نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

ادامه مباحث معاد در سمت خدا / بررسی معاد و حاثه قیامت و صحنه های مختلف آن ذیل سوره مبارکه نازعات

متن زیر جلسه 82 گفتگوی جناب حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 2 اسفندماه سال 93 برگزار شده است. در این جلسه نکاتی در ادامه مباحث معاد مطرح شده است که ذیل سوره نازعات است. در این گفتگو ایشان نکاتی را در خصوص موت و حیات و قیامت و صحنه های قبل و بعد از آن بیان داشتند و فرمودند: عوالمی را که خدای متعال در قرآن برای انسان توضیح دادند 4 مرحله است؛ موت، حیات دنیایی، موت، حیات دوباره و بازگشت به سوی پروردگار متعال. موت و حیات هر دو مخلوق خدا هستند. در قرآن حادثه قیامت در دو مرحله توضیح داده شده است اول نفخ صور است که با تعابیر دیگری نیز آمده از جمله قارعه، صیحه، رجفه، زلزله و ... در نفخ صور اول همه موجودات به جز عده ای که خدا مشیت فرموده خواهند مرد و در نفخ دوم همه برانگیخته خواهند شد و صحنه های قیامت برپا می شود. ما باید با نور قرآن و نور امام یعنی این دو نوری که نبی اکرم برای ما آورده اند، حرکت کنیم؛ اگر در پرتو این دو نور حرکت کردیم می توانیم عوالم بعدی را ببینیم. این سوره بخش های متفاوتی دارد و با چند قسم شروع می شود که قسم های بسیار سنگینی هستند. برخورد هایی که با معاد می شود، متفاوت است. گاهی آدمی است که واقعاً سئوالی در ذهنش است و گاهی از روی تفرعن و استکبار در خصوص معاد صحبت می کند و به استهزاء و تمسخر معاد و قیامت می پردازد. رویکرد قرآن در پاسخ به هر گروه متفاوت است. آن صحنه های قیامت برای همه به یک اندازه سختی ندارد بلکه نسبت به مقامات هر انسان برایش متفاوت است. اگر کسی در حصن خدا بود همه جا در سختی ها و سنگینی ها در حصن است. اگر کسی به مقام بندگی و اخلاص و توحید رسید، حسنه ولایت اهل بیت و ولایت نبی اکرم را با خودش داشت و در مقام محبت بود، در وادی ایمن است...

سوال: مباحث هفته گذشته مان در ذیل بحث آیات معاد در جزء سی قرآن کریم خیلی مورد استقبال دوستان قرار گرفت. امروز قرار است از آیات معاد در سوره مبارکه نازعات برای ما بگویند.

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. قبل از بحث باز اشاره می کنیم که بحث کردن در باب معاد به ویژه بر اساس آیات قرآن کار دشواری است و اگر آدم آخرت را ندیده است لااقل از کسانی باشد که «وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها»(1) تا بتواند در پرتو آیات نورانی قرآن عوالم بعدی را توصیف بکند. لذا من فقط به ترجمه آیات اکتفا می کنم اما باطن آیات و نکات معنوی فراوانی که روایات اشاره کرده و بعضی بزرگان و مفسرین توضیح داده اند از طاقت بنده خارج است.

عوالمی را که خدای متعال برای ما توضیح داده که شاید در مباحث گذشته هم گاهی به آن پرداخته ایم بر اساس بعضی از آیات قرآن چهار مرحله یا پنج مرحله است. این آیه مبارکه معروفی که در آغاز سوره بقره هم است که شاید آغاز معارف قرآن است می فرماید «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»(بقره/28) شما چطور کفر به خدای متعال می ورزید در حالی که مرده بودید؛ شما را زنده کرد سپس شما را می میراند و دوباره شما را زنده می کند و به او باز میگردید و این رجعت را هم اگر مرحله مستقلی نگیریم چهار مرحله می شود. یکی مرحله موت اول بعد حیات بعد موت بعد حیات که البته موت هم از نظر قرآن به معنی نیستی نیست. موت کیفیت خلقت انسان است انسان در دوره ای از خلقت میت بوده حیات پیدا کرده دوباره به موت می رسد، دوباره حیات پیدا می کند؛ حتی لازمه موت این نیست که انسان ادراک هم نداشته باشد؛ بلکه درک دارد شعور دارد اما حالت، حالت موت است.

«خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ»(ملک/2) هر دو هم مخلوق خدای متعال هستند. تفاوت این دو در چیست باید توضیح داده شود. پس نیستی نیست ما بودیم در حالت موت بودیم؛ خدای متعال ما را زنده کرده دوباره ما را می میراند دوباره زنده می کند در دوران موت هم دارای درک و شعور و فهم هستیم در روایات موت به عالم خواب تشبیه شده و می فرماید ادراکاتتان را دارید؛ همان طور که آدم خواب با این بدنش فعالیت ها را انجام نمی دهد، ولی درک و شعور و فعالیتی دارد، در عالم موت هم انسان این گونه است. منتها حالت موت است.

