نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

جلسه نهم محرم حرم مطهر/ اقسام شفاعت هاي خاص امام حسين براي محبين

متن پيش رو خلاصه اي از نهمين شب سخنراني حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري در محرم الحرام 1435 در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها است. ايشان در اين جلسه به بيان رزق هاي استثنايي و ويژه اي كه از مدخل عبادت و مجاهدت عظيم سيد الشهداء شامل محبين مي شود؛ پرداختند و رزق شفاعت خاصي را كه با عاشورا در دسترس محبين قرار گرفته است؛ توضيح دادند و اقسام اين شفاعت ها را بيان كردند.

سخن در خصوص رزقهای خاص الهی بود که از طریق سید الشهداء و عاشورا نصیب مومنین و دوستان آنحضرت شده است، و به دو رزق بکاء و زیارت و فضیلتها و خواص و ویژگی های آنها اشاره شد.

شفاعت خاص امام حسین، رزقی عاشورائی

یکی از ارزاقی که با عبادت استثنائی سید الشهداء در کربلا و مجاهده آنحضرت در عاشورا شامل محبین آنحضرت شده است، رزق شفاعت خاص امام حسین علیه السلام است، که منشأ آن رحمت خاص و رحیمیه خداوند متعال است و اقسام مختلفی همچون شفاعت طهارت، شفاعت هدایت، شفاعت استقامت، شفاعت رفعت و ... داشته و همه انسانها غیر از چهارده معصوم ، حتی انبیاء و فرشتگان، بدان نیازمند و محتاجند، و این شفاعت شامل تک تک افراد در تمام عوالم اعم از دنیا و آخرت و برزخ و حس و خیال می شود.

شفاعت طهارت

گرچه مومن لاابالی نیست، و از گناه لذت نمی برد، لکن گاهی لغزش هایی دارد که در قرآن داریم که «الَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَم»(نجم/32) و چون سرشتش اهل گناه نیست، در همان حین ارتکاب هم پشیمان است که این پشیمانی اثر محبت اهل بیت وایمان و توحید است و لذا ولایت اهل بیت ، کفاره گناهان اوست.

شرک بر دوگونه است، یک قسم آن غیر قابل بخشش است «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»(نساء/48) که همان دشمنی با اهل بیت است که در زیارت جامعه آمده است که «و من حاربکم مشرک»، و قسمی از آن مغفور و بخشودنی است(1) که رگه های پنهانی غفلت و گناهان و ریا و عدم اخلاص هستند، لکن می توانند مانع باشند و گاهی چنان پنهانند که تشخیصشان از تشخیص مورچه سیاه بر سنگ سیاه در شب سیاه، سخت تر است(2)، لذا خداوند متعال در آیه کریمه «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف/110)، لقاء پروردگار را مشروط به عدم شرک کرده است، و به همین سبب فرموده اند که حتی یک گناه را هم نباید کوچک و کم شمرد(3)

همه غیر از چهارده معصوم، گرفتار شرک بوده و حتی پیامبران نیز ترک اولی دارند، مانند حضرت آدم علیه السلام با آن مقام و عصمت که پیامبر خدا و مسجود ملائک بود و اسماء الهی را از خداوند تعلیم دید، با خوردن از درخت ممنوعه هبوط کرد و از مقام خود تنزل پیدا کرد، و پس از دویست سال گریه توبه اش پذیرفته شد؛ چنانکه امام رضا علیه السلام فرمودند حقیقت این  ترک اولی از حضرت آدم علیه السلام، چشم حسد داشتن به مقامات پنج تن بود(4)، و مطابق آیه کریمه « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْه»(بقره/37) تنها پس از تلقی و قبول کلمات (حقیقت پنج تن) خداوند توبه اش را پذیرفت؛ لذا هبوط و سقوط، دوری از ولایت اهل بیت، و تنها راه بازگشت و طهارت نیز قبول ولایت اهل بیت است، چنانکه امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»(مریم/87) فرمودند هیچ کسی شفاعت نمی شود مگر اینکه اهل ولایت امیر المومنین علی علیه السلام باشد(5)، و چنانکه روشن است، معنی شفاعت طهارت این نیست که انسان را اغراء به گناه کند، بلکه مانند پاک کردن آلودگی های طفل شیرخوار توسط مادر مهربان است بدین معناست که اگر مومن زمین خورد و آلوده شد، امام علیه السلام با محبت و استغفار و سرمایه گذاری خود و تحمل سختیها و بلاها این آلودگی را پاک می نماید.

