نسخه آزمایشی
دوشنبه, 24 ارديبهشت 1403 - Mon, 13 May 2024

تبیین نعمت حقیقی الهی و ولایت اولیای معصومین/ نعمت انقلاب اسلامی و شکرگذاری نسبت به آن

متن زیر سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری می باشد که به تاریخ 22 بهمن سال 94 در جمع فضلاء و مردم مومن استان البرز و امام جمعه شهر ایراد شده است. ایشان در این بحث به تبیین نعمت حقیقی الهی و ولایت اولیای معصومین، ولایت امام خمینی و آثار انقلاب اسلامی امام پرداختند و بیان داشتند که نعمت هدایت و ولایت، مهمترین نعمت حقیقی خدای متعال است. ایشان ولایت امام معصوم را طریق رسیدن به توحید، معرفت و محبّت خداوند دانسته که حیات طیبه نیز به حبّ و ولایت امام تعریف گردیده و بر این اساس، دین هم حرکت کردن دنبال امام معنا می شود. در این طریق، سختی ها برای مؤمن توجّه، تضرّع و خشوع می آورد و ابتلائات و امتحانات، نردبان سلوک مؤمنین به شمار می آید و درهای معرفت تنها با تجلّیاتی از امام در دل مؤمن باز می شود. وی در توصیف ولایت امام راحل عظیم الشأن ابراز داشتند که تغییر حاکمیت ظالم و دست نشانده، قدم اول انقلاب امام راحل می باشد و در قدم دوم، اشغال لانه جاسوسی، ورود به مبارزه بین المللی با استکبار را برای انقلاب اسلامی رقم زد. احیای معنویّت در مقابل تمدّن مادی، تجزیه درونی دنیای اسلام به اسلام سازشکار و اسلام ناب اهل بیت و تجزیه بیرونی دنیای اسلام، تحوّل و رشد معنویّت در ایران و جهان از آثار انقلاب اسلامی امام راحل است. ایشان انقلاب اسلامی را مقدمه ظهور انقلاب جهانی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برشمردند.

نعمت هدایت و ولایت، مهمترین نعمت حقیقی خدای متعال

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیِّدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ»(ابراهیم/7) خدای متعال در این آیه مبارکه ای که همه ما با آن آشنا هستیم، یک بشارت می دهد و یک هشدار. بشارت این است که شما غرق در نعمتهای خدا هستید، نعمتهایی که «وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا»(ابراهیم/34) قابل شمارش نیست. اگر شما شاکر این نعمتها بودید، خدای متعال نعمتها را بر شما افزون می کند، خودتان را رفعت می بخشد، و از آن طرف هم اگر نعمت الهی را کفران کردید، در معرض عذاب حضرت حق قرار می گیرید، «و لئن کفرتم ان عذابی لشدید» یک قاعده کلی است. یکی از مهمترین نعمتهایی که خدای متعال به ما آدمها عطا می کند، نعمت هدایت و ولایت است. این حدیث را حتماً مکرر خوانده اید و شنیده اید، امام رضا علیه السلام در یک محفلی که محفل عمومی بود؛ چون امام رضا به خصوص از وقتی به سمت مرو حرکت کردند و آمدند ایران، مجالس بزرگی تشکیل می شد، علمای اهل سنت و دیگران حاضر بودند، در یک محفلی حضرت فرمودند که خدای متعال در دنیا هیچ نعمت حقیقی ای خلق نکرده، نعیم حقیقی در دنیا نیست. یک کسی از عامه صدایش را بلند کرد، کأنه سوال بود و اعتراض هم بود به امام رضا می خواست بگوید که این حرف خلاف قرآن است. به حضرت عرض کرد که خدای متعال در قرآن فرموده «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»(تکاثر/8) در روز قیامت از نعمتی که به شما دادیم از شما سوال می کنیم. اگر در دنیا نعیم حقیقی نیست، پس این سوال چیست؟ حضرت هم در آن محفل جواب دادند، طوری که همه بشنوند، فرمودند که علمای شما این نعیم در این آیه را این طوری معنا کرده اند، گفتند نعیم یعنی آب گوارا، یعنی غذای لذیذ، یعنی خواب شیرین، «لتسئلن یومئذ عن النعیم» یعنی از خواب و غذای شما، از آشامیدنی های شما سوال می کنیم در قیامت. حضرت فرمودند ولی در محضر جدم امام صادق یک کسی این حرف را زد و حضرت برآشفتند، به تعبیر من ناراحت شدند، فرمودند که چیزی را که برای خودتان بد می دانید، چرا به خدا نسبت می دهید؟ شما اگر مهمانی را به خانه خود دعوت کنید و پذیرایی کنید و بعد بخواهد بیرون برود، حساب و کتاب و خورد و خوارکش را از او بگیرید، این کار کار خوبی است؟ شما این کار را می کنید که از مهمان نسبت به خورد و خوراک و خوابش در خانه خودتان سوال و جواب کنید؟ بنابراین خدای متعال کریم تر از این هست که از ما درباره خواب و خوراک و خوردمان سوال کند، نعمت این نیست. نعیم حقیقی ولایت ما است. آن چیزی که خدای متعال روز قیامت از شما سوال می کند و اگر جواب دادید، همه سوالهای دیگر را هم جواب داده اید و اگر این سوال را جواب ندهید، هیچ سوال را جواب نداده اید، ولایت ما است. به تعبیر دیگر این بیان امام رضا علیه السلام شاید ترجمه اش این باشد که روز قیامت از یک چیز از انسان سوال می کنند، از اینکه من برای تو امام و ولی قرار داده بودم، می توانستید زیر سایه ولایت او حرکت کنید و از هدایت او برخوردار بشوید، خوب چه کردید؟ چه نسبتی با او برقرار کردید؟ قدر این نعمت را دانسته اید یا خیر؟ امام به تعبیر قرآن، صراط ما به سوی خدا است، طریق معرفت ما به خداست، صراط معرفت به خداست.