تفاوتش چیست؟ شاید یکی از تفاوت هایش این است که انسان در حالت موت این بدن و ابزار را در اختیار ندارد، در حالت حیات این حالت را دارد؛ در عالم بعد ابزاری متناسب با احتیاجش در اختیارش قرار می گیرد. در قرآن همه این مراحل خلقت مفصل توضیح داده شده است: در مرحله اول که موت است، قبل از آمدن ما به دنیا عالم میثاق و عهد و عالم ذر است و بحث های پر دامنه ای در آیات قرآن دارد که منحصر به آیه سوره مبارکه اعراف هم نیست.

مرحله دوم که مرحله دنیا است، ما زنده می شویم و در این دنیا می آییم، خداوند به ما حیات می دهد، عالمی است با خصوصیاتی که به ما اختیار و ظرفیت رشد و قدرت انتخاب داده شده است «مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الآخِرَةَ»(آل عمران/125) و سبیل و راه هر دو هم در دنیا قرار داده شده است؛ یعنی دنیا محل تلاقی دو راه است راه بهشت راه جهنم؛ راه بندگی و راه شیطنت. دو راه در عالم تلاقی کرده اند؛ به ما هم قدرت اختیار و انتخاب داده اند که انتخاب کنیم و یکی از این دو راه را برویم. لذا عالم دنیا عالم امتحان مستمر است، عالم ابتلاء است و امتحانات ما با همین رنج ها و سختی ها شکل می گیرد. در این دو راهی ها علی الدوام می توانیم انتخاب کنیم این طور نیست یک انتخابی باشد و به پایان برسد؛ بلکه انتخاب مستمر است لحظه به لحظه انسان می تواند دنیا یا آخرت، بهشت یا جهنم و بندگی یا شیطنت را انتخاب بکند. این تعابیر مختلفی که در قرآن آمده است.

مرحله سوم که بعد از این دنیا است و با موت شروع می شود عالم برزخ است و بعد می رسیم به عالم قیامت در عالم برزخ هم وقایعی اتفاق می افتد که بعضی را قرآن توضیح می دهد و به آن پرداخته است.

صحنه بعدی که قیامت است را مفصل قرآن توضیح داده که قیامت چطور برپا می شود. برای قیامت هم در قرآن دو مرحله ذکر شده یک مرحله ای که به تعبیر قرآن در صور دمیده می شود و غیر از عده معدودی که مشیت خدا تعلق می گیرد «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ»(زمر/68) ما بقی همه در یک حالت خاموشی و موت فرو می روند.

این عالم امتحان و بساط امتحان بعد از نفخ صور اول برچیده می شود؛ اما اینکه آیا همه کائنات تغییر می کنند یا محدود به بخشی از این کیهان است آن هم یک بحث پر دامنه ای است که مفسرین در آن اختلاف دارند؛ ولی این عالم امتحان و تکلیف و این بساط برچیده می شود و یک مدتی بین این صور و صور بعدی طول می کشد و دوباره به تعبیر قرآن در صور بعدی دمیده می شود و صحنه عدل و برپایی ما است که دوباره زنده می شویم؛ صحنه حساب و کتاب ها برقرار می شود و حساب و کتاب ها در میزان عدل الهی انجام می گیرد و بهشتی و جهنمی ها جدا می شوند و وارد بهشت و جهنم می شوند.

در مورد بهشت و جهنم قرآن این مباحث را به شدت توضیح داده و پرداخته و خیلی هم ملموس و مشهود به آن پرداخته است. یکی از صحنه هایی که خیلی قرآن به آن پرداخته است بحث برپایی قیامت و صحنه های قبل از برپایی قیامت است که به تعبیر قرآن از آن ها به اشراط الساعه تعبیر می شود جمع شرط یعنی نشانه ها و علائم قیامت.

سوال: یعنی قرآن تصویر سازی کرده است؟

جواب: بله آن واقعه را به تصویر کشیده است؛ منتها ما اگر بخواهیم بفهمیم باید با قرآن همراه شویم و بر سر این سفره بنشینیم و از نور قرآن ارتزاق کنیم تا آرام آرام در پرتو نور قرآن آن عوالم، مشهود ما شود و بتوانیم ببینیم و علم و یقین پیدا کنیم. حالا این که چطور می شود به قیامت رسید یکی از راهها همین است؛ انسان تا آن چراغی که لازم است برای این که بتواند آن عالم را ببیند، پیش رویش قرار نگیرد نمی تواند یقین به آخرت بکند؛ نمی تواند آن عوالم را لمس و احساس بکند. لذا حرکت در پرتو نور قرآن و گاهی در بعضی تعابیر قرآنی در پرتو نور امام موجب می شود انسان بتواند عالم آخرت را ببیند. این تعبیر را هم کوتاه عرض کنم قرآن می فرماید «زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُو قُلْ بَلی و ربِّی لتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَي اللَّهِ يَسيرٌ»(تغابن/7) کفار یک گمان باطلی دارند که خیال می کنند بعثی در کار نیست و برانگیخته نمی شوند، به پروردگارم قسم که مبعوث می شوید این ربّ، ربی نیست که عالم را لغو آفریده باشد با همه کرده های خودتان آشنا می شوید و با خبر می شوید و این ها برای خدای متعال کار آسانی است.

