نسخه آزمایشی
شنبه, 15 ارديبهشت 1403 - Sat, 4 May 2024

جلسه سی و نهم خارج فقه انفال/ مسئله تحلیل انفال در بحث ارث من لا وارث له و جمع بندی اقوال و ادله

متن زیر تقریر جلسه سی و نهم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 15 آبان ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث انفال و بحث تحلیل انفال و ارث من لاوارث به جمع بندی ادله پرداخته اند و اشاره می کنند که اینها مصرف هستند و منافاتی با انفال بودن ندارند. امام خود برای این اموال طریق مصرف بیان کرده است...

حکم ارث من لا وارث

همانطور که گفته شد روایات متعددی دلالت دارد که ارث من لا وارث له از انفال است؛ در مقابل هم سه دسته روایت دیگر درباره ارث من لا وارث له وجود دارد؛ یک دسته دلالت بر این دارد که باید به همشریانش داده شود و دسته دوم دلالت داشت که در بیت المال مسلمین قرار می گیرد و بعض روایات هم دلالت بر این داشت که با اینکه مولای او ضامن جریره اش نیست اما ارث او به مولایش پرداخت شود.

روایات دال بر انفال بودن ارث بلاوارث متعدد است؛ همانند این روایت شریفه که حضرت می فرمایند: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ وَارِثٌ مِنْ قَرَابَتِهِ وَ لَا مَوْلَى عَتَاقِهِ قَدْ ضَمِنَ جَرِيرَتَهُ فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ» لذا باید نسبت این ادله با سه دسته دلیلی که در مصرف ارث بلاوارث بیان شده است، روشن شود.

نکته دیگر این است که اگر انفال مطلقا تحلیل شده و حتی ارث بلاوارث هم تحلیل شده باشد که مشکلی نیست ولی اگر تحلیل نشده باشد و مصرف خاصی نداشته باشد می شود همانند مابقی اموالی که مربوط به منصب امامت است؛ لذا همانطور که در خمس اقوال متعددی - از نگهداری و وصیت، یا امانت به مومنین تا ظهور، و ایصال به فقرای بنی هاشم، و تصرف ولی فقیه، و احراز رضای امام علیه السلام - وجود دارد در اینجا هم همینطور است.

نسبت ادله انفال با پرداخت به مولای عرفی

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: السَّائِبَةُ لَيْسَ لِأَحَدٍ عَلَيْهَا سَبِيلٌ فَإِنْ  وَالَى أَحَداً فَمِيرَاثُهُ لَهُ وَ جَرِيرَتُهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ لَمْ يُوَالِ أَحَداً فَهُوَ لِأَقْرَبِ النَّاسِ لِمَوْلَاهُ الَّذِي أَعْتَقَهُ.

سائبه به عبدی گفته می شود که مولای او ضامن جریره او نیست که دو صورت دارد یکی اینکه عتق واجب باشد که در این صورت ولاء ضمان جریره از بین می رود و دوم اینکه مولا خودش ضمان جریره را نفی کند. حضرت در این صورت هم فرموده اند که ارث او به مولایش می رسد.

ظاهر اولیه روایت شریفه این است که این میراث حق مولاست و به همین دلیل با انفال بودن آن منافات دارد. لکن مرحوم شیخ حر از مرحوم شیخ در تهذیب نقل کرده اند که: أَنَّهُ أَيْضاً غَيْرُ مَعْمُولٍ عَلَيْهِ لِمَا تَقَدَّمَ وَ يَأْتِي وَ يَحْتَمِلُ التَّفَضُّلُ مِنْهُمْ ع.

بنابراین یا به ظهور روایت شریفه اخذ می شود که در این صورت معرض عنه است و باید کنار گذاشته شود و یا باید در ظهور آن تصرف شده و با روایات انفال جمع شود؛ به این صورت که این اموال ملک حضرت است و ایشان مصرفی برای آن بیان فرموده اند.

نسبت ادله انفال با جعل در بیت المال

همانطور که گفته شد روایاتی هم دلالت دارد که ارث بلاوارث در بیت المال مسلمین قرار داده می شود؛ همانند این روایت شریفه که می فرماید: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ أُعْتِقَ سَائِبَةً فَلْيَتَوَالَ مَنْ شَاءَ وَ عَلَى مَنْ وَالَى جَرِيرَتُهُ وَ لَهُ مِيرَاثُهُ فَإِنْ سَكَتَ حَتَّى يَمُوتَ أُخِذَ مِيرَاثُهُ فَجُعِلَ فِي بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ.»

مرحوم شیخ حر درباره این روایات می فرمایند: «هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ بِبَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ بَيْتُ مَالِ الْإِمَامِ ع لِأَنَّهُ مُتَكَفِّلٌ بِأَحْوَالِهِمْ أَوْ عَلَى التَّقِيَّةِ لِمُوَافَقَتِهِ لِلْعَامَّةِ أَوْ عَلَى التَّفَضُّلِ مِنَ الْإِمَامِ ع وَ الْإِذْنِ فِي إِعْطَاءِ مَالِهِ لِلْمُحْتَاجِينَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»

مرحوم شیخ حر از این جهت فرموده اند که مراد از بیت المال، بیت اموال امام علیه السلام است که ایشان متکفل احوال مسلمین است لذا به بیت اموال ایشان بیت مال المسلمین گفته می شود لکن  برخی هم همین نکته را مقداری تعمیق کرده و فرموده اند امام علیه السلام اموالی که مربوط به منصب امامت است را صرف در مصالح مسلمین می کنند، لذا این اموال هم به منزله اموال مسلمین است و به همین دلیل به آن بیت مال المسلمین هم گفته می شود.

