نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

ادامه تفسیر سور فیل و قریش / بررسی جایگاه بیت الله و درگیری کفار با آن؛ ارتباط حقیقت نبوت و ولایت با بیت

متن زیر جلسه 78 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 4 بهمن ماه سال 93 برگزار شده است. ایشان در ادامه تفسیر سوره های فیل و قریش، با توجه به پیوستگی این دو سوره بیان داشتند که از زمان حضرت آدم کعبه معبد و قبله بوده و انبیاء و اقوام آن ها و حتی جن و ملائکه به سمت این بیت می آیند. این خانه ای که خدا برای مردم قرار داده معبد مردم است و مردم از این طریق به خدای متعال نزدیک می شوند. کید خراب کردن کعبه طبق نظر برخی مورخین، کید عظیم قیصرهای روم و کسراهای ایران بوده که نقشه بزرگی را علیه نبی اکرم و ظهور ایشان داشتند؛ چون می دانستند پیامبری از دل این قوم ظهور پیدا می کند و لذا با نسل حضرت اسماعیل در جزیره العرب برخوردهای فراوانی می کردند. تحلیل اصلی هجوم سپاه ابرهه به کعبه و ترسیم دوران پیش از ظهور نبی اکرم را حضرت امام علی علیه السلام در خطبه قاصعه نهج البلاغه ارائه فرمودند که مردم حجاز در زمان پیش از ظهور در بدترین شرایط اقتصادی و فرهنگی به سر می بردند و همواره مورد تحقیر و تضعیف سران استکبار در آن دوران بودند تا اینکه با ظهور پیامبر و دین اسلام، حول محور توحیدی ایشان الفت و فرهنگ و عزت و همبستگی و قدرت به وجود آمد و اگر مردم از حول این محور پراکنده شوند، مجدداً اسیر دست سران کفر و استکبار شده و به همان دوران ذلت و سختی بازخواهند گشت. در واقع اشاره حضرت بازگشت مردم به محور توحیدی وجود خودشان یعنی وجود امام معصوم و پرستش خدای یکتا می باشد. کعبه در واقع به عنوان تجسد روح امام و تجسد توحید، محور الفت همه مسلمانان است و به همین دلیل مورد هجمه سران کفر قرار گرفته بود، چنانچه امروز نیز هجمه به محور وحدت مسلمین یعنی رسول الله به علت ترس از فرهنگ توحیدی و وحدت در دوران جدید یعنی دوران ظهور و امام عصر عجل الله تعالی فرجه می باشد.

سوال: در جلسات گذشته استاد میرباقری از نکات لطیف سوره مبارکه فیل و سوره مبارکه قریش برای ما گفته اند. مختصری از بحث هفته گذشته بفرمایید و بحث را ادامه دهیم.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. عرض کردیم که یکی از احکام فقهی که بر این دو سوره مترتب است، این است که مشهور فقهای امامیه و شیعه رأیشان بر این است که در نماز واجب این دو سوره باید با هم تلاوت شوند؛ اگر بخواهیم این سوره ها را بخوانیم بعد از حمد باید سوره فیل و قریش با هم دیگر تلاوت شوند و همین الهامی شده برای بعضی از مفسرین که یک پیوست معنایی بین این دو سوره برقرار کنند و فرمودند که مضمون این دو سوره به هم پیوسته است و یک حقیقت را بیان می کند.

یک بار بنا شد که اجمالا این دو سوره را جدا ترجمه کنیم و یک بار هم طبق نظر مفسرینی که این دو سوره را به هم پیوسته می بینند، عرض کنیم. سوره فیل و ایلاف را از نو یک نگاهی می کنیم ببینیم می شود پیوست معنایی برقرار کرد یا نه.

«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ» در این سوره سوال از کیفیت فعل خداست که خدای متعال با اصحاب فیل، همراهان لشکر ابرهه که همراه با فیل و آرایش نظامی مقتدرانه ای آمده بودند برای ویران کردن کعبه فعلش چگونه انجام گرفته است. کلید فهم این سوره من گمان می کنم توجه به این جمله اول است.

«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ» دیدی پروردگار تو با اصحاب فیل چه کرد؟ پیداست همه فعل خدا و برخوردی که با اصحاب فیل کرده حول نبی اکرم و پرورش نبی اکرم است؛ برای این که این شخصیت به آن هدف الهی که برای ایشان معین شده برسند و آن هدف به انجام برسد. خدای متعال برخورد قهرآمیزی با اصحاب فیل کرده است.

«أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ» دیدی خدای متعال کید آن ها را در تضلیل قرار داد که کید آن ها در درون تدبیر خدای متعال گم شد. «وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ» پرنده هایی را دسته دسته برای آن ها فرستاد و با این پرنده ها اصحاب و لشکر آن ها را از پای در آورد.

«تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ» ابزار و سلاح آن ها هم سنگ ریزه هایی بود که بر سر آن ها می انداختند. «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ» مثل برگ های موریانه خورده که زیر دست و پا ماندند و خورد شدند قرار داد.

اصل این برخورد کیف فعل خدای متعال این طور است؛ این کید را می توانست از طریق اسباب طبیعی از بین ببرد. مثلاً زلزله، سیل، طوفان یا بیماری فراگیری بیاید ولی خدای متعال به شکل کاملاً آشکار لشکر نظامی مقتدر را با پرندگان و ریز ترین ابزارها هدف قرار داده و آن ها را خرد کرده است. در واقع یک درگیری کاملاً آشکار بوده و این درگیری را خدای متعال هیچ پنهان ومخفی نکرده است.