یکی از شبهاتی که وجود دارد این است که همه آدم ها و نسل هایی که آمده و رفته اند چطور اعمالشان محفوظ است و زنده می شوند؛ این امر برای خدا آسان است و این در قرآن مکرر آمده است و خدای متعال توضیح می دهد که برای خدا کاری ندارد و برگرداندن شما به این عالم کار بسیار کوچکی است؛ گرچه در مقابل قدرت خدای متعال همه کارها مساوی اند و بزرگ و کوچک یکسان است؛ ولی در نگاه ما و به نظر ما این کار، کار مهمی است. می فرماید این کار، کار آسانی است و بعد قرآن می فرماید «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا»(تغابن/8) به خدا و رسول و نوری که نازل کردیم ایمان آورید. ما یک نوری را نازل کردیم اگر به این نور ایمان بیاورید و در پرتو این نور حرکت کنید عوالم بعدی خودتان را می بینید و به جای این که گمان باطل پیدا کنید و خودتان و آینده خودتان و عوالم بعدی خودتان را انکار کنید به خدا و رسول و این نور ایمان بیاورید و در پرتو این نور عوالم خود را ببینید.

روایتی که ابوخالد کابلی در ذیل این آیه نقل کرده در کافی است که امام باقر علیه السلام در پاسخ به این سئوال که این نور که خدای متعال در این آیه قرآن فرموده «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا» چیست، مکرر قسم های مؤکد خوردند و پاسخ دادند: «النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ- وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، يَا أَبَا خَالِدٍ! لَنُورُ الْإِمَامُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ- أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ- وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين‏»(2) این نور ائمه علیهم السلام هستند. آن نور الهی که تنزل در این عوالم کرده این ها هستند همه کائنات اگر با نور الهی روشن است آن نور الهی نور ائمه علیهم السلام است و اگر کسی مومن شد و ایمان به آن ها آورد آنچنانکه خدای متعال می فرماید «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا» آن هنگام این خورشید در وجود انسان طلوع می کند. نور امام در قلب مومن از خورشید در روز روشن تر است. کانه افق جان انسان وقتی که به امام ایمان آورد روشن می شود و آن وقت در پرتو نور امام می تواند عوالم بعدی خودش و سیر خودش را ببیند.

این مسیری است که ما باید طی کنیم. ما باید با نور قرآن و نور امام یعنی این دو نوری که نبی اکرم برای ما آورده اند، همانگونه که فرمودند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ»(3) با این دو چراغ حرکت کنیم؛ اگر در پرتو این دو نور حرکت کردیم می توانیم عوالم بعدی را ببینیم. چطور وقتی خورشید طلوع می کند خیلی از وقایعی که برای ما پنهان اند آشکار می شوند، اگر آن خورشیدی که باطن عالم را هم روشن می کند و عوالم بعدی را هم می شود در پرتو آن دید، انسان ببینند، در پرتو آن نور خورشید می تواند عوالم بعدی و باطنی را ببیند؛ می تواند سیر خودش را ببیند و به تعبیر آقایان طی الزمان کند؛ البته این تعبیر مسامحی است. علی ای حال درک معاد یک چنین سیری می خواهد. حالا این سوره ای که عرض کردم و فرمودید که ان شاء الله مختصری ترجمه می کنیم و تقدیم می کنیم تقریباً به همه این بخش ها غیر از عوالم ما قبل از دنیا به تناسب پرداخته است؛ یعنی بحث دنیا و بحث برزخ و بحث قیامت مطرح شده و قیامت هم در دو مرحله یعنی هم نفخ صور اول که این جهان خاموش می شود و عالم تکلیف و عالم امتحان به پایان می رسد و هم بحث برپایی قیامت، تقریباً همه نکات در آن است که ذیل سوره اشاره می کنم.

این سوره هم بخش های متفاوتی دارد و با چند قسم شروع می شود که قسم های بسیار سنگینی هستند. مفسرین هم اقوال متعددی دارند و این هم ناشی از عظمت قرآن است که این قسم ها چه می خواهد بگوید، ولی قسم هایی است متناسب با بحث قیامت و بعد وارد بحث قیامت و صحنه های قیامت می شود بعد داستان موسای کلیم با فرعون در آن مطرح و بازگو می شود «هَل اَتيكَ حَديثُ موسي»(نازعات/15). سپس دوباره توجه داده می شود به این که انسان در نظام خلقت دیده شود «أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا»(نازعات/27) شما که منکر معاد هستید آیا بنای آسمان ها و گستراندن زمین با عظمت تر و دشوار تر و شدید تر است یا خلقت شما؟ و در واقع انسان را در درون عالم به تصویر می کشد. بعد دوباره وارد بعضی از صحنه های قیامت و درک انسان از عالم برزخ می شود. این مجموع سوره است و ارتباط بخش های سوره هم که حتی آن جایی که داستان فرعون مطرح می شود یا به انسان توجه داده می شود و انسان را درون هستی به تصویر می کشند، بعضی تعبیرشان این است که مثل این که به آدم می فهمانند که شما یک برگی هستید روی درختی در یک جنگل عظیم و این خبر ها نیست که شما خیال کنید محور عالم هستید.