شفاعت هدایت

پس از شفاعت طهارت، نوبت به شفاعت هدایت می رسد، زیرا پاک شدن تنها کافی نیست، و انسانی که با شفاعت طهارت، پاک شده، باید با هدایت امام از وادی ظلمات و امواج فتنه ها و وسوسه های شیاطین انس و جن عبور کند، و عبور از این وادی ظلمانی تنها با شفاعت هدایت امام ممکن است، لذا امام حسین علیه السلام به فرشتگان و دسته های جن که برای یاری آنحضرت آمده بودند فرمودند این راهیست که خودم باید بروم تا بتوانم محبینم را هدایت کنم(6)

این شفاعت نیز، مورد نیاز همه حتی ملائکه و انبیاست، و خوبان نیز نیازمند شفاعت هدایت امامند، چنانکه امام باقر علیه السلام به خادم خود فرمودند گمان مکن اینکه خود را پاک نگه داشته برای تو کافیست، و اگر افزاع روز قیامت برایت روشن می شد، می دیدی که هیچ کسی از اولین و آخرین نیست مگر اینکه محتاج شفاعت پیامبر اکرم است(7)، و این شفاعت نیز تمام عوالم و دنیا و آخرت را در بر میگیرد، چنانکه در زیارت روز شنبه پیامبر اکرم آمده است «الحمدلله الذی انقذنا بک من الشرک و الضلال».

شفاعت استقامت

قسم دیگر از شفاعت اهل بیت، شفاعت استقامت در راه است، بدین معنی که امام کمک می کند تا مومن بتواند در راهی که بدان هدایت شده ثابت قدم باشد، زیرا مومن به تنهایی در برابر شیطان کمر بسته ای که با لشکر صفات رذیله خود مانند حرص و حسد و رغبت به دنیا، هجوم می آورد، نمی تواند مقاومت کند، و باید تکیه گاه محکم و استواری مانند امام داشته باشد، زیرا هیچ چیزی در امام تاثیر ندارد و امام به دلیل اتکال به خداوند محکم و استوارست، به همین جهت در زیارت غدیریه آمده است «اعْتَصَمْتَ‏ بِاللَّهِ‏ فَعَزَزْتَ‏» و نیز امیرالمومنین فرمودند اگر تمام اقالیم هفتگانه با آنچه در زیر آنست را بمن بدهند تا پرکاهی را از دهان مورچه ای به ظلم بگیرم، هرگز چنین نخواهم کرد(8)، لذا مومنی که در طوفانهای سهمگین به امام تکیه کند، مانند کوه مقاوم است و هرگز تکان نمی خورد(9)، زیرا چنانکه در صلوات معروف شعبانیه که در جمال الاسبوع نقل شده، آمده است امام عصمة معتصمین است(10)

