نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

جلسه دوم حسينيه مرعشي/ ماموریت نبی اکرم و صف بندی مقابل ایشان و نتیجه آن ذیل سوره مدثر

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 آذر ماه 95 است که در حسینیه آیت الله مرعشی نجفی رحمۀ الله علیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ هفت آيه اول سوره مدثر در اوائل بعثت نازل شده و قاعدتا بايد به دنبال سوره علق باشد. خداوند وجود مقدس نبي اكرم را در غار حرا مبعوث فرمودند و به ايشان فرمودند وحي را تلقي کرده و ماموريت خودتان را شروع كنيد. این مأموریت به وسعت همه تاریخ است برای همین دامنه دشمنی با نبی اکرم هم بسیار گسترده و تاریخی است و حتی تا قیامت ادامه دارد. در قدم بعد حضرت با اين عنوان مخاطب مي شوند که «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ» که برای این آیات معناهای گوناگونی شده است. در ادامه خداوند به پیامبر می فرماید: حاصل اين دعوت شما باید تكبير پروردگار باشد، یعنی همه چيز كوچك شود و عظمت خدا در دل بنشيند. بعد خداوند می فرماید: پوشش و لباس خودتان را تطهير كنيد و از همه ي پليدي ها و ناپاكي ها دوري كنيد كه البته این ثياب معاني اي دارد، از همين لباس ظاهري گرفته تا همسران حضرت، تا قوم حضرت و تا همه امت ایشان. بعد لحن قرآن عوض می شود و به کسانی که می خواهند در برابر هدایت پیامبر ایستادگی کنند می فرماید که روزهای سختی در پیش دارند. سپس خداوند به امکاناتی که به انسان ها داده اشاره می کند و می فرماید همه این امکانات بسترهای امتحان برای شما هستند، اما شما امکانات را با برنامه خود خرج می کنید که این آغاز طغبان شما بر خداست.

اثر گذاری دعوت نبی اکرم بر عالم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. آيات سوره مباركه مدثر را ترجمه مي كرديم؛ عرض كرديم اين سوره فرازهايي دارد. فراز اول سوره خطاب به وجود مقدس نبي اكرم است و يك ماموريت هايي را به حضرت مي دهد. این فراز هفت آيه بوده و تقريباً مورد پذيرش است كه اين هفت آيه لااقل از آياتي هستند كه در اوائل بعثت حضرت نازل شدند. تمامي اين سوره مكي است ولي روشن نيست كه همه آيات اين سوره يكجا نازل شده باشد، همانطور که می دانید سوري كه يكجا نازل شدند محدود هستند. آنچه كه در نظر محققين، نظر صواب است این است كه وجود مقدس نبي اكرم اشاره مي فرمودند كه اين آيات در كجا قرار داده شود، لذا نظر مشهور محققين همين است كه اين تنظيمي كه قرآن دارد تنظيمي است كه بر اساس دستور وجود مقدس نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم انجام شده. ولي همين هفت آيه اول سوره به اتفاق از آياتي است كه در همان اوائل بعثت نازل شدند. لذا بعضي گفته اند اين آيات بلافاصله بعد از آيات سوره اقرأ نازل شده است.

در سه سوره اقرأ و مدثر و مزمل، مسير كلي نبوت نبي اكرم و ماموريت هاي ايشان و درگيري هايي كه با حضرت هست توضيح داده شده است، که ما براي فهم این سور چند نكته را مقدمتاً اشاره كرديم. جمع بندي نکاتی كه گفتیم اين است که پیامبر مامور شده اند براي انجام دعوت ولی مبعوث شدن و انذار و قرائت ايشان، مثل انذار و قيام و قرائت ما نيست، بلكه همه كائنات را تحت تاثير قرار مي دهد. افق انذار و دعوت حضرت بر همه عوالم اثر گذار است، كما اينكه ماموريت ايشان هم يك ماموريتي است که بناست بر همه دعوت ها در عالم غلبه كند «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً»(سبأ/28)، «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَق‏ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه»(توبه/33)‏. پس پيامبر گرامي را در اين شمائل بايد ديد، كما اينكه نسبت به معصومين هم همين طور است.

من مكرر عرض كردم كه وقتي مثلا شروع مي كنيم به تحليل كردن فعل امير المومنين يا سيد الشهداء يا هر معصوم دیگری، بايد توجه داشته باشيم راجع به كسي داريم حرف مي زنيم كه قامتش قامت زيارت جامعه كبيره است و حتی آنچه در زيارت جامعه كبيره آمده، بعضي از اوصاف ایشان است؛ لذا اين پيامبري كه مبعوث شده از همان آغاز بعثتش يك تحولات عظيمي در عالم اتفاق افتاده است. با تولد ایشان يك نوري در عالم ما ساطع شد كه به وسیله آن ظلمت ها و پرده هاي ظلماني برداشته شد. «بِأَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتَارِ وَ أَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوَار»(1) با تولد حضرت خداي متعال بر حريم بندگي خودش حله هايي از نور پوشانيد.

پس اين پيامبر، پيامبري است كه مقياس دعوتش همه عالم و همه تاريخ هست و این دعوت بر همه جهان اثرگذار است. بنابراین دعوت ايشان و فعل و قيام حضرت و تلقيشان نسبت به وحي، بر مسير هدايت كل عالم تاثیر گذار است.

ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم

نكته ديگري كه بين سوره مدثر و سوره اقرأ مشترك است اين است كه داستان، داستان ربوبيت خداي متعال نسبت به نبي اكرم است. خداي متعال رب ما است، رب همه ذرات عالم هست و همه ذرات را پرورش مي دهد، اما در واقع خداي متعال رب نبي اكرم است و در مسير پرورش حضرت كه عالم برای ایشان آفريده شده، مخلوقات هم رشد مي كنند. داستان ربوبيت خداي متعال نسبت به نبي اكرم اين است كه اين پيغمبر را مبعوث مي كند «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَق‏»(اقرأ/1)، ايشان بايد درايت و تلقي وحي كنند و با استعانت از اسم ربشان عالم را پروش دهند.

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ»(اقرأ/1-3) داستان ربوبيت خداي متعال نسبت به نبي اكرم است كه ایشان را در يك منزلتي قرار می دهد که مبعوث شده و مامور شوند به اينكه از عالم دستگيري كنند و با اين ربوبيت بقيه هم رشد كنند. بنابراين رشد و تربيت ما ذيل ربوبيت خداي متعال نسبت به وجود مقدس نبي اكرم معنا مي شود و بايد به اين توجه كرد. این نکته در سوره اقرأ كه خيلي واضح است اما در سوره مدثر هم باز همينطور است.

دامنه مأموریت نبی اکرم

نكته سومي كه قابل توجه هست اين است كه دعوت حضرت فقط براي محدوده دنيا و اصلاح آن نيست، يعني دامنه ماموريت ایشان خلاصه در دنيا نمي شود بلکه اين دنيا يك مرحله اي از برنامه هايي است كه وجود مقدس نبي اكرم با امت خودشان و با جامعه انساني دارند. ایشان مي خواهند اين امت را از دل دنيا سالم عبور بدهند و به عوالم دیگر مثل برزخ و قیامت برسانند. بايد توجه داشته باشيم حضرت براي يك سال و دو سال و ده سال و پنجاه سال كار نمي كنند، بلکه حضرت براي سير دادن عالم و جامعه انساني و امت اسلامي تا عصر ظهور و رجعت كار مي كنند، بنابراين برنامه ایشان هم در همين دنيا خلاصه نمي شود.

در داستان قبل از ظهور يا 23 سال بعثت حضرت وقتي مي خواهند صحبت كنند، ما نباید طرف خطاب حضرت را فقط همان مردم مكه ببينيم، بلكه كل عالم مخاطب هستند. تصرفات حضرت و هدايت و دستگيري ایشان كاري كه مي كنند و ماموريتي كه پيدا مي كنند معطوف به كل جامعه بشري در كل تاريخ و عوالم بعد از عالم دنيا هم است و نباید آن را محدود دانست.

مقیاس تصرف دشمنان نبی اکرم

نكته چهارم اين است كه مخالفان حضرت هم همينطور هستند. حضرت مخالفاني دارند که مقياس مخالفت شان يك مقياس بزرگي است، يعني اينطور نيست كه آنها دنبال يك ثروت يا قدرت ظاهري باشند، بلکه آنها هم دنبال كارهاي بزرگي به اندازه خودشان هستند. آنها در يك قامتي هستند كه مي خواهند مقابل پيغمبر با همه دعوتش بايستند، و الا يك موجودي كه خودش را در اين قامت نمي بيند به راحتي در اين ميدان نمي آيد! دشمنان حضرت يك چنين شخصيت هاي منفي بوده که محور ضلالت و تاريكي در عالم هستند، لذا در قرآن وقتي صحبت از فعل و دامنه اثرگذاري آنها مي شود، خداي متعال يك دامنه وسيعي را توضيح مي دهد؛ مثل آيه ظلمات «أَوْ كَظُلُماتٍ في‏ بَحْرٍ لُجِّي‏»(نور/40).

اگر پيامبر گرامي اسلام مشكات انوار الهي و مثل نور خدا هستند و خانه هايي كه منسوب به ايشان است بيوت نور و بيوت اذن الله هست، دشمن حضرت هم دشمني است كه مقياس تصرفش يك مقياس گسترده اي است. دشمنان فضاي ظلماني را در مقابل نور نبي اكرم ايجاد مي كنند و برنامه خيلي پيچيده اي دارند. ابليس قبل از امتحان به سجده بر حضرت آدم، شش هزار سال عبادات داشته، پس يك چنين موجودي مقابل حضرت ايستاده است.

در حديث عقل و جهل آمده است که هر لشكري كه خداي متعال براي نبي اكرم آفريد، شیطان هم برای مقابله با هر کدام، لشكری خواست که به او داده شد. پس مقياس درگيري نبي اكرم كوچك و در محدوده مدينه و مكه و سال اول و آغاز هجرت و قبل هجرت نيست. ایشان وقتي پا در اين ميدان ميگذارند اتفاقات عظيمي در عالم مي افتد و يك درگيري هاي عظيمي به دنبالش مي آيد که حالا بعد 1400 سال ما راحت مي توانيم آن را درک کنیم. قبل از 1400 سال اگر مي گفتند اين پيامبر گرامي دارد يك كار عظيمي مي كند و يك تحول عظيمي ايجاد مي كند براي ما قابل فهم نبود، ولي الان كه مي توانيم چشم مان را باز كنيم و ببينيم حضرت چه تصرفاتي كردند!

حضرت بناي يك دستگاه عظيمي گذاشتند كه اين دستگاه عظيم ادامه دارد، حالا اگر ما در دوران ظهور باشيم يك آفاق ديگري از فعل حضرت را مي فهميم، در دوران رجعت باشيم بهتر مي فهميم حضرت چه كار كردند و در قيامت كه بياييم و ببينيم كه حضرت چطوري صحنه قيامت را اداره مي كنند «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»(غاشیه/25-26)، بهتر مي فهمیم كه مقياس تصرف وجود مقدس نبي اكرم در چه مقياسي است.