مطالبی که در یک سوره گفته می شود قاعدتاً باید به هم مرتبط باشند یک انسجام و ارتباطی با هم داشته باشند. نمی خواهم بگویم ما ببافیم و ارتباط بتراشیم، چون بعضی، ارتباط هایی گفتند که نگویند بهتر است؛ جا ندارد آدم متعرض شود و کتاب الهی را این قدر تنزل بدهد؛ ولی قاعدتاً مطالب یک سوره به خصوص آن جایی که سوره دفعتاً از اول تا آخر یک جا نازل شده و حتی آن جا هم که یک جا نازل نشده همین طور است. آن چیزی که مشهور است این است که وجود مقدس نبی اکرم دستور می دادند آیه ها را کجا قرار بدهند. بنابراین این سوره یک مجموعه واحدی است و معارفی که در سوره بیان می شود به هم مرتبط است؛ اما این نکته باید توجه شود که اگر گفته می شود معارف سوره به هم مرتبط است دو نوع ارتباط تصویر می شود: یکی این که بگوییم این مفاهیم با هم مرتبط هستند مثل یک استدلال که مقدمات و نتیجه اش باید کاملاً با هم دیگر مرتبط باشند ما بخواهیم این ها را به صورت مقدمه و استدلال ببینیم؛ یک ارتباط دیگر این است که این امور در سوره ممکن است امور متفاوتی باشد ولی یک غرض واحد دارد و اجزایی است که یک غرض را تأمین می کند؛ یعنی محور و غرض آیات یکی باشد.

فرض کنید شما وقتی وارد یک آشپزخانه بزرگ می شوید که در آن خیلی وسائل وجود دارد: از نمک و ادویه هست تا ظروف بزرگ برای پخت و پز، حال چه ربطی بین نمک و دیگ بزرگ هست؟ هیچ رابطه منطقی که بخواهید صغرا کبرا بچینید بینشان نیست؛ ولی حتماً به هم مرتبط اند. در کتابخانه هم می روید میز کتاب قلم نرم افزارهای جدید می بینید این ها به هم مرتبط اند. ابزاری که کنار هم چیده اند ابزار تامین کننده آن هدف اند؛ اگر قرآن اجزاء یک سوره اش با هم مرتبط است ضرورتی ندارد که یک ارتباط مفهومی بین آن ها برقرار کنیم یا حتی ارتباط هایی را که واقعاً نیست بتراشیم. همین قدر که ما بتوانیم انسجامی بین هدف و مواجهه سوره با مسئله برقرار کنیم، کافی است.

نکته دیگری که شاید قابل ذکر باشد قبل از ورود به این سوره این است که برخورد هایی که با معاد می شود، متفاوت است. افرادی که منکر معاد هستند یا سئوال در مورد معاد دارند روحیات متفاوتی دارند؛ یک موقع آدمی است که واقعاً سئوالی در ذهنش است و می خواهد بداند چطور می شود که موجودی که پوسیده و استخوان هایش هم در خاک گم شده دوباره از نو زنده می شود، این جا باید جواب منطقی داد و با منطق توضیح داد که اولاً چنین چیزی ممکن است و بعد هم شکل وقوع آن حادثه را توضیح داد که در این مراحل این موجود دوباره زنده می شود و به حیات مجددی برمی گردد.

ولی یک موقع مسئله این نیست، مسئله انکار معاد به تعبیر قرآن تابع یک سلسله انگیزه های روانی است؛ مسئله این نیست که سئوالی مطرح است و فرد استبعاد نظری دارد و باید برهان بیاوریم و اثبات کنیم به تعبیر قرآن «بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ * يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ»(قیامت/5) می خواهد راحت باشد پس می پرسد قیامتی که می گویید کی است؟ چرا وعده به نسیه می دهید؟ سیلی نقد به از حلوای نسیه. چرا ما را برای یک آینده موهوم از لذت امروز دنیا باز می دارید.

