نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

همایش انقلاب و تمدن آینده/ نسبت انقلاب و تمدن اسلامی با جامعه موعود انبیاء

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 3 اسفندماه سال 1400 است، که در همایش انقلاب اسلامی و تمدن آینده ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان می دارند؛ انبیاء الهی از طرف خدای متعال، برای ما یک جامعه آرمانی را ترسیم کرده اند که در دوره ظهور به آن دست پیدا می کنیم. یکی از حلقات رسیدن به آن جامعه آرمانی، تمدن اسلامی است و انقلاب اسلامی ایران هم یک انگیزش بزرگ برای رسیدن به این تمدن است. ما در این مسیر رقبایی داریم که مهمترین آن ها، تمدن مادی غرب است که بر اساس جامعه بازار شکل گرفته است. ما باید از این نوع جوامع عبور کنیم و به سمت امت اسلامی که بر مبنای اخوت و ولایت شکل می گیرد حرکت کنیم.

خبر الهی و امت اسلامی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. در دین ما یک آینده مطلوب توسط انبیاء الهی ترسیم شده است که این آینده، مبتنی بر یک نبأ الهی شکل می گیرد. اساس این نبأ، توحید و الوهیت حضرت حق است و وعده ای که به ما داده اند این است که قرار است بر اساس این نبأ، امتی در این زمین شکل بگیرند. روابط این امت، بر اساس جریان حقیقت توحید و الوهیت حضرت حق، رابطه ولایت، سرپرستی، محبت، فداکاری و ایثار خواهد بود. حیات طیبه ای که قرآن به مؤمنین وعده داده است، در این امت شکل می گیرد.

محور این امت، انبیاء و اولیاء معصومین هستند که خودشان حامل محبت الهی اند؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ  نَبِيَّهُ  عَلَى  مَحَبَّتِهِ»(1) این هایی که خودشان حامل محبت الهی هستند، سرپرستی جامعه را هم بر اساس ایثار و محبت انجام می دهند. تفاوت اولیاء الهی با فراعنه و مستکبرین و پرچمداران حکومت های مادی همین است که انبیاء الهی، متصل به خزائن بی انتهای خدای متعال هستند و از کرامت الهی برخوردارند و دست مردم را کریمانه می گیرند؛ بر خلاف فراعنه و حاکم های مادی گرا، هیچ پیامبری در جیب امتش دست نکرده است، بلکه با تمام وجود برای امتش هزینه کرده است.

خدای متعال وقتی می خواهد حزب لله را معرفی کند می فرماید «إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله و رَسُولُهُ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»(مائده/55) یعنی ولایت شما مؤمنین با خدا و رسول و آن مؤمنینی است که «یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ» دائما در حال اقامه نماز و دادن زکات هستند. نکته بعدی این است که ایشان این حرکت را هم فقط یک بار انجام نمی دهند؛ فقط یک بار نبود که امیرالمؤمنین در حال رکوع انگشتری خود را به فقیر دادند؛ ایشان دائما «یُقیمُونَ الصَّلاةَ» اند و با حضرت حق ارتباط دارند و این ارتباط هم موجب قطع ارتباط با امت نمی شود، بلکه ارتباط امت بر محور آن ارتباطی که حضرت با خدا دارند شکل می گیرد.

لذا ما می خواهیم به سمت امتی حرکت کنیم که روابط درونی آن، روابط اخوت و محبت و فداکاری است. این روابط محبت و ایثار هم بر مدار رابطه با امامی شکل می گیرد که خود آن امام، محور فداکاری و ایثار و محبت است. ما دنبال چنین جامعه ای هستیم و باید تلاش کنیم که روابط اجتماعی خودمان، این طور شکل بگیرد. به تعبیر دیگر ایمان به خدای متعال باید تبدیل به یک اخلاق اجتماعی بین ما و بر محور ولی خدا بشود.