بنابراين براي فهم برخي از خطابات قرآن اين توجهات لازم است كه ما بدانيم دشمني هايي كه در مقابل حضرت مي شود چه دشمني هايي است. حضرت براي عبور دادن امت خودشان از اين دشمني گسترده و فراگير تاريخي كه حتي تا قيامت هم مي آيد، يك برنامه الهي دارند؛ يعني همين طوري كه شفاعت حضرت تا بهشت و بعد بهشت است، گمراهي و ضلالت دشمنان حضرت هم تا قيامت هست و يك عده اي تا قيامت در ظلمات آنها هستند. اين مقياس تصرف را بايد فهميد. بنابراين تدبيري كه وجود مقدس نبي اكرم دارند و برنامه اي كه وحي براي حضرت معين مي كند معطوف به يك چنين درگيري هايي است.

پیامبر، مُبَیِّن اصلی آیات قرآن

يك نكته ديگري را هم كه بايد در اين آيات به آن توجه كرد، اين است كه يك موقعي انسان اين صحنه ها و اين درگيري ها و وسعت كار را كه مي بيند، از يك منظر و افق پاييني به كار نگاه مي كند اما يك موقع از افق بالا و وحي نگاه مي كند و می گوید خداي متعال مي خواهد اين برنامه وجود مقدس نبي اكرم تنظیم کند، وقتي از این زاويه نگاه مي كنيد يك قرائت و ادبيات ديگري است و مي بينيد که همه مسير عالم در دو آيه خلاصه مي شود. بنابراین در هم پيچيدگي صحنه هايي كه قرآن بيان مي كند و انتقال هايي كه از يك صحنه به صحنه ديگر داده مي شود گاهي برای همان نگاه مسلط است، یعنی قرآن با يك نگاه مسلط از موضع علم الهي و موضع وحي، مي خواهد داستان نبوت نبي اكرم، مأموريت هاي ایشان، صفي كه مقابل حضرت برقرار مي شود و پايان اين دو صف را توضيح بدهد، قرآن مي خواهد انگيزه هايي كه در درگيري با نبي اكرم هست توضيح بدهد و عميق ترين و دقيق ترين تحليل ها اينجا وجود دارد.

نكته آخر اين هم كه اين معارفي كه گفته شده بخشي اش براي ما قابل فهم است مي فرمايد: «قَسَّمَ كَلَامَهُ ثَلَاثَةَ أَقْسَامٍ»(2) خداي متعال كلام خودش را سه قسم كرده، «فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ يَعْرِفُهُ الْعَالِمُ وَ الْجَاهِلُ» يك قسمش را چه آنهايي كه اهل نورانيت و علم هستند و چه آنهايي كه دستشان به علم نرسيده و از جهل برخوردار هستند مي فهمند. قسم دوم کسانی هستند که «وَ قِسْماً لَا يَعْرِفُهُ إِلَّا مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَحَّ تَمْيِيزُهُ مِمَّنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَام»‏ و «وَ قِسْماً لَا يَعْرِفُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ أُمَنَاؤُهُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم» و قسم سوم هم‏ برای راسخون است و دست كسي به آنجا نمي رسد، بنابراين انتظار هم نبايد داشته باشيم كه همه پرده هاي پنهاني براي ما ظاهر بشود!

اينكه خداي متعال به پيغمبرش چه فرموده، خيلي براي ما واضح نيست. بعضي مطلب لطيفي گفتند كه مطلب درستي هم است، وقتي ما به حروف مقطعه برخورد مي كنيم و مي گوييم «الم» كسي نمي فهمد این یعنی چه، اما پيغمبر خدا مي فهمد، اما ما بقيه قرآن را هم خيال مي كنيم که مي فهميم! آنجايي هم خداوند در قرآن جمله مي گويد اگر دقت كنيد حروف مقطعه است و ما نمیتوانیم آن را بفهمیم! انسان بعضی اوقات تفاسير را زير و رو می کند اما چيزي دستش نمی آید.

افق اين كتاب افق وجود مقدس نبي اكرم است و مبينش بايد وجود مقدس نبي اكرم باشند. «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(ابراهیم/1) اين پيغمبر است كه با اين كتاب و با انوار آن قلوب را هدايت مي كند و از ظلمات به سمت نور و درجات توحيد و ايمان مي رساند. بدون اين پيامبر اين كار شدني نيست، لذا قرآن كتابي است که «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ‏»(نحل/44) اين پيغمبر خدا بايد آن را بيان بكند، البته باب اين بيان بسته شد. وقتي حضرت فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض»، یعنی‏ ادامه وجود نبي اكرم در اين عالم در وجود مقدس اهل بيت و قرآن است و دامنه وجودي شان جمع نشده است، درست است که به عالم بالا تشريف بردند ولي «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»‏ در عالم ما پرتو وجود ايشان كه كتاب و امام و اهل بيت است باقي است و این کتاب و امام از هم جدا نمی شوند. قرآن در محضر امام است «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم‏»(عنکبوت/49) اما وقتي بين امت و امام فاصله افتاد و گفته شد که «حسبنا كتاب الله‏»، يعني هيچ كدام در دسترس نيستند.

وقتي ولايت امام در حجاب رفت «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏»(لیل/1) قرآن هم در حجاب رفته است. خيلي از حقايق قرآن در دسترس نيست و يك ظرفيت هايي مي خواهد که بايد عطا بشود. امام باقر علیه السلام در توحيد صدوق فرمودند: اگر كسي را پيدا مي كردم كه ظرفيت داشت و حامل علم الهي بود «لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِيَ الَّذِي آتَانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِيدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِيمَانَ وَ الدِّينَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَد»(3) همه اين پنج چيز اسلام و ايمان و دين و توحيد و شرایع را از كلمه «صمد» برایش باز مي كردم. یعنی صفحه قرآن را باز می کردم و پرده هايش را بر مي داشتم و همه حقايقی که در اين يك كلمه نهفته است را بازگو می کردم.

