نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

شب عید غدیر در حسینه حق شناس/ نصب ولایت توسط نبی اکرم و مایوس شدن دشمن و راه بزرگ امت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 7 مردادماه سال 1400 است، که در حسینیه حق شناس در ایام غدیر ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ با نصب امیرالمؤمنین در روز غدیر خداوند نعمت خود را تمام کرد و باب ولایت را بر مؤمنین گشود. لذا شیاطین انس و جن دیگر از سد مسیر نبی اکرم ناامید شدند، چرا که تا قبل از غدیر امید داشتند با رحلت نبی اکرم مسیر هدایت را مسدود می کنند و دوباره عالم را به گمراهی می برند، اما با انتصاب امیرالمؤمنین دیگر ناامیدانه برای گمراهی انسان تلاش می کنند و فقط کار حضرت را سخت می کنند. خدای متعال به مؤمنین می فرماید، دیگر از دشمنانتان نترسید؛ چرا که آن ها از گمراه شدن شما مأیوس شدند، اما از من بترسید چرا که این نعمت ولایت را به هرکسی نمی دهم و امتحان های سختی برای ولایت گرفته می شود که باعث جدا شدن صف راستگویان و دروغگویان می شود.

تمسک به اهل بیت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن »(مائده/۳) بعد از این که حضرت مأمور به ابلاغ غدیر شدند و این مأموریت را انجام دادند، خدای متعال آیات مبارکاتی را نازل فرمود؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي » دیگر دینی که برای شما باید نازل میشد در نقطه کمال خودش قرار گرفت و نعمتی که باید به شما عطا می شد به نحو تام و تمام داده شد. این اسلام است که مرضی خداست «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً».

خدای متعال در این آیه می فرمایند امروز در ظرف تحقق غدیر دیگر کفار از دین شما مأیوس شدند. تا قبل از غدیر سران کفر و نفاق و همینطور شیاطین امیدوار بودند که بتوانند مسیر را سد کنند و راه دین را به روی امت حضرت ببندند. اما بعد از غدیر از این امر مأیوس شدند. «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن » دیگر نگران آنها نباشید و از این به بعد مراقب من باشید و از من بترسید و خشیت از من داشته باشید.

در این آیه شریفه پیداست خطاب با کسانی است که نگران دین هستند و اینطور نیست که فقط نگران دنیای شان باشند. اینها نگران هستند که نکند دین شان که تمام خیر دنیا و آخرت در اوست، از دست برود. خدای متعال می فرماید کفار دیگر نمی توانند لطمه به دین شما بزنند و دین شما را از شما بگیرند. آنها مأیوس شدند، ولی از ناحیه ما نگران باشید «وَ اخْشَوْن ». یک دینی خدای متعال به نبی اکرم عطا کرده که این دین باید نازل بشود، تا دین ما بشود. در روایت آمده «إِنَّ شِيعَتَنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ نَبِيُّنَا آخِذٌ بِحُجْزَةِ اَللَّهِ»(1) در روز قیامت شیعیان ما متمسک به حجزه ما هستند و ما هم متمسک به حجزه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و پیامبر هم حجزه الهی را گرفته است. از حضرت سوال شد این حجزه چیست؟ فرمودند: «الْحُجْزَةُ النُّور»، یعنی «شیعتنا یأخذون بنورنا و نحن نأخذ بنور نبینا و نبینا یأخذ بنور الله».

در یک روایت دیگری حضرت فرمودند مقصود از حجزه دین است؛ یعنی «شیعتنا یأخذون بدیننا و نحن نأخذ بدین نبینا و نبینا نأخذ بدین الله». رشته تا به ما برسد باید از این مسیر عبور کند. این تعبیر هم تعبیر عجیبی است. «نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا» نبی یعنی کسی که خبر از طرف خدا می آورد. این پیامبر در واقع بالإصاله مبعوث به ائمه علیهم السلام است و آنها هستند که دعوتش را می فهمند و الا مابقی دستشان به آن دعوت و خبری که پیامبر آورده نمی رسد. آن کسانی که در واقع صاحب خبر هستند و این خبر را نبی اکرم از عالم غیب برای آن  ها می آورد، امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام هستند.

در سوره جمعه خدای متعال می فرماید: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُم »(جمعه/۲) خدای متعال در بین امیین پیامبری از خودشان مبعوث کرد. در یک روایتی حضرت فرمود امیین ما هستیم؛ یعنی این پیامبر بالإصاله بین این ائمه مبعوث شده و بقیه دعوت او را نمی فهمند. کمال این دعوت و کمال بهره مندی از دعوت برای امیرالمؤمنین است و ایشان می فهمد که قرآن چیست. قرآن را پیامبر برای امیرالمؤمنین آورده و لذا این کتاب در نزد امیرالمؤمنین ودیعه است؛ «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب »(رعد/۴۳) کسی که اسرار این کتاب در نزد اوست امیرالمؤمنین است. خدای متعال علم الهی و علم کتاب را به کسانی داده و این کتاب جایش در صدر آنهاست.

