نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

جلسه اول حسینیه آیت الله حق شناس/ علماء چراغ هدایت الهی در فضای ظلمانی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 خردادماه سال 97 است، که به مناسبت ماه مبارک رمضان در حسینیه آیت الله حق شناس رحمۀ الله علیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال بندگانی دارد که دائما مشغول ذکر هستند و هیچ غفلتی آن ها را از ذکر باز نمی دارد. اینها کسانی هستند که وارد بیت النور و محیط ولایت امام شده اند و همه چیز را با ترازوی امام وزن می کنند. این افراد در دنیا و در فضای سنگین شبهه ای که شیطان ایجاد کرده، مردم را از باطل آگاه و به سمت حق دعوت می کنند و نمی گذارند تا با اختلاط حق و باطل، کسانی که به دنبال سعادت هستند گمراه شوند.

توصیف «اولو الألباب»

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . در ذیل خطبه 222 نهج البلاغه سید رضی رضوان الله تعالی علیه فرمودند که حضرت در وقت تلاوت آیه مبارکه سوره نور اهل آیه را توصیف کردند و از شخصیت هایی صحبت می کند که توانسته اند از وادی ظلمات خارج بشوند و وارد بیت النور و خانه هایی بشوند که نور الهی و نور هدایت الهی و نور قرآن و نور وجود مقدس نبی اکرم در این خانه ها ظهور پیدا کرده است.

این شخصیت ها را خدای متعال توصیف می کند و می فرماید «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال »(نور/۳۶) شخصیت هایی هستند که در هر صبحگاهان و شامگاهان خدا را تسبیح می کنند «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/۳۷) و هیچ تجارت و بیعی آنها را از ذکر خدای متعال غافل نمی کند. معنایش این نیست که زندگی دنیا را رها کرده اند ولی در یک مقامی هستند که تجارت و بیعشان مزاحم ذکرشان نیست. وقتی کسی وارد محیط ذکر و عالم ذکر شد محیط دنیا و دار دنیا که محیط اولیاء طاغوت است و بساطی که به پا می کنند که بساط لهو و غفلت است، این لهو و غفلت این اشخاص را از یاد خدا و از ذکر الهی باز نمی دارد.

حضرت این افراد را توصیف می کنند و می فرمایند این افراد دارای یک سیر قلبی هستند. انسانی که به عالم ذکر وارد شد و به امام نزدیک شد و در پرتو نور امام قرار گرفت، این انسان ابتدا قلبش نورانی می شود و با این نور ذکر قلبش جلا و صیقل پیدا می کند و بعد از این که قلب جلاء و صیقل پیدا کرد قوای قلب احیا می شوند. «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوب »(1) و به خدای متعال با ذکر الهی توجه می کنند و قلب جلا پیدا می کند «تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَة» گوش قلب باز می شود و چشم قلب بینا می شود و قلب حالت انقیاد نسبت به خدای متعال و اطاعت پیدا می کند.

بعد حضرت فرمودند «وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ » خدای متعال در دوران های مختلف و حتی در زمان هایی که زمان فترت است و به حسب ظاهر در فاصله بین بعثت انبیاء پیامبری روی زمین نبوده، خدای متعال یک عباد و بندگانی داشته که «عِبَادٌ نَاجَاهُمْ  فِي فِكْرِهِم » در فکرشان با آنها نجوا می کرده است. ظاهرا توصیف همین اهل ذکر است. این عباد کسانی هستند که وارد وادی ذکر شدند و اگر کسی قلبش نورانی به نور ذکر شد، محیط فکر محیط نجوای الهی می شود و عقلش محیط تکلم خدای متعال با او می شود و کلام الهی را در قلب خود می شنود و نجوای الهی را درک می کند «نَاجَاهُمْ  فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِم » اگر کسی به ذکر نرسید فکرش ثمر بخش نیست ولی اگر کسی وارد وادی ذکر شد آن وقت وقتی فکر می کند فکرش محیط نجوا می شود و خدای متعال با او در خلوت فکرش حرف می زند و اسرار الهی را می فهمد و کلمات الهی را می شنود.