اینجا بحث پرسش منطقی نیست این که می گوید «أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ» نمی خواهد واقعاً سئوال منطقی را بپرسد؛ گاهی برخوردها این طوری است. در دوران ما هم این طوری است. برخوردهایی که با معاد می شود گاهی سئوال منطقی دارد و می خواهد ابهام را رفع کند؛ ولی خیلی وقت ها این طوری نیست و ناشی از یک نوع استکبار و تفرعن و ناشی از میل به رهایی و حتی ناشی از غرور به خدای متعال است. چهار کلمه یاد گرفته غرور علمی پیدا کرده است. همه حقایق ادیان را رد می کند. در دوران معاصر داشتیم که بعضی ها بحث معاد را با طنز نقد کرده اند؛ یعنی هیچ برهان و استدلال و سئوالی نیست و فقط مسخره کرده است. مثل صادق چوبک در نمایشنامه هایش یا بعضی دیگر مثل فریدون آدمیت در بعضی از کتاب هایش شب اول قبر را مسخره می کند: این که باز دوباره خدا قپون گذاشته و وزن می کند؛ این همه سختی های دنیا بس نبود (کتاب ها را قپون می گذارد یعنی قیامت و میزان قیامت را به قپون گذاشتن و کشیدن) و با ادبیات طنز، معاد و برزخ و مسائل برزخ و حشر و حالاتی که در بعضی روایات آمده به طنز کشیدن و مسخره کردن ناشی از یک نوع غرور و استکبار است؛ یعنی کانه یک موجودی است که خیال می کند محور عالم است و خیلی چیز می فهمد. با این روحیه های مختلف برخوردهای متفاوتی باید کرد. آن کسی که مغرور است و مسخره می کند و می خواهد یک حقیقتی را به طنز بکشد با او نمی شود بیایی بگویی بنشین بسم الله الرحمن الرحیم بیا استدلال بیاوریم، با او باید یک مواجهه دیگری داشت. آن سئوالاتی که در این سوره از برخورد کسانی که مواجهه با معاد دارند نقل شده است، سئوال هایی از این دسته است. کانه یک سئوال هایی ناشی از استهزا و غرور است.

سوال: در صدر اسلام ظاهراً همین طوری بوده و آن هایی که معاد را انکار می کردند و در برابر پیغمبر می ایستادند چنین روحیه ای داشتند.

جواب: بعضی هایشان واقعاً سئوال منطقی بوده است. می آمده می گفته چطوری آدم زنده می شود؛ ولی بسیاری اش استهزا می کردند. وقتی نبی اکرم و انبیای دیگر بحث از حیات مجدد انسان می کردند آن ها را متهم به جنون می کردند و می گفتند: که فهم این ها مشکل دارد و الا مگر شدنی است؟ لذا پاسخ های قرآن همیشه استدلال نیست. خیلی وقت ها وقتی با یک روحیه ای برخورد می کند برای این که روحیه را آرام آرام بشکند و در یک فضایی بیاورد، یک مطالبی را توضیح می دهد. لذا بعضی از بزرگوارانی که این سوره را معنا کردند به این نکته تنبه داده اند. شاید مخاطب این سوره را قرآن می خواهد برخورد کند و سیر بدهد شاید به تنبه و تذکر برسد. زیرا یک چنین مخاطب مغروری است که برخوردش با معاد چنین برخوردی است. در این سوره در آیات ده و یازده و دوازده چنین آمده است «يَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ * أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً * قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ»(نازعات/10-12) می گویند بعد از این که رفتیم دوباره به این مسیری که بودیم برمی گردیم. مگر می شود انسان برگردد به این مسیری که پشت سر گذاشته؟ بعد از این که استخوان های پوسیده شدیم بر فرض که بازگشتی هم باشد این چه بازگشتی است که ما را دوباره برگردانند در این دنیای پر از سختی و رنج و مشقت و با این رنج های مجدد، این بازگشت خسارت باری است.

اینجا یک نوع استهزا و استکبار و تحقیر بحث معاد است. لذا قرآن شاید با چنین روحیه ای برخورد می کند. در مواجهه با این روحیه، قرآن مطالبی را مطرح می کند، داستان فرعون را می گوید و بعد انسان را در وسعت هستی مطرح می کند. این ها شاید در برخورد با یک چنین روحیه ای است.

وارد سوره می شویم. بسم الله الرحمن الرحیم. این سوره را نازعات به خاطر آیه اولش می گویند که با «وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا»(نازعات/1) شروع می شود. فضیلت هایی هم برای تلاوت این سوره ذکر شده که آثار باطنی سوره است؛ مثل این که اگر کسی این سوره را تلاوت بکند، حشرش با نشاط است. عالم برزخش با نشاط است. حتی در بعضی نقل ها از وجود مقدس نبی اکرم است که وقوفش در صحنه محشر وقوف بسیار کوتاهی به اندازه یک نماز خواندن خواهد بود. کسی که با این سوره مأنوس باشد و معارف این سوره به دل او راه پیدا بکند، یکی از برکاتش این است که به سرعت از عالم حساب و کتاب و قیامت عبور می کند و این سوره سیرش می دهد و سیرش را در عالم ورود به بزرخ و ورود به قیامت سیر همراه با نشاط است. سور قرآن حقایق باطنی دارند. این سوره هم این آثار را دارد.

بسم الله سوره در جای خودش محفوظ. پنج سوگند در اول سوره است «وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا * وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا * وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا * فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» والنازعات معانی متعددی برایش کرده اند؛ من یک معنا را که مرحوم شهید مطهری هم فی الجمله پسندیده عرض می کنم، معانی خیلی فراوانی برایش گفته اند.

