نسخه آزمایشی
دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403 - Mon, 6 May 2024

جلسه 315 خارج فقه کتاب الخمس/ بررسی روایت سلیم بن قیس و صحیحه محمد بن مسلم

متن زیر تقریر جلسه 315 درس خارج فقه خمس آیت الله میرباقری است که در تاریخ 5 دی ماه 1400 برگزار شده است. در این جلسه ایشان در ادامه بررسی روایات مصرف به روایت سلیم پرداخته اند و اشکالات آن را بررسی می کنند و در ادامه به بررسی صحیحه محمد بن مسلم می پردازند و اینکه آیا ظهوری در این روایت هست که کل خمس برای امام است یا خیر...

ادامه بررسی روایت چهارم و هفتم (روایت سلیم)

این روایت شریفه در در دوجای کافی آمده است، یکی در اواخر کتاب الحجة که به همین مقداری است که در وسائل نقل شده است و دیگری در کتاب روضه کافی که روایت به صورت مفصل آمده است و همانطور که مرحوم بروجردی و بعض دیگر از محققین  ذکر کرده اند این دو روایت گرچه دو طریق دارند ولی ظاهرا یک روایت هستند. لذا روایت چهارم و هفتم وسائل ظاهرا یک روایت هستند.

در سندی که در وسائل آمده است بین حماد و ابان، علاوه بر «ابراهیم بن عمر یمانی»، «عمر بن اذینه» هم ذکر شده است ولی در کافی «عمر بن اذینه» در این سند نیامده است و ظاهرا سهوی از جناب مرحوم شیخ حر واقع شده است که جهت آن شاید این باشد که حماد به ابان دو طریق دارد و گاهی از ابراهیم بن عمر و گاهی از عمر بن اذینه نقل می کند و مرحوم شیخ حر هردو را در سند ذکر کرده اند.

نقل ابراهیم بن عثمان که از اصحاب امام صادق علیه السلام است از سلیم بن قیس که در زمان امام باقر علیه السلام فوت کرده است بسیار بعید است زیرا اگر ابراهیم بن عثمان در زمان امام باقر علیه السلام هم بود از ایشان هم روایتی نقل میکرد و از اصحاب ایشان هم شمرده می شد. بنابراین ظاهرا ابراهیم بن عثمان همان ابراهیم بن عمر باشد و اشتباهی رخ داده باشد یا اینکه ابان در طریق بوده و سقط شده است.

روایات کتاب سلیم قابل اخذ است و لااقل این روایات قرائنی دارند که قابل قبول هستند زیرا اصحاب اجماعی مانند حماد در طریق روایت هستند که آن را قابل قبول می کند.

بررسی مضمون روایت شریفه

در روایت مفصلی که در کافی شریف آمده است قبل از این فرازی که مرحوم صاحب وسائل آمده اند، آیه خمس آمده است ولی در روایت چهارم و هفتم، این فراز حذف شده است و کأنّ این فراز فقط مربوط به آیه فیء است ولی مرحوم صاحب وسائل از روایت علاوه بر تقسیم فیء، تقسیم خمس را نیز استظهار کرده اند. لکن در روایتی که در کافی شریف آمده است اینچنین است: «مِنْ ذَلِكَ سَهْمَ ذِي الْقُرْبَى الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَى بِذِي الْقُرْبَى الَّذِي قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ». روشن است که این فراز که می فرماید: «فنحن و الله..» مربوط به آیه خمس هم هست و نیازی نیست که بگوییم تقسیم خمس و فیء به یک صورت است فلذا هرچه در آیه فیء فرموده اند، در آیه خمس هم همانطور است.

نکته دیگر این است که در روایت چهارم دارد که «منا خاصه» و در روایت هفتم دارد که «فینا» خاصة و گرچه این دو در معنی تفاوت هایی دارند لکن اگر یک روایت باشد به این خصوصیات دیگر نمی توان اخذ کرد.

نکته سوم در بررسی این سوال است که آیا مراد از «فنحن والله...» که حضرت درباره ذی القربی فرموده اند، ائمه علیهم السلام هستند یا عموم سادات و بنی هاشم مراد هستند.

از خصوص این روایت شریفه نمی توان استفاده کرد که مراد از «نحن» خصوص ائمه علیهم السلام باشد زیرا حضرت در ادامه و در ذیل یتیم و مسکین و ابن سبیل فرموده اند که «منا خاصه» که مراد از این ضمیر جمع ظاهرا همه سادات هستند چون این قسم مربوط به ائمه علیهم السلام نیست بلکه مربوط به کل سادات است و همین نکته قرینه بر این می شود که ضمیر جمع در فراز ابتدائی روایت که حضرت می فرمایند: «فنحن والله...» نیز سادات باشند. لکن از روایات دیگر استفاده می شود که مراد از ذی القربی خصوص ائمه علیهم السلام هستند.

نکته پایانی در مضمون این روایت شریفه این است که ممکن است حضرت آیه خمس را بیان کرده اند و راوی به اشتباه آیه فیء را جایگزین آن کرده است زیرا این تقسیمی که حضرت بیان کرده اند مخصوص خمس است و شامل فیء نمی شود، و اگر هم به ظاهر روایت اخذ کنیم مخالف با روایات دیگر خواهد بود. یعنی اینکه یتیم و مسکین و ابن سبیل در آیه فیء خصوص بنی هاشم باشند روشن نیست و باید ذیل آیات فیء از آن بحث شود ولی روشن است که یتیم و مسکین و ابن سبیل در ذیل آیه خمس خصوص بنی هاشم هستند.

 روایت پنجم (صحیحه محمد بن مسلم)

وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي‏ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ قَالَ هُمْ قَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْخُمُسُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لَنَا.

رجالی که در سند این روایت واقع شده اند همگی قابل قبول هستند مگر معلی بن محمد که بعضی وثاقت ایشان را نپذیرفته اند؛ لکن ایشان نیز قابل تصحیح است و این روایت معتبر و قابل قبول است.

این روایت شریفه نیز دلالت بر این دارد که مراد از ذی القربی خصوص نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند نه اینکه مراد خویشاوندان مقاتلین باشد.

این روایت شریفه در ابتدا دلالت بر این ندارد که مراد از ذی القربی خصوص ائمه علیهم السلام باشد ولی ممکن است گفته شود ذیل آن که حضرت فرموده اند «لنا» دلالت بر این دارد که مراد از ذی القربی خصوص ائمه علیهم السلام هستند

نکته دیگر در این روایت شریفه این است که آیا این روایت شریفه ناظر به نیمی از خمس است که سهم امام علیه السلام است یا اینکه این روایت شریفه ناظر به کل خمس است و دلالت دارد که کل خمس ملک امام علیه السلام است و بقیه مواردی که ذکر شده اند مصرف خمس هستند.

هر دو احتمال در این روایت شریفه وجود دارد و ظهور در خصوص احتمال دوم ندارد که بتوان با تکیه بر آن باقی روایات را نیز اینطور معنی کرد که کل خمس ملک ائمه علیهم السلام است. ضمن اینکه عمود این روایت شریفه تفسیر ذی القربی است و درصدد بیان مصرف نیست.

بنابراین روایت شریفه یا مؤید روایاتی است که تقسیم شش گانه را بیان می کند و یا اینکه لااقل ظهوری ندارد که مخالف آنها باشد و از این حیث مجمل است.