نکته ای که باید این جا بر سر آن صحبت بشود این است که آیا ایمان، توانایی ایجاد یک امت تاریخی را دارد یا نه؛ آیا اخلاق الهی می تواند یک امت را ایجاد کند یا منجر به ایجاد آن بشود؟ بعضی از فیلسوفان غربی می گویند که جامعه ای که با ایثار و محبت و این طور مناسبات شکل می گیرد، جامعه شبانی است و نمی تواند بیشتر از یک جامعه شبانی کاری انجام بدهد. می گویند طبیعت می دانسته که چه اخلاقی را درون ما قرار بدهد و به همین خاطر، حب نفس و سلطه طلبی را در ما قرار داده است؛ این هایی که به تعبیر ما رذائل اخلاقی است، همان چیز هایی است که لازمه شکل گیری جامعه است! برای رسیدن به تعادل اخلاقی هم این خواسته های طبیعی باید در یک بازار بزرگ قرار بگیرند تا به تعادل برسند. این ها معتقدند که یک جامعه نمی تواند با اخلاق الهی و ایثار و محبت شکل بگیرد؛ چون اگر بنا بر این باشد، توسعه و پیشرفت شکل نمی گیرد.

بنابراین اولین بحث ما باید بر سر این باشد که آیا این وعده انبیاء الهی، شدنی است یا نشدنی؛ آیا می شود بر مدار ایمان بالله و ایمان به غیب، امتی ساخت که این امت، دارای حیات طیبه باشد و تمام شئون زندگی انسان در آن اداره شود؟ ادعای ما این است که در این جامعه نیازهای اساسی انسان نه تنها پاسخ داده می شود، بلکه دائما بهینه هم می شود؛ یعنی مسیر نیاز و ارضای نیاز، دائما اصلاح می شود. پس سؤال این است که آیا می توان به چنین امتی دست یافت یا خیر؟

این امتی که ما این جا ترسیم می کنیم، چیزی فراتر از تمدن است. اگر این امتی که ترسیم می شود شکل بگیرد، ما یک جامعه آرمانی خواهیم داشت که در آن، کارآمدی ایمان، ظهور پیدا می کند و اخلاق الهی باعث ایجاد یک مدینه فاضله و رشد اجتماعی می شود. در آن جامعه، عقلانیت بر اساس اخلاق الهی شکل می گیرد و ساختار های جامعه و سبک زندگی مردم متناسب با همان اخلاق الهی می شود. این جامعه آرمانی ماست که می خواهیم به سمت آن حرکت کنیم.

تمدن های مادی در مقابل امت انبیاء

تلقی بعضی ها این است که ادیان فقط می توانند ساختار بسازنند و در مورد ساختن لایه های بنیادین ناتوانند. این تقلی اشتباه است؛ اگر دین نتواند لایه های بنیادین یک امت را شکل بدهد، ساختار سازی هم نمی تواند بکند. عدالت الهی را که نمی شود بر انگیزه های مادی استوار کرد؛ ساختار عدالتی که بر بندگی خدا و توحید مبتنی است، تنها در جامعه ای درست می شود که عقلانیت آن جامعه، بر اساس ایمان شکل گرفته و توسعه یافته باشد.

حالا در مقابل این امت، یک جبهه دیگری هم وجود دارد که محور آن جبهه، به تعبیر قرآن، نبأ فاسق است. آن ها هم از طرف خودشان، از سرنوشت بشریت خبر می آورند و تصویری را از آینده ترسیم می کنند. این نبأ فاسق به دنبال به هم ریختن جامعه انبیاست و می خواهد در مقابل انبیاء الهی، جامعه دیگری درست کند. ارزش های این جامعه هم مبتنی بر مقاصدی غیر از مقاصد انبیاست.

