نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

جلسه صد و بیست و یکم شرح کتاب الحجه کافی/ معتبره مقرَّن و بررسی روایات اعراف؛ شفاعت در وادی صراط

متن زیر تقریر جلسه صد و بیست و یکم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 5 آذرماه سال 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث معتبره مقرن وارد بحث سوره اعراف اشاره می کنند که برای بررسی مقام اعراف قدری روایات این مسئله را باید نظر کنیم. ایشان با اشاره به بعض روایات توضیح می دهند که وادی اعراف وادی معرفت امام است که در عوالم در قالب وادی خود را نشان می دهد که مرتبط با صراط و عبور از وادی جهنم است. در این عبور اتفاقاتی می افتد و عده ای نیاز به شفاعت خواهند داشت...

تبیین آیات اعراف در حاشیه مرحوم صدرا

بحث در معتبره مقرَّن در باب معرفت الامام بود.(1) در مورد روایت قدری بحث کردیم و وارد تبیین آیه شریفه سوره اعراف شدیم. در توضیح آیات اعراف نظریه المیزان را قدری بررسی کردیم. مرحوم صدر المتالهین فرمودند مقام اعراف مقام ائمه در همین دنیاست. با این نگاه آیات اعراف را ترجمه کرده اند. یعنی از همین دنیا به اصحاب جنت و نار نظر می کنند و گفتگویی هایی کانه با آنها دارند.

نکته ای که ایشان دارند این است که تعبیر آیه شریفه که فرموده: «وَ بَيْنهَمَا حِجَابٌ وَ عَلىَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا  بِسِيمَئهُمْ وَ نَادَوْاْ أَصحْابَ الجْنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ  لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ»(اعراف/46) ظاهرش این است که همین اصحاب اعراف که همه را به سیما می شناسند، اینها وارد بهشت نشدند ولی طمع این را دارند. خب این با مقامات اهل بیت در قیامت نمی سازد. کسی که خودش قاسم الجنه و النار است بگوییم به اصحاب النار سلام می کند و طمع ورود به بهشت دارد. لذا ایشان به مقامات دنیوی حضرات تاویل کرده اند. از همین جا نظری به بهشت و جهنم دارند و گفتگویی با آنها می کنند. یعنی از همین جا ائمه می گویند: «نَادَوْاْ أَصحْابَ الجْنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ  لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» و از همین جا این نگاه به جهنم را دارند که «وَ إِذا صُرِفَتْ  أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمين »

این نظریه ایشان تنها مزیتش نسبت به نظریه علامه این است که روال زمانی آیات حفظ شده است و لازم نیست آیات اعراف را برگشت به عقب معنا کنیم. ولی این نظریه مشکلات جدی در آیات دارد. اولاً این معنا با سیاق آیات قبل و بعد سازگاری ندارد که داستان قیامت را دارد توضیح می دهد. ناگهان بگوییم این بحث نظر اولیاء الله در دنیا نسبت به بهشت و جهنم است؟!

ثانیاً این حرف ها هم باز با مقامات اهل بیت سازگاری درستی ندارد. اینکه امیرالمومنین در دنیا دارند بهشت را نگاه می کنند و بهشتی ها را می بینند و بعد خودشان طمع ورود به این بهشت را دارند این چه معنایی دارد؟! اصلاً مگر در امام چنین طمعی هست آنهم بخاطر رویت مقام اصحاب الجنه؟! اصحاب الجنه که خود ذیل امام هستند.

ثالثاً داستان آن کسانیکه در آیات می گوید اینها را کفار می گفتند وارد بهشت نمی شوند چیست؟ در آیات معلوم است که اصحاب اعراف عده ای را وارد بهشت می کنند و به کفار و ظالمین طعنه می زنند که شما می خواستید اینها بجایی نرسند ولی اینها به بهشت می رسند و این با دستور و نداء اصحاب اعراف است.

رابعاً این معنا کاملاً مخالف روایات است که معنای دیگری برای اصحاب اعراف کرده است. کاری که در این وادی می کنند و شفاعتی که برای دیگران انجام می دهند. اینجا وادی است که بین بهشت و جهنم است و عده ای متوقف شده اند. اینها در معرفت الامام یا به تعبیر دیگر معرفت الله شان گیر دارد. باید به نحو دیگری مشکل اینها حل شود.