شاید مقصود از پنج دسته اشاره به ملائکه ای باشد که تدبیر امور عالم ما به واسطه آن ها انجام می شود؛ البته پیداست آن ها هیچ استقلالی در تدبیر ندارند؛ بلکه به تعبیر قرآن ملائکه فرامین الهی را انجام می دهند «بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(انبیاء/26) ملائکه بندگان مکرم خدا هستند؛ این طور نیست که فرزند خدا و این اوهامی که در باب شان گفته اند و یا شریکان خدا باشند؛ یا در عرض خدا در عالم کاره ای باشند. چنین چیزی نیست، بلکه تحت فرمان خدا هستند و بنده های مکرم هستند. فرمان خدا را در این عالم اجرا می کنند. نسبتشان با نبی اکرم و اهل بیت هم این است که قوای نبی اکرم و اهل بیت در این عالم هستند، هم ابلیس قوایی دارد و هم نبی اکرم و اهل بیت برای اداره عالم قوایی دارند؛ «مدبرات امر» تحت فرمان نبی اکرم و اهل بیت شان هستند.

در ترجمه سوره یک معنایی که گفته اند این است: «وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا» یک دسته از ملائکه هستند که قبض روح می کنند و ارواح کفار را با شدت نزع می کنند. این یک ترجمه است. «وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا» این ملائکه به تناسب آیه اول، در آیه دوم ملائکه ای هستند که با نشاط و آرامی روح مومنان را قبض می کنند. دو دسته ملائکه هستند که مأموریت متفاوتی برای قبض روح دارند و دو گونه هم قبض روح می شوند. در آیات قرآن و در روایات هم مفصل توضیح داده شده است. «وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا» این سابحات را بعضی به مومنین و ارواح مومنین نسبت داده اند که به آرامی قبض می شوند و به سرعت به سوی عوالم بعدی حرکت می کنند. در روایات است وقتی عوالم آن ها را به آن ها نشان می دهند، بی قرار می شوند و به سرعت به سمت آن عوالمی که دارند، حرکت می کنند. «فَالسَّابِقَات سَبْقًا» بر یکدیگر سبقت می گیرند. «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» باز یک سری ملائکه اند که تدبیر امور را می کنند.

معنای دیگری که گفته اند این است: «والنازعات غرقا» یعنی ملائکه ای که با فرمانی که به آن ها داده می شود برای انجام فرمان خدا از جای خودشان حرکت می کنند و با نشاط به حرکت در می آیند و به سرعت حرکت می کنند و بر یکدیگر سبقت می گیرند و امور الهی را تدبیر می کنند؛ یعنی صفات ملائکه الهی را گفته اند که به این شکل فرمان الهی را با کمال نشاط با سرعت با کمال قوت و سبقت انجام می دهند و به تدبیر امور می پردازند. این احتمال را شهید مطهری هم در تفسیرشان گفته اند؛ این پنج قسم منسجم هم می شود و همه در مورد ملائکه هست. سوگند به این ملائکه یا هر چه که معنا کرده اند که این تعدد معنا هم به خاطر عظمت قرآن است. در اینجا بعد ازپنج قسم که خورده شده است، مفسرین فرموده اند جواب این قسم محذوف است؛ یعنی به این ملائکه قسم که شما مبعوث می شود «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ * قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ * أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ * يَقُولُونَ أَئِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ»(نازعات/6-9) صحبت از دو رجفه و زلزله است و تکان دهنده ای که زمین را به حرکت در می آورد. یکی رجفه و تحرک اول است و دوم هم یک راجفه دومی که به دنبال آن می آید؛ زلزله ای در زمین به پا می شود و قیامت برقرار می شود «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» این ناظر به نفخ اول است.

در قرآن این حوادثی که اتفاق می افتد نفخ صور اول و دوم و بعد حوادثی که بین این دو نفخ و بعد نفخ اتفاق می افتد گاهی جدا جدا بحث می شود؛ گاهی در یک سوره به همه اش پرداخته شده است؛ مثل سوره قارعه «الْقَارِعَةُ * مَا الْقَارِعَةُ * وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ»(قارعه/1-3) آن کوبنده ای که تو چه می دانی که آن کوبنده چیست. یک کوبنده ای است که حال زمین چطور کوبیده می شود در این آیات توضیح داده نشده گاهی تعبیر به قارعه می شود «يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ، وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ»(قارعه/4-5) روزی که مردم مثل پروانه ها هستند پروانه هایی که منتشر می شوند و بی هدف به هر طرف می روند و کوه ها مثل پنبه زده شده می شوند. این مرحله اول است بعد می فرماید: «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ * فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ» آن هایی که در میزان الهی عملشان سنگین است در یک عیشی هستند که یک عیش پسندیده است. «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ * فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ * نَارٌ حَامِيَةٌ»(قارعه/8-10) آن هایی که در میزان الهی عملشان سبک است مرجعشان هاویه است. هاویه آتش برافروخته ای است که پناهگاه آن ها است. دو مرحله گاهی با هم ذکر می شود و گاهی هم با هم ذکر نمی شود و حوادث قیامت به تفکیک و به تفصیل ذکر شده است.