این کیدی که آن ها داشتند چه بود؟ یک احتمال این است که آن ها دنبال این بودند که کعبه را منتقل کنند به سرزمین دیگری که آن جا کانون عبادت شود. وقتی برخوردی از سوی برخی مسلمان ها شد آن ها موضع گیری کردند آمدند کعبه را ویران کنند؛ یعنی کید آن ها به ویران کردن کعبه خلاصه می شود. این هم تعبیر غلطی نیست و اشکالی ندارد بگوییم خدای متعال می خواست پیامبر را بیاورد؛ این کعبه هم خانه ای است که خدا برای پیامبر قرار داده و مسخر پیامبر است و یکی از ابزار دست نبی اکرم این خانه است. چنانچه آمده است: «جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ اول بیت وضع للناس»(1)؛ یعنی خدای متعال خانه کعبه را برای همه مردم قرار داده و اولین خانه ای است که خدای متعال برای پرستش و عبادت قرار داده است. روایات متعددی هم داریم که از زمان حضرت آدم کعبه معبد و قبله بوده و انبیاء و اقوام آن ها و حتی در بعضی روایات دارد جن و امثال آن ها و ملائکه به سمت این بیت می آیند. این خانه ای که خدا برای مردم قرار داده معبد مردم است و مردم از این طریق به خدای متعال نزدیک می شوند. این خانه را خدای متعال مسخر پیامبر اکرم قرار داده و پیامبر به وسیله این خانه یک عده از اهداف خودشان را پیش می برند و قلوب را حول این محور جمع می کنند. پس اشکال ندارد بگوییم خدای متعال بر محور پرورش نبی اکرم توطئه ای که علیه بیت اتفاق افتاده را با یک درگیری واضح و روشن خنثی کرد. خدا برای پیامبر بیتی قرار داده که به وسیله آن می خواهد تصرف کرده و قلوب را جمع بکند، ائتلافی بکند و عبودیتی ایجاد بکند و مردم را به رب البیت دعوت کند. خدای متعال نگذاشت این بیت از بین برود و آن را حفظ کرد تا به این وسیله تدبیر خدای متعال در مورد نبی اکرم به انجام برسد.

من چون محقق تاریخ نیستم اظهار نظر تاریخی نمی کنم؛ اما بعضی از محققین تاریخ قرائن تاریخی آورده اند که این کید یک کید بسیار گسترده تری بوده است. یعنی قیاصره روم و کسراهای ایران نقشه بزرگ تری را نسبت به نبی اکرم و ظهور ایشان داشتند؛ چون می دانستند پیامبری از دل این قوم ظهور پیدا می کند و لذا با همین قومی که در جزیره العرب هستند و نسل حضرت اسماعیل هستند برخوردهای فراوانی می کردند. نمی گذاشتند آن ها بیایند در سرزمین های حاصلخیز عراق و جاهای دیگری مثل شام و آن ها را کوچ می دادند؛ برای این مطلب هم قرائنی را ذکر کردند. آن ها می دانستند یک دینی از جزیره العرب و از بین این جمعیت ظهور پیدا می کند و این جمعیت بر آن ها غالب می شوند و طبیعتاً نگران بودند. سعی می کردند بسترهای ظهور فرهنگ و دین و غلبه آن را از بین ببرند؛ لذا سعی می کردند نگذارند دارای تمدن فرهنگی شوند. چون خیال می کردند این تمدن و فرهنگ بستر ظهور دین و غلبه است. خیال می کردند اگر این اجتماع از بین برود، این حقیقت نمی تواند ظهور پیدا کند. جلوی کوچ و هجرت هایشان را به سرزمین های حاصلخیز عراق و شام و امثال آن را می گرفتند.

در تاریخ نقل شده که عربی که از نسل حضرت اسماعیل بودند این پیامبر از دل این ها بیرون می آید که آیاتش را در جلسه قبل خواندیم. ابراهیم خلیل هم از روز اولی که حضرت اسماعیل را می برند کنار کعبه حرفشان این است که «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ»(ابراهیم/37)؛ یعنی بخشی از ذریه خودم را که نسل حضرت اسماعیل است می برم کنار خانه کعبه که آن موقع خراب هم شده بود برای این که یاد تو را به پا دارند و اقامه صلوه شود. خدایا قلوب پاره ای از مردم را متوجه آن ها کن در سرزمینی که کویر است و ثمرات کار دیگران را روزی آن ها قرار بده. این ظاهر آیه است. پس حضرت ابراهیم یک طرح بزرگی داشتند و در آیات مبارکه سوره بقره آمده که وقتی بیت را اقامه کردند آن جا دعای حضرت ابراهیم این است که خدایا من این جمعیت را می آورم؛ نسل من را مسلم قرار بده «و ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ»(بقره/129) پیغمبری از خودشان در بین خودشان مبعوث کن. کاملاً حضرت چشم انداز تاریخی دارند.