به عنوان مثال تمدن امروز، مبتنی بر ایدئولوژی و ارزش های اجتماعی مادی است. این تمدن، لایه های مختلف عقلانیت را ایجاد کرده و متناسب با آن عقلانیت، فناوری های نرم و سختی را تولید کرده است؛ در ادامه هم یک سبک زندگی خاص را شکل داده که با آن عقلانیت و فناوری ها در تناسب باشد. بنابراین مناسبات اخلاقی این جامعه، هماهنگ با مادی گرایی است، نه مناسبات اخلاقی الهی. لذا در این جامعه، محبت و ایثار و فداکاری وجود ندارد؛ این جامعه مانند بازاری است که بر اساس رقابت و منفعت طلبی شکل می گیرد و این منفعت طلبی هم منجر به سلطه طلبی می شود. آن ها پایه های جامعه را این طور می بینند؛ یعنی می گویند حرص به دنیا و حسد و انگیزه های مادی، سوخت حرکت جامعه است.

بنابراین ما به دنبال امتی هستیم که در پی اخبار غیبی الهی شکل می گیرد و در مقابل این امت، یک جریان خبر فسقی وجود دارد که آن هم به دنبال به هم زدن مناسبات امت اسلامی و ایجاد یک تمدن است. وقتی که این خبر فاسق می آید، اخوت ایمانی درون جامعه را به هم می ریزد و بین مردم عداوت ایجاد می کند، روابط مردم را با یکدیگر تغییر می دهد و سوء ظن را در رگ های جامعه به جریان می اندازد. این ها همان چیزهایی است که در سوره مبارکه حجرات آمده است. انبیاء الهی بنیاد جامعه را بر اساس اخوت گذاشته اند و ملاک برتری را هم تقوا معرفی کرده اند، ولی این تمدن رقیب می آید و همه این ها را کنار می زند و چیز دیگری را به جای این ها می گذارد.

بنابراین این تمدن مادی بر اساس یک خبر دیگری شکل می گیرد که این خبر هم خبر کوچکی نیست. مبتنی بر این خبر هم ارزش های اجتماعی تغییر می کند و مدار تجلیل و تحقیر عوض می شود. ارزش های اجتماعی امت اسلامی، هیچ وقت با ارزش های اجتماعی یک جامعه مارکسیستی یکی نمی شود. بنابراین ما در مسیری که به سمت قله امت اسلامی داریم، به رقبایی برخورد می کنیم که آن ها هم برای خودشان آرمانشهر دارند. ما می خواهیم بر اساس خبری که انبیاء الهی برای ما آورده اند، پرستشی را در عالم جاری کنیم که منجر به یک حیات طیبه بشود. این حرکت هم یک امر فراتمدنی است؛ چیزی که در عصر ظهور اتفاق می افتد، چیزی فراتر از یک تمدن است. حالا در نقطه مقابل این جریان، جریان دیگری وجود دارد که می خواهد برای خودش آرمانشهری بسازد و در این آرمانشهر، به دنبال توسعه اخلاق مادی است. این جریان به دنبال ایجاد یک تمدن مادی است و ارزش های آن هم با ارزش های ما هم خوانی ندارد.

لذا ما در مسیری که به سمت قله امت اسلامی داریم، با این تمدن ها درگیر خواهیم شد. یعنی این طور نیست که ما در خلأ قرار داشته باشیم و امت خود را در یک خلأ ایجاد کنیم. ما در این مسیری که داریم، مجبور به درگیری با تمدن رقیب خواهیم شد. انبیاء الهی هم دائماً در این درگیری ها بوده اند و در این درگیری ها امت خود را شکل می دادند و می ساختند. این امر در ماجراهایی که قرآن کریم از انبیاء نقل می کند هم وجود دارد.

به عبارت دیگر ما در پی افقی هستیم که قرار است در آن افق، جامعه ای بر محور روابط ایمانی و اخلاق و اخوت و محبت و ایثار شکل بگیرد. در مقابل این افق، یک جامعه دیگری هم بر مدار رقابت های مادی و جامعه بازار شکل می گیرد که مردم آن جامعه، به دنبال جلب منافع خود و رقابت هستند. این جامعه به دنبال بسط اخلاق و ملکات دیگری است که ما در ادبیات خود به آن ها رذائل اخلاقی می گوییم. به عنوان نمونه نظر کانت این است که طبیعت می دانست که چه اخلاقی را باید در ما ایجاد کند و این کار را کرد. یعنی او اسم این رذائل اخلاقی را، اخلاق طبیعی می گذارد. بنابراین ما در رقابت با همچین تمدنی قرار گرفته ایم.