پس امام جایگاه این کتاب است؛ لذا آن کسی که این کتاب را تلقی می کند و می فهمد که پیامبر از طرف خدای متعال چه آورده، امیرالمؤمنین است. چه کسی رسالت پیامبر را می شناسد؟ فرمود یا علی جز تو و خدا کسی مرا نشناخت. اوست که قدر این رسالت را می داند. لذا این نبأ و خبری که از طرف خدای متعال آمده را پیامبر برای این ائمه آورده است. لذا فرمود روز قیامت «إِنَّ شِيعَتَنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ نَبِيُّنَا آخِذٌ بِحُجْزَةِ اَللَّهِ». پس دین ما یعنی آن مرتبه ای از حقیقت دین که برای ما نازل می شود. ما باید با این دین در عالم راه برویم و آن هدایتی که برای ما نازل می شود، دین ما می شود. به تعبیر دیگر آن ولایتی که بر ما نازل می شود، دین ماست.

کامل شدن دین و نا امیدی شیاطین

خدای متعال می فرماید: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» آن دینی که باید برای شما نازل می شد، همان هدایتی است که شما لازم داشتید تا به همه درجات در دنیا و برزخ و قیامت برسید. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» آن دینی که برای شما لازم بود، دیگر با حادثه غدیر تمام شد و هیچ نقصی در آنچه که لازمه هدایت شما بود و شما محتاج به او بودید در آن دین دیده نیست.

بعد هم می فرماید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ » دیگر کفار از این که دستشان به دین شما برسد، مأیوس شدند. خیلی اتفاق با عظمتی است. آن قدر واقعه سخت است و رساندن این بار برای رسول اکرم سنگین است، که خدای متعال به تدریج حضرت را برای غدیر مهیا می کنند. البته پیداست که این وجود مقدس معصوم مطلق هستند و قلبشان محل مشیت خداست و چیزی جز مشیت خدا در آن واقع نمی شود، ولی انقدر کار سخت است که خدای متعال به تدریج حضرت را برای انجامش آماده کردند. این واقعه دو طرف دارد، یک طرفش نزول دین است و یک طرفش هم دینداری ماست. دین غیر از دینداری ماست، این همان حقیقتی است که از طرف خدای متعال نازل می شود. پیامبر گرامی می خواهند این دین را به نحو کمال برای ما از عالم بالا بیاورند. بسیار کار سختی است و موانع زیادی هم بر سر راهش است. در حقیقت حضرت می خواهند امت سازی کنند و مهمترین مرحله امت سازی حضرت در غدیر است. ایشان می خواهند آن دین و هدایت را کامل کنند و به نحو کامل برای ما بیاورند. لذا خدای متعال به تدریج حضرت را آماده می کنند.

در بعضی نقل ها آمده که حضرت صد و بیست معراج تشریف بردند و معراج آخرشان که تقریبا در همین سفر حجشان است، هشت روز قبل از غدیر بوده که شاید هم روز قربان بود که به این معراج تشریف بردند. به جایی رسیدند که می گویند بحر نور بود و جبرئیل به من گفتند باید از این بحر عبور کنیم، بعد هم این بحر را توصیف می کنند. حضرت از حجب عبور کردند. پانصد حجاب بود که هر حجاب هم پانصد سال طول می  کشید، که مشخصا سالها هم سالهای دنیایی نیست. حضرت از این حجب عبور کردند و به یک نقطه ای رسیدند که دیگر جبرئیل هم حضرت را تنها گذاشت و به حضرت عرض کرد «وَ لَوْ دَنَوْتُ  أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ »(2) من به اندازه سر انگشتی ظرفیت ندارم که از اینجا جلوتر بروم. در آن خلوت خدای متعال اول حضرت را تکریم و تمجید کردند و وعده دادند که از پیروان حضرت حمایت کنند و مخالفان حضرت را منکوب و سرکوب کنند. بعد به حضرت فرمودند یک مأموریتی روی دوش شماست و باید بروید خلافت امیرالمؤمنین را به مردم ابلاغ کنید.

به حدی بار سنگین بود که حضرت صبر کردند و تحمل کردند، تا شاید فضا مهیا و آماده بشود و دو روز به غدیر این آیه نازل شد «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى  إِلَيْك »(هود/۱۲) پیامبر ما اگر فرصت را از دست بدهید، وحی دیگر قابل ابلاغ نیست و فرصتش همین الان است. به حدی کار بر حضرت سخت بود که در همین زیارت غدیریه آمده که حضرت به خاطر قلت مؤمنین و کثرت منافقین و فریبکاری ها نگران بودند، تا جایی که خدای متعال به حضرت امنیت داد.