بنابراین دشمن هم توجه به این هدف دارد و می خواهد کور کند از طریق این که متفرق کند. حتی بعضی از محققین تاریخ فرمودند اشاعه بت پرستی در بین عرب جزیره العرب که در مکه بودند؛ یعنی این که آن جا مرکز بت ها شود تدبیر قیاصره روم و امثال این ها بوده و قرائنی آوردند. البته بنده به آن قرائن تاریخی خیلی تکیه نمی کنم. برای این که می خواستند جلوی اشاعه ظهور این پیامبر و تحقق این فرهنگ را بگیرند؛ البته ممکن است آن ها تعبیر به پیامبری نمی کردند ولی می دانستند یک اتفاقی می افتد، برای این که جلویش را بگیرند، این جمعیت را متفرق و متشتت کردند و حتی فرهنگ را به گونه ای تغییر دادند که بت پرستی در آن جا اشاعه شد. بت ها را می آوردند در کعبه و صریحاً بت ها را عبادت می کردند. به حدی دچار تفرق و تشتت شدند که نه فقط رابطه های قومی شان به هم خورده حتی رابطه عشیره ایشان هم به هم خورد و درون یک خانواده دخترهای خودشان را زنده به گور می کردند. چنین پستی فرهنگی اتفاق افتاده بود.

خدای متعال می فرماید: کار را ما برعکس کردیم. قصه این است که ما لشکر فیل را به عنوان یک توطئه بزرگ و بخشی از یک طرح بزرگ سرکوب کردیم و بعد ائتلاف ایجاد کردیم بین قریش و تازه این آغاز یک راه عظیم است. این ائتلافی که حول بیت ایجاد کردیم باید برای این که هدف ادامه پیدا بکند «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ»(قریش/3).

یک بخشی از نهج البلاغه خطبه قاصعه حضرت علی را می خوانم که مهم ترین شاهدی است که به آن تکیه کرده اند؛ برای این که این توطئه، توطئه عظیمی بوده خطبه قاصعه شاید بعد از خطب توحیدی از عمیق ترین خطبه ها است. خیلی عجیب است این هم یک نوع خطبه توحیدی است که از توحید شروع می کنند به ولایت نبی اکرم و اهل بیت ایشان ماجرا را ختم می کنند. در این خطبه حضرت اجمالاً معنی توحید و موحد بودن را توضیح می دهند می فرمایند خدای متعال کبریا و عزت را قرق گاه خودش قرار داده و احدی حق ندارد به این قرق گاه نزدیک شود و اگر کسی در عزت و کبریا با خدای متعال درگیر شود «جَعَلَ اَللَّعْنَه عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا»(2) بعد می فرماید: خدای متعال ملائکه را به همین امتحان کرد وقتی آدم را از گل خلق کرد فرمود «إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ، فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» (ص/72-71). آن ها را امتحان کرد به تواضع در مقابل کبریای خودش و تذلل در مقابل عزت خودش و ملائکه از امتحان بیرون آمدند؛ اما شیطان دچار عصبیت شد و استکبار علی الله کرد؛ سجده نکرد و بنای درگیری و منازعه با خلیفه خدا را گذاشت. بعد حضرت می فرمایند: بیماری استکبار و تکبری که در آن است بیماری مسری است مواظب باشید شما را مبتلا نکند و مثال هایی می زنند و می فرمایند: هابیل و قابل دو برادری که فرزندان حضرت آدم بودند، یکی را مبتلا به حسد و کید کرد و شراره های غضب را در او برافروخت و آن را درگیر کرد تا آن جا که برادر را کشت و پشیمان شد. می فرماید: شما هم در چنین شرایطی قرار دارید؛ مواظب باشید. بعد حضرت توضیح می دهند شما اگر مبتلا به استکبار شدید اسیر سران استکبار و فتنه شده و گرفتار می شوید؛ (البته نقل کرده اند شرایط این خطبه بعد از بازگشت از جنگ نهروان بود و کار تمام شده بود و اینکه دوباره می خواستند جمعیت را دعوت و آماده سازی بکنند برای این که کار لشکر شام را این بار تمام بکنند، زیرا یک درگیری مجددی با شام پیش روی حضرت بود؛ این خطبه را آن موقع خواندند.)

من فرازهایی از خطبه می خوانم و به ترجمه آقای دشتی اکتفا می کنم و البته ترجمه این فرازها بسیار دقیق تر از این مقدار است. حضرت می فرمایند: «فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ وَ بَنِي إِسْحَاقَ وَ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَیهِم السّلام فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الْأَحْوَالِ وَ أَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الْأَمْثَالِ تَامَلُوا اَمرَهُم فِی حالِ تَشَتُّتِهِم وَ تَفرِقِهِم لَيَالِيَ كَانَتِ اَلْأَكَاسِرَةُ وَ اَلْقَيَاصِرَةُ أَرْبَاباً لَهُمْ يَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِيفِ اَلْآفَاقِ وَ بَحْرِ اَلْعِرَاقِ وَ خُضْرَةِ اَلدُّنْيَا إِلَى مَنَابِتِ اَلشِّيحِ وَ مَهَافِي اَلرِّيحِ وَ نَكَدِ اَلْمَعَاشِ فَتَرَكُوهُمْ عَالَةً مَسَاكِينَ إِخْوَانَ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ أَذَلَّ اَلْأُمَمِ دَاراً وَ أَجْدَبَهُمْ قَرَاراً لاَ يَأْوُونَ إِلَى جَنَاحِ دَعْوَةٍ يَعْتَصِمُونَ بِهَا وَ لاَ إِلَى ظِلِّ أُلْفَةٍ يَعْتَمِدُونَ عَلَى عِزِّهَا فَالْأَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ وَ اَلْأَيْدِي مُخْتَلِفَةٌ وَ اَلْكَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ فِي بَلاَءِ أَزْلٍ وَ أَطْبَاقِ جَهْلٍ مِنْ بَنَاتٍ مَوْءُودَةٍ وَ أَصْنَامٍ مَعْبُودَةٍ وَ أَرْحَامٍ مَقْطُوعَةٍ وَ غَارَاتٍ مَشْنُونَةٍ»(3)