در اینجا برای فهم مسئله قدری وارد روایات می شویم. همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم روایات این بحث در مواطن مختلفی بیان شده است. ذیل سوره توبه و دسته بندی ها؛ ذیل آیات سوره اعراف؛ ذیل سوره نساء و داستان مستضعفین؛ ذیل آیات میزان و صراط و... از مجموع این آیات و روایات روشن می شود که ورود به بهشت برای عده ای به سرعت و بدون مئونه است. اما برای عده ای موانع و مسائلی هست. باید با فراز و نشیب از این وادی عبور کنند. این آیات ظاهراً ناظر به این بحث است. ما هم اینجا در مقام استقصاء این بحث نیستیم و فقط به چند روایت برای روشن شدن بحث اشاره می کنیم.

صحیحه ابن بکیر؛ مقام اعراف وادی بین ایمان و کفر

روایت اول صحیحه ابن بکیر است که فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ جَمِيعاً عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ  فِي  أَصْحَابِ  الْأَعْرَافِ  فَقُلْتُ مَا هُمْ إِلَّا مُؤْمِنُونَ أَوْ كَافِرُونَ إِنْ دَخَلُوا الْجَنَّةَ فَهُمْ مُؤْمِنُونَ وَ إِنْ دَخَلُوا النَّارَ فَهُمْ كَافِرُونَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ وَ لَا كَافِرِينَ وَ لَوْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ دَخَلُوا الْجَنَّةَ كَمَا دَخَلَهَا الْمُؤْمِنُونَ وَ لَوْ كَانُوا كَافِرِينَ لَدَخَلُوا النَّارَ كَمَا دَخَلَهَا الْكَافِرُونَ وَ لَكِنَّهُمْ قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَيِّئَاتُهُمْ فَقَصُرَتْ بِهِمُ الْأَعْمَالُ وَ إِنَّهُمْ لَكَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ أَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ هُمْ أَوْ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَقَالَ اتْرُكْهُمْ حَيْثُ تَرَكَهُمُ اللَّهُ قُلْتُ أَ فَتُرْجِئُهُمْ قَالَ نَعَمْ أُرْجِئُهُمْ كَمَا أَرْجَأَهُمُ اللَّهُ إِنْ شَاءَ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ وَ إِنْ شَاءَ سَاقَهُمْ إِلَى النَّارِ بِذُنُوبِهِمْ وَ لَمْ يَظْلِمْهُمْ فَقُلْتُ هَلْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ كَافِرٌ قَالَ لَا قُلْتُ هَلْ يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا كَافِرٌ قَالَ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ يَا زُرَارَةُ إِنَّنِي أَقُولُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَقُولُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَمَا إِنَّكَ إِنْ كَبِرْتَ رَجَعْتَ وَ تَحَلَّلَتْ عَنْكَ عُقَدُكَ»(2)

روایت از جهت سندی مشکل ندارد زیرا این روایت دو سند دارد که سند اول آن صحیح است و مشکلی ندارد. اما از جهت دلالت روشن است که حضرت از زراره در باب اصحاب اعراف سوال می کنند. زراره می گوید اصحاب الاعراف یا مومن هستند یا کافر. از ایندو حال خارج نیست. اگر وارد بهشت شوند مومن و اگر وارد جهنم شوند کافرند.

حضرت در جواب فرمودند اینطور نیست. «فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ وَ لَا كَافِرِينَ وَ لَوْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ دَخَلُوا الْجَنَّةَ كَمَا دَخَلَهَا الْمُؤْمِنُونَ وَ لَوْ كَانُوا كَافِرِينَ لَدَخَلُوا النَّارَ كَمَا دَخَلَهَا الْكَافِرُونَ» اگر اصحاب اعراف مومن بودند که باید وارد بهشت شده باشند و اگر کافر بودند که در جهنم بودند؛ نه در وادی اعراف که حجاب بین ایندو وادی است. معلوم می شود که اینها کسانی هستند که در این وادی متوقف شده اند. این همان نکته ای است که عرض کردیم ظاهر آیات این است که اصحاب الجنه و اصحاب النار وارد بهشت و جهنم شده اند و حتی بعد از آن مذاکره ای با هم دارند و بعد داستان اعراف مطرح می شود.