بنابراين بخشي از معارف قرآن در حجاب است و چاره اي هم نیست، بايد صبر كرد تا دورانش بيايد. همينطور كه داستان سقيفه، ظهور غدير را به تاخير انداخته، ظهور قرآن را هم به تأخير انداخته است. حضرت باید تشريف بیاورند «السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ» تا هم قرآن را بخوانند و هم بيان كنند. «چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنيدن» انسان وقتی قرآن را از حضرت تلقي كند برایش فهم مي شود. وقتي ايشان قرآن را القاء كنند و ما هم تلقي كنيم، آن وقت اسرار و حقايق قرآن فهم مي شود.

معنای مدّثر

علي اي حال اين سوره فراز هايي دارد و در آن قطعاتی است که به سرعت از يك صحنه اي وارد صحنه ديگر مي شود. در هفت آيه اول داستان اين است «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ * وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ»(مدثر/1-7)، ای كسي كه خودت را در پوشش قرار دادي و آماده استراحت و خواب هستي، كه البته عرض شد علامه طباطبايي مي گويند معنی همين ظاهر آيه است، گرچه معاني ديگري هم برايش شده که قابل دقت است.

«يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ»(مدثر/1) پس حضرت وحي را تلقي كرده بودند و حالت آن انتظار سنگين و هيبت وحي در وجود ايشان بود. ایشان بايد آن اقدامات بزرگ را انجام بدهند و آن نبوت عظیم شروع شد. يك نقل است كه حضرت از غار حراء‌ بر مي گشتند در حالی که آن وحي بر ايشان شده بود و آن صحنه ها برايشان پيش آمده بود. ایشان ديدند که همه ذرات عالم در مقابل حضرت تعظيم مي كنند پس به منزل آمدند و از هيبت تكليف و عظمت كار به حضرت خديجه فرمودند که من را بپوشان. پس آماده براي استراحت مي شدند كه دستور آمد «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِر»، چه نسبتي است بين اين صفت مدثر و دستور به قيام؟! مرحوم علامه بزرگوار طباطبايي می گویند که خصوصيتي ندارد، پیامبر در حالت استراحت بودند برای همین خطاب اينطوري آمده که در آن يك نوع اظهار ملاطفت به حضرت هم است.

محتوای انذار پیامبر اکرم

«يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» اي كسي كه آماده استراحت شدي و جامه به خودت پيچيدي، وقت استراحت نيست «قُمْ فَأَنْذِر»(مدثر/2)، وقت استراحت شما دیگر تمام شده پس براي خدا قيام و انذار كنيد. البته در این سوره به این که انذار نسبت به چه باشد و چه کسی را انذار کنی توضیحی داده نشده است و اين نکات در بقيه آيات آمده است. مفسرين هم خواسته اند بگويند که اين آيه در صدد بیان موضوع انذار نيست بلکه می خواهد بگوید «قُمْ فَأَنْذِر» بلند شويد و انذارتان را شروع كنيد.

پس آیه می خواهد بگوید که ای پیامبر كارتان را شروع كنيد، انذارتان را آغاز کرده و به مردم بيدار باش بدهيد. البته همانطور که عرض كردم همه انذارهاي قرآن به يك كلمه بر مي گردد که آن هم انذار از غفلت از خداي متعال و شرك است. همه عقوبت ها در شرك است كه اين را هم در جاي خودش بايد توضيح داد. آن شركي كه حضرت ما را از آن پرهيز و انذار مي دهند عبارت است از يك شرك و كفر مجسم. در عالم دستگاهي است كه دستگاه كفر و شرك است و كفر و شرك را اقامه مي كند. ابليس و اوليای طاغوت شجره خبيثه و ملعونه بوده و حقيقت شرك مجسم هستند، كما اينكه حقيقت توحيد مجسم، وجود مقدس نبي اكرم و اهل بيت هستند. بشارت دادن ما به توحيد و مقاماتي كه موحدين طي مي كنند يعني بشارت به ورود به وادي ولايت نبي اكرم و اهل بيت و سير با آنها.

همه انذارهاي قرآن كه انذار از شرك و غفلت از توحيد است، در واقع انذار از تبعيت از دستگاه باطل است. يك دستگاهي است كه شما را به شرك دعوت کرده و مشركتان مي كند، مواظب باشيد که اسير آنها نشويد، پس انذار از خطر شرك است. اگر كسي به توحيد رسيد پاداشش بهشت است «التَّوْحِيدُ ثَمَنُ‏ الْجَنَّة»(4)، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»، و همه رنج ها رنج خروج از وادي توحيد است. ولي این را بدانید اين كه ما مبتلا به شرك مي شويم برای این است كه يك دستگاهي در عالم وجود دارد که اقامه شرک و بت پرستي مي كند. آنچه ما بايد از آن بترسيم اين چوب و سنگ ها نيست، بلکه آن كساني است كه در اين چوب و سنگ ها روح مي دمند و اينها را بت مي كنند، بعد هم فرهنگي درست مي كنند كه مردم در مقابل اين چوب و سنگها سجده كنند. اگر اين چوب و سنگها را هم از دستشان بگيريد دوباره يك بت جديد مي سازند، این دستگاه، دستگاه خطرناكي است و همه انذارها انذار از آن است.