عبرت بگیرید از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و بنی اسرائیل. (اسماعیل و اسحاق دو برادر هستند هر دو فرزند حضرت ابراهیم اند که حضرت اسماعیل را حضرت آوردند در کنار کعبه و نبی اکرم هم از نسل ایشان به دنیا آمدند اسحاق برادر دیگر است و اسرائیل جناب یعقوب فرزند حضرت اسحاق هستند) این هماهنگی حالات بسیار شدید است؛ یعنی دقیقاً همان حالت ها است که دیده می شود. مشابهت امثال خیلی نزدیک به هم است. بنابراین داستان یک داستان است و می توانید عبرت بگیرید از آن داستان (بعد حضرت آن داستان را توضیح می دهند و دو حال را با هم مقایسه می کنند یکی حال تشتت و تفرق دوم حال وحدت حول نبی اکرم را و می فرمایند) در حال آن ها تأمل کنید در آن موقع که متشتت و متفرق بودند. دوران ها و شب های تاریکی که کسری ها و قیصر ها ارباب آن ها بودند و بر آن ها حکم می راندند. بحث ولد اسماعیل است که آن ها را از سرزمین های گسترده و دریای عراق و فرات و دجله و سرزمین های سرسبز آن ها را کوچ می دادند به سرزمین هایی که محل رویش خارها و گردبادهاست و سرزمینی که در آن معاش و زندگی کردن بسیار دشوار است این ها را از سرزمین های حاصل خیز کوچ دادند به سرزمین هایی که شاید مقصود سرزمین حجاز باشد و آن ها را سربار دیگران و مسکین و فقیر و زمین گیر کردند. (می خواستند خودشان دستشان به دهانشان نرسد به حسب ظاهر) از آن سرزمین آوردند در سرزمینی که به دنبال شتر ها حرکت می کردند و همه سرمایه شان همین بود خانه هایشان خوارترین خانه ها و سرزمینی که خشک ترین و بی حاصل ترین سرزمین ها بود. هیچ پناهگاه فرهنگی نداشتند، یک دعوتی باشد آن ها را فرابخواند تا به او پناه ببرند و تکیه بکنند. هیچ پیغمبری نبود هیچ دعوت حقی در بین آن ها نبود. هیچ سایه الفتی نبود که تکیه به آن الفت به عزت برسند و محور الفتی نداشتند که به الفت و عزت برسند. حالاتشان بی ثبات، دست ها درگیر، کثرت ها و جمعیت ها متفرق، در یک رنج مستمر و جهل فراگیر، دختران به گور شده و بت های پرستیده شده و رشته های رحمی که بریده شده و قطع شده و رشته های رحمی که بریده شده و قطع شده و جنگ های پیاپی و مستمر.

این فضای جزیره العرب بود این ها فرزندان اسماعیل اند که به دست کسراهای ایران و قیصر های روم مبتلا به این وضعیت شدند. این در نهج البلاغه است؛ یعنی وضعیت جزیره العرب و وضعیت فرزندان اسماعیل در جزیره العرب که بخشی از بیان حضرت است که بت پرستی و قطع رحم و غارت های پیاپی و تشتت و تفرق و اضطراب تحول حال مستمر است، این محصول حاکمان ایران و روم است. چرا این کار را کرده بودند؟ بعضی محققین این را گفتند: به خاطر این بوده که از قرائن تاریخی هم استفاده کرده اند که این ها می دانستند از بین این جمعیت پیغمبری مبعوث می شود و این پیامبر فرهنگ جدیدی می آورد که غلبه بر فرهنگ ایران و روم می کند.

سؤال: چرا باید از این جمعیت متفرق پیامبری مبعوث شود؟

جواب: خدای متعال از دل این جمعیت متفرق و متشتت «وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف» از دل خوف امنیت ایجاد کرده است. حضرت امیر در ادامه خطبه قاصعه مقایسه می کنند «فَانْظُرُوا إِلَي مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حِينَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رَسُولاً» می فرمایند: عبرت بگیرید این دو حال را با هم مقایسه کنید مواظب باشید مبتلا به حالت اول نشوید؛ اگر در مقابل دین خدا و ولی خدا و آن چیزی که عامل ائتلاف و قدرت است ایستادید، حتما اسیر دست ارباب روم و ایران و امثال این قدرت ها خواهید شد. حالا آن موقع آن ها بودند و الان هم قدرتهای استکباری هستند. ببینید خدای متعال چطور از دل این جمعیت این قدرت و غلبه را ایجاد کرد، در واقع عناصر غلبه را حضرت توضیح می دهند: نگاه کنید به جایگاه های نعمت الهی که بر این ها نازل کرد؛ این تحول از بعثت رسول آغاز می شود. خدای متعال یک شخصی را می فرستد این شخص ظرفیت دارد و می تواند مرده ها را زنده کند، متشتت ها را مجتمع بکند، این جاهل ها را عالم بکند، قطع رحم کننده ها را به ائتلاف و الفت برساند. پس اصل از بعثت رسول است. چنانچه قرآن می فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً»(آل عمران/164) این پیغمبر است که مبدا حیات مجدد است که از دل این مرده ها، زنده بیرون می آورد؛ از دل آدم های متفرق ائتلاف ایجاد می کند؛ از دل شکست خورده ها پیروزی رقم می زند. این کار پیغمبر است.