در زیارت غدیریه می خوانیم، «ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهَارِ مَا أَوْلَاكَ لِأُمَّتِهِ إِعْلَاءً لِشَأْنِكَ وَ إِعْلَاناً لِبُرْهَانِكَ  وَ دَحْضاً لِلْأَبَاطِيلِ  وَ قَطْعاً لِلْمَعَاذِيرِ» خدای متعال به پیامبر مأموریت دادند که باید ولایت امیرالمؤمنین اعلام کنید و این به جهت این بود که خدای متعال شأن شما را می خواست بالا ببرد و برهان شما را می خواست علنی کند و آن حرف های باطلی که در اطراف شما زده می شد را دفع کند و دیگر عذری باقی نباشد که اگر کسی با شما راه نیامد، معذور نباشد. خدای متعال عذرها را در غدیر تمام کرد. دیگر هیچکس معذور نیست. اگر کسی تا قبل از غدیر از امیرالمؤمنین جدا شده و معذور بوده، بعد از غدیر دیگر کسی که از امیرالمؤمنین جدا شد معذور نیست. خدای متعال عذرها را قطع کرد.

«فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفَاسِقِينَ وَ اتَّقَى فِيكَ الْمُنَافِقِين » نبی اکرم نگران فتنه فاسقین و نگران درگیری منافقین با امیرالمؤمنین بودند، به طوری که آنها کار را تمام کنند؛ کما این که این تصمیم را هم بعد از غدیر گرفتند. در بعضی نقل ها آمده که وجود مقدس نبی اکرم را مسموم کردند. حضرت نگران منافقین بودند. خدای متعال وحی کردند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك »(مائده/۶۷) آن چه از طرف پروردگارت نازل شده باید ابلاغ کنید و فرصت تمام است. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه » این ابلاغ آنقدر مهم است که اگر انجامش ندهید گویا اصلا رسالتی انجام ندادید.

حقیقت این است اگر غدیر نبود کار تمام می شد. منافقین زمانی که می گفتند حضرت ابتر است، مقصودشان همین بود. این بار هدایتی که حضرت برداشته و این کار بزرگی که شروع کرده به نتیجه نمیرسد، چون ما نمی فهمیم پیامبر چه کار می کند، ولی از همان روز اول ابلیس می فهمد که حضرت چه کار دارند می کنند. می گویند بیل را یک جوری زده که می فهمند چه بنایی می خواهد بگذارد؛ ما نمی فهمیم چه کار دارد می کند. اگر جایی یک گودی مثلا به عمق صد متر بکنند، شما روز اول می فهمید یک برج خیلی عظیمی می خواهند بسازند. روز اول شیطان فهمید این پیامبر چه کاری می  خواهد انجام دهد.

بار سنگین ابلاغ ولایت

شیطان و منافقین و سران کفر می گفتند، این بیلی که ایشان زده و این باغی که ایشان می خواهد آباد کند و این بنایی که ایشان می خواهد بسازد به نتیجه نمی رسد و مأیوس نبودند. حضرت یک قدم کار را جلو بردند و به قدم دوم که رسید «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ »، فرمودند دیگر تمام شده است. کاری که حضرت در غدیر کردند آنقدر سنگین بود که شیطان و سران کفر که طمع داشتند که بعد از حضرت بساط را جمع می کنیم، همه مأیوس شدند «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ ». پیامبر نگران بودند و خدای متعال به ایشان امنیت داد و فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه » اگر این کار را انجام ندهید رسالت ناتمام می ماند و مأموریت الهی انجام نشده است. بعد فرمودند: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس » خدای متعال شما را حفظ می کند.

نگرانی حضرت از جان خودشان نبود، ایشان امام هستند و می خواهند یک امت بسازند و نگران بودند که الان وقتش نشده باشد. حضرت می دانست اینها جدید العهد و تازه مسلمان هستند و اگر بهشان بگویی نماز بخوان می خوانند و بگویی روزه بگیر می گیرند، ولی اگر یک دفعه بخواهی سرنوشت امت را روشن کنی و بار ولایت را روی دوششان بگذاری، نمی توانند این بار را بردارند. چون بار ولایت که نماز خواندن نیست «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ  مُسْتَصْعَب »(3). درست است دین تکمیل می شود، ولی یک بار سنگینی روی دوش این امت می آید. اینها جدید العهد هستند و منافقین هم زیاد بودند و ممکن است همه چیز از دست برود و کل باب هدایت سد بشود.