بعد حضرت فرمودند: «وَ لَكِنَّهُمْ قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُمْ وَ سَيِّئَاتُهُمْ فَقَصُرَتْ بِهِمُ الْأَعْمَالُ وَ إِنَّهُمْ لَكَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» یعنی اینها مومن نیستند؛ کافر هم نیستند بلکه کسانی هستد که حسنات و سیئات آنها رجحانی پیدا نکرده است. اعمال آنها به نحوی نیست که بتوانند وارد بهشت شوند. لذا باید مراحلی طی شود که بتوانند عبور کنند. ممکن است این تعبیر مساوق تعبیر سوره توبه باشد که فرموده: «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئا» این را بعد باید بررسی کنیم.

در ادامه زراره سوال می کند: «فَقُلْتُ أَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ هُمْ أَوْ مِنْ أَهْلِ النَّارِ» یعنی اینها آیا اهل بهشت هستند یا اهل جهنم؟ حضرت جواب می دهند: «فَقَالَ اتْرُكْهُمْ حَيْثُ تَرَكَهُمُ اللَّهُ» یعنی بحث در مورد اینها را رها کند همانطور که خداوند در آیات به نحوی حکم آنها را مسکوت گذاشته است.

در ادامه فرموده: «قُلْتُ أَ فَتُرْجِئُهُمْ قَالَ نَعَمْ أُرْجِئُهُمْ كَمَا أَرْجَأَهُمُ اللَّهُ إِنْ شَاءَ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ وَ إِنْ شَاءَ سَاقَهُمْ إِلَى النَّارِ بِذُنُوبِهِمْ وَ لَمْ يَظْلِمْهُمْ» یعنی آیا شما حکم اینها را به تاخیر می اندازید؟! حضرت جواب می دهند بله همانطور که خدای متعال کار آنها را به تأخیر انداخته است. یک حکمی خدا راجع به اینها می کند. قبل از خدای متعال پیش داوری نکن. به هر صورت خدای متعال به اینها ظلم نمی کند.

دوباره زراره سوال می کند: «فَقُلْتُ هَلْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ كَافِرٌ قَالَ لَا قُلْتُ هَلْ يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا كَافِرٌ قَالَ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ» یعنی آیا کسی اهل بهشت است می شود کافر باشد؟ حضرت می فرمایند خیر. سوال می کند آیا کسی که وارد جهنم می شود نباید کافر باشد. حضرت فرمودند فقط کفار وارد می شوند و کسانیکه مشیت الهی در مورد آنها تعلق بگیرد. زراره می خواهد این نتیجه را بگیرد که اصحاب الاعراف هم بالاخره یا مومن هستند یا کافر. حضرت می گویند اینطور نیست. عده ای هستند کافر نیستند مومن هم نیستند و در مورد اینها برای خدا یک مشیتی قائل باشید. خدای متعال اگر بخواهد یک کسی را غیر از این دو تا وارد بهشت می کند و یا به جهنم می برد.

در انتها حضرت فرمودند: «يَا زُرَارَةُ إِنَّنِي أَقُولُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَقُولُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَمَا إِنَّكَ إِنْ كَبِرْتَ رَجَعْتَ وَ تَحَلَّلَتْ عَنْكَ عُقَدُكَ» یعنی من چیزی را می گوییم که مورد مشیت خداست درحالیکه حرف شما اینطور نیست. این مسئله غامضی است که برای تو حل نشده است. شما بزرگتر می شوی و این مسئله برایت حل می شود. این نشان می دهد که دوره جوانی زراره است. البته این روایت خیلی دقیق است و نیاز به گفتگوی بیشتری دارد که فعلاً از آن می گذریم.