در ادامه حضرت امیر می فرمایند: «فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ»؛ یعنی طاعت قیاصره و کسری ها به طاعت پیغمبر گره خورد و این ها گرد این پیامبر جمع شدند و طاعت دین پیامبر را می کردند. الفتی بین آنها بر مبنای دعوت پیامبر ایجاد شد؛ زیرا حضرت داعی الی الله هستند «داعِیاً إِلَی اللهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»(احزاب/47) پس پیامبر آنها را حول این دعوت که دعوت به پرستش خداست، مؤتلف کرد و آنها حول دعوت الی الله مؤتلف شدند؛ زیرا داعیان دیگری هم هستند که ملت ها را حول دعوت ها و آلهه دیگری جمع می کنند؛ زیرا کلاً تجمع حول آلهه است و انسان ها تا معبود واحد نداشته باشند تجمع نمی کنند، تجمع ما مخلوق ها حول معبود است، یعنی آله ای برای ما درست می کنند. نبی اکرم حول دعوت به حضرت حق این ها را جمع کردند.

سؤال: با این نکاتی که حضرت در خطبه فرمودند چقدر کار سختی بود.

جواب: آن وجود مقدس توانسته از بین بت پرست ها موحد درست بکند؛ از بین آدم هایی که فرزند را زنده به گور می کردند آدمهای لطیف درست بکند؛ آن کار دشمن بود و این کار خدای متعال که پیامبری را معبوث کرد و حول این پیامبر و دعوت او ائتلاف و تجمع ایجاد کرد در ادامه خطبه قاصعه حضرت می فرمایند: «كَيْفَ نَشَرَتِ اَلنِّعْمَةُ عَلَيْهِمْ جَنَاحَ كَرَامَتِهَا وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِيمِهَا وَ اِلْتَفَّتِ اَلْمِلَّةُ بِهِمْ فِي عَوَائِدِ بَرَكَتِهَا فَأَصْبَحُوا فِي نِعْمَتِهَا غَرِقِينَ وَ فِي خُضْرَةِ عَيْشِهَا فَكِهِينَ قَدْ تَرَبَّعَتِ اَلْأُمُورُ بِهِمْ فِي ظِلِّ سُلْطَانٍ قَاهِرٍ وَ آوَتْهُمُ اَلْحَالُ إِلَى كَنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ وَ تَعَطَّفَتِ اَلْأُمُورُ عَلَيْهِمْ فِي ذُرَى مُلْكٍ ثَابِتٍ»

این نعمت نبی اکرم بال کرامت خود را بالای سر آن ها گسترانید و تحت سایه کرامت این نعمت که به نظرم نبی اکرم است، این ها زندگی کردند؛ نبی اکرم جویبارهای نعمت را بر آن ها جاری کرد و سراسر جزیره و امت را احیا کرد و این آئین نبی اکرم این ها را به هم گره زد، همراه با برکاتی که از این الفت و دین نبی اکرم جاری شد، مستغرق در نعمت این دین و این نبی شدند و در خرمی عیش این نعمت الهی که در سایه دین و ملت نبی اکرم بود، شادمان شدند؛ همه امورشان بر محور سلطه و سلطنت قاهری شکل گرفت؛ این حال در سایه یک عزت غالبی پناهشان داد و به ثبات در ملک و قدرت رسیدند. در میان نعمت ها غرق گشتند. در خرمی زندگانی شادمان شدند امور اجتماعی آنان در سایه قدرت حکومت اسلام استوار شد و در پرتو عزتی پایدار آرام گرفتند و به حکومتی پایدار رسیدند. آن گاه آن ها حاکم و زمامدار جهان شدند و سلاطین روی زمین گردیدند و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم آن ها بودند و قوانین الهی را بر کسانی اجرا می کردند که مجریان احکام بودند، حکم آن ها بر این ها جاری می شد، اما این جا برعکس شده است. در گذشته کسی قدرت در هم شکستن نیروی آن ها را نداشت؛ یعنی بر قدرت هایی که شکست نمی خوردند و پیروز بودند غالب شدند و هیچ کس خیال مبارزه با آن ها را در سر نمی پروراند.

تا این که حضرت می فرماید به جایی رسیدند که «لاَ تُغْمَزُ لَهُمْ قَنَاةٌ وَ لاَ تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاةٌ» نیزه ها استوار شد و شمشیر ها بی سر و صدا هیچ کس جرأت جنگیدن با این ها نداشت؛ یعنی از جایگاهی که کسی به آنها اعتنا نمی کردند به جایی رسیدند که کسی جرأت نداشت خیال جنگ با آن ها را در سر بپروراند.

