نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu, 2 May 2024

جلسه دهم خارج فقه انفال/ بررسی روایات باب انفال – معتبره علباء اسدی

متن زیر تقریر جلسه دهم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 7 خرداد ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث انفال به بررسی روایات انفال می پردازند. در این جلسه به بررسی معتبره علباء اسدی می پردازند و نقل های آن و دلالت آن را بررسی می کنند..

ادامه بررسی روایت یازدهم

در این روایت شریفه آیه انفال به این صورت ذکر شده است: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى  رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى  فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى  مَنْ يَشاء» که ترکیبی از دو آیه سوره حشر است زیرا در آیه هفتم که «اهل القری» است بعد آن «فما اوجفتم» نیست بلکه «فما اوجفتم» به بعد مربوط به آیه ششم است.

اما روایت دوازدهم باب هم در مباحث ذیل آیه شریفه بیان شد و تکرار نمی شود.

روایت سیزدهم (معتبره علباء)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عِلْبَاءٍ الْأَسَدِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي وُلِّيتُ الْبَحْرَيْنَ- فَأَصَبْتُ بِهَا مَالًا كَثِيراً وَ اشْتَرَيْتُ مَتَاعاً وَ اشْتَرَيْتُ رَقِيقاً وَ اشْتَرَيْتُ أُمَّهَاتِ أَوْلَادٍ وَ وُلِدَ لِي وَ أَنْفَقْتُ وَ هَذَا خُمُسُ ذَلِكَ الْمَالِ وَ هَؤُلَاءِ أُمَّهَاتُ أَوْلَادِي وَ نِسَائِي قَدْ أَتَيْتُكَ بِهِ فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ كُلَّهُ لَنَا وَ قَدْ قَبِلْتُ مَا جِئْتَ بِهِ وَ قَدْ حَلَّلْتُكَ مِنْ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِكَ وَ نِسَائِكَ وَ مَا أَنْفَقْتَ وَ ضَمِنْتُ لَكَ عَلَيَّ وَ عَلَى أَبِي الْجَنَّةَ.

حسین بن سعید از اجلاء است و طریق مرحوم شیخ به ایشان هم تمام است؛ ابی ابی عمیر اصحاب اجماع است اما حکم بن علباء مجهول است؛ لکن مرحوم مجلسی به قرینه  اینکه شبیه همین روایت در کشی عن حکم عن علباء نقل شده است فرموده اند در این روایت شریفه هم کلمه «بن» تصحیف شده از کلمه «عن» هست یعنی بجای «حکم عن علباء» آمده است «حکم بن علباء»؛ در این صورت سند روایت معتبر خواهد بود زیرا علباء از اجلاء است و همین روایت شریفه هم دلالت بر جلیل القدر بودن وی دارد و حکم هم مردد بین حکم بن حکیم که ابوخلاد صیرفی است و مرحوم نجاشی ایشان را توثیق کرده اند و حکم بن ایمن است که درباره او هم آمده است له اصل رواه ابن ابی عمیر لذا در این صورت روایت شریفه معتبره خواهد بود.

با این قرینه ای که مرحوم مجلسی بیان کرده اند بعید نیست که این بیان ایشان تمام باشد زیرا دو روایت در کشی آمده است که شبیه همین مضمون را دارد و این جریان به علباء نسبت داده شده است نه حکم بن علباء.

نکته دیگر این است که شبیه همین روایت شریفه در کافی شریف از مسمع نقل شده است؛ در این روایت شریفه آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: رَأَيْتُ مِسْمَعاً بِالْمَدِينَةِ وَ قَدْ كَانَ حَمَلَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع تِلْكَ السَّنَةَ مَالًا فَرَدَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ لِمَ رَدَّ عَلَيْكَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْمَالَ الَّذِي حَمَلْتَهُ إِلَيْهِ قَالَ فَقَالَ لِي إِنِّي قُلْتُ لَهُ حِينَ حَمَلْتُ إِلَيْهِ الْمَالَ إِنِّي كُنْتُ وُلِّيتُ الْبَحْرَيْنَ الْغَوْصَ فَأَصَبْتُ أَرْبَعَمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ قَدْ جِئْتُكَ بِخُمُسِهَا بِثَمَانِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ كَرِهْتُ أَنْ أَحْبِسَهَا عَنْكَ وَ أَنْ أَعْرِضَ لَهَا وَ هِيَ حَقُّكَ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي أَمْوَالِنَا فَقَالَ أَ وَ مَا لَنَا مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا إِلَّا الْخُمُسُ يَا أَبَا سَيَّارٍ إِنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لَنَا فَمَا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا مِنْ شَيْ ءٍ فَهُوَ لَنَا فَقُلْتُ لَهُ وَ أَنَا أَحْمِلُ إِلَيْكَ الْمَالَ كُلَّهُ فَقَالَ يَا أَبَا سَيَّارٍ قَدْ طَيَّبْنَاهُ لَكَ وَ أَحْلَلْنَاكَ مِنْهُ فَضُمَّ إِلَيْكَ مَالَكَ وَ كُلُّ مَا فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا مِنَ الْأَرْضِ فَهُمْ فِيهِ مُحَلَّلُونَ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا فَيَجْبِيَهُمْ طَسْقَ مَا كَانَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ يَتْرُكَ الْأَرْضَ فِي أَيْدِيهِمْ وَ أَمَّا مَا كَانَ فِي أَيْدِي غَيْرِهِمْ فَإِنَّ كَسْبَهُمْ مِنَ الْأَرْضِ حَرَامٌ عَلَيْهِمْ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا فَيَأْخُذَ الْأَرْضَ مِنْ أَيْدِيهِمْ وَ يُخْرِجَهُمْ صَغَرَةً : قَالَ عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ فَقَالَ لِي أَبُو سَيَّارٍ مَا أَرَى أَحَداً مِنْ أَصْحَابِ الضِّيَاعَ وَ لَا مِمَّنْ يَلِي الْأَعْمَالَ يَأْكُلُ حَلَالًا غَيْرِي إِلَّا مَنْ طَيَّبُوا لَهُ ذَلِكَ.»