خطبه امیرالمومنین؛ امام، اصحاب الاعراف

روایت بعدی قسمتی از خطبه امیرالمومنین است که در کتاب معانی الاخبار نقل شده است. فرموده: «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنَ عَلِيٍّ قَالَ: خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بِالْكُوفَةِ بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ يَسُبُّهُ وَ يَلْعَنُهُ وَ يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ ذَكَرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ وَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَال... وَ نَحْنُ  أَصْحَابُ  الْأَعْرَافِ  أَنَا وَ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَى لَا يَلِجُ النَّارَ لَنَا مُحِبٌّ وَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَنَا مُبْغِضٌ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ  وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ ...»(3)

در این روایت حضرت بیان می کند که اصحاب الاعراف، همان رجال مشرف بر اعراف هستند و ظاهر آیه هم همین است. بعد فرمودند این رجال ما اهل بیت هستیم و فقط هم مقصود ائمه نیستند بلکه افراد خاص مثل جناب حمزه و جعفر هم هستند. در بعض روایات دیگر هم هست که اصحاب الاعراف انبیاء الهی و اولیاء الله همه هستند. ولی روشن است که این مقام درجات دارد و اصل آن برای نبی اکرم و اهل بیت است. کما اینکه انبیاء عظام همه صراط امت خود بودند ولی اینها ذیل صراط بودن امیرالمومنین است.

و برای این مضمون به خدایی قسم می خورند که رویاننده حب و نوی است. این قسم هم خود مربوط به بحث است. در روایات ما حب به اهل بهشت و نوی به اهل جهنم تاویل شده است.(4) کانه ورود به بهشت و جهنم مثل رویش می ماند. خدای متعال بهشتی ها را در بهشت و جهنمی ها را در جهنم شکوفا می کند.

در ادامه تعبیر روایت این است که که اصحاب الاعراف کسانی هستند که محبت آنها بستر ورود به بهشت است. اگر کسی بغض اینها را داشته باشد به بهشت راه پیدا نمی کند. نیز اگر کسی حب این رجال را داشته باشد به جهنم نخواهد رفت. این نشان می دهد که این حب و بغض در وادی اعراف کار می کند. این بحث را در جمع بندی ها باید دنبال کرد.

شبیه این مضمون در روایات مکرری وارد شده است. مثلاً در موثقه عیینه هم فرموده: «حَدَّثَنَا الْحَجَّالُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عُيَيْنَةَ بَيَّاعِ الْقَصَبِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ  وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ  قَالَ نَحْنُ أَصْحَابُ  الْأَعْرَافِ  فَمَنْ عَرَفْنَاهُ كَانَ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ مِنَّا كَانَ فِي الْجَنَّةِ وَ مَنْ أَنْكَرْنَاهُ فِي النَّارِ»(5) که بحث معرفت به امام را در بحث اعراف تبیین کرده است. رجال بر اعراف هم به ائمه تفسیر شده است.

نکته: باید توجه کنیم طبق همین روایات، اصحاب الاعراف دو جور معنا شده است. در یک دسته از روایات اصحاب الاعراف، رجالی هستند که حاکم اند و شفاعت می کنند و دیگران را عبور می دهند. دسته دیگر از روایات اصحاب الاعراف را به مستضعفین و گرفتاران وادی اعراف ترجمه کرده است که در وادی اعراف متوقف شده اند. این اشکال و تعارض نیست. اینها دو گروه هستند که هردو در وادی اعراف کاری انجام می دهند و داستانی دارند. کما اینکه ردپای هردو گروه در آیه شریفه هست. لذا به هردو اصحاب الاعراف گفته شده است. ولی یکی همان رجال علی الاعراف است و یک دسته کسانیکه در وادی اعراف متوقف شده اند.

صحیحه برید العجلی؛ اعراف وادی صراط

در روایات دیگری خود اعراف به وادی صراط معنا شده است. در صحیحه برید در بصائر فرموده: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ  وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ  قَالَ أُنْزِلَتْ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الرِّجَالُ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ قُلْتُ فَالْأَعْرَافُ قَالَ صِرَاطٌ بَيْنَ  الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَمَنْ شَفَعَ لَهُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الْمُذْنِبِينَ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَشْفَعُوا لَهُ هَوَى»(6)

در ابتدا حضرت می فرمایند داستان اعراف در مورد امت نبی اکرم نازل شده است که داستان عبور اینها را توضیح می دهد. بعد فرمودند رجالی که بر وادی اعراف مشرف هستند اهل بیت هستند. اما خود اعراف صراط بین بهشت و جهنم است که باید از او عبور کرد؛ صراطی که ما از روی جهنم عبور می دهد. «فهو جسر جهنم»(7) لذا بنظر می رسد اعراف منزل گاهی مشرف بر صراط است و کسانی بر این مقام می ایستند و اینجا محل شفاعت و در کردن است.