در سوره مبارکه آل عمران که مستحب است انسان وقتی نیمه شب از خواب برمی خیزد نگاه به ستاره های آسمان کند و این آیات شریفه را بخواند، نکات لطیفی وجود دارد. یکی همین است که «إِنَّ في  خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب »(آل عمران/۱۹۰) در خلقت آسمان و زمین و رفت و آمد شب و روز نشانه هایی است برای کسانی که اولو الالباب هستند. عالم برای کسی که اولوالالباب نیست نشانه و طریق هدایت به سمت خدای متعال نیست. اگر اولوالالباب شدیم همه اینها برای ما آیات می شوند و راه را به ما نشان می دهند و با ما صحبت می کنند.

اولو الالباب چه کسانی هستند؟ «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى  جُنُوبِهِم »(آل عمران/۱۹۱) آنهایی هستند که در مقام ذکر هستند و همه احوالشان ذکر است. ایستاده و نشسته و آرمیده و در بازار و مسجد و رخت خوابشان تماما مشغول ذکر هستند، «يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى  جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في  خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض » و در خلقت آسمان و زمین تفکر می کنند و از طریق صنع الهی راه را پیدا می کنند. وقتی تفکر می کنند گویا در این تفکرشان خدای متعال پرده ها را برایشان کنار می زند «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» خلقت حضرت حق را می بینند و می فهمند که این خلقت باطل نیست. بعد می فهمند که به دنبال این بساط دنیا یک عالم دیگری است «سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار * رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ * رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ»(آل عمران/۱۹۱-193) اینهایی که در مقام ذکر هستند گوششان باز می شود و ندای آن منادی را می شنوند. ما باید گوشمان را احیا بکنیم تا آن ندارا بشنویم.

مقام استصباح در وادی ذکر

پس این حالت که انسان فکرش محیط نجوا بشود و عقلش محیط تکلم الهی بشود و با عقل خودش کلام الهی را بشنود این مقام کسانی است که اهل ذکر هستند و قلوبشان با ذکر نورانی و زنده شده است. بعد گویا خاصیت دیگر این ذکر این است «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَة» استصباح کردند و یک چراغی را روشن کردند و شعله ای را از نور الهی به جان خودشان زدند و یک چراغ هدایتی برایشان روشن شده است.

استصباح یعنی چراغ روشن کردن. شما اگر بتوانید با شعله ای یک چراغی را روشن کنید این می شود استصباح. «بِنُورِ يَقَظَةٍ» آن ها به یک نوری استصباح کردند که این نور عالم بیداری انسان است و انسان را از غفلت بیرون می آورد. اینهایی که به ذکر الهی می رسند به امامشان راه پیدا می کنند و وارد وادی ذکر می شوند و برای اینها یک چراغ هدایتی روشن می شود و برایشان استصباح می کنند و نوری پیدا می کنند که این نور بیدار کننده است «فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَة» و گوش و چشم و قلبشان با این نور بیدار می شود ذکر «فَاسْتَصْبَحُوا» در اثر این که وارد وادی ذکر شدند قوایشان بیدار می شود و از غفلت بیرون می آیند. وادی ذکر وادی نور است و وادی غفلت وادی ظلمات است.

خدای متعال به موسای کلیم دستور می دهد «أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه » اینها را از وادی ظلمات به سوی نور بیاور و بعد آنها را متذکر کن. وادی ذکر، وادی بیداری و وادی نور است. کسانی که به ذکر رسیدند یک چراغی از ذکر برافروختند و بیدار شدند و قوایشان از غفلت بیرون آمده است. ما امکاناتمان خیلی زیاد است اما این امکانات همه خاموش و تعطیل هستند و ازشان استفاده نمی شود. اینها قوای خودشان را بیدار کردند و بعد می فرماید «يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ » به ایام الله متذکر می شوند.

کسانی که به ذکر می رسند این ذکر اینطوری نیست که از این ها یک آدم هایی درست کند که یک گوشه ای می نشینند و خلوتی را برای خودشان دارند و یک ذکری به معنای ذکر لسانی یا ذکر قلبی دارند بلکه آنهایی که به ذکر و به امام می رسند کارشان به جایی می رسد که «يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ » متذکر به ایام الله می شوند. یکی از ذکرهای مهم متذکر شدن به ایام الله است. خدای متعال یک ایامی دارد که در قرآن از آن به ایام الله تعبیر شده است. ایام الله در روایات توضیح داده شده که روزی است که رحمت الهی ظهور پیدا می کند و یا قهر و غلبه الهی ظهور پیدا می کند. لذا آن روزهایی که خدای متعال اقوامی را که معصیت کردند و سرکشی کردند مورد قهر خودش قرار داده و با عذابشان آنها را عقوبت کرده می شود ایام الله. روز غرق فرعون و شکست فرعون یوم الله است. لذا مهمترین ایام اللهی که در عالم ذکر شده روز ظهور و روز رجعت و روز قیامت است.