شما اگر يك فرهنگ بت پرستي را منهدم كرديد دوباره يك بت پرستي ديگري را با يك شكل ديگري ايجاد مي كنند كه شما در طول تاريخ مي بينيد. آخرين مدلش بت پرستي مدرن غرب است، اين هم بت كده درست کرده اند منتهي در بت كده شان ديگر چوب و سنگ نيست بلکه يك تمدن بزرگ درست كردند و بشر را به آن دعوت مي كنند. بنابراین بشارت قرآن در واقع بشارت به توحيد است و انذارهاي قرآن انذار در باب شرك و بت پرستي.

دعوت به کبریای الهی، حاصل دعوت پیامبر خاتم

خداوند می فرماید: پيغمبر ما كارتان را شروع كنيد، «وَ رَبَّكَ فَكَبِّر»(مدثر/3) و حاصل اين دعوت شما بايد تكبير رب باشد. شما بايد بگونه ای دعوت كنيد كه كبرياي پروردگار ثابت شود. شما در همه دعوتتان مي خواهيد كبريايي الهي را اقامه بكنيد پس نبايد در عالم تكبير نفس و تكبير شيطان باشد بلکه اینها باید كوچك شوند. وقتي كبريايي حضرت حق محقق شد «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ»(5) آن انذاري كه پيامبر مي دهند و آن دعوت و بشارتي كه می کنند در دل ها بزرگ مي شود، پس حاصل دعوت پيامبر تكبير رب است نه چيز ديگر.

وقتي حاصل دعوت، تكبير رب شد سیری به دنبالش می آید. سيري كه در اذان بعضي گفتند سير خوبي است، از تكبير شروع مي شود، یعنی اول انسان بايد توجه به كبرياي الهي پيدا كند و گردي از آن كبرياي الهي بر دلش بنشيند، بعد از آن «اشهد ان لا اله الا الله» آدم مي فهمد جز خدا معبودي نيست، بعد رو به رسول و امام می کند و در آخر هم به صلاح و فلاح رو مي آورد. بنابراين پيامبر گرامي اسلام در دعوتشان كاري كه مي كنند این است که «وَ رَبَّكَ فَكَبِّر»، خداي متعال را تكبير مي كنند. بنابراین در اثر انذار و دعوت پيامبر تكبير الهي محقق مي شود.

اين چيزهايي كه جاي خدا را گرفته و در دلها نشسته و چشم ها را پر كرده، بايد شكسته شود و كبرياي الهي جاي همه اينها را بگيرد، اين حاصل دعوت است. اما كاري كه ديگران مي كنند اين است که در مقابل نبي اكرم يك بت هايي را درست کرده و آنها را در مقابل انسان بزرگ مي كنند. الان شما دستگاه توسعه غربي را ببينيد، او با اين همه سر و صدا مسئول كل شيطنت هاي تاريخي است، كارش چيست؟ تكبير دنيا، جز اينكه دنيا را در دلها بزرگ کرده و انسانها را اسير دنيا مي كند چيز ديگري نيست. پس بايد همه بت ها و الهه ها كوچك شده و از چشم و دل بيفتند تا تكبير كبرياي الهي محقق شود.

«وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر»(مدثر/4) پوشش و لباس خودتان را تطهير كنيد، اين تطهير ثياب از ساده ترين معنا برايش گفته شده که يعني لباستان را از نجاسات پاك كنيد تا معناي ديگري كه كأنه رسم بوده لباس را بلند مي گرفتند و اين علامت به اصطلاح بزرگي و يك نوع شأن براي افراد بوده، خداوند هم در این آیه می فرماید لباس خودتان را كوتاه بگيريد، چرا که اگر بلند باشد هم آلودگي باطني مي آورد و هم آلودگي ظاهري و يك نوع كبريا و تكبر به انسان دست می دهد.

پس معنی اين است كه لباس شما بايد لباسي باشد كه در شما حالت تواضع ايجاد كند، ولي معاني ديگر هم محتمل است مثل علامه بزرگوار طباطبايي که مي فرمايند: «ثِيابَكَ» عمل انسان است که پوششی برای اوست، همين طور كه ما لباسي داريم که پوشش ماست عمل انسان هم يك لباسي است بر باطنياتش. «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» يعني عملت را اصلاح كن، چرا که اخلاق انسان ثيابي است براي انسان نسبت به سِر و باطنش.

البته باز يك معناي ديگري هم برای آیه گفتند و آن این است که ثوب به تعبير قرآن «هُنَ‏ لِباسٌ‏ لَكُمْ‏»(بقره/187) يعني از اهل بيت خودت شروع كن و اول آنها را تطهير كن. باز معناي ديگري که گفتند این است که ثياب پيامبر و آن پوششي كه پيامبر دارد، اهل بيت خودش و قوم و فاميل و قريش و قبيله نيست بلكه كل امت تاريخي نبي اكرم به منزله ثوب و ثياب نبي اكرم هستند، پس «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر» يعني امت خودت را تطهير كن.

به پيامبر دستور داده مي شود كه از اين حالت انتظار و تدثري كه دارند برخيزند و دعوت و انذارشان را شروع كنند، حاصل اين دعوت بايد تكبير رب باشد و با اين تكبير رب، همه ي دور و بر ایشان و امت خودشان را باید تطهير كنند.