ولایت امام، طریق رسیدن به توحید، معرفت و محبت خداوند

لذا وقتی از امام رضا سوال شد، شاید هم از امام صادق هست، حضرت فرموند که علت اینکه ولایت ما نعیم و نعمت است؛ علتش این است که خدای متعال به وسیله ما شما را از ضلالت نجات می دهد. به وسیله ما شما را از گمراهی به مسیر هدایت و از نابینایی به مسیر بصیرت و بینایی هدایت می کند. این است که ولایت ما نعمت است، فرمود «أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ‏ الْعَمَى‏»(1) این است که نعمت ولایت و امام نعمت است. ولایت امام طریق رسیدن به توحید است، طریق رسیدن به معرفت است، محبت خدا است، طریق به مسیر هدایت است. فرمود به وسیله ما به بهشت می رسید. لذا در این دنیا آنهایی هم که جهنمی می شوند، با همین چشم و گوش و زبان و قلب شان جهنمی می شوند. آنهایی که بهشتی می شوند، با همین امکانات می شوند. فرقش یک کلمه است، این امکانات اگر در مسیر انبیاء و اولیاء و معصومین قرار گرفت، آنها شفاعت ما را می کنند و دست ما را می گیرند، مثل معلمی که دست کودک را می گیرد قدم به قدم به او می آموزد، ما را به بهشت می برند، به طرف خدا می برند. با همین امکانات اگر در مسیر ائمه و انبیاء الهی قرار نگرفتیم، جهنمی می شویم. همه جهنمی ها با همین گوش و زبان و چشمشان جهنمی شدند. بهشتی ها با همین دست و زبان و گوش شان بهشتی شدند. تفاوت در یک کلمه است. آنهایی که دنبال امام حرکت می کنند، دنبال معصوم حرکت می کنند، با همین چشم و گوش بهشتی می شوند و آنهایی که دنبال معصوم حرکت نمی کنند، با همین چشم و گوش جهنمی می شوند.

«الله ولی الذین آمنوا» آنهایی که ایمان به خدا می آورند، ایمان به نبی اکرم و اوصیائش و اهل بیت علیهم السلام می آورند، اینها تحت ولایت خدای متعال قرار می گیرند. خدای متعال اینها را «یخرجهم من الظلمات الی النور» مستمراً، «یخرجهم» فعل مضارع است، به تعبیر آقایان دلالت بر تداوم می کند، کار خدای متعال این است، که مستمراً اینها را از ظلمات به سمت نور می برد. نور هم در قرآن «الله نور السموات والارض» یعنی دائماً از شرک و غفلت و معصیت و صفات رذیله به سمت توحید و اخلاص حرکت می کنند، ولایت خدا این است. «والذین کفروا» آنهایی که نسبت به نعمت توحید و ولایت امام کفر می ورزند، اینها رها نیستند، «اولیائهم الطاغوت» طغیان گرها ولی شان می شوند «یخرجونهم من النور الی الظلمات» از نور به سمت ظلمات می روند، از توحید به سمت شرک می روند، از طهارت به سمت آلودگی می روند، از پاکی به سمت گناه و رذائل حرکت می کنند. چون «یخرجونهم من النور الی الظلمات» اولیاء طاغوت اینها را سیر می دهد در وادی ظلمات. می فرماید «اولئک اصحاب النار» آن طرف می شوند اصحاب الجنه، این طرف می شوند «اصحاب النار هم فیها خالدون» همیشگی در نار و عذاب هستند.

حیات طیبه؛ یعنی حب و ولایت امام

پس علت اینکه ولایت امام نعمت است، این است که همه امکانات بدون امام یک قدم انسان را به خدا نزدیک نمی کند، می تواند طعمه شیطان بشود. همین امکانات اگر در مسیر ولایت امام قرار گرفت، هدایت می شود. امام محیی است، حیات می دمد، ولایت و هدایت امام سرچشمه حیات است. این تعبیر را در قرآن ببینید، می فرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ»(انفال/24) خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله وسلم) شما را به چیزی دعوت می کنند که شما را به حیات می رساند، به حیات طیبه، زنده می شوید. شما اجابت کنید. این اجابت دشوار است، «استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم» حضرت فرمودند «ما یحییکم» یعنی ولایت امام، ولایت امیر المؤمنین. اگر کسی وارد این وادی شد، به حیات طیبه می رسد، زنده می شود، دیگر مرگ به سراغ انسان نمی آید. من خیلی اهل شعر نیستم، ولی بعضی ابیات حافظ را گاهی می خوانم، یک بیتی می گوید: «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» این عشق همان حب الامام است. مقصودش این عشق های مجازی و حیوانی نیست، اینها که مبدأ حیات نیست. اینها موت اندر موت است، ضلالت در ضلالت است، اسارت است. آن که انسان را به حیات می رساند، حب الامام است. «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا»(2) شهید خاصیتش چیست؟ قرآن درباره شهدا می فرماید «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(آل عمران/169) اینها زنده هستند، اینها مرگ به سراغ شان نمی آید، «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا» مات شهیدا یعنی چه؟ یعنی اگر کسی به محبت امام رسید، دیگر مرگ به سراغش نمی آید. حب الامام سرچشمه حیات است. این است که ولایت امام نعمت است. اگر روز قیامت از کسی سوال کردند چه کار کردی، از او پرسیدند که این هفتاد و هشتاد سال عمر را چه کار کردی، صادقانه یک جواب داد، گفت من دنبال امام صادق حرکت کردم، هر چه امیرالمؤمنین فرموده عمل کردم، راست هم می گفت، یعنی چشم و گوش و زبانش در اختیار امیرالمؤمنین بود؛ بعد از شما می پرسند سوال دیگری هم به نظر شما باقی می ماند؟ یا همه سوالها را تنها با یک کلمه جواب داده است؟ یک کلمه است، ولی همه سوال را جواب داده است.

