نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

جلسه پنجم خارج فقه انفال/ بررسی روایات باب انفال – صحیحه حفص و زراره

متن زیر تقریر جلسه پنجم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 27 اردیبهشت ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث انفال به بررسی روایات انفال می پردازند و صحیحه حفص و زراره مورد بررسی قرار می دهند...

بررسی روایات باب انفال

همانطور که گفته شد هردو آیه فیء در مجموع ناظر به مطلق فیء هستند و اختصاص به فیء خاصی ندارند و تفصیل بین آیات به منقول و غیر منقول و امثال آن ناتمام است. اما این نکته که دلیل تکرار «ما افاء» چیست و چرا در یک آیه «منهم» و آیه دیگر «من اهل القری» آمده است ممکن است به این دلیل باشد که ضمیر «منهم» در آیه اول مخصوص به بنی نضیر است لذا در آیه دوم حکم به صورت عمومی بیان شده است.

بعد از تبیین آیات شریفه نوبت به بررسی روایات انفال می رسد؛ مرحوم شیخ حر عنوان کتاب انفال خود را اینگونه بیان کرده اند: «أَبْوَابُ الْأَنْفَالِ وَ مَا يَخْتَصُّ بِالْإِمَامِ » و در عنوان اولین باب موارد انفال را آورده و می فرمایند: «بَابُ أَنَّ الْأَنْفَالَ كُلُّ مَا يَصْطَفِيهِ مِنَ الْغَنِيمَةِ وَ كُلُّ أَرْضٍ مُلِكَتْ بِغَيْرِ قِتَالٍ وَ كُلُّ أَرْضٍ مَوَاتٍ وَ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ وَ الْآجَامُ وَ صَفَايَا الْمُلُوكِ وَ قَطَائِعُهُمْ غَيْرُ الْمَغْصُوبَةِ وَ مِيرَاثُ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ وَ مَا غَنِمَهُ الْمُقَاتِلُونَ بِغَيْرِ إِذْنِه » وادی به معنی شکاف و دره ای است که سیل ها در آن جاری می شود و با جریان سیل های متعدد وسیع تر هم می شود.

روایت اول (صحیحه حفص)

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْأَنْفَالُ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ أَوْ قَوْمٌ صَالَحُوا أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ وَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ وَ هُوَ لِلْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ.

رجال روایت شریفه همگی از ثقات هستند لکن در حفص مناقشه ای شده است که آل اعین بر او عیب می گرفتند که لعب به شطرنج می کند ولی علی التحقیق ثقه است و روایات وی قابل قبول است.

در باب تعبیر «أَوْ قَوْمٌ صَالَحُوا» صلحی که بر زمین می کنند مضمون های مختلفی دارد؛ مثلا گاهی صلح در مقابل عوض است ولی گاهی در مقابل این است که آزاد باشند که انجلاء کنند و به سرزمین دیگری بروند و درباره زمین ها هم گاهی مصالحه به این صورت است که زمین ملک مسلمین باشد و گاهی به این صورت است که ملک خودشان باشد و خراج بپردازند

اگر مراد این باشد که زمین ملک امام علیه السلام باشد فقط بعض انواع صلح را شامل می شود ولی اگر مراد این باشد که در اختیار امام باشد همه موارد را شامل می شود زیرا ارضی که مفتوحة عنوة بوده است نیز گرچه ملک مسلمین است اما اختیار آن و خراج آن در اختیار امام خواهد بود.

اما تعبیر «أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ» گاهی افرادی سرزمین و امکاناتی را به والی اعطاء می کردند که این هم از انفال است؛ بعضی فرموده اند سرزمین هایی که در معرض درگیری و قتال و فتح هستند، پیش دستانه سرزمین خود را به حضرت اعطاء می کنند یا از رعبی که در دل آنها ایجاد شده است سرزمین خود را اعطاء می کنند ولی ممکن است گفته شود که اطلاق این اعطاء شامل مواردی هم می شود که ابتداءا و بدون رعب سرزمین یا امکاناتی را به حضرت اعطاء کنند.

اما تعبیر «كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ» اراضی خراب به معنای سرزمین هایی است که آباد بوده ولی به علت کوچ ساکنین و امثال آن خرابه شده اند. لکن ممکن است شامل کل اراضی موات هم باشد خواه قبلا آباد بوده یا خیر.

اما تعبیر «فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّه وَ هُوَ لِلْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ» لام هم می توان به معنای اختصاص باشد و هم می تواند به معنای ملک باشد ولی اینکه حضرت می فرمایند «يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ» نشان از این دارد که حضرت هر تصرفی را می توانند انجام دهند لذا تفاوت چندانی هم نیست که ملک حضرت باشد یا طوری تحت اختیار ایشان باشد که هر تصرفی که بخواهند انجام می دهند.

البته روشن است که امام علیه السلام بر اساس اهواء و عدم آگاهی تصرف نمی کنند بلکه هم علم و احاطه به عوالم و مسیر تاریخی امت دارند و هم بر اساس حکمت و مصلحت تصرف می کنند؛ وانگهی خدای متعال تقسیم بهشت و جهنم را به امام علیه السلام واگذار کرده است چه رسد به این اموال.

بررسی احتمالات در روایت شریفه

بعضی فرموده اند که این مواردی که در این روایت شریفه بیان شده است مختص اراضی هستند و جامع بین این مواردی که ذکر شده است اراضی هستند؛ لکن این احتمال با اطلاق روایت شریفه سازگار نیست زیرا اموال منقول هم ممکن است بدون درگیری به دست مسلمین بیفتد یا صلح بر آن واقع شود و یا اعطاء شود.

