نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

جلسه سوم حسینیه حضرت زهرا / عبادات رسول اکرم موجب تقرب تمام عالم و مقاومت دشمن در مقابل

متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه سوم سخنرانی آیت الله میرباقری در دهه اول محرم 95 است که در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان در ادامه مباحث سوره علق اشاره می کنند ربوبیت خاصه خداوند نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، محور ربوبیت عالم است و نیز عبادت و تقرب ایشان موجب تقرب تمام عوالم است. دشمنان ایشان از آنجا که از این امر آگاه اند، به مانع شدن از صلاه حضرت می پردازند تا هدایت ایشان فراگیر نشود. این سوره که در ابتدای وحی نازل شده، إخباری از آینده پیش روی نبی اکرم است و خداوند متعال پس از بیان موانع، به حضرت امیدواری می دهند تا نگران موانع وحی و هدایت نباشند چرا که ما پاسخ دشمنی های آنان را می دهیم. وظیفه شما این است که با سجده خود عالم را مقرب سازید...

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الله علی أعدائهم أجمعین. در جلسات گذشته فراز اول سوره «اقْرَأْ» را ترجمه نمودیم که در این فراز خداوند متعال در آغاز رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ایشان را به تلقی وحی الهی مامور می کنند و قرار است با این وحی و رسالت اتفاق عظیمی در عالم بیافتد. ظاهرا این دستور به قرائت در آغاز وحی به معنای خواندن بر مردم نمی باشد چرا که آن دستور دیگری می باشد و دستور فعلی دریافت وحی است که می فرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ»(علق/1) بخوان با استعانت از اسم رب خود. اینکه آن اسم در اختیارِ پیامبر که با آن می توانستند وحی را دریافت کنن چیست توضیحی داده نشده است. در این آیه شریفه می فرماید بخوان با نام پروردگاری که آفرید که شاید منظور از«خَلَقَ» آفرینش جهان باشد که مفسرین این را فرموده اند و در جلسه گذشته به آن اشاره شد. سپس در آیه دوم می فرماید: «خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ» که اشاره به این دارد در ادامه آفرینش عالَم، انسان را از علق آفرید. پس از این آیات باز هم به قرائت دستور می دهد و می فرماید: «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ». بخوان که پروردگار تو کریمانه ترین عنایات را به بندگانش دارد و اکرم است و یاد دادن با قلم مصداق این کرامت به بندگان است که فرمود: «الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ». در مطالب گذشته بیان شد که منظور از این تعلیمات آن چیزی است که خداوند متعال از طریق انبیاء عظام علیهم السلام به مردم تعلیم کرده است. پس معنای آیه این می شود که خداوند متعال در ربوبیتش نسبت به پیامبر اکرم(ص)، پس از خلقت عالم و انسان برای ایشان، انبیاء را فرستاد و به انسان تعلیماتی داشت که در این سوره می فرماید شما بخوان و با خواندن و تلقی شما عالم وارد مرحله ای از نعمت و ربوبیت خداوند متعال نسبت به عالم می شود. با پیامبر شدن شما و تعلیم شما به مردم، این تعلیم انبیاء تکمیل می شود.

در فراز بعدی این سوره خداوند متعال می فرماید کسی که اصل ربوبیت خدا را نمی فهمد و احساس استغناء می کند و یا اینکه نمی فهمد که خداوند از طریق ربوبیت نسبت به شما عالم را به کمال می رساند و شما باید معلم باشید، طغیان می کند. پیداست این داستان، داستانِ کسانی است که در برابر نبی اکرم ایستاده­اند. خداوند متعال در آغاز بعثت تمام این مسیر - قبل و بعد آن را - به پیامبر نشان داده است. این وحی مرحله ای جدید است و شما باید قاری شوید و مردم را راهبری کنید اما عده ای که این را نمی فهمند و نمی دانند که تمام عالم و آدم و آمدن و تعلیمات انبیاء مقدمه ای برای آمدن شما بوده اند، طغیان می کنند. بنابراین این طغیان داستان ایستادن در برابر نبی اکرم(ص) می باشد که این ایستادن طغیانی تاریخیست و از سقیفه شروع شده و ادامه آن با بنی امیه و بنی عباس بود و در حال حاضر این طغیانی که در عالم است ادامه همان طغیان است.