در روایتی نقل شده است که حضرت یک درهم دادند به سلمان و یکی هم دادند به ابوذر یا کسی دیگر؛ دقیق یادم نیست. فردا به آنها دستور دادند که بروید بالای این سنگی که داغ شده است و توضیح بدهید چه کردید با این یک درهم دیروز. یکی از این دو بزرگوار در راه خدا انفاق کرده بود، رفت بالا و گفت «انفقت فی سبیل الله»، آمد پایین. دومی خرج زندگی کرده بود و خرج حرام هم نکرده بود، تا رفت بالا جواب بدهد که من این طوری خرج کردم پایش سوخت و آمد پایین، حضرت فرمودند قیامت این طوری است. «فی حلالها حساب». می دانید در بعضی روایات دارد که روز قیامت آن قدر صحنه محشر گاهی گرم می شود که گاهی مغزهای آدم به جوش می آید. در آن صحنه اگر از آدم سوال کنند که چه کار کردید، می گوید من شصت سال دنبال امیرالمؤمنین بودم. یک کلمه جواب شصت سال عمرش را داده است اگر راست بگوید. ولی اگر این جواب را نداشت، آنها سوال می کنند، از چشم سوال می کنند، از گوش سوال می کنند، انسان را متوقف می کنند، پنجاه تا موقف دارد، هر موقفی هزار سال. دیدید روز قیامت به تعبیر قرآن پنجاه هزار سال است، «خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»(معارج/4) پنجاه تا موقف دارد، هر موقفی هزار سال، آدم را نگه می دارند و محاسبه می کنند. یک سوال بیشتر نیست. این یک سوال را جواب دادی تمام می شود.

دین؛ یعنی حرکت کردن دنبال امام

یک بانوی محترمه ای محضر امام صادق علیه السلام آمد، گفت آقا جان! پزشک برای من به عنوان دوا خمر تجویز کرده است، شما اجازه می دهید من خمر بخورم؟ ولی یک نکته را قبلاً عرض کنم، من دینم را به عهده شما گذاشته ام، شما اگر یک انار را که از یک شاخه روییده، دو نیم کنید و بگویید که این نیمش حلال است و این نیمش حرام، من نیمة حلالش را می خورم و و نیمه حرامش را می اندازم دور و نمی پرسم چرا، من این طوری عمل می کنم، روز قیامت هم دینم به عهده شماست، حالا بخورم این دارو را یا خیر؟ حضرت دو جمله فرمودند، اول فرمودند که دین تان را از این زن یاد بگیرید، آدم این گونه باید دیندار باشد. دین یعنی همین دنبال امام حرکت کردن، چیز دیگری نیست. دوم فرمود حالا که این طور است می گویم نخور، چون وقتی به گلویت می رسد می فهمی که من چه گفتم.

یک سوال از آدم می پرسند، اگر آدم دنبال امام حرکت کرد، همه درهای بهشت به رویش باز می شود. امام باب الله است، سبیل الله است، صراط الله است، معرفت خدا با معرفت امام واقع می شود. «مَنْ عَرَفَهُمْ‏ فَقَدْ عَرَفَ اللَّه»(3) لذا است که همه امکانات دنیا بدون امام آدم را به جایی نمی رساند، به یک تعبیر خاصیتی ندارند. لذا اگر آدم همه امکانات را داشت، ولی امام نداشت، خدای متعال از آدم بازخواست نمی کرد که در دنیا چه کار کردید، ولی وقتی همه این امکانات را به انسان داد و امام هم آمد، دیگر از آدم نمی گذرند، می گویند امام بود چه کار کردید؟ مگر راه به شما نشان نداد؟ مگر راه به سوی خدا را به پیش روی تو قرار ندادم؟

سختی ها برای مؤمن سبب توجّه و تضرّع و خشوع

همه اینها را برای این عرض کردم که نعمت هایی که خدا به ما داده است، مهمترین نعمتش نعمت ولایت و هدایت به خداست. البته این را بگویم وقتی انبیاء می آمدند درهای الهی باز می شد، سختی هم دنبالش بوده. خدای متعال در قرآن می فرماید «وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ»(اعراف/94) ما در هیچ روستا و قریه و آبادی نبی ای نفرستادیم الا اینکه اهل آن قریه را به سختی ها مبتلا کردیم، چرا؟ شاید رو به خدا بیاورند، و تضرّع کنند. امکانات برای آدم هایی که در قدم اول راه هستند، معمولاً غفلت نمی آورد. سختی ها برای آدم هایی که در وادی توحید راه می افتند، معمولاً توجّه و تضرّع و خشوع می آورد. البته اگر رفتند و راه انبیاء را طی کردند و از وادی دنیا عبور کردند و درهای معنویّت به روی آنها باز شد، آن موقع خدای متعال می فرماید «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»(اعراف/96) برکات را از آسمانها و زمین برای آنها جاری می کنیم، درها را باز می کنیم.

این نکته اش این است که آن موقع دیگر غفلت نمی آورد. کسی است که فارغ از دنیا است، همه دنیا را به او بدهی یا از او بگیری برایش فرقی نمی کند. ولی آدمی که دل مشغول به دنیا است، یک تسبیح داشته باشد، از خدا غافلش می کند. این تسبیح را گم کند، باز هم از خدا غافل می شود. وقتی آن را دارد غافل است و گم هم می کند غافل است. آدمی که از دنیا کوچکتر است هرچه به او بدهی اسیر است و حواسش پرت می شود، از او بگیری، یک طور دیگر حواسش پرت می شود. انبیاء که می آمدند این نعمت هدایت که می آمده، زمینه اش را خدای متعال فراهم می کرده است.

ابتلائات و امتحانات، نردبان سلوک مؤمنین

این نعمتی که خدای متعال به ما عطا کرد به وسیلة این مرد الهی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، از همین نعمتهای بی بدیل است، که اگر غفلت کنیم «لئن کفرتم ان عذابی لشدید» حالا آیه را در سوره مبارکه ابراهیم ببینید، این آیه اتفاقاً در باب نعمت ولایت است. «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديد»(ابراهیم/7) همیشه این طوری است، این یک قاعده کلی را عرض کنم. هرگاه بخواهد یک گره معنوی در وجود انسان باز بشود، انسان با غیب این عالم مأنوس بشود، پرده ها از جلوی چشم انسان و دل انسان کنار برود، این همراه با سختی و ابتلاء است. تا ابتلاء نباشد، ما از تعلقاتمان عبور نمی کنیم. «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»(انشقاق/6) مسیر ما به سوی خدا یک مسیر دشوار و پر از رنج است. علتش هم این است که ما از تعلقات عبور نمی کنیم، الا اینکه زیر پای مان را داغ کنند، تا زیر پای مان را داغ نکنند راه نمی افتیم. ابتلائات نردبان سلوک ما است، نردبان قرب ما است.