از عبارت روایت این گونه فهمیده می شود که شفاعت در این جا برای مومنین مذنب است و بقیه مومنین که قبلاً تطهیر شده و عبور کرده اند. قبلاً در مباحث اشاره کردیم که داستان ورود کریمانه یا همان «مدخلاً کریما»(نساء/31) برای کسانی است که راحت عبور می کنند و توقف ندارند. ولی عده ای هستند که نیاز به شفاعت و تطهیر دارند. اما کسیکه شامل شفاعت نشود از این پل به جهنم سقوط می کند.(8)

مرسله بشر بن حبیب؛ اعراف بین بهشت و جهنم

در مرسله بشر بن حبیب نیز که شبیه مضمون قبلی است فرموده: «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيُ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ يَحْيَى  عَنْ بِشْرِ بْنِ حَبِيبٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع  أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ  وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ  قَالَ: سُورٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، قَائِمٌ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ وَ خَدِيجَةُ فَيُنَادُونَ: أَيْنَ  مُحِبُّونَا أَيْنَ شِيعَتُنَا، فَيُقْبِلُونَ إِلَيْهِمْ فَيَعْرِفُونَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى  يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ  فَيَأْخُذُونَ بِأَيْدِيهِمْ فَيَجُوزُونَ بِهِمُ الصِّرَاطَ وَ يُدْخِلُونَهُمُ الْجَنَّة»(9)

در روایت قبلی تعبیر به صراط شده بود. اما در این روایت تعبیر به سور شده است. اینها منافاتی با هم ندارند. اینها جلوه های یک چیز هستند. در این روایت هم رجال اعراف توضیح داده شده است و هم کسانیکه در این وادی باید عبور داده شوند. با توجه به اینکه وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها و خدیجه کبری سلام الله علیها داخل در این رجال شمرده شده اند معلوم می شود که منظور از رجال در این آیه در مقابل نساء نیست. علاوه بر اینکه قبلا هم گفتیم این رجال منحصر در ائمه نیستند. بلکه این ها شخصیت های بزرگ و فوق العاده ای هستند.

صحیحه برید عجلی؛ تفصیل وادی اعراف

در روایت بسیار مهمی که صحیحه هم هست در تفسیر قمی فرموده: «أَبِي عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الرِّجَالُ الْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ يَقِفُونَ عَلَى الْأَعْرَافِ مَعَ شِيعَتِهِمْ وَ قَدْ سَبَقَ الْمُؤْمِنُونَ  إِلَى الْجَنَّةِ بِلَا حِسَابٍ فَيَقُولُ الْأَئِمَّةُ لِشِيعَتِهِمْ مِنْ أَصْحَابِ الذُّنُوبِ انْظُرُوا إِلَى إِخْوَانِكُمْ فِي الْجَنَّةِ قَدْ سَبَقُوا إِلَيْهَا بِلَا حِسَابٍ  وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى  سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ  ثُمَّ يُقَالُ لَهُمْ انْظُرُوا إِلَى أَعْدَائِكُمْ فِي النَّارِ وَ هُوَ قَوْلُهُ  وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ وَ نادى  أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ  فِي النَّارِ قالُوا ما أَغْنى  عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ  فِي الدُّنْيَا وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ  ثُمَّ يَقُولُ لِمَنْ فِي النَّارِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ هَؤُلَاءِ شِيعَتِي وَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ أَنْتُمْ تَحْلِفُونَ فِي الدُّنْيَا أَنْ  لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ثُمَّ يَقُولُ الْأَئِمَّةُ لِشِيعَتِهِمْ  ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ  ثُمَ  نادى  أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّه »(10)

در این روایت ابتدا فرموده وادی اعراف یک ریگزاری است که بین بهشت و جهنم قرار دارد. باید توجه کرد که این منافات ندارد که جایی بگویند «کثبان»؛ جایی دیگر «سور»؛ جایی بگویند «صراط»؛ و شاید تعبیر آیه اصلا فرموده «حجاب» اینها با هم جمع می شوند. اینها مواجهه انسان ها با وادی صراط است. برای عده ای وادی راحتی برای عبور است. برای عده ای یک بیابان سخت است. برای کسانی پلی مثل شمشیر بران است و... در روایات ما تفصیل های متعددی از صراط بیان شده است که اینطور فهم می شود که هرکسی در هر وضعی که هست به نحوی با صراط مواجه می شود. پیداست که رویت این گروه به این صورت است. دلیلی ندارد که صراط برای همه یک صورت داشته باشد.