پس از بیان اینکه «إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ» می فرماید شما نگران نباشید چرا که بازگشت آنان به سوی رب تو است «إِنَّ إِلىَ‏ رَبِّكَ الرُّجْعَى». در این آیه نیز بازهم از خداوند به «ربّ» تعبیر می شود و می فرماید: «إِنَّ إِلىَ‏ رَبِّكَ الرُّجْعَى» یعنی بازگشت آنان به سوی ربِّ تو است نه به سوی رب العالمین یا خدای عالم الغیب و الشهاده که در سوره مبارکه جمعه تذکر به بازگشت به سوی خدا، با این تعبیر آمده است: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلىَ‏ عَلِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُون»(جمعه/8) می فرماید مرگی که از آن فرار می کنید، به سراغ شما می آید هرچند که شما از آن فرار کنید. این مرگ چیست؟ این مرگ بازگشت به سوی کسی است که عالم غیب و شهادت است که فرمود: «تُرَدُّونَ إِلىَ‏ عَلِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ» او هم ظاهر شما را می بیند و هم باطن شما را. این خطاب به ماست. می فرماید اینگونه نیست که با فرار از مرگ از آن رهایی یابید بلکه کار دیگری انجام دهید. ظاهر و باطن خود را اصلاح کنید چرا با مرگ به سوی کسی بر می گردید که عالم الغیب و الشهاده است و او شما را با عمل خودتان مواجه می کند. پس مراقب باشید که خسارت نکنید. این آیه خطاب به ماست اما آیه محل بحث در سوره علق خطاب به پیامبر اکرم(ص) می باشد که می فرماید: ای پیامبر ما، شما وحی را بخوان. آنان که نمی دانند در برابر شما طغیانی تاریخی می کنند شما نگران طغیان آنان نباش چرا که بازگشت آنان به سوی پروردگار توست. در اینجا مانند سوره جمعه نیست که بفرماید بازگشت آنان به سوی عالم غیب و شهاده است بلکه خطاب به رسول الله می فرماید بازگشت آنان به سوی رب توست. خداوند با این خطاب نگرانی پیامبر اکرم(ص) از طغیان آنان را رفع می کنند که این امر در کنترل ماست و با شیطنت و طغیان آنها چیزی از مدار خارج نمی شود که فرمود: «إِنَّ إِلىَ‏ رَبِّكَ الرُّجْعَى». ما با شما آغاز کرده و با شما ختم می کنیم که فرمود: «بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ يَخْتِم‏»(1).

علی بن ابراهیم ذیل آیه اول این روایت را نقل کرده اند که امام باقر(ع) فرمودند: جبرییل بر وجود مقدس نبی اکرم نازل شد و به ایشان عرض کرد: «يَا مُحَمَّدُ اقْرَأ» که در نقل آمده منظور از آن قرائت قرآن است. پیامبر فرمود: چه چیزی را بخوانم؟ جبرییل فرمود: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ». امام باقر «الذی خلق» را اینگونه معنا کردند که «يَعْنِي خَلَقَ نُورَكَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْيَاء» پس معنای آیه این می شود که به نام آن پروردگاری که پیش از خلقت تمام عالم نور تو را آفرید بخوان. و گویا با این بیان که الذی خلق را اینگونه معنا کردند، فرموده که این خلقت ادامه همان خلقت توست. سپس در معنای «الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» اینگونه فرمودند: «يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِب‏»(2) یعنی خداوند به امیرالمؤمنین آنچه را که نمی دانست آموخت. دقت کنید که این تاویل، تاویل باطنی آیه است و موجب فهم دقیق تر آیه می شود که بخوان به نام آن پروردگاری که شما و امیرالمؤمنین را از یک نور خلق کرد و به او تعلیم کرد. در سوره الرحمن می فرماید: «الرَّحْمَانُ * عَلَّمَ الْقُرْءَانَ * خَلَقَ الْانسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»(الرحمن/1-4) خدای رحمان آن کسی است که قرآن را تعلیم داد و انسان را آفرید و به او بیان را تعلیم کرد. ظاهر آیه روشن است. خداوند به ما این نعمت بزرگ را داده که بتوانیم آنچه در درون مان است را ابراز کنیم. یکی از این نعمت های مهم خداوند این است که به ما بیان یاد داده است. ذیل این سوره روایت شده است که «عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» یعنی قرآن را به وجود مقدس نبی اکرم(ص) تعلیم کرد و منظور از «خَلَقَ الْانسَانَ» امیرالمؤمنین است و «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» یعنی به ایشان بیان آنچه که بشر به آن محتاج است را آموخت.(3)