باز شدن درهای معرفت با تجلیاتی از امام در دل مؤمن

همیشه این طوری است، یک طرفش ابتلاء است، یک طرفش هم ... آن طرفش همیشه فتوحات معنوی. دل یک کسی اگر محکم بشود، ضمیر خودآگاهی پیدا کند، عارف بشود، به معرفت حقیقی برسد، این ممکن نیست الا اینکه تجلیاتی از غیب بیاید. اگر تجلیاتی از آن طرف نیاید، انسان به بصیرت نمی رسد. باید امام تجلی ای در دل انسان کند که انسان عارف بشود. تا آن تجلیات نیاید، معرفت نمی آید. این تعبیر از امام رضا علیه السلام در کافی و عیون اخبار الرضا نقل کرده است؛ «الإمام كالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم»(4) امام خورشیدی است که طلوع کرده و عالم را روشن کرده است. و همین امام است «هم و اللّه ينوّرون قلوب المؤمنين» امام نور الهی است که در قلب مومن تجلی می کند و قلب مؤمن مثل خورشید روشن می شود، «لنور الإمام في قلوب المؤمنين أنور من الشمس المضيئة بالنهار»(5) نور امام در قلب مومن از خورشید روشن تر است. هر کسی به هدایت می رسد این طوری است. انبیاء، اولیاء، ملائکه همه همینطور هستند. باید انواری از عالم غیب بیاید؛ نور الهی در قلب شان بیاید، که این نور هم وجود مقدس امام معصوم است. باید تجلی از امام در قلب انسان بشود. اینها با ابتلاء و امتحان است. تا انسان امتحان نشود، درهای معرفت به رویش باز نمی شود.

در حدیث نورانی که از امیر المومنین(ع) نقل شده، حضرت فرمودند که اگر کسی به معرفت من، آن هم نه معرفت سطحی؛ یک موقع کسی جسم امیر المؤمنین را می شناسد، شناسنامه امیرالمؤمنین را بلد است، این را کفار هم بلد هستند، جسم شان کنار امیرالمؤمنین بود، این معرفت نیست. یک موقعی انسان آن مقامات باطنی حضرت و مقامات نورانی حضرت را که درهای توحید با آن گشوده می شود، می شناسد. فرمودند کسی که من را در مقام نورانیتم نشناسد، این خدا را نشاخته است، ایمانش کامل نشده است. و اگر من را در کنه نورانیت شناخت، آن حقیقت نورانی من را درک کرده که خیلی هم تحملش دشوار است اگر آن را درک کرد به حقیقت توحید رسیده است. «إِنَّهُ لَا يَسْتَكْمِلُ‏ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ‏ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّة» تا من را نشناسد، به توحید نمی رسد. بعد فرمودند اگر کسی به مقام معرفت من رسید «و هو عبد امتحن الله قلبه للايمان»(6) عبد ممتحنی که خدا قلبش را با ایمان امتحان کرده، همین عبد است. عبد ممتحنی که خدا قلبش را آزمایش کرده است، ریاضت های قلبی به او داده. وقتی از عهده امتحان بیرون آمد، حتی تجلیات نورانی امیر المؤمنین بر او واقع می شود و به معرفت می رسد. همیشه همین طوری است، جامعه هم همین طور است. جامعه اگر بخواهد به ظهور امام زمان برسد، و حقیقت ولایت در آن تجلی کند، باید امتحانات قبلی را بدهد. چون اگر امتحان ندهد، نعمت را نمی تواند دریافت کند.

خدا رحمت کند یک استادی ما داشتیم که یک مثالی می زد، می گفت دیده اید فردی بالای ماشین می ایستد و بار را خالی می کند، مثلاً بار هندوانه، یکی هم پایین تحویل می گیرد. در آن لحظه ای که شما غافل هستید اگر این هندوانه را پرت کنند، هم هندوانه ضایع می شود و هم شما. هم ما آلوده می شویم و هم نعمت خدا ضایع می شود. باید توجه حضور باشد، این ابتلاء برای همین توجه حضور است، انسان تا به ابتلاء نرسد، سرشارش هم بکنند از نعمت، نعمت را ضایع می کند. همیشه این طوری است.

دوران ظهور حضرت یک دوران اساسی است، که 124 هزار پیغمبر منتظرش هستند، خدای متعال به پیغمبر ما می فرماید بگو «فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِين»(اعراف/71) من از منتظرین حقیقت هستم، یک چنین حقیقت بالا و مقدسی در عالم ما می خواهد واقع بشود، به تعبیر قرآن «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»(زمر/69) به تعبیر قرآن «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(حدید/17) خدا زمین را بعد از مردنش زنده می کند، زمین با نور امام روشن می شود، می شود مثل بهشت، به تعبیر روایت «اذن یستغنی الناس عن ضوء الشمس و نور القمر»(7) مردم از نور ماه و خورشید بی نیاز می شوند، این وقتی بخواهد واقع بشود، مقدمه اش یک ابتلاء و امتحان سنگین است. ولی این ابتلاء و امتحان مقدمه یک حقیقت والا و با عظمت است.