جایگاه انقلاب در مسیر امت سازی

یکی از مراحلی که در مسیر رسیدن به آن امت فاضله وجود دارد، همین انقلاب اسلامی ماست. این انقلاب زمانی انجام شد که تمدن مادی رقیب، در نقطه اوج بود و طرحی برای ایجاد یک دهکده واحد جهانی ریخته بود. سردمداران این تمدن در مورد دوره رنسانس می گویند که در این دوره، دیگر کودکی بشر تمام شد و بشریت به بلوغ خودش رسید. انقلاب اسلامی ما حرکتی بود که از لایه های عمیق جامعه شکل گرفته بود تا در مقابل عصر رنسانس بایستد و جامعه جهانی را به سمت آن قله ها حرکت بدهد. تمدن غرب در دوره رنسانس، انسدادی تاریخی ایجاد کرده بود و انقلاب ما می خواست این انسداد تاریخی را رفع کند و راه بشریت را به سمت قله امت اسلامی باز کند.

جهان قبل از انقلاب اسلامی، یک جهان دو قطبی بود و تمدن مادی، دو قطب قدرت در جهان ایجاد کرده بود. انقلاب اسلامی ایران، این جهان دو قطبی را تبدیل به سه قطبی کرد و بعد از آن هم، یکی از آن دو قطب را از مدار قدرت بیرون کرد. در حال حاضر هم انقلاب اسلامی در حال پیشرفت است و دارد قدرت خود را افزایش می دهد.

حالا ما باید در حال حاضر چه کار بکنیم؟ ما باید به سمت دولت و جامعه و تمدن اسلامی حرکت کنیم. ما می خواهیم جامعه ای را محقق کنیم که بر مدار اخلاق و محبت و اخوت باشد و محور این جامعه هم، ولایت نبی اکرم و ائمه معصومین و خدای متعال باشند. این کراماتی که در جامعه مؤمنین موج می زند، در اصل ظهور کرامت الهی است. اگر برخورد خدای متعال با ما کریمانه نبود، نمی شد که بر مدار پرستش او، روابط کریمانه شکل بگیرد؛ لذا در جامعه ایمانی، محور کرامات، پرستش خدای متعال است. اگر هم جامعه از این مدار خارج شود، حتما درگیر دنائت می شود؛ جامعه ای که افراد آن بر سر منافع مادی با یک دیگر چالش می کنند، جامعه دنائت و پستی است.

بنابراین ما باید جامعه خود را بر مدار اخوت شکل بدهیم. در روایت آمده است که شخصی آمد خدمت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام و از ایشان سؤال کرد که آقا بعضی از دوستان شما مرتکب خطاها و گناهانی می شوند؛ آیا ما باید از آن ها تبری بجوییم؟ حضرت فرمودند هرگز از خودشان تبری نجویید؛ فقط از عملشان تبری بجویید. عرض کرد آقا می توانیم بگوییم این ها فاسق اند؟ حضرت فرمودند نه، هرگز نگویید فاسق اند؛ بگویید این ها «فاسق العمل» اند، ولی «طیب الروح» اند.

لذا ما باید جامعه ای را تشکیل بدهیم که بر مدار اخوت و ولایت باشد. بدون ولایت هم این جامعه شکل نمی گیرد. اصلا علت این که جوامعی بر اساس ایثار و کرامت شکل می گرفته به این خاطر بوده که این جوامع، بر محور انبیاء تشکیل می شدند و از آن جایی که انبیاء، خودشان محور ایثار بودند، جامعه هم به آن سمت حرکت کرده است. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ  نَبِيَّهُ  عَلَى  مَحَبَّتِهِ  فَقَالَ  وَ إِنَّكَ لَعَلى  خُلُقٍ  عَظِيمٍ  ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ» این پیامبر اول بر اساس محبت الهی ادب شده و بعد سیاست بندگان به او واگذار شده است.