معنای «رُجز»

«وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر»(مدثر/5) از همه آلودگي ها و پليديها دوري كنيد. اين را علامه طباطبايي این طور معنا مي كنند که رجز يعني عقوبت، پس معنا این طور می شود که از عقوبت و اسباب عقوبت يعني گناهان و پليدي ها دوري كن، ولي يك معناي ديگري هم وجود دارد که معنای خوبي است و آن اين است كه پيامبر گرامي اسلام بايد امت خودشان را از پليدي ها هجرت بدهند؛ این پليدي ها چيست؟ شما يك پليدي هاي ظاهري داريد مثل گناهان و يك پليدي هاي باطني داريد مثل صفات، يك پليدي هاي اساسي هم داريد كه ريشه همه بدي ها به آنها بر مي گردد که عبارت است از ائمه جور كه اساس همه رجزها و زشتي ها هستند. اینها مي خواهند همه را تحت پوشش خودشان قرار بدهند. حضرت فرمودند كه ابليس دنبال اين است كه استكبار خودش را به شما منتقل كند و همه رجزها به استكبار در مقابل خداي متعال بر مي گردد. ريشه همه پليدي ها ائمه نار است «وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة»(6) و همه فواحش و بدي ها فرع بر آنها است. به پيغمبر گرامي دستور داده مي شود كه امت خودت را از اينها پاك بكن و نگذار دامن امت تو به دستگاه شيطان آلوده شود. دستگاه اولياء طاغوت مي خواهند آنها را آلوده كنند اما تو باید امت خودت را پاك كنی.

دستور به پیامبر بر منت نگذاشتن در امر رسالت

«وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»(مدثر/6)، بعثت نبي اكرم خودسازي نيست بلکه جامعه سازي و امت سازي است، حضرت مي خواهند آدمها را تربيت كنند و مامور شدند که بيايند و دست انسانها را گرفته و هدايت كنند، بنابراين اين آيات ظاهرا بايد ناظر به ماموريتشان باشد. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر» يعني امت خودت را دور بكن، «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ» هم یعنی در اين كار هدايتي كه شما داريد و امت را به سمت خدا مي بريد، بر خدا منت نگذاريد. مرحوم علامه طباطبايي آيه را اينطور معنا کرده و تستكثر را حال مي گيرند، یعنی در حالي كه اين كار را بزرگ مي بينيد منت نگذاريد. انسان اگر كار خودش را بزرگ ديد طبيعي است دچار به اين مفسده مي شود و منت مي گذارد، چه آنجايي كه به بندگان خدا خدمت مي كند و چه جایی که دارد بندگی خدا را می کند. اگر انسان خدمت خودش به بندگان را بزرگ ديد طبيعي است كه منت مي گذارد در مقابل خداي متعال هم همينطور است اگر كسي احساس كرد كه من دارم بندگي مي كنم و كار بزرگي انجام مي دهم حاصلش منت گذاري بر خداست، هميني كه خداي متعال مي فرمايد: «لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمان»(حجرات/17).

مرحوم علامه بزرگوار طباطبايي آيه را اين گونه معنا مي كنند كه به پيغمبر این طور دستور داده مي شود که با دعوتتان يك امت تاريخي بسازید، اما «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ» مبادا كار خود را بزرگ ببينيد و بر خداي متعال منت بگذاريد، اينها همه از الطاف خداي متعال نسبت به شماست كه موفق به هدايت و دستگيري از مردم شدید. اين معنايي است كه ايشان فرمودند، اما معانی ديگري هم گفته شده است، یکی از آنها این است که در هدايتي كه نسبت به مردم مي كنيد بر آنها منت نگذاريد، بلکه شما در این کار با خداي متعال معامله كنيد و در هدايتي كه مي كنيد سروكار با خدا داشته باشيد نه سروكار با مردم.

علي اي حال اين هم يك دستوري است كه به حضرت داده شده است. در آغاز خدای متعال به پیامبر فرمود كه برخيزيد، بعد هم دستور داد که اين رسالت و نبوت تان همراه با منت گذاري بر خداي متعال و امت نباشد. «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِر»(مدثر/7)، در اين كار عظيمي كه شما شروع كرديد بايد صبر كنيد. اين آغاز يك كار بسيار عظيم است که همراه با دشواري هاي بسيار بزرگی است. شما بايد صبر كنيد و این صبر بايد براي پروردگارتان باشد چرا که اگر صبر در مسير ربوبيت الهي قرار گرفت، خداي متعال كار را جلو مي برد. كار با هدايت خداي متعال جلو مي رود ولي شما بايد در اين مسير صبر و استقامت كنيد.

صف بندی مشرکان در مقابل دعوت نبی اکرم

اين هفت آيه قسمت اول سوره است اما بعد بلافاصله لحن سوره بر مي گردد «فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ * فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ * عَلَى الْكافِرينَ غَيْرُ يَسيرٍ»(مدثر/8-10) در اين سه آيه خداي متعال بلافاصله ارجاع مي دهد به يك تحول عظيمي كه در عالم اتفاق مي افتد كه نفخ دوم است. ما يك نفخ اولي داريم که در آن خداي متعال در ما دميده و ما انسان ها را زنده كرده است. يك نفخ دومي هم است كه از آن تعبير به نفخ صور مي شود. البته منظور از دمیدن، اين دميدني كه ما مي گوييم نيست، بلکه حقيقتي از عالم بالا اتفاق مي افتد که همه عالم با آن زنده مي شوند، «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ‏»(عنکبوت/64) لذا هم جسم انسان آنجا زنده است و هم روح انسان و آثار حيات را شما در همه چيز در عالم آخرت مي بينيد.

پس در نفخ دوم يك حياتي در كل نظام آفرينش دميده مي شود. خداي متعال بلافاصله توجه مي دهد که ای پيغمبر ما روزی که در صور دميده مي شود روز بسيار سختي است كه هيچ گشايشي براي كافر نيست و او از هر جهت در عسرت و سختي است.