خدای متعال به حضرت مصونیت داد که شما اگر ابلاغ کردید، اینطور نیست که آنها بتوانند مسیر را سد بکنند و کار را به هم بزنند. لذا در غدیر هم با این که سخت ترین بار را روی دوش امت گذاشتند، احدی نتوانسته آن روز مخالفت کند؛ جزو معجزات است. آنجا همه منافقین حاضر بودند و حضرت امر را به صراحت اعلام کردند. اینهایی که بعدها آمده اند و می گویند این غدیر برای این بود که حضرت بگویند اهل بیت من را دوست داشته باشید. اینها به اصطلاح شوخی علمی است! و الا واضح است که حضرت چه کار کردند. همه هم می دانند غدیر چیست. حضرت کاملا علنی کردند و بعد هم از همه خواستند بیعت کنند.

مرحوم علامه امینی با قریب شصت سند در الغدیر نقل می کنند که اولی و دومی آمدند «بخ بخ لک یا علی» گفتند و امارت مؤمنین را به امیرالمؤمنین که تو امیرالمؤمنین شدی، تبریک گفتند. پس مسئله را حضرت تمام کردند و احدی در غدیر مخالفت نکرد. این خیلی عجیب است. با خودشان زمزمه و توطئه کردند و در روایت دارد توطئه هایی طراحی کردند که حضرت بهشان فرمودند شما این برنامه ها را دارید و گفتند نه.

بنابراین در غدیر یک مأموریت سنگینی روی دوش حضرت بود و امر ولایت می خواست نازل بشود. این امر می خواهد باب ایمان در غدیر به روی مردم گشوده بشود. حضرت وادی اسلام را تا قبل از غدیر به روی مسلمان ها باز کردند و همه دیگر می توانستند مسلمان بشوند. اما باطن اسلام که ایمان است، بابش گشوده نشده بود. در روایت فرمود که نسبت اسلام و ایمان نسبت حرم و کعبه است. ممکن است کسی وارد حرم بشود، ولی اجازه ورود به کعبه را نداشته باشد. تا قبل از غدیر باب اسلام باز شده و مسلمان ها می توانند وارد وادی اسلام بشوند و باب اسلام را حضرت برای امتشان گشودند، ولی در کعبه هنوز بسته است. در کعبه را در غدیر باز کردند و باب ایمان را آن موقع گشودند و آنجا کلمه ایمان نازل شد و راه مؤمن شدن باز شد.

حضرت می خواهند یک بابی را از عالم غیب باز کنند و این از یک طرف بار سنگینی روی دوش حضرت دارد. لذا در قرآن این بار با اصل برداشتن بار نبوت مقایسه شده که خیلی بار سنگینی بود. خدای متعال این بار را روی دوش پیامبر گذاشتند و این پیامبر به بهترین و کامل ترین وجه آن را انجام دادند. حضرت باید این بار را بکشند و لازمه کشیدنش این است که عاشورا و سقیفه را تحمل کنند. لازمه اش این است که تا قیامت و خود قیامت بار مردم را بکشند.

در قیامت وقتی همه انبیاء نمی توانند کاری برای مردم بکنند، به وجود مقدس نبی اکرم ارجاعشان می دهند. می آیند محضر حضرت آدم و ایشان به جناب نوح ارجاع می دهند و ایشان هم به وجود مقدس ابراهیم خلیل و بعد حضرت موسای کلیم و بعد هم عیسی ارجاع می دهند و آخر همه را به وجود مقدس نبی خاتم ارجاع می دهند. ایشان است که در آن صحنه سخت مقابل باب الرحمن سر به سجده می گذارند. خدای متعال به پیامبر می فرماید هر کسی را می خواهید از باب الرحمن وارد کنید که رحمت عام خداست و ایشان همه این امت را نجات می دهند. یعنی تمام محشر امت حضرت هستند و همه امم انبیاء امت حضرت هستند.

پس حضرت این بار را برداشتند و خدای متعال هم به ایشان کمک کرد و شرح صدر داد و سنگینی بار از دوش حضرت برداشته شد و دعوت حضرت فراگیر شد. این همانی است که خدای متعال در سوره انشراح می فرماید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ»(شرح/۱-2) مگر ما به شما شرح صدر ندادیم؟ بار هست ولی سختی و سنگینی اش برداشته شده است. «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَك »(شرح/۴) شما می خواستید دعوت را به عالم برسانید و نگران بودید مگر می شود دست همه عالم را گرفت و به مقصد رساند، ما مگر به شما رفعت ذکر ندادیم؟ «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا»(شرح/۵) پس در برداشتن این بار سخت یک یسر و گشایشی است. ببینید چقدر راه را باز کردیم و دستتان برای امت سازی باز شد.