در رجال کشی اینطور آمده است: «محمد بن مسعود قال حدثني إبراهيم بن محمد بن فارس عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن شهاب بن عبد ربه عن أبي بصير قال إن علباء الأسدي ولي البحرين فأفاد سبعين ألف دينار و دواب و رقيقا قال فحمل ذلك كله حتى وضعه بين يدي أبي عبد الله (عليه السلام) ثم قال إني وليت البحرين لبني أمية و أفدت كذا و كذا و قد حملته كله إليك و علمت أن الله عز و جل لم يجعل لهم من ذلك شيئا و أنه كله لك فقال له أبو عبد الله (ع) هاته فوضع بين يديه فقال له: قد قبلنا منك و وهبناه لك و أحللناك منه و ضمنا لك على الله الجنة قال أبو بصير: فقلنا ما بالي و ذكر مثل حديث شعيب العقرقوفي»

احتمالا در صدر روایت که می فرماید اموال را نزد امام صادق علیه السلام آورد یک تصحیفی رخ داده باشد زیرا در روایت دیگری این جریان از امام باقر علیه السلام نقل شده و علباء هم از اصحاب امام باقر علیه السلام است. همچنین همین روایتی هم که در وسائل آمده و محل بحث ماست نیز از امام باقر علیه السلام است.

لکن روایت وسائل با روایت کشی یک اختلاف نقل دارند؛ زیرا در روایت وسائل آمده است که راوی خمس مال را نزد حضرت آوردند ولی در روایت کشی آمده است که راوی کل مال را نزد حضرت آوردند. لکن بعید نیست که با این شباهت مضمونی بگوییم که یک روایت است که با اختلافاتی نقل شده است.

در روایت دیگری در کشی اینطور آمده است: «حدثني محمد بن مسعود قال حدثني أحمد بن منصور قال حدثني أحمد بن الفضل عن ابن أبي عمير عن شعيب العقرقوفي عن أبي بصير قال حضرت يعني علباء الأسدي عند موته فقال لي إن أبا جعفر (ع) قد ضمن لي الجنة فاذكره ذلك قال فدخلت على أبي جعفر (ع) فقال: حضرت علباء عند موته؟ قال قلت نعم فأخبرني أنك ضمنت له الجنة و سألني أن أذكرك ذلك قال صدق قال فبكيت ثم قلت جعلت فداك أ لست الكبير السن الضرير البصر فاضمنها لي قال قد فعلت قلت أضمنها لي على آبائك و سميتهم واحدا واحدا قال قد فعلت قلت فاضمنها لي على رسول الله (ص) قال قد فعلت قلت أضمنها لي على الله قال قد فعلت.» این روایت هم شاهد بر این است که این اتفاق واقع شده و از امام باقر علیه السلام بوده است.

بررسی مضمون روایت شریفه

مرحوم شیخ حر این روایت را در باب چهارم از ابواب انفال که مربوط به روایات تحلیل است آورده اند؛ تلقی مرحوم شیخ این است که در روایت مسمع، حضرت به صورت کلی می فرمایند که ارض برای ماست و مربوط به ارض بحرین نیست که گفته شود حضرت درصدد بیان یکی از موارد انفال هستند؛ به همین دلیل ایشان این روایت شریفه را در عداد روایاتی که موارد انفال را برمی شمرند نیاورده است و چون دال بر تحلیل است در باب چهارم آورده اند. البته در مباحث خمس بیان شد که ممکن است حضرت در این روایت هم ناظر به خصوص انفال باشند و مراد از غوص هم همین سرزمین بحرین باشد که در این صورت مربوط به همین باب خواهد بود.

اما مرحوم شیخ حر این روایت علباء را در اینجا آورده اند زیرا درباره ارض بحرین است که از انفال است و این روایت را دیگر در باب چهارم نیاورده اند زیرا در این روایت بحثی از تحلیل خمس نیست بلکه آمده است که حضرت خمس آن مال را قبول فرمودند.

اما اینکه علباء خمس مال را نزد حضرت آورده اند ممکن است به دلیل خمس ارباح مکاسب باشد و ممکن است از باب خمس حلال مخلوط به حرام باشد؛ اما حضرت به وی فرموده اند کل این سرزمین از انفال است و ملک حضرت است.

علی ای حال مرحوم شیخ حر این روایت را دال بر این دانسته اند که بحرین از انفال است و انفال هم ملک امام علیه السلام است و ابتداءا به نظر می رسد روایت شریفه دلالت بر این مدعا هم دارد؛ لکن ممکن است مناقشه شود که حضرت به این دلیل فرموده اند که کل این اموال مربوط به ماست که علباء حق نداشته که والی از طرف ظلمه باشد لذا تمام درآمد وی غصب است و ملک امام علیه السلام است.