نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

ادامه تفسیر سوره فجر در سمت خدا / بشارت پیروزی رسول الله(ص) در ظهور، رجعت و قیامت / امام حسین صاحب نفس مطمئنه و نجات دهنده مومنین

متن زیر جلسه 69 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 24 آبان ماه سال 93 برگزار شده است. در این جلسه پیرو جلسه قبل که با محوریت سوره مبارکه فجر بود، ایشان به تفسیر دوم از این سوره پرداختند و بیان داشتند که در امتحانات و ابتلائات چه با خوشیها و چه با سختی ها باشد، انسان مومن با این ظاهر امتحان کاری ندارد، بلکه آن تدبیر پشت صحنه را که خدای متعال است و در سختی ها و خوشی ها در هر دو یک راهی برای تقرب به خودش برای عبور از عالم دنیا به سوی عوالم برتر و ملکوت و غیب این عالم باز کرده است برای او مهم است. نخواهید مسیر امتحان تان عوض شود؛ خدای متعال هر کسی را متناسب با خودش امتحان می کند. در تفسیر دوم، مدار اصلاح عالم ولی خدا است و مدار استفساد کسانی هستند که مقابل ولی خدا می ایستند و می خواهند این بساط را جمع کنند و بساط دیگری پهن کنند. در این سوره به پیغمبر می فرمایند فراعنه قبلی هم همین کار را می کردند و مقابل انبیاء می ایستادند؛ اقوام هم اطرافشان جمع می شدند و با هم دیگر امتی درست می کردند و طغیان و فساد را به نهایت میرساندند. در حل این فساد بلای عظیمی برای وجود مقدس رسول الله رقم می خورد که اعظم ابتلائات عالم و برای نبی اکرم است؛ در عالم بلایی به این عظیمی نبوده است. برای عبور جامعه از فساد نبی اکرم یک بار زمین را اصلاح کردند. دوباره گویا فراعنه ای زمین را فاسد می کنند و حضرت باز برای عبور عالم از این فساد بلایی را تحمل می کنند که قصه سیدالشهدا که صاحب نفس مطمئنه هستند، محور ابتلائات نبی اکرم است. حضرت با بلای خودشان عالم را از جریان فراعنه امت خودشان عبور می دهند و این کار خود حضرت است و در این سوره شاید بشود گفت تسلی به حضرت داده می شود که پیامبر گرامی، قسم به ظهور حضرت بقیه الله که ما به شما عطا کردیم؛ و قسم به یازده امام امیرالمومنین فاطمه زهرا و به خود خدای متعال که حامی شما است، کار به نفع شما تمام است. وقتی این حامیان را خدای متعال برای نبی اکرم قرار داده دیگر جای هیچ تردیدی در پیروزی قطعی حضرت نیست. این سوره در واقع بشارت به شفاعت سیدالشهدا است که ایشان همه نفوس مومن را به مقام اطمینان می رسانند و با اطمینان از سختی ها و فتنه ها عبورشان می دهند. شیطان می خواهد طوفان به پا کند مومن نتواند سالم عبور کند؛ سیدالشهدا با عاشورا محور نفوس مطمئنه شدند و همه مومنین را با آرامش از دنیا می برند. خودشان وسط آتش فرعون رفتند و این آتش را خاموش کردند که امت در چتر حمایت ایشان راحت از این جهنم عبور بکند...

سوال: هفته گذشته حاج آقای میرباقری نکات لطیفی را از سوره مبارکه فجر که معروف است به سوره امام حسین علیه السلام برای ما گفتند و نکات خیلی خوبی را هم شنیدیم. امروز ادامه بحث هفته گذشته را خواهیم داشت. ضمن این که مختصری از بحث هفته گذشته بفرمایید.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. در فضیلت این سوره گفته شده که سوره امام حسین علیه السلام است و اگر کسی مداومت بر قرائت این سوره بکند در بهشت در درجه امام حسین علیه السلام یا با ایشان است؛ البته این معیت به معنی این که انسان هم تراز معصوم باشد، نیست؛ همانی است که در زیارت عاشورا می گوییم «ان یجعلنی معکم» به معنی معیت و همجواری است که انسان به جایی برسد که بین او و امام در بهشت حجاب نباشد و الا مقام امام مقام دیگری است. روایتی را بخوانم در همین زمینه و بعد مباحث را عرض می کنم. روایت از داود بن فرقد است. امام صادق علیه السلام فرمود: «اِقْرَؤُا سُورَةَ الفَجِرِ فی فَرائِضِکم وَ نَوافِلِکم ، فَاِنها سُورَةُ الحُسَین ع وَ ارْغَبُوا فیها»(1) سوره فجر را در هم نمازهای مستحبی و هم نمازهای واجب بخوانید؛ سوره امام حسین است؛ در این سوره رغبت کنید یکی از اشخاصی که در مجلس بود سوال کرد: علت اختصاص این سوره به امام حسین علیه السلام چیست؟ فرمودند: در آیات آخر سوره که خدای متعال د خطاب می کند به نفس مطمئنه ای که این نفس مطمئنه طبق این روایات وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام هستند (منافات با روایت دیگر ندارد که فرمودند نبی اکرم هستند اهل بیت و شیعیان و مومنین هم هستند) «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی» ایشان نفس مطمئنه هستند و البته اصحاب آن ها در روز قیامت از خدای متعال راضی هستند و خدا هم از آن ها راضی است و در آن مقام صاحب نفس راضیه و مرضیه هستند؛ البته محور این نفس راضیه مرضیه خود حضرت هستند.