آنهایی که اهل ذکر هستند، متذکر راه خدا و آن ایامی می شوند که نور الهی در آنها ظهور پیدا می کند. کسی که وارد وادی ذکر و وادی ولایت شد خودش متذکر به ایام الله می شود و قوای خودش را در مسیر آن ایام به کار می اندازد. ذکر از این انسان یک آدم منزوی درست نمی کند. کسی که به این ذکر می رسد به امام خودش می رسد و وارد طرح امام می شود و زندگی خودش را شب و روز در مسیر آن ایام الله قرار می دهد.

ذکر این نیست که ما یک گوشه ای در خلوت و انزوایی بنشینیم و کاری به کار کسی نداشته باشیم. لذا آنهایی که به ذکر می رسند «يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ » با این جنس ذکر، کسی که این حجاب ها از جلوی دلش برداشته شد و قلبش نورانی شد و قوای او بیدار شدند دیگر کارش این است که «يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ » هم خودش دائم متذکر به ظهور و قیامت است و هم قوای خودش را در این مسیر قرار می دهد.

در مقابلش وادی غفلت است. همینطوری که وادی غفلت تبدیل به یک زندگی پیچیده و یک تمدن می شود عالم ذکر هم یک عالمی است که تبدیل به یک نوع زندگی اجتماعی می شود. اینهایی که وارد وادی ذکر و وارد عالم نور می شوند، مسیر هدایت و ولایت امام که عالم نور هست را تا قیامت می بینند و بعد دیگران را هم به این ایام متذکر می کنند و به آن ها هم هشدار می دهند که خودتان را آماده کنید و مراقب این ایام باشید.

«إِنَّ في  خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب » داستان اولوالالباب را ذکر می کند که اولوالالباب اینطوری هستند. می گویند خدایا ما ندای منادی تو را شنیدیم و ایمان آوردیم «فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا» خدایا گناهان ما را بیامرز «وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا» و سیئات ما را پاک بکن «وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار» و وقتی ما را توفی می کنی و ما را وارد عالم برزخ و قیامت می کنی در عالم ابرار و نیکان باشیم و ما را در آن وادی قرار بده «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى  رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ»(آل عمران/۱۹۴) وعده ای که به انبیاء خودت دادی را برای ما نقد کن و ما را در روز قیامت خار نکن «إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعاد» وعده های تو تخلف ناپذیر است، یک وعده هایی به انبیاء دادی و آن وعده ها را برای ما نقد کن «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُم »(آل عمران/۱۹۵) پروردگارشان هم برایشان اجابت کرده است.

لذا در روایت آمده اگر می خواهید دعایتان مستجاب شود این پنج تا ربنا را بگویید. خدای متعال می فرماید اینهایی که اینطوری حرف می زنند «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُم » پروردگارشان برایشان اجابت کرد «أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُم » هر کدام از شما عملی آورده باشد من آن عمل را ضایع نمی کنم «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى » فرق نمی کند مرد یا زن باشد. هرکسی اهل عمل بوده من عمل او را ضایع نمی کنم.

تا می رسد به اینجا «فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في  سَبيلي  وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم » سخن اینها این بود که خدایا سیئات ما را پاک بکن و ما را وارد بهشت بکن و وعده ای که به انبیاء دادی را برای ما نقد کن. خدای متعال می فرماید آنهایی که در راه خدا مهاجرت کردند و از سرزمین خودشان رانده شدند و در راه من مشقت و اذیت را تحمل کردند و مقاتله کردند و در راه خدا کشته شدند «لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم  وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» گناهان این ها را را پاک می کنم و وارد بهشت هایی می کنم که از زیرشان نهرها جاری است «ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» این ثوابی است که از طرف خدای متعال به آنها عطا می شود «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ».