در ادامه فرموده این وادی رجالی دارد که ائمه هستند. اینها همراه با یک عده از شیعیان که ظاهرا شیعیان گناه کار هستند در این وادی اعراف ایستاده اند. اینها همان کسانی هستند که در این وادی گرفتارند. درحالیکه یک عده از مومنین قبل از آنها، بدون حساب وارد بهشت شدند. شاید همان هایی باشند که گناهی ندارند یا اگر گناهی دارند اجتناب از کبائر کرده اند و لذا سیئات آنها در دنیا تکفیر شده است. «نُدخِلُهُم مُدْخَلاً كَريما» ظاهر آیات سوره اعراف هم همین است که قبل از بحث اعراف عده ای وارد بهشت شده اند.

حال اهل بیت به این شیعیانی که گناهکار هستند و متوقف شده اند می فرمایند که به برادرانتان در بهشت نگاه کنید که چگونه بدون حساب وارد بهشت شدند. وقتی این ها به اهل بهشت نگاه می کنند این را می گویند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ» پیداست که این اینها راحت وارد بهشت نمی شوند. اینها باید حسرت بخورند. اینها باید بفهمند که اگر جور دیگری در دنیا زندگی می کردند و با امیر المومنین همراه می شدند می توانستند از بهشتی ها باشند. این مقام ها می تواند مراحل سنگینی برای اینها باشد که بعض روایات می گوید جهنم سهم خود را از اینها برمی دارد. می تواند همراه با مشقت ها و رنج هایی باشد. لذا روشن می شود ورود اینها به بهشت یک فراز و فرود و حساب کتابی دارد.

بعد از رویت اهل جنت و حسرت نسبت به اینها حال باید یک مواجهه با جهنم هم داشته باشند لذا به آنها گفته می شود به دشمنان خود در جهنم نگاه کنید. «وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِين»  نگاهی می کنند و دعا می کنند که خدایا ما را اینها همراه نکن. معلوم است که این نگاه رجال اعراف به جهنمی ها نیست بلکه نگاه کسانی است که متوقف شده اند. این نگاه کردن ساده نیست. یک مقام پر خوف و اضطرابی است. بعید نیست که این نظر است که سهم جهنم را می خواهد از اینها جدا کند. باید به برائت نسبت به این قوم ظالم برسند و از فروعات آنها جدا شوند.

داستان ظالمین در این آیات هم مکرر در قرآن و روایات اشاره شده است که داستان ظلم به خدا و اولیاء الهی و حدود الله است. داستان کسانیکه مقابله کردند و راه ها را بستند و «صد عن سبیل الله» کردند. در روایت فرموده: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُ  وَ أَمْنَعُ  مِنْ  أَنْ  يُظْلَمَ  وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَه»(11) یعنی ظلم به خدا با ظلم به اولیاء الهی معنا می شود.

لذا از یک طرف این ها مقامات بهشتی ها و جهنمی ها را می بینند و از طرف دیگر اینها نمی دانند که قرار است وارد بهشت شوند یا وارد جهنم شوند. همین سبب تطهیرشان می شود. وقتی که این شیعیان مذنب به اهل جنهم نگاه می کنند می گویند خدایا ما را همراه این قوم ظالم قرار نده. درست است که ما گناهکار بودیم و به حرف امیر المومنین گوش نکردیم و با او همراه نشدیم اما نمی خواهیم با این ظالمین در جهنم باشیم. اینها اصلا امیر المومنین را قبول نداشتند.

در ادامه روایت هم این نکته بیان شده است که اهل بیت که همان رجال در اعراف هستند، به این اولیاء طاغوت و جریان کفر و استکبار خطاب می کنند که کار و طرح شما بجایی نرسید؛ این جمع و جماعتی که درست کردید و امکاناتی که فراهم کرده و مریدهایی که درست کردید و استکبارتان در مقابل خدا یعنی استکبارتان در مقابل امیرالمومنین، این کاری برای شما نکرد. از سیاق آیات و روایات بنظر می رسد این افراد مورد خطاب در جهنم کسانی هستند که خود را پاکیزه و صاحب اعمال می دانند و اهل عبادت ها و ریاضت هایی هم بوده اند ولی ولایت نداشتند.