تغییر حاکمیت ظالم و دست نشانده، قدم اول انقلاب امام

این عطیه ای که خدای متعال به ما عنایت کرد به دست این مرد بزرگ، که واقعا ولی ای از اولیاء خدا بود، نور امیرالمؤمنین در قلبش تجلی کرده بود، انوار الهی در وجودش ظاهر شده بود و افق عالم را نورانی کرد و عالم را به سمت ظهور پیش برد. پیش برد واقعاً، این یک امر ساده نیست، دست الهی، دست امام زمان از آستین این مرد بزرگ و این نایب امام زمان بیرون آمد، عالم را یک قدم به سمت ظهور حضرت پیش بردند به وسیله ایشان. این اتفاقی که افتاد یک اتفاق بسیار عظیمی است، و مسیر عالم را تغییر داده است. مسئله این نبود که فقط یک نظامی در کشور حکومت می کرد که نه فقط حدود و حقوق مردم رعایت نمی شد، ظلم به مردم می شد، این یک مسئله است. یک مسئله بزرگتر این است که برای دین خدا حرمت قائل نبودند. شما می دانید آخرین کارهایی که کردند که خیلی عجیب بود؛ تاریخ هجرت نبی اکرم را به تاریخ شاهنشاهی تغییر دادند، 1355 را تبدیل کردند به 2535. این خیلی مسئله مهمی است. یعنی مبدأ تاریخ که هجرت وجود مقدس نبی اکرم است تغییر دادند. و بقیه تغییرات که خودتان می دانید و خیلی گفتن ندارد. گرچه خیلی از جوان های عزیز ما نبودند، حتماً خوب است آن دوران را به دقت مطالعه کنند. و فقط مسئله این نبود که امام می خواستند که یک حاکمیتی که به فکر ملت خودش نیست، یک حاکمیتی که در اختیار قدرتهای مادی و مستکبرین جهان است، حاکمیتی که فریفته تمدن مادی غرب هست، و می خواهد همه چیز این جامعه را منحل کند در تمدن غربی، این حاکمیت نباشد، این یک قدمی بود که امام برداشتند، این قدم اول بود. این قدم را با موفقیت برداشتند، می گویم در کمال ناباوری. آنهایی که دوران مبارزات را دیده بودند و از ما هم سن شان بیشتر بود و کاملاً از اوایل مبارزات بودند، واقعاً هیچ کس باور نمی کرد که این اتفاق به دست امام به این سرعت بیفتد، آنهایی که معنی مبارزات را می فهمیدند، خب این یک قدم، قدم اولی بود که امام برداشتند.

اشغال لانه جاسوسی، ورود به مبارزه بین المللی با استکبار

قدم دومی که امام برداشتند یک مرور کوتاهی می کنم، فقط برای اینکه ببینیم خدای متعال به ما چه عطا کرده و چه اتفاقی در این 37 سال افتاده است. قدم دومی که امام برداشتند و به دنبال اما برداشته شده، همه می دانید این بود که بعد از اشغال لانة جاسوسی، ما وارد یک مرحلة جدیدی از مبارزه شدیم. بسیاری با این مخالف بودند. بسیاری از همان موقع می گفتند آقا ما دور و بر و مرز خودمان را کأنه خط بکشیم و داخل خودمان را بسازیم، کاری با بیرون مرزهای خودمان نداشته باشیم. ما برای کشور خودمان می خواستیم انقلاب کنیم و کردیم و می خواستیم یک رژیم را تغییر بدهیم و دادیم، حتی می خواستیم دست استعمار را از منابع خودمان و از سرنوشت ملت خودمان کوتاه کنیم. می دانید قدرتهای مادی قبل از انقلاب اسلامی برای همه کشورها از جمله کشور ما تصمیم می گرفتند، الان هم می بینید در خیلی از کشورها تصمیم می گیرند. سفیرهای آنها وزیر عوض می کردند، پادشاه عوض می کردند. خب بله، این کارها شد، دست آنها کوتاه شد از منابع و دخالت در تصمیم گیری های سیاسی در کشور ما. ما به یک استقلالی رسیدیم، و دیگر بقیه اش به ما مربوطی نیست. امام با این موافق نبودند، امام می فرمودند اسلام قلل رفیع جهان را باید فتح کند و فتح می کند. امام می فرمودند تا ظلم هست مبارزه هست، تا مبارزه هست اسلام است، و تا اسلام هست ما هم هستیم. می دانید بعد از اشغال لانه جاسوسی، یک تحول عظیم اتفاق افتاد، آن تحول این بود که ما وارد یک مبارزه بین المللی با استکبار شدیم. خاصیت این کار امام چه بود؟ خاصیت این کار امام این بود که پرچم مبارزه با ظلم و بی عدالتی بر می گشت به کانون انبیاء.

احیای معنویت در مقابل تمدن مادی، آثار انقلاب اسلامی امام

من این را عرض کردم، خودم الآن یادم نیست، از یکی از محققین تاریخ شنیدم نقل می کردند؛ ایشان می فرمودند در سال 57 قبل از پیروزی امام، کوبا در 17 کشور آفریقایی لشکر داشت و از مبارزات کمونیستی دفاع می کرد، همه مبارزات عدالتخواهانه عالم زیر پرچم کمونیست ها بود. در کشور خود ما همه گروههای مسلح یا کمونیست بودند، یا متمایل به کمونیست. بعد از انقلاب اسلامی و بعد از اشغال لانة جاسوسی، یک مبارزه کمونیستی در جهان نمی بینید. چرا؟ به خاطر اینکه بعد از اشغال لانه جاسوسی پرچم عدالتخواهی آمد، اسلام آمد و آن پرچم به دست اسلام افتاد. هر کجا مبارزه هست زیر مبارزه توحید است. نه فقط مساجد در دنیای اسلامی رونق پیدا کردند، گرایش به اسلام افزایش پیدا کرد، کلیساها رونق پیدا کردند. یک احیاء معنویت در جهان و برگشتن پرچم عدالت به مرکز خودش اتفاق افتاد. کمونیست ها حرف شان این بود، می گفتند یا طرفدار دین باشید یا طرفدار عدالت. العیاذ بالله می گفتند انبیاء طرفداران ظلم بودند. امام پرچم عدالتخواهی را آوردند این طرف و مارکسیسم سقوط کرد، دو قطبی جهان که دو قطبی سرمایه داری و کمونیستی بود، دو قطبی اسلام و سرمایه داری شد. این خیلی سریع هم اتفاق افتاده است. شما چهل سال به عقب بروید، قدرتهای مسلط جهان که در مسائل جهانی دخالت می کنند و اثر دارند، یا غرب سرمایه داری است یا شرق کمونیسم، یا پیمان ورشو است یا پیمان ناتو است. این تبدیل شد به اسلام و غرب، و کمونیستها دورانشان به پایان رسید، دوران اسلام و نظام سرمایه داری غرب شد.

