیرد و به او بازگرداند تا رشد کند. ولی انسان اینگونه است که «وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا» هنگامیکه خوبیها به او می رسد جلوی خوبی ها را می گیرد یعنی آنها را به خدا بازنمی گرداند و نگاه دارد. درحالیکه اگر امکانات را نگاه دارد فاسد و عذاب جان او می شود. در این آیه کلمه «مَنُوعًا» یعنی انسان امکانات را از خدای متعال می گیرد ولی نزد خود نگاه می دارد درحالیکه رشد انسان در این است که از خدا بگیرد و در راه او خرج کند و هیچ وقت نگران نباشد. چرا که انسان همواره نگران روز مبادای خود است؛ او نگران است که اگر الان امکانات را نگاه ندارد در روز مبادای خود چه کند و این از خدعه های شیطان است «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»(بقره/268). درحالیکه این نهر جاری است و هیچ وقت قطع نمی شود باید از این دست بگیرد و از آن دست به خدای متعال بازگرداند «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ»(ذاریات/58). خدای متعال می فرماید: پرندگان طمعه خود را برای فردا نگاه نمی دارند و هیچ کدام از آنها هم گرسنه نمی مانند. و می فرماید: وقتی مسلمانان می خواستند هجرت کنند و از مکه به مدینه روند بعضی نگران بودند خانه و زندگی شان چه می شود؟ این آیه نازل شد: «لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا»(عنکبوت/60) پرنده ها را بنگرید روزی خود را حمل نمی کنند خدای متعال روزی آنها را می دهد پس همان طور که آنها را روزی می دهد به شما هم روزی می دهد. نباید امکانات را نزد خود نگاه داشت آنها از این طرف می آید و از آن طرف باید به خدا بازگردد ولی انسان منوع است خیراتی را که به او می رسد نگاه می دارد و به خدا باز نمی گرداند بنابراین رشد نمی کند. انسان آبرو، جان، مال و هر آنچه از جانب خداوند است را نگاه می دارد درحالیکه آنها نگاه داشتنی نیستند و نمی تواند نگاه دارد «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ». انسان که نمی تواند خود را نگاه دارد چگونه می تواند امکانات را حفظ کند. به بنده خدا که لرزش بدن داشت گفتند ژله بخور، خوب می شوی گفت: این ژله اگر می توانست خود را نگاه می داشت خود بیشتر از همه می لرزد. انسان نمی تواند خود را نگاه دارد آیا میتواند پیر نشود؟ از دنیا نرود؟

منفعت انسان در معامله با خدا

وقتی انسان نمی تواند خود را نگاه دارد برای چه امکانات را نگاه می دارد؟ انسان اگر می خواهد بماند باید امکانات را در راه خدا دهد. شاید معنی این آیه این است که می فرماید: «و َمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(بقره/265). آنهایی که اموال خود را برای رضای خدا و تثبیت آن در راه خدا می دهند به عبارت دیگر برای اینکه خودشان ثابت قدم بمانند مالشان را در راه خدای متعال انفاق می کنند. ما اگر این مال را انفاق کنیم خود می مانیم همانند انسانی که سوار کشتی می شود و در دریای طوفانی باید کیسه زرش را به دریا بیندازد تا خود غرق نشود. انسانی که در دریای طوفانی خود را نمی تواند حفظ کند آیا کیسه طلایش را می تواند حفظ می کند؟ با هم غرق می شوند. فقط خدا می تواند این امکانات را نگهدارد بنابراین هر امکانی که خدای متعال به انسان داده را باید به او بازگردانیم تا حفظ شود. خدای متعال در قرآن می فرماید: آنهایی که با خدا معامله می کنند جان و مال خود را در راه خدا می دهند خدای متعال به آنها بشارت می دهد «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ»(توبه/111) بشارت باد بر شما به معامله خوبی که با خدا کرده اید. جان و مالتان را با خدا معامله کرده اید. این بیع، بیع رابع است که در آن ضرری نیست. انسان باید با خدا معامله کند، معامله کردن با غیر خدا خسارت است. غیر خدا از انسان می گیرد و هیچ چیز به او پس نمی دهد ولی خدای متعال آنچه خود به انسان بخشیده را می بخشد با وجود آنکه همه خزائن عالم مال خود اوست می گوید آنچه به تو داده ام را قرض می دهی؟ این تعبیر بسیار بلندی است «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ»(بقره/245) چه کسی به خدا قرض می دهد قرض نیکو. در بعضی از روایات آمده است که این صله به امام است پولی را که به امام می رسانی به خدا قرض می دهی که ظاهرش قرض به مؤمنین است و قرض حسن می شود اگر ربا در کار نباشد. کسی که به خدا قرض می دهد خداوند چند برابر آن را بازمی گرداند. خدای متعال مال را در اختیار انسان قرار داده و می فرماید به من قرض می دهی؟ در تفسیر این آیه این سؤال مطرح می شود آیا خدا که مال را داده خود محتاج و فقیر شده است؟ ما به کسی هدیه می دهیم بعد خودمان گرفتار می شویم می گوییم این پول را به من قرض می دهی؟