تقرب عالم با عبادت حضرت و طغیان دشمنان حضرت در برابر آن

در ادامه سوره ادامه این طغیان و دشمنی را بیان می کند و می فرماید: «أَ رَءَيْتَ الَّذِى يَنهى‏ * عَبْدًا إِذَا صَلىَّ * أَ رَءَيْتَ إِن كاَنَ عَلىَ الهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى * أَ رَءَيْتَ إِن كَذَّبَ وَ تَوَلىَّ» پیغمبر ما، آیا ندیدی آن کسی را که بنده ما را هنگام نماز خواندن از نماز منع می کند؟ اگر این بنده ای که نماز می خواند در مسیر هدایت و بر هدایتی مسلط باشد و دستور به تقوا و پاکی بدهد؛ این شخص طاغی پیامبر را نهی می کند و نمی گذارد نماز بخواند. این انسان طاغی نه تنها او را از نماز منع می کند، بلکه او را تکذیب کرده و از او روی می گرداند. «أَ لَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» آیا نمی داند که خدا می بیند؟ این آیات در مورد نبی اکرم است که ابوجهل از نماز خواندن ایشان در مسجد الحرام منع می کرده است. همانگونه که وحی رسول الله امری عادی نیست و با وحی ایشان تمام عالم دگرگون می شود، با نماز ایشان نیز تمام عالم نماز می خوانند. هنگامی که پیامبر نماز می خواند، خیمه ای به پا می کند که تمام کائنات نماز خوان و اهل ذکر می شوند. نماز پیامبر تمام عالم را به ذکر دعوت و قلوب را از دنیا منقطع می کند. هر چند که بسیاری از مردم این را نمی فهمند اما دشمن هم این را می فهمد که نماز خواندن پیامبر امری عادی نیست فلذا از آن منع می کند. زیارت سیدالشهدآء هم امری عادی نیست و متوکل این را می دانست که مانع زیارت امام حسین(ع) می شد. ممکن است برخی بگویند بگذارید مردم به زیارت بروند این که چیزی را تغییر نمی دهد اما متوکل و بنی امیه می فهمند که اینجا مرکزی عادی نیست و اگر بیت النور احیاء شد، همه چیز تغییر می کند. ممکن است مردم عادی این را نفهمند اما دشمن آن را می فهمد که هنگام بعثت، شیطان ناله زد چرا که متوجه شده بود با بعثت پیامبر جایی برای بساط او نیست. دشمنان پیامبر اینگونه بودند که می فهمیدند پیامبر با نماز چه کاری می کند به همین خاطر از نماز حضرت جلو گیری می کردند و به تکذیب و روی گردانی از ایشان می پرداختند. شان نزول آن نیز بیان شد که آنان مانع از نماز حضرت می شدند و با تهدید و امثال آن راه را می بستند. خداوند متعال این را به پیامبر اکرم(ص) گوش زد می کند که شما قصد دارید ذکر خدا را گسترش دهید و کسانی مانع شما می شوند.