بعد حضرات به همین اهل نار می گویند که آیا این شیعیان مذنب و گرفتار را شما فکر می کردید وارد بهشت نمی شوند؟! قسم می خوردید که خداوند اینها را مورد رحمت قرار نمی دهد؟! اینها را ما تطهیر می کنیم و وارد بهشت می کنیم. اینها کسانی بودند که خیال می کردند خودشان دست شان پر است و اینکه توانستند شیعیان حضرت را آلوده کنند موفق شده اند آنها را از بهشت محروم کنند. اینجاست که خطاب می شود وارد بهشت شوید که خوف و حزنی بر شما نیست. این همان جریان رحمت الهی است.

در سوره مبارکه توبه در داستان خلط بین اعمال همین تعبیر آمده است. فرموده: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم »(توبه/102) یعنی یک عمل صالحی دارند که اصل ولایت و محبت اینهاست. ولی از یک طرف خطایی هم دارند که در دنیا تطهیر شدنی نبوده است. این خلط سبب گرفتاری اینها می شود و با سابقین فرق می کنند. ولی اینها را وعده غفران و رحمت می دهد. تعبیر «عسی» همین را نشان می دهد.

روایت مرتبط با بحث شفاعت محبین مذنبین

در روایتی در تفسیر امام حسن(ع) بیان شده است(12) که روز قیامت ندا می دهند محبین امیرالمومنین برخیزند؛ دسته اول که واقعا محب حقیقی اند و تعبیر به صالحین شده است و به لوازم محبت ملتزم بودند می روند وارد بهشت می شوند؛ به آنها گفته می شود شفاعت کنید و فراوان شفاعت می کنند.

بار دوم ندا می آید که مرتبه دیگر از محبین بلند شوند؛ تعبیر روایت این است که اینها «مقتصد» بودند. دسته دوم بلند می شوند و به آنها ندا می شود که به بهشت بروید؛ و هر چه می خواهید تقاضا کنید. هرچه می خواهند فوق آن را می دهند.

بار سوم خطاب می شود که بقیه محبین امیرالمومنین کجا هستند؟ اینجا آن شیعیان مذنبی که باورشان نمی آمده برمی خیزند. تعبیر روایت این است: «فَيَقُومُ قَوْمٌ ظَالِمُونَ لِأَنْفُسِهِمْ مُعْتَدُونَ عَلَيْهَا»

اینجاست که خداوند تعداد کثیر از دشمنان را به جهنم می برد که می خواهد یک نفر از این محب مذنب را به بهشت وارد کند. این همان مقام تفکیک است که قبلاً در شرح حدیث قبلی و اعمال مومنین و منافقین بحث کردیم. گناهان اینها حقیقتا مال آنهاست و ثواب های آنها مال اینهاست. ولی باید توجه کرد که این کنده شدن معاصی از انسان یک سختی های جدی دارد. عبور از صراط برای اینها عبور از یک ریگزار وسیعی است که سهم جهنم از اینها باید خارج شود. جهنم می خواهد بخشی از وجود اینها را بسوزاند.

در روایات ما اشاره شده است که گناهان اینها به نحوی بوده است که با بلاها و سختی ها و کفارات در دنیا تطهیر نشده است. در بعض روایات حتی سخت مردن و جان دادن و امثال اینها را کفاره ذنوب عده ای معرفی کرده است ولی بعض ذنوب در دنیا حتی با این ابتلائات تطهیر نشده است. لذا در قیامت در اعراف متوقف اند و باید یک اتفاقاتی بیافتد تا وارد بهشت بشوند. حضرت آخر کار اینها را اینطوری بهشت می برند.

اما اینکه دشمنان را به جهنم می برند تا یک مومن را به بهشت ببرند، چون آنها سبب گناه مومن بودند. مومن که گناه نمی کند آنها بساط گناه را به پا کردند و بعض مومنین هم گرفتار شدند. حقیقت این گناه متعلق به اینهاست و لذا اصل عذابش هم برای آنهاست و لذا به آنها باید ملحق شود.