در تفسیر این مطلب امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: «استقرضكم و له خزائن السّموات و الأرض‏»(5) این خدایی که می گوید قرض بده همین اکنون که به شما می گوید قرض بده خزائن آسمان و زمین در اختیار اوست. خزائن یعنی همه آنچه می بینید شاید عوالم بالا که همه مرتبه تنزل آن خزائن است. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(حجر/21) هر چیزی که می بینید خزائنش نزد ما است. هر چیزی آسمانها، عالم ملائکه خزائنش نزد ما است یعنی در محضر خدا است ولی وقتی که نازل می شود حد پیدا می کند و محدود می شود. در خزائن حد و حساب وجود ندارد و بی منتها است. امیرالمؤمنین می فرماید خدای متعال همین اکنون که به شما پول، مال و ابرو داده و می گوید قرض بده خزائن آسمانها و زمین در اختیار اوست گمان نکنید فقیر شده و می گوید قرض بده این از محبت خداوند است که به انسان مال داده و می گوید قرض بده تا برای او چند برابر کند که در بعضی از آیات هفتصد برابر و یا بیشتر از هفتصد برابر آمده است.

راه رسیدن به قرارگاه امن الهی

انسان باید آنچه را که از جانب خدا می گیرد به او بازگرداند و در این دادوستد رشد کند و پاک و تطهیر شود. خدا رحمت کند عزیزی را ایشان می گفت: آب را در جوی می اندازند این آب مال جوی نیست اگر جوی بسته شود جوی دیگری باز می کنند تا باغ را آبیاری کنند. بنابراین جوی بسته محل تجمع زباله ها می شود ولی اگر آب از درون آن عبور کند تمیز می شود. خدای متعال به ما امکانات نمی دهد که آنها را نگاه داریم. ما با نگهداشتن امکانات دارا نمی شویم بلکه با دادوستد با خدا دارا می شویم. در بیان علت آن به جمله امام حسین(ع) که در دعای عرفه نقل شده اشاره می شود: «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَاالَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك» اگر کسی تو را پیدا کرد غنی مطلق است چون به غنای مطلق رسیده و به هیچ کس محتاج نیست و اگر کسی تو را گم کرد همه کائنات را هم به او بدهی فقیر است. کسانی که نمی توانند در راه خدا انفاق کنند به امکانات بسته می شوند و می پندارند آنها غنی شان می کنند درحالیکه پول، مال و آبرو از آنها گرفتارتر و فقیرتر هستند و تنها خدای متعال انسان را غنی می کند. اگر کسی این جمله را درک کرد می فهمد این امکانات بهانه است و خدا این امکانات را در اختیار ما قرار داده تا به او برسم چراکه این امکانات انسان را غنی و سیر نمی کند و نمی تواند گرفتاری او را برطرف کند. آن کسی که گرفتاری انسان را برطرف می کند خدای متعال است و انسان تا به او نرسد گرفتار است.

