نسخه آزمایشی
جمعه, 14 ارديبهشت 1403 - Fri, 3 May 2024

جلسه صد و سی و نهم شرح کتاب الحجه کافی/ امانت الهی و فروعات بحث ولی الامر؛ حل تنازع در آیات مذکور

متن زیر تقریر جلسه صد و سی و نهم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 10 اردیبهشت ماه سال 1402 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه باب طاعت امام و صحیحه ابن ابی العلاء بیان می کنند که این مقام طاعت امانتی است که خدا در اختیار عده ای قرار داده است و اینها هم باید مراقبت کنند. بقیه مردم نیز در رسیدن این امانت بدست ولی الامر باید کوشا باشند. در ادامه آیات بحث تنازع مطرح شده است که تکمله مباحث جلسه قبل را ایراد فرمودند...

صحیحه حسین بن ابی العلاء

بحث در صحیحه حسین بن ابی العلاء در باب وجوب طاعت بود که فرموده: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى  أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ  إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ  وَ رَسُولُهُ  وَ الَّذِينَ آمَنُوا»(1) مرحوم کلینی بدرستی از این روایت همین نکته را فهمیده اند و این مقام بسیار بلندی هم هست زیرا افتراض طاعت مقام خداست. چگونه می شود که یک انسانی به نقطه ای برسد که او هم مفترض الطاعه شود.

در این روایت دو آیه قرآن اشاره شده است که هردو بسیار کلیدی هستند. یکی آیه اولی الامر و دیگری آیه ولایت. در مرود آیه اولی الامر بحث هایی ارائه شد. سیاق آیات را فی الجمله اشاره کردیم و این بحث اطاعت ذیل بحث ملک عظیم و... مطرح است. حسادت دشمن؛ کفر و کتمان آیات الهی؛(2) صد عن سبیل الله. این مقام امانت الهی است که خدا در اختیار افراد خاص قرار داده است و قرار نیست کسی در این مقام طمع کند و بر سر آن درگیر شود.

مسئله امانت الهی و مقام امر

بحث آیه امانت در این آیات از اهمیت ویژه ای برخوردار است. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى  أَهْلِها» این ملک عظیم و مقام مفترض الطاعه بودن، امانت الهی است که این باید به دست اهلش برسد. اگر بخواهید معنای عام آیه را بگیرید، این آیه راجع به کل امانات است. لکن در فضای سیاق روشن است که مقصود این امانت خاص الهی است که بحث مقام امر و طاعت است. این مقام «اهل» دارد و باید به او سپرده شود.

در بالاترین رتبه که مقام امامت کلیه است حتی خود امام معصوم برای امام بعد از خود تصمیم نمی گیرد و آنکس را خدا بفرماید به او این امانت را تحویل می دهد. در روایات نقل شده که اصلا امر امامت در اختیار ما نیست. خدای متعال معین می کند. این مقیاس تصرف ما نیست. ما امانت داریم و باید امانت را به امامی که خدای متعال معین می فرماید بدهیم.

در رتبه بعد گفته می شود که حتی وقتی امام می خواهد ذیل خود والی و حاکم قرار دهد این در واقع به نحوی کسی را واجد مقام امر کردن است که امانت الهی است و باید موازین و اهلیت خاص در او باشد. هرچند در این مقیاس اختیار هم به امام داده می شود و از جنس نصب از جانب خدا نیست. اینجاست که فرمودند: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِساب »(3) یعنی امام ذیل اراده الهی برای نصب و تفویض چیزی از جنس امر، اختیار دارد. و البته امام امانت دار خداست. «السلام علیک یا امین الله فی ارضه». امام این امانت ها را در جای خودش قرار می دهد و به هرکسی به اندازه لیاقت و ظرفش داده می شود. شاید معنی «الامانه المحفوظه» همین باشد که این امانتی است که بی حساب و کتاب در اختیار کسی قرار نمی گیرد.(4)

اما اینکه این مقام امر و طاعت را چه کسی واجد اهلیت است؟ تعبیر آیه گویاست که فرموده: «وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ» معلوم است که جریان ملک عظیم با امر و حکم معنا می شود. ذیل امام معصوم است که حکم به عدل رخ می دهد. و کسانی ذیل او صاحب فرمان می شوند که حکم به عدل می کنند.