حالا که اینطوری است «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(شرح/۶) یک بار سنگین دیگری است که باید بردارید. یک بار سنگین دیگری در هدایت امت مثل خود بار رسالت است که این بار هم باید برداشته شود. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى  رَبِّكَ فَارْغَبْ»(شرح/۷-8) وقتی بار رسالت با شرح صدر سبک شد، این بار دوم را بردارید و از نو باید این بار سخت را به دوش بکشید. در روایت دارد مقصود از این بار همان غدیر و اعلام خلافت امیرالمؤمنین بود. این بار سختی است که حضرت باید بردارند.

بنابراین انقدر این کار سنگین است، که مثل خود بار رسالت است و خدای متعال به حضرت بشارت می دهد و می فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» اگر این بار را هم بردارید کار آسان می شود. هدایت امت کار سختی است. ما که کارمان تربیت نیست، ولی خدای متعال وقتی چند فرزند به ما می دهد و بعد هم به ما می گوید: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ نارا»(تحریم/۶) خودتان و اهلتان را از آتش نجات بدهید، ببینید می توانیم انجامش دهیم؟ چه کسی می تواند بگوید می توانیم تربیت کنیم؟ شدنی نیست. همه عمرمان را خرج کنیم به جایی نمی رسیم. حالا این پیامبر بار روی دوشش گذاشتند و می گویند باید از یک کافر ابوذر درست کنید. حضرت باید یک امتی بسازند. اینکه یک قسمت امتشان را تا یک جایی بیاورند و رهایشان کنند که نمی شود. کفار همین را دلخوش بودند که حضرت وقتی بروند، امت رها می شوند و می توانند کار را دست بگیرند.

این پیامبر با این خیرات آمده و از عالم ما کوچ می کنند و رفتند. مأموریت حضرت این است که این امتی را که تا اینجا آوردند، به دست امیرالمؤمنین بدهند و باب ایمان و ولایت حضرت را باز کنند و امتشان را به وادی ولایت برسانند. پیامبر گرامی این بار را برداشت. امر ولایت بسیار امر سختی است. سلمان و مالک اشتر و حبیب و زهیر شدن خیلی کار سختی است. از طرفی سختی دینداری کجا، سختی آوردن دین کجا. من به تنهایی می خواهم دیندار بشوم بسیار کار سختی است، «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ  مُسْتَصْعَب » باید یا ملک مقرب یا نبی مرسل و یا عبد ممتحن باشی تا بتوانی این بار دین را برداری و دیندار بشوی. آوردن این بار سخت و بار سنگینی که همه امت بناست با او هدایت بشود، خیلی کار سختی است. به خصوص که حضرت مقابل دستگاه شیطان و سقیفه هستند و می دانند آنها هم دشمنانی هستند که خدای متعال فرصت و مهلت و امکانات بهشان داده است. در این شرایط سخت حضرت این بار را برداشتند و مأموریت را انجام دادند.

وقتی پیام را ابلاغ کردند، به خدای متعال عرضه داشت: «اللَّهُمَّ اشْهَد» خدایا تو شاهد باش که من کارم را انجام دادم. وقتی اینطوری شد حضرت باب ایمان را به روی امتشان گشودند. وقتی حقیقت مسیری که باید امت در او حرکت بکند، این صراط و سبیل و باب را به روی ما گشودند، دیگر «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» آن دینی که باید برای ما نازل می شد، به نحو تمام نازل شد و دیگر شیطان مأیوس شد.

لذا همین طور که در روز بعثت بار نبوت روی دوش حضرت گذاشته شد و شیطان ناله زد، در غدیر هم وقتی نبی اکرم امیرالمؤمنین را نصب کردند، شیطان دوباره ناله ای زد و فراخوان داد و همه را جمع کرد. فرمانده های لشکرش گفتند چه اتفاقی افتاده؟ گفت این کاری که پیامبر انجام دادند اگر به مقصد برسد احدی دیگر معصیت نمی کند و باب معصیت بسته می شود. این همان امری است که در ظهور محقق می شود. در ظهور دیگر کسی معصیت نمی کند، چون باب ولایت گشوده می شود و وقتی مردم وارد این وادی شدند، این وادی طاعت و بندگی است و وادی شیطنت نیست. وادی شیطنت بیرون از وادی ولایت امیرالمؤمنین است.

بنابراین حضرت مأموریتشان را انجام دادند و شیطان و سران کفر مـأیوس شدند. حالا سوال پیش می آید، اگر مأیوس شدند پس چرا این همه صحنه های سخت مثل سقیفه و عاشورا درست شد؟ یک نکته این است که ابلیس مأیوس است، ولی برای پیامبر زحمت درست می کند. دشمنی می کند و دست از عداوتش برنمیدارد و فقط کار را به حضرت سخت می کند. برداشتن بار هدایت و شفاعت مردم را بر نبی اکرم سخت کرد و ایشان را وادار کرد که برای رسیدن مردم به غدیر، عاشورا را به پا کنند. ایشان سیدالشهداء را در گودی قتلگاه فرستادند، تا غدیر علنی بشود.