مکرر این را در حدیث عقل و جهل عرض کردیم که این طور نیست که صفات کریمه را خدای متعال به صورت جزیره ای مستقل به افراد بدهد؛ بلکه اصل این صفات مربوط وجود مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه است. در بقیه افراد همان صفت است که تجلی پیدا می کند. مثل نور خورشید که در خانه های ما است؛ هر کدام خورشید مستقلی نداریم؛ یک خورشید در منظومه شمسی است و شعاعی از آن به خانه ما می رسد. بنابراین صاحب نفس مطمئنه وجود مقدس حضرت است؛ اصحابی و دوستان و مومنین، پرتویی از آن نفس تجلی و ظاهر می شود. در آنچه که گفته شد، نکته ای است که حضرت محور نفوس مطمئنه در دنیا و در قیامت می شوند؛ حالا سیر این سوره را با توجه به این مطلب دنبال می کنیم.

بعد حضرت صادق علیه السلام در ادامه آن حدیث فرمودند: «فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»(2) عزت و حکمت الهی اقتضا می کند که چنین اتفاقی بیفتد و هر کس این سوره را بخواند در درجه معیت با حضرت قرار بگیرد.

پنج قسم اول این سوره است که خدای متعال تأکید می کنند برای صاحبان خرد و تامل حتماً در این قسم ها نکته ای است. این پنج قسم ابتدائاً در بعضی از روایات و کلمات مفسرین و عمدتاً در روایات به مواقیت و زمان های مخصوصی تفسیر شدند که صاحب فضیلت هستند و زمان قرب و بندگی و حضور در محضر خدا هستند که در این فضاها بستر قرب حاضر است. خدای متعال این بستر ها را آماده کرده برای تقرب به خودش و بعد می فرماید: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ» به پیامبر گرامی خطاب می کند: شما سرنوشت این سه قوم و این سه گروه و جمعیت را دیدید یا مشاهده فرمودید که خدای متعال با آن ها چه کرد؟ یکی قوم عاد یکی قوم ثمود یکی فرعون حضرت موسای کلیم.

در ادامه خدای متعال می فرماید: این ها در زمین فساد کردند «فَأَکْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ، فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ» خدای متعال تازیانه عذاب را بر آن ها فروریخت و به عذاب پی در پی مبتلا شدند. پس حضرت و یا هر کسی که می خواهد را توجه می دهند به سرنوشت آن اقوام و یا فراعنه ای که فساد در زمین را به نهایت رساندند که خدای متعال هم با تازیانه های عذاب آن ها را گرفتار کرد. بعد در فراز دوم سوره می فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» پروردگار تو در کمین گاه است؛ این طور نیست که اگر اختیار داده رها کرده باشد؛ هم غافل نیست و هم محیط است. این طور نیست خدای متعال اگر اختیار داده عاجز است؛ از بعضی آیات قرآن استفاده می شود گویا اقوام یهود معتقد بودند خدای متعال دست بسته شده «وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّـهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ...»(مائده/64) این طور نیست خدای متعال در بعضی از فرازهای تورات که نقل شده یک چیزهای عجیبی است آدم نمی داند این ها چطور در کتاب آسمانی آمده که مثلاً جناب یعقوب به این معنا یقه خدای متعال را گرفت و خدا را زدند زمین و خواستند: قوم من را قوم برتر قرار بده و خدای متعال هم مجبور شد و پذیرفت. چنین چیزی در قرآن نداریم. خدای متعال به هیچ وجه دست بسته در مقابل اراده مخلوق نیست؛ گرچه به مخلوق اراده داده است.

در روایات ما است گاهی اوقات خدای متعال چیزی را اراده می کند ولی راضی نیست؛ چون اختیار به بنده داده، بنده می خواهد کاری انجام دهد اما خدای متعال راضی به آن کار نیست ولی اگر اذن ندهد و اراده نکند آن کار واقع نمی شود، در عالم اختیار خدای متعال اراده می کند. خدای متعال اختیار به بندگان داده اما در عین حال قدرتش قدرت محیط و مسلط است. این که فرعونی حکومت کرد معنایش این نیست که از دست خدای متعال خارج شده است؛ خدای متعال عجله هم نمی کند؛ این خیلی مهم است، ما خیال می کنیم خدای متعال زود باید یقه گیری کند در حالیکه این طور نیست؛ «وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِی حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لَا فِی نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ، وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ، وَ قَدْ تَعَالَيْتَ- يَا إِلَهِی- عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً»(3) آن کسی که می ترسد فرصت از دستش برود عجله می کند و الا کسی که همیشه فرصت در اختیارش است چه عجله ای دارد می گذارد کار به نهایت برسد در آن نهایت کار را تدبیر می کند.

در فراز سوم بحث طغیان انسان و تحلیل طغیان انسان است که ظاهرش تحلیل عامی است ولی ممکن است برگردد به یک جریان خاص «فَأَمَّا الإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ» این عالم انسان عالم ابتلا است ابتلای انسان هم دو جور است گاهی آبرو می دهند؛ کرامت ظاهری می دهد مردم برای کسی نشست و برخاست می کنند؛ امکانات مادی و قدرت و ثروت می دهد و گاهی اوقات هم در تنگنا قرار می دهد هر دو امتحان است و هیچ فرقی نمی کند. کسی هم نباید فکر کند امتحان به تنگنا سخت تر از امتحان به قدرت است. دشوار است آدم بگوید امتحان حضرت ایوب سخت تر از امتحان حضرت سلیمان است؛ نه معلوم نیست. آن جایی که خدا می خواهد امتحان بگیرد و آدم باید از عقبات عبور کند خیلی دشوار است؛ چه با امکانات باشد چه با محرومیت. این اشتباه انسان ها است که امکانات را علامت تکریم نهایی خدای متعال و این سخت گیری را علامت توهین و تحقیر می دانند. اگر مدار تحقیر و تجلیل این شود، آدم نه از امکانات می تواند استفاده کند و نه از سختی ها. اگر متوجه شد که این ها دو بستر است و در هر دو بستر هم یک راهی به سوی مقصد که قرب خدای متعال و رضوان و پنجره ای به سوی عوالم غیب است و مسیر حرکت انسان به سوی خدای متعال در دل هر دو صحنه گشوده می شود؛ چه در اوج ثروت باشی چه در سختی.

حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: من تعجب می کنم از مومن این چه وجود مبارکی است اگر همه دنیا را به او بدهند ضرر نمی کند در این دنیا راه خودش را پیدا می کند، اگر همه حکومت دنیا را به او بدهند، اگر با مقراض و قیچی قطعه قطعه اش کنند، باز هم ضرر نمی کند، هم در آن سختی راه خودش را پیدا می کند و هم در آن راحتی. مومن همیشه این طور است و در هر دوی آن شرایط راهی به سوی خدای متعال می بیند؛ با خود این ها کاری ندارد.

همانطور که در تفسیر زهد هم مکرر عرض کردیم زاهد یعنی «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ»(حدید/23) اگر کسی متوجه بود که همه این مقدرات در یک کتابی از قبل نوشته شده و در محضر خدای متعال بوده بعد با حساب و کتاب به ما می رسد و تدبیری پشت اش است، کاری با ظاهر صحنه ندارد. آن تدبیر پشت صحنه را که خدای متعال است و در سختی ها و خوشی ها در هر دو یک راهی برای تقرب به خودش برای عبور از عالم دنیا به سوی عوالم برتر و ملکوت و غیب این عالم باز کرده است. مومن آن کسی است که در سختی آن راه را پیدا می کند و در خوشی هم آن راه را پیدا می کند و برایش فرقی هم نمی کند. این است که امام باقر به جابر فرمود: برای ما فرقی نمی کند؛ آن چیزی که خدا بخواهد دوست داریم؛ مرگ یا زندگی، فقر یا غنا، سلامتی یا بیماری برای ما فرقی ندارد، آن چیزی که او بخواهد را می خواهیم؛ چون می دانیم آن چیزی که خدای متعال تدبیر کرده در آن یک راهی است.

در روایت هم آمده است که نخواهید مسیر امتحان تان عوض شود؛ خدای متعال هر کسی را متناسب با خودش امتحان می کند. ما خیال می کنیم اگر خدای متعال امتحان ما را از فقر به غنا برد درست می شود؛ در حالیکه این طور نیست، ما اگر در بستر غنا امتحان شویم بستر پیروزی برای ما نیست و بالعکس. عمده این است که آدم آن راه را پیدا کند. آن هایی که بد محاسبه می کنند خیال می کنند معیار تجلیل و تحقیر همین داد و ستد ها و گرفتن هایی است که خدای متعال در فشار قرار می دهد یا وسعت می دهد. پرچمداران تمدن مادی در قرن بیست و یکم این طور هستند؛ یعنی معیار تجلیل و تحقیر را ثروت و قدرت می دانند. این انسان اگر این طور کرد مبتلا به فساد می شود و به جای این که امکاناتی که دارد خرج کند، امکانات دیگران را مصادره می کند. امکانات خودش را هم نتوانسته شکر کند، حالا امکانات دیگران را هم جمع می کند «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» چنین کسی میراث همه عالم را برای خودش می خواهد؛ این انسان مبتلا به خسارت می شود.

 در فراز چهارم سوره اینگونه بیان شده که صحنه ای به پا می شود و همه بساط انسان جمع می شود «کَلاّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا * وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا * وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» در اینجا صحنه عجیبی را قرآن حکایت کرده که جهنم را حاضر می کنند. حالا احضار جهنم چیست؟ روایت دارد وجود مقدس رسول الله وقتی این آیه نازل شد بسیار نگران بودند؛ البته برای امت شان خودشان که معاف از این بحث ها هستند. فرمود با هزار زمام می آورند و هر زمام هم در دست هزاران ملک است و صحنه سنگینی است. در آن روز معلوم می شود این انسان که در این دنیا محاسبه غلط می کرد این بساطی را خالد می دید در حالیکه در آن روز جمع می شود «یَقُول یا لَیتَنِی قَدَّمت لِحَیاتِی * فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ» می گوید: ای کاش من برای امروز کاری می کردم. اما دیگر فرصت تمام شده است، خدای متعال عذاب سنگینی را می کند که امکان این عذاب برای هیچ کسی نیست؛ سخت گرفتار می کند و به بند می بندد به گونه ای که احدی قدرت این به بند بستن را ندارد. پس از یک عذاب سنگین در آن روز که خدای متعال عهده دار اوست خبر می دهد.

در فراز پنجم سوره چنین بیان می شود که در همان صحنه سخت، نفسی است که مخاطب به این خطاب است «یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة * ارْجِعِی إِلی رَبِّكِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلِی فِی عِبادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» در آن نگاهی که در جلسه قبل عرض کردیم اجمالش این بود که خدای متعال به حضرت می فرمایند: این فرصت هایی که در اول سوره قسم خورده شده در اختیار امت است و بعد هم عده ای از این فرصت استفاده می کنند و بر محور شما صاحب نفس مطمئنه می شوند؛ البته فراز و فرودی هم در این دنیا است، مثل امم سابق که فراعنه ای داشتند امت شما هم فراعنه ای دارند، این ها هم فساد می کنند و فساد را به آخر می رسانند؛ ولی خدای متعال هم در دنیا در کمین گاه آن ها است و هم در آخرت. زمانی که بساط جهنم پهن شود آن کسانی که فراعنه امت تو بودند همه پشیمان می شوند؛ ولی دیگر فرصت از دست رفته است. ای پیامبر، شما محور نفوس مطمئنه در قیامت هستید.