در مناجات خمس عشر امام سجاد(ع) آمده است: «فَلَا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ إِلَّا بِذِكْرَاكَ وَ لَا تَسْكُنُ النُّفُوسُ إِلَّا عِنْدَ رُؤْيَاك‏»(6) خدایا هیچ قلبی آرام نمی گیرد مگر با توجه به تو. اگر توجه انسان به امکانات جلب شد آنها برایش آرامش نمی آورند و مسکن نفس یعنی جایی که نفس ساکن شده و آرام می گیرد مقام رؤیت الهی است. بنابراین امکاناتی که به انسان می رسد برای این است که آنها را بگیرد و به خداوند بازگرداند. انسان می خواهد آنچه خداوند به او داده است را نگاه دارد در صورتیکه نه می تواند آن را نگاه دارد و نه اگر نگاه داشت بارش بسته می شود. خداوند متعال می فرماید: من می خواهم چیز بالاتری به شما دهم، من می خواهم در این دادوستد اگر عالم ملک را به شما دادند و شما آن را دادید عالم ملکوت را به شما دهم و اگر عالم ملکوت را از این دست گرفتید مثل امیرالمؤمنین از آن دست به خدا دادید به خود خدا می رسید. خدای متعال می فرماید من می خواهم شما را به آنجا برسانم که قرارگاه است. اینها همه راه هستند در روایات آمده است که فرمود همه دنیا را اینگونه فرض کنید که در مسافرت می خواهید نیم ساعتی را در سایه درختی استراحت کنید می روید آنجا خانه ای می سازید. وقتی همه دنیا مسیر است باید همه را مسیر دید. همانگونه که در آیات قرآن آمده است «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»(بقره/156) «إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ»(شورا/53) «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»(انشقاق/6). این رنج، رنج راه است. بنابراین اگر نگاه انسان اینگونه بود می داند هر امکاناتی که در اختیار او قرار می گیرد برای این نیست که با آنها سرخوش باشد؛ آنها رنج و عذاب او هستند. انسانی که ماشین گران قیمتی را می خرد دیگر خواب ندارد؛ در خیابان می گذارد، در خانه می آورد و در را هم قفل می کند باز نگران است. برای اینکه او نمی تواند این امکان را نگاه دارد و نگهداشتنش رنج می آورد و کار خداست. انسان می خواهد کار خدایی کند رنج می برد. نگهداشتن مقدور عبد نیست. ما نمی توانیم از مالمان محافظت کنیم ولی اگر آن را به خدا دهیم نگه می دارد. انسان اجناس قیمتی اش را در صندوق بانک می گذارد آن صندوق هم مثل سایر مکان ها مطمئن نیست. تنها صندوقی که انسان می تواند امکاناتش را در آن بگذارد و مطمئن باشد که خراب نمی شود فقط خداوند و ذخیره اوست. خدای متعال می فرماید: ما به انسان گرفتار امکانات می دهیم آنها را نگاه می دارد او خود، زمین می خورد اگر این امکانات را در راه خدا خرج نکند با آن غرق می شود. بنابراین این امکانات را از او می گیریم می بینیم او برای نگهداشتن این امکانات معذب است، ما آنها را در اختیارش قرار داده بودیم که راحت باشد و در راه خدا خرج کند تا باعث رشد او شود اما آنها را نگه داشته و باری برایش شده است. من یادم است یک بنده خدایی در یکی از شهرستان ها بود که مقداری خفت عقل داشت دائم در کوچه ها اشغال جمع می کرد و بعد آنها را در خانه منظم و مرتب می چید و همه عامل رنج او شده بود. این حکایت ما انسانها است در حال جمع کردن آشغال های دنیا هستیم و ملائکه که به ما نگاه می کنند می گویند این انسان در دنیا کارش آشغال جمع کردن شده است. کتابخانه اش را بزرگتر می کند، فرشش را عوض می کند و... درحالیکه قرار بر این بود که انسان در این عالم با خدا معامله کند.

خدای متعال می فرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ»(معارج/19-22). به انسان می دهیم نگاه می دارد، از او می گیریم که رنجش کم شود و در این گرفتن راحت شود، بت های او را می شکنیم به جای اینکه آرام شود جزع و فزع می کند. خدای متعال می فرماید: «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ ...»(بقره/ 156و157) اهل مصیبت آن هایی که صابر هستند وقتی خداوند امکاناتی را از آنها می گیرد می گویند الحمدلله خدا امانتش را پس گرفت. اگر کسی مال عظیمی را پیش شما امانت گذارد و شما قبول کنید روزی که آن را پس می گیرد خدا را شکر می کنید و می گویید سبک شدم. مؤمن اینگونه است وقتی به او بدهند از این دست می گیرد و از آن دست می دهد و اگر هم خدا از او گرفت او را شکر می کند و می گوید ما از آن خداییم و به سوی او بازمی گردیم. آنها کسانی هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده است. بنابراین اگر کسی به خدا رسید و وارد وادی توحید شد دیگر هیچ رنج و عذابی نیست و همه اش عافیت است البته سختی وجود دارد چراکه سختی غیر از عذاب است و اگر بیرون از این وادی بود همه اش رنج است.

امام رضا(ع) در ادامه حدیث سلسلة الذهب فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» ما شرط توحید هستیم. در عرض توحید چیز دیگری نیست. اگر بخواهیم توحید را در قرآن دنبال کنیم همه قرآن توحید است معاد، نبوت، احکام قرآن و داستان انبیا همه توحید است بطورکلی قرآن از ابتدا تا انتها درس توحید است منتهی درس توحید را قرآن تفصیل می کند بنابراین اگر کسی بخواهد اجمال قرآن را ببینید دعوت به توحید است و تفصیلش همه قرآن است. السلام علیک یا امیرالمومنین...

پی نوشت ها:

(1) عیون الأخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص135

(2) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 397 – مناجات شعبانیه

(3) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص348

(4) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 586 – دعای ابوحمزه

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 268

(6) بحارالأنوار (ط-بیروت)، ج91، ص151