البته قطعا اموال امام علیه السلام متفاوت با اموال مسلمین است اما به این معنی که در مصالح مسلمین هزینه می شود، به منزله اموال مسلمین است، لذا می توان بین این روایات و روایاتی که دلالت دارد که ارث بلاوارث از انفال است جمع عرفی کرد.

نسبت ادله انفال با پرداخت به همشهریان

یک دسته دیگر از روایات ارث بلاوارث این بود که باید بین همشریان میت تقسیم شود؛ همانند این روایت شریفه که می فرماید: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ خَلَّادٍ السِّنْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ فِي الرَّجُلِ يَمُوتُ وَ يَتْرُكُ مَالًا وَ لَيْسَ لَهُ أَحَدٌ أَعْطِ الْمَالَ هَمْشَارِيجَهُ»

این روایات هم در ظهور ابتدائی خود منافات با انفال بودن این اموال دارد لذا باید نسبت بین این روایات و روایات دال بر انفال بودن این اموال بررسی شود.

بررسی وجه جمع مرحوم صدوق

مرحوم شیخ حر ذیل همین روایات بیان مرحوم صدوق را آورده اند که می فرمایند: «قَالَ الصَّدُوقُ مَتَى كَانَ الْإِمَامُ ظَاهِراً فَمَالُهُ لِلْإِمَامِ وَ مَتَى كَانَ الْإِمَامُ غَائِباً فَمَالُهُ لِأَهْلِ بَلَدِهِ مَتَى لَمْ يَكُنْ لَهُ وَارِثٌ وَ لَا قَرَابَةٌ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْهُمْ بِالْبَلَدِيَّةِ.» یعنی روایاتی که می فرماید از انفال است مربوط به دوران حضور امام علیه السلام است و روایاتی که می فرماید به همشریان او پرداخت شود مربوط به دوران غیبت است.

یعنی مرحوم صدوق به ظاهر اولیه روایت که دلالت بر این دارد که این اموال باید به همشریان پرداخت شود اخذ کرده و فرموده اند در دوران غیبت حکم اولیه این اموال همین است.

لکن این جمع تبرعی است و قابل قبول نیست زیرا بسیاری از روایاتی که دلالت دارد که باید به همشریان او پرداخت شود مربوط به عصر حضور است.

بررسی وجه جمع مرحوم شیخ حر

از عنوانی که مرحوم شیخ در باب سوم و چهارم قرار داده اند روشن می شود که وجه جمع دیگری را بیان کرده اند؛ ایشان در عنوان باب سوم می فرمایند: «بَابُ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَا وَارِثَ لَهُ مِنْ قَرَابَةٍ وَ لَا زَوْجٍ وَ لَا مُعْتِقٍ وَ لَا ضَامِنِ جَرِيرَةٍ فَمِيرَاثُهُ لِلْإِمَام » و در عنوان باب چهارم می فرمایند: «بَابُ حُكْمِ مَا لَوْ تَعَذَّرَ إِيصَالُ مَالِ مَنْ لَا وَارِثَ لَهُ إِلَى الْإِمَامِ لِغَيْبَةٍ أَوْ تَقِيَّةٍ أَوْ غَيْرِ ذَلِك » یعنی هم در دوران حضور و هم در دوران غیبت ملک امام علیه السلام است، لکن ائمه علیهم السلام در دورانی که نمی توان از اموال را به ایشان ایصال کرد، این مصرف را بیان فرموده اند.

یک نکته ای که در این جمع ایشان وجود دارد این است که فتوای عامه این است که این اموال بین مسلمین تقسیم می شود لذا در دوران حضور هم ممکن است به دلیل تقیه، تعذر ایصال وجود داشته باشد. به همین دلیل ایشان فرموده اند در دوران حضور هم ممکن است به دلیل تقیه نتوان این اموال را به امام علیه السلام ایصال کرد.

باید توجه داشت که اینکه برخی از این روایات مربوط به دوران خلافت حضرت امیر علیه السلام است نیز مشکلی ایجاد نمی کند زیرا تقیه در این دوران هم متصور است.

البته ایشان فتوا نداده اند که در صورت تعذر ایصال چه باید کرد ولی مجموع این روایات باب چهارم را مربوط به دورانی می دانند که ایصال اموال امام علیه السلام به ایشان متعذر باشد. دلیل اینکه فتوا نداده اند هم همین است که سه دسته روایت در این دوران وجود دارد و ایشان وجه جمعی برای حل این سه دسته روایت نیافته اند.

این وجهی که ایشان بیان کرده اند از وجه مرحوم صدوق بهتر است ولی بازهم جمع تبرعی است زیرا وجهی وجود ندارد که روایاتی که مصرف خاص برای ارث بلاوارث بیان کرده است را حمل به شرایط تعذر ایصال کنیم.