این یک تفسیر است و کانه بشارتی است به حضرت که در مسیر هدایت امت که فراعنه می آیند و بر نور هدایت شما حجاب می اندازند، ولی این بساط در محضر خدای متعال هست و خدای متعال در کمینگاه این فراعنه هم است؛ این امت هم همین طور است و هیچ فرقی با فراعنه قبلی ندارند. وقتی فساد را به اوج رساندند این بساط جمع می شود؛ «فَصَب عَلَیهِم رَبُّک سَوطَ عَذاب»خدا عجله ای هم ندارد و بساط قیامت که پهن می شود بساط آنها را جمع می کند. در قیامت دو دسته هستند: یک عده ای مخاطب «یا ایتها النفس المطمئنه» هستند و یک عده ای هم بر محور فراعنه هستند که «یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی». لذا این آیه در بعضی از روایات به خود فراعنه امت تفسیر شده که تفرعن در مقابل حضرت کردند و ایستادند.

حالا برای این که ارتباط این سوره با وجود مقدس سیدالشهدا بیشتر برقرار باشد دو نکته را عرض می کنم: یک نکته این است که در این سوره گفتگو از فساد یک قوم و امت و فراعنه این قوم است؛ نکته بعد محاسبه ای که مبدا این فساد می شود و بعد سرنوشت قیامت آن ها و همچنین قسم های اول سوره. این فسادی که در امت می شود چیست؟ فراعنه وقتی فساد می کنند چه کار می کنند؟ این فساد در اصطلاح قرآن به نظر می آید معنای خاصی دارد؛ گرچه از نظر لغوی فساد در مقابل صلاح است و معنایش روشن است، در قرآن و روایات این بحث مکرر آمده که فساد یعنی چه «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ»(روم/41)؛ یعنی خدای متعال می فرماید: فساد روی زمین به خاطر مکتسبات مردم آشکار شده مردم با دست و قدرتشان کاری کردند که فساد در دریا و خشکی آشکار شد. حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: «قَالَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ يَوْمَ قَالَتِ الْأَنْصَارُ مِنَّا رَجُلٌ وَ مِنْكُمْ رَجُل‏»(4) یعنی این آیه ناظر به روزی است که در سقیفه انصار گفتند مردی از ما امیر باشد و مردی از شما. این آغاز فساد روی زمین بود.

در آیه دیگر خدای متعال می فرماید: «وَ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْض بَعْد إِصْلَاحهَا»(اعراف/56)؛ یعنی بعد از این که خدای متعال زمین را اصلاح کرد شما فاسد نکنید. روایتی ذیل این آیه در روضه کافی است که حضرت فرمودند «إِنَّ الْأَرْضَ كَانَتْ فَاسِدَةً فَأَصْلَحَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَبِيِّه‏»(5) یعنی زمین را فساد گرفته بود و نبی اکرم آمدند زمین را اصلاح کردند شما به مدار فساد قبلی برنگردانید؛ یا در بعضی دیگر از روایات دارد: «أصلحها برسول الله ص و أمير المؤمنين ع فأفسدوها حين تركوا أمير المؤمنين ع‏»(6)

مدار اصلاح عالم ولی خدا است و مدار فساد کسانی هستند که مقابل ولی خدا می ایستند و می خواهند این بساط را جمع کنند و بساط دیگری پهن کنند. اصلاح یعنی برگرداندن حیات بشر و حیات انسانی و اجتماعی به مدار توحید بطوریکه همه چیز آهنگ توحید پیدا بکند «حَتّی تَکُونَ اَعْمالی وَ اَوْرادی کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالی فی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً»(7) به نظرم می آید که اگر کلمه لا اله الا الله را قبول کردیم، همین یک کلمه دین حداکثری است و هیچ چیز دیگری نمی خواهد؛ بقیه دین تحصیل کلمه لا اله الا الله است؛ یعنی هیچ چیزی را انسان نپرستد و خدا را در همه شئون بپرستد. نه این که نمازش را برای خدا بخواند امام در معیشت اش به دنبال دنیا باشد و الهه برای خودش کسب کند. اگر لا اله الا الله بخواهد محقق شود که مفادش نفی خضوع و خشوع و پرستش و دل دادگی و دنبال کردن هر هدفی جز خدای متعال است، معنایش این است که همه زندگی انسان و زندگی خصوصی و اجتماعی و ظاهر و باطن باید در مدار توحید قرار بگیرد و نه فقط ظواهر افعال انسان، بلکه باطن وجود انسان سر و لبّ و همه مراتب وجود انسان و همه عرصه های حیات جمعی و فردی باید تحت الوهیت و پرستش خدای متعال قرار بگیرد. این می شود اصلاح. چه کسی این کار را می تواند بکند؟

این امر بر مدار ولی خدا واقع می شود. طریق وقوع توحید در عالم نبی و ولی هستند. این که فرمود: «بنا عرف اللّه و بنا عبد اللّه و نحن الادلاء علی اللّه و لولا نا ما عبد اللّه»(8) یعنی شما اگر امام را بردارید، توحید محقق نمی شود. محال است کسی خیال کند بدون نبی اکرم و اهل بیت توحید واقع شود. مدار توحید بر مدار نبی اکرم و اهل بیت است. آن اراده ها هستند که اصل عبادت و بندگی را می کنند و بعد اگر جامعه ذیل آن ها قرار گرفت، فرد همه قوایش تحت ولایت امام قرار گرفت، قوایش نورانی می شود و موحد می شود. اگر خیال کنیم مستقیم خودمان جزیره ای می رویم خدا را پرستش می کنیم و موحد می شویم، این توهم است و توهم ابلیس هم همان بود؛ می خواست مستقیماً خدا را بدون وساطت خلیفه عبادت کند، خدای متعال هم رجمش کرد. اصلاح یعنی این که همه زندگی انسان به مدار توحید برگردد و این به این است که همه حیات انسان به مدار ولی خدا برگردد. آن کسی که توحید را حاکم می کند امام است.