شفاعت ترفیع

شفاعت ترفیع قسمی دیگر از شفاعت اهل بیت است که مورد نیاز مشتاقین خداست، زیرا مشتاق، با تمام توان حرکت می کند و از تمام سرمایه هایش در این راه استفاده می کند، حتی پس از تمام شدن سرمایه ها، خداوند او را مبتلا می کند تا با سرمایه ابتلا حرکت کند، لکن حتی پس از آن هم خود را اول راه می بیند، زیرا سرمایه ها و ابتلائات انسان برای این راه کافی نیست، انسان مشتاق از دنیا بزرگتر است، و نمی خواهد به دامن دنیا بازگردد، و از طرفی رسیدن به هدف نیز در توانش نیست، لذا محتاج شفاعت اهل بیت است تا او را به مقصدش برسانند، این شفاعت نیز تمام عوالم را دربر میگیرد، و همه حتی پیامبر اولوالعزمی مانند ابراهیم علیه السلام به آن نیازمندند، زیرا حضرت ابراهیم انسان بلاکشی بود که میخواست با بلای الهی پیشرفت کند، لکن حتی با حاضر شدن برای قربانی کردن فرزندش نیز به مقصود نرسید، و تنها با سیر در وادی عاشورا و شفاعت سیدالشهداء بود که حرکت بسوی خداوند برایش امکان پذیر شد، چنانکه در روایت امام صادق ذیل آیه شریفه « وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(بقره/124) فرمودند کلماتی که ابراهیم علیه السلام آنها را به انتها رساند حقیقت وجود خمسه طیبه بود، که همان کلماتی بود که آدم علیه السلام از خداوند متعال تلقی کرد(11)

شفاعت مومن از دیگران

مومنی که مورد شفاعت اهل بیت قرار بگیرد، هم خودش پاک شده و استقامت در راه پیدا کرده و ترفیع پیدا میکند، وهم در مرتبه خویش داری تمام شفاعتهای اهل بیت خواهد شد، زیرا به مقام محمود رسیده و جزو شافعین قرار خواهد گرفت، هم نور امام در وجودش می آید و هم منتشر کننده نور امام است و این از ارزاق خاص عاشوراست، زیرا کسی که به عاشورا گره خورد، هم موجب طهارت دیگران شده و آنها را پاک می کند و هم سخن و عمل و صلح و دشمنی  اش نور بوده و موجب هدایت است، لذا دیدارش موجب تذکر و به یاد آوردن خداست(12)

پی نوشت ها:

(1) «يُرِيدُ مَحْمَدَةَ النَّاسِ فَقَدْ أَشْرَكَ فِي عَمَلِهِ وَ هُوَ شِرْكٌ‏ مَغْفُور»، بحار، ج 69، ص 301

(2) «الْإِشْرَاكُ فِي النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ‏ النَّمْلِ‏ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِي اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ»، تحف العقول، ص 487

(3) «لَا تَسْتَصْغِرَنَ‏ سَيِّئَةً تَعْمَلُ بِهَا»، بحار، ص 75، ص 198

(4) «فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ الْحَسَدِ وَ تَمَنَّى مَنْزِلَتَهُمْ فَتَسَلَّطَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ حَتَّى أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ»، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 307

(5) «قَالَ إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّه‏»، کافی، ج 1، ص 431

(6) بحار، ج 44، ص 331

(7) «أغَرَّكَ أَنْ عَفَ‏ بَطْنُكَ‏ وَ فَرْجُكَ‏- أَمَا لَوْ قَدْ رَأَيْتَ أَفْزَاعَ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ »، بحار، ج 8،  ص38

(8) «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا وَ اسْتُرِقَّ قُطَّانُهَا مُذْعِنَةً بِأَمْلَاكِهَا عَلَى أَنْ‏ أَعْصِيَ‏ اللَّهَ‏ فِي‏ نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا شَعِيرَةً فَأَلُوكَهَا مَا قَبِلْت‏»، نهج البلاغه، خطبه 224

(9) «المومن کالجبل الراسخ، لا تحرکه العواصف».

(10) جمال الاسبوع، ص 406

(11) «سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ‏ فَأَتَمَّهُنَ‏ مَا هَذِهِ الْكَلِمَاتُ قَالَ هِيَ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ‏ فَتابَ عَلَيْه‏»، بحار، ج 24، ص 177

(12) «يُذَكِّرُكُمُ‏ اللَّهَ‏ رُؤْيَتُه‏»، کافی، ج 1، ص 39