ظاهر این آیه نیز داستانی است که از نماز خواندن ایشان ممانعت می کردند اما اگر تمام این سوره در آغاز وحی نازل شده باشد اشاره به این است که دشمنان شما اینگونه در برابر شما می ایستند. اینکه در زیارات ائمه(علیهم السلام) مکررا می خوانیم «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاة»(4) اشاره به همین است که اهل بیت همانند پیامبر آمده اند تا اقامه صلاه کنند اما در برابر ایشان عده ای مانع می شود. پیامبر اکرم در برابر آنان می ایستد تا تمام زندگی مردم بوی نماز بدهد و «عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون»(معارج/23) شوند. در مقابل دشمن نیز قصد مانع شدن از اقامه ذکر را دارد و این درگیری موجب به پا شدن عاشورا می شود که در زیارت امام حسین(علیه السلام) می خوانیم «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاة»(5). خداوند متعال به پیامبر می فرماید شما نگران مانع شدن آنان نباشید چرا که «أَ لَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» سپس خداوند متعال به پیامبر می فرماید در این بین دعوا و درگیری وجود دارد که یک طرف آنان و یک طرف شما قرار دارید که در واقع من خدا قرار دارم چرا که آنان با من سر جنگ دارند. آنان می دانند که من شاهد و ناظر و پشتیبان شما هستم.

سوره علق اخبار از آینده پیش روی وحی و هدایت حضرت

بنابراین خداوند در آغاز وحی به پیامبر خبر می دهد که موانعی بر سر راه شما وجود دارد. آنان که داستان تو را نمی فهمند، مقابل تو سر بر می آوردند. آنان وقتی شما با اقامه صلاه ذکر را گسترش می دهی، در برابرت می ایستند و صف بندی می کنند اما «أَ لَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» که این آیه یعنی آنان می دانند وقتی در برابر شما ایستاده اند، در برابر خدا ایستاده اند. شما به آنان بفرمایید: «كلاَّ لَئنِ لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعَا بِالنَّاصِيَةِ * نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ * فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ * سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ» اگر دست بر ندارند، ما پیشانی اش را می گیریم و در جهنم می اندازیم. ما شما را رها نمی کنیم. اینگونه نیست که مسیر حق را ببندید و ما شما را رها کنیم. به او بگو آنان که با تو دشمنی می کنند، با ما به دشمنی پرداخته اند و ما آنان را به جهنم می اندازیم. به آنان بگو که در این نبرد هرچه که دارند به میدان بیاورند که فرمود: «فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ» که یعنی مجلس خود را که مقصود از آن اهل مجلس است، صدا بزند. بگو تمام سران قبائل و پشتیبان خود را صدا بزند. ما هم ملائکه موکل جهنم را صدا می زنیم که فرمود: «سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ» و روش می شود که چه کسی غالب می شود. بنابراین ای پیامبر ما نگران نباش چرا که آنان هرکاری که انجام دهند، در دست قدرت ما هستند و ما دست آنان را نبسته ایم و به آنها اختیار داده ایم که بتوانند پشت سر شما حرکت کنند و با نماز شما نماز بخوانند و هدایت شوند و همچنین می توانند در برابر شما بایستند. ولی اینکه ما دست آنان را باز گذاشته ایم به معنای این نیست که دست ما بسته باشد. ای پیامبر بدان آنان در برابر تو می ایستند تا هدایت تو به مردم نرسد و در واقع در برابر ما ایستاده اند. شما نگران این امر نباش. آنان قوای خود را به میدان آروند ما نیز قوای خود را به میدان می آوریم و ملائکه موکل غذاب را به میدان می آوریم و معلوم است چه اتفاقی می افتد و چه کسی پیروز این میدان است چرا که آنان عاجزتر از این هستند که در برابر ما بایستند.