یک مقدار جلوتر بروید ببینید انقلابی که امام کردند، چطوری مسائل جهانی را تغییر داده است. یک تجزیه و ترکیب جدیدی در درون غرب و دنیای اسلام اتفاق افتاده است. در درون دنیای اسلام به تعبیر امام دو تا قرائت از اسلام هست، یک اسلام آمریکایی، یک اسلام ناب. اسلام آمریکایی یعنی اسلام خشن عربستان، سلفی گری، طالبانیزم، داعش و امثال اینها. اسلام سازشکاری یک اسلام مثل ترکیه و مصر که خودشان را مسلمان می دانند. یک اسلام نابی هست که اسلام انقلابی امام است، این دو قرائت از اسلام از هم جدا شدند. الآن هر کسی از بیرون اسلام نگاه می کند، به چهل سال قبل بروید، اصلاً آنهایی که اسلام را می شناسند کمترین توجه به مکتب تشیع دارند. مستشرقین را ببینید، این مستشرق هانری کربن که با علامه طباطبایی مصاحبه می کند، می گوید من قبل از مواجه با علامه طباطبایی اصلاً چیزی به نام مذهب تشیع در اسلام نمی شناختم، خیال می کردم اسلام چهار تا مذهب است. این طوری غریب بود. ولی الآن شما نگاه کنید، هر کسی از بیرون دنیای اسلام نگاه می کند، کاملاً می فهمد یک اسلام است که اسلام مکتب اهل بیت و تشیع است، که قرائت حضرت امام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، یک اسلام هم اسلام سلفی و سازشکارانه است.

تجزیه درونی دنیای اسلام و تجزیه بیرونی دنیای اسلام

پس ببینید یک تجزیه درون اسلام اتفاق افتاده است، یک تجزیه هم در بیرون دنیای اسلام. یعنی امام معنویت را که احیاء کردند در مقابل تمدن مادی، این فقط در ایران نیست. الآن طرفداران ادیان الهی، در آنها یک تجزیه دارد اتفاق می افتد، به قول خودشان سنت گراهای آنها، آنهایی که طرفداران مکتب خودشان هستند، آنها دیگر تحمل نمی کنند. الآن مسیحیّت یک قسمت عمده اش که مسیحیّت به قول خودشان آرتدوکس است که مرکزشان روسیه است، دنبال این هستند از نو معنویّت را احیاء کنند و بسیارشان هم دنبال اتحاد با تشیع هستند، بسیاری از متفکرین آنها که حالا بعضی های آنها مفصلاً نقل شده، یکی اخیراً در ایران بود و گفتگوی مفصلی هم با او شد، از متفکرین روسیه و دستهای پشت پرده سیاست روسیه است. شخص بسیار موثری است، از او تعبیر می کنند به مغز متفکر و منفصل پوتین، حرفهایی که از او نقل شد در مصاحبه این آدم به شدت کاملاً می گوید ما باید یک اتحاد معنوی بین تشیع و مسیحیّت اصیل، نه مسیحیت دستکاری شده، برقرار کنیم، و یک اتحادی در مقابل تمدن غرب. یک گفتگوی مختصری من با او داشتم. می گفت که در کشور شما هم خیلی جوان ها را دیده ام گرایش به غرب دارند، به شدت غرب را نقد می کرد و بعد می گفت بیایید این کتابهایی که خود غربی ها نوشتند بر علیه غرب، در ایران ترجمه بشود، من در روسیه اینها را ترجمه کرده ام، از انگلیسی به زبان روسی برگرداندم، شما هم این کار را کنید و دعوت می کرد به یک ارتباط عمیق، ارتباطی که در حد عالمان دینی است، نه در حد سیاستمداران، که باید بین مکتب اهل بیت، بین اسلام اصیل، اسلام ناب، اسلام به قرائت امام رضوان الله تعالی علیه، با مسیحیت اصیل که ارتدوکس و بخشی از کاتولیک، اتحاد برقرار کنیم. چون آنها سه تا مذهب دارند، ارتدوکس و کاتولیک و پروتستان، و سنتی ترین همین ارتدوکس هستند که مرکزشان در روسیه است، گفت بیایید یک اتحاد جدیدی برقرار کنیم. تئوریسین بزرگ روسیه است که نظریه جدیدی داده است، نظریه اوراسیا برای ایشان است. این را به عنوان مثال گفتم، یک تحولی دارد اتفاق می افتد از این طرف، دنیای اسلام دارد تجزیه می شود، اسلامی که اسلام ناب نیست، الآن ببینید طرفدار غرب هستند و جنگ نیابتی در منطقه می کنند، یک اسلام هم داریم که اسلام ناب است. با مسیحیت و ادیان الهی آرام آرام با هم متحد می شوند و این از علائم آخر الزمان است. همین یک جمله را بگویم و عرضم را جمع کنم. شما علائم آخر الزمانی را که ببینید، اتفاقاً همین مرد می گفت همان چیزی که شما دنبالش هستید ما هم هستیم. آن حادثه عظیم در شام اتفاق می افتد، و هم ما مسلمانها داریم می بینیم سیمای عالم دارد به همان سمت حرکت می کند. علائم ظهوری که هم ما داریم، هم مسیحیت اصیل و هم دشمنان ما. آنها هم دنبال همین در منطقه می گردند، خیلی از پدیده هایی که دنبال می کنند همین پدیده های آخر الزمانی است.