بعد می فرماید «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلاد»(آل عمران/۱۹۶) این کفار که رفت و آمد در شهرها می کنند و حکومت دارند و قدرت دارند، برای شما غفلت ایجاد نکنند «مَتاعٌ قَليلٌ»(آل عمران/۱۹۷) متاع اینها متاع دنیاست و به آنها می دهیم «ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ». پس اهل ذکر می گویند خدایا ما ایمان آوردیم و سیئات ما را پاک کن و ما را در کنار ابرار قرار بده وعده ها را برای ما نقد کن. خدای متعال می فرماید آنهایی که در راه خدا هجرت کردند و از سرزمین های شان رانده شدند و جهاد کردند و کشته شدند، من پاداششان را می دهم. پس ذکر آدم را به اینجاها می رساند.

یک ذکر دیگر هم هست که آن ذکری نیست که خدا و رسول گفتند. آن ذکری که خدا و پیامبر از ما می خواهند یک جنس دیگری از ذکر است و ما باید وارد بیت النور و وارد بیت الذکر بشویم کسی که وارد آن ذکر شد ذکرش ذکر جامع است و همه زندگیش ذکر است و در این عالم ذکر با عالم غفلت درگیر هستند. کسی که وارد محیط ولایت امام شد با او درگیر می شوند و او را از سرزمینش بیرون می کنند و درگیری و قتال پیش می آید. اینها لوازم ذکر است و اینطور نیست که ذکر یک چیزی است که آدم می نشیند و یک تسبیحی دست می گیرد. آنها هم ذکر است ولی آن ذکر جامعی که اهل الذکر دارند چیز دیگری است.

اینها به امام رسیدند و اینها در وادی نور وارد شدند و در این وادی می خواهند سیر کنند. ایام اللهی که پیش روی این جبهه حق است را می بینند و خودشان را برای آن ایام الله آماده می کنند و وارد میدان درگیری می شوند. اینها همه اش ذکر است و اینطور نیست که اینها ذکر نباشد. محیط ذکر این لوازم را هم دارد. وجود مقدس نبی اکرم که محور ذکر در عالم و کلمه ذکر هستند، خودشان محور همه این درگیری عظیم در عالم هستند و این درگیری تا قیامت بر محور حضرت است. کسی که کنار حضرت قرار گرفت و وارد محیط ذکر شد و از غفلت بیرون آمد، به درگیری کشیده می شود. این ذکر به ذکر در ایام الله کشیده می شود. فرمود «يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَه» مردم را از مقام رب می ترسانند و خوف مقام رب را در دل مردم ایجاد می کنند. این خدا عالم را لغو نیافریده و رها نمی کند.

مقام خوف رب

قرآن می فرماید ما گیاهان متنوع داریم و کوه ها رنگ های مختلف دارند «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»(فاطر/۲۸) علما هستند که به خشیت می رسند. عالِم آن کسی است که وقتی به عالم نگاه می کند از رنگ کوه ها عبرت می گیرد. اینطوری نیست شما هر طوری دلتان بخواهد در عالم راه بروید. سراسر زندگی تان عوض می شود. یک چنین خدایی است و از خاک میوه های مختلف با رنگ های مختلف بیرون می آورد. بستگی دارد ما در این عالم چه کار کنیم. آدم در این عالم اهل دقت می شود.

بنابراین اگر کسی به ذکر رسید خود او به مقام خوف رب می رسد. وقتی دقت در این ربوبیت را می بیند خوف پیدا می کند و می فهمد اگر کنار معصوم نبودی چه خطراتی تهدیدش می کند و می فهمد آن طرف در دستگاه شیطان همراه با چه مخاطراتی است. باب لذات و شهوات به راه است اما «يُخَوِّفُونَ مَقَامَه » مردم را از مقام رب تخویف می کند و این غیر از خوف جهنم است. انسان باید به پروردگار توجه داشته باشد و نسبت به مقام ربش خائف باشد. این رب، دقیق و عالِم است.

شما وقتی یک دستگاه دقیق و پیچیده تهیه می کنید جرأت نمی کنید به آن دست بزنید، چون خیلی پیچیده است و ممکن است یک دست اضافی که به آن بزنی کلی خطر پیدا بشود. خدای متعال این را در قرآن توضیح می دهد «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى »(نازعات/۴۰) آنهایی که از مقام رب خوف دارند، به خودشان نهیب می زنند و به خاطر این خوف، نفس خودشان را از هوی نهی می کنند و نمی گذارند دنبال هوا برود «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى »(نازعات/۴۱) اینها اهل یک بهشت خاصی هستند و مأوایشان یک جنت خاصی است.