البته در بعض روایات تصریح به ارض شده است همانند این روایت شریفه که می فرماید: «الْفَيْ ءُ وَ الْأَنْفَالُ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ الدِّمَاءِ» و صحیحه محمد بن مسلم که می فرماید: «هِيَ كُلُّ أَرْضٍ جَلَا أَهْلُهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يُحْمَلَ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِجَالٍ وَ لَا رِكَابٍ» که دلالت بر این دارد که موضوع انفال، ارض است.

همین نکته باعث شده است که بعضی همانند مرحوم حکیم بفرمایند که صحیحه حفص هم مختص به اراضی است زیرا گرچه صحیحه حفص و صحیحه محمد بن مسلم روایت متوافقین هستند ولی چون در مقام شمارش و حصر است، مفهوم دارد و به همین دلیل دو روایت باهم تنافی خواهند داشت و جمع عرفی آن این است که عام بر خاص حمل شود.

لکن این حصر هایی که در این روایات آمده است معمولا حصرهای اضافی است زیرا در هر روایت بعض مصادیق انفال ذکر شده است لذا مفهوم ندارد و به همین دلیل منافاتی با اینکه موارد دیگری در روایت دیگری ذکر شود نخواهد داشت.

بلکه ممکن است گفته شود حال که حصر در این روایات اضافی هستند و سیاق صحیحه حفص و صحیحه محمد بن مسلم شبیه به هم هست لذا می توان گفت که صحیحه حفص قرینه بر این است که صحیحه محمد بن مسلم حمل بر کل غنائم شود نه خصوص ارض؛ البته احتمال هم دارد که حضرت در صحیحه زراره فقط ناظر به ارض بوده اند ولی در صحیحه حفص مطلق بیان فرموده اند.

روایت دوم (صحیحه زراره)

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: الْإِمَامُ يُجْرِي وَ يُنَفِّلُ وَ يُعْطِي مَا شَاءَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ السِّهَامُ وَ قَدْ قَاتَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِقَوْمٍ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ فِي الْفَيْ ءِ نَصِيباً وَ إِنْ شَاءَ قَسَمَ ذَلِكَ بَيْنَهُمْ.

سند این روایت شریفه تمام است الا اینکه بعضی فرموده اند که ممکن است این عبارت کلام خود زراره باشد؛ لکن این احتمال صحیح نیست زیرا واضح است که شخصی مثل زراره از غیر امام علیه السلام نقل نمی کند لذا نمی توان گفت که زراره رأی و نظر خود را بیان کرده باشد.

در تعبیر «الْإِمَامُ يُجْرِي» یجری به این معناست که حضرت قراردادهایی که از قبل داشته است را جاری می کند؛ مثلا اگر حضرت بفرماند که  هرکس غنیمتی گرفت ملک خودش باشد، می توانند این قرارداد را قبل از تقسیم غنیمت اجراء کنند.

مرحوم مجلسی فرموده اند اجراء به معنای انفاق است یعنی امام علیه السلام قبل از تقسیم نیز می توانند به هر کس که بخواهند اموالی را انفاق کنند. در بعض نسخ «یجزی» آمده است یعنی اگر قراری بوده است اجزاء می شود و به آن عمل می شود.

در باب تعبیر «وَ يُنَفِّلُ» ینفل به این معناست که حضرت می توانند زیاده بر سهام اعطاء کنند و ممکن هم هست به این معنا باشد که حضرت زیاده هایی که بعد از تقسیم غنائم هستند را برای خود بر می دارند.

اما تعبیر «وَ يُعْطِي مَا شَاءَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ السِّهَامُ وَ قَدْ قَاتَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِقَوْمٍ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ فِي الْفَيْ ءِ نَصِيباً وَ إِنْ شَاءَ قَسَمَ ذَلِكَ بَيْنَهُمْ» از این تعبیر استفاده می شود که فیء در لغت و استعمالات عرفی شامل غنیمت دارالحرب هم می شود. لکن فیء در اصطلاح به معنای اموالی است که مختص به امام علیه السلام باشد. البته کل غنیمت ملک امام علیه السلام است ولی وقتی حضرت تصمیم به تقسیم اموال بگیرند، دیگر اصطلاحا غنیمت دار الحرب است نه فیء.

نکته دیگری که باید بدان توجه داشت این است که گرچه کل غنیمت در اختیار امام علیه السلام است ولی مصارف خاصی برای آن ذکر شده است؛ همچنین گرچه کل خمس ملک امام علیه السلام است ولی مصارف خاصی برای آن ذکر شده است و هکذا در فیء و انفال؛ بنابراین باید در این نکته دقت شود که تفاوت هریک در کجاست که حدود مصارف معین شده است؛ لکن در کلمات محققین گاهی بیانات قرآن کریم که در مصرف آمده است نادیده انگاشته می شود و گمان می رود که این مصارف تشریفاتی هستند و گاهی مصارف به حدی پررنگ می شود که کأن این موارد مالک فیء، خمس یا غنیمت هستند و ادله مالکیت امام نادیده گرفته می شود؛ در حالی که باید به نحوی به هر دو دسته جمع کرد که هم ادله مالکیت امام الغاء نشود و هم ادله دال بر مصارف.