سیدالشهداء برای چه هدفی قیام کردند؟ «إِنَّمَا خَرَجْتُ  لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ». فسادی که در امت افتاده چیست؟ «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/۵۶) خدای متعال به سران کفر می فرماید من زمین را اصلاح کردم، شما دیگر فاسدش نکنید. در روایت آمده «قَالَ أَصْلَحَهَا بِرَسُولِ اللَّه  وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَأَفْسَدُوهَا حِينَ تَرَكُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين  »(4) همه چیز برای اصلاح فراهم شده بود ولی اینها در امت فساد به پا کردند. سیدالشهداء باید در گودی قتلگاه برود «لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ». پس شیطان می خواهد هزینه درست کند. این کارش از روی عداوت است، ولی می داند که دیگر کار تمام شده است. وقتی غدیر واقع شد و باب ولایت امیرالمؤمنین گشوده شد، دیگر کار تمام است، ولی هزینه درست می کند. می شد بدون هزینه عاشورا این اتفاق بیافتد، ولی شیاطین انس و جن نگذاشتند.

وظیفه مؤمنین بعد از غدیر

در جای دیگر خدای متعال می فرماید: «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْني »(بقره/۱۵۰) دیگر بعد از این مراقب باشید. من دین شما را کامل کردم و ولایت امیرالمؤمنین را نازل کردم و بعد از این می توانید با امیرالمؤمنین و با این چراغ هدایت در عالم راه بروید. این چراغ هدایتی که نازله اش با انبیاء دیگر در امتشان بود و به تمامه به اندازه ظرف دنیا نازل شد. لذا برای همین می فرماید: «وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي » نعمت ولایت امیرالمؤمنین در امت های قبلی هم بوده و هیچ پیامبری نبود، الا این که امیرالمؤمنین او را یاری کرده است؛ «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى »(بقره/۳۸) از همان اولی که حضرت آدم آمدند، نور امیرالمؤمنین هم آمد و امیرالمؤمنین با همه انبیاء بودند. اوست که مراقب همه انبیاست. ولی تا آن موقع تمام نشده و به برکت نبی اکرم در غدیر این نعمت به نحو تمام نازل شد. ولایت امیرالمؤمنین با همه انبیاء بوده، ولی ولایتشان به شفاعت نبی اکرم در غدیر تماما نازل شد.

هیچ امتی به اندازه امت حضرت باب ولایت امیرالمؤمنین برایشان گشوده نشده که همان ولایت الله و ولایت نبی اکرم است. در واقع این همان هدایت نبی اکرم است «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»(رعد/۷). هدایت نبی اکرم با امیرالمؤمنین واقع می شود. فرمود: «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد» آنها را هدایت می کنند به آنچه نبی اکرم آورده است. بنابراین ولایت امیرالمؤمنین وقتی نازل شد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ»، ولی حالا نوبت دینداری شماست. این ولایت اکسیر اعظم است و من به هر کسی نمی دهم. هرکسی آمد و ادعا کرد که بهش اجازه نمی دهند وارد وادی ولایت بشود. وادی ولایت وادی بهشت و وادی نعیم است «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيم »(انفطار/۱۳)، اجازه نمی دهند هر کسی در بهشت برود. بهشت که دیگر نباید نجس بشود. قبل از ورود به وادی ولایت باید تطهیر بشویم و در وادی ولایت برویم «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدا»(بقره/۵۸) کسی که می خواهد وارد وادی ولایت امیرالمؤمنین بشود، باید خضوع کند و انانیت نفس را کنار بگذارد. با انانیت نفس و خودپرستی و استکبار کسی نمی تواند وارد وادی ولایت بشود.

بعد از این نگران من باشید و من از شما امتحان سخت می گیرم. چرا که باید صف ها جدا بشوند. من باب ایمان را گشودم، اما اجازه نمی دهم هرکسی در کعبه برود. باب وادی اسلام باز است و همه می توانند بیایند و مسلمان شوند، اما وادی ایمان اینطوری نیست. امتحان سخت از شما می گیرند. این معنای «وَ اخْشَوْن » است. لذا وقتی سقیفه به پا شد، همه آن طرف رفتند. ابوسفیان دست عباس عموی پیامبر را گرفت و خدمت امیرالمؤمنین رسید و گفت یا امیرالمؤمنین من عموی شما هستم و ریش سفیدی می کنم و آبرو وسط می گذارم و ایشان هم حزب دارد و قدرت حزبش را وسط می آورد، تا مردم با شما بیعت کنند. حضرت یک جوابی به ابوسفیان دادند و یک جواب هم به عموی شان دادند. فرمودند عموجان خیال می کنید مسئله به این سادگی است که با ریش سفیدی شما مشکل حل بشود؟ این فتنه خداست.