لذا صبغة الله در قرآن رنگ خدایی گرفتن تفسیر شده به ولایت. اگر جامعه ای رنگ ولی خدا را بگیرد صبغة الله پیدا می کند. تمدن الهی آن تمدنی است که هر کجایش را نگاه می کنید صبغه امام دارد؛ هر تمدنی صبغه ولات خودش را دارد، یا صبغه امامان جور است و یا صبغه ائمه اطهار و انبیا و اوصیا و اولیا الهی است. شما اصلاً صبغه و رنگ نبی اکرم ــ البته تعبیر رنگ دقیق نیست ــ صبغه نبی اکرم را شما می توانید در امت اسلامی ببیند. اگر امتی اسلامی باشد همه آن نور و حیات طیبه می شود. اصلاح یعنی این و افساد هم یعنی برگرداندن از مدار انبیا به مدار شیطان. فراعنه اقوام گذشته مقابل انبیا می ایستادند و مدار امت را از پیامبر به مدار خودشان برمی گرداندند. خودشان و اهوائشان مدار اداره جامعه می شد؛ ولو محاسبه کند و بیندیشد و با کمال عقلانیت هم این کار را انجام دهد؛ (البته منظور عقلانیت ابزاری است و نه آن عقلی که نور الهی است) با عقلانیت ابزاری هم اگر جامعه یا زندگی فردی یا خانواده را اداره کردید، اگر بر مدار خودتان بود این فساد می شود. باید به مدار توحید برگردد. برگشتن به مدار توحید برگشتن به مدار نبی اکرم و اهل بیت است.

خدای متعال زمینی را که فاسد بود با پیامبر اصلاح کرد، شما به مدار خودش برنگردانید. این است که فریقین این حدیث را نقل کرده اند که حضرت فرمود: در رویای صادقه ای دیدم دیدم بنی امیه از منبر من بالا رفتند و مردم را به قهقرا بر می گردانند. این همان فساد است؛ یعنی وجهه و قلب امت و فکر امت و قوایش را که پیامبر برگرداندند به سمت خدا، این ها برمی گردانند دوباره به دنیا و اولیای طاغوت. فساد یعنی برگرداندن از مدار توحید و نبی اکرم.

سید الشهدا نامه ای که به محمد حنفیه نوشتند وقتی می خواستند از مدینه خارج شوند این بود که اول شهادتین می گویند که خیلی هم مهم است؛ بعضی از وسط نامه را شروع می کنند که این غلط است آن شهادتین بنای کار حضرت است، یعنی من شهادت به توحید و به قیامت می دهم و اگر این را بردارید قیام حضرت قابل تفسیر نیست؛ قیام حضرت بر مدار توحید و معاد قابل تفسیر است. بعد می فرمایند: «وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله اُریْدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیْرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی علی بن ابی طالِبٍ علیه السلام»(9) من برای اصلاح امور امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر قیام می کنم؛ یعنی یک فسادی دامن امت را گرفته و من می خواهم برگردانم به مدار خود. این قیام من قیام مفسدانه ای نیست. ممکن است یک کسی اسم قیامش را اصلاحی بگذارد ولی مفسد باشد، اگر شما مردم را از مدار توحید بیرون بردید فساد است ولو اسمش را اصلاح بگذارید. یک حال این فسادی که در امت افتاده چه بوده؟ این بوده که امت از مدار نبی اکرم خارج شدند و سید الشهدا می خواهند آن را به مدارش برگردانند؛ این سوره توضیح همان فساد است.

در این سوره به پیغمبر می فرمایند فراعنه قبلی هم همین کار را می کردند و مقابل انبیاء می ایستادند؛ اقوام هم اطرافشان جمع می شدند و با هم دیگر امتی درست می کردند و طغیان و فساد را به نهایت میرساندند. قوم عاد قوم ثمود و هم فرعون تمدن به ظاهر بزرگ و وسیعی به خصوص در آن ادوار داشتند. قرآن هم ذکر کرده «إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ * وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ * وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ» یعنی کاخ هایی با ستون های برافراشته و شهرهایی که از تراشیدن سنگ های کوه ها بود و با آن ها کاخ درست می کردند. این تمدن ها و فساد ها را خدای متعال در کمین گاه شان بود. بحث فساد این امت هم این نبود که شهر و تمدن نداشتند و در بیغوله زندگی می کردند؛ بلکه فساد امت پیامبر نیز این بود که از مدار توحید و نبوت و انبیاء جامعه را بیرون بردند. این همان فساد امم گذشته است که عیناً آن فساد در امت حضرت هم اتفاق می افتد؛ یعنی تفرعن. مداری که حضرت برای جامعه قرار دادند جامعه را از آن مدار برمی گردانند و قصه سیدالشهدا هم همین است.

سیدالشهدا برای اصلاح این مدار قیام کردند. سوال اینجاست که پایان این فساد به کجا رسید؟ این را هم قرآن توضیح داده و به داستان سیدالشهدا علیه السلام برمی گردد که در سوره مبارکه اسراء است. ظاهر خطاب به بنی اسرائیل است و خیلی هم عجیب است که چرا این خطاب به بنی اسرائیل شده با این که قتل سیدالشهدا علیه السلام بر حسب ظاهر کار بنی امیه است و کار بنی اسرائیل نیست؛ چطور این خطاب به بنی اسرائیل شده؟ حتماً ارتباطی بین این دو دسته و یک هماهنگی و انسجامی است. آیات اول سوره مبارکه اسراء است و آیات عجیبی هم است «وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا * فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا * ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا»(اسراء/4) چنین حکم کردیم - نوشته شده و مکتوب است و نه این که مجبورند - بلکه این کار اتفاق می افتد و شما در زمین دو بار فساد می کنید. یک سرکشی بزرگ است که خدای متعال می فرماید اولین باری که می خواهیم از شما انتقام بگیریم عباد صاحب قدرتی را بر شما مبعوث می کنیم که در لا به لای شهرهای شما می گردند و یک به یک شما را مجازات می کنند. یک رجعت و بازگشتی است که این رجوع در این آیه به رجعت سیدالشهدا تفسیر شده است.