تحول و رشد معنویت در ایران و جهان

پس ببینید در طول این 37 سال ،درست است رنجها و سختی ها هست. این رنجها برای رشد معنوی ماست. ببینید رشد معنویت در کشور ما اصلاً قابل مقایسه نیست با 37 سال قبل. الآن در شهر قم تقریباً سالی حداقل 20 میلیون زائری داریم که می آیند و رفت و آمد می کنند. هر شب چهارشنبه قریب 200 و گاهی 300 هزار تا یک میلیون ما زائر جمکران داریم که از دهها فرسخ می آیند. این تحول عظیم معنوی این مقدمه ی تغییرات و تحولات عظیم معنوی و این محافل معنوی که داریم، که می بینید قبل از انقلاب اسلامی واقعاً اینها نبوده است، مثل دعاهای کمیل و مناجات ها که عمده هم جوان ها هستند. مثل دعای مراسم عرفه، مثل اعتکاف ها، و امثال اینها. مثل زیارت امام رضا، مثل محافل معنوی جمکران و امثال اینها و حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، اربعین. اینها تحولات بسیار عظیمی است که در معنویت اتفاق می افتد، و دارد یک تحول عظیم در جهان اتفاق می افتد. یعنی گرایش به اسلام. آن هم نه اسلام سلفی، می گویم اول انقلاب اسلامی گرایش به اسلام رشد کرد، ولی آمریکا با سلفی ها هم پیمان بستند، مسلمان هایی که در اروپا مسلمان می شدند همه را دعوت می کردند به سلفیت. ولی الآن دیگر این دو مکتب دارند شفاف می شوند. گرایش به مکتب اهل بیت به صورت یک موج عظیم به راه افتاده است که یک نمونه اش در نیجریه است و این عالم بزرگ زکزاکی که همه آشنا هستید به احوال ایشان. آماری که از قبل از انقلاب اسلامی پیروان تشیع در این کشور اندازه انگشتان دست بوده است، چند ده نفر حداکثر، الآن آمار 12 میلیون است. خودشان آنهایی که شیعیان آنجا هستند، مدعی هستند رقم بیش از اینها هست که شیعه در نیجریه داریم. همین زکزاکی پیاده روی اربعین راه انداخت در آنجا، مسافتی به فاصله 180 کیلومتر است. تصاویر را دیده اید، امسال نقلی که بود، قریب 5 میلیون چون نمی توانند خودشان را به عراق برسانند در این پیاده روی اربعین شرکت کردند. این را هم عرض کنم این گرایش خیلی شدیدتر از این حرفها است. یک موجی در باطن جامعه اسلامی است، و هم در مسیحیت یک موجی از گرایش به مکتب اهل بیت است که من نمونه اش را عرض کردم، هم در دنیای اسلام یک موجی هست که اگر این فشار از روی سرشان برداشته بشود، خواهید دید امواج گرایش به مکتب اهل بیت، به اسلام اصیل در راه است، که ان شاء الله طول هم نخواهید کشید. اینها و برکات فراوان دیگر. برکات این خون شهدای ما بوده است. درست است دهها هزار و بلکه صدها هزار شهید داده ایم، دهها هزار جانبازی که بسیاری از آنها شاید 30 سال است زمین گیر هستند. واقعاً هم دشوار است، می دانید یکی از اینها هم زیاد است، ولی حقیقت این است که در مقابلش، فتوحات بسیار عظیمی در این سی سال اتفاق افتاده است.

انقلاب اسلامی، مقدمه انقلاب جهانی امام زمان (عج الله تعالی فرجه)

اگر یک نگاه ماهواره ای کنیم و نگاه مان خرد نباشد، از یک طرف رشد در ملت ما واقع شده است، بصیرت و آگاهی و تقوا، خیلی تقوای بالایی است. ما جوانهای فاخری داریم، همه دانشمند و اهل تقوا. من تعجب می کنم از اینکه یک جوانی و نوجوان این حد از معنویت را درک می کند. غیر از شهدای ما که جزء اولیاء خدا بودند که آن جای خود دارد، خیلی از آنها واقعاً کسانی بودند که امام می فرمودند ره صد ساله را یک شبه رفتند. غیر از آنها یک نسل جدید آگاه و بصیر و دانشمند و پر همّت و یک تحولات عظیم معنوی در جهان، این همان چیزهایی است که خدا رحمت کند امام را؛ سرآغاز انقلاب به یکی از یاران فرموده بودند راهی که ما می خواهیم برویم سه قدم است. اگر برای سختی هایش آمادگی ندارید، همراه نشوید. قدم اول می خواهیم یک حکومت دینی بنیان درست کنیم، احیاء گرایش به اسلام در دنیای اسلام، و احیاء معنویت در جهان و این مقدمه ظهور امام زمان است. در آخرین بیانیه های شان با صدای بلند می گویند انقلاب ما مقدمه انقلاب جهانی اسلام به دست وجود مقدس امام زمان علیه السلام است. لذا به مردم هم توصیه می کنند می گویند مردم شریف ما در عین اینکه دولت مردان باید مشکلات شان را حل کنند، فشار نیاورند به دولتمردان که مجبور بشوند از اصول دست بردارند. گویا این حرف برای امروز ماست. به دولتمردان توصیه می کنند می گویند که دولتمردان در عین اینکه باید دنبال حل مشکلات روزمره ملت باشند، یک طوری نشود که حل مشکلات امروز مردم، آنها را از اهداف اساسی انقلاب اسلامی باز بدارد. این انقلاب مقدمه یک امر عظیمی است که عرض کردم 124 هزار پیغمبر برای او اقدام کردند و تلاش کردند و در انتظار او بودند. حقیقتاً این 37 سال و برکاتی که در این 37 سال نازل شده و تحولی که شما در مقیاس جهانی می بینید بسیار عظیم بوده است. صف بندی ها را ببینید، دو تا مکتب مادی بودند که جهان را اداره می کردند، بلافاصله که اسلام در مقابل آنها آمد، این دو جبهه به اسلام و غرب تبدیل شد. مارکسیسم که نصف دنیا دستش بود متلاشی شده است. امام نامه ای که به گورباچف نوشتند در خاطر مبارک تان هست، که فرمودند مارکسیست را در موزها های تاریخ دنبالش باشید، به رئیس وقت شوروی آن موقع، آن ابرقدرت جهان نوشتند تاریخ شما تمام شد، دیگر مارکسیست را در موزه های تاریخ دنبالش بگردید، و این درگیری بین اسلام و سرمایه داری الآن هم که می بینید، در این درگیری کار به جایی رسیده است که آنها واقعاً در معرض تلاشی هستند. به شما مشکل وارد شده است، دشمن هم ضربه خورده است، واقعاً در معرض شدیدترین سختی هستند.