سجده و تقرب عالم وظیفه حضرت در برابر طغیان دشمنان

پس از بیان داستان طغیان در برابر نبی اکرم، خداوند به ایشان دستور به سجده می دهند و می فرمایند سجده کنید و مقرب شوید. قبل از اینکه رسول الله به این عالم بیایند، خداوند ایشان را آفرید و فرمود: «أَنْتَ‏ الْمُرَادُ وَ الْمُرِيد»(6) یعنی من عالم را برای تو خلق کرده ام و تو مقصود از خلقت عالمی که در حدیثی دیگر می فرماید: «لَوْلَاكَ‏ لَمَا خَلَقْتُ‏ الْأَفْلَاك»(7) اراده اصلی خداوند به پیامبر کرم تعلق می گیرید. سپس در ادامه حدیث اول می فرمایند خداوند متعال عوالم حجب که 12 عالم می باشند را آفرید و پیامبر در هر عالمی لباس مخصوص آن را پوشیدند و وارد آن عالم شدند و 12 هزار سال عبادت کردند که در این عبادت ذکر متناسب با هر عالم را گفتند و آن عالم را احیاء کردند. سپس در ادامه می فرماید حضرت پس از اینکه از عوالم عبور کردند، خداوند متعال از ایشان تعریف و تمجید کرد. حضرت در برابر خداوند متعال به سجده افتادند و غرق در عرق شدند که از رشحات عرق ایشان نور 124هزار پیامبر خلق شد و حول ایشان طواف می کرد. پیامبر اکرم(ص) چنین شخصیتی است و این شخصیت به این عالم آمده و خداوند ایشان را برای دستگیری و احیاء این عالم مبعوث فرموده اما انسان در برابر ایشان طغیان و صف آرایی می کند. این داستان سرکشی و تکذیب و... به درگیری با خداوند متعال منجر می شود که خداوند آنان را سرکوب می کند. خداوند متعال در آیه آخر می فرماید ای پیامبر ما شما به اینان کاری نداشته باش و سجده خود را انجام بده و مقرب شو. در روایات آمده است نزدیک ترین حالت عبد به پروردگار حالت سجده است و حضرت به این آیه استناد می کنند که سجده کن و نزدیک شو. بنابراین خداوند با این دستور می فرماید شما نگران درگیری و صف آرایی دشمن نباشید و کار آنان را به ما بسپارید. شما با سجده خود کار عالم را بسازید.

شفاعتی بودن عبادات حضرت

عبادات نبی اکرم در این عالم عبادات شفاعتی است و با عبادات ایشان این عالم به کمال می رسد. البته این شفاعت برای حضرت قرب می آورد چرا که شفاعت ایشان عبادت است. طبق آیه آخر این سوره عالم با سجده ایشان مقرب می شود. بنابراین عبادات پیامبر اکرم(ص) شفاعتی است و با شفاعت ایشان مردم به بهشت می روند. این نکته دقت شود که معنای شفاعت این نیست که انسان های آلوده را به بهشت ببرند بلکه معنای شفاعت این است که حضرت با عبادت، دستگیری و تحمل بلای حضرت، مردم ابتداء تطهیر می شوند و سپس به بهشت می روند و الّا اینگونه نیست که ما را با گناهان و صفات رذیله به بهشت ببرند و بهشت را آلوده نمایند. پیامبر اکرم(ص) با عبادت و سجده خود در برابر خداوند متعال، موانع قرب عالم را کنار می زنند و عالم را مقرب می نمایند. از شئون عبادت حضرت عاشورا می باشد. چه سجده ای بالاتر از عاشورا وجود دارد. با ابتلائاتی که برای ائمه پیش آمده و پیامبر اکرم(ص) این بلاها را تحمل کردند، عالم را به قرب می رسانند. پس این سوره که در ابتدای رسالت حضرت نازل شده است، مسیر پیش روی پیامبر اکرم(ص) و وظیفه ایشان در برابر موانع و طغیان های پیش رو بیان می کند و در نهایت می فرماید که شما سجده خود را انجام دهید و عالم را به قرب برسانید.

پی نوشت ها:

(1) من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 615

(2) تفسير القمي، ج‏2، ص: 430

(3) تفسير القمي، ج‏2، ص: 343

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 570

(5) كامل الزيارات، النص، ص: 203

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏15، ص: 28

(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏40، ص: 20