خدای متعال در قرآن می فرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون »(عنکبوت/۲) من برای امت ها کوره به پا کردم تا خوب و بد از هم جدا شوند. شما را هم در امتحان های سخت می برم تا راستگو و دروغگو مشخص شوند. «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين »(عنکبوت/۳) اینهایی که روز غدیر همه بخ بخ گفتند، باید راستگو و دروغ گویشان معلوم شود. من که نمی گذارم دروغگو با امیرالمؤمنین در بهشت بیاید. باب ولایت امیرالمؤمنین به روی دروغگوها بسته است.

خدای متعال کوره را داغ می کند که دروغگوها یکی یکی صفشان را جدا کنند. در صفین امیرالمؤمنین انقدر کوره امتحان را داغ کرد، که خوارج جدا شدند و الا شمر هم تا دیروز کنار امیرالمؤمنین بود. خدای متعال از این به بعد امتحان سخت از شما می گیرد. انقدر این وادی سنگین است که اگر فرماندهان لشکر امیرالمؤمنین یک ترک اولا می کردند، خدای متعال یقه شان را می گرفت. انبیاء فرماندهان لشکر امیرالمؤمنین هستند و باید ولایت امیرالمؤمنین را به امت خودشان می رساندند و تحمل می کردند، تا امت بتوانند به دین برسند.

یک جایی یک پیامبری امت خودش را دعوت کرده و به یک نقطه ای رسیده که دیگر می خواسته عذاب نازل بشود، «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبا»(انبیاء/۸۷) ولی عجله کرد و باید می ایستاد و هنوز باید پایداری می کرد، تا این امت شاید راهی پیدا کنند، اما عجله کرد؛ «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى  فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْت » او را در شکم ماهی انداختند، چرا که در امر رسالت ترک اولا کرده بود. یعنی در امر ولایت امیرالمؤمنین اینها حامل ولایت هستند و اینها در عالم بالا بار را برداشتند و باید به امتشان برسانند. کار خیلی سختی است، طوری که اگر یک پیامبری ترک اولا کند، خدای متعال بر او سخت می گیرد.

پس دعوا بین امیرالمؤمنین و شیطان است و اینها فرماندهان لشکر حضرت هستند و باید امت خودشان را برسانند. حضرت نوح پیامبر اولوالعزم است و عجله نکرد و نهصد و پنجاه سال دعوت کرد. تا زمانی که خدا به ایشان فرمود این قومت را سوار کشتی کن و برو، سوار کشتی کرد و رفت. این کشتی، کشتی امن شد. اما حضرت یونس عجله کرد و آن عالم ماند و آن بیچاره ها را نجاتشان داد. پس پیداست اگر خود حضرت یونس هم می ماند اینها نجات پیدا می کردند، اما عجله کرد. خدا نمی گذارد قصوری اتفاق بیافتد.

این ولایت نازل شد و پیامبر خاتم کار را تمام کرد و بار آوردن این حقیقت را به دوش کشید. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى  أَهْلِها»(نساء/۵۸) مصداق اصلی این آیه و مخاطب اصلی این آیه وجود مقدس نبی اکرم هستند. این امت و حقایق نبوت و هدایت و ولایت امانت هستند. این امانت را باید به امیرالمؤمنین بدهند. حضرت این کار را کردند. بنابراین امت بعد از این با امتحانات سخت رو به رو می شوند. «وَ اخْشَوْن » ترک اولا هم کنید محرومتان می کنند.

از ما اطاعت و تسلیم و تبعیت و محبت می خواهند، «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في  سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِه »(توبه/۲۴) اگر فرزندان و مال و تجارت و خانه و هرچه که دارید را بیشتر از رسول خدا دوست دارید، منتظر باشید تا خدا در باب شما حکم کند. شما نمی توانید همراه این پیامبر حرکت کنید. محبین می توانند حرکت کنند. یک ذره محبتِ غیر مانع می شود و نمی گذارد با امیرالمؤمنین راه بروید.

باب ایمان گشوده شد، ولی ورود به کعبه شرط دارد. با امیرالمؤمنین در عالم راه رفتن شرط دارد. همان دم در باید هرچه یال و کوپالت است بریزد «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدا»؛ نمی شود سرت را بالا بگیری و از این در وارد بشوی. بعد که وارد شدی تازه اول راه است. برای اینکه از درجه اول ایمان به درجه دوم ایمان بروی، کوره را داغ می کنند. همه که به درجه دوم نمی رسند. در آخر یک سلمان می ماند. «سَلْمَانُ  مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت »(5) «کانا یعلمانه من مکنون سر الله»(6) نهایتا یک سلمان قابل می شود که امیرالمؤمنین اسرار مکنون الهی را به او بگوید.