بعد در ادامه فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» لذا این آیه در فضای برپایی ملک عظیم آمده است. هرچند ملک عظیم در روایات ما به خود این مقام افتراض الطاعه معنا شده است ولی بنظر می رسد که تجسدی و اقامه ای در خارج دارد که با طوع ما نسبت به امر و حکم امام حاصل می شود. وقتی که امر امام در عالم جاری شود، این ملک عظیم خود را نشان می دهد. و این امر هم چیزی جز فرمان خدا نیست که نازل شده است. امام امری بیرون از وادی امر الهی ندارد و آن را دنبال می کند. هرچند این امر واحد از جانب خدا بسطی در عالم پیدا می کند و جریان ولات امر پدید می آید. که ذیل رسول با امام و بعد جریانی که ذیل ائمه تربیت می شود ادامه پیدا می کند.(5) این فضای آیات برای درک مسئله امر و حکم و اطاعت و وسعت و فروعات و موانع آن مهم است. و بحث تفصیلی آن در جای خود باید دنبال شود. فراجع.

مسئله تنازع در آیه سوره نساء

اما بحث دیگری که جسله قبل اشاره کردیم و این جلسه تکمیل می کنیم اینکه در ادامه آیات فرموده: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في  شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً» کانه بعد از اینکه فرموده است شما ذیل این امر و فرمان الهی باشید و اطاعت را تا اولی الامر باید داشته باشید مسئله نزاع مطرح شده است. این نزاع هم مسئله ساده ای نیست بلکه مهم ترین مسائل اجتماعی ما می تواند محل نزاع باشد.

ذیل این آیه شریفه در روایت برید بن معاویه که قبلاً هم اشاره کردیم فرموده بود: «ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا فَجَمَعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ «5» أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي الْأَمْرِ فَارْجِعُوا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ هَكَذَا نَزَلَتْ  وَ كَيْفَ  يَأْمُرُهُمْ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ لَهُمْ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم »(6) یعنی اینجا «اولوالامر» ولو در ظاهر هم نباشد، در تأویل آیه هست.

نزاعی است که بین امت اتفاق می افتد. این نزاع بر اساس رجوع به خدا و رسول و بعد هم براساس رجوع به اولوالامر حل می شود. البته بحث حذف از تنزیل آیه نیست بلکه مقصود مضمونی است که در آیه هست و این را عده ای اسقاط کردند. این روشن است که نزاع با خود امام معصوم معنا ندارد. در آیه شریفه که طرف نزاع، اولوالامر و رسول و خدای متعال نیستند. نزاعی است بین امت. راه حل این نزاع چیست؟

احتمالات در بحث تنازع

احتمال اول این است که این نزاع بین امت است و وقتی اولوالامر طرف نزاع نیستند پس به خدا و رسول و اولوالامر رجوع کنید. منازعات بین امت با این امر الهی باید حل بشود. فرمان و حکم دیگری نباید وسط بیاید. آنها هستند که با امر الهی شما را پیش می برند. فرموده بود: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ  بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ»(7) این همان امر الهی است که با آن ملک عظیم ساخته می شود و امتی مومن با عمل صالح. آن امر باید مسائل این امت مومن با عمل صالح را حل و فصل کند. و در واقع اختلاف های ما با این جریان برداشته می شود و الا ما همیشه دچار اختلاف و نزاع هستیم. محور الفت اجتماعی و حل نزاع امام است. اگر امام را بردارید همیشه نزاع هست.(8)

احتمال دوم این است که مرحوم علامه طباطبایی فرمودند که عدم ذکر اولوالامر برای این است که می خواهد معیاری که نزاع باید با آن حل بشود را ذکر کند. طرف نزاع اولوالامر نیستند. در منازعات اجتماعی آن چیزی که می خواهد میزان باشد، کتاب و رسول است. کما این که وجود مقدس امیرالمومنین در داستان خلافت فرمودند: من قبول می کنم به این شرط «علی کتاب الله و سنت رسوله» حکم اضافه ای را من نمی پذیرم. من اگر بخواهم اداره کنم جامعه را بر اساس کتاب و سنت اداره می کنم. این که اولوالامر ذکر نشده چون میزان اداره جامعه و امت سازی همان کتاب و سنت رسول است. ولو این که امام خودشان صاحب امر هستند و فرمان دارند اما آن میزانی که برای فرمان هست، کتاب و سنت رسول است.