اما اين بيان براي چيست؟ مي فرمايد این همان انذاري است كه در آیات قبل به پیامبر شد، در واقع خداوند می فرماید مردم را انذار و بيدار كنيد كه روز سختي در پيش است. وقتي پيامبر مي آيند و انذارشان را آغاز می کنند و نعمت وجود مقدس نبي اكرم و آن شئوني كه قرآن برايشان بيان كرده در اختيار مردم قرار مي گيرد، مردم دو دسته مي شوند، مردمي كه نسبت به اين نعمت شاكر هستند و مردمي كه نسبت به نعمت نبي اكرم و دعوت و هدايت او كافر هستند. لذا خداوند می فرماید کسانی که نسبت به هدايت شما كفر مي ورزند را انذار كنيد. وقتي نبي اكرم آمدند و هدايت كردند، آنهايي كه پشت به نبي اكرم مي كنند يك روز سختي را در پيش دارند و برايشان هيچ تخفيفي نيست. اگر پيامبر نيامده بود بر هيچ کسی سخت گيري نمي كردند ولي وقتي اين وجود مقدس آمده مردم دو دسته مي شوند، آنهايي كه در مقابل حضرت صف بندي مي كنند «عَلَى الْكافِرينَ غَيْرُ يَسير».

پس در فراز بعدي صحبت با پيامبر درباره مخالفت هايي است كه با ایشان مي شود. می فرماید پيامبر ما شما دعوتتان را شروع مي كنيد اما بدانید که در مقابل شما يك صف بندي مي شود. البته بعضي گفته اند که خود اين آيات دلالت مي كند كه بين نزول اين آيات فاصله بوده، یعنی حضرت آمدند و انذار كردند و مخالفت هايي با حضرت شد، بعد قرآن مي فرمايد: «ذَرْني‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيدا»(مدثر/11)، ولي ضرورتي ندارد اينطور باشد مثل سوره اقرأ که در همان آغازِ سوره به مخالفت ها توجه داده مي شود و می فرماید پيغمبر ما شما كارتان را شروع كنيد اما بدانید که عده اي مقابل شما مي ايستند و وقتي نماز مي خواني نهي مي كنند و نمي گذارند شما اقامه صلاة كنيد. در این سوره هم همينطور است، می فرماید پيغمبر ما شما دعوت را شروع كنيد اما جرياني در مقابل شما مي ايستد.

خداوند ابتدا توجه می دهد که اين جرياني كه به شما كفر مي ورزند، روز سختي در پيش دارند و به همين راحتي كار تمام نمي شود. مسئله، مسئله چهار روز دنيا و سرخوشي در آن نيست كه مقابل شما بايستند و كار تمام شود! اگر شما هدايت را شروع كرديد آنهايي كه در مقابل شما مي ايستند، روز سختي در پيش دارند. بعد هم به پیامبر می فرماید شما کارتان را شروع کنید «ذَرْني‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيدا». در سوره اقرا هم خداوند به وجود مقدس حضرت مي فرمايد اينها در مقابل شما صف می کشند، اما ما هم مقابل آنها صف بندي مي كنيم و با آنها مواجه می شویم «لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ * ناصِيَةٍ كاذِبَةٍ خاطِئَةٍ»(علق/15-16)، شما كار خودتان را انجام بدهید و سجده خودتان را بكنيد و با اين سجده عالم را به قرب خداوند برسانيد. در سوره مدثر هم همينطور است، در فراز سوم سوره خداوند به پيامبر دستور مي دهد که «ذَرْني‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيدا» رها كنيد آن كسي را كه من به تنهایی آفريدم و در این آفرینش هم کسی به من کمک نکرده است، او را به من واگذار كنيد و شما كار خودتان را انجام بدهيد.

بستر امکانات و فقر، بستری برای امتحان انسان

«ذَرْني‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيدا * وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً * وَ بَنينَ شُهُوداً * وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهيداً * ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزيدَ * كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنيداً * سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً»(مدثر/11-17)، این هفت آيه داستان صف بندي در مقابل حضرت است كه يك ظاهر و باطني دارد. ظاهر آیات همين داستان صف بندي وليد بن مغيره در مقابل وجود مقدس نبي اكرم است كه از سرشناسان قبيله بني مخزوم كه يكي از قبايل قريش است. او هم ثروت فراوان داشته و هم گويا از دانش قابل توجهي برخوردار بوده و اديب و فرهنگ دان بوده است.

ظاهر آيه را اگر بخواهيم معنا كنيم اين طور به نظر مي آيد که اينهايي كه مقابل حضرت صف بندي مي كردند يك آدمهاي معمولي نبودند، بلکه يك چهره هاي ظلماني بودند، لذا خداي متعال اينطور با آنها در كتاب الهي برخورد مي كند و مي فرمايد: «ذَرْني‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحيدا» اين آدم را که در مقابل شما صف بندي كرده رها كن و او را و به ما واگذار كن. من به تنهايي او را آفريدم، مال گسترده اي به او دادم و فرزندان توانايي كه همه حاضر و پا به ركابش بودند را به او عطا کردم. اينها آثار قدرت در اين دنيا و زينت هاي اين دنياست «وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً * وَ بَنينَ شُهُوداً * وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهيدا». من همه زينت هاي دنيا را در اختيار او قرار دادم و همه بسترها را براي او آماده كردم، همه چيز در اختيار اوست، اما او «ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزيدَ»، به جاي اينكه از اينها استفاده كند دنبال اين است كه همين مسير ادامه پيدا كند.