حالا چالشی که ما با تمدن غرب داریم این است که این تمدن به روابط اخوت و ایثار ما هجوم آورده است و می خواهد این روابط را به هم بزند. این تمدن در واقع مصداق آیه «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6) است. آن ها می خواهند در جامعه ما «تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»(حجرات/11) و بدگویی و سوء ظن و «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» ایجاد بکنند تا مبنای اخوت به هم بخورد. جامعه ای که آن ها به دنبال ایجاد کردن آن هستند، جامعه ای مبتنی بر همز و لمز و عیب جویی است. ما باید در مقابل این هجوم، از خودمان دفاع کنیم و نگذاریم ارزش های جامعه ما عوض شود.

اقدامات مورد نیاز فعلی

قدمی که الان ما باید برای مقابله با تمدن رقیب برداریم، قدم دولت سازی است. ما در مرحله دولت سازی، یک اولویت هایی در داخل داریم و یک اولویت هایی در مناسبات جهانی. به نظر بنده در این مرحله، در قسمت اولویت های داخلی، اولویت ما اصلاح ساختار تصمیم سازی است. به تعبیر دیگر ما به شدت از ساختارهای تصمیم ساز رنج می بریم. به نظر می رسد که یک دولت پنهانی وجود دارد که در مدار تصمیم سازی، دائما جامعه را به سمت تمدن رقیب سوق می دهند. این ها با استفاده از کار کردن بر روی لایه های عمیق مناسبات اجتماعی، روابط اخوت را تبدیل به روابط رقابت و تضاد می کنند. این ها حتی در لایه های رویین جامعه هم دست به ساختن ساختار هایی می زنند که با لایه های زیرینی که خودشان تولید کرده اند، همخوانی داشته باشد. به نظر بنده این جریان تصمیم سازی، باید مورد بازنگری قرار بگیرد و ما باید این مشکل را حل کنیم.

ببینید پشتیبان این جریان تصمیم سازی غلط، یک عقلانیت سکولار است. ما باید این عقلانیت سکولار را فرآروی کنیم. یعنی باید ایمان خود را تبدیل به یک عقلانیت ایمانی کنیم و آن را در لایه های مختلف عقلانیت ارائه بدهیم. در ادامه هم این عقلانیت باید منجر به تولید فناوری های نرم و سخت بشود تا بتوانیم ساختارهای اجتماعی متناسب با آن را تولید کنیم. وقتی به این مرحله رسیدیم می توانیم به فکر ایجاد یک سبک زندگی باشیم. بنابراین اگر ما می خواهیم که به تمدن اسلامی برسیم و از این عقلانیت سکولار عبور کنیم، نیاز به این فراروی ها داریم.

ببینید در حال حاضر در تنظیم اسناد بالادستی، معمولا جریان انقلاب حضور فعالی دارند. به عنوان مثال سند الگوی پیشرفت و این گونه اسناد بالادستی و سیاست گذاری ها، توسط این ها انجام می شود. اما مشکلی که وجود دارد این است که جریان انقلابی، معمولا در برنامه ریزی ها حضور ندارد؛ متأسفانه به جای این که جریان انقلابی در سطح برنامه ریزی حضور داشته باشد، عقلانیت توسعه در آنجا حضور دارد و برنامه های خودش را پیاده می کند. لذا جریان متفکرین انقلاب، حتما باید به دنبال این باشند که در سطح برنامه ریزی هم حضور پیدا کنند و الا تنظیم اسناد بالادستی بی ثمر خواهد شد. اگر کسی این اسناد بالادستی را تا مرحله برنامه تنزل ندهد، این اسناد به مرحله اجرا نمی رسند. یعنی اگر ما نتوانیم عقلانیت را تا سطح برنامه ریزی برسانیم و فقط در سطح اسناد بالا دستی باقی بمانیم، عقلانیت توسعه می آید و تمام آن سیاست ها را در برنامه ریزی خودش منحل می کند.