روایات متعددی از جمله در کافی است که امام صادق علیه السلام فرمودند: «قُتِل على بن أبى طالب و طعن الحسن عليه السلام «و لتَعلُنَّ علواً كبيرا» قتل الحسين عليه السلام»(10) یعنی این فسادی که روی زمین دو بار می شود قتل وجود مقدس امیرالمومنین و درگیری است که با امام حسن مجتبی پیدا شد و برخوردی که با ایشان شد. و این سرکشی کبیر قتل امام حسین علیه السلام است. این فساد است و «لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ»(اسراء/4)؛ یعنی فساد در زمین اوجش همین است. یک ارتباطی بین این دو دسته بنی اسرائیل و بنی امیه وجود دارد که خطاب در این آیات به بنی اسرائیل شده در تاریخ توضیح داده اند. در نهج البلاغه هم اگر کسی کار بکند این روابط را حضرت به یک معنای لطیفی بیان کرده اند. علی ای حال اوج فساد در ارض این جا است و سرکشی در زمین و علو کبیر در مقابل خدای متعال قتل الحسین است که در قرآن تعبیر شده به سرکشی بزرگ.

داستان فساد امت که به نبی اکرم می گویند در امت شما فراعنه ای می آیند فساد می کنند این فساد به جایی می رسد که به شهادت سیدالشهدا ختم می شود؛ حضرت یک قیام اصلاحی می کنند و برای اصلاح این فساد خود حضرت به شهادت می رسند. در پایان این درگیری «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ» هم در این دنیا است که بر اساس آیات سوره مبارکه  اسراء ظهور و رجعت است و هم در قیامت که در سوره فجر «وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى» یعنی آن امتی که کار فساد را به این جا رساندند آن امت در محور فراعنه ای که محور این طغیان بودند، سرنوشت شان جهنم است اما سیدالشهدا محور نفوس مطمئنه است.

سوال: مباحثی که اشاره کردید مرور دوباره ما بر سوره مبارکه فجر و نکات دیگری بود. بعد از تلاوت قرآن کریم و قرار روزانه مان که صفحه 266؛ آیات 71‌ تا 90 سوره مبارکه حجر است به نگاه و مطالب دیگری از سوره خواهیم پرداخت.

جواب: اجمالا اشاره کردیم که در این سوره بحث از تفرعن فرعون های امم گذشته و اقوامشان است و گویا بحث خطاب به حضرت است که در امت شما هم چنین تفرعنی اتفاق می افتد و در این تفرعن احیانا فسادی به پا می شود و در حل این فساد بلای عظیمی برای وجود مقدس رسول الله رقم می خورد که اعظم ابتلائات عالم و برای نبی اکرم است؛ در عالم بلایی به این عظیمی نبوده است. برای عبور جامعه از فساد نبی اکرم یک بار زمین را اصلاح کردند «وَلَاتُفْسِدُوا فِي الْأَرْض بَعْد إِصْلَاحهَا»(اعراف/56)؛ یعنی زمین به نبی اکرم اصلاح شد؛ دوباره گویا فراعنه ای زمین را فاسد می کنند و حضرت باز برای عبور عالم از این فساد بلایی را تحمل می کنند که قصه سیدالشهدا که صاحب نفس مطمئنه هستند، محور ابتلائات نبی اکرم است. حضرت با بلای خودشان عالم را از جریان فراعنه امت خودشان عبور می دهند و این کار خود حضرت است و در این سوره شاید بشود گفت تسلی به حضرت داده می شود.

یک بار دیگر من قسم های سوره را می خوانم، قسم به سپیده، قسم به شب های ده گانه، قسم به شفع و وتر، و قسم به شب هنگامی که می رود و قسم به هنگام سحر یا هنگام پشت کردن شب. فجر تفسیر شده به سپیده، لیال عشر دهه ذی الحجه، شفع روز ترویه یا عید قربان، وتر روز عرفه، والیل اذا یسر به سحر که اوقات تقرب به خدای متعال هستند. یک روایت دیگری است این روایت از کتاب تاویل الآیات است؛ جابر بن یزید جوفی از امام صادق علیه السلام نقل کردند: «وَ الْفَجْرِ الفجر هو القائم (عليه السلام)»(11) فجر مهدی علیه السلام و ظهور حضرت است که یکی از پاداش هایی که خدای متعال برای ابتلاء عظیم سیدالشهدا در مقابل این بلا عظیم به حضرت داده اند، پاداش ظهور است که ابراهیم خلیل آن را تقاضا می کرد به او فرمودند: این مال نبی اکرم است. وجود مقدس امام زمان و فجر عالم که ظهور حضرت بقیه الله است شب قدر در آن جا طلوع می کند و همه حقایق آشکار می شود این مزد وجود مقدس سیدالشهدا است. سوره با فجر شروع می شود که تحقق آن وعده به نبی اکرم است؛ یعنی فرج نبی اکرم و آلش «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» گویا یک گشایشی در کار این حضرات باید شود. خدای متعال با سوگند به آن فجر و ظهور کار را شروع می کند. در ادامه حضرت فرمود لیال عشر از امام مجتبی تا امام حسن عسگری ده امام هستند؛ این ها لیال عشر هستند. اینکه از امام تعبیر به لیل می شود چون محرم و مخزن اسرار الهی است. شفع امیرالمومنین و فاطمه است، آن زوجی که خدا به آن ها قسم خورده وجود مقدس امیرالمومنین و فاطمه سلام الله علیها است. و وتر هوالله وحده لا شریک له.