مقام خوف رب یک مقام فوق العاده ای است و اینها خودشان به این مقام خوف رسیدند «يُخَوِّفُونَ مَقَامَه » متذکر می شوند که این ربی که شما دارید کارهایش دقت و جا دارد، از مقام او خائف باشید. اینطوری نیست هر کاری بکنید یکسان باشد. اگر دانه خار بیاندازد این خار را تبدیل می کند به بوته و گندم هم بیاندازد تبدیل به بوته می کند و نمی شود بگویید چرا. در قرآن خدای متعال می فرماید «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُون »(واقعه/۶۳) به کشاورزها خطاب می کند و می گوید شما چه کار می کنید؟ زمین را شخم می زنید و یک دانه ای می پاشید و یک آبیاری می کنید، این که زرع و رویش گیاه نیست «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُون »(واقعه/۶۴) ما زارع هستیم و به بیان دیگر شما زارع ما هستید. ما هستیم که گندم را سبز میکنیم.

خدای متعال یک دستگاه ربوبیتی دارد که در این دستگاه ربوبیت شما اگر خار هم زمین بیاندازید سبز می شود و گندم هم بیاندازید سبز می شود و نمی شود بگویید خدایا سبز نکن، مگر می شود؟ دستگاه ربوبیت الهی به اختیار من نیست که اشتباه کنم و خار بپاشم بعد بگویند این سبز نشود. اینطوری نیست، خار هم بپاشی سبز می شود، گندم هم بپاشی سبز می شود. همینطور که اگر انفاق کند «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في  سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّة»(بقره/۲۶۱) آنهایی که در راه خدا انفاق می کنند خودشان شکوفا می شوند. مالش را در راه خدا می دهد و جان خودش سبز می شود. کسی هم که به عکس عمل می کند نتیجه به عکس می گیرد و نمی شود بگویی این اتفاق نیافتد، این اتفاق می افتد. اگر کسی این را در عالم فهمید از مقام رب خائف می شود.

هدایت به وسیله اهل ذکر

حالا لطائفی هم در آن است که مفسرین بیان کردند. فرمود این اولیاء الهی و این هایی که به مقام ذکر رسیدند «يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَات » اینها مثل راهنماهای در فلات و بیابان خشک هستند. گویا عالم یک کویری است که یک چراغ های هدایتی در این راه قرار داده شده که آدم ها را هدایت می کنند و هیچ راه روشنی در این جاده نیست. فقط این راهنماها هستند که مسیر را نشان می دهند. اینها خودشان رسیدند و چراغی در وجودشان روشن شده که این چراغ راه دیگران هم است.

در قدیم رسم بوده که در بیابان ها و بر فراز قله ها یک چراغی روشن می کردند که کاروان ها راهشان را در شب از طریق او پیدا بکنند. این آدم هایی که به ذکر رسیدند و روشن شدند مثل چراغ در بیابان هستند که در شب تاریک هم مردم از طریق این راهنما راه خودشان را پیدا می کنند. دنیا هم یک فلاتی است که اگر این چراغ ها در آن روشن نباشد همه در این فلات هلاک می شوند.

«بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ  مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَه » اگر کسی راه صحیح را برود راهش را ستایش می کنند «وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاة» و او را نجات می دهند «وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيق » اویی که از طریق میانه و طریق صواب فاصله می گیرد منحرف به سمت راست و چپ می شود و طریقش را مذمت می کنند «وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَة» خودش را مذمت نمی کنند، طریقش را مذمت می کنند. آن کسی که راه درست را می رود راهش را مدح می کنند و می گویند راه صواب همین است. آن کسی که راه بد را می رود او را مذمت از راه می کنند نه مذمت از روند. او را هشدار می دهند که اگر در این راه رفتی این راه پایانش هلاکت است «وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَات » اینها به این کیفیت نورانیتی که پیدا کردند چراغ تاریکی ها می شوند و شیطان یکی از کارهایی که می کند پراکندن شبهات است و حق و باطل را با هم قاطی می کند و راه را گم می کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند که «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّه »(2) آغاز بدعت ها را حضرت توضیح می دهند تا می رسند به اینجا که اگر باطل از لباس حق بیرون بیاید، یعنی این پوشش باطل را از حق بردارید، جایی برای اشکال باقی نمی ماند. اگر باطل از آمیختگی با حق جدا شد هیچ وقت کسی دنبال باطل نمی رود و به اشتباه نمی افتد ولی «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ  وَ مِنْ هَذَا ضِغْث » شیاطین این کار را می کنند و پاره ای از حق و باطل را می گیرند «فَيُمْزَجَانِ » و اینها را به هم می آمیزند «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِه » اگر یک تمدنی همه دعوت هایش باطل باشد کسی دنبالش نمی رود. ولی حق و باطل را قاطی می کنند و اینجاست که شیطان بر اولیائش استیلا پیدا می کند و مسلط می شود و همه هلاک می شوند.