تحلیل مسئله خلط بین اصل و فرع

همین روایات و مشابهات آن است که نشان می دهد نباید در سلوک انسان خلط بین اصل و فرع کرد. اینها یک چیزی دارند که گوهر اصلی همان است که ایمان با خدا و رسول است. که بعضاً با تعبیر محبت هم بیان شده است. ولی همین ها ممکن است خطاهایی در فروعات داشته باشند. این خطاها بعضاً در دنیا و ممکن است در عوالم بعد تطهیر شود. ولی اینها نجات پیدا می کنند تا وقتیکه خطای انسان از فروعات به ساحت قلبی و اصل وجود انسان سرایت نکند.

همین مسئله مکرر در روایات سوال می شده است که: آقا مخالفین شما اهل نمازند؛ اهل صدق اند ولی فلان دوستان شما اینطوری نیستند. حضرات فرمودند: «لَا دِينَ  لِأُولَئِكَ وَ لَا عَتْبَ  عَلَى هَؤُلَاء» یعنی کسیکه این محبت را ندارد دین دار نیست. همان که در روایت قبل فرموده بود «انهم لمعزولون عن دین الله» اگر واقعاً اینها طرف ما هستند و آنها طرف آنها هستند نه آنها دین دارند نه اینها جهنمی می شوند. تعجب کرد حضرت فرمود در قرآن مگر ندیده ای که فرموده: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ يَعْنِي مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ لِوَلَايَتِهِمْ كُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَالَ  وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ  يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّور»(13) یعنی امام از ظلمات ذنوب اینها را خارج می کند به سمت نور توبه و مغفرت. زیرا اینها اهل امام عادل هستند. اما دشمن ما ولو نوری هم داشته باشد از او گرفته می شود.

لذا اصل ایمان و محبت انسان نسبت به خدا و اولیاء الهی است. معیار در انسان عمل نیست. معیار عمل است که ذیل ولایت واقع شود. لذا در عین اینکه عمل مهم است ولی خلط بین اصل و فرع نباید کنیم. اصل ایمان و کفر است. البته قطعا عمل هم لازم است. بی مبالاتی در عمل بی معناست. کسی که بی مبالاتی کند مومن نیست. تعلق قلبی و محبت اصلاً با بی مبالاتی جمع نمی شود. ولی صرف مقایسه در یک عمل معیار نیست. گرچه مومنی که گناه نمی کند مثل برق از صراط عبور می کند ولی شیعیان مذنب در وادی اعراف گرفتار و متوقف می شوند. برای عبور اینها مسائل و مواقفی هست که در این روایات اشاره شده است.

لذا آیات اعراف و روایات آن نکاتی متعددی در او هست. اولاً روشن است که رجال علی الاعراف اهل بیت و افراد خاص هستند که در مقام شفاعت هستند و معرفت آنها برای عبور شرط است. ثانیاً در این آیات کسانی مورد بحث هستند که توقفی دارند و باید به توجهی به اهل جنت و نار خود را خلاص کنند. این فرآیند و مراحل این تطهیر و تفکیک اینها را توضیح می دهد. والحمدلله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 408. این روایت طولانی تر است و در باب ضلال کافی، کامل آن نقل شده است.

(3) معاني الأخبار، النص، ص : 59

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 5

(5) بصائر الدرجات، ج 1، ص: 499

(6) بصائر الدرجات، ج 1، ص: 496

(7) معاني الأخبار، النص، ص: 32

(8) در روایات ذیل سوره مبارکه نساء این بحث هست که ورود کریمانه برای کسانی است و اینها چه موقف و عبوری دارند ولی کسانیکه گرفتار می شوند نیازمند شفاعت هستند. فراجع

(9) مختصر البصائر، ص: 175. این روایت در تاویل الآیات به سند شیخ طوسی هم نقل شده است. فراجع.

(10) تفسير القمي، ج 1، ص: 231

(11) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(12) التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري، ص: 110. استاد گاهی تعبیر می کردند که این شکل از نقل ها و مضامین اگر روایت هم نباشد برخواسته از روایات است و به این راحتی نباید طرد و انکار شود.

(13) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 375