این تحول از کجا پیدا شد؟ منشأ آن بعثت نبی اکرم و این دینی است که آورده است. پس می شود بدون این که روابط تولیدی تغییر کند و عوامل دیگری دخیل باشند؛ یک شخصیتی از عالم بالا بیاید که حقایق در او تجلی پیدا کند و حامل اسرار و حقایقی باشد؛ آرام آرام دعوت به توحید کند و بر محور این پیامبر و این دعوت یک ائتلاف و تجمعی اتفاق بیفتد و بعد عزتی و بعد غلبه ای ایجاد شود. این اتفاق هم افتاد و اتفاقاً غلبه فرهنگی واقع شد و همین جمعیت به جمعیت غالب تبدیل شدند.

یک برداشت غلطی بعضی از ناسیونالیست های ایرانی دارند؛ برداشت غلطی است می گویند: این غلبه، غلبه دفعی پیش بینی نشده بود و به خاطر این نقطه ضعف ها عده ای عرب بیابانی غالب شدند. این باید به جای اول خودش برگردد. این غفلت از این مسئله است که خود پادشاهان ایران و روم کاملاً می دانستند که یک غلبه فرهنگی است و در این غلبه فرهنگی خود ملت ایران به استقبال فرهنگ جدید آمدند؛ فتوحات نظامی کمتر بوده و بیشتر فتوحات فرهنگی بوده است. این ها احتیاج به توضیح دارد. یک کتابی شهید مطهری دارند؛ البته همه کتاب های شهید مطهری ارزشمند است اما این کتاب ارزشمندی است: خدمات متقابل ایران و اسلام. ایشان کلام را به آخر نرساندند ولی نکات لطیفی را در زمینه خدمات متقابل ایران و اسلام توضیح دادند که فرهنگ اسلام چقدر به فرهنگ ایران خدمت کرده و به عکس مردم ایران خدماتی را در پیشرفت اسلام داشتند. علی ای حال این غلبه یک غلبه کاملاً فرهنگی است که بر محور نبی اکرم و اسلام واقع شده است. این کعبه و این بیت محور شکل گیری فرهنگ و غلبه فرهنگی شدند و یک ائتلافی پیش آمده است.

سؤال: یعنی گاهی ما اسلام را با اعراب گره می زنیم لذا این شائبه ها پیش می آید. درحالیکه باید اسلام را با فرهنگش ملاحظه کنیم.

جواب: بله این پیامبر را خدای متعال در شرایطی مبعوث کرده که هیچ بستری نبوده و کسی نمی تواند بگوید پیامبر با تکیه با عوامل اقتصادی این غلبه را ایجاد کرد. هیچ تحلیل دیگری ندارد جز یک رسول و یک دعوت. همانی که حضرت فرمودند. تحلیل های دیگری هم وجود دارد، مثل تحلیل طبقاتی و بر اساس جغرافیای طبیعی و سیاسی و نژاد و این تحلیل هایی که برای روابط تاریخی و روابط تولیدی می کنند که تحلیل مارکسیست ها است، اینها تحلیل های ضعیفی است. حضرت امیر تحلیل می کنند و غلبه را می گویند که در یک قومی که بت پرست بودند و قطع رحم می کردند و دخترانشان را زنده به گور می کردند و تا این حد قطع رحم بود و یک خانواده و ثبات خانوادگی نداشتند و دائماً در جنگ و درگیری بودند، حالا یک اجتماع عظیم حول نبی اکرم و محور دین ایجاد شد. این می تواند محور عزت و پیروزی شود. حضرت هم به همین تکیه می کنند و می گویند حول همین محور ها جمع شوید؛ اگر از این محورها جدا شدید و دوباره دنبال برتری جویی و غلبه و استکبار و صفات رذیله رفتید دوباره مستکبرین جهان بر شما حکومت خواهند کرد.

ریشه تفرق ها جدا شدن از محور قدرت و محور ائتلاف است که رسول و دین است و این قدرت، قدرت مادی و استکباری نیست؛ بلکه یک قدرت حق فرهنگی است. اگر می خواهید این عزت بماند، حول این محورها تجمع داشته باشید. این را برای این عرض کردم چون بعضی به این تکیه کرده و گفته اند: کید یک کید گسترده تری بود، کید برخورد با رسول و دین رسول از طریق متشتت کردن قریش و فرزندان حضرت اسماعیل و تخریب بیت بود. خدای متعال این کید را در تضلیل قرار داد. یعنی یکی از محورهای ائتلاف و غلبه در خدمت نبی اکرم، بیت است.

سؤال: به قرار قرآنی امروز رسیده ایم که صفحه 336، آیات 31 تا 38 سوره مبارکه حج است. اما سوال ما این است که چرا خداوند فرموده رب بیت را عبادت کنید و دیگر اینکه آیا بیت به تنهایی می تواند محور ائتلاف باشد یا نه؟

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. اگر این دو سوره را با هم دیگر معنا کنیم؛ مثل این است که یک توطئه بزرگی است و محور این توطئه هم درگیری با نبی اکرم است؛ البته یکی از عناصری که در این درگیری دخیل اند از بین بردن بیتی است که متعلق به نبی اکرم و همه انبیا است. بیتی است که خدا برای مردم قرار داده اما در خدمت نبی اکرم است و حضرت می خواهد با این بیت مردم را دعوت بکند. یکی از ابزار در دست نبی اکرم برای ایجاد الفت و ائتلاف بر محور توحید و نه بر محور چیز دیگری است. خدای متعال رب نبی اکرم است و می خواهد او را به مقصد برساند و یکی از کارهایی که رب می کند این است که می خواهد این بیت را حفظ بکند و آن را یکی از ابزارهای ایجاد الفت قرار دهد؛ محور اصلی الفت خود نبی اکرم است ولی حول بیت مردم را جمع می کند.