الا یک دسته «وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ  مِنَ اللَّهِ  الْحُسْنى » آنهایی که خدای متعال در باب آنها از قبل یک خیری را خواسته نجات پیدا می کنند. پس سنگین ترین فضایی که پیدا می شود همین فضای شبهه است که شیطان ایجاد می کند و حق و باطل با هم قاطی می شوند و ارائه می شوند. آن وقت تشخیص این حق و باطل و در این شبهات دست دیگران را گرفتن و عبور دادن، کار کسانی است که اهل الذکر هستند و کار کسانی است که خودشان رسیده اند و به وادی نور راه پیدا کردند و قلب و قوایشان نورانی شده است و خودشان از مقام رب خائف هستند و به ایام الله متذکر هستند. آنها مردم را به ایام الله متذکر می کنند و آنها را از مقام رب تحذیر می دهند که این پروردگاری که ما می شناسیم عالم را رها نمی کند که هرکسی هر کاری دلش خواست در این عالم بکند.

شیطان فضای شبهه آلودی درست می کند و حق و باطل را به هم می آمیزد و انسان ها را دنبال این شبهه به حرکت در می آورد. آزادی و حقوق بشر حرف های خوبی هستند ولی آیا واقعا این است یا اینکه «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ  وَ مِنْ هَذَا ضِغْث » این حق با یک باطلی آمیخته شده و می خواهد باطل را جلو ببرد؟ منتها نمی تواند باطل را بی پرده جلو ببرد و یک حقی را با آن قاطی می کند و همه مردم را به دنبال او می دواند و بندگان خدا را دنبال سر خودش می آورد.

در این فضای شبهه آلود سخت کسانی باطل را می توانند بشناسند و بینند که اهل ذکر هستند. اگر انسان وارد وادی ذکر و وارد بیت النور نشد و به امام نرسید، حتما در این شبهات غرق خواهد شد. چون فرقان ندارد که بفهمد حق و باطل کجا هستند. اینهایی که به امام و بیت النور رسیدند همان هایی هستند که «وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ  مِنَ اللَّهِ  الْحُسْنى » آنهایی که خدای متعال برای آنها خیر را خواسته همین ها هستند. اگر برای اینها هزار پوشش بر حق بیاندازی حق را می فهمند و اگر تلاش کنی حق را باطل جلوه بدهی او فریب نمی خورد. کسی که به امام رسید اینطوری است. آن وقت اینها چراغ راه دیگران هم می شوند.

عبور دادن مردم از فضای شبهات یک آدم هایی می خواهد که میزان دستشان باشد و آدم هایی باشند که به امام و به ترازوی حق رسیده اند و با ترازوی حق وزن می کنند و می سنجند. این ها می توانند انسان ها را از شبهات عبور بدهند. پس اهل ذکر آدم هایی هستند که به امام رسیدند و قوایشان بیدار شده است و در این بیداری عوالم را می بینند. آنها حق و باطل و ایام الله را می بینند و متذکر به ایام الله هستند و زندگی خودشان را در مسیر ایام الله قرار دادند و سختی ها و شبهات راه او را غافل نکرده است. بعد هم چراغ راه دیگران است و راه حق و باطل را می بیند. بدی های راه را به آن کسی که در راه باطل است می گوید و خوبی های راه را برای آن کسی که در راه حق می رود توضیح می دهد و نمی گذارد قاطی شدن حق و باطل موجب بشود که مردم راه حق و باطل را نفهمند و اینگونه «أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ» می شود و چراغ تاریکی های مردم است.

پی نوشت ها:

(۱) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۴۲

(۲) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: 88