پس این مرحله اول که صحنه اول قیامت است در آیات قرآن تعابیر مختلفی از آن شده است. نمی خواهم بگویم این ها به یک چیز برمی گردد؛ اما گاهی وقایع متنوعی هستند که اتفاق می افتد که بعد از برزخ آغاز شده و شروع قیامت است که در عالم است. یعنی قیامت می خواهد بر پا شود و حوادثی اتفاق می افتد که قرآن آن ها را نقل می کند.

سوال: به موعد قرآنی رسیده ایم که صفحه 364 آیات 44 تا 55 سوره مبارکه فرقان است. سوال ما در ادامه قبل از توصیف عالم بعد از برزخ، این است که توصیفاتی که در مورد قیامت و بعد از نفخ صور اول و نفخ صور دوم و آن هولناکی آن فضاست، آیا برای همه ما این چنین است یا فرق می کند؟

جواب: نه یکی از نکات قابل توجه این است که یک عده ای هستند که «لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ»(انبیاء/102) اصلاً سر و صدای آن صحنه های سخت قیامت را هم نمی شوند «وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» (نمل/89) از سنگین ترین سختی ها که فزع قیامت و فزع اکبر است، در امان محض هستند «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ» (انعام/160) آن هایی که با خودشان یک حسنه ای بیاورند (آیاتش را می خوانیم) این طور نیست که صحنه های سنگین قیامت و برزخ و قبر برای همه باشد. آدم ها متفاوت اند؛ هم سرعت عبورشان از عالم برزخ و درکشان از زمان متفاوت است و هم سختی ها و شدت ها. در قیامت هم همین طور است؛ عده ای هستند که واقعاً سختی های قیامت و هول موت و مرگ و برزخ را اصلاً درک نمی کنند.

سوال: ما این را در مورد هول و ترس موت و مرگ شنیده بودیم ولی هولناکی قیامت و کوبندگی آن هم همینطور است؟

جواب: آن جا هم همین طور اصلاً سختی هایش را درک نمی کنند. آن هایی که در مقام بندگی خدای متعال هستند و در محیط ولایت قرار می گیرند در محیط امن اند. همانطور که در روایات است «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»(4) اصلاً متوجه شدت ها نمی شوند.

یک بزرگی یک موقعی نقل می کردند (من چون روایت را ندیده ام نسبت نمی دهم) که بعد از این که طوفان نوح تمام شد و کشتی به زمین نشست و آب ها فرو رفت، یک بانوی مکرمه پیرزنی را دیده اند که سوار کشتی هم نشده چطور بود که این باقی مانده بود! چون روایتش را خودم ندیدم نمی توانم با قاطعیت نقل کنم؛ فقط این نکته اش مقصودم بود که به او گفتند شما متوجه طوفان عظیم و سیل نشدید؟ گفت: من دیدم ته تنورم یک نمی زده است.

اگر کسی در حصن خدا بود همه جا در طوفان و سختی ها و سنگینی ها در حصن است. اگر کسی به مقام بندگی و اخلاص و توحید رسید، حسنه ولایت اهل بیت و ولایت نبی اکرم را با خودش داشت و در مقام محبت بود، در وادی ایمن است. حالا این در روایات و آیات مفصل توضیح داده شده است.

بنابراین این طور نیست که این سختی ها برای همه سخت باشد. یکی از بحث هایی که در همین سوره مطرح شده است این است که عبورشان از عالم برزخ به سرعت است و بسیار درنگ کوتاهی است. به راحتی سیر می کنند و مشتاقانه می روند و مشتاقانه وارد قیامت می شوند؛ با اشتیاق و به سرعت برق از صراط عبور می کنند و وارد بهشت می شوند؛ البته یک عده ای هم بسیار درگیرند.

تعابیری که برای این اتفاقاتی که در صحنه قیامت می افتد آمده است که هم جمع شدن بساط این عالم امتحان و هم برپا شدن قیامت است، گاهی از آن تعبیر به نفخ شده که در سوره مبارکه زمر از دو نفخ صحبت شده و بعد از نفخ دوم حوادث قیامت توضیح داده شده است. در آیات 68 سوره زمر به بعد است که شاید وقایع بعد از نفخ دوم در هیچ کجا به این نحو در قرآن مجتمعاً ذکر نشده باشد: «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَوَاتِ وَ مَن فِي الارْضِ إِلَّا مَن شَآءَ اللَهُ»(زمر/68) در صور نفخ می شود (که نفخ صور هم باید معنا شود که آیا این تعبیر کنایی است یا واقعی است و مصداق حقیقی دارد) خلاصه آنکه در یک صوری یا یک شیپوری یا هر چه که هست دمیده می شود و همه آن هایی که در آسمان ها و زمین هستند به حالت صعقه و شاید موت در می آیند؛ الا یک عده ای که مشیت الهی به آن ها تعلق گرفته که صور به آن ها اصابت نمی کند که قطعاً نبی اکرم و اهل بیت هستند، آن ها فوق این حوادث هستند «ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ»(زمر/68) سپس یک نفخ دیگری در صور است؛ بر پا می خیزند و ناظر صحنه قیامت و حیات مجدد این انسان ها و این عالم اند. بعد صحنه های بعد از نفخ دوم توضیح داده می شود که هفت یا هشت صحنه است «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ»(زمر/69) صحنه بعدی این است که زمین با نور پروردگار روشن می شود (پیداست صحنه قیامت در همین زمین برپا می شود) کتاب آورده می شود، کتابی که همه اعمال در آن ضبط است شاید غیر از کتاب اشخاص باشد و کتاب دیگری است؛ سپس انبیا و شهدا می آیند و مرحله بعدی مرحله شهادت است. انبیا می آیند شهادت می دهند مرحله بعدی مرحله قضاوت است که قضاوت حقی اتفاق می افتد و به احدی ظلم نمی شود.