پس تعبیر اینگونه می شود که پیامبر گرامی، قسم به ظهور حضرت بقیه الله که ما به شما عطا کردیم؛ و قسم به یازده امام امیرالمومنین فاطمه زهرا و به خود خدای متعال که حامی شما است، کار به نفع شما تمام است. وقتی این حامیان را خدای متعال برای نبی اکرم قرار داده دیگر جای هیچ تردیدی در پیروزی قطعی حضرت نیست. والیل اذا یسر تفسیر شده به دولت اهل باطل که حجابی است بر حقیقت هدایت نبی اکرم و دعوت ایشان ولی در حال رفتن و زوال است. این هم یک تفسیر دیگری است. پس این طور اگر معنا کنیم حضرت حق به نبی اکرم تسلیت می دهند که عالم فجری دارد و یک حقایقی پشتیبان شما هستند که محورش حضرت حق و معصومینی هستند که واقعا کفایت می کند طبق آیه قرآن «كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»(رعد/43) در مقابل همه صف بندی های مقابل نبی اکرم خدای متعال می فرماید به آن ها بگو خدا و آن کسی که دارای کتاب است برای من بس است. پس پیامبر را سوگند می دهند به این فجر و به آخر کار که یا ایتها النفس المطمئنه این فساد در امت شما با فجر ختم می شود و آن ها نمی توانند ظلمت را بر امت حاکم کنند، یک فجری است که به دنبال آن بساط جمع می شود. این «اللیل اذا یسر» یعنی شب در حال زوال منتهی به فجر ظهور می شود.

بنابراین یک حجابی بر دولت و ولایت شما و اهل بیت می افتد ولی این حجاب مستقر نیست. همه فسادی که امت می کند چنین حجابی است و بساط این حجاب جمع می شود و البته در این درگیری با این فساد که به این جا می کشد، قصه سیدالشهدا هم هست. هم خود این فساد تفسیر شده به درگیری که با اهل بیت نبی اکرم بوده و هم این که آن فسادی که حضرت مقابل اش می ایستند و با شهادت خودشان مسیر امت را برمی گردانند، آن فساد با بلای سیدالشهدا که بلای نبی اکرم است برچیده می شود. بنابراین سوره یک نوعی تسلی به حضرت است که درست است قصه سیدالشهدا پیش می آید ولی یک ظهوری است و بلکه بالاتر رجعت است که در سوره اسراء است و یک قیامتی هم در بین است و خدای متعال هم در دنیا در کمین گاه است؛ که کمین گاه دنیا فجر و رجعت است و کمین گاه آخرت هم قیامت است. که هر سه این روزها یوم الحسین است. در تفسیر روایات ما روزهای غلبه توحید است و هر سه روز یوم الحسین است. پس این سوره بشارت پیروزی مطلق نبی اکرم و سیدالشهدا است؛ گویا هم به سیدالشهدا و هم به نبی اکرم بشارت پیروزی مطلق می دهند؛ البته یک شب در حال زوالی هم هست که پرده می اندازد و تاریک می کند و فسادی اتفاق می افتد و حتی این فساد منتهی به قتل امیرالمومنین و طعن امام مجتبی و صدمات هم می شود؛ ولی پایانش این است که یا ایتها النفس المطمئنه و این نفس مطمئنه نفسی است که با توحید به اطمینان رسیده نفس به اطمینان نمی رسد مگر با ولایت الله.

سوال: آیا ما هم می توانیم صاحب نفس مطمئنه شویم؟

جواب: بله در ذیل امام. روایات ما این آیه را معنا کرده به حالت احتضار مومن و ما حالی سخت تر از آن نداریم همه تعلقات را انسان می خواهد بگذارد و برود. حضرت فرمودند: در آن حال خداوند متعال پرده را از جلوی چشم مومن کنار می زند، او نبی اکرم و اهل بیت را می بیند و او را ارجاع می دهند به مقاماتش و می فرمایند که تو در جوار ما هستی و مومن مشتاق به رفتن می شود و با آرامش می رود. ما صحنه ای سخت تر از جان کندن نداریم الا صحنه های قیامت. در این صحنه جان کندن همه مومنین صاحب نفس مطمئنه می شوند و از دنیا می روند؛ ممکن است قبلش نباشند ولی با تعلق و توجه به اهل بیت به مقام اطمینان نفس می رسند.