قبلاً عرض كرديم که فراعنه تاريخ يك برداشت غلطي دارند و آن اين است كه امكاناتي كه خداي متعال به آنها مي دهد را به جاي اينكه در مسير هدف خداوند قرار بدهند، خود اين امكانات برايشان موضوعيت پيدا مي كند و مي خواهند هر چه بيشتر آنها را به سمت خودشان بكشند، اين آغاز طغيان است. در سوره مباركه فجر خداي متعال وقتي صحبت از فراعنه مي كند می فرماید: قوم عاد و ثمود و فرعون فساد كردند «الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ * فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ»(فجر/11-12) و خداي متعال آنها را گرفتار عذاب كرد «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذاب *‏ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»(فجر/13-14).

بعد خداوند می فرماید: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ»(فجر/15-16) انسان را در اين دنيا به دو صورت مبتلا مي كنیم، يا امكاناتي به او مي دهيم و با اين امكانات او را امتحان مي كنيم، يا امكانات را از او مي گيريم و او را امتحان مي كنيم، يك موقع جوان را به جوانیش امتحان مي كنيم و يك موقع پير را به پیریش، يك موقع با ثروت امتحان مي كنيم و يك موقع با فقر؛ همه بسترهايي كه در دنياست بستر ابتلا و بستر رشد است، اما آنها تدبير الهي را نمي فهمند. وقتي که نمي فهمند، خيال مي كنند که امكانات معيار شرافت است، پس به جاي اينكه اين امكانات را در مسيري كه تدبير كرديم قرار بدهند تا به كرامت الهي راه پيدا كنند، همين ها را معيار شرافت مي دانند و با اينها می خواهند به عزت برسند. وقتي اين امكانات معيار شد سعي مي كنند اين امكانات را به سمت خودشان بكشند، اما آن كساني كه تدبير خدا را مي فهمند، وقتي اين امكانات به طرفشان مي آيد دلبسته به آن نمي شوند و مي فهمند اين امكانات با یک برنامه الهی آمده، پس سعي مي كنند در همان برنامه به كار بگيرند تا رشد كنند.

همه مستكبرين عالم امکانات را معيار شرافت مي دانند. الان هم علت طغيان همين است، مستکبرین سعي مي كنند اين امكانات را بيشتر به طرف خودشان بكشند تا شرافتمند تر شوند که نتيجه اش تحقير بيشتر ديگران است، در حالي كه اينطوري نيست اين امكانات بايد در يك مسيري قرار مي گرفت تا تبديل به كرامت شود، كما اينكه اگر در سختي ها يك برنامه ريزي صحيح صورت بگیرد تبديل به كرامت مي شود. آن چیزی كه كرامت مي آورد این است که انسان در بستر ابتلا الهي درست عمل كند.

آنهايي كه تدبير و برنامه خدا را مي فهمند با برنامه الهي عمل مي كنند، اما آنهايي كه نمي فهمند خودشان شروع مي كنند به برنامه ريزي كردن و همه برنامه شان مي شود فساد في الارض و طغيان، آنوقت عذاب الهي نازل مي شود. داستان اين طغيان همين است «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» می گویند كرامت همين است در حالي كه اينها كرامت واقعي نيست و فعلا امكاناتي به او داده شده است. پس وقتی هم که سخت میگریم امتحان الهی است «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ».

آنهایی كه برنامه خدا را مي فهمند كاري با اين آمد و شدها ندارند، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ‏ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم»(حدید/23)‏ اگر به اینها دنيا را بدهند خوشحال نمي شوند و اگر دنیا را بگيرند غصه نمي خورند، چون مي دانند که این امکانات موضوعيت ندارد. آنهايي كه اين تدبير را نمي فهمند خيال مي كنند اين امكانات معيار شرافت است اما قرآن به شدت برخورد مي كند و می فرماید: «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيم‏»(فجر/17) شما بايد آبرو را يك جايي خرج مي كرديد اما خرج نكرديد، «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكين‏»(فجر/18) شما بايد برنامه ريزي مي كرديد و با اين امكانات فقرها را بر می داشتید، ما اين امكانات را براي این به شما داده بوديم و اگر اين كار را مي كرديد رشد مي كرديد، اما اين طور نگاه نكرديد. «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا»(فجر/19) وقتي اين امكانات را معيار شرافت مي دانيد همه ميراث ديگران هم به سمت خودتان مي كشيد، بعد هم به اين امكانات دل مي بنديد «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا»(فجر/20) و اين مي شود بستر فساد.

در آیات سوره مدثر هم همینطور است، خداوند می فرماید: ما همه چيز را براي او آماده كرده بوديم، او مي توانست رشد بكند و با همين امكانات در مسير خدا قرار بگيرد اما او مي خواهد در مسير طغيان خودش حركت كند و ما هم دنبال سر او حركت كنيم. او مي خواهد ما را دنبال خودش بكشد، مي خواهد ما با برنامه او در عالم عمل بكنيم و او از اين امكانات هر طور که دلش مي خواهد استفاده بكند، اما اينطور نيست، خداي متعال كه دنبال سر ما راه نمي افتد تا ما زمین را پر از فساد کنیم «لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ، لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْض‏»(مؤمنون/71). بنا نيست خداي متعال تابع اراده ما باشد، برای همین مي فرمايد اين را رها كن. در ادامه سوره هم داستان سرنوشت اين انسان هاست «كَلاَّ إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنيداً * سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً» که اگر خداي متعال توفيق داد ادامه سوره را در جلسه بعد خدمتتان تقديم مي كنم.

پی نوشت ها:

(1) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏2، ص: 606

(2) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏1، ص: 253

(3) التوحيد (للصدوق)، ص: 92

(4) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 570

(5) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 571

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 243