 ببینید من یک سوال می کنم و عرضم را جمع می کنم. اگر واقعاً انقلاب اسلامی ما موازنة قدرت را در جهان تغییر نداده، و ما به یک عامل اثرگذار در مسائل جهانی تبدیل نشدیم، چرا دشمن این قدر برای ما سرمایه گذاری می کند؟ چرا دشمن نیمی از نیروهای نظامی خودش را آورده بود در منطقه متمرکز کرده بود؟ چرا جنگ جهانی چهارم به قول خودشان بر علیه ما راه انداختند؟ می دانید وقتی حمله به دنیای اسلام را شروع کردند حرفشان این بود، می گفتند، 2001 افغانستان، 2003 عراق و 2005 ایران. نیمی از نیروهای نظامی خود را آوردند در منطقه، برنامه ریزی کردند، الآن دوازده سال از آن سالی که می گفتند 2005 گذشته، الآن 2016 است. ما قدرتمند تر شدیم و آنها ضعیف تر شدند. این خاصیت انقلاب اسلامی است. یک موقعی سفیر آنها، اینجا دولت ساقط می کرده. در تاریخ ملاحظه کرده اید که می آمدند در اینجا می نشستند و قدرتهای برنده جنگ جهانی در کنفرانس تهران؛ اصلاً به رئیس دولت آن موقع وقت نمی دادند بیاید با آنها دیدن کند. سه قدرت برنده نشستند، کنفرانس تشکیل دادند، اصلاً اجازه ندادند حاکمیت آن موقع دخالت کند. یعنی این قدر ما را به حساب نمی آوردند. در جنگ جهانی اول و دوم ما در حاشیه بودیم. ما که وارد جنگ نبودیم، قدرتها فقط می جنگیدند ولی حاشیه این جنگ پَرِ کشور ما را گرفته است، ما میلیونها کشته داشتیم، آماری که می دهند در جنگ اول جهانی، قبل از شروع جنگ اول جهانی و بعد از پایان جنگ اول، هفت میلیون ما کاهش نسل داشتیم، 19 میلیون شده 12 میلیون. یعنی در اثر قحطی مصنوعی، در اثر بیماری و... که اینها عوارض این جنگ بوده است. اینها این طوری در جهان کار می کردند. در جنگ دوم هم همین طور. الآن ببینید کار به جایی رسیده که وقتی با ما وارد مذاکره می شوند، آنها که اصلاً با کسی مذاکره نمی کنند، برای اینکه با ما مذاکره کنند 5+1 راه انداخته اند که قدرت های جهانی برنده که سلاح اتمی دارند، آمریکا، چین، روسیه، فرانسه و انگلیس هستند به اضافه یک که اقتصاد برتر اروپا که آلمان است یک طرف، یک طرف هم نماینده ما نشسته است. دوازده سال با ما مجبور بودند مذاکره کنند. اینها اهل مذاکره با کسی نبودند. اگر ما یک قدرت بزرگ نیستیم، اگر ما یک ابرقدرتی بزرگتر از همه آنها نیستیم، اینها، با کشور دیگری بخواهند جنگ کنند، دودمانش را به باد می دهند. پنج به علاوه یک با هم نشستند دوازده سال مجبورند با ما مذاکره کنند. آخرش هم مجبورند یک جاهایی کوتاه بیایند به طور جدی. اینها معنایش این است که انقلاب اسلامی غیر از این تحولات عظیمی که در جهان ایجاد کرده، تحول معنویتی که در ایران آورده. یعنی نعمت رهبری دینی، ولایت دینی، و غیر از همه اینها، ما را تبدیل کرده به یک قدرت بزرگ اثر گذار در جهان. الآن ما بی تردید یک ابرقدرت هستیم در مقابل ابرقدرتهای دیگر. معنی قدرت را عوض کرده است، قدرت دیگر به سلاح اتمی نیست. آنها سلاح اتمی دارند نمی توانند بر علیه ما به کار بگیرند. شما خیال نکنید آمریکا اگر بتواند بر علیه ما اقدام نمی کند، هر اقدامی می کند. این ناشی از نتوانستن آنها است. اصلاً حرف شان این بود؛ گفتند سال 2001 افغانستان و 2003 عراق و 2005 هم ایران. این معنایش اقتدار اسلام و اقتدار مکتب اهل بیت است، و اینها از برکات این مرد بزرگ است، مرد الهی که نایب امام زمان علیه السلام بودند و بعد هم می دانید بعد از ایشان هم پرچمدار بزرگی که همان راه را با قاطعیت ادامه دادند و کشور را از بحرانهای عظیم عبور دادند و الآن هم وضعیت همین است. اگر ما این راه بخواهیم ادامه بدهیم، باید همان استقامت را در همان مسیر داشته باشیم. وگرنه به قهقرا دوباره برمی گردیم؛ البته آنچه گمان می کنیم این است که ان شاء الله این مسیر ادامه دارد و بی تردید این مقاومت ها می ماند، و این مردم شریف حتماً ان شاء الله این فداکاری ها و استقامت و تحمل و سختی هایی که می کشند، به ظهور حضرت منتهی خواهد شد. و اگر این نبود، یک قطره خون شهدا بر همه دنیا شرافت دارد. تنها چیزی که می ارزد این است که ما در راه آن شهید بدهیم و کشته بشویم و سختی تحمل کنیم، همین راه حق و پیروزی اسلام و ان شاء الله منتهی شدن به ظهور حضرت بقیه الله سلام الله علیه است. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏27، ص: 111

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 579

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 200

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏26، ص: 1

(7) تفسير القمي، ج‏2، ص: 253