احتمال سوم این است که اصلا آیه شریفه در مورد نزاع در خود اولی الامر است. اینکه چه کسی ولی الامر است و باید حرف او مورد قبول واقع شود. باید در این مورد به خدا و رسول رجوع کنیم. این تنازع در بحث سرپرستی جامعه است. در بحث اداره جامعه و حل و فصل امور اجتماعی است نه در جزئیات. در این موضوع شما برای تشخیص بدنبال کتاب و رسول باشید تا بدانید ولی الامر چه کسی است. و این معنا را ممکن است کسی هم در لایه امامت معصوم قائل باشد و توضیح دهد و هم ولی الامر به معنای ذیل امام معصوم با توضیح دیگری از رجوع به کتاب و رسول.

این احتمال هم ضعیف نیست و باید دقت شود. این همان مسئله ای است که امت اسلام بر سر او نزاع کردند و امت دو شقه شد. این نزاع اصلی را رها نکنیم و از مصداق آیه بیرون نبریم. اختلاف بر سر همین بود که ولی الامر کیست و اداره این امت و مقام امر برای چه کسی است. این نزاع چگونه باید حل شود؟ ما می خواهیم امر الهی جاری بشود؛ می خواهیم امت بر محور امر الهی درست بشود. همه ظاهراً همین را ادعا می کنند. لکن نزاع می شود که این امر دست چه کسی است. نزاع بر سر این است که چه کسی کتاب و حکمت را در دست دارد و می تواند آن را جاری کند.

خلافت امر سهل و ساده که نیست. کسی که می خواهد خلافت کند باید حقیقتاً، امر دستش باشد. کتاب دستش باشد. حضرت به سلمان فرمود: «من عنده علم الکتاب» من هستم. نبی اکرم بین خودش و امت وسیله می خواست. خدا من را وسیله قرار داد. وسیله نبی اکرم برای امت سازی کسی است که من عنده علم الکتاب است. حالا سر خود این مسئله دعوا شده است. عده ای گفتند امر در کتاب است و خودمان پیدا می کنیم و عمل می کنیم. «حسبنا کتاب الله» این درست است یا اینکه حضرت فرمود: «انا مدینه الحکمه و علی بابها» همه نزاع ها عمده اش این است. اگر نزاع بر سر امام حل شد همه نزاع ها حل می شود. انشاء الله این بحث را ادامه خواهیم داد تا تفصیل مسئله اطاعت و مقام ملک عظیم قدری بهتر روشن شود. والحمدلله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 187

(2) استاد توجه می دادند به این آیه شریفه و روایت کافی ذیل آن که فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَعْرَضَ  عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً قَالَ يَعْنِي بِهِ وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ  وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى  قَالَ يَعْنِي أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ يَقُولُ لِمَ  حَشَرْتَنِي  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذلِكَ  أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها قَالَ الْآيَاتُ الْأَئِمَّةُ فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ  الْيَوْمَ تُنْسى  يَعْنِي تَرَكْتَهَا وَ كَذَلِكَ الْيَوْمَ تُتْرَكُ فِي النَّارِ كَمَا تَرَكْتَ الْأَئِمَّةَ فَلَمْ تُطِعْ أَمْرَهُمْ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَهُم  الحدیث» الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 436

(3) سوره مبارکه ص آیه 39

(4) استاد می فرمودند از جمله امانت های الهی در نزد امام علم اوست که با قواعدی امام در اختیار عده ای قرار می دهد. عده ای که ظرفیتی دارند و خود را آماده تحمل این حقیقت کرده اند. حدیث عنوان بصری همین را می فرماید. فراجع.

(5) این تنزل مسئله امر و فرمان و حکم و طاعت ذیل آن، وقتی به لایه غیرمعصوم ولی تربیت یافتگان و حاملین علم امام می رسد، ولو معصوم نیست ولی این یک کل است که ذیل امام معصوم است لذا از عصمتی با معنای دیگر برخوردار است. استاد این تعبیر «عصمه المعتصمین» را اینطور معنا می کردند.

(6) تفسير العياشي، ج 1، ص: 246

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 216

(8) استاد اشاره می کردند به آیات سوره مبارکه آل عمران و بحث اعتصام به حبل الله و عدم تفرقه که ائتلاف ما با همین حبل الله حاصل می شود و این نیاز به اعتصام جمعی دارد. باید قبول کنیم به او رجوع کنیم.