مرحله بعدی «وَ وُفِّیَت کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَت وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا یَفْعَلُونَ»(زمر/70) همه اعمال به صاحبانش برگردانده می شود. «وَ سِيقَ الَّذِينَ کَفَرُوا إِلَي جَهَنَّمَ زُمَراً» (زمر/71) کفار را به سمت جهنم می برند «وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا»(زمر/73) به عکس متقین را دسته دسته به طرف بهشت می برند.

این ها مراحلی است که به ترتیب اتفاق می افتد. اما شروع قیامت با این صیحه است. هم نفح اول هم نفخ دوم گاهی به جای نفح تعبیر به صیحه شده که یک فریاد مهیب و ناگهانی است که شنیده می شود؛ در سوره مبارکه یس می فرماید: «وَ يَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * مَا يَنظُروُنَ إِلَّا صَيْحَه وَحِدَه تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخصِّمُونَ»(یس/48-49) می گویند این قیامت کی برپا می شود؟ فقط این ها ناظر یک صیحه هستند در حالی که با هم مشغول گفتگو هستند، این صیحه این ها را فرا می گیرد. بعد می فرماید: «فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ»(یس/50) مجال و فرصت حتی یک وصیت را هم ندارند؛ فرصت رفتن نزد نزدیکان خود و خداحافظی کردن را هم ندارند، قیامت این طوری به پا می شود. پس گاهی از آن تعبیر به صیحه می شود، این صیحه اول یعنی صیحه ای که همه می میرند. لذا تعبیر قرآن که می فرماید: «فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ» (زمر/68) این صیحه دیگری است که برپایی جدید است.

گاهی از این حادثه اول تعبیر به زلزله می شود «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ»(حج/1) که بحث از زلزله قیامت است که در سوره مبارکه حج مفصل توضیح داده شده است. در سوره زلزال هم «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا»(زلزال/1) آن زلزله مخصوصی که مربوط به قیامت است توضیح داده اند. زلزله های دیگر زلزله محدود است. این زلزله مخصوص است که گویا زمین زنده می شود و مثل یک موجود زنده ای است که برمی خیزد؛ کانه خفته بوده و حال به پا می شود «وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا * وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا»(زلزال/2-3) در بعضی روایات دارد که منظور از انسان در اینجا امیرالمومنین علیه السلام است.

پس یکی از حوادث مسئله نفخ صور است که گاهی تعبیر به زلزله می شود، گاهی تعبیر به قارعه و کوبنده شده است؛ در صحنه ای که بساط این جهان برچیده می شود یک قارعه (یک کوبنده ای) است که گویا زمین را می کوبد؛ خصوصیاتش توضیح داده نشده و تعابیر دیگری هم در قرآن است گاهی از آن به رجفه تعبیر شده است که در همین سوره است.

سوال: پس نفخ صور یا صیحه یا زلزله یا رجفه توصیفی و تعابیری است که شروع قیامت را می گویند؟

جواب: می توان گفت اینکه یک صحنه است یا صحنه های متعدد است بعید نیست که چهره های متعدد یک صحنه را توضیح می دهد یک زلزله ای است کوبنده که خبر از شروع قیامت می دهد؛ این بساط دارد با یک حوادث فراگیری جمع می شود که حداقل محیط زندگی ما و عالم ما را فرا می گیرد. از بعضی از آیات قرآن هم بیش از این استفاده می شود. محل بحث بین مفسرین است که همه این کیهان و سماواتی که می گویند، دست خوش تحول می شود؛ یا همان است یا نه به عالم ما و محیط زندگی ما محدودیت دارد. علی ای حال یک تحولات عظیمی در آغاز قیامت اتفاق می افتد. زلزله است؛ رجفه است؛ قارعه است؛ صیحه است که در این سوره از آن تعبیر به رجفه شده «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ»(نازعات/6) آن راجفه و لرزاننده زمین را می لرزاند. لرزش مخصوصی است که مخصوص قیامت است و این رجفه اول است «تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»(نازعات/7) یک رجفه دومی است که به دنبال آن می آید که آن صیحه دوم یا تحرک دوم است که موجودات برمی خیزند.

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغه/ خطبه 184

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 194

(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 412

(4) الأمالي الشيخ الصدوق؛ جلد : 1 صفحه : 306