به موازات با فعالیت برای ایجاد دولت اسلامی، با آن خصوصیاتی که عرض شد، ما باید در مقیاس جامعه سازی و ایجاد حکمرانی مردم هم شرکت کنیم. حکمرانی مردمی با حکمرانی مردم دو چیز متفاوت هستند. معنای حکمرانی مردم این است که مردم، در سطح تصمیم سازی و تصمیم گیری حضور پیدا کنند، نه فقط در حد انتخابات و حرکات توده ای. در حال حاضر ما مردم را فقط در حد انتخابات مشارکت می دهیم، ولی باید به سمتی حرکت کنیم که اراده ها و اختیارات مردم، توسعه پیدا کنند و این توسعه اختیارات، تبدیل به ساختار های اجتماعی بشود. به عبارتی اولین چیزی که باید ذیل ولایت دینی توسعه پیدا کند، توسعه اختیارات مردم است؛ درست است که این حرف، به معنای توسعه آزادی است، ولی منظور ما آزادی از نوع لیبرالیسم نیست.

به نظر بنده این طور می آید که ما برای رسیدن به دولت اسلامی، در کنار ایجاد دولت اسلام، نیاز به حکمرانی مردم هم داریم؛ دولت اسلام همراه با حکمرانی مردم است که تبدیل به دولت اسلامی می شود. مردم باید در فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری مشارکت داشته باشند. البته این امر هم به طراحی نیاز دارد. نظر بنده در مورد بخش مناسبات بیرونی هم این است که ما نیازمند به بسط ارزش های بنیادین انقلاب اسلامی در خارج از کشور هستیم. ما برای ادامه انقلاب جهانی خود باید در انگیزه جهانی، رفعت ایجاد کنیم تا با ساختار های موجود جهانی درگیر شوند و یک انقلاب اجتماعی جهانی را شکل بدهند. انقلاب اجتماعی زمانی رخ می دهد که شما انتظارات یک امت را بالا ببرید و از ساختار های موجود، عبور بدهید. در این جاست که اجتماع مردم با ساختار ها درگیر می شود و انقلاب رخ می دهد.

ما اگر می خواهیم به سمت تمدن اسلامی حرکت کنیم، باید در قدم بعدی خود، ساختار هایی موازی با ساختار های جهانی ایجاد کنیم. اولین ساختار موازی که باید ایجاد کنیم، ساختار قضا است؛ ما باید در مقابل دستگاه قضای جهانی، یعنی دیوان لاهه و مجموعه سازمان ملل، یک دستگاه قضای جهانی درست کنیم که نسبت به مظالمی که دولت ها و مؤسسات و شرکت های قدرتمند انجام داده اند، قضاوت بکند. این دستگاه قضاوت باید در دادگاه های عادلانه و علنی، این ها را محاکمه کند و برایشان حکم صادر کند. در قدم بعدی هم باید ملت ها را توانمند کنیم تا به دنبال احقاق حقوق خودشان و اجرای این احکام حرکت کنند.

اصلا یکی از اصلی ترین دلایلی که ما توسط رقیب محاصره می شویم این است که آن ها علیه ما یک دادگاه جهانی راه می اندازند و علیه ما داوری می کنند. به همین خاطر است که من می گویم ما باید مقابل این دستگاه قضای جهانی که یک طرفه است، یک دستگاه قضا ایجاد کنیم. تا وقتی که ما نتوانیم رقیبی برای دستگاه قضای جهانی ایجاد کنیم، این اتفاق می افتد و هر روز، توسط دشمن محاصره می شویم.