خدای متعال می فرماید بعد از این نگران من باش، برای امتحان من اجازه می دهم شیطان سقیفه به پا کند. شما نباید دنبالش بروید. اگر رفتید رهایتان می کند. من دست شیطان را نمی بندم. شیطاین انس و جن فتنه به پا می کنند. اگر با آن ها رفتید، من با خود آنها رهایتان می کنم. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا»(بقره/257) من باب ایمان و ولایت امیرالمؤمنین را باز کردم. دیگر بعد از او شما باید مؤمن شوید.

به آن آقا گفت استخاره کن، گفت قرآن بده، گفت قرآن خودت باشد. گفت پس نیت کن. گفت نیت هم خودت کن. گفت نیتش را که باید خودت کنی. بار را نبی اکرم برداشتند، ولی باب کعبه را باز کردند و شما هم باید در کعبه بروید و مؤمن شوید. اگر مؤمن شدید من با ولایت پاکتان می کنم. با ولایت من سیرتان در وادی نور است و دیگر ظلمات شیطان و سقیفه نمی تواند شما را بگیرد. «أَوْ كَظُلُماتٍ في  بَحْرٍ لُجِّي »(نور/۴۰) هرچه هم دریا طوفانی و عمیق باشد، من شما را قدم به قدم هدایت می کنم «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور».

ممکن است مؤمن وقتی مؤمن شد یک جایی گناه هم کند، ولی خدای متعال از ظلمات گناه او را به سمت نور توبه هدایت می کند. ولی اگر من باب ایمان را گشودم و شما مؤمن به امیرالمؤمنین نشدید و وارد وادی ایمان نشدید، «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات » من که رهایتان نمی کنم، خودتان اسیر طواغیت می شوید. «هر که گریزد ز خراجات شاه/ بارکش غول بیابان شود». تسمه از گرده تان می کشند. بعد از این ما باید مراقب باشیم. ما هستیم و امیرالمؤمنین و خدای امیرالمؤمنین. یک قدم اگر کوتاه بیاییم در امتحان رد می شویم. خدای متعال امتحان عاشورا به پا می کنند و جز هفتاد و دو نفر بقیه رفوزه می شوند. آنها هستند که می توانند با امام حسین سیر کنند. من باب را باز کردم، ولی سیر با امام حسین شرط دارد.

الان وجود مقدس امام زمان هستند و در غدیر هم نبی اکرم تا امام زمان را نصب کردند. امام زمان هستند ولی با امام زمان راه رفتن شرط دارد. امتحانات سخت است. شانه از زیر بار امتحانات خالی کنیم، اشکال ندارد. با حضرت دیگر نمی توانیم در عالم راه برویم، خودمان باید راه برویم. احدی نمی تواند تنها برود، این راه رفتنی نیست. اصلا چه کسی می تواند این راه را برود؟ این راه را باید با امام زمان رفت. اگر کسی تحمل امتحاناتش را بکند، به اندازه ای که تحمل می کند، باب ولایت امام زمان برای او گشوده می شود و وارد جنت می شود. درجات بهشت درجات ولایت امام زمان است؛ چیز دیگری نیست. به هر اندازه ای که تحمل کند، در وادی دوم بهشت و باطن بهشت باز می شود. درجات ایمان بطون وادی ایمان و بطون وادی ولایت امیرالمؤمنین است.

امروز نبی اکرم باب تمام این بطون را برای ما گشودند «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» برای امم قبلی اینطوری نبود. با حضرت ابراهیم همه مقامات ولایت امیرالمؤمنین طی کردنی نیست، با حضرت نوح هم نیست و فقط با نبی اکرم است که همه این مقامات را می شود طی کرد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي ». نعمت ولایت با همه انبیاء بود و خدا این نعمت را به همه انبیاء داده بود و بابش را به روی امتشان باز کردند، ولی نعمت تام در غدیر به دست نبی اکرم نازل شد.

دوستان اهل بیت از این به بعد باید مراقب امتحانات خدا باشند که خدای متعال با یک ترک اولا آدم را دور می کند. داستان هبوط حضرت آدم هم یک ترک اولی بوده است. گاهی به ذهنم می آید حضرت آدم هبوط کرده و ما هم با خودش پایین آورده است. ما که نسل او هستیم، اگر یک ترک اولا کنیم خودمان و نسلمان یک منزلت پایین می رویم و چقدر باید زحمت بکشیم تا دوباره بالا بیاییم.

پی نوشت ها:

(۱) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 126

(2) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 1، ص: 179

(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 26

(4) تفسير القمي، ج 1، ص: 236

(5) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص: 64

(6) علل الشرائع، ج 1، ص: 183