سؤال: خود این بیت چهاردیواری سنگ به تنهایی می تواند محور الفت باشد؟

جواب: بیت را باید تعریف کنیم. بیت اگر صرفاً یک مشت سنگ باشد، نه. اما اگر یک نقطه ای است که خدای متعال در او یک روحی دمیده و یک حقیقتی قرار داده است، بله. این حقیقت را خدای متعال در یک خانه گلینی در سنگ هایی در یک نقطه خاص قرار داده است.

سیاحت و سیر و گردش گری محور انتقال فرهنگ است، صنعت توریسم یکی از ابزار توسعه و در خدمت انتقال فرهنگ است؛ اگر این بر محور نمادهای دنیایی و مادی شکل گرفت، حتماً محور ائتلاف های مادی می شود. فرض کنید ما را می برند برج ایفل یا در مقابل نمادهای دیگر؛ آن جا یک احساس تعلق به دنیا برای ما پیدا می شود و در مقابل پرچمداران و صاحبان این تمدن احساس کوچکی و تواضع و حقارت می کنیم، دعوتی از دنیا در ما ایجاد می کنند و آرام آرام تعلق به دنیایی ایجاد می شود که آن ها برای ما سامان می دهند و ما دلمان می خواهد آن طوری زندگی کنیم و حول اهداف آن ها بچرخیم؛ مثلاً ما اگر به یکی از شهرهای اروپایی یا شهرهای ساحلی دریا برویم، چه اتفاقی می افتد؟ ما یک نوع احساس حقارت در مقابل آن تمدن و یک نوع احساس تعلق به دنیا بر محوری که آن ها برای ما تعریف می کنند پیدا می کنیم؛ در واقع داریم حول قبله آن ها طواف می کنیم و قلب ما هوای آن فضا را می کند و به آن فضا سفر می کند و حول آن قبله طواف می کند. طواف حول آن قبله و نماد توریستی و نماد گردشگری، طواف حول طواغیت است؛ یعنی پرچمدارانی که می خواهند یک فرهنگ را در جهان ایجاد بکنند و قلوب را حول آن فرهنگ جمع بکنند، نماد هایی در جهان درست می کنند.

سؤال: پس می خواهید بگویید نقطه مقابلش هم است یعنی اگر کعبه یک نماد هم باشد همین اجتماع این علقه و ائتلاف را ایجاد می کند؟

جواب: بله ولی یک نماد نیست؛ بلکه یک روحی در او است و متعلق به صاحبانش است. من یک بار عرض کردم که شهرها تجسد روح اولیا و پرچمدارانش هستند. ائمه علیهم السلام ارکان البلاد هستند؛ یعنی بلد اسلامی روحش روح امام و تجسد روح امام است. یک شهر توریستی وقتی ایجاد می شود تجسد روح پرچمداران و صاحبان این تمدن است که تعلقات خودشان را تبدیل به یک شهر می کنند. شما وقتی به طرف آن می روید خضوع و خشوع و احساس کوچکی می کنید. این طواف حول نماد توریستی طواف حول آن ارواح است.

کعبه هم همین طوری است. کعبه تجلی از نبی اکرم است و طواف حول کعبه طواف حول امام و به یک معنا طواف حول خدا است. طواف حول کانون توحید است. لذا در روایات ما است که مردم دعوت شده اند که به حج بیایند تا به امام برسند؛ یعنی محور محضر امام و بیعت با امام و تجدید عهد با امام است. لذا کعبه می تواند محور الفت باشد. بیانی حضرت در نهج البلاغه در خطبه قاصعه دارند که خیلی بیان لطیفی است.

پس کعبه روحی دارد. کما این که همه نمادهای توریستی در جهان روحی دارند. روح این نماد یا روح بت پرستی است یا روح توحید. یا روحی که در آن دمیده می شود روح اولیای طاغوت است یا روح پیغمبر و امامی است که ارکان البلادند. لذا رفتن به سراغ کعبه رفتن به سراغ نبی اکرم و اهل بیتش است. این کعبه را خدای متعال برای نبی اکرم قرار داده «وَجَعَلْتَ لَهُ وَلَهُمْ»، این «له» برای پیغمبر است؛ یعنی مسخر پیغمبر است. حول این کعبه می چرخیم یعنی حول مقامات نبی اکرم طواف می کنیم.

آنجا که حضرت سجاد می فرمودند: «اَنَا ابنُ مَکَّةَ وَ مِنی، اَنَا ابنُ زَمزَمَ وَ الصَّفا»(4) باطن مکه و منا و زمزم حضرت اند. پس می تواند کعبه محور الفت باشد. به فرموده حضرت امیر خانه ای در سرزمینی که سنگ هایش سخت ترین سنگ ها و چشمه هایش کم آب ترین چشمه ها و دره هایش تنگ ترین دره ها بود وهیچ حیوانی نمی تواند راحت زندگی کند، نه شتر نه اسب نه گاو گوسفند هیچکدام نمی توانند در آن سرزمین باشند؛ خدای متعال خانه اش را آن جا قرار داده و گفته است: از دور بیایید، لباس احرام بپوشید، تعینات را دور بریزید، غنی و فقیر و سیاه و سفید، اقوام و فرهنگ های مختلف یک لباس بپوشید، لباس بندگی. رو به کعبه بیاورید و حول این کعبه طواف کنید. اینجا همه تعینات می ریزد؛ وقتی ریخته شد یک الفت دیگری حول این بیت و مقامات بیت شکل می گیرد؛ یعنی حول نبی اکرم و حول امام شکل می گیرد؛ چون ما می رویم مکه که برویم با امام بیعت کنیم.