بنابراین اولین جایی که باید برایش ساختار موازی ایجاد کنیم، ساختار قضا است. در این ساختار، ما باید مظالمی که از ناحیه دستگاه های پر قدرت، به ملت ها می شود را مورد داوری قرار بدهیم. این مظالم هم اعم از مظالم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. یعنی ما باید نسبت به آمریکا، در مورد ملت های آمریکای لاتین داوری کنیم؛ باید بررسی کنیم که آمریکا چه ظلم هایی به این ملت ها کرده است و بعد از آن، حکمی عادلانه برای آن ها صادر کنیم و به آن ملت ها، این اطلاعات را بدهیم تا بروند و حقوق خودشان را پس بگیرند. پشتوانه اجرایی این دستگاه قضا هم، توانمند سازی ملت هاست.

بنابراین ما اگر می خواهیم که به سمت تمدن اسلامی حرکت کنیم، باید به دنبال افزایش این فراروی ها باشیم تا ارزش های بنیادین ما از مرز ها بیرون برود و دیگران هم به این ارزش ها پی ببرند. ما باید این گونه موازنه قدرت را تغییر بدهیم. در قدم بعدی هم باید ساختار های جهانی را از انحصار بیرون بیاوریم و یک سری ساختار موازی ایجاد کنیم که یکی از مهم ترین این ساختار ها، ساختار قضای جهانی است.

یکی دیگر از مهم ترین مسائلی که ما در حال حاضر برای حرکت به سمت قله تمدن اسلامی نیاز داریم، همین جهاد تبیینی است که حضرت آقا فرموده اند. شرایط کنونی ما شرایطی است که سخت، مورد تهاجم تبلیغاتی دشمن قرار گرفته ایم و آن ها دارند با تبلیغات خود علیه ما، کارامدی انقلاب را زیر سؤال می برند؛ آن ها این سؤال را در ذهن عموم مردم ایجاد می کنند که آن وعده های انقلابی و آن آرمان ها چه شد. آن ها با طرح این سؤالات و شبهات، امید ملت را از بین می برند. بنابراین ما نیاز به جهاد تبیین داریم و این جهاد هم باید به وسیله آتش به اختیار ها دنبال بشود. ما نیاز به ساختن گفتمان انقلابی داریم و نباید بگذاریم که اقدامات و پیشرفت ها و فتوحات ما، به وسیله دشمن تحریف بشود. اگر این فتوحات تحریف بشود، مردم آن ها را مانند یک شکست می بینند. این که الان فتوحات انقلاب اسلامی مورد انکار قرار می گیرد، به خاطر این است که ما نتوانسته ایم آن ها را برای مردم تبیین کنیم.

بنابراین ما برای این که بتوانیم مردم را پای کار انقلاب نگه داریم و جلوی تحقیر شدگی در مقابل غرب و مدرنیته را بگیریم و مردم را در مقابل جنگ رسانه ای، حفظ کنیم، باید به جهاد تبیین بپردازیم. دشمن در برابر ما، یک جنگ شناختی راه انداخته است و ما برای مصونیت بخشی به اذهان عمومی، باید آن ها را اغنا کنیم؛ برای این کار هم، ما نیاز به یک نهضت عمومی و جهاد تبیین داریم.

ما باید در جهاد تبیین، موضوعات فراوانی را برای مردم تبیین کنیم؛ موضوعاتی مانند تعیین تکلیف استراتژی مواجهه با تجدد، مسئله فساد و تبعیض، مسئله حضور منطقه ای ایران، خطرات حکمرانی مجازی و ضرورت ایجاد ساختار جدید، ناکارامدی دیپلماسی سازش، رشد دین داری در ایران، خطرات تربیت سکولار، حجیت حکومت دینی در عصر غیبت، الزامات جامعه سازی و دولت سازی. ما باید این موضوعات و مانند این ها را در دستور کار جهاد تبیین قرار بدهیم و روی این ها تمرکز و بحث کنیم. البته چون موضوعاتی که عرض شد، خیلی گسترده هستند، این کار باید بر اساس یک نظم خاص انجام شود؛ بدون نظم، این کار ممکن نیست. البته به این نکته هم باید توجه داشت که جهاد تبیین، باید بر اساس مبانی قرآنی و معارف اهل بیت باشد، نه سلیقه شخصی افراد. و الحمدلله...