سوال: مومنین یعنی چه کسانی؟ کار سخت نمی شود؟

جواب: نه سخت نمی شود. محبین نبی اکرم و اهل بیت شان آن هایی که بر مدار حضرت حرکت می کنند صاحب نفس مطمئنه می شوند. بعضی ها از قبل هم هستند بعضی ها لااقل در آن لحظه به مقام اطمینان نفس می رسند و با آرامش همه دنیا را رها می کنند. عده ای هم قبلش در محیط ولایت حضرت به اوج می رسند. حضرت در روایت عجیب است فرمود صاحب نفس مطمئنه با ولایت به نفس مطمئنه می رسد. علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده «إذا حضر المؤمن الوفاة نادى مناد من عند الله يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي راضية بولاء علي مرضية بالثواب ، فادخلي في عبادي وادخلي جنتي ، فلا يكون له همة إلا اللحاق بالنداء»(12) یعنی منادی از نزد خدای متعال برای مومن ندا می دهد یا ایتها النفس المطمئنه بولایت علی، یعنی اطمینان نفس به ورود در محیط ولایت است. چون محیط ولایت وادی ایمن است. ولایت علی بن ابی طالب حصنی اگر کسی وارد وادی ایمن شد خطرات او را تهدید نمی کند و به مقام اطمینان می رسد. مومن از همه دنیا دائماً می گذرد به آرامش محض می رسد. هیچ وقت دنیا مضطربش نمی کند، نه خوشی های دنیا نه سختی های دنیا، ابتلائات دنیا در او اضطراب ایجاد نمی کند، طوفان به پا نمی کند؛ کسی به این مقام می رسد که تحت ولایت الله باشد؛ اصل این ولایت الله مال نبی اکرم و اهل بیتشان است و آن هایی که در محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت وارد می شوند، صاحب نفس مطمئنه می شوند. همه طوفان ها ابتلائات چه خوشی ها چه سختی ها، چه بشود سلیمان، چه بشود ایوب، صبر می کند؛ چون نفس مطمئنه دارد. این اطمینان ذیل ولایت امیرالمومنین است؛ حتی برای سلیمان و حتی برای ایوب و همه امت همین گونه اند. ظهورش در مرحله رفتن است که باید همه چیز را یک جا بگذاریم؛ مومن با نفس مطمئنه همه چیز را می گذارد و راحت می رود. در روایت هم توضیح داده که موقع رفتن عوالم بعدی او را نشان می دهند، آن وقت آرام و با خیال راحت، یعنی از خدا راضی است و همه چیز را می دهد. وقتی این طور شد خدا هم از او راضی می شود. خدا از بنده چیزی نمی خواهد جز ورود به محیط ولایت نبی اکرم و اهل بیت که همان ولایت الله است؛ اگر آن جا وارد شد صاحب نفس مطمئنه می شود و هم او از خدا و هم خدا از او راضی می شود.

اگر وارد آن وادی نشد دائم در اضطراب است، به او بدهند در نعمت ها زمین می خورد، از او بگیرند در سختی ها زمین می خورد، طوفان ابتلائات چه در خوشی ها چه در سختی ها او را زمین گیر و مضطرب می کنند. آن هایی که در محیط ولایت الله نیستند، دارند مضطرب اند و عیش شان ضنک است؛ ندارند هم عیش شان ضنک است. شما خیال می کنید ثروتمندان و قدرتمندان عالم در خوشی اند؛ اضطراب آن ها بیشتر از مومنی است که دستش هم خالی است ولی در محیط ولایت الله است.

آیات سوره اسرا هم خواندنی است که گفته شده دو بار شما فساد و سرکشی می کنید؛ خدای متعال یک بار از شما انتقام می گیرد؛ قبل از ظهور عده ای هستند می آیند و این ها را مجازات می کنند. بعضی از روایات هم به ظهور تفسیر کردند که وعده اول ظهور است و «کرّاً» یعنی رجعت و اول کسی که رجعت می کند وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام است. ذیل این آیه روایات متعددی است. در تفسیر عیاشی روایتی است از امام صادق علیه السلام که فرمودند: «إن اوّل من یکر إلی الدّنیا الحسین بن علی علیه السّلام و أصحابه و یزید بن معاویة و أصحابه فیقتلهم حذو القذة بالقذة»(13) یعنی اول کسی که رجوع می کند وجود مقدس سیدالشهدا است و اصحاب شان که حضرت در همان صحنه هم به اصحاب وعده رجعت را دادند که ما کارمان تمام نشده است؛ در روایت هم آمده است. نامه سر به مهر حضرت دو قسمت داشت؛ یک قسمت را عمل کردند و یک قسمت را هم برمی گردند در اقامه توحید و مبارزه با فساد در رجعت عمل می کنند؛ بعد یزید بن معاویه و اصحابش یعنی فرعون مقابل سیدالشهدا هم برمی گردد و حضرت آنها را مجازات می کند. این است معنای ان ربک لبالمرصاد.

این آیه عجیبی است «ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا»(اسراء/6) روایتش در جای خودش خوانده می شود. یک معنای اجمالی سوره این است که یک نوعی تسلیت به سیدالشهدا و نبی اکرم در آن ابتلا عظیم حضرت در برخورد با فراعنه امت و فسادی است که در امت به پا می شود. به حضرت وعده می دهند خیالتان راحت باشد فجری در انتظار است، ائمه ای حامی شما هستند، خدای متعال حامی شما است، این فساد هم دورانش می گذرد؛ هم در دنیا با ظهور و رجعت و هم در قیامت و شما هم محور نفوس مطمئنه می شوید. سیدالشهدایی که در این صحنه قرار می گیرند محور نفوس مطمئنه می شوند؛ بشارت به شفاعت سیدالشهدا است که ایشان همه نفوس مومن را به مقام اطمینان می رسانند و با اطمینان از سختی ها و فتنه ها عبورشان می دهند. شیطان می خواهد طوفان به پا کند مومن نتواند سالم عبور کند؛ سیدالشهدا با عاشورا محور نفوس مطمئنه شدند و همه مومنین را با آرامش از دنیا می برند. خودشان وسط آتش فرعون رفتند و این آتش را خاموش کردند که امت در چتر حمایت ایشان راحت از این جهنم عبور بکند.

پی نوشت ها:

(1) ثواب الاعمال، ج 1، ص 123؛ بحار الانوار، ج 24، ص 93 (2) همان

(3) صحیفه سجادیه دعای ۴۸ ؛ من لا يحضره الفقيه، شیح صدوق، ج 1، ص 491

(4) تفسير القمي، ج‏2، ص: 160

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 58

(6) تفسير القمي، ج‏1، ص: 236

(7) دعای کمیل، مفاتیح الجنان

(8) توحید صدوق، ص 152

(9) مقتل الحسين، عبدالرزاق الموسوى المقرّم، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1368 ق، ص 61

(10) روضةالکافی، ج 8، ص 206

(11) البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص: 650

(12) بحار الأنوار ج 6 ص 182 – 183

(13) تفسیر العیاشی، ج2، ص 282