شب قدر همه التماس می کنیم که خدایا ما را امسال حاجی قرار بده، با امیرالحاج که امام علیه السلام است. حضرت حجاج آن سال را شب قدر انتخاب می کنند؛ زیرا شب قدر به دست امام رقم می خورد، حجاج را شب قدر انتخاب می کنند و خودشان هم امیرالحاج می شوند و ما با امیرالحاج این سیر را طی می کنیم تا به امام برسیم. بنده احتمال می دهم و بعضی هم فرموده اند که در روز عید قربان قربانی امام شویم. امام ما را انتخاب بکنند که قربانی حضرت باشیم. این الفت دیگری ایجاد می کند.

کما این که وقتی انسان ها راه می افتند به سراغ فلان نماد توریستی می روند، همه تعینات می ریزد و همه حول این فضا به یک وحدتی می رسند. لذا انتقال فرهنگ پیدا می شود. محور انتقال فرهنگ کجاست؟ آن نماد توریستی و آن شهر است و امثال این ها. وقتی حول کعبه با این مناسک و آداب جمع می شوند، یک ائتلافی حول کعبه و نبی اکرم و امام ایجاد می شود. با این کعبه و حول این کعبه بلد و شهر بر محور امام درست می شود؛ یعنی امام است و بیت و بلد امین و حرم امن و این ها به هم پیوسته اند. این مجموعه را دشمن می خواهد نباشد، یک نقطه آن درگیری با بیت است و حضرت حق در نقطه درگیری با بیت به گونه ای برخورد می کنند که فضای ناامن را برای قریش فضای امن می کنند و بر محور این بیت اجتماعی ایجاد می کنند. این اجتماع و ائتلاف مقدمه ائتلاف های بعدی است که بعد رسول می آِید و این بیت نقطه تلاقی موحدین می شود.

بعد حضرت مشرکین را از آن جا دور می کنند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»(توبه/28) مشرکین نباید نزدیک مسجد بیایند. از یک دروه ای به بعد حکم می شود که دیگر مشرکین نباید به مکه بیایند و آنجا مرکز اتئلاف و رفت و آمد موحدین و کانون انتشار توحید می شود. پس این بخشی از تدبیر خدای متعال حول ربوبیت نبی اکرم است.

سؤال: آیا واقعاً امروز این اهانت هایی که به ساحت نبی اکرم می شود باز هم محور ائتلاف را هدف قرار داده اند؟

جواب: دقیقاً همین طور است. دقیقاً محور وحدت و الفت مومنین را که وجود مقدس ایشان هستند هدف قرار دادند و خیلی هم طرحشان پیچیده است. مثل همان طرح های قیاصره است. این هم در نقطه ای است که احساس می کنند محور وحدت جدید در حال شکل گیری است و آن امام زمان سلام الله علیه است که امیرالمومنین در همین خطبه می خواهند این را بگویند که محور ائتلاف رسول است و آل رسول ذیل خطبه خواستند همین را بگویند و آنجا که می فرمایند: «وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لاَ تَأْخُذُهُمْ فِي اَللَّهِ لَوْمَةُ لاَئِمٍ سِيمَاهُمْ سِيمَا اَلصِّدِّيقِينَ وَ كَلاَمُهُمْ كَلاَمُ اَلْأَبْرَارِ عُمَّارُ اَللَّيْلِ وَ مَنَارُ اَلنَّهَارِ»(5) در واقع خودشان را معرفی می کنند و می گویند اگر می خواهید عزت برگردد، حول من، یعنی حول آن امام جمع شوید.

مشرکان احساس می کنند تفرق مسلمان ها در طول تاریخ بعد از جدا شدن از ائمه الآن دوباره برمی گردد به یک ائتلاف حول امام زمان و دوره ظهور امامی است که می تواند این امام و این دین و این کعبه و فرهنگ، غلبه فرهنگی ایجاد کنند. لذا می خواهند با همین جریان درگیر شوند و چیزی غیر از این نیست. درگیری با الفت اسلامی و شکل گیری قدرت و احیا مجدد فرهنگ اسلام و غلبه فرهنگی مجدد اسلام بر فرهنگ مادی که فرهنگ تجدد امروزی است. این را احساس می کنند و می دانند که محور غلبه هم رسول است و دین و امام در نقطه ظهور امام که نقطه ائتلاف مجدد است این ها درگیری را می خواهند پیچیده کنند.

پی نوشت ها:

(1) إقبال الأعمال ( ط- القديمة) السید بن طاووس ج 1 ص 295؛ مفاتیح الجنان، دعای ندبه

(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 286 - خطبه 192

(3) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 297 – خطبه 192

(4) بحار الأنوار العلامة المجلسي  ج 45 ص 138؛ نفس المهموم ص 451

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 302 - خطبه 192